این پرسش، یک صفبندی اساسی در بین فیلسوفان سیاسی و اخلاق و حقوق و اقتصاددانها ایجاد کرده است. اهمیت این پرسش در این است که به مجرد این که در موضع دفاع هنجاری از برابریخواهی قرار گیرید، هم در مقام تحلیل و هم در مقام حل و فصل نابرابری، پای ساختارها و نوع سازماندهی نهادهای اجتماعی به میان میآید و هرگونه ارجاع مسئله نابرابری به فرد، منتفی میشود و برعکس در جناح مقابل اولا فرد را مسئول وضعیت نابرابری که دارد، میداند و ثانیا هرگونه تغییر برابریخواهانه در مناسبات و نهادهای اجتماعی، تحت عنوان «نقض آزادی»، «از دست رفتن کارایی و رشد اقتصادی»، «غیراخلاقی بودن» و نیز «بهم زدن نظام طبیعی» نفی میشود. لیبرتاربنها و فایدهگرایان در این جناح هستند.
سخنان تازه گفته شدهی خانم روانشناس در صداوسیما در دعوت مردم به دائما دست کشیدن از نیازهای ضروری مثل گوشت و مرغ و میوه و… در آستانه نوروز تحت عنوان قناعت، ارجاع مسئله فقر و نابرابری به افراد و بیتوجهی به نقش ساختارها و نهادهای اجتماعی در بوجود آوردن این وضعیت است. قناعت در اینجا از معنای درست آن خارج شده است و ابزار مفهومی سرزنش طبقه فرودست نسبت به خود شده است که انتظارات بیجایی کرده است که خواهان تأمین نیازهای زیستی و تغذیهای متعارف خود است. در نگاه این روانشناس، راهحل، به جای اصلاح رویهها و قواعد و هنجارهای سازماندهنده جامعه، به قناعت منفعلانه و به حد گلیم پا دراز کردن افراد ارجاع داده میشود.
جان راولز به عنوان یک متفکر لیبرال با دغدغه تمام عمر برابریخواهی، استدلال جالبی در نفی نابرابری دارد که تحلیل ما را در فهم سخن این روانشناس عمق میبخشد. راولز یکی از دلایل غیراخلاقی بودن نابرابری را شکل گرفتن وضعیتی در جامعه میداند که برخی از افراد حتی قادر نیستند به نیازهای «اورژانسی و اضطراری» خود مثل خوراک پاسخ دهند در حالیکه بخشی دیگر از جامعه قادرند حتی به نیازهای غیرضروری و لوکس خود پاسخ گویند. راولز برخلاف این خانم روانشناس، این وضعیت اجتماعی را با توصیه قناعت فردی به فرودستان حلوفصل نمیکند بلکه اولا به لحاظ اخلاقی این وضعیت را مردود میداند و ثانیا نوک پیکان فکر و سخن خود را به برابریخواهی و اصلاح مناسبات اجتماعی بر اساس آن نشانه میرود.
پرویز امینی