خانه » همه » مذهبی » روایات مربوط به قم، و مرد موعود این شهر را برای من بیان کنید ؟

روایات مربوط به قم، و مرد موعود این شهر را برای من بیان کنید ؟

روایات مربوط به قم، و مرد موعود این شهر

از زمره روایات ظهور، بپا خاستن مردی از قم و یاران وی می باشد، از امام کاظم (ع) روایت شده است که فرمود: «مردی از قم، مردم را به سوی خدا دعوت می کند، افرادی گرد او جمع می شوند که قلب هایشان همچون پاره های آهن ستبر است که بادهای تند حوادث، آنان را نمی لغزاند، از جنگ خسته نشده و نمی ترسند اعتماد آنان بر خداست و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است» [1] .

و همچنین مطالب بعد از آن مربوط به قم است.

نکته قابل توجه این است که، امام (ع) در روایت، تعبیر به «مردی از قم» نموده و نفرموده است از اهل قم، می توان این جمله را بر امام خمینی تطبیق داد. چه اینکه ایشان اهل خمین و ساکن قم می باشند و اینکه او «مردم را به سوی خدا دعوت می کند» نه فقط اهل قم و یا اهل مشرق زمین را. و به اینکه بادهای تند کینه توزی دشمنان و یا جنگ و درگیریها که برای وی و طرفدارانش پیش می آید، همچنان مقاوم می ایستند و مبارزه می کنند و هیچ تزلزلی به خود راه نمی دهند. روایت، زمان وجود این مرد را که به آن بشارت داده شده است مشخّص ‍ نکرده است امّا در تاریخ قم و ایران چنین شخصیت و یارانی دارای این صفات برجسته، قبل از امام خمینی و طرفدارانش بی سابقه بوده است… البته احتمال اینکه این روایت ناقص باشد وجود دارد و یا اینکه به مناسبتی، امام آن را فرموده اند، همین روایت را صاحب بحارالانوار، از کتاب تاریخ قم نوشته حسن بن محمد بن الحسن قمی که هزار سال پیش آن را تألیف نموده است نقل کرده که متأسفانه نسخه آن کتاب یافت نمی شود.

گاه گفته می شود: درست است که در تاریخ قم و ایران ظاهر شدن چنین مرد وعده داده شده ای را با یارانی دارای صفات برجسته، کسی سراغ نداشته است… اما دلیلی هم نداریم که این روایت، منطبق بر امام خمینی و طرفداران وی می باشد شاید منظور مرد دیگر و یاران دیگری باشد که در عصر و زمان ما ظاهر خواهند شد و یا اینکه بعد از مدتی طولانی و یا کوتاه خواهند آمد… پاسخ: آری درست است که در روایت، آنگونه که بیان کردیم زمان این پیشامد مشخص و روشن نشده است اما مجموعه صفاتی که در روایت آمده، بعلاوه آنچه که در روایات متعدد دیگر، پیرامون قم و ایران وارد شده است موجب اطمینان این معناست که مراد از صفات یاد شده، امام خمینی و یاران وی می باشند… بنابراین اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان (ع) به حادثه و پیشامدی خبر دادند که منطبق بر وضع موجود باشد، معقول نیست که از آن چشم پوشی نموده و آن را بر قضیه و حادثه ای مشابه آن و یا واضح تر، که وعده پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او بر آن منطبق شود، حمل نمائیم. از روایاتی که درباره قم و برتری و آینده آن از اهل بیت (ع) نقل شده است به خوبی روشن است که این شهر نزد آن بزرگواران از ارزش و اهمیت ویژه ای برخوردار است، بلکه می توان گفت مؤ سس و بنیانگذار این شهر و طرح و ایجاد آن در قلب ایران در سال 73 هجری، بدست با کفایت امام باقر (ع) بوده است که بعد از آن نسبت به این شهر عنایت خاصی داشته اند.

و آنان با دانشی که از جد بزرگوارشان داشته اند، خبر داده اند که در آینده، این شهر مقدس از جایگاهی والا برخوردار خواهد شد و اهالی این شهر، از یاران باوفای حضرت مهدی ارواحنا فداه خواهند بود. برخی روایات، تصریح دارد به اینکه فلسفه نامگذاری این شهر مقدس به قم مناسب با نام حضرت مهدی که قائم بحق است می باشد و مناسب با قیام و بپا خاستن اهل قم و منطقه جغرافیایی آن شهر در زمینه سازی و یاری نمودن آن حضرت است از طرفی وجود یک آبادی، در نزدیکی این شهر در زمان تأسیس آن بنام کمندان و یا کمد، به این معنی نیست که در نامگذاری به «قم» عربی بودن این کلمه ملاحظه نشده است جز این مناسبت که نام آن قم گذاشته شده و یا تغییر و دگرگونی در نام فارسی آن بوجود آمده است به ویژه زمانی که تأسیس این شهر از ناحیه علماء و روایت کنندگان حدیث، از امام باقر و صادق (ع) و زیر نظر آن دو بزرگوار بوده است… عفّان بصری از امام صادق (ع) روایت کرده که گفت: «امام (ع) به من فرمود: آیا می دانی از چه رو این شهر را قم می نامند؟ عرض کردم: خدا و رسولش آگاهترند فرمود: همانا قم نامگذاری شده برای اینکه اهل قم اطراف قائم (ع) گرد آمده و با وی قیام می نمایند و در کنار او ثابت قدم مانده و او را یاری می کنند» [2] . این روایت، و امثال آن قرینه هایی هستند بر اینکه آغاز تأسیس شهر مقدس ‍ قم توسط عبدالله پسر مالک اشعری و برادرش أحوص و هواداران آنان که همگی از یاران خاص امام باقر (ع) و راویان حدیث آن بزرگوار بوده اند همه اینها موجب این اطمینان است که تأسیس این شهر به امر امام باقر (ع) بوده است و این نام را آن حضرت برای این شهر انتخاب فرموده اند، نام قم در روایات به صیغه مذکر به معنی (بلد) (سرزمین) و بطریق مؤ نث (بلدة) (شهر) آمده است این کلمه (قم) هم قابل صرف کردن است و هم بصورت غیرمنصرف به کار می رود.

ظاهر برخی روایات این است که امامان (ع) نسبت به شهر قم عنایت خاصی داشته اند و مفهومی را برتر و وسیع تر از یک شهر و توابع آن، به این شهر بخشیده اند، لذا نام این شهر را به معنای خط و روش و اسلوب قم، نسبت به ولایت اهل بیت (ع) و قیام آنان با مهدی آل پیامبر (صلی الله علیه و آله) بکار برده اند. عده ای از بزرگان ری نقل کرده اند که حضور امام صادق (ع) رسیدند و: «عرض کردند: ما از اهل ری هستیم که خدمت رسیده ایم، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمی ما، سپس عرض کردند ما اهل ری هستیم، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمی ما مجددا عرض ‍ کردند: ما اهالی ری هستیم، امام نیز کلام اول خود را تکرار کرد، آنان گفتند خود را چند بار یادآور شدند، امام نیز مانند اول آنان را پاسخ داد و چنین فرمود: خداوند دارای حرمی است که عبارت است از مکه مکرمه و پیامبر دارای حرمی است و آن مدینه منوره است و امیرالمؤ منین (ع) دارای حرمی است که کوفه است و ما اهل بیت نیز دارای حرمی هستیم که آن شهر قم است، بزودی بانوئی از سلاله من بنام فاطمه در این شهر دفن خواهد شد کسی که آن بزرگوار را در قم زیارت کند اهل بهشت می باشد»

راوی گفت این سخن را امام صادق (ع) زمانی فرمود که هنوز حضرت کاظم (ع) متولد نشده بودند» [3] . یعنی قم، حرم امامان (ع) از اهل بیت، تا زمان حضرت مهدی (ع) و مرکز ولایت و یاری آن بزرگواران می باشد و اهل ری و غیر آن نیز اهل قم محسوب می شوند زیرا آنان نیز پیرو خط و روش اهل قم نسبت به اهل بیت (ع) هستند. از این رو بعید نیست که مراد از اهل قم که در روایات آمده و اینکه آنان یاوران حضرت مهدی (ع) می باشند، همه ایرانیانی باشند که در ولایت و دوستی و جنگ و جهاد پیرو امامان (ع) هستند، بلکه شامل مسلمانان غیرایرانی نیز بشود. و معنای کلام راوی که گفت: «حضرت این کلام را زمانی فرمود که هنوز حضرت کاظم متولد نشده بود» یعنی این گفته امام صادق که قبل از ولادت امام کاظم بوده مشعر به این است که آن حضرت از ولادت نوه خویش فاطمه معصومه دختر موسی بن جعفر (ع) پیش از ولادت پدر بزرگوارش یعنی قبل از سال 128 هجری قمری، خبر داده است و اینکه آن بانوی بزرگوار در قم دفن خواهد شد، و این قضیه هفتاد سال بعد، تحقق پیدا کرده است…

«بزرگان قم نقل کرده اند زمانی که مأمون، علی بن موسی الرضا (ع) را در سال 200 هجری از مدینه خارج کرد و به طرف مرو، فرستاد در سال 201 هجری خواهر گرامی او حضرت فاطمه معصومه در پی برادر از مدینه خارج شد و به سمت ایران حرکت کرد تا به شهر ساوه رسید در آنجا بیمار شد، سئوال کرد چقدر فاصله بین من و قم است؟ عرض کردند ده فرسخ.» «…زمانیکه این خبر به اولاد سعد یعنی سعد پسر مالک اشعری رسید همگی با هم آهنگ ساوه نمودند تا از آن حضرت تقاضا کنند که به شهر آمده و در آنجا بماند چون حضور او رسیدند، موسی پسر خزرج از بین آن جمعیت خارج شد و بطرف حضرت رفته و مهار شتر ایشان را گرفته و تا قم همراهی کرد و آن بزرگوار را در منزل خویش جای داد، پس از اقامت 16 یا 17 روز در شهر قم، در اثر بیماری قبلی به رحمت و رضوان الهی پیوسته و روح پاکش به ملکوت اعلی پر گشود. موسی پسر خزرج پس ‍ از مراسم غسل و کفن آن حضرت، بدن شریفش را در زمینی که متعلق به خودش بود و هم اکنون نیز مرقد مطهرش در آنجاست، بخاک سپرد و سقفی از بوریا و حصیر بر قبر آن حضرت سرپا نمود، تا زمانی که توسط زینب دختر حضرت جواد (علیه السلام) بر قبر مطهر آن بزرگوار گنبد و بارگاهی بنا نمودند.»

از این روایات چنین بر می آید، که فاطمه معصومه، بسیار اهل عبادت و زهد و بزرگواری بود، همانند مادرش حضرت فاطمه زهرا (س)، آن بزرگوار در عین اینکه از سن کمی برخوردار بود، اهل بیت (علیه السلام) مقامی خاص ‍ و ارزش و اهمیت والایی داشت چه اینکه این مقام و منزلت حضرت، نزد علماء و بزرگان قم نیز محرز بوده است زیرا برای ارج نهادن بمقام آن بانو از قم به طرف ساوه حرکت کرده و به استقبال وی شتافتند و پس از رحلت آن بانو، ساختمان نسبتا ساده ای بر مزارش ساخته سپس گنبدی بنا کردند و آنجا را زیارتگاه دوستداران اهل بیت قرار داده اند و عده ای از آن بزرگان وصیت کردن که در جوار حضرتش به خاک سپرده شوند. در روایات آمده است که سن مبارک حضرت معصومه (س) کمتر از بیست سال بوده است، و شاید علت اینکه ایرانیها آن حضرت را «فاطمه معصومه» و یا «معصومه قم» می نامند و به خاطر کمی سن آن بزرگوار باشد، زیرا معصوم در لغت فارسی به معنای بی گناه می آید و از همین رو به طفل خردسال نیز که بی گناه است معصوم می گویند و شاید هم به جهت طهارت و پاکدامنی و عصمت آن حضرت از گناه باشد، چون در مذهب شیعه عصمت بر دو نوع است: یک عصمتی که واجب است در امامان (علیه السلام) وجود داشته باشد و این، در مورد چهارده معصوم (علیه السلام) ثابت است و دیگر عصمتی که جایز است و آن برای بزرگان و اولیاء خدا ثابت است که مقدس و پاک از گناهان و آلودگیهایند.

از روایت بعدی که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است، ظاهر می شود که امامان (علیه السلام)، از بدو تأسیس شهر قم، مردم این شهر را به عنوان یاران حضرت مهدی (علیه السلام) بشمار آورده اند و دوستی و محبت مردم این شهر نسبت به حضرت مهدی، قبل از ولادت آن حضرت معروف بوده است از صفوان بن یحیا نقل شده است که گفت: «روزی خدمت امام رضا (علیه السلام) بودم، سخن از اهل قم و علاقه آنان نسبت به حضرت مهدی (علیه السلام) به میان آمد، آن حضرت برای آنان طلب آمرزش کرد و فرمود: خداوند از آنان خشنود باشد، آنگاه فرمود: بهشت دارای هشت در است که یکی از آنها مخصوص اهل قم می باشد، آنان (اهل قم) بهترین پیروان ما از بین شیعیان جهان هستند خداوند سبحان محبت و دوستی ما را در سرشت آنان قرار داده است» [4] . در روایت آمده است که درهای بهشت به تناسب اعمال مردم بین آنان تقسیم بندی شده است، از این رو بعید نیست که معنی این جمله که (یک در، ویژه اهل قم است) این باشد که آنان را از در مبارزین و مجاهدین همراه امامان (علیه السلام) و یا از در مخصوص شایستگان چنانکه در صفات آنها وارد شده است، داخل بهشت می شوند و گفته حضرت که «آنها بهترین پیروان ما از بین شیعیان جهان هستند» دلالت به فضیلت و برتری اهل قم بر سایر شیعیان دارد.

قابل توجه است که محبت اهل قم نسبت به حضرت مهدی (علیه السلام) تاکنون همچنان پرشور و زنده باقی مانده است بلکه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این عشق به سر حد کمال رسیده است و این حقیقت را در ایمان و عملکرد و ظواهر زندگی آنان حتی در نامگذاری فرزندان و مساجد و مؤ سسات خود بنام آن حضرت، به گونه ای که هیچ خانه ای از این نام خالی نیست، می توان مشاهده نمود. برخی روایات دلالت دارد که، بلا و گرفتاری از اهل قم دور است و خداوند سبحان کسانی را که بدخواه این شهر باشند، نابود می گرداند. از ابان بن عثمان و حماد بن ناب روایت شده که گفتند: «خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم که عمران پسر عبدالله قمی وارد شد، خدمت امام رسید و از او مسئول کرد. حضرت با وی بسیار با ملاطفت برخورد کرد، پس از رفتن آن مرد از امام (علیه السلام) سئوال کردم؛ این شخص که با او این همه خوشرفتاری فرمودی که بود؟ حضرت فرمود: او از خانواده بزرگواران، یعنی: اهل قم بود هیچ ستمگری درباره آنان نیت سوء نمی کند، مگر اینکه خداوند او را درهم می شکند» [5] .

در روایت دیگری آمده است که «بلاء از قم دفع شده است» [6] . در جای دیگر نقل شده است که: «اهل قم از ما و ما از آنان هستم، هر ستمگری که درباره آنان اراده سوء داشته باشد مرگ او فرا می رسد، تا زمانیکه به یکدیگر خیانت نکنند (و در نسخه دیگر: تا زمانی که تغییر روش ندهند) اما زمانی که آلوده به چنین اعمالی شدند، خداوند سبحان، ستمگران را بر آنان حاکم می کند، ولی آنان (اهل قم) یاران قائم و بازگو کنندگان مظلومیت ما و رعایت کنندگان حقوق ما هستند، آنگاه رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا آنان را از شر هر فتنه ای نگهدار و از هر گزندی نجات ببخش» [7] .

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «بلاها از قم و اهل آن دور شده است، بزودی زمانی خواهد رسید، که قم و اهل آن حجت بر مردم خواهند بود و این در زمان غیبت قائم، ما و ظهور وی می باشد، اگر چنین نباشد زمین اهل خودش را فرو می برد، فرشته های الهی بلاها را از این شهر و اهل آن دفع می کنند هر ستمگری که در حق آنان اراده بد داشته باشد، خداوند در هم کوبنده ستم پیشگان، او را درهم می شکند و یا به گرفتاری و مصیبت و یا دشمنی، مبتلا می گرداند، خداوند سبحان، قم و اهلش را در زمان فرمانروائی ستمگران از یاد آنان می برد آنگونه که ظالمان یاد خدا را فراموش کردند.» [8] .

البته، این بدین معنا نیست که به اهل قم اصلا بدی نمی رسد، بلکه ممکن است برخی مشکلات بر آنان وارد شود، ولی خدای بزرگ، آنان دشواری و بلا را از آنان دور نگه داشته و با الطاف گوناگون خویش آنها را یاری می فرماید، که از بارزترین آنها، نابود کردن سرکشان و متجاوزین و مشغول نمودن آنان به گرفتاریهایی است که، به اهل قم نپرداخته و بطور کلی از آنها یاد هم نمی کنند. صاحب بحارالانوار دو روایت را، از امام صادق (علیه السلام) که بیان کننده آینده شهر قم و نقش مکتبی آن پیش از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد آورده است.

روایت اول بیان می دارد: «خداوند بوسیله شهر کوفه بر سایر شهرها استدلال می کند، همچنین به مؤ منان آن شهر بر سایر مؤ منین و به شهر قم بر سایر شهرها و بواسطه اهل قم بر جهانیان اعم از جن و انسان، خداوند متعال اهل قم را مستضعف فکری قرار نداده بلکه همواره آنان را موفق و تأیید کرده است سپس فرمود: دینداران در این شهر در مضیقه زندگی می باشند اگر غیر این باشد مردم به سرعت به آنجا روی می آورند و آنجا خراب می گردد و اهل آن تباه می شوند و آنگونه که باید نمی تواند بر سایر سرزمین ها حجت باشد، زمانیکه موقعیت قم بدینجا برسد آسمان و زمین آرامش ندارد و ساکنان آنها لحظه ای باقی نمی مانند و بلا و گرفتاری از قم و اهل آن دفع گردیده است، بزودی زمانی خواهد رسید که قم و اهل آن حجت بر مردم خواهند بود و این در زمان غیبت قائم ما و ظهور وی می باشد. اگر چنین نباشد زمین اهل خودش را فرو می برد، فرشته های الهی مأمور دور نمودن بلاها از این شهر و اهل آن می باشند هر ستمگری که درباره آنان اراده بد داشته باشد، خداوند درهم کوبنده ستم پیشگان، او را درهم می شکند و یا به گرفتاری و مصیبت و یا دشمنی، مبتلا می گرداند، خداوند متعال نام قم و اهلش را در زمان فرمانروائی ستمگران از یاد آنان می برد آنگونه که آنها یاد خدا را فراموش ‍ کردند.»

و روایت دوم می گوید: «بزودی شهر کوفه از مؤ منان خالی می گردد و بگونه ایکه مار در جایگاه خود فرو می رود علم نیز این چنین از کوفه رخت برمی بندد و از شهری بنام قم آشکار می شود و آن سامان معدن فضل و دانش می گردد بنحویکه در زمین کسی در استضعاف فکری بسر نمی برد حتی نوعروسان در حجله گاه خویش. و این قضایا نزدیک ظهور قائم ما به وقوع می پیوندد، خداوند سبحان، قم و اهلش را برای رساندن پیام اسلام، قائم مقام حضرت حجت می گرداند اگر چنین نشود زمین اهل خودش را فرو می برد و در زمین حجتی باقی نمی ماند، دانش از این شهر به شرق و غرب جهان منتشر می گردد، بدین سان بر مردم اتمام حجت می شود و یکی باقی نمی ماند که دین و دانش به وی نرسیده باشد آنگاه قائم (علیه السلام) ظهور می کند و ظهور وی باعث خشم و غضب خداوند بر بندگان می شود. زیرا خداوند از بندگانش انتقام نمی گیرد مگر بعد از آنکه وجود مقدس حضرت حجت را انکار نمایند.» [9] .

از این دو روایت، چند امر روشن می شود: الف اینکه دو روایت نقل به معنی شده اند، بعلاوه در آنها اندکی تقدیم و تأخیر است اما آنچه که مهم است معنایی که این دو روایت در بر دارند. ب از این روایتها استفاده می شود، که نقش مذهبی شهر کوفه در دانش و پیروی از اهل بیت (علیه السلام) نقشی مهم و بزرگ بوده، اما در آستانه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) مضمحل شده و از بین می رود، البته کوفه شامل نجف نیز می شود زیرا نام اصلی آن نجف کوفه بوده است بلکه گاهی مراد از کوفه عراق عنوان شده است چنانکه ما در جای خودش بیان کردیم، اما نقش مذهبی شهر قم همچنان ادامه دارد. و نزدیک ظهور حضرت از عظمت بیشتری برخوردار می گردد، چنانکه دو فقره از روایت به این معنی اشاره دارد: «و این همه، در زمان غیبت قائم ما و ظهور وی می باشد» و «و این قضایا نزدیک ظهور قائم ما خواهد بود.»

ج نقش برجسته اعتقادی و ایدئولوژیکی شهر مقدس قم، در آن زمان مخصوص ایران و یا شیعیان تنها نیست. بلکه نقشی است جهانی که حتی غیر مسلمان را نیز در بر می گیرد «و بزودی زمانی خواهد رسید که قم و اهلش حجت بر مردم خواهند بود» «و یکی باقی نمی ماند که دین و دانش به وی نرسیده باشد» این بدان معنا نیست که دانش و مذهب، از این شهر به فرد فرد مردم جهان می رسد، بلکه بدین معناست که ندای اسلام و مطرح شدن آن، طوری به جهانیان می رسد که اگر کسی سعی در دست یابی به مقررات و دستورات اسلام داشته باشد، برای وی امکان پذیر خواهد بود. البته چنین نقش تبلیغاتی مهمی برای شهر قم، بستگی به برپائی حکومتی دارای دستگاههای تبلیغاتی داشته، بلکه متوقف بر مبارزات با سرکشان جهت استکبار دارد که این خود باعث رسیدن صدای اسلام از قم به جهانیان می شود.

این نقش بزرگ فرهنگی برای شهر قم، سبب کینه توزی و دشمنی استکبار جهانی نسبت به این شهر می گردد، یعنی نسبت به مطرح شدن اسلام از این شهر، این دشمنی با اسلام علت انتقام گرفتن خداوند از مستکبران، بدست توانای حضرت مهدی (علیه السلام) می شود، چرا که با این دشمنی حجت بر مردم تمام شده است و ایجاد گرفتاری توسط دشمنان، از جنبه جهل آنان نسبت به اسلام نیست، بلکه دشمنی و خصومت آنان، صرفا کینه توزی و مخالفت با اسلام می باشد. قابل توجه است آنچه که در این دو روایت گفته شده در کوفه و عراق محقق شده است و در قم و ایران، در آستانه تحقق است و در حقیقت قم و ایران بر ملتهای مسلمان و سایر ملل جهان حجت هستند. حتی اگر قائل شویم که ایجاد چنین آگاهی که در این دو روایت آمده است در بین ملتهای جهان، ده ها سال بطول انجامد، باز هم شکستی نیست که برخی از آن مقدمات آغاز شده است. اما عبارت حدیث که «نزدیک ظهور قائم ما» است، دلیل بر این است که بین تحقق چنین موقعیت جهانی برای شهر قم و بین ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) فاصله چندانی نیست.

——————————————————————————–

[1] بحار ج 60 ص 216 چاپ ایران.

[2] بحار ج 60 ص 216.

[3] بحار ج 60 ص 216.

[4] بحار ج 60 ص 216.

[5] بحار ج 60 ص 211.

[6] بحار ج 60 ص 214.

[7] بحار ج 60 ص 218.

[8] بحار ج 60 ص 213.

[9] بحار ج 60 ص 213.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد