احتمالا اشاره شما به روایت «ارتد الناس بعد النبیّ(ص) الا ثلاثة؛ المقداد بن الاسود و ابوذر الغفاری و سلمان الفارسی …» و روایات مشابه آن است.این حدیث از جمله احادیثی است که طبق آن، به شیعیان نسبت ارتداد صحابه داده شده است. این حدیث در میان منابع روایی شیعه، از سه منبع قویّ و یک منبع ضعیف برخوردار بوده و متن آن، بهجهت نداشتن آسیبهای حدیثی و هماهنگی با احادیث فراوانی از منابع اهلسنّت، مورد اعتماد است. داشتن هفتسند صحیح، دوسند موثق، چهارسند مرسل، یکسند مجهول و یکسند ضعیف، از ویژگیهای سندی این حدیث بوده که در مجموع با داشتن چنین منابع معتبر و متون قویّ و اسناد صحیح و موثق، میتوان اطمینان به صدور روایت پیدا نمود. واژه «ارتدّ» برگرفته از ماده «ردّ»، یک اصل مشخص بوده که از نظر لغوی و استعمالهای عرب قبل از اسلام به معنای «برگشتن» و در کاربرد قرآنیـ حدیثی به معنای «برگشت هرچیز» و «برگشت از دین اسلام» بهکار رفته است. توجیهاتی از عالمان شیعه و اهل سنّت برای معنای روایت ذکر شد که از میان آنها توجیه مناسب این است که «ارتد» به معنای برگشتن از دین اسلام نبوده بلکه بهمعنای برگشت امّت از عهدها و سفارشات پیغمبر اکرم(ص) نسبت به امیرالمؤمنین(ع) بوده که با ظاهر حدیث و معنای لغوی ارتداد نیز سازگار است.*
«ارتداد» در این روایت معنای خاص را داراست و لازم است در پاسخ به این حدیث، سند و متن آن مورد بررسی قرار گیرد: در سند این روایت افراد مجهول وجود دارد [در میان افرادی که این حدیث به واسطه آنان نقل شده است، یحیی بن خالد به دلیل مجهول بودن، سهل بن زیاد و احمد بن محمد بن عیسی به دلیل ضعیف بودن و غیر قابل اعتماد بودن وجود دارد که سبب ضعیف شدن روایت شده است (رجال نجاشی، ص۱۸۵، رقم۴۹۰؛ شیخ طوسی، فهرست، ص۴۲) و ازاین رو این حدیث ضعیف شمرده می شود و غیرقابل اعتماد است.
پذیرش ارتداد به معنای انکار ایمان برخی از چهره های شاخص صدر اسلام است؛ صحابه ای که شیعه و سنی بر بلندمرتبگی آنان اذعان داشتند که مرتد شمردن آنان سخت است. همچنین بعد از رحلت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)، جمع زیادی از بنی هاشم و غیر آنان، در مخالفت با اقدام صورت گرفته در سقیفه، در خانه علی(علیه السلام) تحصن کردند و خانه را جز با تهدید ترک نکردند که این امر نشان گر پایبندی عده ای از صحابه بر وصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و نفی ارتداد آنان است.[ ابن قتیبه، الإمامة و السیاسة، ج ۱، ص ۱۰- ۱۲. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۴۴۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۱۲۴]در کنار این روایت ضعیف، چند روایت دیگر نیز وجود دارد که برخی قابل اعتماد و صحیح است [رجال الکشی، ص ۱۱] که علمای اسلام آن را تأویل می کنند.
جز روایت مورد اشاره، و با عنایت به صحت برخی از روایات، «ارتداد» در روایتی چون «ارتد الناس الّا…»، به معنایی، غیر از خروج از دین تفسیر می شود[ بحوث فی الملل و النحل، ج ۶، ص ۴۲۵.].
ارتداد بهمعنای بازگشت و یا تمرد از اوامر و نواهی الهی است و مراد حدیث آن است که آنان از بیعتی که با علی(علیه السلام) در روز غدیر بستند، بازگشتند و حق خلافت الهی علی(علیه السلام) را نادیده گرفتند و منظور از ارتداد، بی وفایی، تمرد، روی گردانی از ولایت و غدیر است؛ یعنی، مردم پس از وفات رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) روی گردان شدند و به عهد خود پایبند نماندند، مگر سه یا چهار نفر – سلمان، ابوذر، مقداد و عمّار -.
روایت ذیل، تأییدی بر انتخاب معنای بی وفایی و پیمان شکنی برای ارتداد است؛ امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«عده ای از مهاجرین و انصار و دیگران نزد امیرمؤمنان(علیه السلام) آمدند و گفتند: قسم به خدا تو امیرمؤمنانی ! سوگند به خدا سزاوارترین فرد به این مقام شما هستید! دستان خود را جلو آور تا با شما بیعت کنیم و قسم به خدا خود را قربانی رکاب تو خواهیم ساخت. امام در پاسخ فرمود: اگر شما بر این ادعا صادق هستید فردا با سرهای تراشیده نزدم آیید. فردا جز امیرمؤمنان(علیه السلام)، سلمان، مقداد و ابوذر، کسی سر خود را نتراشید!» [رجال الکشی، ص۸].
اما پاسخ به بخش دوم سوال شما، این است که باید با استفاده از تجربه های تاریخی (که در امثال این روایت آمده است)، خط صحیح و درست را بیابیم و چنانکه روایت هم از مقداد و ابوذر و سلمان نام برده است، از ایشان یاد بگیریم. به نظر می رسد بهترین راه حل، تمسک به قرآن و اهل بیت علیهم السلام است؛ چنانکه مقداد و ابوذر و سلمان عمل کردند.
موفق باشید.
* مقاله بررسی تحلیلی حدیث «ارتد الناس بعد النبی صل الله علیه و آله الا ثلاثة» نشریه : حدیث حوزه، نویسنده: محمد نادری، سال هفتم، شماره پیاپی ۱۵، صفحه ۹۵-۱۱7.
«ارتداد» در این روایت معنای خاص را داراست و لازم است در پاسخ به این حدیث، سند و متن آن مورد بررسی قرار گیرد: در سند این روایت افراد مجهول وجود دارد [در میان افرادی که این حدیث به واسطه آنان نقل شده است، یحیی بن خالد به دلیل مجهول بودن، سهل بن زیاد و احمد بن محمد بن عیسی به دلیل ضعیف بودن و غیر قابل اعتماد بودن وجود دارد که سبب ضعیف شدن روایت شده است (رجال نجاشی، ص۱۸۵، رقم۴۹۰؛ شیخ طوسی، فهرست، ص۴۲) و ازاین رو این حدیث ضعیف شمرده می شود و غیرقابل اعتماد است.
پذیرش ارتداد به معنای انکار ایمان برخی از چهره های شاخص صدر اسلام است؛ صحابه ای که شیعه و سنی بر بلندمرتبگی آنان اذعان داشتند که مرتد شمردن آنان سخت است. همچنین بعد از رحلت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)، جمع زیادی از بنی هاشم و غیر آنان، در مخالفت با اقدام صورت گرفته در سقیفه، در خانه علی(علیه السلام) تحصن کردند و خانه را جز با تهدید ترک نکردند که این امر نشان گر پایبندی عده ای از صحابه بر وصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و نفی ارتداد آنان است.[ ابن قتیبه، الإمامة و السیاسة، ج ۱، ص ۱۰- ۱۲. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۴۴۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۱۲۴]در کنار این روایت ضعیف، چند روایت دیگر نیز وجود دارد که برخی قابل اعتماد و صحیح است [رجال الکشی، ص ۱۱] که علمای اسلام آن را تأویل می کنند.
جز روایت مورد اشاره، و با عنایت به صحت برخی از روایات، «ارتداد» در روایتی چون «ارتد الناس الّا…»، به معنایی، غیر از خروج از دین تفسیر می شود[ بحوث فی الملل و النحل، ج ۶، ص ۴۲۵.].
ارتداد بهمعنای بازگشت و یا تمرد از اوامر و نواهی الهی است و مراد حدیث آن است که آنان از بیعتی که با علی(علیه السلام) در روز غدیر بستند، بازگشتند و حق خلافت الهی علی(علیه السلام) را نادیده گرفتند و منظور از ارتداد، بی وفایی، تمرد، روی گردانی از ولایت و غدیر است؛ یعنی، مردم پس از وفات رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) روی گردان شدند و به عهد خود پایبند نماندند، مگر سه یا چهار نفر – سلمان، ابوذر، مقداد و عمّار -.
روایت ذیل، تأییدی بر انتخاب معنای بی وفایی و پیمان شکنی برای ارتداد است؛ امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«عده ای از مهاجرین و انصار و دیگران نزد امیرمؤمنان(علیه السلام) آمدند و گفتند: قسم به خدا تو امیرمؤمنانی ! سوگند به خدا سزاوارترین فرد به این مقام شما هستید! دستان خود را جلو آور تا با شما بیعت کنیم و قسم به خدا خود را قربانی رکاب تو خواهیم ساخت. امام در پاسخ فرمود: اگر شما بر این ادعا صادق هستید فردا با سرهای تراشیده نزدم آیید. فردا جز امیرمؤمنان(علیه السلام)، سلمان، مقداد و ابوذر، کسی سر خود را نتراشید!» [رجال الکشی، ص۸].
اما پاسخ به بخش دوم سوال شما، این است که باید با استفاده از تجربه های تاریخی (که در امثال این روایت آمده است)، خط صحیح و درست را بیابیم و چنانکه روایت هم از مقداد و ابوذر و سلمان نام برده است، از ایشان یاد بگیریم. به نظر می رسد بهترین راه حل، تمسک به قرآن و اهل بیت علیهم السلام است؛ چنانکه مقداد و ابوذر و سلمان عمل کردند.
موفق باشید.
* مقاله بررسی تحلیلی حدیث «ارتد الناس بعد النبی صل الله علیه و آله الا ثلاثة» نشریه : حدیث حوزه، نویسنده: محمد نادری، سال هفتم، شماره پیاپی ۱۵، صفحه ۹۵-۱۱7.