روش ارتباط معرفتی و عملی با خداوند
۱۳۹۲/۰۹/۰۷
–
۴۹۴ بازدید
روش ارتباط معرفتی و عملی با خدا چگونه است ؟
در پاسخ به مطالب زیر توجه کنید .الف. راه ارتباط با خدا
یکی از مهمترین مباحث که انسانهای امروزی به فراموشی سپردهاند، راههای برقراری ارتباط با خداست. امروزه مباحث ارتباطات در سطح افراد، جوامع و بینالملل به صورتهای مختلف و در سطح گسترده مطرح است، اما در ارتباط با خدای تعالی که باید بیشتر پرداخته شود، یا اصلاً مبحثی نیست، یا اگر هم هست، آنقدر ناچیز است که به چشم نمیآید. مردم از بحث ارتباط، ارتباطات فردی، جوامع، بینالملل و شاخههای آن مانند جامعه شناسی ارتباطات، و امثال این مباحث را میفهمند، نه ارتباط با خدا را.
ا
ز این رو لازم بهنظر میرسد که به مباحث ارتباطات در حوزه دین، مانند ارتباط انسان با خدا، پیامبر (ص) امامان (ع)پرداخته شود.باید گفت: بیشتر مطالب نهجالبلاغه درباره راههای برقراری ارتباط انسان و خداست و آنچه در این مجال کم٬ قابل طرح است، رئوس مطالب بهگونه اجمال است نه تفصیل. به این منظور به دو راه اساسی و مهم که اساس و بنیان دیگر راهها هستند، اشاره میکنیم:
الف. ارتباط معرفتی:
ارتباط معرفتی به این معناست که انسان در حوزه شناخت و معرفت، ارتباط مناسبی با خدا داشته باشد؛ چون مهمترین و اساسیترین مسئله برای انسان، ارتباط معرفتی با خداست. اگر انسان این ارتباط را ولو در رفتار، با خدا نداشته باشد، حتی اگر برخی اعمال نیک از او سربزند، هیچگونه سودی به او نمیرساند، بنابراین اساس و یا اصلی که رفتار انسان بر آن متکی است، ارتباط معرفتی انسان با خداست. هر میزان که ارتباط با خدا، استوار و محکم باشد، انعکاسش در ایمان به خدا و عمل انسان نیز پررنگ است.
در حقیقت، روح ایمان و عمل انسان «ارتباط معرفتی» با خداست. براساس همین ارتباط، اعمال نیک انسان ارزش پیدا میکند و برای او سودمند واقع میشود. اگر ارتباط معرفتی میان خدا و انسان نباشد، باید در ایمان و توحید او شک کرد. اعمال نیک انسان، بدون شکلگیری این ارتباط، مثل بنای بدون زیربنا خواهد بود.
امام علی (ع) در این باره میفرماید:«أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الْإِخْلاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ؛ سرآغاز دین، خداشناسی است و کمال شناخت خدا، باور داشتن او و کمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگی اوست. کمال توحید (شهادت بر یگانگی خدا) اخلاص و کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است»1
این کلمات امام (ع) نشان میدهد: اولین چیزی که باید از دین آموخت، معرفت خداست که همان برقراری ارتباط معرفتی میان انسان و خالق است، و انسان تا این شناخت را پیدا نکند، تصدیق به خدا برای او حاصل نمیشود. «تصدیق، اشاره به ایمان دارد؛ زیرا میدانیم علم از ایمان جداست. ممکن است انسان به چیزی یقین داشته باشد، ولی ایمان قلبی ـ که تسلیم در برابر آن و به رسمیت شناختن در درون دل، یا به تعبیر دیگر اعتقاد به آن است، نداشته باشد.
گاهی بزرگان برای جدایی این دو از یکدیگر مثال سادهای میزنند: بسیاری از مردم که از ماندن در کنار جنازه مخصوصا در شب تاریک و اتاق خالی وحشت دارند، با اینکه به یقین میدانند او مرده است، ولی این علم در اعماق قلب آنها نفوذ نکرده و آن حالت ایمان و باور حاصل نشده است و این وحشت، زاییده همین امر است.
به عبارت دیگر، علم، آگاهی قطعی نسبت به امری است، ولی ممکن است جنبه سطحی داشته باشد و در عمق وجود انسان و روح او نفوذ نکند، اما هنگامی که در اعماق روح نفوذ کرد و به مرحله یقین و باور رسید و انسان بنای قلبی بر این گذاشت که آن را به رسمیت بشناسد، نام ایمان به خود میگیرد.»2 بنابراین شرط اساسی ایمان شناخت خداست و تا ارتباط شناختی میان انسان و خداوند برقرار نشود، ایمان قلبی برای انسان حاصل نمیشود. امام علی (ع) در مورد اهمیت ایمان میفرماید: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی، الْأَیمَانُ بِهِ وَبِرَسُولِهِ، وَالْجِهادُ فِی سَبِیلِهِ؛ همانا بهترین چیزی که انسانها میتوانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به خدا و ایمان به پیامبر (ص) و جهاد در راه خداست.»3
امام (ع) ارتباط معرفتی و شناختی مردم با «پیامبر» و «اهلبیتش» را نیز در ردیف ارتباط معرفتی انسان و خدا قرار داده است و میفرماید: «َإِنّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَی فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَی مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَحَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللهِ؛ زیرا هرکس از شما که در بستر خویش با «شناخت خدا» و «پیامبر (ص)» و «اهلبیت» پیامبر (ع)بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست»4
کیفیت شناخت خدا
چگونگی شناخت و ارتباط شناختی با خدا وقتی در نگاه انسانهای عادی که مأنوس با عالم ماده و دریافتهای حسی هستند، جدی میشود که امام (ع) درباره شناخت خدای تعالی میفرماید: «لاَ تُدْرِکُهُ الشَّوَاهِدُ وَ لاَ تَحْوِیهِ الْمَشَاهِدُ وَ لاَ تَرَاهُ النَّوَاظِرُ وَ لاَ تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ، … لَمْ تُحِطْ بِهِ الْأَوْهَامُ، … لَیْسَ بِذِی کِبَرٍ امْتَدَّتْ بِهِ النِّهَایَاتُ فَکَبَّرَتْهُ تَجْسِیماً؛ حواس پنجگانه او را درک نکنند و مکانها او را در بر نگیرند. دیدگان او را ننگرند و پوششها او را پنهان نسازند و فکرها و اندیشهها بر ذات او احاطه ندارند. بزرگی نیست، دارای درازا و پهنا و ژرفا که از جسم بزرگی برخوردار باشد و با عظمتی نیست که کالبدش بینهایت بزرگ و ستبر باشد.»5
امام علی (ع)این مطلب را در جای دیگر توضیح میدهد: «فَمَا دَلَّکَ الْقُرْآنُ عَلَیْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَاسْتَضِیءْ بِنُورِ هِدَایَتِهِ؛ آنچه را که قرآن از صفات خدا بیان میدارد، به آن اعتماد کن و از نور هدایتش بهرهگیر.»6 امام (ع) با این کلمات به شناخت خدای تعالی به همان اوصاف که در قرآن معرفی شده است، راهنمایی میکند تا بشر از طریق آنها به شناخت و معرفت خدا نایل آید و راه برقراری ارتباط معرفتی با خدای تعالی را پیدا کند.
در جای دیگر میفرماید: «الْأَحَدُ بِلَا تَأْوِیلِ عَدَدٍ وَ الْخَالِقُ لاَ بِمَعْنَی حَرَکَةٍ وَنَصَبٍ وَ السَّمِیعُ لاَبِأَدَاةٍ، وَ الْبَصِیرُ لاَ بِتَفْرِیقِ آلَةٍ، وَ الشَّاهِدُ لاَبِمُمَاسَّةٍ وَ الْبَائِنٍ لاَبِتَرَاخِی مَسَافَةٍ، وَ الظّاهِرُ لاَبِرُؤیَةٍ وَ الْبَاطِنُ لاَبِلَطَافَةٍ؛ یگانه است، نه از روی عدد. آفریننده است، نه با حرکت و تحمل رنج. شنواست، بدون وسیله شنوایی و بیناست بیآنکه چشم گشاید و برهم نهد. در همه جا حاضر است، نه آنکه با چیزی تماس گیرد و از همه چیز جداست، نه اینکه فاصله بین او و موجودات باشد. آشکار است، نه با مشاهده چشم و پنهان است نه به خاطر کوچکی و ظرافت.»7
امام (ع)در بخش دیگری از سخنانشان میفرمایند: «الْحَمْدُ للهِِ الْأَوَّلِ قَبْلَ کُلِّ أَوِّل وَ الْآخِرِ بَعْدَ کُلِّ آخِر؛ ستایش خداوندی را که اول هر نخستین است و آخر هر گونه آخری.»8 ایشان در خطبه دیگری میفرماید: «الْحَمْدُ للهِ الَّذِی لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حالاً، فَیَکُونَ أَوَّلاً قَبْلَ أَنْ یَکُونَ آخِراً وَ یَکُونَ ظَاهِراً قَبْلَ أَنْ یَکُونَ بَاطِناً؛ ستایش خداوندی را سزاست که صفتی بر صفت دیگرش پیشی نگرفته تا بتوان گفت پیش از آنکه آخر باشد، اول است و قبل از آنکه باطن باشد، ظاهر است.»9
چنانچه از این کلمات امام (ع) استفاده میشود، ارتباط بشر از طریق معرفت و شناخت به خدا، باید اینگونه باشد و تعلق گرفتن شناخت به خدای تعالی، با این روش امکانپذیر است و هیچگونه تضاد و تناقض میان صفات خداوند با ذات او نیست. در حقیقت همه صفات خداوند حکایتگر یک واقعیت و ذات بهنام «الله» است.
ب. ارتباط عملی
ممکن است سؤال شود که تنها ارتباط معرفتی با خدا برای رسیدن به سعادت و کسب کمالات کافی است یا عملی که در ارتباط با خدا قرار گیرد نیز نقش دارد؟ ارتباط با خدا مانند مرغی است که به دو بال معرفت و عمل نیاز دارد و بدون یکی از این دو، نمیتواند پرواز کند.در توضیح این مطلب به گفتاری از امام علی (ع) اشاره میکنیم تا از کلمات حیاتبخش این امام بیشتر استفاده کنیم: «فَبِالاْیمَانِ یُسْتَدَلُّ عَلَی الصَّالِحَاتِ وَ بَالصَّالِحَاتِ یُسْتَدَلُّ عَلَی الْإِیمَانِ وَ بالْإِیمَانِ یُعْمَرُ الْعِلْمُ؛ با ایمان میتوان به اعمال صالح راه برد و با اعمال نیکو میتوان به ایمان دسترسی پیدا کرد. با ایمان، علم و دانش آبادان است.»10
این جملات امام (ع) نشان میدهد که ایمان، راهنمای انسان در انجام عمل صالح است و بالعکس عمل صالح نیز در شکوفای ایمان نقش دارد؛ یعنی میان ایمان و عمل صالح رابطه طرفینی برقرار است. ایمان نقشی بر انجام عمل صالح دارد و عمل صالح نقشی در ایمان. بنابراین معرفت و ایمان به تنهایی و بدون اعمال صالح، برای رسیدن به کمال مطوب انسان کافی نیست، بلکه بال دیگری بهنام «اعمال صالح» برای پرواز لازم است.
«إِِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی لاَ یَخْفَی عَلَیْهِ مَا الْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِی لَیْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ، لَطُفَ بِهِ خُبْراً وَأَحَاطَ بِهِ عِلْماً، أَعْضَاؤُکُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمائِرُکُمْ عُیُونُهُ وَ خَلَوَاتُکُمْ عِیَانُهُ؛ همانا بر خداوند سبحان پنهان نیست آنچه که بندگان در شب و روز انجام میدهند.دقیقا بر اعمال آنها آگاه است و با علم خویش بر آنها احاطه دارد. اعضا شما مردم گواه او و اندام شما سپاهیان او و روان و جانتان جاسوسان او و خلوتهای شما بر او آشکار است.»11
این جملات برای گناهکاران تنبیه است و برای کسانی که اعمال نیک انجام میدهند، بشارت. امام (ع)در قالب دعا میفرماید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا وَأَیْتُ مِنْ نَفْسِی وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدی. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ بِلِسَانی، ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِی. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ، وَ سَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَ شَهَوَاتِ الْجَنَانِ وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ؛ خدایا! آنچه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتم و انجام ندادم ببخشای. خدایا! ببخشای آنچه را که با زبان به تو نزدیک شدم، ولی با قلب آن را ترک کردم. خدایا! ببخشای نگاههای اشارتآمیز، سخنان بیفایده، خواستههای بیمورد دل و لغزشهای زبان را.»12این جملات درسی است برای اینکه چگونه در مقابل اعمال خود مسؤولیت نشان دهیم و از خدای رحمان طلب بخشش کنیم، آن هم از اعمالی که ممکن است در نظر افراد عادی گناه تلقی نشود.
توصیه امام (ع) بر ارتباط عملی
«الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَایَةَ النِّهَایَةَ وَ الْإِسْتَقَامَةَ الْإِسْتِقَامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ! إنَّ لَکُمْ نِهَایَةً فَانْتَهُوا إلی نِهَایَتِکُمْ وَ إنَّ لَکُمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکُمْ؛ عمل صالح! عمل صالح! سپس آیندهنگری! آیندهنگری! و استقامت! استقامت! آنگاه، بردباری! بردباری! و پرهیزکاری! پرهیزکاری! برای هر کدام از شما عاقبت و پایان مهلتی تعیین شده است. با نیکوکاری به آنجا برسید و همانا پرچم هدایتی برای شما برافراشتند، با آن هدایت شوید.»13
در جای دیگر میفرماید: «فَاتَّقُوا اللهَ عِبَادَ اللهِ، وَ بَادِرُوا آجَالَکُمْ بِأَعْمَالِکُمْ وَ ابْتَاعُوا مَا یَبْقَی لَکُمْ بِمَا یَزُولُ عَنْکُمْ؛ ای بندگان خدا! تقوا پیشه کنید و با اعمال نیکو به استقبال اجل بروید. با چیزهای فانی شدنی دنیا آنچه جاویدان میماند، خریداری کنید.»14 «اعْمَلُوا، رَحِمَکُمُ اللهُ، عَلَی أَعْلاَمٍ بَیِّنَةٍ فَالطَّرِیقُ نَهْجٌ یَدْعُو إلَی دَارِالسَّلاَمِ وَ أَنْتُمْ فِی دَارِ مُسْتَعْتَبٍ عَلَی مَهَلٍ وَ فَرَاغٍ والصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ الاََْقْلاَمُ جَارِیَةٌ وَ الاََْبْدَانُ صَحِیحَةٌ و الاََْلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ التَّوْبَةُ مَسْمُوعَةٌ، وَ الاََْعْمَالُ مَقْبُولَةٌ؛
خدا شما را بیامرزد اعمال نیکو بر اساس نشانههای روشن انجام دهید زیرا راه، روشن است و شما را به خانه امن و امان دعوت میکند هماکنون در دنیایی زندگی میکنید که میتوانید رضایت خدا را به دست آورید، با مهلت و آسایش خاطری که دارید. اکنون نامه عمل سرگشاده و قلم فرشتگان نویسنده در حرکت است. بدنها سالم و زبانها گویاست. توبه مورد قبول است و اعمال نیکو را میپذیرند.»15
«انْتَفِعُوا بِبَیَانِ اللهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ اللهِ وَ اقْبَلُوا نَصِیحَةَ اللهِ فَإنَّ اللهَ تَعَالَی قَدْ أَعْذَرَ إلَیْکُمْ بِالْجَلِیَّةِ وَ اتَّخَذَ عَلَیْکُمْ الْحُجَّةَ وَ بَیَّنَ لَکُمْ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ مِنْهَا لِتَتَّبِعُوا هذِهِ، وَ تَجْتَنِبُوا هذِهِ؛ مردم! از آنچه خداوند بیان داشته بهره گیرید، و از پند و اندرزهای خدا پند پذیرید، و نصیحتهای او را قبول کنید، زیرا خداوند با دلیلهای روشن راه عذر را به روی شما بسته، و حجت را بر شما تمام کرده است. و اعمالی که دوست دارد بیان فرموده، و از آنچه کراهت دارد معرفی کرد، تا از خوبیها پیروی و از بدیها دوری گزینید.» 16
«فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ یُرْفَعُ وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَالدُّعَاءُ یُسْمَعُ، وَالْحَالُ هَادِئَةٌ، وَالْأَقْلامُ جَارِیَةٌ وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاکسِاً، أَوْ مَرَضاً حَابِساً، أَوْ مَوْتاً خَالِساً، فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِِکُمْ وَ مُکَدِّرُ شَهَوَاتِکُمْ وَ مُبَاعِدُ طِیَّاتِِکُمْ؛ مردم! عمل کنید که عمل نیکو به سوی خدا بالا میرود و توبه سودمند است و دعا به اجابت میرسد و آرامش برقرار و قلمهای فرشتگان در جریان است. به اعمال نیکو بشتابید، پیش از آنکه عمرتان پایان پذیرد یا بیماری مانع شود یا تیر مرگ شما را هدف قرار دهد. مرگ نابودکننده لذتها، تیرهکننده خواهشهای نفسانی و دورکننده اهداف شماست.»17
«فَارْعَوْا عِبَادَ اللهِ مَا بِرِعَایَتِهِ یَفُوزُ فَائِزُکُمْ وَ بِإِضَاعَتِهِ یَخْسَرُ مُبْطِلُکُمْ وَ بَادِرُوا آجَالَکُمْ بأَعْمَالِکُمْ، فَإِنَّکُمْ مُرْتَهَنُونَ بِمَا أَسْلَفْتُمْ وَ مَدِینُونَ بِمَا قدَّمْتُمْ وَ کَأَنْ قَدْ نَزَلَ بِکُمُ الْمَخُوفُ، فَلاَ رَجْعَةً تَنَالُونَ وَ لاَ عَثْرَةً تُقَالُونَ؛ ای بندگان خدا، مراقب چیزی باشید که رستگاران با پاس داشتن آن سعادتمند شدند و تبهکاران با ضایع کردن آن به خسران و زیان رسیدند. پیش از آنکه مرگ، شما را فرا رسد، با اعمال نیکو آماده باشید؛ زیرا در گرو کارهایی هستید که انجام دادهاید و پاداش داده میشوید به کارهایی که از پیش مرتکب شدهاید. ناگهان مرگ وحشتناک سر میرسد که دیگر بازگشتی در آن نیست و از لغزشها نمیتوان پوزش خواست.»18
«فَإنَّ اللهَ تَعَالَی یُسَائِلُکُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِیرَةِ مِنْ أَعْمَالِکُمْ وَ الْکَبِیرَةِ، وَ الظَّاهِرَةِ وَالْمَسْتُورَةِ، فَإِنْ یُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ وَ إِنْ یَعْفُ فَهُوَ أَکْرَمُ؛ زیرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال کوچک و بزرگ، آشکار و پنهان خواهد پرسید. اگر کیفر دهد، شما استحقاق بیش از آن را دارید و اگر ببخشد، از بزرگواری اوست.»19
امام علی (ع)خطاب به مالک اشتر میفرمایند:«فَلْیَکُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَیْکَ ذَخِیرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ، فَامْلِکْ هَوَاکَ وَشُحَّ بِنَفْسِکَ عَمَّا لاَ یَحِلُّ لَکَ؛ پس نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح و درست باشد هوای نفس را در اختیار گیر و از آنچه حلال نیست خویشتن داری کن.»20چنانکه روشن است، هر کدام از کلمات امام (ع)که در ضمن خطب و نامههای ایشان آمده است، به نکات مهم تربیتی مربوط به انجام نیک اعمال اشاره دارد. انجام اعمال نیک؛ یعنی پیوند و ارتباط عملی با خداوند تعالی؛ یعنی انجام اعمالی که انسان را به خدا نزدیک و خداوند تعالی در مقابل آن به انسان جزای خیر عنایت میکند.
پینوشتها:
1. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم چاپ دوم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (ع)تابستان 1384، خطبه1.
2. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام، شرح تازه و جامعی بر نهجالبلاغه، تهران، چاپ اول 1375 دارالکتاب الاسلامیه، ج1، ص84 و83.
3. نهجالبلاغه خطبه109، ترجمه محمد دشتی.
4. همان، خطبه232
5. همان، خطبه227
6. همان، خطبه90
7. همان، خطبه152
8. همان، خطبه100.
9. همان، خطبه65
10. همان، خطبه155
11. همان، خطبه190
12. همان، خطبه77
13. همان، خطبه175
14. همان، خطبه64
15. همان، خطبه93
16. همان، خطبه175
17. همان، خطبه221
18. همان، خطبه232
19. همان، نامه27، بند2
20. همان، نامه53، بند6
غلامحسین عرفانی/کارشناسیارشد فلسفه
منبع : ماهنامه آفاق مهر شماره 48
یکی از مهمترین مباحث که انسانهای امروزی به فراموشی سپردهاند، راههای برقراری ارتباط با خداست. امروزه مباحث ارتباطات در سطح افراد، جوامع و بینالملل به صورتهای مختلف و در سطح گسترده مطرح است، اما در ارتباط با خدای تعالی که باید بیشتر پرداخته شود، یا اصلاً مبحثی نیست، یا اگر هم هست، آنقدر ناچیز است که به چشم نمیآید. مردم از بحث ارتباط، ارتباطات فردی، جوامع، بینالملل و شاخههای آن مانند جامعه شناسی ارتباطات، و امثال این مباحث را میفهمند، نه ارتباط با خدا را.
ا
ز این رو لازم بهنظر میرسد که به مباحث ارتباطات در حوزه دین، مانند ارتباط انسان با خدا، پیامبر (ص) امامان (ع)پرداخته شود.باید گفت: بیشتر مطالب نهجالبلاغه درباره راههای برقراری ارتباط انسان و خداست و آنچه در این مجال کم٬ قابل طرح است، رئوس مطالب بهگونه اجمال است نه تفصیل. به این منظور به دو راه اساسی و مهم که اساس و بنیان دیگر راهها هستند، اشاره میکنیم:
الف. ارتباط معرفتی:
ارتباط معرفتی به این معناست که انسان در حوزه شناخت و معرفت، ارتباط مناسبی با خدا داشته باشد؛ چون مهمترین و اساسیترین مسئله برای انسان، ارتباط معرفتی با خداست. اگر انسان این ارتباط را ولو در رفتار، با خدا نداشته باشد، حتی اگر برخی اعمال نیک از او سربزند، هیچگونه سودی به او نمیرساند، بنابراین اساس و یا اصلی که رفتار انسان بر آن متکی است، ارتباط معرفتی انسان با خداست. هر میزان که ارتباط با خدا، استوار و محکم باشد، انعکاسش در ایمان به خدا و عمل انسان نیز پررنگ است.
در حقیقت، روح ایمان و عمل انسان «ارتباط معرفتی» با خداست. براساس همین ارتباط، اعمال نیک انسان ارزش پیدا میکند و برای او سودمند واقع میشود. اگر ارتباط معرفتی میان خدا و انسان نباشد، باید در ایمان و توحید او شک کرد. اعمال نیک انسان، بدون شکلگیری این ارتباط، مثل بنای بدون زیربنا خواهد بود.
امام علی (ع) در این باره میفرماید:«أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الْإِخْلاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ؛ سرآغاز دین، خداشناسی است و کمال شناخت خدا، باور داشتن او و کمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگی اوست. کمال توحید (شهادت بر یگانگی خدا) اخلاص و کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است»1
این کلمات امام (ع) نشان میدهد: اولین چیزی که باید از دین آموخت، معرفت خداست که همان برقراری ارتباط معرفتی میان انسان و خالق است، و انسان تا این شناخت را پیدا نکند، تصدیق به خدا برای او حاصل نمیشود. «تصدیق، اشاره به ایمان دارد؛ زیرا میدانیم علم از ایمان جداست. ممکن است انسان به چیزی یقین داشته باشد، ولی ایمان قلبی ـ که تسلیم در برابر آن و به رسمیت شناختن در درون دل، یا به تعبیر دیگر اعتقاد به آن است، نداشته باشد.
گاهی بزرگان برای جدایی این دو از یکدیگر مثال سادهای میزنند: بسیاری از مردم که از ماندن در کنار جنازه مخصوصا در شب تاریک و اتاق خالی وحشت دارند، با اینکه به یقین میدانند او مرده است، ولی این علم در اعماق قلب آنها نفوذ نکرده و آن حالت ایمان و باور حاصل نشده است و این وحشت، زاییده همین امر است.
به عبارت دیگر، علم، آگاهی قطعی نسبت به امری است، ولی ممکن است جنبه سطحی داشته باشد و در عمق وجود انسان و روح او نفوذ نکند، اما هنگامی که در اعماق روح نفوذ کرد و به مرحله یقین و باور رسید و انسان بنای قلبی بر این گذاشت که آن را به رسمیت بشناسد، نام ایمان به خود میگیرد.»2 بنابراین شرط اساسی ایمان شناخت خداست و تا ارتباط شناختی میان انسان و خداوند برقرار نشود، ایمان قلبی برای انسان حاصل نمیشود. امام علی (ع) در مورد اهمیت ایمان میفرماید: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی، الْأَیمَانُ بِهِ وَبِرَسُولِهِ، وَالْجِهادُ فِی سَبِیلِهِ؛ همانا بهترین چیزی که انسانها میتوانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به خدا و ایمان به پیامبر (ص) و جهاد در راه خداست.»3
امام (ع) ارتباط معرفتی و شناختی مردم با «پیامبر» و «اهلبیتش» را نیز در ردیف ارتباط معرفتی انسان و خدا قرار داده است و میفرماید: «َإِنّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَی فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَی مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَحَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللهِ؛ زیرا هرکس از شما که در بستر خویش با «شناخت خدا» و «پیامبر (ص)» و «اهلبیت» پیامبر (ع)بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست»4
کیفیت شناخت خدا
چگونگی شناخت و ارتباط شناختی با خدا وقتی در نگاه انسانهای عادی که مأنوس با عالم ماده و دریافتهای حسی هستند، جدی میشود که امام (ع) درباره شناخت خدای تعالی میفرماید: «لاَ تُدْرِکُهُ الشَّوَاهِدُ وَ لاَ تَحْوِیهِ الْمَشَاهِدُ وَ لاَ تَرَاهُ النَّوَاظِرُ وَ لاَ تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ، … لَمْ تُحِطْ بِهِ الْأَوْهَامُ، … لَیْسَ بِذِی کِبَرٍ امْتَدَّتْ بِهِ النِّهَایَاتُ فَکَبَّرَتْهُ تَجْسِیماً؛ حواس پنجگانه او را درک نکنند و مکانها او را در بر نگیرند. دیدگان او را ننگرند و پوششها او را پنهان نسازند و فکرها و اندیشهها بر ذات او احاطه ندارند. بزرگی نیست، دارای درازا و پهنا و ژرفا که از جسم بزرگی برخوردار باشد و با عظمتی نیست که کالبدش بینهایت بزرگ و ستبر باشد.»5
امام علی (ع)این مطلب را در جای دیگر توضیح میدهد: «فَمَا دَلَّکَ الْقُرْآنُ عَلَیْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَاسْتَضِیءْ بِنُورِ هِدَایَتِهِ؛ آنچه را که قرآن از صفات خدا بیان میدارد، به آن اعتماد کن و از نور هدایتش بهرهگیر.»6 امام (ع) با این کلمات به شناخت خدای تعالی به همان اوصاف که در قرآن معرفی شده است، راهنمایی میکند تا بشر از طریق آنها به شناخت و معرفت خدا نایل آید و راه برقراری ارتباط معرفتی با خدای تعالی را پیدا کند.
در جای دیگر میفرماید: «الْأَحَدُ بِلَا تَأْوِیلِ عَدَدٍ وَ الْخَالِقُ لاَ بِمَعْنَی حَرَکَةٍ وَنَصَبٍ وَ السَّمِیعُ لاَبِأَدَاةٍ، وَ الْبَصِیرُ لاَ بِتَفْرِیقِ آلَةٍ، وَ الشَّاهِدُ لاَبِمُمَاسَّةٍ وَ الْبَائِنٍ لاَبِتَرَاخِی مَسَافَةٍ، وَ الظّاهِرُ لاَبِرُؤیَةٍ وَ الْبَاطِنُ لاَبِلَطَافَةٍ؛ یگانه است، نه از روی عدد. آفریننده است، نه با حرکت و تحمل رنج. شنواست، بدون وسیله شنوایی و بیناست بیآنکه چشم گشاید و برهم نهد. در همه جا حاضر است، نه آنکه با چیزی تماس گیرد و از همه چیز جداست، نه اینکه فاصله بین او و موجودات باشد. آشکار است، نه با مشاهده چشم و پنهان است نه به خاطر کوچکی و ظرافت.»7
امام (ع)در بخش دیگری از سخنانشان میفرمایند: «الْحَمْدُ للهِِ الْأَوَّلِ قَبْلَ کُلِّ أَوِّل وَ الْآخِرِ بَعْدَ کُلِّ آخِر؛ ستایش خداوندی را که اول هر نخستین است و آخر هر گونه آخری.»8 ایشان در خطبه دیگری میفرماید: «الْحَمْدُ للهِ الَّذِی لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حالاً، فَیَکُونَ أَوَّلاً قَبْلَ أَنْ یَکُونَ آخِراً وَ یَکُونَ ظَاهِراً قَبْلَ أَنْ یَکُونَ بَاطِناً؛ ستایش خداوندی را سزاست که صفتی بر صفت دیگرش پیشی نگرفته تا بتوان گفت پیش از آنکه آخر باشد، اول است و قبل از آنکه باطن باشد، ظاهر است.»9
چنانچه از این کلمات امام (ع) استفاده میشود، ارتباط بشر از طریق معرفت و شناخت به خدا، باید اینگونه باشد و تعلق گرفتن شناخت به خدای تعالی، با این روش امکانپذیر است و هیچگونه تضاد و تناقض میان صفات خداوند با ذات او نیست. در حقیقت همه صفات خداوند حکایتگر یک واقعیت و ذات بهنام «الله» است.
ب. ارتباط عملی
ممکن است سؤال شود که تنها ارتباط معرفتی با خدا برای رسیدن به سعادت و کسب کمالات کافی است یا عملی که در ارتباط با خدا قرار گیرد نیز نقش دارد؟ ارتباط با خدا مانند مرغی است که به دو بال معرفت و عمل نیاز دارد و بدون یکی از این دو، نمیتواند پرواز کند.در توضیح این مطلب به گفتاری از امام علی (ع) اشاره میکنیم تا از کلمات حیاتبخش این امام بیشتر استفاده کنیم: «فَبِالاْیمَانِ یُسْتَدَلُّ عَلَی الصَّالِحَاتِ وَ بَالصَّالِحَاتِ یُسْتَدَلُّ عَلَی الْإِیمَانِ وَ بالْإِیمَانِ یُعْمَرُ الْعِلْمُ؛ با ایمان میتوان به اعمال صالح راه برد و با اعمال نیکو میتوان به ایمان دسترسی پیدا کرد. با ایمان، علم و دانش آبادان است.»10
این جملات امام (ع) نشان میدهد که ایمان، راهنمای انسان در انجام عمل صالح است و بالعکس عمل صالح نیز در شکوفای ایمان نقش دارد؛ یعنی میان ایمان و عمل صالح رابطه طرفینی برقرار است. ایمان نقشی بر انجام عمل صالح دارد و عمل صالح نقشی در ایمان. بنابراین معرفت و ایمان به تنهایی و بدون اعمال صالح، برای رسیدن به کمال مطوب انسان کافی نیست، بلکه بال دیگری بهنام «اعمال صالح» برای پرواز لازم است.
«إِِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی لاَ یَخْفَی عَلَیْهِ مَا الْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِی لَیْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ، لَطُفَ بِهِ خُبْراً وَأَحَاطَ بِهِ عِلْماً، أَعْضَاؤُکُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمائِرُکُمْ عُیُونُهُ وَ خَلَوَاتُکُمْ عِیَانُهُ؛ همانا بر خداوند سبحان پنهان نیست آنچه که بندگان در شب و روز انجام میدهند.دقیقا بر اعمال آنها آگاه است و با علم خویش بر آنها احاطه دارد. اعضا شما مردم گواه او و اندام شما سپاهیان او و روان و جانتان جاسوسان او و خلوتهای شما بر او آشکار است.»11
این جملات برای گناهکاران تنبیه است و برای کسانی که اعمال نیک انجام میدهند، بشارت. امام (ع)در قالب دعا میفرماید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا وَأَیْتُ مِنْ نَفْسِی وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدی. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ بِلِسَانی، ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِی. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ، وَ سَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَ شَهَوَاتِ الْجَنَانِ وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ؛ خدایا! آنچه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتم و انجام ندادم ببخشای. خدایا! ببخشای آنچه را که با زبان به تو نزدیک شدم، ولی با قلب آن را ترک کردم. خدایا! ببخشای نگاههای اشارتآمیز، سخنان بیفایده، خواستههای بیمورد دل و لغزشهای زبان را.»12این جملات درسی است برای اینکه چگونه در مقابل اعمال خود مسؤولیت نشان دهیم و از خدای رحمان طلب بخشش کنیم، آن هم از اعمالی که ممکن است در نظر افراد عادی گناه تلقی نشود.
توصیه امام (ع) بر ارتباط عملی
«الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَایَةَ النِّهَایَةَ وَ الْإِسْتَقَامَةَ الْإِسْتِقَامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ! إنَّ لَکُمْ نِهَایَةً فَانْتَهُوا إلی نِهَایَتِکُمْ وَ إنَّ لَکُمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکُمْ؛ عمل صالح! عمل صالح! سپس آیندهنگری! آیندهنگری! و استقامت! استقامت! آنگاه، بردباری! بردباری! و پرهیزکاری! پرهیزکاری! برای هر کدام از شما عاقبت و پایان مهلتی تعیین شده است. با نیکوکاری به آنجا برسید و همانا پرچم هدایتی برای شما برافراشتند، با آن هدایت شوید.»13
در جای دیگر میفرماید: «فَاتَّقُوا اللهَ عِبَادَ اللهِ، وَ بَادِرُوا آجَالَکُمْ بِأَعْمَالِکُمْ وَ ابْتَاعُوا مَا یَبْقَی لَکُمْ بِمَا یَزُولُ عَنْکُمْ؛ ای بندگان خدا! تقوا پیشه کنید و با اعمال نیکو به استقبال اجل بروید. با چیزهای فانی شدنی دنیا آنچه جاویدان میماند، خریداری کنید.»14 «اعْمَلُوا، رَحِمَکُمُ اللهُ، عَلَی أَعْلاَمٍ بَیِّنَةٍ فَالطَّرِیقُ نَهْجٌ یَدْعُو إلَی دَارِالسَّلاَمِ وَ أَنْتُمْ فِی دَارِ مُسْتَعْتَبٍ عَلَی مَهَلٍ وَ فَرَاغٍ والصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ الاََْقْلاَمُ جَارِیَةٌ وَ الاََْبْدَانُ صَحِیحَةٌ و الاََْلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ التَّوْبَةُ مَسْمُوعَةٌ، وَ الاََْعْمَالُ مَقْبُولَةٌ؛
خدا شما را بیامرزد اعمال نیکو بر اساس نشانههای روشن انجام دهید زیرا راه، روشن است و شما را به خانه امن و امان دعوت میکند هماکنون در دنیایی زندگی میکنید که میتوانید رضایت خدا را به دست آورید، با مهلت و آسایش خاطری که دارید. اکنون نامه عمل سرگشاده و قلم فرشتگان نویسنده در حرکت است. بدنها سالم و زبانها گویاست. توبه مورد قبول است و اعمال نیکو را میپذیرند.»15
«انْتَفِعُوا بِبَیَانِ اللهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ اللهِ وَ اقْبَلُوا نَصِیحَةَ اللهِ فَإنَّ اللهَ تَعَالَی قَدْ أَعْذَرَ إلَیْکُمْ بِالْجَلِیَّةِ وَ اتَّخَذَ عَلَیْکُمْ الْحُجَّةَ وَ بَیَّنَ لَکُمْ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ مِنْهَا لِتَتَّبِعُوا هذِهِ، وَ تَجْتَنِبُوا هذِهِ؛ مردم! از آنچه خداوند بیان داشته بهره گیرید، و از پند و اندرزهای خدا پند پذیرید، و نصیحتهای او را قبول کنید، زیرا خداوند با دلیلهای روشن راه عذر را به روی شما بسته، و حجت را بر شما تمام کرده است. و اعمالی که دوست دارد بیان فرموده، و از آنچه کراهت دارد معرفی کرد، تا از خوبیها پیروی و از بدیها دوری گزینید.» 16
«فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ یُرْفَعُ وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَالدُّعَاءُ یُسْمَعُ، وَالْحَالُ هَادِئَةٌ، وَالْأَقْلامُ جَارِیَةٌ وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاکسِاً، أَوْ مَرَضاً حَابِساً، أَوْ مَوْتاً خَالِساً، فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِِکُمْ وَ مُکَدِّرُ شَهَوَاتِکُمْ وَ مُبَاعِدُ طِیَّاتِِکُمْ؛ مردم! عمل کنید که عمل نیکو به سوی خدا بالا میرود و توبه سودمند است و دعا به اجابت میرسد و آرامش برقرار و قلمهای فرشتگان در جریان است. به اعمال نیکو بشتابید، پیش از آنکه عمرتان پایان پذیرد یا بیماری مانع شود یا تیر مرگ شما را هدف قرار دهد. مرگ نابودکننده لذتها، تیرهکننده خواهشهای نفسانی و دورکننده اهداف شماست.»17
«فَارْعَوْا عِبَادَ اللهِ مَا بِرِعَایَتِهِ یَفُوزُ فَائِزُکُمْ وَ بِإِضَاعَتِهِ یَخْسَرُ مُبْطِلُکُمْ وَ بَادِرُوا آجَالَکُمْ بأَعْمَالِکُمْ، فَإِنَّکُمْ مُرْتَهَنُونَ بِمَا أَسْلَفْتُمْ وَ مَدِینُونَ بِمَا قدَّمْتُمْ وَ کَأَنْ قَدْ نَزَلَ بِکُمُ الْمَخُوفُ، فَلاَ رَجْعَةً تَنَالُونَ وَ لاَ عَثْرَةً تُقَالُونَ؛ ای بندگان خدا، مراقب چیزی باشید که رستگاران با پاس داشتن آن سعادتمند شدند و تبهکاران با ضایع کردن آن به خسران و زیان رسیدند. پیش از آنکه مرگ، شما را فرا رسد، با اعمال نیکو آماده باشید؛ زیرا در گرو کارهایی هستید که انجام دادهاید و پاداش داده میشوید به کارهایی که از پیش مرتکب شدهاید. ناگهان مرگ وحشتناک سر میرسد که دیگر بازگشتی در آن نیست و از لغزشها نمیتوان پوزش خواست.»18
«فَإنَّ اللهَ تَعَالَی یُسَائِلُکُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِیرَةِ مِنْ أَعْمَالِکُمْ وَ الْکَبِیرَةِ، وَ الظَّاهِرَةِ وَالْمَسْتُورَةِ، فَإِنْ یُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ وَ إِنْ یَعْفُ فَهُوَ أَکْرَمُ؛ زیرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال کوچک و بزرگ، آشکار و پنهان خواهد پرسید. اگر کیفر دهد، شما استحقاق بیش از آن را دارید و اگر ببخشد، از بزرگواری اوست.»19
امام علی (ع)خطاب به مالک اشتر میفرمایند:«فَلْیَکُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَیْکَ ذَخِیرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ، فَامْلِکْ هَوَاکَ وَشُحَّ بِنَفْسِکَ عَمَّا لاَ یَحِلُّ لَکَ؛ پس نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح و درست باشد هوای نفس را در اختیار گیر و از آنچه حلال نیست خویشتن داری کن.»20چنانکه روشن است، هر کدام از کلمات امام (ع)که در ضمن خطب و نامههای ایشان آمده است، به نکات مهم تربیتی مربوط به انجام نیک اعمال اشاره دارد. انجام اعمال نیک؛ یعنی پیوند و ارتباط عملی با خداوند تعالی؛ یعنی انجام اعمالی که انسان را به خدا نزدیک و خداوند تعالی در مقابل آن به انسان جزای خیر عنایت میکند.
پینوشتها:
1. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم چاپ دوم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (ع)تابستان 1384، خطبه1.
2. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام، شرح تازه و جامعی بر نهجالبلاغه، تهران، چاپ اول 1375 دارالکتاب الاسلامیه، ج1، ص84 و83.
3. نهجالبلاغه خطبه109، ترجمه محمد دشتی.
4. همان، خطبه232
5. همان، خطبه227
6. همان، خطبه90
7. همان، خطبه152
8. همان، خطبه100.
9. همان، خطبه65
10. همان، خطبه155
11. همان، خطبه190
12. همان، خطبه77
13. همان، خطبه175
14. همان، خطبه64
15. همان، خطبه93
16. همان، خطبه175
17. همان، خطبه221
18. همان، خطبه232
19. همان، نامه27، بند2
20. همان، نامه53، بند6
غلامحسین عرفانی/کارشناسیارشد فلسفه
منبع : ماهنامه آفاق مهر شماره 48