خانه » همه » مذهبی » رویکرد استراتژیک به اخبار آخرالزمان

رویکرد استراتژیک به اخبار آخرالزمان


رویکرد استراتژیک به اخبار آخرالزمان

۱۳۹۲/۱۰/۰۷


۱۱۴ بازدید

سؤال اساسی این است که این همه اخبار برای چیست؟ ترسیم دوران پیش از ظهور از جنبه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و … موقعیت جبهة حق و باطل در هنگام ظهور و مختصات پس از ظهور با این بسط و گسترش به چه منظور است؟ اگر فقط برای «دادن امید» یا «باوراندن قطعیت آن» و مانند اینها بود با جملاتی کوتاه اما مکرر مثل «یملأ الأرض قسطاً و عدلاً» «کما ملئت ظلما و جورا» نیز به دست آمده و …

۱. استراتژی برای ظهور

در روایات اسلامی مربوط به آخرالزمان از جمله از «ممهّدون» و زمینه‌سازان سخن رفته است. پیامبر اعظم(ص) فرمود:

از مشرق زمین مردمی قیام می‌کنند و زمینه‌سازی برای حکومت امام مهدی(ع) خواهند نمود.۱

سؤال اساسی این است که این همه اخبار برای چیست؟ ترسیم دوران پیش از ظهور از جنبه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و … موقعیت جبهة حق و باطل در هنگام ظهور و مختصات پس از ظهور با این بسط و گسترش به چه منظور است؟ اگر فقط برای «دادن امید» یا «باوراندن قطعیت آن» و مانند اینها بود با جملاتی کوتاه اما مکرر مثل «یملأ الأرض قسطاً و عدلاً» «کما ملئت ظلما و جورا» نیز به دست آمده و …

1. استراتژی برای ظهور

در روایات اسلامی مربوط به آخرالزمان از جمله از «ممهّدون» و زمینه‌سازان سخن رفته است. پیامبر اعظم(ص) فرمود:

از مشرق زمین مردمی قیام می‌کنند و زمینه‌سازی برای حکومت امام مهدی(ع) خواهند نمود.1

تهیة مقدمات برای سیطرة حاکمیت و ظهور حضرت صاحب(ع)، لاجرم دارای برنامه و استراتژی خواهد بود که از قضا حکمت روایات بسیاری پیرامون آخرالزمان حوادث قبل ظهور را روشن می‌نماید.

1ـ1. جهت صدور اخبار آخرالزمان

قریب به شش‌هزار روایت پیرامون مهدویت و آخرالزمان از زبان معصومین(ع) در موسوعه‌ها جمع‌آوری شده است.2 با تورّقی ساده، سهم بزرگی از این مجموعه را دربارة‌ مشخصات و مختصات آخرالزمان، ظهور و پس از ظهور می‌یابیم.

سؤال اساسی این است که این همه اخبار برای چیست؟ ترسیم دوران پیش از ظهور از جنبه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و … موقعیت جبهة حق و باطل در هنگام ظهور و مختصات پس از ظهور با این بسط و گسترش به چه منظور است؟ اگر فقط برای «دادن امید» یا «باوراندن قطعیت آن» و مانند اینها بود با جملاتی کوتاه اما مکرر مثل «یملأ الأرض قسطاً و عدلاً» «کما ملئت ظلما و جورا» نیز به دست آمده است و این همه بازکاوی در زوایای زندگی بشر را نمی‌خواست. به علاوه چه بسا این همه تنوع در عبارات و حوادث متفاوت و … مخل به آن جلوه نماید! سؤال وقتی جدی‌تر می‌شود که می‌بینیم نحوی دیگر از استفاده از روایات به نام «توقیت» را خود معصومین(ع) در ضمن همین روایات به طور حتمی و قطعی محکم سد کرده‌اند. دسته‌ای از روایات با مضمون مشترک «وقت‌گذاران دروغ می‌گویند» در این مجموعة بزرگ روایی قرار گرفته است. اگر از این پیش‌گوئی‌ها و اخبار و اوصاف نمی‌توان «وقت ظهور» را بدست آورد و صرفاً هم برای امید و قطعیت صادر نشده‌اند ـ به خصوص که به ادلة متفاوت، معتقدیم که از ناحیه معصوم(ع) فعل لغو سرنمی‌‌زند ـ این سؤال بیشتر آشکار می‌شود که، جهت صدور این روایات چیست؟

در یک تقسیم‌بندی اولی این بخش از روایات مهدویت (یعنی اخبار آخرالزمان) را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: اخبار نشانه‌گذار و اخبار استراتژیک.

الف ـ اخبار نشانه‌گذار: اخبار نشانه‌گذار که اغلب سیاق پیش‌گویی دارند روایاتی هستند که برای نشانه‌گذاری مسیر حق و باطل صادر شده است.

این مطلب از گذشته سابقه داشته است، مثلاً وقتی عمار در ساخت مسجد نبوی جدّ و جهد می‌ورزید و برخی راحت‌طلبان بر او سنگ بیشتر بار می‌کردند. در جواب کسی که گفت: این‌گونه عمار را می‌کشید! پیامبر(ص) فرمود: «عمار را قوم طاغی می‌کشند!»؛ و از آن پس عمار پرچم شد و نشانه. هر جا عمار شمشیر می‌زد مقابل او طاغی قلمداد می‌شد یا وقتی پیامبر(ص) عایشه را از سگ‌های حوأب بیم داد، سگ‌ها نشانه‌ای شدند برای جریان باطلی که عایشه در آن بود.

در اخبار آخرالزمان نیز این اخبار نشانه‌گذار را می‌شود یافت. از باب نمونه برخی از اخبار که نشانه‌های حتمی ظهور را می‌شمارد دارای این کاربری‌اند. برای مثال ادعای مهدویت قبل از صیحة آسمانی محکوم به کذب است چون موعود واقعی نشانه‌گذاری شده است.

ب ـ اخبار استرتژیک: بخش قابل توجهی از این اخبار کاربری بالاتری دارند و آن استراتژی‌سازی است. استراتژی به این معنا که همة امکانات، دارایی‌ها و استعدادها در مسیری خاص برای هدفی خاص مدیریت شود. منظور از استراتژی در اینجا این است که با توجه به هدفی خاص که از سوی خبر غیبی به دست آمده امکانات را بسیج نماییم چنان‌که یوسف صدیق چنین کرد. رؤیای شاه وقتی نزد او صادق جلوه می‌کند و می‌فهمد هفت سال پس از این، قحطی در پیش است از این خبر استراتژی می‌سازد و از شاه می‌خواهد او را خزانه‌دار کند و هفت سال بکارند و سیلو کنند.3 این مطلب در خُرد و کلان مطرح است؛ برای نمونه به حسب روایات پس از ظهور، امام عصر(عج) گنبد و مناره مساجد را ویران کرده، مساجد را مثل زمان نبوی بنا می‌نماید.4 به فرض صحت صدور و دلالت این روایات، انسان خیّری را فرض کنید که می‌خواهد برای مسلمین وقف نموده و علی‌القاعده آرزویش این است که تا ظهور امام عصر(عج) بلکه تا قیامت مسجد او برپا باشد و یاران حضرت در آن نماز بگذارند.

آیا اگر این خبر را شنید، هزینة خود را خرج چیزی می‌کند که به دست امام عصر(عج) ویران شود؟ آیا این خبر از زخارف مساجد و معماری اضافی آنها نکاسته و بر طرحی برای اداره و رونق آن نمی‌افزاید؟! این نمونه‌ای از کاربری استراتژیک از اخبار آینده است.

1ـ2. سیرة استراتژی‌سازی از اخبار غیبی

قرآن در ضمن بیان سیرة انبیا، از این واقعیت نیز پرده برمی‌دارد. غیر از آنچه دربارة حضرت یوسف گذشت از کشتی‌سازی نوح در بیابان بی‌آب که مبتنی بر خبر غیبی بود و هم از اعمال چندگانة خضر نبی در سورة کهف و … می‌توان مثال آورد که چگونه داشتن معلومی از غیب منجر به برنامه‌ریزی‌ای خاص برای آتی شده است.

با مثال آوردن از خضر ممکن است این خلط صورت گیرد که خضر یک استثنا بوده و حتی سایر اولیا مکلف نبوده‌اند بر اساس علم غیب خود عمل نمایند و مثلاً قصاص قبل از جرم کنند!

اما بین این مطلب و برنامه‌ریزی و اخذ تصمیم و استراتژی‌سازی مبتنی بر اخبار غیبی از آینده فرق جدّی وجود دارد. علم غیب نسبت به آینده تکلیف انسان به ظاهر در اکنون را تغییر نمی‌دهد، لذا مثلاً سیدالشهدا(ع) علی‌رغم علم سابق بر بیعت‌شکنی کوفیان به حسب ظاهر حجت برایش تمام است و باید به آن بیعت ظاهری توجه نماید و به سمت کوفه برود. اما این منافاتی ندارد که برای آینده‌ای که در راه است، با توجه به آن علم غیبی برنامه‌ای بریزد. از این‌رو صلح امام مجتبی(ع) در روایت، به عمل خضر در شکستن کشتی آن خانوادة فقیر تشبیه شده است، در حالی که می‌دانیم امام حسن(ع) مثل خضر مأمور به عمل به باطل نبوده است، لکن وظیفة او در «حال» و «ظاهر» یک چیز است و وظیفه او در قبال «فردا» و «باطن» چیز دیگر. لذا به حسب ظاهر حجت کافی برای صلح وجود دارد و می‌پذیرد. در حالی که با چشم دیگر فردا را می‌بیند و این صلح را مقدمة قیام حسینی قرار می‌دهد.

یکی از مثال‌های عالی برای زمینه‌سازی و استراتژی داشتن برای پدیده‌ای در آینده، تمهیدات الهی و استراتژی ابراهیم جهت بعثت خاتم‌الانبیا در مکه است. ابراهیم(ع) پدر ادیان توحیدی است. بنا به وعدة الهی قرار است نبوت و امامت در نسل و ذریه او باشد. از او دو فرزند (اسحاق و اسماعیل) پدید می‌آید اما نبوت در شاخه اسحاقی دنبال می‌شود. یعقوب (اسرائیل) فرزند اسحاق و سپس پیامبران بنی اسرائیل: یوسف، داود، سلیمان، موسی، عیسی(ع).5

ابراهیم در یک برنامة عجیب، هاجر و اسماعیل را به سرزمین مکه ـ که بی‌آب و علف است ـ می‌آورد.

آنجا کعبه را بنا می‌کند، در حالی که قبل و بعد از این عمل تا قرون بعدی همچنان بیت‌المقدس قبله است. آنجا دست به دعا بلند و « لسان صدقٍ فی الآخرین» از خدا می‌خواهد. این دعای پر رمز و رازی است: «لسان صدق» در «آخرالزمان!» خداوند که وعدة استخلاف بندگان صالح را توسط بنی اسرائیل دنبال می‌کرد و آنها را فضیلت‌ها بخشیده بود به علت نافرمانی‌ها و عهدشکنی، عهد خویش را از آنها برمی‌دارد. آخرین پیامبر خدا در این قوم ـ عیسی(ع) ـ احساس کفر در آنها می‌نماید و خداوند از جمله به او وعده می‌دهد که کافران از بنی‌اسرائیل تا قیامت زبون و زیر دست قرار گیرند.6

اگر فردای تاریخ را نمی‌دیدیم کار خلیل‌الرحمان در چند قرن قبل عبث و لغو جلوه می‌کرد، اما اینجا آن استراتژی ـ عمارت کعبه و قرار دادن نسل اسماعیل در آنجا ـ کارکرد خود را نشان می‌دهد. نبوت از شاخة اسحاقی‌اش به شاخة اسماعیلی منتقل می‌شود. پس از مدتی طولانی، آخرین پیامبر الهی از نسل او در مکه ظهور می‌کند که لسان صدق توحید ابراهیمی در آخرین و هویت مستقل دین الهی را برپا کرده، کعبه‌ای که بنای ابراهیم است را قبله قرار می‌دهد. این نمونه‌ای از برنامه‌ریزی اخذ استراتژی با توجه به علم سابق الهی و سروش غیبی او برای آینده است. جالب اینکه غیر از خلیل خدا و اوصیائش برخی دشمنان نیز با اطلاع از اخبار غیبی در انتظار این بعثت به آنجا کوچ کرده و حوادث بعثت آن نبی را رصد می‌کنند، به‌طوری که قرآن در چند جا می‌فرماید: «پیامبر را می‌شناسند همانگونه که بچه‌هاشان را»7.

چنین چیزی را در سیره ائمه معصومین(ع) برای تمهید مقدمات و اخذ استراتژی برای ظهور خاتم‌الاوصیا می‌یابیم. یک نمونه از آن زمینه‌سازی، تأسیس شهر قم است. شهر قم که هنگام فتوحات خلفا ویران شده بود در سال 94 هجری به دست اعراب قبیله اشعری که مجبور شده بودند به علت عقاید شیعی خود کوفه را ترک کنند بازسازی شد. بنابراین شعبه‌ای از جامعه شیعی اولیه کوفه و قدیمی‌ترین پایگاه شیعه در ایران شد که مدت زمانی طولانی به عنوان یک کوچ‌نشین عربی ماهیت خود را حفظ کرد. با دقت در روایات و دستورات اهل‌بیت(ع) می‌بینیم تأسیس این‌چنینی قم یک استراتژی برای حفظ تشیع و زمینه‌سازی برای ظهور حضرت حجّت(ع) است.

این کوچ به دستور امامان بوده و عالمانی بزرگ مثل زکریا بن آدم بدان‌جا گمارده شده، فاطمه معصومه(س) به هنگام بیماری در ساوه دستور انتقال به قم می‌دهد (سال 201 هجری) تا در آنجا دفن شود. این شهر از عصر صادقین به این سو مورد تمجید واقع می‌شود «آشیانة اهل‌بیت» «حرم اهل‌بیت» «مصون از گزند جباران» و ده‌ها تعابیر اینچنینی.

از بخش دیگر اخبار، این استراتژی کشف می‌شود آنجا که در وجه تسمیة قم ـ به عربی یعنی: قیام کن ـ

می‌فرماید:

اهل آن با حضرت قائم(عج) قیام کرده، او را یاری می‌کنند.

در آخرالزمان علم از کوفه کوچ می‌کند و در شهری به نام قم سر در می‌آورد و معدن علم و فضل می‌شود به طوری که مستضعفی در دین در تمام زمین باقی نمی‌ماند و این نزدیک ظهور قائم ماست.8 و پس از احیای قم با ترکیب شیعی و گماردن عالمان برجسته و تشویق خاصان شیعه به سکونت در آن برای ساختن پایگاهی مهم در آخرالزمان است که اگر از نگاه متجزّی و بریده به روایات به نگاه جامع و مرتبط روی آوریم به خوبی خود را هویدا می‌نماید.

اصل توجه به اخبار غیبی و پیش‌گویی‌ها سابقة درازی دارد. وقتی خلیفة دوم، شام را فتح کرد از جمله به تفحص درباره دجال پرداخت. آیت‌الله العظمی حکیم هم از امام موسی صدر خواست تا در سوریه دربارة سفیانی تحقیق نماید… اما عجیب اینکه این‌گونه کارها در چشم می‌آید اما مواجهه استراتژیک برخی از بزرگان دین با اخبار آخرالزمان به چشم نیامده و هرگز تئوریزه نشده‌اند.

حکم میرزای شیرازی دربارة تحریم تنباکو یک مواجهة کاملاً استراتژیک است که ریشه در فردانگری دارد. اولاً به جای واژگان فقهی واجب و حرام از واژگان کلامی ـ اعتقادی استفاده می‌کند. ثانیاً مستقیماً بر سر اعتقاد به مهدویت دست می‌نهد. نه تنها نفرمود: الیوم استعمال توتون و تنباکو حرام و گناه نابخشودنی است. بلکه حتی نفرمود: استعمال آن در حکم جنگ با اسلام و رسول‌الله است. بلکه فرمود: «در حکم محاربه با امام زمان(عج) است». این حکم یک پیش‌فرض کلامی تاریخی معلوم دارد. چه نسبتی است میان تسلط اجنبی‌ها بر اقتصاد ایران شیعی با محاربه با امام عصر(عج)؟!‌ پاسخ به این پرسش فراتر از «تطبیق قاعدة نفی سبیل» بر مورد است و لاجرم موقعیت ایران شیعی در قبال نصرت حضرت ولی عصر(عج) را پیش می‌آورد. همچنین وقتی امام خمینی(ره) مسئولان جمهوری اسلامی را توجه می‌دهد که «انقلاب ما محدود به ایران نیست انقلاب مردم ایران نقطة شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنا فداه ـ است»،9 یک تبیین استراتژیک ارائه می‌دهد. ایشان در دنباله مسئولان را تکلیف می‌فرماید: «مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه‌ای مسئولان را از این وظیفه‌ای که بر عهده دارند منصرف کند خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد باید دولت اسلامی تمام سعی و توان خود را در ادارة هر چه بهتر مردم بنماید و این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلامی است منصرف کند».10 خطر بزرگ و خیانت سهمگین چیست؟ آیا در حدّ تخلف از قوانین راهنمایی حرام است؟ یا آن هنگام استراتژیک این وظیفة زمینه‌سازی را موجب شده و تخلف از آن خیانت به آرمان الهی و آرزوی اولیای الهی تلقی شده است تئوریزه کردن این نگاه امروز یک ضرورت حیاتی است.

1ـ3. دو بایستة مهمّ استراتژیک برای ظهور

برای یافتن استراتژی کارآمد جهت مواجهه با ظهور حضرت حجت(عج) دو گام اصلی را باید برداشت: اول، یافتن مختصات همه جانبة ‌ظهور با توجه به اخبار معتبر معصومان. دوم، استراتژی مؤثر با نظریه این مختصات از یک سو و نظر به امکانات بالفعل و بالقوة جهان اسلام ـ به‌ویژه تشیع ـ از سوی دیگر.

گام برداشتن در چنین طریقی اگر به یک گفتمان تبدیل شود و مورد توجّه خبرگان و نخبگان جامعة اسلامی قرار گیرد برکات فراوانی را برای حال و آیندة جامعه خواهد داشت.

مختصات ظهور و پس از ظهور، کشف سیمای جهان پیش روست از این رو مترقی و پیشرفته بودن هر فکر، جریان و ایده‌ای متناسب با نسبت آن فکر و جریان با جهان پیش رو خواهد بود. این نظام ارزش‌گذاری اجتماعی، اقبال و ادبار‌های عمومی را عرضه خواهد کرد. اقلّ منفعت چنین ارزش گذاری‌ای خروج از غرب‌زدگی مزمن جهان اسلام و بی‌ارزش شدن آرمان‌های ارتجاعی یا اکنون زدة روشنفکری می‌باشد، که این خود، هویت و استقلال ملی ـ مذهبی را در پی خواهد داشت. ازباب «تعرف الأشیاء بأ ضدادها» به یک مثال عینی در تاریخ معاصر توجه نمایید. بیش از 200 سال است که ایرانیان با تمدن غرب آشنایند. در تمام این 200 سال، جریان و جنبشی اجتماعی ـ سیاسی در پی اخذ و تمسک از این تمدن بوده است. گرچه این جریان تاریخی یک طیف به حساب آمده، بنابراین شدت و ضعف غرب زدگی در آنها به یک میزان نبوده و بالتبع قرائت‌ها و مدل‌های اعتصام و تمسک به غرب نیز در این دو قرن متفاوت بوده است، اما این واضح است که در دهه‌های معاصر، در نوبت‌هایی، این جریان به مطالبه‌ای اجتماعی ـ سیاسی بدل شده است و در هر دوره‌ای همة سرمایه‌های ملی ـ معنوی را به خود مشغول نموده است ـ چه در جانب اثبات چه در جانب نفی ـ وقتی تنها راه پیشرفت و ترقی رسیدن به اتوپیای غرب قلمداد و این تصوّر از لایه‌های فکری ـ فرهنگی به لایه‌های اجتماعی ـ‌ سیاسی جامعه کشیده شود، تبدیل به یک مطالبة اجتماعی می‌شود و هزینه‌های بسیار می‌گیرد. ادبیات و هنر از آن تأثیر می‌گیرد به طوری که از آن پس فیلم‌ها, رمان‌ها و تصنیف‌ها، آرمان دمکراسی لیبرال و لوازمش گوهر مقصودشان می‌شود. در ساختار قدرت و نهادهای مدنی، اصطلاحات سیاسی شعار می‌شود و به عنوان نمونه، علی‌رغم ده‌ها مشکل معیشتی مردم, استاندارد هر 10 نفر یک روزنامه، دنبال می‌شود. حتی تمرین دموکراسی به مدارس راه می‌یابد و یک برنامة‌ ملی می‌گردد. همة لوازم دموکراسی لیبرال در اقتصاد، حقوق و سیاست تئوریزه می‌شود و از همه بدتر با معیار قرار گرفتن مدرنیزم و آرمان جدید دست په پیرایش دین می‌رود و قرائاتی متناسب با مدرنیزم از دین عرضه می‌شود. متدها و مدل‌هایی مثل قبض و بسط تئوریک شریعت، هرمنوتیک، وحدت متعالی ادیان, اجتهاد مدرن و … برای آشنایان به این جریان شناخته شده است. حال اگر گفتمان مهدویت به عنوان یک رویکرد اجتماعی ـ فرهنگی، نه صرفاً کلامی ـ تاریخی یا فردی ـ معنوی بر جامعه سایه اندازد و در پرتو آن مختصات جهان پیش رو یافته شود آیا چنین تزهایی مترقی و رو به جلو و پیشرفته تلقی می‌شوند؟ آیا تمدنی که در سطح کلان دارد دوران اضمحلال خود را طی می‌کند اتوپیا و آرمان بخشی از جامعه شیعی قرار می‌گیرد و بهترین استعدادها و امکانات را صرف خود می‌نماید؟

درگفتمان مهدویت به جای تمرین دموکراسی ـ این شرک مشاع و ظلم بالسویه ـ عدالت خواهی به دانش‌آموزان می‌باورانیم. به جای حقوق اومانیستی بشر, تکالیف الهی و اخلاقی اسلامی مطالبة مردمان می‌گردد و هنر و ادبیات، آموزش و پرورش و حقوق و سیاست و اقتصاد همه از جهان پیشرو تأثیر می‌گیرد و در یک کلام به جای «عصری کردن دین» به دینی کردن عصر که در آینة فردا هویداست کمر می‌بندیم.

2. پیش‌نیازهای فکری ـ فرهنگی

شایع شدن گفتمان مهدویت در میان سطوح فکری جامعه و توجه استراتژیک به اخبار غیبی آخرالزمان یک بسترة فرهنگی مناسب می‌خواهد. برخی رسوبات غلط فرهنگی، تلقی‌های اشتباه دینی یاعادات بد می‌تواند موانعی برای جلوگیری از پیدایش این بسترة فرهنگی باشد. در اینجا به چند پیش‌نیاز فکری ـ فرهنگی مهم‌تر در این باره می‌پردازیم.

2ـ1. جمع بین اعتقاد به تقدیر علمی و عینی خداوند با زمینه سازی

بی‌تردید از دیرزمان، وفاق بین فاعلیّت تامّ الهی و اختیار انسانی و هم جمع بین تقدیر و قضای الهی با برنامه ریزی و تدبیر انسانی دغدغة دینداران بوده است. حتی برای عموم مردم، گاه این مسئله به شکل سئوال و گاه شبهه در آمده و ذهن متکلمان و فیلسوفان بسیاری را به خود مشغول کرده است. از طرفی درک تفصیلی مطلق حق ـ امرٌ بین الامرین ـ درکی آسان و زودرس نیست. از سوی دیگر اهل ایمان معمولاً‌ تفکر تفویضی را لایق ایمان نمی‌یابند، پس لاجرم قاطبة مردم به تفکر جبری نزدیک‌ترند؛ به خصوص که در جهان اسلام تفکر اشعری با رویکرد جبرگرایانه بیشتر از معتزلی بین عامة مردم شایع و در سطوح فرهنگ راه یافته است.

در زندگی معمولی ـ هم در ساحت فردی و هم اجتماعی و هم کلان ـ که افراد و سیاست‌مداران از جنبة‌ فاعلیّت تامّ الهی و تقدیر علمی و عینی جهان توسط خداوند, غفلت دارند به راحتی برنامه‌ریزی و تدابیر کوچک و بزرگ برای فرد و جامعه شکل می‌گیرد. اما مشکل پروژة استراتژی برای ظهور این است که لنگة دیگرش بر همان بعد مغفول تکیه دارد و می‌خواهد به تقدیر علمی و عینی جهان و فاعلیّت تامّ الهی توجه داده، مبتنی بر آن ـ که در اخبار غیبی انعکاس یافته ـ

دست به برنامه‌ریزی برای فردا و خلق استراتژی برای ظهور برند. اگر بگوییم همین نقش عمده‌ای در عدم استفاده استراتژیک از اخبار آخرالزمان داشته است اغراق نکرده‌ایم. چون چنین جایگاهی برای استراتژی‌سازی برای ظهور موجب می‌شود بحث از قضا و قدر و اختیار از حاشیه به متن بیاید و کاربران را وارد چالش نماید. صورت کلامی ـ فلسفی دادن به این چالش به طور خلاصه این چنین است:

در خلق استراتژی‌ها برای فردا بر اساس اخبار غیبی به دنبال چه هستیم؟

لابد دنبال آماده شدن برای یاری حق و جلوگیری از دشمنان در دشمنی و مانند آن هستیم. این از دو حال خارج نیست: یا موفق می‌شویم یا نمی‌شویم و هر دو باطل است. بدین بیان, جلوة موفقیت، به عقب افتادن ظهور است چون اتفاق دجال و فتنه‌اش باید بیفتد… به عقب افتادن ظهور هم نقض غرض ماست چون منظور از استراتژی‌ها و زمینه‌سازی‌ها،

جلو انداختن ظهور بود نه تأخیر آن اما اگر موفق نشویم یعنی علی‌رغم برنامه‌ریزی و تلاش,‌ نتیجه‌ همان بشود و آن فتنه بیاید و تخریب‌هایش را به بار نهد، در این صورت کار عبث انجام داده‌ایم. فکر و عمل و سرمایه‌های بسیاری را بدون نتیجه هزینه کرده‌ایم پس استراتژی سازی مبتنی بر اخبار غیبی ـ که حاکی از تقدیر الهی است ـ یا به نقض غرض، یا به لغو و عبث می‌انجامد. این برداشتی غلط از سنت تقدیر الهی و زمینه سازی انسانی است واقعاً می‌توان موفق شد و هیچ نقض غرضی هم رخ ندهد، بلکه ظهور ـ کماً‌و کیفاً ـ جلو افتد.

بدین بیان:

الف ـ برنامه‌ریزی و تدابیر انسانی از سوی دوست و دشمن به مثابة ماده (به معنای فلسفی) برای پذیرش صورت (قضای الهی) از جانب خداوند است.

صورت, همان ظهور و مواجهة نهایی حق و باطل و فرجام خاصّ آن است که انشاء الهی است. ماده یعنی برآینده همة تلاش‌های خوبان و بدان که ظرف و محلّ پذیرش این صورت و موضوع فاعلیّت تامّ الهی است.

ب ـ اعتقاد به بداء الهی، یعنی امکان تغییر در کمّ و کیف ظهور

بدین معنا، وقت و زمانی که در لوح محو و اثبات برای ظهور مقرّر شده قابل تغییر و عقب و جلو افتادن است. غیر از وقت, موقعیت جناح حق و باطل, میزان قدرت یاری و دشمنی نیز لایتغیر نیست و قابلیت و ضعف دارد. از این رو دو نتیجة‌ مهم در فرازهای بعد به دست می‌آید.

ج ـ یک سویة زمینه سازی, پیرامون یاری امام(ع) است. در این سویه, فعالیت ما ـ که به مثابة مادة ظهور است ـ لااقل می‌تواند منجر به تعجیل ظهور، یعنی بداء در کمّ ظهور گردد. افاضة صورت ظهور از سوی خداوند نیازمند پیدایش نصابی از یاری و محافظت در خوبان است. اگر آن نصاب زودتر حاصل شود، از این حیث ظهور تسریع می‌شود و اگر نه به تأخیر می‌افتد. در واقعیت عینی نیز می‌دانیم ظهور موسی بن عمران برای نجات بنی اسراییل به خاطر تلاش آنها 400 سال تعجیل شد و فرج آل محمد(ص) تاکنون چند بار به تأخیر افتاده است.

اسحاق بن عمار از امام‌صادق(ع) روایت می‌کند که: «این امر وقت معینی داشت و آن سال 140 بود اما شما افشا کردید و خداوند آن را به تأخیر انداخت».11 از این رو خلق استراتژی برای تأمین نصاب (هر چه باشد) یک تکلیف منتظران است. پس آنچه به ترتیب عمومی شیعه و درنتیجه زودتر حاضر شدن افراد اصلی و کلیدی ـ که به عدد لشکریان بدرند ـ و هم کارهایی که به تسریع تشکیل پرچم‌های هدایت و یاری در یمن و … شود ( اگر نصاب ظهور باشد) می‌تواند باعث تعجیل ظهور گردد.

د ـ سویة دیگر زمینه‌سازی, شناسایی و آمادگی در مقابله با فتنة‌ دشمنان امام عصر(ع) است که این هم با لازمة دیگر بداء جفت می‌شود. از دیگر لوازم بداء این بود که قدرت بالفعل دشمن در حین ظهور نیز قابل تغییر است. مثلاً سفیانی، یک قدر معین و غیر قابل تغییر از قدرت مخاصمه با حضرت حجت(عج) ندارد.

آمادگی قبلی و تهیّأ یاران می‌تواند از این قدرت بکاهد و کمی تهیّأ آنها (علی‌رغم تأمین نصاب و بالتبع رخ دادن ظهور) می‌تواند مشتق‌های بیشتری برای جنود حق در حین ظهور و پس از آن داشته باشد.

فرق بین این مطلب با فراز قبل این است که حدی خاص از دشمنی و جحود، و هم دوستی و خلوص نصاب رخ دادن ظهور در تقدیر الهی است. اینجا بداء در وقت ظهور (کمّ ظهور) قابل تصور است. علم تفصیلی به میزان و به‌ویژه به مصداق این نصاب آن‌قدر که به تعیین وقت ظهور بینجامد، در دست ما نیست از این‌رو، تعیین وقت (توقیت) و برنامه‌ریزی برای ظهور در وقت معین صورت نمی‌پذیرد و ممنوع شده است.

اما غیر از نصاب در ماده (دوست و دشمن) برای پذیرش نشئه ظهور, کمال و نقصی بالاتر از حدّ نصاب هم تصور دارد. از دیگر لوازم بداء، تغییر در این کیفیت است. برای مثال خروج سفیانی با میزانی از دشمنی، لازمة ظهور است. عبدالملک بن اعین می‌گوید، نزد امام باقر(ع) سخن از قائم(ع) به میان آمد، من گفتم امیدوارم که ظهور نزدیک باشد و سفیانی درکار نباشد. امام(ع) فرمودند: «به خدا قسم او حتمی است و چاره‌ای از آمدن او نیست».12

اما اینکه قدرت دشمنی او و ابراز و امکانات دشمنی او چقدر باشد؟ چیز ثابت و غیر قابل تغییری نیست و همین موجب می‌شود دست یاران برای برنامه‌ریزی و استراتژی جهت کاهش قدرت دشمنی او و هم سایر فتنه‌ها باز گردد. از این‌رو استراتژی‌های کارآمد در کمّ و کیف ظهور دخیل‌اند، نه لغوند و ناموفق و نه به نقض غرض می‌انجامد.

ه‍ ـ متناظر بودن کارآمدی استراتژی‌ها دربارة ظهور با تدابیر شخصی

در روایات باب بداء روایات زیادی داریم که تدابیر و رفتارهایی خاص از سوی بنده موجب تغییر زمان مرگ او (علی رغم تقدیر شدنش) گردیده است. مثلاً در روایت است که، مردی که ازعمرش جز سه سال باقی نمانده بود با صلة رحم عمرش به 33 سال کشیده شد و برعکس کسی که 33 سال از عمرش باقی مانده بود با قطع رحم به 3 سال یا کمتر کاهش یافت.13 این بداء در کمیّت عمر است اما تدبیر و رفتارهای انسانی در کیفیت عمر هم تأثیر می‌کند و مرگ و حیات خوب و بد را منجر می‌شود. برای نمونه امام باقر(ع) فرمود: «هیچ انسانی نیست که پیش روی مؤمنی از او بدگویی کند و طعنه زند مگر اینکه به بدترین شکل می‌میرد».14 از این نمونه در روایات ما بسیار زیاد است. به خوبی می‌بینید رفتاری کمیت مرگ و حیات را تغییر می‌دهد و رفتاری کیفیت آن‌را. همین مسئله در سطح کلان ـ که باز حوزة عمل بداء است ـ هم رخ می‌دهد. ابوحمزه ثمالی می‌گوید، به امام باقر(ع) عرض کردم: امام علی(ع) مکرر می‌فرموده تا سال 70 بلا است و پس از 70 رخا و گشایش، اما سال 70 گذشت و رخایی دیده نشده؟ امام باقر(ع)‌فرمود: «ای ثابت! خداوند وقت این امر (رخا و گشایش) را سال 70 معین کرده بود پس وقتی امام حسین(ع) کشته شد، غضب خداوند بر اهل زمین شدت گرفت پس به سال 140 تأخیرش انداخت. ما آن‌را برای شما گفتیم و شما افشا کردید و کشف سرّ ما کردید، پس خداوند باز به تأخیر انداخت و دیگر برایش وقتی مشخص نکرد. سپس آیة «یمحو الله ما یشاء و یثبت» (آیه بداء) را تلاوت فرمود».15

ادامه دارد…

پی‌نوشت‌ها:

1. کنزالعمال، خ 38657.

2. ر.ک: معجم احادیث الامام المهدی مؤسسه المعارف الاسلامیه در 5 جلد 1941 حدیث؛ منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر اثر آیت‌الله صافی گلپایگانی در سه جلد 1278 حدیث را جمع آوری و دسته‌بندی کرده‌اند.

3. قرآن کریم در سورة یوسف، آیات 23 تا 49 این قصه را باز گفته است.

4. اول ما یبدأ به قائمنا سقوف المساجد فیکسرها. ر.ک: وسایل الشیعه، ج 2، کتاب الصلوة ابواب احکام المساجد، باب 9، روایت 2 و 4 و هم باب 15 ج 1 و 4.

5. ر.ک: بحارالانوار، ج 44، ص 19.

6. سورة آل عمران (3)، آیة 55.

7. سورة بقره (2)، آیة 146.

8. ر.ک: بحارالانوار، ج 60، ص 213، ح 2، ص 216، ج 37 و 38 و 40.

9. صحیفة نور، ج 21، ص 108.

10. همان.

11. الغیبه، باب 16، حدیث 8.

12. همان، ص 312.

13. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 229 سوره رعد (13)، ذیل آیة 39.

14. الکافی، ج 2، ص 361، ح 9.

15. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 218، سوره رعد (13)، ذیل آیة 39.

موعود :: خرداد 1387، شماره 88

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد