خانه » همه » مذهبی » ریا

ریا


ریا

۱۳۹۲/۱۲/۱۱


۳۱۹ بازدید

سلام ریا به چه معناست؟در صورت شک در این که ریا شده یا نه وظیفه چیست؟


اگر شک داریم ریا شده یانه ؟! کارمؤمن را بایستی به نیکوترین وجه تفسیر کرد، پس در مورد شک بگویید« ریا نشده» واما راجع به ریا: ریا خروج از مسیر حقیقی زندگی و عبودیت خداوند است. هدف زندگی انسان نزدیک شدن به خدا است، در حالی که حقیقت ریا قصد نزدیک شدن به مردم و خلق است و این دو راه کاملا در مقابل هم هستند. انسان ریا کار در ظاهر نشان می دهد که می خواهد به خدا نزدیک شود ولی در حقیقت قصدش این است که با انجام عبادات و ظاهر سازی به مردم نزدیک شود و خود را در میان مردم عزیز سازد و به مال و جاه دست پیدا کند.
مشکل اصلی ریا کار این است که ارزش خداوند و قرب الهی را نمی داند، از آن رو حاضر شده است جایگاه داشتن نزد خداوند و عشق الهی را با جایگاه داشتن پیش مردم ضعیف و عادی که حقیقتا تا خدا نخواهد کاری از آنان ساخته نیست، عوض کند.این کار شبیه کاری است که بت پرستان انجام می دهند. واقعا حماقت بزرگی است که انسان خدای با آن عظمت و قدرت را با بت و سنگ و چوب بی جان که هیچ کاری از آنها ساخته نیست عوض نماید.
همه چیز ما از خدا است و او است که ما را عزیز و ذلیل می کند. عزت و ذلت دست خدا است. تا خداوند نخواهد کسی به قدرت و مقام و منزلتی نمی رسد. مردم بدون خواست خداوند کاری نمی توانند انجام دهند.خداوند کریم و بخشنده است در حالی که بسیاری ازمردم خسیس وتنگ نظرند.خیلی زشت است که انسان خدای با آن عظمت و قدرت ورحمت را فراموش کند و به بندگان ضعیف او دل ببندد و درآرزوی شهرت و منزلت ،نزد ایشان باشد و از آنان امید عنایت داشته باشد.
از نظر علمای اخلاق، ریا، یعنی طلب منزلت و مقام در دل هاى مردم به وسیله عبادات و طاعات خداوند متعال با انگیزه مادی و کسب مال و مقام. این گونه ریا حرام است و سبب باطل شدن عبادت مى شود. شخص ریاکار در بین مردم نشان مى دهد که مخلص و مطیع واقعى خداوند است. در صورتى که در حقیقت چنین نیست و می خواهد با ریا و نشان دادن اعمال عبادی نزد مردم موقعیت پیدا کند و آنها را وسیله رسیدن به خواسته ها و اهداف دنیوی خود قرار دهد.
ریشه یابی ریا:
ریشه هاى این رذیله اخلاقى عمدتا به بینش و معرفت و شناخت انحرافی و ناقص فرد از زندگی و هستی باز مى گردد. کسی که فکر می کند زندگی محدود به دنیا و منافع دنیوی است به ریا آلوده می گردد، پس در مبارزه با این مفسده و گناه بزرگ مى بایست ابتدا در ابعاد معرفتى کار شود. این نگرش باعث می شود که حب دنیا در دلش ریشه بدواند، بنابراین ریشه اصلی ریا در دوستى جاه و مقام، شهرت طلبى و کسب آوازه نزد مردم است که باید با این عوامل مبارزه کرد.
درمان ریشه ای ریا این است که انسان جهت زندگی خود را به طور کلی به سمت خدایی شدن و قرب الهی قرار دهد. در این صورت تمامی کارها و فعالیت ها و انگیزه های او الهی خواهد شد و از شر ریا و شیطان خلاص می شود. ریا برای کسی تحقق دارد که جهت زندگی او دنیا است و می خواهد با نمایش دروغین خدا گرایی به اهداف دنیوی خود برسد.
ریا گرفته شده از رؤیت است و تعریف آن عبارت است از: طلب منزلت و مقام در قلب هاى مردم به وسیله عبادات و طاعات خداوند متعال. این گونه ریا که در مقابل اخلاص در نیت مطرح می شود، به لحاظ شرعی شرک در عبادت و حرام است و سبب باطل شدن عبادت نیز مى شود. شخص ریاکار نزد مردم چنین نشان مى دهد که مخلص و مطیع واقعى خداوند است در صورتى که در حقیقت چنین نیست.
در مورد تحقق ریا باید توجه داشت:
اولاً تحقق ریا مشروط به قصد ریا است.
ثانیاً وابسته به داشتن غرضى از اغراض دنیوى نظیر کسب محبوبیت نزد مردم و از این طریق کسب ثروت و ریاست بر ایشان مى باشد.
ثالثاً مربوط به حوزه عبادت و پرستش است.
رابعاً در عبادت های مستحب امکان تحقق دارد و در واجبات ریا نیست.
بنابراین لازم به ذکر است که هر نشان دادنی ریا نیست. گاهی حساسیت نسبت به این موضوع برای برخی از جوانان به صورت وسواس در می آید و آنها خیال می کنند که آدم های بسیار ریا کاری هستند و از این موضوع بسیار هم ناراحت می شوند. این گروه باید بدانند که تصور ریا خصوصا برای جوانان، بسیار نادر است.چرا باید یک جوان ریا کند؟ شاید این موضوع بیشتر نسبت به بزرگسالان مصداق داشته باشد تا جوانان.
بسیاری از مواقع انسان کار اخلاقی خوبی انجام می دهد که اطلاع از آن باعث تشویق دیگران برای انجام کار نیک می شود، بدون اینکه شخص بخواهد قصد قربتش را نسبت به خدای تعالی خدشه دار نماید. اگر انسان در باطن برای خدای متعال کار می کند، اشکالی ندارد که در ظاهر دیگران مطلع شوند. کسی که حقیقتا در مسیرالهی و قرب به خداوند حرکت می کند، رفتار آشکاراو حتی ممکن است نوعی امربه معروف حساب شود ودرافراد دیگرانگیزه کارنیک را فراهم می آورد. گاهی انسان در جامعه که حضور می یابد، سعی می نماید همواره آبروی خویش را حفظ کند و مواردی را رعایت می کند که ممکن است در زندگی خصوصی خود رعایت نکند. عاقلانه نیست که آدمی هر کاری که در محدوده خصوصی زندگی خویش انجام می دهد یا احیانا برخورد نامناسبی که در خانه دارد، در جامعه نیز آن را بنمایاند و این کار را به عنوان بی ریا و صاف بودن توجیه نماید.
از نظر اخلاقی در صورتی که انسان شخصیت اجتماعی خود را نیک و سالم بنماید و سعی کند رفتار خویش را در مرعی و منظر دیگران کنترل نماید، نه تنها خلاف اخلاق و دین نیست و در اصطلاح ریا به حساب نمی آید، بلکه اصولا وظیفه چنین اقتضایی را دارد.
ریا وخطرات آن
باید ضرر ریا را شناخت که چگونه قلب را تیره کرده و توفیق اصلاح نفس را مى گیرد و اعمال نیک انسان را نابود ساخته و تبدیل به آتش دوزخ مى نماید. عقل مهمترین وسیله و ابزار شناسایى را در اختیار انسان قرار مى دهد. عقل ایجاب مى کند که آدمى به چیزى که سودى در بر دارد رغبت نشان داده و از چیزى که ضرر و زیان دارد بپرهیزد. در واقع عقل به دنبال لذت پایدار و سود بى منتهاست. در برخورد اولیه با مسأله ریا، شخص عاقل رد پاى شیطان و نفس را تشخیص مى دهد و با یک ژرفاندیشى درمى یابد که هوا و هوس به جنبش آمده است تا براى لحظاتى عقل را در پرده غفلت پوشانده و بهره اش ببرد. بهره اى که پایدار نیست و فقط قوه خیال و وهم را ارضا مى کند. در اینجا عقل حکم مى کند که شخص لذت پایدار، یعنى پیروى از دستورات خداوند را که سعادت را در بر دارد، انتخاب کند و به وساوس شیطان خناس وسوسه گر اعتنا نکند و پاى هوا و هوس را ببندد.
– طلب جاه و مقام نزد مردم، اظهار نیاز نزد نیازمندان است چه آنان نیز همگى محتاجانى در پیشگاه خدایند و منزلت نزد آنان اندکى سود ندارد. توصیه شده این آیه شریفه را در تعقیبات فرایض (نمازهاى واجب) بخوانید:«قل اللهم مالک الملک تؤتى الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعزّ من تشاء و تذل من تشاء، بیدک الخیر انک على کل شى ء قدیر». مضمون آیه این است که خداوند مالک تمام هستى است و از ملک خود به هر که خواهد، بدهد و از هر که خواهد، منع نماید و اگر بخواهد مى تواند داده خود را بازپس بگیرد، هر که را بخواهد عزیز مى گرداند و هر که را بخواهد خوار و ذلیل سازد، تمام خیر و نیکى ها به دست خداوند است و اوبه هر کارى توانا و قادر است. شاید سر این که خواندن این آیه بعد از نمازهاى واجب فضیلت بسیار دارد همین نکته باشد که انسان با دقت در مضمون آن، امید به درگاه خداوند آورد و از مردم و آنچه در دنیاست قطع امید کند و این مرحله را علماى اخلاق «انقطاع عن الناس» و بهتر بگوییم «انقطاع الى الله» نامیده اند. خلاصه این قسمت آن است که مؤمن باید تلاش کند یکسره متوجه خدا شود و از همه خلایق قطع امید نماید.
– توجه داشتن به نعمت هاى اخروى و مقامات معنوى و بى اعتنایى به زودگذر دنیا «والدار الاخره خیر للذین یتقون افلا تعقلون ؛ سراى آخرت و نعمت هاى آن براى پرهیزگاران بسى بهتر است، آیا در این باره تعقل نمى کنید؟
– عادت کردن به عبادت پنهانى؛ تا شخص به جایى برسد که اعمال نیک خود را چنان پنهان سازد که گویى شخص خاطى و گنهکار عمل خود را از دید مردم مخفى مى سازد. به مرور و با استمرار در پنهان سازى عبادات و نیکى ها نفس به اطلاع مردم از عبادات بى اعتنا مى شود یعنى به این که دیگران آگاهى از نیکى هایش یابند توجهى نمى نماید.
دو نکته مهم در مبحث ریا وجود دارد که در خاتمه بحث متذکر مى شویم:
اولاً براى از بین بردن ریا لازم نیست انسان خود را در برابر مردم فردى گنهکار جلوه دهد بلکه این کار برخلاف رضاى خدا و امرى ناپسند است زیرا خداوند دوست دارد آبروى بنده مؤمنش نزد مردم حفظ شود و اگر لغزش دارد نزد آنان رسوا نگردد ولى بنده باید رابطه خود را با خدا نیکو گرداند و در خفا از گناهان خویش توبه کند و عهد کند که از معاصى کناره خواهد گزید و در این راه از خداوند مدد جوید. ثانیا، نباید از ترس ریا عبادات و انجام حسنات را ترک کرده این یکى از وسوسه هاى شیطانى است که به این وسیله انسان را از خدا دور مى سازد. بنابراین باید کارهاى نیک را با جدیت انجام داد و در عین حال بر دورى از ریا نیز مواظبت نمود و از خداوند بزرگ در این باره یارى جست.
راهکارها : «رهایی از ریا ودرمان آن»
– بهترین راهى که براى رهایى از ریا و پیدایش افکار غرور آفرین مى توان مطرح نمود، توجه دائم به این حقیقت است که همه قدرت و توان و لیاقت انسان از خداست و انسان از خود هیچ ندارد . اگر انسان به حقیقت لا حول و لا قوة الا بالله توجه کند و باور کند که هیچ نیرو و توانى در عالم نیست مگر اینکه از نیرو و قدرت الهى ریشه گرفته است و اگر عنایت الهى نباشد هیچ عمل خیرى از ما سر نخواهد زد، نه تنها انجام اعمال نیک براى انسان عجب و غرور و ریا نمى آورد بلکه خود را رهین منّت الهى مى بیند که به او لطف کرده و توان و لیاقت انجام اعمال خیر را به او داده است و اگر لطف الهى شامل حال او نمى شد نمى توانست چنین اعمال خیرى را انجام دهد.
– راه دیگرى که براى رهایى از عجب و ریا مى توان پیمود توجه به انسان هاى والاتر و بهتر از خود است. تا زمانى که انسان به کسانى که از او کمتر به کار خیر مبادرت مى کنند توجه داشته باشد ممکن است در او عجب و ریا پیدا شود اما اگر توجه او به انسان هاى بهتر از خود باشد آن گاه کمبودها را در خود احساس مى کند و مى فهمد که هنوز تا رسیدن به کمال لازم بسیار فاصله دارد. بدین جهت در روایات توصیه شده است که در امور معنوى به افرادى بنگرید که از شما بهتر هستند.
– اما بهترین راه امان یافتن از نفس اماره مراقبت دائمى از نفس است. به تعبیر قران کریم در سوره یوسف: إِنَّ اَلنَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی ؛ مسلما نفس بسیار به بدی امر می کند مگر آن که پروردگارم بر من ترحم نماید . نفس آدمى همواره او را به بدى و زشتى امر مى کند و لذا در مقابل آن باید دائماً مراقب بود و لحظه اى نباید نفس را به حال خویش رها کرد.
– البته براى از بین بردن ریا لازم نیست انسان خود را در برابر مردم فردى گناهکار جلوه دهد. یا دست از اعمال صالح بردارد، بلکه این کار خود ناپسند و خلاف رضاى خداست. زیرا خداوند دوست دارد آبروى بنده مؤمنش نزد مردم حفظ گردد و اگر لغزشى دارد نزد آنان رسوا نگردد و با اعمال نیک سرمشق دیگران شود، ولى بنده باید رابطه خود را با پروردگار نیکو گرداند و در خفا از گناهان خویش توبه کند و عهد نماید که از معاصى دست خواهد کشید و در این کار هم از او مدد جوید.
بنابراین شایسته نیست که انسان به خاطر ترس از ریا دست از انجام کارهاى نیک بکشد، زیرا این خود دامى شیطانى براى دورى از حسنات است. بنابراین بهتر است که در هر شرایطى انسان به انجام مستحبات بپردازد ولى در عین حال جانب اخلاص را پاس بدارد و از خداوند در این باره مدد جوید. ناگفته نماند که وسوسه هاى شیطانى پایدار نیست، بنابراین اگر در هنگام انجام کارهاى خیر و معنوى، وسوسه شیطانى عارض شد، پس از مقدارى تأمل و تأخیر و توجه به یاد خدا کار خیر را انجام دهید و در این فاصله احتمال وسوسه شیطان کم مى شود و رفته رفته از بین مى رود. چنان که امام على(ع) در هنگام برخورد با عمروبن ود در جنگ خندق از این روش استفاده کردند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد