“ایشت” و بیش تر “ایست” گونهی فرسودهی išta ی فارسی باستان است که پسوند سازندهی صفت برترین بوده است و کاربرد خود را در انتقال به دوران فارسی میانه کمکم از دست داده و در فارسی جدید نیز کاربردی ندارد. اما نیک می دانیم که در زبان انگلیسی که زبانی همخانوادهی فارسی است این پساوند امروزه به صورتest همچنان سازندهی صفت برترین است. مثلن در largest و hardest . (هند و اروپایی = isto)
پس “وَهیشت” به معنی “به ترین” و برترین است. اینک به سراغ بخش دوم واژه که در این ترکیب حذف شده است می رویم، یعنی اَخو (axw). اَخو به معنای “جهان ” و یا “هستی” است و بنابر این “وَهیشت اَخو” به معنی “به ترین جهان” یا “به ترین هستی” است.
و اما دوزخ. اصل واژه “دُش اَخو” (doš axw) بوده است. “دُش” به معنای بد و ضد است و کاربست آن را هنوز در واژههایی چون دشمن (ضد من) و دژخیم (بدخصلت) مشاهده میکنیم. “اَخو” نیز همان گونه که گفته شد به معنای جهان است و بر روی هم “دُش اخو ” به معنای “جهان بد” است.
برزخ نیز تشکیل شده است از “برز” و “اخو”. “برز” به معنای “بلند” است و “برزخ” روی همرفته معنای جهان بلندمرتبه را می دهد. این نامگذاری نیز به این دلیل است که برزخ یک مرتبه از دوزخ بالاتر است، هر چند در مقامی پستتر از بهشتاخو قرار دارد.
در پایان بد نیست یادآور شوم جناب دکتر جنیدی در کتاب “نامهی پهلوانی” (برگ۵٢) بر این رای پای فشرده است که best انگلیسی که جزء صفتهای بیقاعدهی این زبان برشمرده شده است، همان “وهیشت” یا “بهشت” فارسی است و همان گونه که مشاهده میکنید معنای هردوی آن ها نیز یکی است: به ترین.
• مَغ، مجیک (magic) و مجوس
در فارسی
در فارسی باستان، “مگو” magu که خود از ریشهی هند و اروپایی magh (قدرت داشتن) گرفته شده است، به معنی “یکی از اعضای طبقهی روحانیون” است. “مگوش” maguš نیز حالت فاعلی مفرد مذکر آن است. این واژه در فارسی میانه (پهلوی) فرسایش می یابد و تبدیل به “مَغ” می شود که به معنای “روحانی زرتشتی” به کار میرفته است. البته در زبان پهلوی به “مغ”ها، “مگوگ” هم گفته میشده است (دکتر فره وشی) که بیگمان این واژه گونهی دیگر همان واژهی فارسی باستان یعنی مگوش است. صورت دیگر این واژه در پهلوی “مو” mow است که در ترکیب هایی چون “موبد” (رییس مغان) دیده می شود. در زبان فارسی دری نیز این واژه به صورت “مغ” تاکنون به حیات خویش ادامه داده است.
در زبانهای اروپایی
گونهی باستانی این واژه، یعنی مگوش maguš از فارسی به صورت magos وارد زبان یونانی شده و سپس در لاتین magus شده است (که جمع آن magi است) به معنای ” جادوگر”. گویا مغان ایران باستان توانایی انجام کارهایی سحرآمیز داشتهاند که موجب آن شده است که غربیها چنین برداشتی از این واژه کنند.
این واژه از لاتین وارد زبان انگلیسی شده و سیر تکاملی خود را پیموده است و امروزه در این زبان چندین واژه یافت می شود که در پیوند با همین معنا به حیات خود ادامه میدهند. magic به معنای جادو زبانزدترین بازمانده ی این روند تکاملی است. همچنین magical (جادویی)، magician (جادوگر)، mage (دانشمند، جادوگر) و …
در فرانسه نیز به همین ترتیب است. mage در فرانسه به معنی “مغ” و “جادوگر” است. magie به معنای جادو و magique نیز به معنای “جادویی” به کار می رود.
در تورات و انجیل نیز به این واژه برمی خوریم که جالبترین آن همان سه “مغ” ستارهشناسی هستند که در زمان هیرودیس با هدایت یک ستاره برای ستودن حضرت عیسا به بیت اللحم آمده بودند. (انجیل متی/باب دوم)
در زبانهای سامی و عربی
همان “مگوش” فارسی باستان به صورت “مَجوس” به زبان آرامی راه مییابد و سپس به همین ترتیب به زبان عربی می رسد (دهخدا). “المجوس” در عربی اسم جمع است و مفرد آن “المجوسی” است.
این که این واژه در آغاز در زبان عربی چه کاربردی داشته است آوردگاه دیدگاههای گوناگون است، اما، کمکم کاربردش به معنی “زرتشتیان” و “پرستندگان آفتاب و آتش” گسترش یافته است. در قرآن ( آیه های ١۷/٢٢) نیز این واژه به معنای “زرتشتیان” و یا “یک فرقه از زرتشتیان ” به کار رفته است.
از این واژه، درعربی، سه حرف (م ج س) مبنای اشتقاق شده و واژههای دیگری نیز از آن ساخته شدهاست. برای نمونه: مَجّسَ ( اورا مجوسی/زرتشتی کرد)، تُمجَّسَ (مجوسی/زرتشتی شد) و المجوسیة (زرتشتی گری/مجوسیگری).
منابع:
– راهنمای زبان فارسی باستان / دکتر چنگیز مولایی
– فرهنگ دهخدا
– المنجد فی اللغة
– فرهنگ فارسی به پهلوی فره وشی
– فرهنگ فرانسه به فارسی لاروس
– American Heritage Dictionary
– Online Etymology Dictionary
– Oxford Dictionary