فرارو- یکی از تاثیرگذارترین متون قرن نوزدهم “فرانکشتاین” یا به بیانی بهتر “پرومتئوس عصر مدرن” به طور گسترده به عنوان یکی از اولین رمانهای علمی تخیلی واقعی در نظر گرفته میشود. “مری شلی” نویسنده این کتاب علاقمند به علوم پیشرفته زمان خود بود که تا حدی از تفسیر نادرست از گالوانیسم الهام گرفته شده بود؛ مبنی بر این فرض که برای مثال، الکتریسیته تولید شده توسط عمل شیمیایی باعث رفتارهایی مانند انقباض عضلانی میشود.
به گزارش فرارو به نقل از سالون، “لوئیجی گالوانی” معتقد بود که گالوانیسم نظریه او را درباره نوعی انرژی به نام “الکتریسیته حیوانی” تایید میکند. انرژیای که به موجودات زنده حیات میبخشد. او این استدلال را با برق گرفتگی پاهای قورباغه مرده و تماشای تکان خوردن آن نشان داد. شلی از این آزمایشها الهام گرفت و داستان فرانکشتاین که از اجساد ساخته شده بود را در کتاباش خلق کرد.
از آن زمان تاکنون، الکتریسیته حیوانی به عنوان یک مفهوم علمی کنار گذاشته شده است. با این وجود، ایده احیای مردگان هنوز مطرح است. در دهه ۲۰۲۰ میلادی، داستانها و فیلمهای مرتبط با زامبیها کماکان فراوان هستند و نخبگان فناوری در سیلیکون، ولی وسواس و دغدغه فکری درباره دوباره زنده شدن پس از مرگ را دارند.
آیا واقعا علمی برای مفهوم زامبی وجود دارد؟ موجود و جانداری که زندگی میکند یا پس از مرگ خود را دوباره زنده میسازد؟ بسته به تعریفی که از زامبی دارید به نظر میرسد که این مفهوم در طبیعت حقیقت دارد.
برای مثال، قارچ مورچه زامبی (Ophiocordyceps unilateralis) را در نظر بگیرید که مورچههای جستجوگر را هدف قرار میدهد و سیستم عصبی کوچک آنان را تحت تاثیر قرار داده یا به بیانی بهتر میرباید و به گروگان میگیرد. اگر مورچه به هاگ قارچ آن مورچه زامبی آلوده شود رفتار عجیبی از خود نشان خواهد بود. مورچه آلوده شده به دنبال اقلیمی مرطوبتر خواهد بود که به رشد قارچ کمک میکند. در این راستا، مورچه از زمین بالا میرود جایی که روی برگ یا تیغه از علف میچسبد و سپس صبر میکند تا بمیرد. چند روز بعد قارچ از حشره بیرون آمده و هاگها را پخش میکند تا حشرات بیشتر را به دام بیاندازد. در نتیجه، یک زامبی واقعی در طبیعت محسوب میشود.
با این وجود، نمونههای بی شمار دیگری از زامبی سازی یا زامبیفیکاسیون در دنیای واقعی نیز وجود دارند. بسیاری از موجودات برای تولید مواد شیمیایی تکامل یافتهاند که نحوه عملکرد مغز موجودات دیگر را تغییر میدهد. در نتیجه، برای بسیاری از دانشمندان شواهدی آشکار وجود دارند که نشان میدهند موجوداتی وجود دارند که که برای انجام کارهایی تکامل مییابند تا مغز موجودات دیگر را دستکاری کنند.
در دنیای بیولوژیکی زامبیهای واقعی وجود دارند: موجوداتی که بدن، مغز و رفتار آنان توسط موجودات دیگر به اصطلاح به گروگان گرفته شده است و تنها شدت و ضعف و درجات آن با یکدیگر تفاوت دارد: از قارچ کوردیسپس که به طور کامل از تمام توانایی یک حشره برای کنترل سرنوشت خود سبقت میگیرد یا در شکلی ضعیفتر برای مثال میتوان به تاثیرپذیری ظریفتر از انسانهای دیگری که با آنان در ارتباط هستید اشاره کرد که میتواند یک رابطه عاشقانه یا رابطه والدین و فرزند باشد.
اگر به نوعی شرطی شده اید که به شیوهای خاص رفتار کنید این نوعی زامبیفیکاسیون است. البته در مورد دوم این بدان معناست نیست که همانند یک موجود قارچ مانند کلیت عملکرد بدن شما را در دست گرفته و ۱۰۰ درصد شما را به گروگان بگیرد، اما در طیفی ضعیفتر تاثیر زامبی سازی بر زندگی واقعی وجود دارد.
واقعیتی وجود دارد که مغز و رفتار بدن توسط چیزهایی دیگری ربوده میشود. در نتیجه، ما انسانها نیز از تاثیر زامبی سازی مستثنی نیستیم و در برابر زامبی شدن آسیب پذیر هستیم.
ایده اصلی آن که یک زامبی که دفن میشود و سپس زنده میشود از هائیتی میآید. در آنجا به افراد سم بادکنک ماهی داده میشود که قادر است ضربان قلب شان را به قدری کُند سازد به گونهای که به نظر میرسد مردهاند، اما نفس میکشند. در آن هنگام آنان به عنوان مرده قلمداد میشوند و سپس زنده میشوند، اما در در آن مرحله دچار آسیبهای شدید خواهند شد.
استدلال اصلی در این باره آن ست که از این روش به طور بالقوه به عنوان راهی برای کنترل بردگان در هائیتی استفاده میشد. بنابراین، ایده زامبی ریشههای تاریخی دارد که از نظر وجود این سم بادکنک ماهی که آسیب عصبی شدیدی ایجاد میکند و میتواند رفتار زامبی مانند را ایجاد کند کاملا واقعی است.
مثال دیگری از زامبیفیکاسیون در طبیعت انگلی تک سلولی به نام “توکسوپلاسما گوندی” Toxoplasma gondii است که موشها را به زامبی تبدیل میکند. این انگل از طریق مدفوع گربه منتشر میشود و ارگانیسمی است که چرخه زندگی آن به انگلی کردن موجودات دیگر بستگی دارد و تقریبا قادر است تمام پستانداران را آلوده کند و بیشتر در گربهها شناخته شده است، اما قادر به آلوده ساختن انسانها نیز میباشد و حتی پستانداران دریایی نیز میتوانند توسط آن آلوده شوند.
اگر یک موش به این انگل مبتلا شود انگل باعث خواهد شد تا احساس نکند که ادرار گربه بوی بدی میدهد. در واقع، احساس خواهد کرد که ادرار بوی خوبی دارد. این موضوع برای جوندگانی، چون موش محرکی جنسی قلمداد میشود و باعث میشود آنان به قلمروی گربهها نزدیک شوند که احتمال خورده شدن شان توسط گربه را افزایش میدهد سپس توکسوپلاسما گوندی تداوم پیدا میکند.
بدیهی است که انگل آگاهانه هیچ یک از این کارها را انجام نمیدهد و صرفا برای انجام آن تکامل یافته است، زیرا این کار به انگل اجازه میدهد تا خود را تداوم بخشد. بسیاری از درسهای مربوط به زامبیسازی این است که نیازی نیست قصدی برای دستکاری عمیق وجود داشته باشد، زیرا انتخاب طبیعی به ارگانیسمها در بقا و تکثیرشان و انتقال آنان به نسل بعدی کمک میکند.
افراد ممکن است به توکسوپلاسما گوندی مبتلا شوند. تحقیقات نشان میدهند که در صورت ابتلا به این انگل احتمال بیشتری برای ابتلا به برخی از اختلالات روانی ایجاد میشود به خصوص در مورد بیماری اسکیزوفرنی این موضوع صادق است. اگر مادرتان زمانی که شما در رحم او بوده اید به این انگل توکسوپلاسما گوندی آلوده شده باشد این موضوع صدق میکند.
هم چنین، تعدادی از مطالعات به بررسی تغییرات در نوع شخصیت و رفتار موجودات از طریق عفونت ناشی از توکسوپلاسما گوندی پرداختهاند. در مورد این که آیا روشها برای رد فرضیههای جایگزین کافی بودند یا خیر اختلاف نظر وجود دارد. با این وجود، مطالعاتی وجود دارد که نشان میدهد برخی تفاوتها در شخصیت با تاثیرات متفاوت بسته به زن یا مرد بودن فرد وجود دارد.
بنابراین، احتمالا این انگل بر روی انسان تاثیر دارد، اما تحقیقات در مورد این که ماهیت آن تاثیر دقیقا چیست به نتیجه قطعی دست نیافتهاند. برای مثال، هیچ گونه شواهدی وجود ندارد که نشان دهد اگر شما به توکسوپلاسما گوندی آلوده شده باشید احتمال بیشتری وجود دارد که فردی باشید که تعداد زیادی گربه در خانهتان حضور دارد.
وضعیت مشابه زامبیسازی در مورد کووید نیز دیده میشود. اگر به چگونگی تاثیر کووید بر فیزیولوژی نگاه کنید در واقع، با درک درد تداخل میکند و بنابراین افراد در اوایل زمانی که به آن ویروس آلوده میشوند احساس چندان بدی نخواهید داشت. در مورد کووید اگر آلوده شده باشید شما فوت نکردهاید، اما شما بیمار هستید. برای مثال، شما واقعا بیمار هستید بدن شما از این ویروس رنج میبرد آسیب زیادی به بدنتان وارد میسازد، اما در درک درد شما اختلال ایجاد میکند بنابراین، احساس بدی نخواهید داشت.
در واقع، در صورت ابتلا به کووید شما درگیر رفتار معمول یک بیماری نیستید که احتمال بیشتری دارد شما را در خانه و استراحت نگه دارد استراحتی که نه تنها به بهبودی شما از ویروس کمک میکند بلکه از دیگران نیز محافظت میکند.
بنابراین، ویروس با تداخل در درک درد اساسا اثرات منفی آسیبی که به بدن وارد میکند را از بین میبرد تا ارگانیسم را در حال حرکت نگه دارد و احتمالا انتقال ویروس ادامه یافته و به وضعیت به خطر انداختن بیشتر سیستم ایمنی بدن میانجامد. بدن شما چندان روی عملکرد سیستم ایمنی سرمایهگذاری نمیکند. هم چنین، افراد زیادی هستند که در صورت ابتلا به کووید هیچ علامتی از خود نشان نمیدهند.
به نظر میرسد استراتژی کووید در این باره که عوامل عفونی که میتوانند از حضور میزبان خود سود ببرند غیر معمول نیست. عفونتهای مقاربتی نیز اغلب دارای چنین ویژگیهایی هستند که در واقع تاثیرات منفی بر میزبان ندارند، زیرا اگر چنین تاثیری داشتند احتمال انتقال کمتری پیدا میکردند.