زبان و دفاع از خود و آزار ندادن دیگران
۱۳۹۲/۱۰/۲۵
–
۲۱۸ بازدید
گفته می شود که در اسلام توصیه شده که با زبانتان مردم را آزار ندهید و ازطرفی گفته میشود که از خود دفاع کنید
با این وجود تکلیف ما در برابر نیش زبان دیگران چیست ؟ایا نباید به آنان با روش خودشان جواب داد؟
با اهداء سلام به شما پرسشگر گرامی؛
درپاسخ به نکات ذیل توجه کنید:
1- به طور کلی سفارش قرآن و معصومین –علیهم السلام- بر داشتن رفتار خوب و شایسته در مقابل رفتار زشت و ناپسند است و بر خلاف روش معمول پاسخ بدی با بدی، پاسخ بدی با خوبی را سفارش کرده است و البته تاکید دارد که این کار، تنها از عهده اهل صبر و تقوا برمی آید. قرآن در سوره فصلت در این باره می فرماید:
وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَ ما یُلَقَّاها إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ؛ هرگز نیکى و بدى یکسان نیست، بدى را با نیکى دفع کن، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمى شوند! اما به این مرحله جز کسانى که داراى صبر و استقامتند نمى رسند، و جز کسانى که بهره عظیمى از ایمان و تقوا دارند به آن نائل نمى گردند.
درواقع، هر کس بدى کند انتظار مقابله به مثل را دارد؛ مخصوصا افراد بدزبان، چون گاه یک بدى را چند برابر پاسخ مى گویند، هنگامى که ببینند که طرف مقابل نه تنها نیش زبان و بددهنی خود را به بدى پاسخ نمى دهد، بلکه با خوبى و نیکى به مقابله برمى خیزد، اینجا است که طوفانى در وجودشان برپا مى شود وجدانشان تحت فشار شدیدى قرار مى گیرد و بیدار مى گردد؛ انقلابى در درون جانشان صورت مى گیرد، شرمنده مى شوند، احساس حقارت مى کنند، و براى طرف مقابل عظمت قائل مى شوند.
اینجا است که کینه ها و عداوتها با طوفانى از درون جان برخاسته و جاى آن را محبت و صمیمیت مى گیرد.
بدیهى است این یک قانون غالبى است نه دائمى، زیرا همیشه اقلیتى هستند که از این روش سوء استفاده مى کنند، و تا زیر ضربات خردکننده شلاق مجازات قرار نگیرند آدم نمى شوند و دست از اعمال زشت خود بر نمى دارند.
البته حساب این گروه جدا است، و باید در برابر آنها از شدت عمل استفاده کرد، ولى نباید فراموش کرد که این دسته همیشه در اقلیت هستند، قانونى که حاکم بر اکثریت است همان قانون دفع سیئه با حسنه است.
برای بهتر روشن شدن مطلب، به ذکر طرز رفتار مالکاشتر، از یاران صدیق و باوفای امیرالمومنین علی (علیه السلام) میپردازیم:
روزی مالک در هنگام عبور، با مردی فحاش و بیادب روبرو شد. مرد مورد نظر ناسزاهای زیادی به مالک گفت؛ اما مالک با سکوت از کنار او عبور کرد. فرد دیگری که شاهد قضایا بود، رو به او کرد و گفت: میدانی به چه کسی توهین کردی؟ او مالک اشتر نخعی بود. مرد فحاش تا اسم مالک را شنید از ترس به خود لرزید و سراسیمه به دنبال مالک رفت. دید مالک داخل مسجد شد و به نماز ایستاد. بعد از نماز به سراغ مالک رفت و با شرمساری اظهار داشت که او را نشناخته است و از او تقاضای عفو و بخشش کرد. مالک اشتر (رحمة الله علیه) فرمود: به مسجد نیامدم الا اینکه برای تو دعا کنم.
البته چنین برخوردى با افراد فحاش و بددهن، کار ساده و آسانى نیست، و رسیدن به چنین مقامى نیاز به خودسازى عمیق اخلاقى دارد. آرى انسان مدتها باید خودسازى کند تا بتواند بر خشم و غضب خویش چیره گردد، باید در پرتو ایمان و تقوى آن قدر روح او وسیع و قوى شود که به آسانى از آزار افراد بدزبان متاثر نگردد، و حس انتقام جویى در او شعله ور نشود، روحى بزرگ، و شرح صدر کافى لازم است تا شخص به چنین مرحله اى از کمال انسانیت برسد که بدیها را با نیکى پاسخ گوید، و در راه خدا و براى رسیدن به اهداف مقدسش حتى از مرحله عفو و گذشت فراتر رود، و به مقام دفع سیئه به حسنه برسد!.
باز در اینجا به مساله صبر برخورد مى کنیم که ریشه همه ملکات فاضله اخلاقى و پیشرفتها و موفقیتهاى مادى و معنوى است.
و از آنجا که بر سر راه وصول به این هدف بزرگ موانعى وجود دارد و وسوسه هاى شیطانى در اشکال مختلف انسانها را مانع مى شود، قرآن کریم پیامبر صلی الله علیه و اله را به عنوان الگو مخاطب ساخته، مى گوید:
هر گاه وسوسه هایى از شیطان در این مسیر متوجه تو گردد بهوش باش، و در مقابل آن مقاومت کن، خود را به خداوند بسپار، و به سایه لطف او پناه بر، که او شنونده و آگاه است (وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
این هشدار در واقع به خاطر این است که در این گونه مواقع معمولا خطوراتى از ذهن مى گذرد، و یا افراد به اصطلاح مصلحت اندیش توصیه هایى از این قبیل مى کنند:
مردم را جز با زور نمى توان اصلاح کرد. ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکارى بر گوسفندان است و مانند اینها، و با این وسوسه ها مى خواهند مقابله به مثل را در همه جا توصیه کنند، و بدى را به بدى پاسخ گویند.
قرآن مى گوید: مبادا گرفتار این وسوسه ها شوید، و جز در موارد خاص و استثنایى تکیه بر خشونت کنید، و هر گاه در برابر چنین سخنان قرار گرفتید، پناه به خدا ببرید، و بر او اعتماد کنید که او همه سخنان را مى شنود، و از نیات همگان آگاه است.
2- البته درصورتی که مخاطب شما جوان باشد توصیه میکنیم: اگر این بزرگواری، فرد را بیدار و متوجه نسازد می توان از باب نهی از منکر و بیدارکردن و متوجه ساختن فرد غافل و بی توجه و لجوج به او بی اعتنایی کرد و نسبت به او محل نگذاشت تا دست از عمل زشت و بی ادبی خود بر دارد؛ اما اگر مخاطب شما بزرگسال باشد، چنین توصیهای نمیشود.
3- باید توجه داشت که بددهنی و رفتار بی ادبانه معنای گسترده ای دارد که گاهی مقابله با آن و انجام مثل آن خود مصداق منکر است و انسان مومن شرعا و اخلاقا حق انجام آن را ندارد. مثلا فحش و ناسزا از مصادیق رفتار غیرمحترمانه است که نمی توان مقابله به مثل کرد.
دوست عزیز؛ علاوه بر تذکراتی که داده شد، توجه به نکات زیر نیز شما را در رسیدن به هدفتان یاری میکند:
الف) توجه توحیدی به خداوند و الگو قراردادن صفات و اخلاق الهی و همچنین توجه به این معنى که تمامى انسانها مظاهر حق تعالى هستند و هرگونه برخوردى با آنها، در واقع برخورد با مُظهر و صانع آنها محسوب مى شود. احترام و مهربانى با هر پدیده اى، در واقع احترام و مهربانى با پدیدآورنده ى آن است و ترش روئى و نامهربانى با آن پدیده نیز به پدیدآوردنده ى آن بر مى گردد. باید به این نکته توجه نماییم که هرگونه معامله با خلق از جهتى معامله و برخورد با خالق آنها نیز به حساب مى آید و هرگز خداى تعالى راضى نیست که با بندگان و مظاهرش برخوردى نامناسب و ناشایست شود.
گشاده روئى با خلق خدا و تحصیل رضایت مخلوق، موجب کسب رضایت خالق آنها مى شود. همانطور که در روایات وارد شده است: کسى که از مخلوق تشکر نکند از خالق آنها نیز تشکر نکرده است. همچنین کسى که نسبت به مخلوقات الهى ترش روئى نماید، این نوع برخورد، به خاطر رابطه ى بسیار عمیقى که میان خلق و خالق، مَظهر و مُظهر وجود دارد، به خالق و مُظهر آنها نیز سرایت خواهد نمود.
ب) الگو قرار دادن معصومین(ع) و واسطه نمودن ایشان؛ چرا که این انوار مقدسه در حقیقت مظاهر کامل حق تعالی در صفات و اخلاق الهی هستند و سیره عملی و اخلاقی آنها می تواند انسان را به خدای تعالی نزدیک نماید و توسل به ایشان دراین زمینه نوعی استمداد با واسطه و عملی از خدای متعال جهت خوش اخلاقی تلقی می شود.
پ) یکى از ابعاد مهم وجودى انسان عواطف طبیعى، انسانى و ایمانى او است. ایجاد رابطه عاطفى با سایر انسانها قابل رشد و تربیت است. قسمت بزرگى از لذت و شادى زندگى انسان از طریق ایجاد ارتباط عاطفى با دیگران تأمین مى شود. باید توجه نمود که این شادى و لذت از طریق خوش اخلاقى یعنى ایجاد رابطه ى عاطفى مثبت بدست مى آید.
ت) هر کس قادر است با یک تصمیم قوى، عزم خود را جزم کند و با رعایت اصل تدریج، به تمرین عملى در این زمینه بپردازد. اگر کسى تصمیم بگیرد حداقل به مدت چهل روز در برخورد خود نسبت به فرد مذکور، تجدید نظر نماید و در این مدت باروئى گشاده، لبى خندان و رابطه اى صمیمى برخورد نماید، قطعا نتایج خوبى خواهد گرفت.
البته هر قدر انسان مجاهده نفس بیشتری کند و با خدا و قرآن و اهل بیت (ع ) انس بیشتری گرفته و دل از هواهای نفسانی تخلیه کند، به تدریج اقبالش بیشتر شده و اخلاق خوش او به صورت ملکه راسخه درمی آید.
پیروز و موفق باشید.