خانه » همه » مذهبی » زمینه سازی امام کاظم(ع) برای غیبت امام عصر(ع)

زمینه سازی امام کاظم(ع) برای غیبت امام عصر(ع)


زمینه سازی امام کاظم(ع) برای غیبت امام عصر(ع)

۱۳۹۳/۰۳/۰۵


۱۵۳ بازدید

زمینه سازی امام کاظم(ع) برای غیبت امام عصر(ع)

امام موسی بن جعفر(ع) در حدیثی فرمودند: “یا بنی انما هی محنة من الله، امتحن بها خلقه؛ پسر جان! غیبت قائم یک آزمون الهی است که به وسیله ی آن بندگانش را می آزماید.”(۱)

زمینه سازی امام کاظم(ع) برای غیبت امام عصر(ع)

امام موسی بن جعفر(ع) در حدیثی فرمودند: “یا بنی انما هی محنة من الله، امتحن بها خلقه؛ پسر جان! غیبت قائم یک آزمون الهی است که به وسیله ی آن بندگانش را می آزماید.”(1)

پس از استقرار رژیم جنایت پیشه ی بنی عباس، آنان نیز از شیوه ی نکوهیده ی بنی امیه پیروی کرده، خفقان و اختناق را به حد اعلی رسانیدند و صدای حق طلبی را در گلوها خاموش کردند و با تمام قدرت تلاش نمودند که حضرت موسی بن جعفر(ع) را از دست شیعیان بگیرند تا دانشگاه امام جعفر صادق(ع) ادامه پیدا نکند. از این رهگذر روایات واصله از امام موسی بن جعفر(ع) به وسعت و گستردگی پدر بزرگوارش نمی باشد، طبعا در مورد حضرت بقیة الله ارواحنا فداه نیز روایات محدودی از آن حضرت رسیده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

151- “اذا قام قائمنا قال: یا معشر الفرسان! سیروا فی وسط الطریق یا معشر الرجالة سیروا علی جنبی الطریق؛ هنگامی که قائم ما (علیه السلام) قیام کند به سواران دستور می دهد که از وسط راه حرکت کنند و به پیادگان دستور می دهد که از دو طرف خیابان ها بروند”. (2)

در این حدیث که بیش از دوازده قرن پیش، از امام معصوم(ع) صادر شده وضع امروز دقیقا مورد توجه قرار گرفته، و به عنوان یکی از دستوراتی که آن مصلح کل در آخر الزمان در ضمن برنامه های وسیع خود در رابطه با آئین شهرداری صادر خواهد کرد، بیان شده است. اگر کوچه ی بنی هاشم در مدینه و دیگر کوچه های باریک و پر پیچ و خم مکه و مدینه ی امروزی را مورد توجه قرار دهیم که امام کاظم(ع) در آنها رفت و آمد داشت، ولی خیابان های وسیع امروز را در چشم انداز وسیع خود مورد توجه قرار داده، از جدا شدن مسیر سواران از دو مسیر دست راست و دست چپ ویژه ی پیاده روها سخن گفته است، دچار شگفت می شویم ولی جای شگفت نیست که علم آنها از علوم بی کران الهی سرچشمه می گیرد. حتی در ادامه ی این حدیث از جریمه ی مخالفت با این قانون ترافیک سخن رفته است!.

152- “جناب علی بن جعفر رضی الله عنه از برادرش حضرت موسی بن جعفر(ع) روایت می کند که فرمود؛ اذا فقد الخامس من ولد السابع، فالله الله فی ادیانکم لا یزیلنکم احد عنها، یا بنی! انه لا بد لصاحب هذا الأمر من غیبة حتی یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به، انما هی محنة من الله عزوجل امتحن بها خلقه، ولو علم اباوکم و اجدادکم دینا اصح من هذا لا تبعوه.

فقلت: یا سیدی! و ما الخامس من ولد السابع؟ فقال:یا بنی عقولکم تضعف عن هذا و احلامکم تضیق عن حمله، و لکن ان تعیشوا فسوف تدرکونه.”

-“هنگامی که پنجمین فرزند وصی هفتم از دیدگان ناپدید شود، از خدا بترسید در مورد دین خود، به خدا پناه ببرید درباره ی دینتان، که هرگز کسی نتواند شما را در مورد دینتان بلغزاند. پسرجان! بی تردید برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود تا بیشتر معتقدین به آن، از اعتقاد خود برگردند. این یک آزمون الهی است که شما را با آن آزمایش خواهد کرد. اگر نیاکان شما دینی بهتر از این می یافتند آنرا می پذیرفتند.”

علی بن جعفر رضی الله عنه می فرماید: عرض کردم: سرور من مقصود از پنجمین فرزند وصی هفتم چیست؟ فرمود:

-“پسر جان! عقلهای شما از درک آن ناتوان است و استعدادهای شما از حمل آن ناتوان است. اگر خداوند عمری دهد آن روز را درک خواهید نمود”. (3)

اگرچه مقام دانش و فضیلت جناب علی بن جعفر رضی الله عنه بر همگان روشن است ولی امام(ع) می فرماید: عقله ای شما از درک آن قبله ی مقصود و کعبه ی موعود ناتوان است، که بی تردید چنان است، رسول گرامی اسلام(ص) خطاب به امیرمومنان علی(ع) می فرمود: “یا علی ترا نشناخت، جز خدا و من!” و ممکن است معنای حدیث این باشد که شما قدرت بر کتمان آن ندارید و افشای آن خطراتی در بردارد.

در این حدیث امام کاظم(ع) به برادرش: “پسرجان”خطاب می کند، که ممکن است برای محبت و شفقت و اظهار علاقه ی بیش از وصف باشد. و در همه ی منابعی که حدیث نقل شده، به تعبیر: “پسر جان” می باشد. (4)

153- “یغیب عن ابصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المومنین ذکره، و هو الثانی عشر منا، یسهل الله له کل عسیر و یذلل له کل صعب و یظهر له کنوز الأرض و یقرب له کل بعید، و یبیر به کل جبار عنید، و یهلک علی یده کل شیطان مرید. ذاک ابن سیدة الاماء الذی یخفی علی الناس ولادته، و لا یحل لهم تسمیته، حتی یظهره الله عزوجل، فیملأ به الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت جورا و ظلما.”

-“شخص او از دیدگان ناپدید می شود ولی یاد او هرگز از خاطره ی مومنان فراموش نمی شود. او دوازدهمین ماست که خداوند هر مشکلی را برای او آسان سازد، و هر سختی را برای او هموار نماید، گنج های زمین را برای او ظاهر کند، و راههای دور را برای او نزدیک نماید، ستمگران را به دست او نابود سازد، و اغواگران را به وسیله ی او از هستی براندازد. او پسر بهترین کنیزان است، که ولادتش بر مردمان پوشیده باشد، و بردن نام او روا نباشد، تا خداوند تبارک و تعالی اذن ظهور دهد و به دست او زمین را پر از عدل و داد نماید، چنانکه پر از ظلم و بی داد شده باشد”. (5)

در این حدیث مانند ده ها حدیث دیگر تصریح شده که پیش از ظهور حضرت بقیة الله(ع) بردن نام اصلی ایشان روانیست. آنانکه به مضمون این احادیث معتقد هستند، می گویند: منظور از این نام، نام شریف اصلی آن حضرت است. از این رهگذر هر کجا ناگزیر باشند، آنرا تقطیع می کنند و این چنین می نویسند: «م. ح. م. د». ولی در مقابل داریم که در آنها اسم مقدس آقا به صورت صریح از زبان معصوم(ع) نقل شده است، از این رو بیشتر اساتید ما معتقد هستند که در زمان ما بردن نام مقدس حضرت بقیة الله ارواحنا فداه هیچ مانعی ندارد، و نهی از آن به زمان هایی چون غیبت صغری اختصاص داشت که امکان داشت خطراتی متوجه شیعیان بشود. در این زمینه کتابهایی نوشته شده که در آنها به استناد به احادیثی چون حدیث فوق از بردن نام آن حضرت نهی شده است، که از آن جمله است:

1- شرعة التسمیة، فی النهی عن تسمیة صاحب الزمان(ع)، از مرحوم میرداماد.

2- رسالة فی حرمة تسمیة الحجة(ع)، از مرحوم سید محمد تقی قزوینی.

3- رسالة فی تحریم تسمیة صاحب الزمان(ع)، از مرحوم شیخ سلیمان ماحوزی.

4- رساله ای به همین نام، از مرحوم سید رفیع الدین طباطبایی، استاد علامه ی مجلسی، قدس الله اسرارهم.

و در مقابل اینها کتابی از مرحوم شیخ حر عاملی، صاحب وسائل الشیعة به نام: “کشف التعمیته فی حکم التسمیة” در دست هست که در آن به جواز بردن نام آن حضرت در هر شرایط، فتوی داده است. و در”اثباة الهداة” می فرماید: جواز تسمیه قولا، فعلا و تقریرا روایت شده و در احادیث متواتری به طور خصوص و عموم به آن امر شده است، که ما آنها را در رساله ی مستقلی گرد آورده ایم. پس ناگزیر باید روایات نهی کننده را به حال خوف و تقیه حمل کنیم. (6)

154- “هو الطرید الوحید الغریب الغائب عن اهله، الموتور بابیه.”

“او امام غریب، تنها، دور از وطن، و غائب از دیدگان کسان خویش است که خون پدرش را می گیرد”. (7)

مَوتُور به کسی گفته می شود که خونی از او ریخته شده ولی هنوز انتقام آنرا نگرفته است. از این رهگذر در زیارتنامه ها خطاب به امام حسین(ع): “الوتر الموتور” تعبیر می کنیم، که هنوز آن خون های به ناحق ریخته شده، انتقامش گرفته نشده است. به حضرت بقیة الله ارواحنا فداه نیز در این حدیث «موتور» گفته شده، زیرا هنوز خون پدر بزرگوارش: امیر مومنان، امام حسن، امام حسین و امامان بعدی تا امام حسن عسکری(ع) را نگرفته است، او هنوز انتقام مادر بزرگوارش حضرت فاطمه ی زهرا(س) را نگرفته است، که طبق روایات در نخستین روزهای ظهور در مدینه ی منوره قاتلان مادرش فاطمه(س) و غاصبان حقوق زهرای مرضیه(س) را زنده می کند و انتقام خون مادرش را از آنها می گیرد، آنگاه جسد نحس آنها را از درختی آویزان می کند، و فرمان می دهد آتشی از زمین بیرون می زند و جسدشان در شعله های خود می سوزاند، سپس به باد دستور می دهد که خاکستر آنها را به دریا بریزد، تا زمین از لوث وجودشان پاک شود. (8)

155- “از خدمت حضرت موسی بن جعفر(ع) در مورد فرج سوال شد، کوتاه بگویم، یا به تفصیل؟ سائل گفت: کوتاه بفرمائید. فرمود؛اذا رکزت رایات قیس بمصر و رایات کندة بخراسان.”

-“فرج هنگامی است که پرچم های قیس در مصر متمرکز شود و پرچم های کنده در خراسان”. (9)

156- “یونس بن عبدالرحمان می گوید: به خدمت حضرت موسی بن جعفر(ع) وارد شدم و عرض نمودم: آیا شما قائم به حق هستید؟ فرمود:

-“انا القائم بالحق، و لکن القائم الذی یطهر الأرض من اعداء الله عزوجل، و یملأها عدلا کما ملئت جورا و ظلما، هو الخامس من ولدی، له غیبة یطول امدها خوفا علی نفسه یرتد فیها اقوام و یثبت فیها آخرون.”

-“من قائم به حق هستم، ولی آن قائم که زمین را از لوث دشمنان خدا پاک می گرداند و روی زمین را پر از عدالت می کند، آن چنان که پر از بی عدالتی شده است، او پنجمین فرزند من می باشد. برای او غیبتی هست که مدتش طولانی خواهد شد، زیرا بر خودش بیمناک است. در دوران غیبت گروههایی از دین بیرون می روند به ارتداد می گرایند و گروههایی دیگر بر اعتقاد خود استوار می مانند”. (10)

157- “طوبی لشیعتنا المتمسکین بحبلنا فی غیبته قائمنا الثابین علی موالاتنا و البرائة من اعدائنا، اولئک منا و نحن منهم. قد رضوا بنا ائمة و رضینابهم شیعة، فطوبی لهم، هم و الله معنا فی درجتنا یوم لقیامة.”

-“خوشا به حال شیعیان ما، که در زمان غیبت قائم ما(ع) به رشته ی ولایت ما چنگ می زنند و بر موالات ما ثابت و استوار می مانند و در برائت و بیزاری از دشمنان ما پا بر جا و محکم می مانند. آنها از مایند و ما از آنهاییم. آنها ما را به امامت برگزیده اند و به پیشوایی ما راضی هستند و ما آنها را به عنوان شیعه ی خود برگزیده ایم و به عنوان شیعه ی خویش پسندیده ایم. خوشا به حال آنها. به خدا سوگند آنها در روز قیامت با ما و در کنار ما هستند». (11)

158- “کأنی برایات من مضر مقبلاات خضر مصبغات، حتی تأتی الشامات، فتهدی الی ابن صاحب الوصیات.”

-“گوئی پرچمهای مضر را با چشم خود می بینم که به رنگ سبز سیر به حرکت در آمده، تا وارد شامات می شود و در آنجا به فرزند صاحب وصیت ها تسلیم می شود». (12)

منظور از صاحب وصی ها، حضرت رسول اکرم(ص) است که همه ی اوصیاء با وصیت او وصی شده اند. و در نتیجه معنی حدیث چنین خواهد بود: در دمشق به فرزند پیامبر(ص) تسلیم می شود.

159- “صاحب هذا الأمر یقول الناس: لم یولد بعد.

صاحب این امر کسی است که مردم می گویند هنوز متولد نشده است.” (13)

در این زمینه معمولا کلمه ی “ناس” به کسانی گفته می شود که پیوندشان از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) قطع شده، از سرچشمه ی زلال ولایت دور افتاده اند، و بر اساس سخنان پوچ پیشوایان باطل خود به عقاید واهی گرائیده اند.

160- “یقم القائم بلاسفیانی؟ ان امر القائم حتم من الله، و امر السفیانی حتم من الله، و لا یکون قائم الا بسفیانی قلت: جعلت فداک فیکون فی هذه السنة؟ قال: ما شاء الله. قلت: یکون فی السنة التی یلیها؟ قال: یفعل الله ما یشاء”

-“مگر ممکن است که بدون خروج سفیانی، قائم(عج) قیام کند؟! نه هرگز. ظهور قائم (ارواحنا فداه) از طرف خدا حتمی است و خروج سفیانی نیز از طرف خدا قطعی است، هرگز قائم(ع) بدون سفیانی نخواهد بود.”

ابن اسباط می گوید: عرض کردم: آیا قائم(عج) در همان سال ظهور می کند؟ فرمود: آنچه خدا اراده کند. گفتم: آیا در سال بعدی ظهور می کند؟ فرمود: خدای تبارک و تعالی هر چه اراده کند، همان را انجام می دهد. (14)

آنچه مسلم است این است که نابودی سپاه سفیانی به دست حضرت بقیة الله ارواحنا فداه خواهد بود و شخص سفیانی نیز توسط آن حضرت در کنار دریاچه ی طبریه (در فلسطین) سر بریده می شود (15) و مطابق برخی روایات میان قیام قائم ارواحنا فداه و خروج سفیانی هشت ماه تمام فاصله است.

پی نوشت ها:

1 – غیبت شیخ طوسی، ص 104.

2 – اثباة الهداة، ج 3 ص 455.

3 – کمال الدین، ص 360.

4 – چنانکه در علل الشرایع، غیبت طوسی، غیبت نعمانی و کفایة الاثر نیز به تعبیر: یا بنی، می باشد.

5 – بحارالانوار، ج 51 ص 150.

6 – اثباة الهداة، ج 3، ص 470.

7 – کمال الدین، ص 361.

8 – بحارالانوار، ج 53 ص 14.

9 – بشارة الاسلام، ص 152.

10 – کمال الدین، ص 361.

11 – اثباة الهداة، ج 3 ص 477.

12 – بشارة الاسلام، ص 152.

13 – بحارالانوار، ج 51 ص 151.

14 – بشارة الاسلام، ص 153.

15 – یوم الخلاص، ص 295.

نگارنده: محمد خادمی شیرازی

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد