خانه » همه » مذهبی » “زنان ایرانی خود را متعلق به فضای خصوصی می‌دانند”

“زنان ایرانی خود را متعلق به فضای خصوصی می‌دانند”

کمی بعد دختر با هدایت پلیس بر روی گنبد چند قدم برداشت و ادامه‌­اش تا پایین گنبد را سُر خورد و تمام. این توصیف چند ثانیه‌ای تصویری بود که چندی پیش در گوشی‌ها دست به دست شد و در خیل عظیم ویدیوهایی این چنینی از خاطرها رفت. زهره رادین‌فر، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در نوشتار پیش رو به بهانه‌ی این کنش در فضایی شهری، کوشید تا تحلیلی اجتماعی ـ فضایی از مطالبات زنان در فضاهای شهر را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. رادین‌فر معتقد است روابط بدن و فضا در حقیقت بازنمایی از ساختارهای قدرت در شهرها است و اگرچه تولید فضا توسط دولت‌ها انجام می‌شود اما بازتولید این فضا توسط مردم و اراده ایشان پیش می‌رود.
 
 نمی‌دانم آن روز صبح، دخترک وقتی دکمه‌های لباس سرخش را می­‌بست، دستش می‌لرزید یا نه. نمی‌دانم بنا به عادت، موهای سیاهش را شانه زد که آراسته‌تر روی دوشش بریزد یا شانه بدست گرفتن دیگر معنای همیشگی را برایش نداشت. اما می‌توانم حدس بزنم چرا «میدان انقلاب» را برای بالا رفتن انتخاب کرده بود.
میدانی که در ابتدا «۲۴اسفند» یا «مجسمه» خوانده می‌­شد. ۲۴اسفند به سبب زادروز رضاپهلوی و مجسمه، برای تندیسی از او که در میانه‌ی میدان قرار داشت. مجسمه­‌ای که دو بار به زیر کشانده شد؛ بار نخست در دوران نخست‌ وزیری محمد مصدق و بار دوم در بحبوحه­‌ی انقلاب اسلامی. میدان مجسمه از دوره پس از انقلاب با نام میدان انقلاب خوانده شد. چراکه حافظه‌ی تاریخی این میدان سرشار از مشت‌های گره‌ کرده، خون و اعتراض هر روزه بود. از سال ۶۱ تا بیست ‌و ‌پنج سال بعد، آنچه از میدان انقلاب تهران در ذهن مردم نقش می­‌بست، شاید آن حجم مدور میانه‌­ی میدان از رزمندگان جنگ ایران و عراق بود؛ اثری از ایرج اسکندری. با راه‌اندازی خط مترو، این نماد از میانه‌ی میدان برداشته شد. سازمان زیباسازی شهرداری تهران در فراخوانی عمومی، موضوع ساخت مجسمه­‌ای جدید را مطرح کرد و در نهایت طرحی گنبدی از سعید روانبخش جایگزین مجسمه شد. این طرح یک شش‌ ضلعی گنبدی نقش‌ برجسته بود با گل‌های کارشده که برخی رسانه‌ها آن را یادآور ستاره‌ی داوود، مهمترین نماد یهودیان می‌دانستند. سرنوشت این سازه‌­ی گنبدی هم با سرانجام مجسمه‌های پیشین این میدان گره خورد. از سال ۱۳۹۰ جای این گنبد را بَنِرهای تبلیغاتی کتاب­‌های کمک تحصیلی گرفتند. تا اینکه پس از سال­‌ها، گنبدی آبی‌ رنگ در میانه‌ی­ میدان جا خوش کرد.
فصل‌نامه‌ی علوم‌شناختی در تحقیقی با عنوان «ارزیابی ترجیحات بصری زنان از فضاهای شهری در تهران»، میدان انقلاب را «نامطلوب‌ترین محیط بصری تهران» معرفی کرده است. چه اتفاقی می‌افتد که یک روز پاییز، دختری سرخ‌پوش در میانه­‌ی نامطلوب‌ترین محیط بصری پایتخت از گنبدی به بالا می‌رود، درحالی‌ که می‌­داند دقایقی بعد به پایین هدایت خواهد شد یا هرچه!
میدان انقلاب امروز، فضایی برای تجمع مردم ندارد، میدانی بزرگ برای تردد و نه حتی تماشا! برای فهم تصویر امروزین میدان انقلاب که نامش را وام‌دار روزهای «ایستادگی» و «تجمع» است، باید توجه داشت که فضای شهری به هیچ عنوان الگویی ثابت و مطلق نيست، بلکه این سیستم‌های مسلط اجتماعی ـ اقتصادی دارای قدرت سیاسی هستند که الگوهای فضایی را به وجود می‌آورند.[۱]
مارتین هایدگر[۲] در مقاله‌ی خود «زندگی شاعرانه‌ی انسان» بیان می‌کند که «فضا» تنها ظرف شناخته ‌شده برای ما انسان‌ها در خارج از بدن ما است؛ ما هرگز نمی­‌توانیم بدون آن یا خارج از آن وجود داشته باشیم. مفاهیم و بازتعریف آنها همه در فضا شکل می‌گیرند؛ ازهمین‌رو «جنسیت» نیز ساختاری اجتماعی است که در فضا شکل می‌گیرد. بنابراین اگر بپذیریم فضای شهری تحت‌تأثير مناسبات فرهنگی، سیاسی و اجتماعي فرم می­‌گیرد، بهره‌گیری کمتر یا متفاوت زنان از فضاهای شهری در نتیجه‌ی تفکر مسلط مردانه منطقی به نظر می‌رسد. از دوران «چادر و لچک از سر کشیدن زنان»، تا بعد از انقلاب اسلامی و گفتمان «یا روسری، یا توسری»، الگوهای فضایی تحت تفکر مسلط مردانه، شرایط مشخصی برای حضور زنان در جامعه تعیین کرده است. در حقیقت روابط بدن و فضا (در این مطلب به طور اخص بدن زنانه) ساختارهای قدرت را هم در سطح سیاست و هم در اقتصاد بازتاب می‌­دهد. با اندکی دقت می­‌توان دید که خانه و محله­‌های مسکونی (فضای خصوصی)، خیابان (فضای عمومی)، کافه (فضای نیمه‌عمومی) تسلیم شدن زنان در برابر ساختار قدرت را تکرار می­‌کنند.
با احتساب سطور بالا باید از خود بپرسیم، آیا کنش اعتراضی در میدان انقلاب، یک نوع پیشروی انقلابی در حد ‌و ‌اندازه‌­ی تاریخ این میدان بوده است یا یک شوخی با یک فضای شهری؟
چند نکته‌ی ذیل را هم‌ زمان با تجسم بسته شدن دکمه­‌های لباس دختر سرخ‌پوش، مرور کنیم:
اول: با وجود تحولات حاصل از مشروطه و ورود مدرنیته به ایران، حجاب با درجات متفاوت بروز خود (با احتساب نقش طبقه‌ی اجتماعی-اقتصادی) معمولاً شرط لازم حضور زنان در خیابان و فضای شهری بوده است.
دوم: میدان انقلاب در طراحی گنبدی شکل خود، از اساس فضایی برای ایستادن نیست.
سوم: حضور زنان در اماکن عمومی مشروط به انجام کاری است. زنان بی‌هدف، پرسه‌­زن و در انتظار، تصویر نامحترمی از خود ارائه می‌دهند. زنان تا زمانی که کاری برای انجام دادن داشته باشند (مانند خرید یا تردد برای رسیدن به مقصد) در خیابان پذیرفته می‌شوند. در غیر این صورت خود، احساس معذب بودن خواهند کرد.
با در نظر گرفتن سه نکته‌­ی یاد شده، آيا می‌­توان ادعا کرد که زن مذکور، با عصیان علیه خود (به معنای بازتعریف هویت جنسی­اش) و فضای شهری تهران، از «الهه‌ی مطبخ» به «دختر شهر» تغییر هویت می‌­دهد؟ آيا می­‌توان پیشروی زنان بر بلندی­‌های شهرها را نمودی واقعی جهت ابرازگری زنانه دانست؟ کنش زنی که بر فراز میدان انقلاب، هستندگی خود را در فضا اعلام می­‌دارد و دستورالعمل فضایی دیکته‌ شده را زیر پا می‌گذارد، حتی با آنچه ما در ادبیات، موسیقی و دیگر شاخه‌های هنر ـ برخاسته از زبان ـ از زن می‌شناسیم، همبستگی ندارد. زن در خودآگاه/ ناخودآگاه جمعی «سرزمین، رحم، دامن، مادر و پذیرنده­ی بدن مرد» است. به ‌عبارت ‌دیگر خود به‌ عنوان «فضا» تعریف می‌شود. بنابراین می‌توان گفت: «زن فضایی است که در فضا از یاد می‌رود». بدن او تنها به مکان­‌هایی تعلق دارد که برای نقش­‌های اجتماعی او ساخته شده‌­اند: آشپزخانه، واگن زنانه‌ی مترو، قسمت زنانه‌ی اتوبوس، مراکز خرید، آرایشگاه‌­ها و فضاهایی که به‌ طور اخص برای جنسیت زن طراحی و در نظر گرفته شده­‌اند. آنچه در نهایت بر ما عیان است، سرپیچی دختری سرخ‌پوش است که از انضباط­‌های شهری تهران برای بدن زنانه، بالا رفت و حضور خود را در فضای شهری «به انتخاب» خاطر نشان کرد.
زنان ایرانی خودآگاه/ ناخودآگاه خود را متعلق به فضای خصوصی می‌دانند و استفاده­‌ی چندان کارآمدی از فضای عمومی شهری ندارند. علاوه‌ بر آن تولید فضای شهری در حوزه‌ی عمومی توسط سیستم مردسالار خواه/ ناخواه حوزه‌ی خصوصی (خانه) را نیز تحت‌الشعاع قرار می­‌دهد. استانداردهای معماری معطوف به میل و نگاه مردانه، باعث تجلی بدن زن به‌عنوان وضعیتی غیرمنطبق با فضا می‌­شود؛ وضعیتی که شاید بتوان آن را نوعی «معلولیت» نامید. بدنی کمتر رشد‌ یافته در کنار همتای کامل و مرد خود که باید با انضباط خاصی پوشانده شود. و بنا به معلولیت و عدم انطباقش با فضا، امکان دسترسی و بهره‌وری درست را نداشته و نخواهد داشت.
در اینجا باب جدیدی از گفت‌وگو در رابطه با «جنسیت» و «فضای شهری» به روی ما گشوده می‌شود. آیا زنان توده‌­ی همگنی برای بازشناسی در فضا هستند؟ آيا آنچه ما از تصویر زن ایرانی در رسانه‌های داخلی و خارجی در مواجهه با حجاب اجباری می‌بینیم، حقیقت زن ایرانی است؟ قشر عظیمی از زنان در ايران، «بدن» خود را به ‌مثابه ماشین و ابزار تولید به کار می­‌گیرند و هنوز هم زن اندرونی­‌اند. طراحی فضای شهری برای زن طبقه‌ی فرودست، به منظور حضور او در مناسبات کار است، و آنچه ما از دغدغه‌های فضای شهری و جنسیت می‌­شناسیم، در یک گفتمان طبقاتی به کلی تغییر ماهیت می‌­دهد. سیستم مردسالار سرمایه‌ داری در شکل‌ دهی فضاهای شهری دخل ‌و تصرف عمده­‌ای دارد و استانداردهای معماری را در سلسله‌ مراتب جنسیتی، نژادی و طبقه تحت‌ تأثیر قرار می­‌دهد. درست به ‌مثابه آنچه ما از تولیدات فرهنگی و تأثیرات آن در این وضعیت می­‌شناسیم. «همگن‌سازی نیازها» از اساس ترفند سیستم سرمایه‌داری حاکم برای جعل تصویری ناقص از هویت جنسیتی است. همچنان که گسترش مغازه‌ها، سالن‌های آرایش، گل‌ فروشی‌ها و فضاهایی از این ‌دست که به‌ طور اخص برای زنان طراحی شده است، به معنای حرکت به سمت برابری در فضای شهری نیست، تقلیل مطالبات زنان ایرانی به مسأله‌ی حجاب تنها منجر به سرکوب مطالبات گسترده‌­تر این خرده فرهنگ جنسی می­‌شود. با ‌این ‌حال آنچه از دل کنش زنان و دختران امروز شهر می‌­توان مشاهده کرد، نوید تصویری روشن برای حضور متکثرتر و متنوع‌تر این خرده فرهنگ در سطوح مختلف جامعه دارد. به این معنا که هرچند تولید فضاهای حال حاضر به دست حاکمیت سیاسی ـ اجتماعی اتفاق می‌افتد، اما بازتولید جنسیت در فضا ـ در هر سه حوزه‌ی خصوصی، عمومی و نیمه‌عمومی ـ توسط مردم و به اراده‌ی ایشان است که معنا می­‌گیرد.
 
زهره رادین‌فر
 
پی نوشت
۱. تبار این ادعا در کتاب «تولید فضا» لوفور قابل مطالعه است.
 2.Heidegger, Martin. 1951, P.17

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد