زندگی نامه آیت الله ملا آقاجان زنجانی
۱۳۹۴/۰۸/۲۷
–
۸۹۰۳ بازدید
شیخ محمود عتیق، معروف به ملا آقاجان زنجانی، عالم، زاهد و شاعری بود که شهره وی برای هیچ عالم و عارفی پنهان نیست، توسل مثال زدنی ایشان به اهل بیت (ع) از جمله ویژگیهای بارز و شاخص ایشان است که در جای جا
سیدحسن ابطحی یکی از شاگردان اوست که بیش از همه یاد استادش را زنده نگاه داشته و در کتابی به نام «پرواز روح» به بررسی زندگی وی میپردازد. حاج ملا آقا جان در آخرین نامه اش که چند روز قبل از فوتش نوشته بود خطاب به سید حسن ابطحی چنین گفتهاند: تو تنها فردی بودی که مرا تا حدی شناختی.»
حاج ملا آقاجان زنجانی استاد اخلاق وی بعد از پدرش بود که مسیر زندگی ایشان را تغییر داد. حاج ملا آقاجان به وسیله نامه مطالب مورد نیاز را به وی گوشزد می نمود.
مزار وی تاکنون چندین بار توسط آیه الله سید حسن ابطحی مرمت و بازسازی شده و اکنون زیارتگاه مشهوری در زنجان است.
خیلی از بزرگان عرفان، دیدار با ملا آقا جان زنجانی را از نقاط عطف و تأثیرگذار زندگیشان میدانستند، علمایی مثل آیتالله محمدجواد انصاری همدانی و شیخ جعفر مجتهدی. بعضی از علمای بزرگ، مثل آیتالله مصطفوی، شیخ موسی شبیری زنجانی، علامه طباطبایی و شیخ مهدی دشیری به علم و دانش او اعتراف کرده بودند و او را از نوابغ عصر خود به شمار میآوردند.
پرهیز از غلوّ در مورد اهل بیت (ع)
ایشان میگفت: درباره ائمه اطهار (ع) تنها اعتقاد به چهار چیزنه بیشتر و نه کمتر غلو است.
«یعنی نباید درباره ائمه اطهار (ع) غلو کنیم و منظور از غلو این است که معتقد به آنچه در آنها نیست «یعنی زیاده روی است و غلط است» و خود آنها آن را نهی کرده اند باشیم و این غلو که نباید به آن معتقد بود در اعتقاد به چهار چیز درباره آنها است.»
اول آنکه: معتقد شویم یکی از آنها و یا روح آنها خدا است و خدای دیگری جز آنها وجود ندارد،این غلو است و غلط است.
دوم آنکه: معتقد باشیم که آنها را خدا خلق نکرده و همیشه بوده اند و اعتقاد به ازلی بودن آنها را داشته باشیم. این هم غلو است.
سوم آنکه: معتقد باشیم که خدا تمام کارها را به آنها واگذاشته و خود کناری نشسته است. این هم غلو است و معنی تفویض همین است و غلط است.
چهارم آنکه: مقام نبوت را به آنها نسبت دهیم و آنها را هم پیغمبرانی مانند خاتم الانبیاء ( صلی الله علیه و آله) بدانیم. این هم غلو و غلط است.
از این چهار موضوع که بگذریم میتوانیم آنچه از فضائل و مقامات کمالیه که عقلمان محال نداند و میپذیرد در حق آنها بگوئیم.
طیالارض ملاآقاجان زنجانی
دکتر عزیزه عتیق یکی از نوادگان مرحوم ملا آقاجان زنجانی میگوید: در یادداشتهای آن حضرت وجود دارد که روزی در جمعی از شاگردان خود نشته بودند، که ناگهان خبر مهمی از غیب بر ایشان آمد، برخواسته و پس از عذرخواهی مجلس را ترک کردند.»
عدهای از خواص که متوجه شدند این امر عادی نبود، دلیل را پرسیدند و مرحوم گفت: یکی از علمای اهل نجف وفات کرده بودند که نماز او به من محول شده بود، رفتم و نماز او را خواندم و برگشتم، جمعیت زیادی هم برای تشییع جنازه آمده بودند!
یکی از شاگردان مرحوم حاج ملا آقا جان نقل می کند: در مسافرتی که با ایشان به زیارت ائمه عراق ( علیهم السلام) مشرف شده بودم یک روز در نجف به من گفت: بیا برویم بصره که در آنجا مسجدی است باید در آن دو رکعت نماز بخوانیم.
من چون در آن روز نمی دانستم بصره با نجف چقدر فاصله دارد، فکر می کردم بصره هم مانند کوفه است که نهایت یک فرسخ بیشتر فاصله ندارد، لذا گفتم: برویم.
با هم حرکت کردیم چند قدمی از شهر نجف بیشتر بیرون نرفته بودیم که وارد بصره شدیم در آنجا به مسجدی رفتیم و دو رکعت نماز خواندیم و بیرون آمدیم باز به همان ترتیب چند قدمی که از بصره بیرون آمدیم وارد نجف شدیم.
من بعدها که فهمیدم بصره با نجف فاصله زیادی دارد به بصره رفتم تا ببینم آن مسجد در بصره است و آیا آن شهری که دیده ام حقیقتا” بصره بوده است، یا خیر؟ با کمال تعجب دیدم بدون کم و زیاد و با جمیع خصوصیات، بصره همان بصره و مسجد هم همان مسجد است.
دکتر عتیق میگوید: یکی از خصوصیات بارز ملاآقاجان این بود که عزاداری ایشان بر سیدالشهدا(ع)، قرآنخوانی و گریه ایشان بر فاطمه زهرا(س) را محدود به محرم، ماه مبارک رمضان و ایام فاطمیه نمیکرد…
نوه پسری ملاآقا جان ادامه میدهد: همواره در همه یادداشتهای این بزرگوار سخن از حب اهل بیت وجود داشته است، لذا همواره به اطرافیان خود تآکید میکردند «کل یوم عاشورا» و همواره در روضههای خود مردم را به گریه بر سیدالشهدا ترغیب و تشویق مینمودند.
احترام به سادات
از قول شاگردان ایشان نقل شده است که ایشان می گفت: روایت است که بر سادات نباید در راه رفتن مقدم شد. وقتی سادات (ولو از نظر سن، خردسال بودند) وارد مجلسی میشدند ایشان به تمام قد در مقابلشان می ایستاد و میگفت: در حدیث است که اگر کسی یکی از سادات را ببیند و در مقابل او نایستد و قیام تام نکند، خدا به دردی او را مبتلا میکند که دوا نداشته باشد.
او همیشه دو زانو مینشست و همیشه حتی در مسافرت و بین دوستان، آداب معاشرت را ترک نمیکرد. گاهی که ما به او می گفتیم: شنیدهایم که گفته اند: بین دوستان آداب ساقط میشود. می فرمود: من از این افراد که این مطالب را میگویند سؤالی دارم و آن این است که آیا ادب، خوب است یا نه؟ حتما” می گویند: ادب، چیز خوبی است. من در جواب می گویم: انسان چرا چیز خوبی را که دارد به دوستانش تقدیم نکند؟
تشرف به خدمت حضرت ولی عصر (عج)
حاج آقای مظفری نقل می کنند: روزی من از مرحوم حاج ملا آقا جان سؤال کردم که آیا شما در این تازگی خدمت حضرت بقیه الله ( روحی و ارواح العالمین له الفداء ) رسیده اید؟ گفت: بله، چند روز قبل که خدمت آن حضرت رسیدم دیدم با روی بشاشی این جمله را می گویند:
«منم که شرق دو عالم و غرب دست من است» و به روی من تبسم می کنند. من هم در جواب، در حالی که اشک شوق می ریختم و به پای مقدسش برای بوسه زدن می افتادم گفتم: منم که دیده به دیدار دوست کردم باز/ چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز»
مرشد واقعی کیست؟
از ایشان نقل شده که مکرر توضیح می داد و سفارش می کرد و میگفت: از هرگونه بت پرستی و قطب پرستی و عقب مرشدهایی رفتن که از جانب خود به آن سمت رسیدهاند دوری کنید.
ائمه معصومین ما زنده اند، خودشان واسطه بین خدا و خلقاند، آن ها دیگر واسطه نمیخواهند؛ زیرا هر قطب و مرشدی را که شما تصور کنید دور از خطا و اشتباه نیست، در حالی که ائمه اطهار (صلوات الله علیهم اجمعین، اشتباه و خطا ندارند، آنها واسطه وحی اند، آنها واسطه فیض اند.
یکبار یکی از همراهان، وسط کلام ایشان می دود و گوید: اگر این چنین است پس جمله: «هلک من لیس له حکیم یرشده» «هلاک است کسی که برای او حکیمی، مرد دانشمندی نباشد که او را ارشاد کند» چیست؟ ایشان در پاسخ فرمودند: اگر حدیث صحیحی باشد و از امام(ع) رسیده باشد، منظور خود امام بوده است؛ زیرا در آن زمانها مردم با بیاطلاعی کامل خودسرانه به برنامه های اسلامی عمل میکردند، حتی در آن زمان مرجع تقلید هم نداشتند، چون خود ائمه(ع)بودند.
و شاید هم در این روایت راهنمائیهای معمولی منظور باشد که البته در این صورت چنان که من الان با شما صحبت میکنم برای هر فردی مذکر و رفیق و استاد و مرشدی در راه رسیدن به کمالات لازم است اما اگر من گفتم فلان عمل را با تأثیر نفس من انجام دهید که مؤثر خواهد بود غلط است. بیایید خود را به من بسپارید و با من بیعت کنید و من بر شما با آنکه معصوم نیستم و یا نائب معصوم نیستم ولایت داشته باشم غلط است.
فرازی از آخرین نامه حاج ملا آقا جان خطاب به شاگردشان
مرحوم ملا آقا جان میگویند: تو تنها فردی بودی که مرا تا حدی شناختی، اسرار مرا به نااهل نگو و فکر کن که «محمود» در دنیا نبوده است؛ مگر آنکه مصلحتی در نقل آنها به نظرت برسد. تا می توانی دست توسل از دامن مقدس حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه) برندار؛ زیرا تمام سعادت در همین موضوع خلاصه می شود.
به معلمین و اساتید و علما بالأخص مراجع تقلید احترام بگذار؛ زیرا علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود:« منعلمنی حرفا فقد صیرنی عبدا”» یعنی کسی که یک جمله از علم را به من تعلیم دهد مرا بنده خود کرده است.
به دروایش و متصوفه اعتماد نکن و حتی از علما و مراجعی که با آنها هم مذاق هستند بپرهیز و فراموش نکن که امام عسکری (علیه السلام) فرمود: «علمائهم شرار خلق الله علی وجه الارض لأنهم یمیلون الی الفلسفه و التصوف.»
روش وهابیت را اگر چه به اسم تشییع جلوه کرده باشد، بزرگترین مخرب اعتقادات تو است از دوستی با معتمدین به مبانی آن بپرهیز. و مرا از دعا فراموش نکن و برای من طلب مغفرت کن.
روزی از ملاآقاجان زنجانی سؤال شد: شما از علم کیمیا و علوم غریبه هم اطلاع دارید؟ با یک نگاه تأسف آوری گفت: اگر انسان برای اینگونه از امور خلق شده بود، خیلی کم بود، انسان بیشتر از این ارزش دارد که حتی درباره این گونه از مطالب فکر کند. اگر انسان، انسان بشود همه این علوم و فضائل خود به خود به سراغش میآید و او به آنها اعتنائی نمیکند.
منبع:
کتاب پروار روح، سید حسن ابطحی