تحصیلات و شغل اولیه
شارل دوگل (Charles de Gaulle) دومین پسر یک خانواده طبقه متوسط کاتولیک و ناسیونالیست بود. این خانواده چند مورخ و نویسنده به جامعه تحویل داد و پدرش نیز فلسفه و ادبیات تدریس میکرد، اما دوگل به عنوان یک پسر جوان خیلی زود به مسائل نظامی علاقهمند شد. او در آکادمی نظامی سن سیر (Saint-Cyr) شرکت کرد و در سال ۱۹۱۳ به عنوان یک ستوان دوم جوان به پیاده نظامی تحت فرمان کولونل «فیلیپ پِتَن» پیوست.
دوگل سربازی هوشمند، سختکوش و مشتاق بود و در حرفه نظامیاش ذهنی باز، اعتماد به نفسی بالا و شجاعتی قابل توجه داشت. در جنگ جهانی اول، او در وردن (Verdun) جنگید. در این جنگ دوگل سه بار زخمی شد و نام او را سه بار برای ترک میدان جنگ ذکر کردند. او حتی دو سال و هشت ماه را به عنوان اسیر جنگی سپری کرد و در این مدت پنج تلاش ناموفق برای فرار داشت. بعد از یک بازدید کوتاه از لهستان به عنوان عضوی از یک مأموریت نظامی، یک سال آموزش در «سن سیر» و یک دورهی دو سالهی تعلیم ویژه در زمینه استراتژی و تاکتیکها در کالج جنگ، در سال ۱۹۲۵ موفق به دریافت ارتقا درجه به دست مارشال پتن شد و به سمت کارمند شورای عالی جنگ را دریافت کرد. از سال ۱۹۲۷ تا ۱۹۲۹ دوگل به عنوان افسر ارشد در ارتش فعالیت میکرد که اشغال راینلاند را در پی داشت و توانست خطر بالقوه حمله آلمان و ناکافی بودن دفاع فرانسه را به عینه ببیند. او همچنین دو سال را در خاورمیانه سپری کرد و پس از آن به ستوان کولونل ارتقا درجه یافت و چهار سال را به عنوان عضوی از شورای ملی دفاع سپری کرد.
حرفه نویسندگی دوگل با مطالعهای روی روابط بین قدرتهای داخلی و نظامی در آلمان آغاز شد و با مقالههایش درباره مفهوم رهبری ادامه یافت. مطالعهی دوگل روی تئوری نظامی، از ایدهی یک ارتش حرفهای کوچک کاملا مکانیزه و متحرک دفاع میکرد و آن را به تئوریهای استاتیکی که برای دفاع از فرانسه در برابر حملات آلمان به کار گرفته میشد، ترجیح میداد. او همچنین یادداشتی نوشت که در آن تلاش کرده بود سیاستمداران را به شیوه فکری خود ترغیب کند. دیدگاههای دوگل، او را در بین ارشدهایش در ارتش غیرمحبوب کرده بود و درخواستش برای حق انتشار یک مطالعه تاریخی تحت نام خودش، منجر به اختلافاتی با مارشال پتن شد.
در آغاز جنگ جهانی دوم، دوگل یک بریگاد تانک وابسته به پنجمین ارتش فرانسه را فرماندهی میکرد. در می سال ۱۹۴۰، او برای دومین بار فرصت یافت تئوریهایش در جنگ با تانک را امتحان کند. از او به عنوان یک رهبر قابل تحسین، پر انرژی و شجاع یاد شده است. در ژوئن آن سال او به عنوان معاون وزیر جنگ وارد دولت «پل رینو» شد و مأموریتهای زیادی به انگلیس رفت تا امکانات ادامه جنگ را بررسی کند. وقتی دولت رینو ده روز بعد با دولت مارشال پتن که قصد آتش بس با آلمانها را داشت، جایگزین شد، دوگل به انگلیس رفت. در ۱۸ ژوئن او برای اولین بار علاقهاش به ادامه جنگ تحت رهبری خود را از لندن به گوش هموطنانش رساند. در ۲ آگوست ۱۹۴۰ دادگاه نظامی فرانسه او را محکوم به مرگ، پس دادن درجه نظامی و مصادره اموال کرد.
دوگل با بدهی عظیمی وارد حرفه خود به عنوان رهبر سیاسی در زمان جنگ شد. او تنها تعدادی حامی سیاسی تازهکار و داوطلب دور خود داشت که بعدها به نیروهای «فرانسه آزاد» تبدیل شدند. او هیچ اعتبار سیاسی نداشت و تقریباً در فرانسه و بریتانیا ناشناس بود؛ اما دوگل باوری محکم در انجام مأموریت خود داشت و تعهدش باعث شد تمام ویژگیهای لازم برای رهبری را بیاموزد. او کاملاً خود را وقف فرانسه کرده بود و شخصیت قویاش برای دفاع از منافع کشورش او را پیش برد.
در کشور او، برای سیاستمداران چپی، یک افسر کاتولیک، گزینه چندان مقبولی برای رهبری سیاسی نبود، اگرچه در نظر جناح راست، او یک شورشی علیه پتن، قهرمانی ملی و تنها مارشال میدانی فرانسه به حساب میآمد. خبر رسانیهای دوگل از لندن، فعالیت نیروهای فرانسه آزاد و ارتباطات گروههای مقاومت فرانسه با ارگان خود دوگل یا آنهایی که برای سرویسهای مخفی بریتانیا کار میکردند، جملگی برای این رهبر شهرت ملی ساخت. البته بهرسمیت شناخته شدن کامل او توسط متحدانش تنها بعد از آزادسازی پاریس در آگوست ۱۹۴۴ اتفاق افتاد.
در لندن، روابط دوگل با دولت بریتانیا هرگز آسان نبود و او خود با قضاوتهای اشتباه و حساسیتهایش به این مشکلات اضافه میکرد. در سال ۱۹۴۳ او مهرههای اصلیاش را به الجزایر برد و در آنجا رئیس کمیته آزادسازی ملی فرانسه شد. کمپین موفق دوگل دربرابر «ژیرو» توانست اثباتی برای مهارتهای او در مانور سیاسی باشد. در سپتامبر ۱۹۴۴، دوگل همراه با دولت غیررسمی خود از الجزایر به سوی پاریس حرکت کرد.
شارل دوگل
ازدواج با ایوون دوگل
دوگل در سال ۱۹۲۱ با ایوون واندرو (Yvonne Vendroux) ازدواج کرد و در کنار هم صاحب سه فرزند شدند: فیلیپ که در همان سال به دنیا آمد و بعدها یک سناتور و دریاسالار فرانسوی شد، الیزابت که در سال ۱۹۲۴ به دنیا آمد و اَن که چهار سال بعد چشم به جهان گشود ولی زودتر از خواهرش در سال ۱۹۴۸ درگذشت.
ریاست جمهوری پنجم
دولت فرانسه که به جمهوری چهارم شناخته میشد، در اواخر دهه ۱۹۵۰ رو به سست شدن رفت و دوگل بار دیگر به خدمت عمومی بازگشت تا کشورش را کمک کند. او به شکلگیری دولت بعدی کمک قابل توجهی کرد و در ژانویه سال ۱۹۵۹ به ریاست آن منصوب شد. دوگل با تأسیس جمهوری پنجم خود را وقف بهبود موقعیت اقتصادی کشورش کرد و تلاش او حفظ استقلال کشور بود. او همچنین سعی داشت فرانسه را از دو قدرت دیگر یعنی شوروی و آمریکا جدا نگه دارد. برای نمایش تواناییهای نظامی کشور، دوگل با موفقیت برنامه سلاحهای هستهای را پیش برد.
دوگل از گرفتن تصمیمهای بحث برانگیز ترسی نداشت. بعد از کنار آمدن با شورشهای الجزایر که سالها ادامه یافته بود، به کلونی فرانسه کمک کرد تا اینکه در سال ۱۹۶۲ استقلال خود را به دست آورد. این حرکت در آن زمان چندان مورد پسند نبود. دوگل از ایده اروپای متحد حمایت کرد، اما او میخواست اروپا از تأثیرات ابرقدرتها آزاد باشد. او جنگید تا بریتانیا را از جامعه اقتصادی اروپا بیرون نگه دارد زیرا رابطه نزدیکی با آمریکا داشت. در سال ۱۹۶۶ دوگل نیروهای کشورش را از ناتو بیرون آورد. برای برخی، دوگل یک ضد آمریکایی بود. اگر چه نمیتوان این را انکار کرد اما باید بیشتر کارهای او را حاصل دیدگاههای به شدت ناسیونالیستیاش دانست.
دوگل که گاه بدون انعطاف و گاه رام نشدنی بود، تقریباً در سال ۱۹۶۸ دولت خود را نزدیک به سرنگونیاش توسط مخالفان دانشجو و کارگر دید. او توانست نظم را به کشورش بازگرداند اما کمی بعد از جنگ بر سر اصلاحات سیاسی و اقتصادی از قدرت کنارهگیری کرد. در آوریل سال ۱۹۶۹، دوگل از ریاست جمهوری استعفا داد.
دوگل برخی اوقات سایر رهبران سیاسی متحد را با خواستهها و تکبرش آزار میداد. رئیس جمهور آمریکا فرانکلین روزولت بهطور خاص نمیتوانست او را تحمل کند. در واقع در پایان جنگ جهانی دوم زمانیکه آلمان درباره تسلیم شدنش مذاکره میکرد، دوگل عمداً از کنفرانس یالتا (Yalta) بیرون نگه داشته شد؛ هرچند او ملت خود را بهعنوان نقطهای اشغالی از دست آلمان نجات داد و جایگاهی در شورای امنیت سازمان ملل به دست آورد.
مرگ و میراث
بعد از استعفایش، دوگل دوباره زمانی برای لذت بردن از زندگی آرام در دهکدهاش بهدست آورد و نهایتاً در ۹ نوامبر سال ۱۹۷۰ بر اثر حمله قلبی درگذشت. رئیس جمهور فرانسه، ژرژ پمپیدو که از نزدیک با دوگل کار کرده بود، خبر غمانگیز مرگ او را به اطلاع عموم رساند. او با جمله معروف «ژنرال دوگل مرد. فرانسه بیوه شد.» این خبر را به مردم داد و فرانسه به خاطر از دست دادن این رهبر نظامی و دولتمرد بزرگ عزادار شد. فرانسه یکی از قهرمانان خود را از دست داده بود، قهرمانی که مردمش را در زمان جنگ دیده و در بهبود کشور نقشی مهم و کلیدی بازی کرده بود.
سایر رهبران جهان نیز از او به نیکی یاد کردند. دو رئیس جمهور آمریکا، «لیندون بی جانسون» و «هری اس ترومن» به مردم فرانسه تسلیت گفتند و رئیس جمهور «ریچارد نیکسون» ازجمله مقامات خارجی مهمی بود که در مراسم تشییع دوگل حضور داشت. این مراسم کمی بعد از مرگ او در نتردام پاریس برگزار شد.
صبا صفری
شارل دوگل در یک نگاه
شارل دوگل در سال ۱۸۹۰ در لیل فرانسه به دنیا آمد.
او از همان سالهای اول به مسائل نظامی علاقه ویژهای نشان میداد.
او با سایر رهبران غربی جنگ جهانی دوم شامل چرچیل و روزولت کنار نمیآمد.
بزرگترین و پر رفت و آمدترین فرودگاه فرانسه به نام او است.
او زمانی گفته بود «هر چقدر که بهتر انسانها را میشناسم، بیشتر برای خود سگهای وفادار پیدا میکنم.»
او رئیس جمهور پنجم فرانسه بود.
او یک ناسیونالیست واقعی بود.