خانه » همه » مذهبی » زندگی نامه نرجس خاتون (س) قسمت دوم

زندگی نامه نرجس خاتون (س) قسمت دوم


زندگی نامه نرجس خاتون (س) قسمت دوم

۱۳۹۴/۰۹/۱۵


۱۰۵۸۵ بازدید

زندگی نامه نرجس خاتون (س) قسمت دوم

تحلیل زندگینامه بانوی عشق وهجرت نرجس خاتون (ع) :

درقسمت قبلی سرگذشت نرجس خاتون وچگونگی ازدواج ایشان با امام حسن عسکری (ع) بیان شد ودرادامه سعی داریم به تحلیل زندگی ایشان بپردازیم

باخواندن سرگذشت معجزه گونه نرجس خاتون (س) سئوالات بسیاری به ذهن خطور میکند

زندگی نامه نرجس خاتون (س) قسمت دوم

تحلیل زندگینامه بانوی عشق وهجرت نرجس خاتون (ع) :

درقسمت قبلی سرگذشت نرجس خاتون وچگونگی ازدواج ایشان با امام حسن عسکری (ع) بیان شد ودرادامه سعی داریم به تحلیل زندگی ایشان بپردازیم

باخواندن سرگذشت معجزه گونه نرجس خاتون (س) سئوالات بسیاری به ذهن خطور میکند

بسیاری از تاریخ نویسان خصوصا تاریخ نویسان غرب وهمچنین عده ای دیگر که قصد توهین به ساحت مقدس امامان (ع) را دارند این داستان راغیر واقعی دانسته وآن راچیزی جزدستمایه تخیل مسلمانان نمیدانند وعنوان میکنند که مسلمانان با بافتن این داستان قصد بالا بردن مقام بزرگان خود را دارند وبرای اثبات سخن خود خرده های بسیاری به این داستان واقعی میگیرند ومتاسفانه درمیان ما مسلمانان هم از این دسته افراد کم نیستند که البته از حق نگذریم نمیتوانیم به آنها خرده بگیریم زیرا متاسفانه کتابهای زیادی که به تفسیر زوایای زندگی ایشان پرداخته باشد وجود ندارد واکثرکتابهایی هم که وجود دارد بسیارسطحی به موضوع پرداخته اند وکتابهای مفید هم یا کمیابند ویا بسیار گران قیمت ویا اصلا ترجمه نشده اند!!. وچون زندگی نرجس خاتون (س) با اتفاقهای معجزه گونه همراه است طبیعتا شبهات بسیاری رابه وجود می آورددر کشور ما از لحاظ مذهبی چیزی که زیاد دیده میشود کتابهای دعا است که اگر بخواهی بعضی از آنها راباهم مقایسه کنی فقط جلدشان باهم تفاوت دارد کتابهایی که هرکس از هرجا رسیده (اکثرابدون صلاحیت ) باهزینه هنگفت بیت المال چاپ کرده است من واقعا متاسف میشوم که دربرخی از سایتها میبینم که با سئوالاتی که مطرح میشود وجود مقدس یگانه منجی عالم بشریت زیر سئوال میرود ودر بعضی موارد حتی به ایشان توهین میشود فقط به دلیل عدم آگاهی .

هر چند آگاهی من نیز بسیار اندک است ولی در اینجا سعی میشود در حد فکر وتوان به برخی سئوالات با استفاده ازکتابهای گوناگون ومقالات وغیره …پاسخ داده شود امیدوارم مفید واقع شود

زادگاه واقعی نرجس خاتون کجاست ودین رسمی آنان چه بود ؟

اویکى ازشاهزادگان قصر امپراتورى قسطنطنیه پایتخت بیزانس ، استانبول کنونى است

مرحوم صدوق مطابق روایتی او را ملیکه دختر یشوع پسر قیصر روم می داند(1).

زادگاه‌ نــرجس‌، مادر امید و انتظار، قسطنطنیه‌ است‌. پیش‌ از آنکه‌ این‌ سرزمین‌ توسط قسطنطنین‌ اول‌ ملقب‌ به‌ کبیــر به‌ این‌ نام‌ خوانـده‌ شود ((بیــزانس‌)) نام‌ داشت‌. بیــزانس‌ پایتخت‌ امپــراطوری‌ روم‌ شرقی‌

بود که‌ در سال‌ ٣٣٠م‌ تا ٣٩۵م‌ در قسمت‌ شرقی‌ امپراطوری‌ روم‌ به‌ وجود آمد و تا حدود سال‌ ١۴۶١م‌ پایدار ماند.(2)

هنری‌ لوکاس‌ در تاریخ‌ تمدن‌ خود می‌نویسد:

((قسطنطنیه‌ را کونستانتینوس‌ (قسطنطنین‌ متوفی‌ ٣٣٧م‌) بنا گذاشت‌ و در سراسر میان‌ سده‌های‌ میانه‌ [از سال‌ ۵٠٠ تا ١۴٩٢ میلادی‌] برجسته‌ترین‌ شهر اروپایی‌ بود.))(3)

رومیان‌ قبل‌ از امپــراطوری‌ کنستانتین‌ بت ‌پــرست‌ بودند ولی‌ از زمان‌ او به‌ بعد مسیحی‌ شدنـد. کنستانتین‌ به‌ آیین‌ مسیحیت‌ آزادی‌ و امنیت‌ داد. از این‌رو کشور روم‌ مملـو از کلیسا گــردیـد و درون‌ اجتماعات‌ مسیحیان‌ که‌ رو به‌ گسترش‌ بود یک‌ فعالیت‌ شدید در باره‌ حکمت‌ الهی‌ و دانش‌ عقاید به‌ وجود آمد.(4)

مرحوم کلینی می نویسد: مادر قائم (عج) کنیزی سیاه از «نوبه» استان شمالی سودان بوده است.(5)وی ضمن حدیثی طولانی از حضرت محمد(ص) نقل می‌کند:

یأتی ابن خیرة الاِماء ابنُ النَّوبیة الطیبة الفم، المنتجبة الرَّحم…

می‌آید پسر بهترین کنیزان، فرزند کنیز نوبی نژاد خوش دهن و خوش رحم…(6) .

که البته این موضوع با تحقیقات فراوان محققین رد شده است خود مرحوم کلینی در مورد نام و نسب مادر حضرت مهدی هیچ نظری از خود ندارد و این امر را هم به طور مستقل، در ضمن احادیثی که در اثبات ائمة دوازده‌گانه از زبان امام رضا نقل می‌کند، که با همة اخباری که در مورد مادر امام زمان نقل شده کاملاً متفاوت است و خیلی مورد توجه محدثان و مورخان، حتی شاگردان کلینی، واقع نشده است.

نسب واقعی نرجس خاتون چه بود؟

1- شیخ کامل سلیمان در یوم الخلاص می نویسد: (( مادر امام عصر، نرجس دختر یشوعا بن قیصر روم می باشد که از نسل شمعون وصی حضرت عیسی(علیه السّلام) است.نرجس به صورت ناشناس با لشکریان پدرش، برای مداوای مجروحین جنگ، همراه شد و این جنگ در جنوب شرقی اروپا با مسلمین اتفاق افتاد. شاهزاده به اسارت گرفته شد ولی احدی مطّلع نشد که او دختر قیصر روم است.))(7)

2- نرجس دختر یشوعا ، پسر قیصر روم است و مادر او از نوادگان شمعون صفا و فرزند کلیسا و انجیل است

در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه آمده است:

مهدی ازفرزندان من است. صورتش مانند ماه منیر می درخشد. رنگ رخسارش عربی و قد و قامتش اسرائیلی است. (8)

3- در روایات آمده است که امام زمان ، مهدی منتظر ( عج‌الله‌ )، پس از ظهور در خانۀ خدا خویشتن را این‌گونه معرف می‌کند :

« یا معشر الخلائق ! … الا و من اراد ان ینظر الی عیسی و شمعون فها انا ذا عیسی و شمعون … (9)

ای مردم … بدانید اگر کسی بخواهد عیسی و شمعون را بنگرد همانا من عیسی و شمعون هستم …

حضرت با این جمله جد مادری خویش را که ریشه دوم اوست معرفی نموده و با این سخن نقش عظیم مادر را بیان می‌فرماید .

4- باز شیخ صدوق از امام حسین ـ علیه السلام ـ پنج حدیث نقل نموده که آن حضرت فرموده است، امام قائم از فرزندان من می‌باشد که از آن جمله می‌توان به روایتی اشاره کرد که عبدالرحمان بن حجاج از امام صادق ـ علیه السلام ـ و او از پدر بزرگوارش امام باقر ـ علیه السلام ـ و وی از امام سجاد ـ علیه السلام ـ نقل کرده که امام حسین فرموده است: نهم از فرزندان من، سنتی از حضرت یوسف و موسی بن عمران را به همراه دارد. او قائم اهل بیت ما است و او صاحب غیبت است.(10)

5- نام پدر نرجس خاتون در اکثر منابع حدیثى : ((یوشعا)) ذکر شده ، ولى طبرى آن را ((یشوعا)) ثبت کرده(11)

6- نام پدر نرجس یوشعا بود واز همین نام پدر اوهم میتوان پی برد که او مسیحی واز رومیان بوده زیرا:

یسوع در عبرى به معناى نجات دهنده است و در انجیل پنجاه مرتبه یسوع به کار رفته و منظور از آن حضرت عیسى (علیه السلام ) است ، و در زبان عبرانى بین یسوع و یشوع و یوشع فرقى نیست و هر سه به یک معنا مى باشند (12)

بنابر این یشوعا یک نام مسیحى ، بر گرفته از یشوع به معناى نجات دهنده و معادل یوشع مى باشد.

اما یسوعان فرقه اى از مسیحان هستند که به سه اصل : تقوى ، فقر و اطاعت از پاپ معتقدند(13)

لازم به ذکراست که مادر نرجس خاتون نوه شمعون صفا است

شمعون صفا کیست ؟

1- شمعون صفا ، فرزند حمون بن عمامه، ، جد مادری بانو نرجس است او برترین حواری حضرت مسیح (ع) بود. رابطه وی با حضرت عیسی چنان نزدیک بوده که گاه او را برادر حضرت عیسی خوانده‌اند او پس از عروج مسیح ( علیه‌السّلام ) با یک انتصاب الهی جانشین او شده و به عنوان وصی حضرت مسیح در تاریخ شناخته شده است . احادیث بسیاری وجود دارد که شباهت منصب ولایی حضرت علی ( علیه‌السّلام ) و شمعون صفا را نمایانگر است و ما به علت اختصار از ذکر آنها معذوریم (14)

2- دربارۀ عظمت شمعون کتب تاریخی غرب مهر سکوت را شکسته و می‌نویسند :

« در عید نزول الواح موسی ( علیه‌السّلام )، پنجاه روز پس از احیای مسیح ، شمعون الصفا در بین جماعت مردم وعظ وخطابه کرد . در کتاب « شرح احوال حواریون » روایت می‌کند که در آن روز شمار پیروان مسیح به قریب 3000 نفر افزایش یافتند (15) و این میزان تأثیر کلام شمعون را می‌رساند و نشان از بزرگی او دارد .

3- شمعون صفا سومین سفیر حضرت عیسی(ع) به انطاکیه است که در سورة «یس» آیة 14 بیان شده است.(16)

4- شمعون در میان مسیحیان به «پطرس» معروف است، چنان‌که در متن انجیل آمده است:

و نام‌های دوازده رسول این است: اول شمعون، معروف به «پطرس»… این دوازده را عیسی فرستاده، به ایشان وصیت کرده گفت:

«… بیماران را شفا دهید، ابرصان را طاهر سازید، مردگان را زنده کنید.»(17) مفسران انجیل نیز اتفاق نظر دارند که اسم پطرس «شمعون» است.(18)

«شمعون» در زبان عبری به معنای: شنونده است و در انجیل ده نفر به عنوان «شمعون» آمده است که یکی از آن‌ها «پطرس مقدس » وصی حضرت عیسی(ع) می‌باشد.(19)

5- طبق روایات، شمعون پسرعمة حضرت مریم(ع) است.(20)

6- پیامبر گرامی اسلام دربارۀ شمعون می‌فرماید :

« … آن هنگام که ارادۀ خدا بر غیبت عیسی قرار گرفت بر او وحی شد که نور و حکمت الهی و دانش کتابش را به شمعون بن حمون صفا به ودیعه بگذارد و او را جانشین خود بر مؤمنین قرار دهد . عیسی نیز چنین کرد و (21)

7- شمعون وصی حضرت عیسی شد، در ادامه راه آن پیامبر خدا و ترویج آیین و افکار او از هیچ کوششی فروگذار نکرد و به رویارویی با دشمنان مسیح پرداخت. در روایات اسلامی داستان‌هایی از کرامات و مجاهدات‌های او ثبت شده است. وی تا مدتی پس از عروج حضرت عیسی علیه السلام پنهان شده بود و مخفیانه در یک جزیره زندگی می‌کرد تا از شر یهود در امان باشد. بنا به روایتی از علی علیه السلام پیروان حضرت عیسی هفتاد و دو فرقه شدند و از آن میان، تنها پیروان شمعون رستگار و نجات یافتند. شمعون کتابی نیز داشت که در آن به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و ویژگی های او تصریح شده است. این کتاب در دست مسیحیان نجران هم بوده. بحیراء نیز با استفاده از اطلاعات همین کتاب توانست رسول خدا را در دوازده سالگی بشناسد و به پیامبری او بشارت دهد. شمعون صفا سرانجام در زمان پادشاهی شخصی به نام اردشیر به شهادت رسید و پس از او حضرت یحیی علیه السلام حجت خدا بر مردم شد.

و فرزندان شمعون قبل از شهادت حضرت یحیی توسط خود ایشان به وصایت منصوب شدند و در طول تاریخ درخشش فراوانی داشتند(22)

8- در مورد نسب نرجس خاتون و این که او دختر یشوعا پسر امپراتور روم است، حدیثی از امام عسکری(ع) داریم، که آن را فضل بن شاذان قبل از تولد حضرت بقیةالله(ع) با یک واسطه از امام حسن عسکری(ع) روایت کرده‌اند، و اینک متن حدیث: فضل بن شاذان از محمد بن عبد الجبار روایت می‌کند که گفت:

به محضر سرورم امام حسن عسکری(ع) عرض کردم: ای پسر رسول خدا،‌ جانم به فدایت باد، من دوست دارم بدانم بعد از شما امام و حجت خدا بر بندگان کیست؟ فرمود:

«امام و حجت خدا بعد از من فرزند منست، که هم‌نام رسول خدا و هم‌کنیة آن حضرت است، او پایان‌بخش حجج الهی وآخرین خلیفه از خلفای پروردگار است».

پرسیدم: مادرش چه کسی خواهد بود، ای پسر رسول خدا؟ فرمود:

«از دختر پسر قیصر، نوة امپراتور روم، آگاه باش که او در آینده‌ای نزدیک متولّد می‌شود، مدتی بس طولانی در پشت پردة غیبت از مردم عزلت می‌گزیند، سپس ظاهر می‌شود».(23).

این حدیث قبل از تولد حضرت بقیةالله(ع) از امام حسن عسکری(ع) صادر شده و شخصیت مورد اعتماد و استنادی چون فضل بن شاذان آن را در کتاب گرانقدر اثبات الرجعه درج کرده، و میان فضل بن شاذان و امام حسن عسکری(ع)،

فقط یک واسطه است، و او محمد بن عبدالجبار است، که شیخ طوسی بر وثاقتش تأکید نموده است.(24).

این حدیث در حد اعلای صحت است و می‌تواند بر استحکام حدیث بشر بن سلیمان بیفزاید و آن را بیش از پیش مورد اعتماد و استناد قرار دهد.

روی این بیان هیچ تردیدی نیست که حضرت نرجس خاتون(س) دخت یشوعا، فرزند قیصر، و نوة امپراتور روم هستند.

پس میتوان نتیجه گرفت که نسب نرجس خاتون از جانب مادرنسب والایی بوده است

حال باید جد پدری نرجس خاتون را بشناسیم

باتوجه به سن امام حسن عسکری (ع) وتاریخ شهادت امام هادی (ع) درسال 254 هجری قمری وتوجه به این نکته که امام هادی (ع) در سالهای پایانی عمر نرجس را خریداری فرموده اند یعنی احتمالا بین سالهای 248 الی 253 هجری قمری(بین سالهای 862تا 867 میلادی ) با نگاهى گذرا به تاریخ امپراطورى روم جاى هیچ تردیدى باقى نمى ماند که امپراطور روم در آن روزگارمیخائیل بن تئوفیل مشهور به میخائیل سوم بود.

میخائیل سوم کیست ؟

میخائیل سوم فرزند کوچک «تئوفیلوس » بود(829- 842) تئوفیلوس مصلح قوانین و سردار سازندگی و مدیر با وجدانی بود که شیوه تمثال شکنی را زنده گرداند و بر اثر ابتلا به اسهال خونی در گذشت «تئوفیلوس » همان سالى که معتصم عباسى مرد، در گذشت. همة کسانی که سیرة حکومتی تئوفیل را نوشته‌اند، از او به خوبی یاد کرده‌اند. ویل دورانت در ضمن شرح رخدادهای امپراتوری روم می‌نویسد:

تئوفیلوس (829 ـ842م.) مصلح قوانین، امپراتور آبادکننده، و مدیر باوجدانی که رسم تمثال ‌شکنی (بت‌شکنی) را زنده کرد و بر اثر ابتلا به اسهال خونی درگذشت. بیوه‌اش «تئودوره» به عنوان نایب‌السلطنه‌ای قابل (843 ـ856م.) به آزار و اذیت مردم پایان داد(25)

استاد معین نیز در این زمینه می‌نویسد:

وی برای استقرار عدالت بی‌رحمانه کوشید، سرداری عالی ‌قدر بود و موجب توسعة امپراتوری گردید.(26)

در همان سالى که الواثق بالله عباسى به خلافت رسید،تئوفیل در روم در گذشت ، و تاج و تخت بیزانس به پسرش میخائیل) رسید(27)

مورخان تصریح کرده‌اند که به هنگام درگذشت تئوفیل پسرش میخاییل خردسال بود، و لذا همسرش تئودوره صاحب تخت و تاج شد.(28)

میخاییل سوم سى و ششمین امپراطور روم است که از سال 842 تا 867 میلادى برابر 227 تا 253 هجرى بر سرزمین پهناور روم حکومت مى کرد.

و در دوران امپراتوری 25 ساله‌اش با شماری از خلفای عباسی، چون واثق، متوکل، منتصر، مستعین، معتز، و مهتدی معاصر بود. میخاییل به ادارة کشور تمایل نداشت، او همواره سعی می‌کرد که ادارة مملکت را به دیگری واگذار کند و خود فقط سلطنت نماید. و شوراى نائب السلطنه را به سرپرستى مادرش «تئودورا» و دایى اش قیصر بارداس تشکیل داد. مادرش، چهارده سال به تنهایى حکومت کرد و جنگ هاى سختى ضد دولت اسلامى، در این مدت به راه انداخت و دوازده هزار اسیر مسلمان را به قتل رساند (شاید همین رخداد هول ناک، قیصر بارداس را واداشت چند ماه بعد، خواهرش را زندانى کند. طبرى، در حوادث سال 241 هجرى فاجعه کشتار اسیران را ذکر کرده است.)

در 856 میلادى، برادرش (قیصر بارداس) وى را کت بسته، مجبور به اقامت در دیرى کرد.وی بعد درگذشت در عهد بارداس، برزگرزاده‌ای از اهل مقدونیه به نام «باسیلیوس» مهتری اسب میخاییل را به عهده داشت. او اگر چه بی‌سواد محض بود ولی در اثر کاردانی از مهتری به ریاست تشریفات دربار ارتقا یافت. کم‌کم درصدد اشغال امپراتوری برآمد.او نخست میخاییل سوم را متقاعد نمود که «بارداس» برای خلع کردن میخاییل توطئه می‌کند، سپس او را در سال 866م. خفه کرد.میخاییل که سالیان درازی عادت کرده بود سلطنت کند نه حکومت، اینک باسیلیوس را در امپراتوری خود شریک نمود، و تمامی امور مملکت را به دست او سپرد.باسیلیوس، کم‌کم نقشة قتل میخاییل را نیز مطرح کرد، تاریخ سال 867 م. راسال کودتای نظامی نام میگذارد سالى که کودتاى نظامى به رهبرى باسیلیوس برعلیه میخائیل سوم رخ داد.ومدتی بعد با کشتن میخاییل وارث تاج و تخت وی شدو به حکومت خاندان عموریه پایان می دهد. آن گونه که در تاریخ ثبت است، باسیلیوس، شخصی بی سواد و خشن و خون آشام بود.(29) و بدین گونه میخائیل به سال 867 میلادى ، اندکى پیش از شهادت حضرت هادى (علیه السلام ) به دست با سیلیوس به قتل رسید (30)

لازم به ذکر است که در سالهای پایانی حکومت میخائیل سوم به دلایل توطئه های بسیار وشک وتردیدها وقتلها، بسیاری از شاهزادگان فرار میکردند از طرفی تار و مار شدن خاندان عموریه، گزارش فرار و آوارگی شاهزادگان قصر را تقویت می کند. پیدایش بانو نرجس در سالهای کودتای نظامی و به هنگامی که برخوردهای آسیب زا رخ می نماید شاهد و گواه ادعای بانو نرجس است که از بانوان و شاهزادگان قصر می باشد و دست سرنوشت، او رابه بغداد رسانده است.

البته مورخان اسلامی اتفاق نظر دارند که میخاییل به سال 257ق. در عهد امام حسن عسکری(ع) به دست باسیلیوس به قتل رسید.(31)

در کتاب تاریخ بزرگ جان نوشتۀ کارل گریمبرگ خصایل قیصر این گونه به تصویر کشیده شده است :

« قیصر قدرت را در پرتو اسلحه و زور به دست آورد ولی هرگز آهنگ آن نداشت که همیشه بر اسلحه متکی باشد و حتی نگهبان شخصی را هم برای خویش نگاه نداشت و هیچ کس پیش از وی چنین جوانمردانه از قدرتش استفاده نکرده بود . هیچ کدام از پادشاهان عصر باستان به اندازۀ قیصر از عصر خود جلوتر نرفته بودند (32) در جای دیگر همین مورخ می‌نویسد :

« قیصر نمونۀ بارزی از رومیانی بود که سرشار از خونسردی ، خویشتن‌داری و مال‌اندیشی می‌باشد .

« مومسن » وی را یگانه مردی می‌بیند که سلطۀ جهانی او ، وی را از راه به در نبرده است .»

صفاتی چون جوانمردی ، خویشتن‌داری ، آرمانی بودن و آینده‌نگری و … از جمله صفات قیصر است که طبیعتاً در فرزندان وی مثل یشوعا ، پدر نرجس ، ظهور و بروز نموده و این بانوی بزرگوار نیز از آنها بی‌بهره نخواهد بود . شیخ صدوق می‌نویسد : « نرجس در قصر قیصر روم شرقی ، جد پدری خود ، رشد کرد (33) و منظور از قیصر در این عبارت همان قیصر ، با صفاتی که گفته شد ، است .

البته گفتنی است که همۀ پادشاهان روم را قیصر می‌نامند

به احتمال قوى یشوعا پسرمیخائیل بن تئوفیل است ، ولى احتمال آن نیز مى رود که وى پسر تئوفیل باشد که قبل از میخائیل دوازده سال بر سمند امپراطورى تکیه داشت .

چرا یک شاهزاده رومی ومسیحی برای امام حسن عسکری انتخاب شد نه یکی از دختران مسلمان عرب ؟

اول اینکه نرجس خاتون را خداوند انتخاب کرد

فوق تدبیر خلایق آری

هست تدبیر خدای ذوالمن

درمیان میلیونها بانوى پرده نشین که در نیمه قرن سوم هجرى در شرق و غرب جهان در سرا پرده عفت و پاکى جاى داشتند، آفریدگار جهان تنها در یکى از آنان این لیاقت و شایستگى را به ودیعت نهاده بود که وعاء نور یزدان قرار بگیرد، به سرا پرده خاندان عصمت و طهارت راه یابد، و خورشید فروزان امامت از برج او طالع گردد.

جالبتر این که بانوى بى همتا، ملکه دو سرا، مادر یوسف زهرا، و وعاء نور خدا، دخت یشوعا و از تبار حواریون حضرت عیسى – على نبینا و آله و علیه السلام – انتخاب شده است .

خداوند حکیم از روى حکمت بالغه اش مادر فرمانرواى جهان هستى حضرت حجه ابن الحسن المهدى – عجل الله تعالى فرجه الشریف – را از کاخ امپراطورى قیصر روم و پایتخت بیزانس برگزیده است .

فرعون دهها هزار کودک را سر برید تا از تولد حضرت موسى (علیه السلام ) جلوگیرى کند ولى خدا خواست که حضرت موسى در خانه فرعون زندگى کند و پرورش یابد و سرانجام طومار عمر فرعون به دست او در هم پیچد.

کسرى و قیصر نیز قرنها با مسلمانان جنگیدند تا از گسترش اسلام در بلاد پارس و بیزانس جلوگیرى کنند ولى خدا خواست که در هم کوبنده اکاسره و قیاصره از تبار کسرى و قیصر باشد، و اینک به حدیث زیر توجه فرمائید:

یزدگرد به هنگام فرار از مدائن – پس از جنگ قادسیه – در برابر ایوان مدائن ایستاده و گفت : ((اى ایوان خداحافظ، من رفتم ولى به سوى تو باز مى گردم ، خودم و یا یکى از فرزندانم که هنوز هنگام ظهورش نرسیده است )).

سلیمان دیلمى مى گوید: ((به خدمت امام صادق (علیه السلام ) عرض کردم : تعبیر ((یا یکى از فرزندانم )) در گفتار یزدگرد چیست ؟ فرمود:ذلک صاحبکم القائم بامر الله – عزوجل – السادس من ولدى ، قد ولده یزدجرد فهو ولده :

((مقصود از آن صاحب شما حضرت قائم (علیه السلام ) است که به فرمان خدا قیام خواهد کرد، او ششمین فرزند من و از تبار یزدگرد است )).(34) با توجه به این که شهر بانو دختر یزدگرد مادر امام سجاد (علیه السلام ) است (35) حضرت بقیه الله – ارواحنا فداه – از تبار یزدگرد آخرین پادشاه ساسانى ، (متوفاى 31 هجرى ) مى باشد.

البته از طرفی برای پاسخ دادن به این سوال باید نکاتی رادر مورد ویژگی های نرجس خاتون متذکر شد

از نظر دانش روانشناسی انسانها را می‌توان از دو طریق شناخت . اول از طریق حسب و نسب و پیشینۀ خانوادگی آنها و سپس با توجه به وجود صفات نیک و شایسته و رفتارهای صحیحی که از آنان دیده شده است . در مورد نرجس دانستیم که از نظر خاندان و تبار ، بسیار والا و بلندمرتبه است . اکنون به صفات شخصی آن بزرگوار می‌پردازیم تا به حقیقت وجودی او آگاهی یابیم .صفاتی که تاحدی اورا برازنده داشتن مقام مادر امام زمان میکند صفات و ویژگیهای این بانوی فرهیخته را می‌توان این‌گونه برشمرد

1- طینت پاک واخلاق نیکوی نرجس در قصر:

نرجس از سلاله پاک شمعون- وصی نیک مسیح(علیه السّلام) – بود با اینکه وی دوران کودکی را در قصربوده اما مادراو با نقل حکایت شمعون دوستی خدا و خدادوستان را در اعماق وجود او به ودیعه می گذارد. تربیتهای صحیح و مذهبی مادر،موجب گردید که ملیکا شایستگی اولیه برای پیمود ن راهی دشوار را بیابد؛ راهی که او را به مقام والای مادر مصلح کل راهنمایی میکرد. یکی از مهمترین تأثیرات تربیت مذهبی به نحو صحیح آن است که فرد از فرو غلتیدن در لذایذ مادی و دنیای کوچک جسمانی بازداشته میشود و به مسائل معنوی و ماورای امور مادی توجه پیدا میکند. از دیگر سوی، دلبستگی خاص امپراتور به ملیکا، او را سرآمد منسوبات قیصرساخت و از آن رو، تعلیم اخلاق و آداب اجتماعی پسندیده و آموزش زبان رومی و حتی زبان عربی، برای این نوه عزیز را به بهترین آموزگاران قسطنطنیه سپرد.(36) وی با اینکه در کاخ مى زیست و با خاندان امپراطورى زندگى مى کرد اما آنچنان پاک و با عفت بود که گویى شباهت به خانواده خود ندارد، بلکه به مادر و خانواده مادرى کشیده و زندگیش همچون زندگى شمعون و عیسى علیه السلام و مریم علیهاالسلام از صفا و معنویت و پاکى خاصى برخوردار بود، از اینرو دوست داشت با یک خانواده پاک و خداپرست وصلت کند و به توحیدیان بپیوندد، خداوند او را در این هدف کمک کرد و او را بطور عجیب به خواسته و هدفش رسانید.

بی گمان این افتخار براى نرجس خاتون، از آن جهت بود که ایشان حتى در دربار روم پاک می زیستند و مقام انسانى خود را به رذایل دنیوى نیالوده بودند و چگونگى راه یافتن آن بانوى مطهره به خانه وحى و امامت، از مصادیق بارز کلام حق تعالى است که مى فرماید: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل على الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شى ء قدرا: هر کس نسبت به خداوند تقوى و پرهیزکارى پیشه کند، خداوند براى او راه گریزى در مشکلات قرار خواهد داد و از جایى که او گمانش را نمی کند به او روزى خواهد داد و هر کس فقط بر خدا توکل کند، او برایش کافى است .بدرستى که خداوند امرش را به انجام می رساند .او براى هر چیزى اندازه و مقدار مشخصى قرار داده است” .(سوره “طلاق” آیه 2و3 )

اودر رویاهای صادقانه امامان وپیامبران رادید که این خود گویای مقام والای اوست پس از آن در قصر

اودر دل رازی بزرگ و عشقی الهی را مخفی داشته بود. درایت و تیزهوشی او از یک سو و حلم و بردباری وی از سوی دیگر، سبب رازداری گشته و او رؤیای صادق خود و آن چه را در دلش میگذشت رابا احدی در میان نگذاشت. همین ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی وی بود که او را آماده مراحل بعدی رشد و تکامل میساخت. در این گام او مهم ترین فضیلت و ویژگی اخلاقی و شخصیتی را از خود نمایان ساخت که بزرگان و به ویژه قدیسان دینی به آن آراسته اند. رازداری که جز در سایه درایت و تدبیر فوق العاده و صبر و بردباری چشمگیر به دست نمی آید، رمز موفقیت شاهزاده ی روم در اولین آزمایش بود که به خوبی شایستگی های لازم را از خود آشکار ساخت.

جلوه ای دیگر از نیک سیرتی او رامیتوان دردرخواست از امپراتوربرای مدارابا اسیران مسلمان مشاهده کرد

او با تعالیمی که دیده بود آشنایی کامل با ادیان دیگر منجمله اسلام داشت وحق را از باطل میشناخت وهنگامی که با پیشنهاد حضرت فاطمه(س) مواجهه شد فورا اسلام راپذیرفت او عاشق مادیات دنیوی نبود وخواهان عشق الهی وپاک زیستن بود اگر اینگونه نبود قصر قیصر را با آن همه ثروت ومقام رها نمیساخت وخود رادر لباس کنیزان اسیر نمیکرد

آرى این چنین یک دختر پاک و دانا، آلودگى کاخ شاهان را رها کرد و در خط جد مادریش شمعون قرار گرفت و سرانجام به سعادت عظماى همسرى حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام درآمد و لیاقت پر افتخار مادر حضرت قائم (عج ) را پیدا کرد.

2- کیمیای ادب :

بشر بن سلیمان می‌گوید هنگام ورود شاهزادۀ رومی به سامراء ، امام علی النقی ( علیه‌السّلام ) به او فرمود : خداوند مهربان عزت و سرفرازی اسلام و ذلت و فرومایگی مسیحیت را چگونه به تو نمایاند و شرافت و برتری محمد ( صلی الله علیه و آله ) و دودمانش را چگونه بر تو آشکار ساخت ؟

این شاهزادۀ مؤدب با کمال خضوع گفت : ای فرزند رسول خدا ! چگونه برای شما چیزی را شرح دهم که خود آگاهترید و بیش از من می‌دانید (37)

ادب یکی از ویژگیهای والای انسانهای کامل است و نمود و تجلی ادب در رفتار و گفتار انسانها مشاهده می‌گردد . خداوند در قرآن کریم کمال ادب را داشته و پیامبر بزرگوارش نیز با جملۀ زیبای « ادبنی ربی فاحسن تأدیبی (38)

خود را تأدیب شدۀ الهی معرفی می‌کند و انسانهای برجسته همواره با این صفت شایسته شناخته می‌شوند . حکیمه دختر امام جواد ( علیه‌السّلام ) می‌فرماید : روی نزد نرجس رفتم ( پس از ازدواج او با امام عسکری ( علیه‌السّلام )). او در حالی که می‌خواست کفشهایم را درآورد گفت : ای بانوی بزرگ من اجازه دهید کفشهایتان را درآورم ؛ گفتم : تو بانو و صاحب من هستی تو را نرسد که خدمت من کنی و کفش از پایم درآوری بلکه این من هستم که باید به دیده منت خدمتگزار تو باشم (39)

و این نهایت ادب پاک‌بانوی روم به دختر امامت و ولایت است .

در روایت دیگر حکیمه‌خاتون می‌گوید : شب تولد حضرت حجت ( عج‌الله ) به امر امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام )، برادرزاده‌ام ، نزد آنها ماندم . پس از آنکه اثر حمل و بارداری در نرجس ندیده و با سخن امام حسن آرامش و قرار یافتم نزد نرجس برگشتم . او پرسید : امشب در چه حالی هستید ؛ بانوی من !

گفتم : نه ، بلکه تو بانوی من هستی و خاتون خاندان ما می‌باشی (40) نرجس با واژه « بانوی من » ادب و ارادت خویش به خاندان پیامبر اسلام را ابراز می‌کند .

3- بر بلندای بینش و بصیرت:

او با بینش وبصیرت خود دریافت که سعادت ابدی در امور مادی نیست وباید آن رادرجای دیگرجستجوکرد او با سختیهای فراوان به محضر امام رسید

بانوان بیدار و بصیر همواره در عرصۀ انتخاب بهترینها را برمی‌گزینند و ظاهر فریبندۀ برخی از مسایل آنها را دچار مشکل در گزینش نمی‌کند . نرجس ، بانوی شرافت ، در محضر امام هادی ( علیه‌السّلام ) است و حضرت به او می‌فرماید : « فانی احب ان أکرمک فانما احب الیک عشرة الاف درهم او بشر لک بشرف الابد .»

دوست دارم تو را گرامی دارم و عطایی دهم . کدام برای تو بهتر است ؟ ده هزار درهم یا بشارت به عزت و شرف جاودانه ؟

نرجس شاهزادۀ رومی است که در قصر زیبا و باشکوه قیصر به سر برده است ، همواره در ناز و تنعم مادی بوده است اما بینش و بصیرت وی نسبت به زندگی تا حدی است که هرگز نعمتهای جاودانۀ معنوی را با مادیات عوض نمی‌کند . از این رو در پاسخ امام هادی ( علیه‌السّلام ) می‌گوید : بشارت به شرفی جاودانه را می‌خواهم .

و امام می‌فرماید : بشارت باد تو را به فرزندی که سیطره حکومتش شرق و غرب عالم را فراگیرد و زمین را پر از عدل و داد نماید (41)

و این‌گونه ظرف وجود نرجس قابلیت میزبانی حضرت ولی عصر ( عج‌الله ) را یافته و این گونه زیباترین تول آفرینش صورت می‌گیرد .

با اندک تدبر در اوضاع سیاسی سامرا ، در زمان امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام ) درمی‌یابیم که نرجس با آگاهی نسبت به زمان خود و

بینشی والا خویشتن را در معرض شناخت جاسوسان قرار نمی‌دهد و این‌گونه از جان آخرین وصی پیامبر محافظت می‌کند . اوضاع سیاسی در آن زمان به اندازه‌ای سخت و خفقان‌زا بود که به خاطر مسایل امنیتی مقدمات زفاف امام حسن عسگری ( علیه‌السّلام ) و نرجس در منزل حکیمه‌خاتون برقرار شد مبادا دشمن احتمال ولادت امام زمان ( عج‌الله ) را داده و درصدد نابود کردن وی برآید (42)

پس از تولد نیز نرجس با فرزند خویش در شرایطی استثنایی زندگی کرده و همواره شاهد حضور جاسوسان بنی‌عباس در بیت آل محمد ( صلی الله علیه و آله ) بود . زندگی در چنین شرایطی حقیقتاً نیاز به یک پشتوانۀ قوی معنوی و بصیرتی ژرف بود .

یکی دیگر از مظاهر بینش و بصیرت این بانوی بصیر سخنی است که در پاسخ بشر بن سلیمان ـ که از اولاد ابوایوب انصاری است و مورد اعتماد حضرت هادی ( علیه‌السّلام ) ـ می‌گوید . بشر می‌گوید : … کنیز نامۀ امام دهم را از جامه‌اش بیرون آورد . و می‌بوسید و می‌بویید و آن را بر دیدگان و گونه‌‌هایش می‌گذاشت ، به او گفتم :

عجبا ! تو نامه‌ای را می‌بوسی که نویسنده‌اش را نمی‌شناسی ؟!

در پاسخ گفت : « ایها العاجز الضعیف المعرفة بمحل اولاد الانبیاء اعرنی سمعک و فرغ لی قلبک ان ملیکة بنت یشوعا (43)

ای درماندۀ کم‌معرفت به مقام اولاد پیامبران ! گوش به من ده و دل سوی من دار . من ملیکه دختر یشوعا ، پسر قیصر هستم و …»

شناخت و معرفت حقیقی نسبت به اولیاء و انبیاء الهی و اهل بیت عسمت و طهارت ـ علیهم‌السلام ـ در گرانبهایی است که نصیب هر کس نمی‌شود . این شاهزادۀ رومی و نوادۀ وصی عیسی چنان معرفتی دارد که عظمت و مقام والای امامت را نادیده درک کرده و ولایت اهل بیت را در دل دارد . و چه زیبا در زیارتنامۀ این بانو می‌خوانیم که : « اشهد انک مضیت علی بصیرة من امرک (44)

4-شهد شکیبایی :

آنچه از نوشتار مورخین مسلمان و غیر مسلمان برمی‌آید آن است که اوضاع سیاسی و فرهنگی سامراء بسیار متشنج بوده و زندگی در چنین اوضاع و احوالی نیاز به شکیبایی دارد . با اندک تأمل در تاریخ ولادت امام زمان ( عج‌الله ) ( 255ﻫ . ق ) و شهادت امام دهم که سوم رجب سال 254 ﻫ . ق (45) بود و افزایش فشار خلفای عباسی بر بیت امام ، می‌توان تا حدی به مشکل زندگی در سامراء در آن زمان آگاهی یافت . بنا بر روایات متعدد ازدواج امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام ) و نرجس در زمان حیات امام هادی ( علیه‌السّلام ) بوده و تولد امام زمان ( عج‌الله ) در زمام امامت پدر بزرگوارشان امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام ) بود . از این رو می‌توان تخمین زد که حداقل یک سال و یک ماه پس از ازدواج نرجس فرزند بزرگوارش دنیا آمده و در این مدت نهایت فشار دستگاه حکومتی بر خانوادۀ امام وارد می‌شده است تا از ظهور آخرین وصی پیامبر جلوگیری شود .

در این مدت کوتاه که از زندگی مشترک نرجس با امام ( علیه‌السّلام ) می‌گذشت مدت زیادی را امام حسن عسکری در زندان بوده و مسؤولیت سنگین تربیت و حفظ فرزند از گزند دشمنان به دست بانوی شکیبایی ، نرجس بود . مورخان می‌نویسند :

« آنچه مسلم است از سال 255 تا 256 در زمان مهتدی ( خلیفه عباسی در آن زمان ) امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام ) مدتی را در زندان به سر بردند و محل زندگی ایشان جوسق بود … بار دیگر در سال 259 ﻫ . ق قبل از ماه ذی‌الحجه امام ( علیه‌السّلام ) را زندانی کردند (46)

با توجه به اینکه امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام ) در هشتم ربیع‌الاول 260 ﻫ . ق به شهادت رسید و این در حالی است که چهار ماه از آخرین زندانی ایشان می‌گذرد ، به نظر می‌رسد مدت زیادی را پس از ازدواج در زندان به سر می‌بردند و صبر و شکیبایی نرجس در این مدت با توجه به مسایل سیاسی فراوانی که در سامراء بود قابل تحسین و نیز بررسی می‌باشد امام عسکری حتی در خارج از زندان نیز آزادی نداشته و در واقع سامراء به تمامی برای ایشان زندان بود و اختناق به حدی بود که ایشان توقیعی برای شیعیان فرستادند به این تأکید :

« الا یسلمن علی احد و لا یشر الی بیده و لایؤمی فانکم لا تأمنون علی انفسکم (47) کسی بر من سلام نکند ، کسی از شما به من اشاره نکند شما بر خود ایمن نیستید .

بانوی صبر برای رضای خدا شکیبایی کرد و امروز زائران او در مقابل مرقد شریفش می‌خوانند که :

… واجتهدت فی مرضات‌الله و صبرت فی ذات الله و حفظت سرالله .

از طرفی تحمل نرجس در اسارت قابل تحسین است شاید این اسارت، راه رسیدن به عزت و کمال باشد؛ زیرا در پی هر سختی، آسانی وجود خواهد داشت.ملیکا در واقعه ی اسارت و رسیدن به محبوب از این طریق، همانند حضرت یوسف(علیه السّلام) است که گرچه پیغمبر و پیغمبرزاده بود، اما برادران حسودش او را به چند درهم ناچیز فروختند. یوسف در راه پرنشیب و مملو از خوف و خطر روزگار، قدم به بازار بردگی و برده فروشی گذاشت؛ زندان، شکنجه های رومی، نیش زبان ها، مرارت ها و تهمت ها را تحمل کرد، آن گاه در اثر صبر و بردباری در راه حفظ پاکی و پارسایی، سرانجام به تخت عزت و فرمانروایی مصر تکیه زد و به جهانیان ثابت کرد که در تمام مراحل زندگی می توان شرف و انسانیت خود را لکه دار نساخت و اصالت و نجابت را حفظ کرد.( 48)

رسیدن به مقام والای معرفت و یقین، کار سخت و دشواری است که همه کس توان پیمودن آن را ندارد. تنها کسانی به نور حقیقت کامیاب می شوند که از میان لجن زار مادیت، شهوت، هوا و هوس، خودخواهی، مناصب دنیوی و القاب پر زرق و برق آن گذر کنند و خود را کاملاً فقیر و ذلیل در برابر حق تعالی احساس کنند. ملیکا که دورانی از زندگی خویش را در رفاه و مادیات گذرانده و در کاخ قیصر روم به عنوان عزیزترین شاهزاده در تنعّمات دنیوی و افتخارات اجتماعی غرق بوده است، باید از تمامی آن ها رها شود، به لباس یک اسیر درآید، سختی ها را متحمل شود، مورد اهانت سنگین خرید و فروش قرار گیرد ، از شاهزادگی تا بردگی فرود آید و همه را به خاطر خدا و عشق به ولی خدا به جان خریدار باشد، تا از این طریق هر آن وجود او از ناپاکی ها تطهیر گشته و به فضایل و کمالات آراسته گردد. این قدیسه ی پاک، با طی کردن مراحل مختلف زندگی خود، برای شیعیان و حتی تمامی کسانی که در صدد رسیدن به حقیقت می باشند، چگونگی طی کردن مسیر الی الله را مشخص می کند و الگو و اسوه ی همیشه تاریخ برای پویندگان راه کمال و سعادت می گردد.

نرجس خاتون، بانوی تربیت شده در مکتب دین و مذهب، از ایمانی محکم و عقل و خردی کامل بهره مند است. پیشامدهای سخت روزگار و حوادث تلخ و دشوار، هر قدر کشنده باشند،نمی توانند او را از زندگی مأیوس و از رسیدن به هدف و مطلوب بازدارند.آن چه بیش از هر امر دیگری به سوسن مدد می رساند و گام به گام راه را به او نشان می دهد و او را تا سر منزل مقصود هدایت می کند و آن چه مانع از پای افتادن ملیکا می گردد و تاب و توانی فوق تصور به او ارزانی می دارد، گوهر ارزشمند عشق است که تمامی درون او را تصرف کرده و او هیچ چیز جز محبوب خویش و خواست او را نمی پسندد و نمی خواهد.

عشق بالاترین نعمت الهی است که مظاهر گوناگونی دارد. از زیباترین مراتب آن، عشق به خداوند و عشق به ولی و خلیفه کامل خداوند ، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار(علیهم السّلام) است؛ عشق به کمالات معنوی و جمال ملکوتی امام، همان عشق به جمال الهی و کمال مطلق لایتناهی است.

از دیگر مظاهر عشق پاک و الهی، محبت زن و شوهر به یکدیگر است. شاهزاده ی روم هر دو را یکجا جمع کرده و سراسر وجودش عشق به ابامحمد ، ولی خدا و همسر عزیزش، گشته است. در این عشق، شهوات نفسانی و هوا و هوس راه ندارد، بلکه عشقی سراسر ملکوتی و روحانی است؛ عشقی که تمام اعماق وجود عاشق را از هر آلودگی و ناپاکی ساخته، انوار حق را بر وجودش تابانده و او را از خود بی خود ساخته است. این عشق، همانند آهنی، که در کوره به رنگ آتش درآمده و عین آتش شده است، هم خود عین نور و حرارت می گردد و هم حرارت بخش و نورآفرین. این مقام فقط از آنِ زبدگان عالم است و نرجس خاتون یکی از زبدگان و نوابغ روزگار است که به این فیض اعظم رسیده و عشق امام، سر تا پای وجود او را روشن ساخته است. وجود یکپارچه نور و حرارت او، نوربخش و حرارت آفرین دیگران گردیده است.(49)

عشق واقعی، محبت فوق العاده و مجذوبیت کامل در برابر صفات جلال و جمال آفریدگار جهان و رسیدن به کمالات معنوی و حقیقی است که جز از راه اطاعت دستورات دین و شریعت مقدس و معرفت کامل حاصل نمی گردد. حکما در کتب خویش، عشق را در معنای واقعی و صحیح آن، از کمالات و از بزرگترین سعادات می دانند. این در حالی است که جاهلان و هواپرستان، تخیلات ناشی از طغیان غرایز جنسی و احساسات منبعث از شهوات غریزی و نفسانی را، به خطا و اشتباه عشق نام نهاده اند. همچنان که برخی فرقه های ضاله، از جمله تصوف، که از عرفان حقیقی بی بهره مانده اند. برای گرم کردن بازار خویش، کلمه عشق را به معنایی باطل و مطابق خواسته ها و مقاصد خویش به کار می برند.این همه را نباید به پای عشق گذاشت و به خاطر اعراض از معانی باطلی که عشق نامیده شده است، از معنای حقیقی و اصلی آن نیز اجتناب ورزید و این کلمه زیبا را که بر نعمتی بزرگ و کمیاب دلالت دارد محکوم ساخت. (50)

5- بر محور ولایت :

سوسن از سلاله شمعون، وصی نیک سیرت مسیح، با دو بال محکم ایمان و عقل، در آسمان عشق به پروازی ملکوتی دست یازید، وی در این اوج گیری به قله های رفیع توحید ناب، معرفت رسالت و عشق به امامت و ولایت، از ابتدا تحت هدایت مستقیم پیامبر(صلی الله علیه و آله) و حضرت زهرا(علیها السّلام) قرار گرفت و تمامی گام های خویش را به فرمان امام از سر طاعت و عشق به محبوب برداشت.او که از نسلی پاک و خانواده ای والامقام بود و تمامی دوران زندگی خود را در قصر را با تعالیم مذهبی، تربیتی شایسته و آموزش های لازم در ابعاد گوناگون سپری کرده بود، کاملاً مستعد و لایق پرورشی خاص و هدایتی ویژه از سوی خاندان قرآن و عترت بود.

همه ی این مراحل و مراتب باید طی شود تا سرانجام با وصال به محبوب و معشوق خویش، شایسته و سزاوار بارداری و تولد فرزندی پاک گردد که منجی همه جهانیان و تحقق وعده الهی برای استقرار دولت حق و نابودی باطل می باشد.

نکته‌ قابل‌ توجه‌ در این‌ قضیه‌، عشق‌ به‌ ولایت‌ در وجود نرجس‌ است‌. او به‌ خاطر وجود این‌ ارادت‌ از خانه‌ و خانواده‌ و مزایای‌ مادی‌ زندگی‌ و شاهزادگی‌ ـ که‌ خود مقام‌ بزرگی‌ در دنیاzwnj;قدر بود و موجب توسعة امپراتوری گردید.(26)ست‌ ـ دست‌ کشیده‌ و به‌ سوی‌ امامت‌ و ولایت‌ رهسپار می‌گردد. چهره‌ زیبای‌ ولایت‌مداری‌ نرجس‌ را می‌توان‌ در زیارتنامه‌ مخصوص‌ ایشان‌ مشاهده‌ نمود: ((و رغبت‌ فی‌ وصل ابنا رسول‌الله عارف بحقهم‌ مومن بصدقهم‌ معترف بمنزلتهم‌ مستبصر بامرهم‌ مشفق علیهم‌، موثر هواهم‌ و… [و شهادت‌ می‌دهم‌ به‌ اینکه‌] مایل‌ شدی‌ در پیوند با خاندان‌ رسول‌الله(ص‌) در حالی‌ که‌ معرفت‌ حقیقی‌ به‌ آنها داشته‌ وبه‌ راستگویی‌ و صدق‌ آنها مومن‌ بوده‌ و به‌ مقام‌ و منزلت‌ آنها اعتراف‌ کردی‌ و بینای‌ به‌ امر امامت‌ آنها بودی‌ و بر آنان‌ مهربان‌ بوده‌ و میل‌ آنها را بر میل‌ خود مقدم‌ داشتی‌.)) (51)

6-بر قله‌ معنویات‌:

سیـر و سلوک‌ معنوی‌ مقدماتی‌ دارد که‌ اولین‌ آنها انجام‌ عبادتهای‌ تشریع‌ شده‌ از سوی‌ شارع‌ مقدس‌ است‌. در جـریان‌ زندگانی‌ بانو نــرجس‌ و ماجــرای‌ شب‌ تولد فــرزندش‌، وجهه‌ معنوی‌ و الهی‌ این‌ مادر آسمانی‌ به‌ وضوح‌ آشکارا می‌گردد. او فرایض‌ دینی‌ را از حکیمه‌خاتون‌، دختر امام‌ جواد(ع‌) آموخته‌ است‌ و شاهد بر این‌ مطلب‌ ادامه‌ حدیث‌ بشر بن‌سلیمان‌ است‌ که‌ می‌گوید: وقتی‌ نرجس‌ را نزد مولایم‌ امام‌ علی‌ النقی‌ آوردم‌، ایشان‌ خادم‌ خود را به‌ سوی‌ حکیمه‌ فرستاد و چون‌ حکیمه‌ وارد شد حضرت‌ به‌ او فرمود:

((ها هی)); این‌ همان‌ است‌. حکیمه‌ او (نرجس‌) را مدتی‌ طولانی‌ در آغوش‌ گرفت‌ و از دیدارش‌ مسرور گشت‌. آنگاه‌ ابوالحسن‌(ع‌) به‌ وی‌ فرمود: ((یا بنت‌ رسول‌الله! خذیها الی‌ منزلک‌ و علمیها الفرائض‌ و

السنن‌ فانها زوج ابی‌ محمد و ام‌ القائم‌ علیه‌ السلام‌; ای‌ دختر رسول‌ خدا او را به‌ خانه‌ خود ببر و واجبات‌ و سنتها را به‌ وی‌ بیاموز که‌ او همسر ابومحمد و مادر قائم‌(ع‌) است‌.))(52)

پس‌ این‌ شاهزاده‌ رومی‌ تعالیم‌ دینی‌ و فروع‌ آن‌ را نزد عمه‌ امام‌ عسکری‌(ع‌) آموخت‌ و اصول‌ را آن‌ گونه‌ که‌ در صفحات‌ پیشین‌ ذکر کردیم‌ نزد سیده‌ نسا جهانیان‌، حضرت‌ زهرا(س‌). مرحله‌ بعد ازآموختن‌ دین‌ و ایجاد باورهای‌ آسمانی‌; عمل‌ به‌ آنهاست‌. از روایتی‌ که‌ در مورد تولد فرزند بزرگوار نرجس‌ خبر می‌دهد التـزام‌ عملی‌ این‌ بانو استفاده‌ می‌گـردد. حکیمه‌خاتون‌ که‌ اخبار تولد امام‌ زمان‌ عموما ازایشان‌ روایت‌ شده‌ است‌ می‌گوید در آن‌ شب‌ که‌ حضرت‌ صاحب‌ در سحرگاه‌ آن‌ به‌ دنیا آمد من‌ به‌ دیدار امام‌ عسکری‌(ع‌) رفته‌ بودم‌ و ایشان‌ مرا برای‌ افطار نگاه‌ داشت‌. البته‌ در روایت‌ معتبر دیگری‌ آمده‌ است‌: امام‌ عسکری‌(ع‌) کسی‌ را نزد من‌ فرستاد در نیمه‌ شعبان‌ سال‌ ٢۵۵ و پیام‌ داد: ((یا عم! اجعلی‌ اللیل افطارک‌ عندی‌ فان‌ ا& عز و جل‌ سیسرک‌ بولیه‌ و حجته‌ علی‌ خلقه‌ خلیفتی‌ من‌ بعدی‌;(53)

عمه‌جان‌! امشب‌ افطار را نزد ما بیا زیرا خدای‌ تبارک‌ و تعالی‌ در این‌ شب‌ فرزندم‌ حجت‌ را که‌ حجت‌ خدا بر روی‌ زمین‌ است‌ آشکار خواهد ساخت‌.))سپس‌ حکیمه‌خاتون‌ می‌فرماید: ((فلما ان‌ صلیت‌ المغرب‌ و العشا الاخر اتیت‌ بالمائد فافطرت‌ انا و سوسن‌ و بایتها فی‌ بیت‌ واحد فغفوت‌ غفو … پس‌ از نماز مغرب‌ و عشا غذا آورده‌ شد من‌ وسوسن‌ افطار کردیم‌ و سپس‌ با او خوابیدم‌.))

روزه‌ بودن‌ نـرجس‌ خاتون‌ در آخـرین‌ روز بارداری‌ و خواندن‌ نماز شب‌ به‌ نقل‌ حکیمه‌خاتون‌ در آن‌ شب‌ که‌ نمایانگــر انجام‌ این‌ عمل‌ در شبهای‌ دیگــر هم‌ هست‌، نمونه‌هایی‌ از عبادات‌ و پای‌بندی‌ این‌ بانوی‌ گــرامی‌ به‌ مستحبات‌ است‌.

7- مادری‌، جلوه‌ای‌ جاودان‌:

خورشید وجود نرجس‌ در مقام‌ مادری‌ را می‌توان‌ در سه‌ جلوه‌ به‌ نظاره‌ نشست‌:

الف‌) حفظ سر الله:

نرجس‌ به‌ واسطه‌ صفای‌ باطن‌ و نور عبادات‌ به‌ جایی‌ می‌رسد که‌ گنجینه‌ رازهای‌ الهی‌ می‌شود; آنجا که‌ در زیارتنامه‌ او می‌خوانیم‌: و المستودع اسرار رب‌ العالمین‌ [سلام‌ بر تو ای‌ کسی‌ که‌] اسرار ورازهای‌ الهی‌ به‌ تو سپرده‌ شده‌ است‌.

شاید منظور از اسرار پـروردگار جهانیان‌ وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌(ع‌) است‌ که‌ مدتی‌ نـزد نــرجس‌ به‌ ودیعه‌ نهاده‌ شد و شاید کــراماتی‌ که‌ خداوند به‌ خاطر شایستگی‌ او به‌ وی‌ عطا نمود، مورد نظر است‌ چنانچه‌ در

قسمتهای‌ پایانی‌ زیارتنامه‌ ایشان‌ می‌خوانیم‌ که‌: فهناک‌ الله بما منحک‌ من‌ الکرام و امراک‌.

پس‌ گوارا کند خداوند بر تو آن‌ کرامتی‌ را که‌ به‌ تو بخشید و آن‌ را برای‌ تو سودمند گرداند.

امام‌ زمان‌(ع‌) یکی‌ از اسرار الهی‌ بود که‌ تولدش‌ مخفیانه‌ بود و زندگی‌اش‌ نیز از اسرار آسمانی‌. و نرجس‌ بهترین‌ حافظ این‌ سر بود. امام‌ حسن‌ عسکری‌(ع‌) به‌ عمه‌ خویش‌ حکیمه‌ فرمود:

((در طلیعه‌ فجر آثار جنین‌ بر تو ظاهر می‌شود زیرا مثل‌ او (نرجس‌) مثل‌ مادر موسی‌ است‌ که‌ تا هنگام‌ ولادت‌ اثری‌ از بارداری‌ او ظاهر نشده‌ و احدی‌ از حال‌ او آگاه‌ نگردید.))(54)

در تاریخ‌، چند مادر بزرگوار وجود دارد که‌ در مورد بارداری‌ با هم‌ شباهت‌ دارند. مادر حضرت‌ ابراهیم‌(ع‌) و حضـرت‌ موسی‌(ع‌) و نجمه‌، مادر امام‌ رضا(ع‌) و نـرجس‌ از این‌ مادران‌ هستند. این‌ مادران‌ بـرجسته‌ به‌ یقین‌ از بارداری‌ خود اطلاع‌ داشتند ولی‌ به‌ علت‌ آگاهی‌ از وضعیت‌ سیاسی‌ و فرهنگی‌ زمان‌ خویش‌ این‌ سر را همچنان‌ تا هنگام‌ ولادت‌ فرزند حفظ می‌کردند. و اگر چنین‌ نبود در زیارتنامه‌ بانو نرجس‌ ازصفت‌ ((حافظ سر الله)) یاد نمی‌شد زیرا این‌ فضیلت‌ آنگاه‌ وجود دارد که‌ شخص‌ از وجود سر باخبر باشد. در زیارتنامه‌ می‌خوانیم‌: اشهد انک‌ … و حفظت‌ سر الله و حملت‌ ولی‌ الله و بالغت‌ فی‌ حفظ حج الله; شهادت‌ می‌دهم‌ که‌ تو … و نگاه‌ داشتی‌ راز خدا را و ولی‌ خدا را حمل‌ کردی‌ و در نگهداری‌ حجت‌ خدا تلاش‌ کردی‌.))

ب‌) سرپرستی‌ شایسته‌:

در فرازی‌ از زیارتنامه‌ ایشان‌ می‌خوانیم‌: ((اشهد انک‌ احسنت‌ الکفال و ادیت‌ الامان و …; شهادت‌ می‌دهم‌ که‌ به‌ راستی‌ تو نیکو پرستاری‌ کردی‌ [از امام‌ زمان‌(ع‌)] و ادا کردی‌ امانت‌ را و …))

آن‌ گونه‌ که‌ قبلا گفتیم‌ پس‌ از تولد امام‌ زمان‌(ع‌) مدت‌ زیادی‌، امام‌ حسن‌ عسکـری‌(ع‌) در زندان‌ بودند و در نتیجه‌ تـربیت‌ و حفظ و سرپـرستی‌ فـرزند بـزرگوار ایشان‌ به‌ نــرجس‌، مادر فداکار وی‌، سپــرده‌ می‌شد.

به‌ گواه‌ تاریخ‌ نرجس‌ وظایف‌ مادری‌ را به‌ نیکوترین‌ وجه‌ انجام‌ داد و از این‌رو با عبارت‌ ((و احسنت‌ الکفال)) این‌ واقعیت‌ به‌ گوش‌ عصرها و نسلهای‌ آینده‌ رسیده‌ و می‌رسد. حتی‌ پس‌ از شهادت‌ امام‌ حسن‌(ع‌)،(با درنظرگرفتن احتمال زنده بودن نرجس خاتون (ع))نرجس‌ علاوه‌ بر حزن‌ و اندوه‌ فراوان‌ و انجام‌ رسالت‌ یک‌ همسر شهید به‌ حفظ تنها یادگار ماندگار از همسر خویش‌ پرداخته‌ و لحظه‌ای‌ از محافظت‌ وی‌ غافل‌ نشد. از این‌ گفتار حکیمه‌ خاتون‌ معلوم‌ می‌شود که‌ نرجس‌ تنها بانوی‌ خانه‌ امام‌ عسکری‌(ع‌) است‌ زیرا اگر بانوان‌ و یا کنیزان‌ دیگـری‌ وجود می‌داشتند حکیمه‌، بانوی‌ بیت‌ امامت‌، بارداری‌ را منحصـر در نـرجس‌ نمی‌دانست‌ و آثار حمل‌ را تنها در اوجستجو نمی‌کرد.

ج‌) بر مسند تربیت‌:

کتابهای‌ فراوانی‌ در مورد اخلاق‌ و ویژگیهای‌ اخلاقی‌ حضرت‌ ولی‌ عصر(ع‌) نوشته‌ شده‌ است‌ که‌ با بررسی‌ و مطالعه‌ این‌ کتب‌ به‌ نقش‌ تربیتی‌ مادر بزرگوار ایشان‌ می‌توان‌ پی‌ برد.

در روایتی‌ از محمد بن‌عبدالله المطهری‌ آمده‌ است‌ که‌: ((حکیمه‌ خاتون‌ پس‌ از شهادت‌ مولایم‌ امام‌ حسن‌ عسکری‌(ع‌) در مورد حجت‌ خدا برایم‌ سخن‌ گفت‌.)) او جریان‌ تولد و کیفیت‌ تولد امام‌ زمان‌(ع‌) رانقل‌ می‌کند تا می‌رسد به‌ آنجا که‌ می‌گوید هنگامی‌ که‌ روح‌القدس‌ حضرت‌ صاحب‌ را برای‌ نگاهداری‌ و پرورش‌ علم‌ و معرفت‌ به‌ آسمان‌ برد، شنیدم‌ که‌ ابامحمد، امام‌ عسکری‌(ع‌)، فرمود: استودعک‌ الذی‌ استودعته‌ ام‌ موسی‌. سپردم‌ تو را (ای‌ فرزندم‌) به‌ آنکه‌ مادر موسی‌ به‌ او سپرده‌ بود (فرزندش‌ را).در این‌ حالت‌ نرجس‌، مادر مهربان‌ امام‌ زمان‌(ع‌)، گریه‌ کرد امام‌(ع‌) به‌ او فرمود: اسکتی‌ فان‌ الرضاع‌ محرم‌ علیه‌ الا من‌ ثدیک‌ و سیعاد الیک‌ کما رد موسی‌ الی‌ امه‌; آرام‌ باش‌ که‌ او تنها از شیر تو می‌نوشد و بزودی‌ به‌ سوی‌ تو برمی‌گردد و همان‌ گونه‌ که‌ موسی‌ به‌ مادرش‌ برگردانده‌ شد.))(55)

شاید فــرازی‌ از زیارتنامه‌ که‌ می‌خوانیم‌ ((و ادیت‌ الامان و اجتهدت‌ فی‌ مــرضات‌ الله; و ادای‌ امانت‌ نمودی‌ و در راه‌ خوشنودی‌ خداوند کـوشش‌ کــردی‌)) اشاره‌ به‌ همین‌ قضیه‌ باشد. زیــرا مهــر و عاطفه‌ مادری‌ با تحمل‌ دوری‌ از طفل‌ سازگاری‌ ندارد مگر اینکه‌ انگیـزه‌ الهی‌ در میان‌ باشد و بـرای‌ رضای‌ خدا بوده‌ و همچنین‌ با یک‌ جهان‌بینی‌ صحیح‌ که‌ همه‌ چیـز را از آن‌ خدا دانسته‌ و خود را امانتداری‌ که‌ سرانجام‌ باید ادای امانت‌ کند تلقی‌ کند.

از دیگر صفات‌ بانو نرجس‌ که‌ در زیارتنامه‌ ایشان‌ ذکر شده‌ است‌ تلاش‌ و کوشش‌ برای‌ رضای‌ خدا (و اجتهدت‌ فی‌ مرضات‌ الله) و تبعیت‌ از صالحان‌ (مقتدی بالصالحین‌) است‌. صدیقه‌ و مرضیه‌ دو صفت‌ از صفات‌ بانوست‌ که‌ در کنار هم‌ ذکر شده‌اند: السلام‌ علیک‌ ایتها الصدیق المرضی. در قسمت‌ قبل‌ بیان‌ شد که‌ صدیقه‌ هم‌ به‌ معنای‌ راستگوست‌ و هم‌ تصدیق‌ کننده‌ و نـرجس‌ در این‌ دو صفت‌ با حضـرت‌ زهـرا(س‌) شریک‌ می‌گـردد. در جای‌ دیگـر می‌فـرماید: السلام‌ علیک‌ ایتها التقی النقیه‌، السلام‌ علیک‌ ایتها الـرضیه‌ المـرضیه‌، السلام‌ علیک‌ ایتها المنعون فی‌ الانجیل‌. تقیه‌، نقیه‌، رضیه‌ و مرضیه‌ که‌ برای‌ بار دوم‌ تکرار شده‌ است‌ از صفات‌ ایشان‌ است‌ و همچنین‌ این‌ بانو در انجیل‌ توصیف‌ شده‌ است‌.(56)

نرجس در کلام امامان وبزرگان :

برای شناختن افراد توجه به سخنان بزرگان در مورد آنان اهمیت شایانی دارد . نرجس بانویی است که صفات والای او حکایت از شخصیت برجستۀ او می‌کند ولی آشنایی با او در آینۀ روایات عظمت این بزرگ‌بانو را بیش از پیش بر ما نمایان می‌سازد . در کتاب منتخب‌الاثر نه حدیث در این‌باره ذکر می‌کند . در این احادیث با واژه‌های « خیرة‌الاماء » و « سیدة الاماء » از پاک‌بانوی سامراء ، نرجس ، یاد شده است (57)

پیشوایان و ائمه (ع) از او به عنوان شایسته ترین کنیزان بهتربن زنان و یا سرور زنان یاد کرده اند. (58)

مدائنی در ینابیع المودة ، ص 512 می‌نویسد : حضرت علی ( علیه‌السّلام ) بعد از واقعه نهروان خطبه خواند و در قسمتی از آن فرمود : … فیا ابن خیرة الماء متی تنتظر ؟ پس ای فرزند بهترین کنیزان تا چه زمان منتظر می‌مانی ؟

و امام صادق ( علیه‌السّلام ) در پاسخ ابابصیر که پرسید قائم شما اهل بیت کیست ؟ فرمود :

« یا ابابصیر ! هو الخامس من ولد ابنی موسی ذلک ، ابن سیدة الاماء (59

ای ابابصیر ! قائم ما پنجمین فرزند پسرم موسی است ، پسر بهترین کنیزان …

و در روایتی است که از امام باقر ( علیه‌السّلام ) پرسیدند آیا منظور امیرالمؤمنین ( علیه‌السّلام ) از جملۀ « بابی یابن خیرةالاماء » حضرت فاطمه است ؟ فاطمة خیرالحرائر (60) فاطمه بهترین زنان آزاده است . یعنی مراد مادر حضرت حجت است ، نرجس .

– هنگامى که از امام رضا (علیه السلام ) پرسیدند: ((قائم آل محمد چه کسى است ؟))

فرمود:الرابع من ولدى ، ابن سیده الاءماء:

((او چهارمین فرزند از تبار منست ، او فرزند بانوى کنیزان است )).(61)

و نیز در تاریخ ذکر شده است که امام حسن مجتبی ( علیه‌السّلام ) پس ا صلح با معایه در جمع بیعت‌کنندگانش فرمود :

« چه می‌دانید که من چه کردم ! آنچه کردم بهتر است برای شیعیانم از آنچه که خورشید بر آن طلوع و غروب می‌کند . آیا من امام شما نیستم و طاعتم بر شما واجب نیست ؟! … پس خداوند متعال ولادت ( قائم ) او را مخفی نگاه داشته و او را غایب می‌کند او نهمین فرزند برادرم حسین و پسر سیدۀ زنان ( سیدةالاماء) است (62)

به فرمودۀ امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام ) ـ در جواب محمد بن عبدالجبار که پرسید یتولد هو یابن رسول‌الله ؟ وصی شما از چه کسی زاده می‌شود ؟ « من ابنة قیصرملک روم (63) از دختر ( نوادۀ ) قیصر روم . لذا او از تبار قیصر است

حکیمه «عمه امام عسکری ـ علیه السلام ـ » که خود از بزرگ بانوان خاندان امامت است، مادر بزرگوار امام زمان را بانوی خود و بانوی خاندان خویش می خواند و خود را خدمتگزار او می دانست.(64) به یقین اگر آن بانوی گرامی(نرجس) از امتیازات والایی بهره مند نبود هرگز آن معصومین با عظمت، او را این چنین مدح نمی کردند و او را با واژه های «بهترین» و «سیده» توصیف نمی کردند و هرگز حکیمه خاتون، اینهمه اسم گل را (ریحانه، سوسن و…) بر او نمی نهاد و او را به این اسامی نمی خواند.

در این که «نرجس» مادر صاحب الامر (عج) خانم والامقامی بوده است شکی نیست زیرا شایستگی و پاکی او مورد تأیید بوده است چگونه می توان عظمت روحی و معنوی او را کتمان کرد و یا در آن شک کرد در حالی که حضرت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و حضرت علی ـ علیه السلام ـ و صادقین ـ علیهما السلام ـ او را بهترین و سیده کنیزان می خوانند.

چون حریم پاک در هر آیینه‌ای

کعبۀ قلبی است در هر سینه‌ای (65)

هنگامى که امام صادق و امام رضا (علیه السلام ) از مادر حضرت بقیه الله – ارواحنا فداه – سخن مى گفتند، حضرت نرجس خاتون هنوز به دنیا نیامده بود، و شاید پدرش ((یشوعا)) نیز دیده به جهان نگشوده بود.

خلاصه سخن نرجس خاتون هنگامی که مسیحی بوده است و اسلام بر او عرضه نشده بود مطیع محض آیین مسیحیت بود و از جمیع جهات شایسته بود و چون اسلام بر او عرضه شد با جان دل پذیرفت و مسلمان خالص شد و اگر مسلمانی ناب نبود آن همه معصومان از او مدح نمی کردند.

مقام شفاعت نرجس خاتون :

نرجس ، بانوی نجابت و نیایش است که شمیم حضور او در سامرا پس از گذشت قرنها جان شیعیان شیفتۀ خاندان ولایت و امامت را طراوت می‌بخشد و در سایۀ این آفتاب روشن اجابت ، دلها آرام و قرار می‌گیرد

یکی‌ از فضیلتهای‌ این‌ بانوی‌ بــزرگوار، مقام‌ شفاعت‌ اوست‌. سید بن‌طاووس‌ در زیارتنامه‌ای‌ که‌ بــرای‌ این‌ بانوی‌ ماجده‌ ذکــر می‌کند می‌نویسد: ((و سودمند کن‌ مــرا به‌ زیارت‌ آن‌ بانو و بــر دوستی‌ و محبت‌ اوپایدار بدار مرا و از شفاعت‌ او و فرزندش‌ محروم‌ مفرما و مرا با او و فرزندش‌ محشور کن‌.))

انسانهای‌ کامل‌ و اولیا برجسته‌ الهی‌ به‌ اذن‌ خداوند متعال‌ دارای‌ مقام‌ شفاعت‌ می‌شوند و این‌ مقامی‌ بس‌ عظیم‌ است‌. پاک‌بانوی‌ بیت‌ امامت‌ نیز از این‌ مقام‌ الهی‌ بهره‌ برده‌ و شافع‌ دوستداران‌ خود وفرزندش‌ می‌باشد. با نگاهی‌ گذرا به‌ شیوه‌های‌ بزرگان‌ و اندیشمندان‌ دینی‌، نقش‌ شفاعتی‌ ایشان‌ در دنیا را می‌توان‌ دریافت‌ و شفاعت‌ آخرت‌ را به‌ زمان‌ دیگر واگذاشت‌.

مرحوم‌ آیت‌الله حاج‌ شیخ‌ عبدالکریم‌ حائری‌ یزدی‌ می‌فرماید:

آنگاه‌ که‌ در سامرا بودیم‌، بیماری‌ وبا و طاعون‌ شیوع‌ پیدا کرده‌ و هر روز عده‌ای‌ مبتلا شده‌ و می‌مردند. روزی‌ گروهی‌ از اهل‌ علم‌ در منـزل‌ مـرحوم‌ سید محمد فشارکی‌(ره‌) بودند که‌ میـرزا محمد تقی‌ شیـرازی‌ به‌ مجلس‌ آنها وارد شدند. ایشان‌ در مقام‌ علمی‌، هم‌سطح‌ با مـرحوم‌ فشارکی‌ بودند. در آنجا صحبت‌ از وبا و طاعون‌ و خطرات‌ آنها شد میــرزای‌ شیــرازی‌ فــرمود: اگــر من‌ حکمی‌ کنم‌ آیا انجام‌ می‌شود؟ همه‌ گفتند: بلی‌.

فـرمود: من‌ حکم‌ می‌کنم‌ که‌ شیعیان‌ سامــرا از امــروز به‌ مدت‌ ١٠ روز زیارت‌ عاشورا بخوانند و ثواب‌ آن‌ را هدیه‌ به‌ روح‌ شریف‌ نــرجس‌خاتون‌، والده‌ ماجده‌ حضــرت‌ حج(ع‌)، نمایند و ایشان‌ را نــزد فــرزندش‌ شفیع‌ نمایند که‌ ایشان‌ شفاعت‌ امتش‌ را نزد خدا بکند، من‌ ضامن‌ می‌شوم‌ که‌ هر کس‌ چنین‌ کند مبتلا به‌ وبا و طاعون‌ نشود.

آیت‌الله حائری‌ یزدی‌ فرمود: شیعیان‌ مقیم‌ سامرا اطاعت‌ کرده‌ و زیارت‌ عاشورا را خوانده‌ و هدیه‌ به‌ نرجس‌خاتون‌ کردند. پس‌ از آن‌ تلف‌ شدن‌ شیعیان‌ متوقف‌ شد و همه‌ روزه‌ عده‌ای‌ از عامه‌ می‌مردند واین‌ مطلب‌ به‌ قدری‌ واضح‌ بود که‌ آنان‌ از خجالت‌، مردگان‌ خود را شبها دفن‌ می‌کردند.(66)

با توجه‌ به‌ این‌ جریان‌ که‌ پسر بزرگوار آیت‌الله حائری‌ یزدی‌، موسس‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌، از پدر خویش‌ نقل‌ می‌کند، مقام‌ و عظمت‌ بانو نرجس‌ به‌ حدی‌ است‌ که‌ برای‌ توسل‌ به‌ امام‌ زمان‌(ع‌) از ناحیه‌ ایشان‌ بهتر می‌توان‌ وارد شده‌ و حاجتهای‌ دنیوی‌ و اخروی‌ را درخواست‌ کرد.

شناخت نرجس خاتون در زیارتنامه:

یـارتـنـامـه اى کـه بـراى ایـن بـانـو ثـبـت شده است حکایت از بلندى مرتبه و عظمت شاءن این بـانـوى بـزرگ دارد. تـرجـمـه بعضى از فقرات این زیارتنامه که سیّد بن طاووس در مصباح الزائر نقل کرده بدین شرح است :

(… سـلام بـر تـو اى صـدیـقـه طـاهـره ، سـلام بـر تو اى شبیه ما در موسى واى دختر حوّارى حـضـرت عیسى و سلام بر تو اى پرهیز کار پاکیزه ، سلام بر تو اى راضیه مرضیه ، سلام بـر تـو اى وصـف شـده درانـجـیل و خطبه ازدواج خوانده شده به وسیله روح الامین . واى کسى که پـیـامـبـر در وصـلت فـرزنـدش بـا تو رغبت کرد… سلام بر تو و بر روح و بدن پاکیزه ات شهادت مى دهم که کفالت را بخوبى انجام دادى و امانت را ادا کردى و در راه رضاى خدا کوشش و صـبـر نـمـودى و سـرّ خـدا را حفظ و ولىّ خدا را حمل کردى و در حفظ حجت خدا، نهایت سعى خود را نـمـودى و در وصـلت نـمـودن با فرزند رسول خدا رغبت کردى در حالى که به حق آنها عارف و بـه صـدقشان معتقد و به شاءن ومنزلتشان بینا و بر آنها مشفق و برگزیده هدایتشان بودى . شهادت مى دهم که عمر خود را با بینش صحیح گذراندى و به صالحان اقتدا کردى و راضىّ و مـرضـىّ و پـرهـیـز کـار و پـاک دنیا را وداع نمودى ، خداوند از تو راضى باد و تو را راضى بگرداند و بهشت را جایگاه تو قرار دهد و…. )(67)

فقرات بالا بخوبى نشان از عظمت شان این بانو دارد.

خوابهای نرجس خاتون :

در جریان هجرت ولایت‌ مدارانۀ نرجس نکات جالب و ظریفی وجود دارد که برای جوانان امروز ما مفید و مؤثر است . بنا بر روایتهای ذکر شده در کتب تاریخی ، هجرت نرجس ، در پی دیدن سه رؤیا صورت گرفت . به نظر می‌رسد ضروری باشد که با ذکر مقدمه‌ای در مورد خواب و رؤیا بحث را پی گیریم .

نفس انسان چون مجرد از ماده است و فوق زمان و مکان می باشد همین که انسان به خواب رفت و نفس او از کنترل حواس ظاهری اش آزاد گشت می تواند به گذشته و آینده نظر کند و واقعیاتی را که بعداً تحقق می یابد ملاحظه کند .

بنا به فرمودۀ اندیشمندان خواب حجت نیست و نمی‌توان زندگی را بر مبنای خواب اداره کرد . بسیاری از خوبها نتیجۀ خطورات ذهنی و یا برخوردهای انسان در طول روز است و در واقع عبور نمایش‌گونۀ وقایع روز در شب است .

گفتنی است که خوابهایی که پیامد برخوردهای روز افراد است از سنخ همین مواردی است که قابل اعتنا و تعبیر نیستند ولی همه خوابها چنین نیست . رؤیای صادقه حقیقتی است که در جای خود باید مورد توجه قرار گیرد و ریشه‌ای قرآنی دارد .

آیت‌الله جوادی آملی در این زمینه مباحث زنده و زیبایی را بیان کرده است . به بیان ایشان اگر کسی اهل « رؤیت » باشد و نه اهل « نظر » آن گاه که خواب پیامبر و یا امام را می‌بیند در واقع خود پیامبر را دیده است و اگر اهل تقوا و اهل رؤیت باشد میزانی برای او هست که اشخاصی را که در خواب می‌بیند بشناسد زیرا خداوند فرمود « من یتق الله یجعل له مخرجا (68)

یعنی انسانهای وارسته و باتقوا خوابهای مناسب و رؤیاهای صادقه می‌بینند و این‌گونه خوابها راهنما هستند برای انتخاب بهترین راهها . در جای دیگر ایشان می‌گوید : خداوند سبحان در هنگام خواب ، روح انسانهای پاک را توفی می‌کند و آنها نزد معلم اول یعنی ذات اقدس الله می‌روند و چون او از آینده و « علم ما یکون » آگاه است و علم او عین ذات اوست به این ارواح نیز از علوم آینده تعلیم می‌دهد لذا پس از بیدار شدن آنان نیز نسبت به آینده آگاهی هایی را می‌یابند (69) لذا همۀ خوابها پژواک اعمال بیداری نیستند و برخی از آنها به سان پیام‌آورانی هستند که انسان را برای رسیدن به کمال مطلوب یاری می‌رسانند و هدایت‌گر اویند .

برخی رؤیاها را به چهار دسته به شرح زیر تقسیم نموده اند:

1- خواب هایی که بازتاب افکار و زندگی روزانه ما یا امیان و آرزوها و گذشته زندگی ما هستند.

2- خواب هایی که صحنه های آشفته و بی اساس و به تعبیر قرآن “اضغاث و احلام” اند که معلول فعّالیّت توهّم و خیال است همانند افکاری که انسان در حال تب و هذیان پیدا می کند.

شکی نیست که خواب های نوع اوّل و دومّ تعبیر خاصی ندارد و به عنوان رؤیاهای کاذبه از آن یاد می شود.

3- خواب هایی که گویای ضمیر ناخودآگاه و تفسیر کننده چهره باطنی و درونی ما هستند.

4- رؤیاهای صادقه: این گونه رؤیاها از حوادثی خبری می دهند که از حصار زمان و مکان محدودی که در آن قرار دارد،‌ خارج است. به بیان دیگر: رؤیاهای صادقه در آینده نزدیک یا دور واقعیت می یابند.

رؤیاهای صادقه دو گونه اند: قسمتی از آن ها صریح و رونش می باشند که تعبیری نمی خواهند بلکه بدون کم ترین تفاوتی همان گونه که در عالم رؤیا دیده شده،‌ تحقق می پذیرد. برخی از آن ها در عین این که بیان کننده‌ حوادثی هستند که در آینده اتفاق می افتد، لیکن بر اثر دخالت عوامل خاص ذهنی و روحی یا غیر آن تغییر شکل یافته و نیازمند به تعبیر است،‌ همانند دیدن برف در خواب،‌ که گویای غم و اندوه یا بیماری است و دیدن نجاست در خواب که نشانه رسیدن پول و مال دنیا است.

لغویون دو واژه «رؤیا» و «خواب» را مترادف می دانند، و از مصادیق «رأی؛ دیدن است. یعنی چیزی را در خواب می بیند.(70)

و این واژه 6 بار در قرآن آمده است. و در لسان قرآن، رؤیا به معنی حتمی بودن وقوع آنها است.(71)به این معنا هر آیه ای که از قرآن واژه «رؤیا» را ذکر کرده؛ آن رؤیا صادقانه و وقوع آن قعطی است.

پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید:

خواب و رؤیا بر سه قسم است: یا بشارتی از سوی خداوند است یا غم و اندوهی از طرف شیطان است یا مشکلات روزمره انسان است.(72)

کسانی که خواب می بینند چند دسته اند:

دسته اول: کسانی که روح کامل و مجردی دارند و بعد از خواب رفتن حواس، با عالم دیگری مرتبط شده و حقایقی را صاف و روشن از دنیای دیگر دریافت می کنند. و دیگر نیازی به تأویل نیست.

دسته دوم: کسانی که دارای روح متوسط هستند و در عالم رؤیا حقایق را همراه با تشبیه و تخیل دریافت می کنند؛ این گونه خواب ها نیاز به تأویل دارد.

دسته سوم: کسانی هستند که روح آنان به قدری متلاطم و ناموزون است که خواب آنها مفهومی ندارد؛ این گونه خواب ها قابل تعبیر نیست.

قرآن در سوره های مختلفی(73)

به رؤیاها پرداخته و سه دسته فوق اشاره کرده است.

نمونه هایی از رؤیاهای صادقانه در قرآن:

الف) رؤیای یوسف ـ علیه السّلام ـ درباره سجده یازده ستاره و ماه و خورشید بر او (یوسف/5)

ب) رؤیای دویار زندانی یوسف ـ علیه السّلام ـ که یکی آزاد و دیگری اعدام شد. (یوسف/41)

ج) رؤیای پادشاه مصر درباره گاو لاغر و چاق (یوسف/49 ـ‌35)

د) رؤیای پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ درباره فتح مکه (فتح/27)

هـ ) رؤیای مادر موسی ـ علیه السّلام ـ درباره گذاشتن بچه در داخل صندوق

و) رؤیای حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ درباره ذبح فرزندش اسماعیل. (صافات/10).(74)

در نتیجه قرآن، رؤیا را یک اصل مسلم می داند و حاصل فعل و انفعالات مغزی و احاطه نفس و روح انسان بر آن معرفی می کند. اما تمامی رؤیاها را قابل اعتنا و تعبیر نمی داند. روح سالم و پاک، اندیشه ناب، ایمان، حتی غذا و… در رؤیاهای صادقانه دخیل است.

برخی از خوانندگان گرامی ممکن است به مسئلة خواب حساسیت داشته باشند و از جهت شامل بودن گزارش تولد به رؤیا، سؤالاتی برایشان مطرح باشد،

جهت تکمیل اطلاعات و آگاهی از عواملی که موجب می گردد انسان و سایر موجودات زنده به خواب روند و بیان انواع رؤیاهای صادقه و کاذب و علت آن به کتاب های زیر مراجعه شود:

به سوی جهان ابدی، زین العابدین قربانی.،آیه الکرسی، پیام آسمانی توحید، محمد تقی فلسفی ،همچنین کتاب دارالسلام از مرحوم محدث نوری که آن را در این رابطه تألیف کرده، و در ضمن چهار مجلد تمام ابعاد مسئله را بررسی نموده است.

در این جا فقط یادآور می‌شویم که رؤیاهای نرجس خاتون(س) یقیناً رؤیای صادقه، بلکه در حد مکاشفه بود. و در قرآن کریم رؤیای حضرت ابراهیم خلیل‌الرحمان(75) ، رؤیای حضرت یوسف،‌ رؤیای عزیز مصر، و رؤیای دو زندانی دیگر که با یوسف در زندان بودند، آمده است.(76) وما از اینگونه موارد در تاریخ بسیار داریم

مسلما خوابهای دیده شده از سوی بانو ملیکا و یا همان نرجس خاتون از نوع رویاهای صادقه است. پیامبر اسلام(ص) می فرمایند: هرکس مرا در خواب ببیند، خوابش درست و مطابق با واقع است، چرا که شیطان نمی تواند خود را شبیه من سازد. همانگونه که نمی تواند در چهره اولیای خدا و پیامبران و امامان نور علیهم السلام در آید.وهمچنین امام حسن عسکری (ع) به یکی از اصحاب خود میفرمایند :کلام ما در عالم خواب مثل کلام ما در عالم بیداری است (77)

خوابهای بانوی نور و نیایش ، نرجس خاتون ، به یقین از جمله خوابهایی است که قابل اعتبار و اعتنا است و برای آشنایی با این بانو باید به خوابها و رؤیاهای صادقه و صالحۀ ایشان هم توجه داشت . این خواب اولین گامی بود که نرجس با ارادۀ الهی در وادی ولایت نهاد . به یقین او از وجود شخص و شخصی پیامبر آگاهی داشته و دین اسلام را می‌شناخته است و با توجه به جنگهایی که با مسلمانان داشتند اطلاعاتی در مورد دین اسلام داشته است . (78)

چرا نرجس خاتون با نامهای مختلف در کتب تاریخی ثبت شده است آیا تعدد نام برای او هویت او را زیر سئوال نمی برد ؟

برای این دسته از دوستان باید ابتدا نامهای ذکر شده برای او را عنوان کرد وسپس موضوع بررسی شود

نامهای نرجس خاتون (ع) :

ابومحمد بن‌شاذان از امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام ) در مورد آخرین حجت خدا و نام مادرش می‌پرسد ؛ حضرت می‌فرماید : امه ملیکة التی یقال لها بعض‌الایام سوسن و فی بعضها ریحانة و کان صقیل و نرجس أیضاً من اسمائها (79)

مادر او ملیکه است که برخی مواقع به او سوسن گفته می‌شود وگاهی اوقات ریحانه . و صقیل و نرجس از دیگر نامهای اوست .

محدثین و مورخین، نام هاى متعددى براى آن بانو ذکرکرده اند. از آن جمله،نرجس ،سوسن، سبیکه، مریم، صقیل، حدیثه، حکیمه،نسیم ،ورداس ، ملیکه، ریحانه و خمط است . (80)

تعداد اسامی معمولا به جهت شخصیت فوق العاده صاحب نام است، چنانکه امام صادق (ع) به هنگام شمارش مناقب حضرت زهرا (س) می فرماید: برای حضرت فاطمه در نزد خداوند متعال 9 اسم است: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه ،محدثه و زهرا…(81)

1- ملیکا( در زبان عربی ملیکه ):

ملیکه به معنای ملکه و شهبانو است به هنگام ولادت، پدر ومادرش او را «ملیکه» نام نهادند (82)ولی آن ها غافل بودند که چه اسمی با مسمی برای فرزند خود برگزیده اند و او روزی ملکه دو سرا خواهد بود، و او مادر فرمانروای جهان هستی است که همه سلاطین روی زمین پیشانی ادب بر آستانش می سایند.

او به حق شایسته این نام است.

2-نرجس:

هنگامی که او به اسارت مسلمانان درآمد خود را «نرجس» معرفی نمود(83) تا احدی از اسرار او آگاه نشود و شاهزاده بودنش آفتابی نگردد.دلیل انتخاب این نام درآن زمان شاید این باشد که این نام بسیار در میان کنیزان رایج بود «نرجس» نام گلی از رده تک لپه ای ها، و سر دسته گیاهان تیره نرگسی می باشد که گل هایش منفرد و در انتهای ساقه قرار دارد و به جهت زیبائی فوق العاده اش چشم معشوق را به آن تشبیه می کنند.(84) گل حضرت نرجس خاتون نیز در جهان خلقت منفرد است و درانتهای این جهان قرار دارد و همه عاشقان در آرزوی گوشه چشمی از آن محبوب گمگشته به سر می برند، به یادش زنده اند و در فراقش جان می سپارند.

3- سوسن:

سوسن نیز گلی فصلی و دارای گلهای زیبا و درشت به رنگ های مختلف است. اصل این گل از اروپا و ژاپن و آمریکای شمالی و هیمالیا است.(85)

اما گل سوسن، گل همیشه بهار است که گذشت زمان و موسم خزان هرگز از طراوت او نکاهد و اصل او از جهان علوی است و نور مقدسش از اشعه انوار قدسی است، چنانکه پیامبر (ص) تعبیر می فرماید:« پدر و مادرم، به فدای او باد که همنام منست و شبیه من و شبیه حضرت موسی بن عمران است، هاله ای از نور گرداگرد او را فراگرفته، اشعه انوار قدسی از او ساطع است.» (86).نسب او از طرف پدر به شرق و از طرف مادر به غرب منتهی می گردد. سوسن نوعى گل خوشبو و معطر و پرفایده است که درکتاب هاى طب نیز آمده است.

4- سبیکه:

طلای ناب و نقره خالص را گویند که پس از گداخته شدن ناخالصی های آن جدا گردد و طلای ناب و نقره خالص به صورت شمش از قالب ها ریخته شود.(87) او در پایتخت بیزانس در عشق امام عسکری(ع) گداخته شد و همه ناخالصی های امپراتوری روم به دست کیمیا اثر حضرت زهرا(س) از او جدا شد و طلای ناب جهان خلقت از او پدید آمد.

5- حکیمه(به نقل از کشف الغمه):

بانوی دانشمند، فیلسوف و فرزانه را گویند و او بانوی فرزانه ای است که علم و حکمت را نخست در پایتخت بیزانس از معلم خصوصی و عرب زبان فراگرفته،(88) سپس فرائض دینی و سنن اسلامی را از پیشگاه «حکیمه» دخت گرامی امام جواد (ع) آموخته است (89) .اما لفظ حکیمه ، در متون روایی و تاریخی از او ذکری به میان نیامده است مگر در کلام ابن خشاب که گفته است: در روایتی (نقلی) به مادر او حکیمه گفته شده است. و یا گفته است بعض اصحاب تاریخ گفته‌اند : به مادر منتظر ، حکیمه گفته شده است.(90) البته باید توجه داشت که این گونه نقل‌ها نمی‌تواند دارای قوت و اعتبار باشد چرا که ناقل مجهول است و در کلام دیگری مؤید و قرینه‌ای برای آن نداریم. به علاوه که می‌تواند اشتباه در نقل نیز باشد چرا که بانوی تربیت کننده نرجس خاتون جناب حکیمه خاتون بوده است.

6- ماریه (مریم ) :

که به نقل دروس از شهید اول است و نام مادر گرامی حضرت عیسی (ع) است و او مادر منجی جهان بشریت است که حضرت عیسی (ع) به اتفاق علمای شیعه و سنی به او اقتدا کرده در پشت سرش به نماز خواهند ایستاد.(91) البته لازم به ذکر است که نام مریم برای نرجس خاتون فقط در نقل دروس از شهیzwnj;) و نـرجسzwnj; آنzwnj;الایام سوسن و فی بعضها ریحانة و کان صقیل و نرجس أیضاً من اسمائها (79) د اول آمده و به صورت «قیل» (یعنی گفته شده) آمده است و zwnj; کzwnj; میzwnj;مردند. روزیهzwnj; تو سودمند گرداند.این نشان از ضعف نام برای جناب نرجس خاتون است.zwnj;خاتونzwnj; ویzwnj;(عzwnj;(ع لذا محقق بحرانی در “حدائق الناظره” این نام رادر نهایت ضعف می‌داند (92)و به نظر میرسد این نام یکی از کنیزان امام حسن (ع) باشد

7- ریحانه:

هرگیاه خوشبو و معطر، دسته ریحان، دسته شاهپر غم، صعتر هندی، روزی، رحمت و نوری را گویند که در اثر ریاضت در انسان حاصل شود.(93) وه چه نامی مناسب با مادر ریحانه وجود، که همه جهان معطر از عطر او، هر غمی زدوده با یک نگاه او، هر دردی شفا یافته از صعترکوی او جمله خلائق بر سرسفره عام او، جهان هستی به طفیل عنایت او و مهر وماه منور از فروغ روی او.

8- خمط:

خمط نام دیگر ایشان است که در وفیات الاعیان و تاریخ ابن خلکان آمده است (94) و نام درختی است که میوه خوردنی دارد و به هرچیز تازه و خوشبو و به دریای خروشان گفته می شود(95) و همه این تعبیرات با آن بانوی بی همتا تناسب دارد. خمط نوعى درخت میوه است که قرآن نیز آن را به کار برده است. (96) در کتب لغت این واژه ، « خوشبوی » گردیدن معنا شده است (97) ، در مفردات نیز می‌خوانیم خمط گیاه بی‌خار است (98)

9- صقیل:

هر شی نورانی، صیقلی و جلا داده شده را می گویند. شیخ طوسی و شیخ صدوق می فرمایند.« پس از آنکه حضرت نرجس خاتون به ولی عصر (عج) حامله شد او را صقیل نام نهادند چون باردار به نگین ولایت شد» (99). صیقل به مفهوم پدیده نورانى وپر جلوه و نرم است. (100) در روایتی نیز که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است حضرت چنین تعبیر می‌کند: گفته می‌شود به مادر او صقیل.(101) نکتۀ قابل توجه اینکه در اصل حدیث واژۀ « صقیل » بوده است ولی در « نجم‌الثاقب » به صیقل تبدیل شده است (102) در کتب لغت واژۀ صقیل به معنای براق و جلادار آمده است و واژۀ صیقل به معنای تیزکننده شمشیر (103).با توجه به متن روایت که علت نام صیقل را بارداری نرجس به فرزند عزیزش می‌داند واژۀ « صقیل » بیش از « صیقل » برای نام ایشا ن مناسبت دارد اگرچه می‌توان ارتباطی بین این دو نام ایجاد کرد ، و گفت که چون برای جلادادن از اشیاء الماس‌ گونه استفاده می‌کنند لذا این دو با هم تفاوت چندانی ندارند .ولی قول اول بهتر است . در لغت « صقلیه » را نام جزیره‌ای در جنوب غربی ایتالیا می‌دانند (104) و شاید نام صیقل یا صقیل به علت انتساب نرجس به حوالی این مکان جغرافیایی باشد . در مجمع‌البحرین نیز نام مکانی ذکر شده که تا حدودی شباهت به این نام دارد (105)

گر بنا باشد نور فاطمه زهرا (علیه السلام ) در پیشانى حضرت خدیجه (علیه السلام ) هویدا باشد، نور یوسف زهرا چرا در پیشانى حضرت نرجس خاتون ساطع نباشد؟ در حالى که او نور یزدان و مهر فروزان است و به هنگام تولد نورى از او ساطع شده که همه اطراف و اکناف جهان را تا آفاق آسمان روشن نموده است !!(106)

10- ورداس :

به معنای گلگون هم آمده است (107)

11-نسیم :

که شیخ صدوق از آن یاد می‌کند(108)

در زیارت مرویه ی او به القاب الراضیه و المرضیه و الصدیقه و التقیه و الزکیه توصیف شده است و تمام عبارات آن زیارت دلالت واضح بر علو منزلت این بانوی عظما دارد.( 109)

القاب نرجس خاتون (ع):

القاب آن بانوی بزرگوار ام‌محمد،ام القائم وام ولد بود ام محمد معروف ترین کنیه نرجس خاتون، مادر امام زمان (ع) است.(110).

علیا مخدره حکیمه خاتون هر وقت او را ندا می¬کرد به لقب(( سیده)) وی را مخاطب می¬ساخت

سیدة الاماء به معناى بانوى کنیزان، تعبیرى است که در روایات از نرجس خاتون- مادر حضرت مهدى (ع)- شده است.

امام حسن مجتبى (ع) می فرماید: نهمین فرزند برادرم حسین (ع)، پسر بانوى کنیزان است که خداوند عمر او را در دوران غیبتش طولانى گرداند . آن گاه با قدرت خود او را به صورت جوان چهل ساله ظاهر می نماید، تا دانسته شود که خداوند به هر چیزى قادر است.(111) دربارۀ نام مبارک مادر امام زمان ( عج‌الله ) حدیث دیگری وجود دارد که مرحوم شیخ صدوق آن را از جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌کند . جابر بن عبدالله از لوح و صحیفۀ حضرت فاطمه ( سلام‌الله‌علیها ) نام مادر حضرت را این‌گونه بیان می‌کند :

« امه جاریة اسمها نرجس »؛ مادر او کنیزی است که نامش نرجس است . با توجه به این روایت درمی‌یابیم که شایستگی و وارستگی این بانو به گونه‌ای است که نام او در صحیفۀ فاطمه ( سلام‌الله‌علیها ) آمده است . گفته شده است که نرجس کنیز نبوده و تبار و خانوادۀ گرامی او مشخص است ولی چون در میان اسیران از روم به بغداد آمده بود و او را از برده ‌فروشی خریداری کرده بودند او را کنیز و جاریه نامیدند و پس از تولد فرزندش « ام‌ولد » خوانده شد (112)

علت تعدد زیاد نامهای نرجس خاتون :

در مورد وجود نامهای متعدد کنیزان و بویژه نامهای زیبای این بانوی گرامی دو احتمال وجود دارد:

الف ) صاحبان کنیزان برای خوشامد آنها از نامهای گلها استفاده کرده و در زمانهای مختلف آنان را با نامهای گوناگون صدا می‌زدند و یا اینکه چون هر کنیزی پس از خریداری متعلق به صاحب جدید خود می‌شد هر مولایی نامی بر وی می‌گذاشت و تعدد نامها به این دلیل است . لازم به ذکر است که در مورد نرجس خاتون ، خرید و فروش تنها یک بار صورت گرفت و آن هم از سوی امام ( علیه‌السّلام ) بوده است . از این رو قسمت اول این بحث ، احتمال قوی‌تری است

ب ) ازجمله دلایلی که سبب ذکر نام های متعدد برای ایشان است، اهتمام و توجه امام هادی و امام عسکری(علیهما السّلام) به مسائل امنیتی و مخفی داشتن وجود ایشان و ولادت امام زمان(علیه السّلام) از وی بوده است. امام (علیه السّلام) که می دانست از طرف حکومت تحت تعقیب قرار خوهد گرفت و مدتی را در زندان خواهد بود،وجاسوسان بسیاری به خانه ایشان رفت وآمد خواهند داشت هر چند مدت برنامه ای مخصوص داشت و در یک طرح محتاطانه ذهن مقامات حکومتی و دولت مردان را مشوش و منحرف می ساخت تا آنان متوجه نشوند که بانوی گرامی که به زودی مادر مصلح و منجی کل عالم بشریت خواهد شد چه کسی و با چه نامی است. این طرح به گونه ای اجرا می گشت که طاغوتیان، ستمگران و مسئولان ظلم و جور حکومتی گمان می کردند آن نام ها به بانوان متعدد تعلق دارد و در حیرت مانده بودند که منجی موعود از کدامین بانو متولد خواهد شد، غافل از آن که این اسامی مختلف، همه از آن یک نفر میباشد.(113) لذا این بانو دارای نام‌های متعددی شد تا مقداری ذهن‌ها دچار اضطراب و تشویش شده و به اصطلاح رد گم شود.

وقتی اراده حق تعالی و مشیت قاهره خدای ذی الجلال به انجام امری تعلق بگیرد، همه ی اسباب آن را فراهم می آورد. بدان سان که حیرت همه ارباب درایت، و تعجب همه ی صاحبان بصیرت پدید می آید.(114)

ج-اجتماع آن روز بندگان وکنیزانی را به عنوان اسارت از بلاد دوردست به چنگ می آورد که هیچگونه اطلاعی از زبان آنها هم حتی نداشت و از طرفی مولی وصاحب برده هرگونه تصرفی رادروی اعمال میکرد لذابرخود لازم نمی دید که نام معینی برای او انتخاب کند ویا شخصیت مشخصی رامعرفی کند تا مثلا دراذهان مورخین چهره واقعی او مشخص باشد علاوه براین برده ای هر وقت اسیر میشد از فهم زبان عربی عاجزوناتوان بود بطوریکه غالبا نمی توانست نام خود رابه عربی بگوید مولا وصاحبش هم اهمیت نمی داد که برای برده وکنیز خود نام معینی انتخاب کند همین اندازه برای او بس بود که به زبان عربی به هرلغتی که به زبانش آمد اوراصدابزند ازاینرو درآن اجتماع رسم بود که برای بردگان خود نامهای مختلفی ابداع میکردند .

البته این موضوع در مورد شخصیت بالای خاندان امام حسن (ع) صدق نمی کند زیرا آنها همواره با احترام با غلامان وکنیزان خود برخورد میکردند و برای آنها شخصیت قائل بودند از طرفی میدانیم که نرجس خاتون (س) برزبان عربی تسلط کامل داشتند و به خوبی میتوانستند صحبت کنند

البته یادآوری این نکته ضروری است که

الف- اختلاف در یک مسئله و تعدد در آن دلیل بر خرافه و بی پایه و اساس بودن آن مطلب نمی‌باشد.تعدد نام و لقب برای یک فرد نمی‌تواند دلیل بر عدم وجود و خرافه بودن او باشد. به عنوان مثال پیامبر گرامی اسلام هر چند نام شریفشان محمد (صلّی الله علیه و آله) است چنانچه در قرآن می‌فرماید : و ما محمد إلا رسول (آل عمران، 144) ولی در جای دیگر از قرآن با لفظ «احمد» (صف، 6) از آن بزرگوار یاد شده است، چنانچه در روایات متعددی نیز از ایشان با لفظ «احمد» نام برده شده است. و یا در نزد اهل سنت یکی از نشانه‌های معروف ظهور «دجال» می‌باشد که در عین آنکه مورد قبول آنان بوده و در روایات و کتب صحاح از او سخن به میان آمده است ولی پیرامون او و چگونگی حرکت او اختلافهای فراوان وجود دارد. یکی از موارد اختلافی، اسم او است. در یک جا از او به ابن صائد یاد شده است (115) ودر جای دیگر ابن صیاد (116) و در جای دیگر جساسه (117)

ب) اختلاف و تعدد در یک موضوع اگر بر اساس علت و هدفی بوده و قابل توجیه باشد، امری پذیرفته شده است. و حتی در مواردی که پیامها و نکته‌هایی در ضمن خود داشته باشد امر مطلوبی است. چنانچه تعدد لقب‌های یک فرد نشانه صفات و ویژگی‌های متعدد او می‌باشد.

خلاصه آنکه تعدد نامها باعث نمی‌شود وجود یک فرد زیر سؤال برده شده و نفی شودوهرکدام از نام هاى آن بانوى بزرگوار، بعدى از شخصیت والاى او را بیان مى کند.

به هر حال هیچ مانعى ندارد که یک زن با شخصیت، داراى نام هاى متعددى باشد و هرکدام از آن ها در مورد او به تناسب به کار رود.

در مورد نرجس خاتون، چه بساکه این نام هاى متعدد، بر اساس مصالح سیاسى و اجتماعى بوده که براى ما ناشناخته مانده است. (118))

بد نیست بدانیم از این بانودرکتابها باالقاب زیبایی یاد میشود من جمله بانوی هجرت ، خاتون عشق ، بانوی شکیبایی ،عروس سامرا,،خاتون کنیزان ، پرستوی عاشق ،….

تحلیل در مورد اسارت نرجس خاتون :

عده ای به جریان اسارت نرجس خاتون به دیده تردید نگریسته و آن را غیر واقعی میدانند وعنوان میکنند که اولا در آن زمان جنگی میان مسلمانان ورومیان نبوده که شاهزاده ای بخواهد در آن به اسارت در بیایید عده ای هم با استناد به این مطالب همسر امام را یک دختر عرب از میان دختران یاران امام هادی میدانند ونام اورا مریم بن زید علویه میدانند مثلا

مستشرق «دونالدسون » ، بعید می داند یکی از شاهزادگان روم دختر یشوع فرزند امپراتور روم همسر امام حسن عسکری باشد، او، معتقد است که این قصه از هر حیث برای تاکید بر پاکی اصل و نسب امام مهدی علیه السلام بافته شد، اما همین مستشرق بعید نمی داند شاهزاده رومی در میان اسیران جنگی، از جبهه امپراتوری بیزانس باشد که پس از فروش در بازار نخاسه، به عنوان کنیز به خانواده مسلمان والایی رفت. (119)

تردید چرا؟

مرجع فقید شیعه، مرحوم آیت‌الله میلانی پس از نقل گزارش نرجس‌خاتون به نکات ارزشمندی از متن گزارش اشاره نموده، می‌فرماید:

برخی از دشمنان اهل بیت در این مسائل ابراز تردید می‌کنند و می‌گویند: در ایام ولادت حضرت بقیةالله(ع) در میان مسلمانان و مشرکان جنگی روی نداده است.سپس سبب تشکیک و تردید آنان را دو چیز بیان می‌فرماید:

1. بی‌خبری آنان از تاریخ؛

2. دشمنی آنان با حق و حقیقت. (120).

لازم به ذکر است که پس از تثبیت حکومت اسلامی و گسترش نفوذ فرهنگ اسلامی در کشورهای همسایه، جنگ و گریزهای بسیاری بین روم شرقی و مسلمانان صورت گرفت که مورخان عرب و روم زوایای گوناگون آنها را ترسیم نموده‌اند. مسلمانان چند بار تا دروازه‌های قسطنطنیه پیش رفتند از طرف دیگر، روم نیز آرام نبود و دست به تجاوزات محدود و گاهی گسترده‌ای علیه مسلمانان می‌زد(121)

به گفتة اصطخری، محل تلاقی و تجمع اعراب و رومیان، منطقی سرسبز «بدرولیه» بود که رودخانة زلالی در آن جریان داشت(122)

جنگ‌های متعدد و گاه خونینی در سال‌های 239 ـ 253هـ.ق بین سپاه روم و اسلام گزارش شده است که همراه با اسیران و کشته‌های فراوانی بودده است. این جنگ‌ها در دوران حکمرانی متوکل (232 ـ 248هـ.ق)، منتصر (6 ماه)، مستعین (248 ـ 252هـ.ق) و معتز (252 ـ 255هـ.ق) به صورت پراکنده ادامه داشت.(123) در این دوره «میخائیل سوم» امپراطور روم شرقی بود(124)

الف :جنگ

حضور نرجس در خانة اهل بیت دست کم از سال 253ق. اثبات شده است، زیرا امام زمان(ع) در سال 255ق. به دنیا آمد و با تطبیق حوادث و رخدادهای دهة پنجاه و جنگ اعراب و روم، اسارت او به دست مسلمانان در همین سال‌ها بود.

در زمان حیات امام هادی وامام حسن عسکری (ع) جنگهای‌ بین‌ مسلمانان‌ و رومیها در کتب‌ تاریخی‌ اسلام‌ و غرب‌ ذکر شده‌ است‌ که‌ با توجه‌ به‌ آنها می‌توان‌ به‌ صحت‌ خـروج‌ بانو نـرجس‌ از روم‌ به‌ سوی‌ سامـرا پی‌ بـرد.از طرفی برای اثبات وجود جنگ میان رومیان ومسلمانان به راحتی میتوان از روی وقایعی که رخ میداده این ادعا را ثابت کرد

قلمرو بیزانس در زمان میخائیل سوم شبه جزیره بالکان ، ایتالیا، آسیاى صغیر و قسمتهائى از سوریه و مصر و لیبى بود.

بعد که با عربها درگیر شدند سوریه و مصر و لیبى را از آنها پس گرفتند، آسیاى صغیر و شبه جزیره بالکان براى آنها باقى ماند(125).

1- در نتیجه‌ جنگهای‌ اعـراب‌ و روم‌ جـزیـره‌ کـرت که‌ از جـزایـر مدیتـرانه‌ است‌ و در جنوب‌ یونان‌ واقع‌ شده‌ و متعلق‌ به‌ آن‌ کشور است‌ به‌ تصـرف‌ مسلمانان‌ در آمد. در اواخـر سال‌ ٢١٢ هجـری‌ سپاه‌ اسلام‌ با ده‌ هـزار نیـروی‌ سپاهی‌ وارد این‌ جـزیـره‌ شده‌ و آن‌ را به صورت‌ پایگاهی‌ برای‌ حملات‌ خود به‌ جـزایـر دیگـر در آوردند و سپس‌ بـر جـزیـره‌ سیسیل‌ تسلط یافتند و در سال‌ ٨٢٩ مسلمانان‌ موفق‌ به‌ تسخیـر شهـر ((آموریوم‌)) که‌ مهد خاندان‌ سلطنتی‌ بود شدند. در ((تاریخ‌ تمدن‌)) ذکر شده‌ است‌ که‌ در سال‌ ٧١٨م‌ نیروی‌ دریایی‌ بیزانس‌، عربها را از قسطنطنیه‌ پس‌ راند و در سال‌ ٩۶١م‌ جزیره‌ کرت‌ را که‌ به‌ دست‌ عربها افتاده‌ بود تصرف‌ کرد.(126)

2- از مجموع گزارشات تاریخی چنین به دست می‌آید که در سال 241هـ.ق رومی‌ها به عین‌زربه حمله و ساکنان آن جا را اسیر کردند. در همین سال، اسیران دو طرف مبادله شدند. در سال 241 الی 242 هـ.ق رومی‌ها به سرزمین‌های شمالی عراق حمله کردند و در «شمشاط»، «آمد» و «تفریق» 10 هزار تن از مسلمانان را اسیر کردند و بعد به سرزمین‌های روم بازگشتند. مسلمانان به تعقیب آنان پرداختند. امپراتور میخائیل سوم با دشواری فراوان خود را نجات داد. این حملة شدید، آغاز دوره‌ای از درگیری‌های طولانی میان دو طرف به حساب می‌آید. امیر عمر بن عبیدالله و امیر طرطوس در پاسخ به حملة رومی‌ها به شمال عراق، به سرزمین‌های روم حمله کردند. متوکل، خلیفة عباسی در سال 244 هـ.ق سپاهی را به سوی روم اعزام کرد. این سپاه دژهایی را که مهم‌ترین آنها دژ سمالو بود را فتح کرد.

اوضاع در مرزها همچنان ناآرام بود و طرفین به حملاتی علیه یکدیگر دست می‌زدند؛ تا این که مسلمانان به فرماندهی عمر بن عبدالله اقطع در سال 247 هـ.ق شکستی سهمگین بر امپراتور روم وارد کردند و در پی آن به داخل سرزمین‌های روم راه یافتند و ثغرا ارمیناک را خراب و سامسون را فتح کردند. ورود نیروهای اسلام به این بنادر، تهدید جدی بر ضد امپراتوری روم به حساب می‌آمد. امپراتور روم به این تجاوز واکنش نشان داد و سپاهی عظیم بالغ بر 50000 نفر جنگجو به فرماندهی بتروناس برای جنگ با مسلمانان ارسال کرد. دو سپاه در محلی به نام بوزون، بین دریاچه تاتا و رودخانة هالیس، با هم نبرد کردند. در این جنگ، عمر بن عبیدالله کشته شد. علی بن یحیی ارمنی در سال بعد در جنگی که برای انتقام گرفتن از قتل عمر رخ داده بود، کشته شد. کشته شدن این دو فرمانده، تأثیر بسیاری بر بیداری روحیة جهاد در مسلمانان داشت؛ به طوری که مردم بغداد و سامرا در مساجد و گذرگاه‌ها فریاد‌های جهاد و آماده‌باش سر دادند.

پس از پیروزی رومی‌ها، مناطق مرزی دستخوش تغییرات بسیاری شد و مسلمانان توانستند دژهای دیگری را تصرف نمای د و به داخل کبادوکیا در شرق رودخانه هالیس نفوذ کنند. این درگیری‌ها به صورت متناوب در سال‌های بعدی هم ادامه داشت.

3- در سال 248هـ.ق جنگ سختی بین مسلمانان و رومیان به وقوع پیوست. ابن اثیر دربارة حوادث این سال می‌نویسد:

و فیها غزا الصائقة و صیف، و کان مقیماً بالثغر المثاحی حتی ورد علیه موت المنتصر ثم دخل بلاد الروم فافتح حصناً یقال له (فرود به) (127)

در این سال، «المنتصر» خلیفة عباسی لشکر عظیمی را که اکثر آنان از ترکان بودند، به سوی بلاد روم اعزام کرد. این جنگ برای خارج کردن قوای روم از سرزمین‌های اسلامی که در سال223هـ.ق در جنگ عموریه به دست آورده‌ بودند، صورت گرفت.

فازیلیف، مورخ مشهور روسی، می‌نویسد: در سال 248هـ.ق سردار مسلمانان با رومیان پیکار کرد. بسیاری از اشراف و بزرگان روم را اسیر کرد.(128)

4- فازیلف روسی در کتاب تاریخ العرب و الروم (129) در طی حوادث سال 241 هجری میان مسلمانان به سرکردگی عمر بن عبدالله قطع و جعفر بن علی سائقه با قوای روم جنگی روی داد که شخص قیصر نیز در آن جنگ شرکت داشت. و از هر طرف جمع کثیری به قتل رسانیدند و بعد از آن به سوی ثغور جوریه حمله کردند و اموال و ناموس مردم را به غارت بردند. (130) وی همچنین مینویسد

: در سال 247 الی 248 بلکا جور سردار مسلمین با رومیان جنگید و طی آن بسیاری از اشراف روم اسیر شدند.(131) در این سال، در جنگی دیگر، علی بن امِنی، یکی دیگر از فرمانده‌هان مسلمانان، به قتل رسید.

5- تاریخ‌نگارانی‌ مثل‌ ابن‌اثیر و طبری‌ از جنگهای‌ پراکنده‌ای‌ بین‌ اسلام‌ و روم‌ از سال‌ ٢۴٠ تا ٢۵٣ ه.ق‌ خبر می‌دهند که‌ در خلال‌ این‌ جنگها از هر دو طرف‌ عده‌ای‌ اسیر شده‌اند.(132)

بنا بر آنچه‌ در ((الکامل‌ فی‌ التاریخ‌)) ابن‌اثیر آمده‌ است‌ در جریان‌ جنگی‌ بسیار سخت که‌ در سال‌ ٢۵٣ بین سلیمان بن عمران الاذی و عنتره درگرفت و افراد زیادی کشته و اسیر شدند. در این جنگ، پیروزی با سلیمان بود و از بزرگان هم بیش از 100 نفر اسیر شدند. و برخی‌ از شاهزادگان‌ و بزرگان‌ در آن‌ به‌ اسارت‌ مسلمانان‌ در آمدند; نـرجس‌ به‌ جمع‌ اسیـران‌ پیوسته‌ و به‌عنوان‌ کنیز در معرض‌ فروش‌ قرار می‌گیرد.(133)

6- طبری دربارة حوادث سال 241هـ.ق می‌نویسد:

و فیها اغارت الروم علی عین زربة، فأسرت من کان بها من الزط مع نسائهم و ذراریَّهم و جوامیسهم و بقرهم… و فیها کان الفداء بین المسلمین و روم.

در این سال، رومی‌ها به «عین زربه» حمله کرده، همه ساکنانش را اسیر کردند و اموالشان را به غارت بردند

وی دربارة حوادث سال 242هـ.ق می‌نویسد:

و فیها خرجت الرّوم من ناحیة شِمشاط بعد خروج علی بن یحیی الارمنی من الصائقة حتی قاربوا آمد… و اسروا نحواً من عشرة آلاف انسان.

در این سال، رومی‌ها به «شمشاط» (سرزمین‌های شمالی عراق) حمله کردند. آنان با هجوم به «شمشاط»، «آمد» و «تفریق»، 10000 تن از مسلمانان را اسیر کردند.

نیز دربارة حوادث سال 244هـ.ق می‌نویسد:

و فیها وجه المتوکل بغا من دمشق لغز و الروم فی شهر ابیع الاخر، فغزا الصائفة، فافتح صُمُلة و…

در این سال، متوکل بغارا از دمشق به جنگ روم فرستاد. وی در ماه ربیع الاخر با رومیان وارد جنگ شد و صلمه را فتح کرد.

7- مروج الذهب و تاریخ طبری (134)درباره ی جد نرجس خاتون معتقدند که او یا توفیل، پادشاه روم در زمان معتصم عباسی است که در زمان پادشاهی وی ((عموریه)) فتح شد، یا میخائیل بن توفیل (میخائیل سوم )بوده است که بنابر نقل عمر بن جریر طبری، در وقایع سال 223، جنگی بین او و معتصم واقع شد و تا سال 245 یعنی معاصر متوکل عباسی هنوز به عنوان امپراتور روم ذکر شده است وجنگهایی بین او ومسلمانان رخ میداده است . (135)

این مطلب، هم تأییدی است بر ملیت ایشان و هم تأییدی بر وقوع جنگ در سال¬های مورد نظر.

8- کلینی در کتاب خود عنوان میکند پس از سال 242 جنگهای عمده ای بین عباسیان و رومیان وجود داشته (136)

9- در کتب تاریخی معتبر،جنگ های گوناگون بین ایران و روم بیان شده است و از آن میان، می توان به حنگ هایی اشاره کرد که امکان اسارت ملیکا نوه ی امپراتور روم در آن ها قابل پذیرش است. مسعودی درکتاب معتبر خود مروج الذهب می نویسد: امام هادی(علیه السّلام) پدر امام حسن عسکری(علیه السّلام) در سال 235 قمری از سوی متوکل عباسی از مدینه به سامرا احضار گردید و به طور اجباری درآن مکان اقامت گزید. ولادت با سعادت امام حسن عسکری(علیه السّلام) در سال 232 قمری در مدینه منوره بود و از همان سال¬ها – چنان که در تواریخ اسلامی و خارجی می نویسند- جنگ های میان سپاه اسلام و روم شرقی یا شهر بیزانس(ترکیه فعلی) و روم غربی( ایتالیای امروزی) و متصرفات آن به وقوع پیوسته است؛ از جمله به طوری که در الکامل ابن اثیر و منابع دیگر تاریخی نوشته¬اند، در سال های 240، 244،248، 249 و 253 هجری، جنگ هایی بین قوای اسلام و روم شرقی درگرفته و در خلال آن ها اسیرانی از طرفین مبادله شده است. (137)

10- یاقوت می‌نویسد:

در واقعة «یرموک» قیصر روم تا انطاکیه آمده بود که جنگ را از نزدیک رهبری کند. هنگامی که مطلع شد رومیان شکست خورده‌اند، انطاکیه را به قصد قسطنطنیه ترک کرد.

قیصر به هنگام ترک انطاکیه خطاب به تپه‌های سوریه گفت: «ای سوریه! خداحافظ،‌ دیگر امید ندارم که به سوی تو بازگردم».(138)

11- شکیب ارسلان در گزارش ارزشمند خود می‌نویسد:

به سال 244 ق. سپاه اسلام به فرماندهی عباس بن فضل از راه دریا با رومیان جنگیدند، چهل کشتی جنگی رومیان برای مقابله با سپاه اسلام وارد معرکه شد. پیکار سختی درگرفت. رومیان شکست خوردند و مسلمانان ده کشتی را با سرنشینان آن‌ها از آنان به غنیمت بردند.

سپس عباس به جنگ «قیصر» رفت، در آنجا مردی را اسیر کرد. او نقطه‌ای از حصار شهر را به عباس نشان داد.

عباس از همان نقطه به شهر رخنه کرد و وارد نبرد شد. مردم شهر درهای شهر را گشودند و تسلیم سپاه اسلامی شدند و غنایم فراوانی نصیب مسلمانان گردید.

متعاقب آن پادشاه قسطنطنیه سیصد کشتی جنگی پر از سرباز به جنگ مسلمانان فرستاد، همین که به « سرقسوسه» رسیدند، عباس با سپاهیانش به جنگ آن‌ها رفت و رومیان را شکست داد، و یکصد کشتی را از آن‌ها به غنیمت گرفت.(139)

هنگامی که هرقل پیشرفت سریع مسلمانان را مشاهده کرد خطاب به رومیان گفت: ای سپاه روم مطمئن باشید که مسلمانان به شهرهایی که فتح کرده‌اند بسنده نمی‌کنند، تا آخرین شهر شما را فتح کنند، زنان و کودکان شما را اسیر بگیرند و شاهزادگان شما را بردة خود سازند. بیایید از حریم خود و امپراتور خویش دفاع کنید.(140)

12- شیخ کامل سلیمان در یوم الخلاص می¬نویسد: (( مادر امام عصر، نرجس دختر یشوعا بن قیصر روم می باشد که از نسل شمعون وصی حضرت عیسی(علیه السّلام) است.نرجس به صورت ناشناس با لشکریان پدرش، برای مداوای مجروحین جنگ، همراه شد و این جنگ در جنوب شرقی اروپا با مسلمین اتفاق افتاد. شاهزاده به اسارت گرفته شد ولی احدی مطّلع نشد که او دختر قیصر روم است.)) (141)

آیت الله میلانی در کتاب قادتنا نیز مطلب فوق را با مختصر تفاوتی ذکر می کند و می گوید: احتمال می رود این اسرا در سال 252 هجری به بغداد رسیده باشند وامام هادی(علیه السّلام) شاهزاده (( نرجس)) را در همان سال یا سال بعد به عقد امام حسن عسکری(علیه السّلام) درآورده باشد و امام زمان (علیه السّلام) در سال 255 هجری متولد شده باشد(142)

ب : مبادله اسراء:

همانطورکه دیدیم در عهد امپراتوری میخاییل سوم در میان سپاهیان اسلام و روم جنگ‌های شدیدی روی داد و اسیران بی‌شماری از طرفین به دست یکدیگر افتاد

از طرفی مطالبی در برخی کتب ذکر شده که غیر مستقیم کاملا گویای همین مطلب است حتی برخی از آنها کاملا با گفته های نرجس خاتون (آزاد کردن اسرابه دست پدربزرگش )همخوانی دارد

1- در عاشورای 231ق. (برابر با سپتامبر 845 م.) اسیران جنگی میان مسلمانان و رومیان مبادله شد.

تعداد اسیران مسلمان را که در آن روز بازخرید کردند 4460 نفر نوشته‌اند.(143) و در این زمان بود که نواحی «آدانا» به دست مسلمانان فتح شد(144).

2- مسعودی به هنگام بررسی مبادله و بازخرید اسرای جنگی در میان مسلمانان و رومیان می‌نویسد:

سومین بازخرید اسیران در خلافت الواثق بالله درمحرم 231ق. بود، که امپراتور در آن زمان «میخاییل بن تئوفیل بود، و سرپرست این بازخرید از طرف خلیفه، خاقان ـ غلام ترک خلیفه ـ بود. در این تاریخ 4362 نفر اسیر مسلمان در ظرف ده روز بازخرید شدند. (145) سپس می‌نویسد:

چهارمین بازخرید اسیران در زمان متوکل، در شوال 241 ق. بود، و سرپرست این بازخرید از طرف خلیفه «شنیف» بود. در این تاریخ 2200 نفر اسیر بازخرید شدند.(146)

3- یعقوبی ـ مقدم مورخان اسلامی ـ نیز گزارش کوتاهی از مبادله و بازخرید اسیران در عهد متوکل در تاریخ ارزشمند خود آورده است.(147)

4- طبری در حوادث 241 ق. می‌نویسد:

تئودوره، مادر میخاییل و امپراتور روم، شخصی را به نام «جرجیس بن فرنافس» برای بازخرید اسیران رومی به نزد متوکل فرستاد. تعداد اسیران رومی در دست مسلمانان در حدود 20000 نفر بودند.

پس از شرح مبسوطی ادامه می‌دهد:

این مبادله و بازخرید اسیران در روز 12 شوال 241 ق. انجام پذیرفت. و تعداد اسیران مسلمان 758 نفر بود، که 125 نفر آنان را زنان تشکیل می‌دادند. (148)

5- درکتاب تاریخ الخلفاء آمده : به هنگام فتح «عموریه» رومیان 30000 نفر کشته دادند و 30000 نفرشان به اسارت رفت.(149).

6- مسعودی در ضمن شرح حال «میخاییل بن تئوفیل» می‌نویسد:

شخصی به نام «ابن بقراط» از شاهزادگان پیشین از اهل «عموریه» در امپراتوری میخاییل با وی به منازعه پرداخت، میخاییل در برابر او صف‌آرایی کرد و همة زندانی‌های مسلمان را برای نبرد با او از زندان آزاد کرد با ساز و برگ نظامی آن‌ها را مجهز کرده و به نبرد ابن بقراط فرستاد. بدین وسیله بر او پیروز شد.(150)

7- طبری نیز در حوادث سل 241هـ.ق می‌نویسد در این سال بین مسلمانان و رومیان تبادل اسرا صورت گرفت.تعداد اسرای مبادله شده مسلمانان را 1748 نفر زن ذکر کرده‌اند.(151)

8- طبری در حوادث سل 245هـ.ق می‌نویسد:و بعث مَلِک الروم فیها بأسری من المسلمین…

در این سال، حدود 77 نفر از اسیران مسلمانان با رومیان مبادله شدند.(152)

9- در تاریخ طبری، در حوادث سال 246 آمده است: نصر بن الازهر شیعی، (فرستاده متوکل به روم برای پرداخت فدیه به منظور آزاد کردن اسیران) می گوید: «وقتی به قسطنطنیه رسیدم، با همان لباس و شمشیر و خنجر و کلاهی که داشتم، به سرای قیصر میخائیل رفتم. بین من و دایی قیصر که سرپرست وی بود، مناظره ای در گرفت »با توجه به این مطلب میفهمیم جنگهایی بین رومیان ومسلمانان بوده که شخصی از طرف اعراب به نمایندگی آمده تااسراء راآزاد کند (153)

قابل ذکر است که مورخان اکثرا اعتقاد دارند نرجس خاتون یا در جریان جنگ 248 ه.ق که خود قیصر نیز در آن حضور داشته اسیر شده ویا در سال 253 ه.ق در جنگ بزرگی که روی داد به اسارت در آمده است .الله اعلم

پس به طورخلاصه از مجموع گزارشات تاریخی چنین به دست می‌آید که در سال 241هـ.ق رومی‌ها به عین‌زربه حمله و ساکنان آن جا را اسیر کردند. در همین سال، اسیران دو طرف مبادله شدند. در سال 242 هـ.ق رومی‌ها به سرزمین‌های شمالی عراق حمله کردند و در «شمشاط»، «آمد» و «تفریق» 10 هزار تن از مسلمانان را اسیر کردند و بعد به سرزمین‌های روم بازگشتند. مسلمانان به تعقیب آنان پرداختند. امپراتور میخائیل سوم با دشواری فراوان خود را نجات داد. این حملة شدید، آغاز دوره‌ای از درگیری‌های طولانی میان دو طرف به حساب می‌آید. امیر عمر بن عبیدالله و امیر طرطوس در پاسخ به حملة رومی‌ها به شمال عراق، به سرزمین‌های روم حمله کردند. متوکل، خلیفة عباسی در سال 244 هـ.ق سپاهی را به سوی روم اعزام کرد. این سپاه دژهایی را که مهم‌ترین آنها دژ سمالو بود را فتح کرد.

اوضاع در مرزها همچنان ناآرام بود و طرفین به حملاتی علیه یکدیگر دست می‌زدند؛ تا این که مسلمانان به فرماندهی عمر بن عبدالله اقطع در سال 247 هـ.ق شکستی سهمگین بر امپراتور روم وارد کردند و در پی آن به داخل سرزمین‌های روم راه یافتند و ثغراو ارمیناک را خراب و سامسون را فتح کردند. ورود نیروهای اسلام به این بنادر، تهدید جدی بر ضد امپراتوری روم به حساب می‌آمد. امپراتور روم به این تجاوز واکنش نشان داد و سپاهی عظیم بالغ بر 50000 نفر جنگجو به فرماندهی بتروناس برای جنگ با مسلمانان ارسال کرد. دو سپاه در محلی به نام بوزون، بین دریاچه تاتا و رودخانة هالیس، با هم نبرد کردند. در این جنگ، عمر بن عبیدالله کشته شد. علی بن یحیی ارمنی در سال بعد در جنگی که برای انتقام گرفتن از قتل عمر رخ داده بود، کشته شد. کشته شدن این دو فرمانده، تأثیر بسیاری بر بیداری روحیة جهاد در مسلمانان داشت؛ به طوری که مردم بغداد و سامرا در مساجد و گذرگاه‌ها فریاد‌های جهاد و آماده ‌باش سر دادند(154)

پس از پیروزی رومی‌ها، مناطق مرزی دستخوش تغییرات بسیاری شد و مسلمانان توانستند دژهای دیگری را تصرف نمایند و به داخل کبادوکیا در شرق رودخانه هالیس نفوذ کنند. این درگیری‌ها به صورت متناوب در سال‌های بعدی هم ادامه داشت.(155)

نرجس خاتون چگونه به اسارت درآمداصلا یک زن درمیان ارتش چه میخواهد ؟ آیا کسی اوراشناخت ؟

همانطور که قبلا ذکرکردیم نرجس خاتون دررویای صادقه دردیداری با امام حسن عسکری (ع) مطلع میشود که بزودی جنگ سختی میان مسلمانان ورومیان درمیگیرد که شخص قیصر هم درآن حضوردارد ورومیان دراین جنگ شکست میخورند….

جناب نرجس خاتون به صورت ناشناس درمیان زنهای پرستارکه برای پانسمان و معالجه مجروحین همراه سپاه حرکت می کردند . همراه لشکرپدرش به راه افتاده بود (البته بنابه گفته خودنرجس خاتون ایشان درلباس مبدل ازراهی که امام حسن عسکری به ایشان گفته بودند وارد ارتش میشود ). این لشکرکه برای جنگ باسپاه اسلام رهسپارجنوب شرقی اروپابودند بجنگ آوران اسلام روبروشده . شکست خوردند وهمه پرستاران به دست مسلمان اسیرشدند .مسلما درتمامی اعصار وکشورها درتمامی جنگها عده ای برای مداوای زخمی هاو همچنین امورآشپزی وغیره … به کار گرفته میشدند که دراکثر مواقع زنهایی به طور داوطلب به استخدام درمی آمدند این موضوع آنقدر واضح است که نیازی به توضیح آن نمی بینم .ازطرفی چه کسی میتواند به دختری کهنه پوش درمیان هزاران نفرارتشی وغیره… درآن زمان شک کند که اوشاهزاده است واصلا برای چه اینگونه درمیان کنیزان وپرستاران است وچه میخواهد ….مطمئنا درآن زمان این موضوع به هیچ عقل سلیمی رخنه نکرده …از طرفی نرجس خاتون باعقل ودرایتی که داشت مطمئنا خود رادرمعرض دید کسانی که احتمال میرفت او رابشناسند ورازش برملاشود قرارنداده است حتی به گفته خود ایشان به بشر،تنها کسی که تاآن لحظه راز اورا دانسته خود بشر است که آنهم توسط خود نرجس خاتون عنوان شده

چرا کسی سراغ نرجس خاتون را از طرف امپراتوری روم نگرفت وآیا گزارشی از مفقود شدن یک شاهزاده در تاریخ روم هست ؟چراکسی به اودر سامراء شک نکرد؟

اولا امام هادی (ع) برای فرزندش دختری راانتخاب کرد که دایه ای نداشته باشد که بعدابخواهد دردسرساز باشد

ما درتاریخ میخوانیم در بین سالهای(248الی 253) کودتای «باسیلیوس مقدونی» با تلاشی سرنوشت ساز و انقلابی در روم پیش آمد باسیلیوس مقدونی، قیصربارداس وتعدادی از شاهزاده گان را می کشد، سپس میخائیل سوم را به قتل می رساند و خود را امپراتور جدید اعلام می کند وتمامی بازماندگان را قتل عام میکند و به حکومت خاندان عموریه پایان می دهد. آن گونه که در تاریخ ثبت است، باسیلیوس، شخصی بی سواد و خشن و خون آشام بود.

لازم به ذکر است که هنگامی که کودتای نظامی درروم شروع شد ، باسیلیوس مقدونی تعداد بیشماری ازشاهزاده هارا به قتل رساند برای آنکه به تاج وتخت برسد ازاین رو درسالهای کودتا بسیاری ازشاهزادگان فرارکردند تاجانشان رانجات دهند . درآن شرایط بحرانی جنگ ها وکشته شدن وفراری شدن شاهزادگان وبالاخره کشته شدن بارداس و میخاییل سوم ، چه کسی به دنبال شاهزاده ملیکا میگردد در آن زمان اگر شاهزاده ای ناپدید میشد میپنداشتند که به طور پنهانی فرار کرده وجان خود را نجات داده است …اصلا چه کسی اطلاع داشته که اوبه کجارفته تابخواهد سراغی از اوبگیرد در آن اوضاع طبیعتا هرکس بدنبال منافع وحفظ جان خود بوده است

از طرفی نرجس خاتون که درکاخ امپراطوری تربیت یافته بود . تحت رعایت پدرپدربزرگش چندین زبان یادگرفته بود . که یکی ازآنهاعربی بود وچون زبان عربی دراثرفتوحات اسلامی دراروپا ارزش والائی داشت . نرجس خاتون آنراممارست کرده ، خوب یادگرفته بودوبه خوبی می توانست به زبان عربی تکلم کند .از این لحاظ هم کسی به اودرسامراء شک نمیکرد وچون ازدواج وزندگی وی بسیارپنهانی بودونامی عربی داشت اندک افرادی اورامیشناختند وحتی بعضی به دلیل فصاحت زبان عربی اوگمان میکردند وی دختری عرب است ویکی از کنیزان امام حسن عسکری (ع) میباشد وچون وی در ابتدا درخانه حکیمه خاتون پرورش یافت عده ای هم گمان میکردند وی کنیز حکیمه خاتون است که اورا به امام حسن عسکری (ع) از روی ارادت وعلاقه بخشیده است ….

بالاتراز همه این صحبتها خدا خواست ملیکا یا نرجس، مادر مصلح جهان شود… خداوند از وى مردى را که نرجس بدو رغبت و میلى نداشت، راند و شوهرى دیگر در زمان دیگر تقدیر وى کرد. خدا مى خواست در حوادث کودتاى نظامى که قربانیان آن، خاندان حاکمه عموریه بودند، وى از کشتن نجات یابد و در سفرى هیجان آور به بغداد، و سپس به سامرا برسد .مسلمااگر نرجس خاتون به اسارت درنمی آمد حتمابه دست عاملین بارداس خونخوارهمانند دیگرشاهزادگان وپدربزرگش کشته میشد خداوند وی رانجات داد چون پاک بود ولیاقت همجواری با امامان راداشت

سن نرجس خاتون وامام حسن عسکری درهنگام ازدواج :

برخی روایات اشاره دارد نرجس خاتون در سال248 وارد سامراءشده وبعضی ازروایاتی که به این موضوع اشاره دارد، می گوید، امام هادی کمی پس از پایان جنگ محلی بغداد (سال 251- 252) دست به این اقدام زد. که احتمالا، اقدام حضرت، میان سال های 253- 254 هجری است; یعنی، هنگامی که بغداد فعالیت عادی اش را پس از جنگ خانمان برانداز داخلی، از سرگرفت

برخی‌ از کتب‌ تاریخی‌ شیعه‌ سن‌ نرجس‌ را هنگام‌ ازدواج‌ سیزده‌ سال‌ ذکر کرده‌اند ولی‌ این‌ مطلب‌ با مستندات‌ تاریخی‌ غـرب‌ سازگاری‌ ندارد زیـرا مورخین‌ تاریخ‌ روم‌ در مورد وقایع‌ سال‌ ٧٠٠ میلادی‌ به‌ بعد می‌نویسند:

((کلیسا ازدواج‌ دخترانی‌ را که‌ کمتر از پانزده‌ سال‌ داشتند ممنوع‌ کرد.))(156)

اماخودنرجس خاتون سن ازدواجش با برادرزاده امپراتور را13 سال ذکرمیکند

پس باتوجه به این سخنان دواحتمال وجود دارد

اولا : با توجه‌ به‌ اینکه‌ خانواده‌ نرجس‌ به‌ علت‌ انتساب‌ به‌ شمعون‌ صفا از خانواده‌های‌ مذهبی‌ روم‌ بوده‌ و تاریخ‌نگاران‌ از خصوصیات‌ آن‌ زمان‌ ((پاپیگری‌ قیصری‌)) را ذکر کرده‌اند می‌توان‌ گفت‌ این‌ قانون‌ در مورد دختر کلیسا به‌ یقین‌ اجرا شده‌ و مراسم‌ ازدواج‌ او با پسرعمzwnj;های روم حمله کردند. متوکل، خلیفة عباسی در سال 244 هـ.ق سپاهی را به سوی روم اعزام کرد. این سپاه دژهایی را که مهموهایش‌ در کمتر از پانزده‌ سالگی‌ برگزار نشده‌ است‌.

ازطرفی درست است که نرجس خاتون خود به بشربن سلیمان میگوید هنگامی که 13 سال داشتم پدربزرگم تصمیم گرفت من رابه عقد برادرزاده اش/strong درآورد اماممکن است span style=فقط تصمیم آن گرفته شده باشد ومراسم ازدواج باتوجه به آیین مذهبی که قبلا ذzwnj;اثیر و طبریکرکردیم وقتی برگزارشده که نرجس 15 ساله بوده

دوما : احتمال دارد امپراتور قوانین رابه واسطه قدرتش نقض کرده باشد که احتمالش ضعیف است و سن ازدواج او رادرآن زمان 13 سال فرض کنیم به گفته خود نرجس خاتون مدتی راپس از آن بیمار بوده وبعد به واسطه خوابهایش مسلمان شده وبعداز آن مدتی زیاد امام حسن عسکری هرشب به خوابش می آمده پس میتوانیم نتیجه بگیریم که لااقل نرجس خاتون چندین ماه پس از بهم خوردن ازدواجش به اسارت درآمده وباتوجه به زمان تقسیم بندی اسراوهمچنین فاصله زیاد روم وبغداد آوردن اسرابه بغداد باتوجه به امکانات محدود آن زمان مقداری طول کشیده پس میتوانیم بگوییم بادرنظرگرفتن موارد بالا حداقل نرجس خاتون هنگام ورود به بغداد 15 سال داشته اند (الله اعلم )

از طرفی وقتی نرجس به سامراوارد میشود با آیین اسلام آشنایی اندکی دارد وامام هادی (ع) اورابه خانه حکیمه خاتون

میفرستد تاآیین اسلام رابه طور کامل فراگیرد میتوان گفت که نرجس خاتون حداقل چندسالی رادرخانه حکیمه میماند

زیرا:

دربعضی کتب میخوانیم نرجس کنیزحکیمه خاتون بوده وحتی درخانه ایشان به دنیا آمده شایددلیل اشتباه این مورخان همین حضور زیاد وپنهانی نرجس خاتون درخانه حکیمه باشدوبه خطر اینکه کسی به اوشک نکندوجانش به خطرنیفتد به مردم گفته میشده اوکنیز حکیمه است

اکنون‌ با توجه‌ به‌ نقلهای‌ گوناگون‌ مورخان‌ در مورد اسارت‌ بانو نرجس‌، دو احتمال‌ می‌تواند وجود داشته‌ باشد:

الف‌- نازیلیف‌ مورخ‌ شهیر روسی‌ می‌نویسد: در سال‌ ٢۴٨ ه.ق‌ سردار مسلمانان‌ با رومیان‌ پیکار کرد و طی‌ آن‌ بسیاری‌ از اشراف‌ و بزرگان‌ روم‌ به‌ اسارت‌ رسیدند.(157))

نرجس‌ در این‌ جنگ‌ به‌ فرمان‌ امام‌ حسن‌ عسکری‌(ع‌) در عالم‌ رویا خود را به‌ جمع‌ کنیزان‌ ملحق‌

کرده‌ و به‌ بغداد می‌رود. اگر چنین‌ باشد این‌ موضوع‌ در حالی‌ صورت‌ می‌گیرد که‌ امام‌ عسکری‌(ع‌) ١۶ سال‌ بیشتر ندارد و نرجس‌ نیز بنا بر آنچه‌ گفته‌ شد کمتر از ١۵ سال‌ ندارد. اگر ازدواج‌ این‌ دو بزرگوار بنا بر

آنچه‌ بیان‌ شد در سال‌ ٢۵٣ و یا اوایل‌ ٢۵۴ باشد، پاک‌بانوی‌ سامرا در حدود ٧ یا ٨ سال‌ نزد حکیمه‌خاتون‌ به‌ تعلیم‌ فرایض‌ دینی‌ مشغول‌ بوده‌ و سپس‌ به‌ همسری‌ امام‌ عسکری‌(ع‌) در آمد.در این صورت امام حسن عسکری درهنگام ازدواج 22 ساله ونرجس خاتون 19 الی 20 ساله بوده اند

ب‌- بنا بر آنچه‌ در الکامل‌ فی‌ التاریخ‌ ابن‌اثیر آمده‌ است‌ در جریان‌ جنگی‌ که‌ در سال‌ ٢۵٣ رخ‌ داد و برخی‌ از شاهزادگان‌ و بزرگان‌ در آن‌ به‌ اسارت‌ مسلمانان‌ در آمدند; نـرجس‌ به‌ جمع‌ اسیـران‌ پیوسته‌ و به‌

عنوان‌ کنیز در معرض‌ فروش‌ قرار می‌گیرد. (158) امام حسن عسکری درآن زمان 19 الی 20 ساله بوده اند

در این‌ صورت‌ با توجه‌ به‌ اینکه‌ امام‌ زمان‌(ع‌) در سال‌ ٢۵۵ به‌ دنیا آمدند و حداقل‌ یک‌ سال‌ و اندی‌ فاصله‌ وصلت‌ این‌ دو بزرگوار و تولد فرزندشان‌ می‌تواند باشد (چون‌ در زمان‌ امام‌ هادی‌(ع‌) عقد

خوانده‌ شد و امام‌ زمان‌ پس‌ از شهادت‌ ایشان‌ به‌ دنیا آمد) نتیجه‌ می‌گیریم‌ که‌ نرجس‌ در سال‌ ٢۵٣ ه.ق‌ وارد سامرا می‌گردد در جریان‌ جنگ‌ اعراب‌ و روم‌. و در مدت‌ کوتاهی‌ مثلا دو یا سه‌ ماه‌ در خانه‌

حکیمه‌خاتون‌ به‌ تعلیم‌ فرایض‌ می‌پردازد و در اواخر سال‌ ٢۵٣ و یا اوایل‌ ٢۵۴ با امام‌ عسکری‌(ع‌) ازدواج‌ می‌کند.وامام حسن عسکری در آن زمان 22 ساله بوده اند ونرجس خاتون درهنگام ازدواج باتوچه به مطالب فوق احتمالا 15 ساله ویا 16 ساله بوده اند (الله اعلم )

ج- عده ای از مورخان عنوان میکنند احکام و مقررات کلیسای روم شرقی با روم غربی فرق دارد. به عبارت دیگر، کلیسای ارتودکس با کاتولیک فرق می‌کند و ممنوع بودن ازدواج دختر قبل از 15 سالگی مربوط به روم غربی و کلیسای کاتولیک است.

و قانون کلیسا فقط در امپراتوری روم غربی اجرا میشده واحتمال دارد که این قانون در امپراتوری روم شرقی اجرا نمیشده است

پس نتیجه میگیرند نرجس هنگامی که وارد سامراشده 13 ساله بوده وهنگام ازدواج 14 ساله وهنگام زایمان 15 ساله بوده است همانند ابن اثیردر الکامل‌ فی‌ التاریخ‌…..

د- محقق معاصر، سید محمد صدر، می‌گوید: احتمال دارد نرجس در جنگی که در سال 249 هـ.ق میان مسلمانان و رومیان رخ داده، اسیر شده و تا سال 254 هـ.ق در دست ارباب خود بوده و در آن سال او را به فرستادة امام هادی فروخته باشد. این احتمال با روایت صدوق که نشانگر عشق و علاقة نرجس به این وصلت و قول و قرارهای او با امام هادی در عالم خواب سازگاری ندارد. علاوه بر آن، از نظر عرض بعید به نظر می‌رسد کسی که شغلش برده‌فروشی باشد کنیزی را 5 یا 6 سال نزد خود نگاه دارد.(159) الله اعلم

چرا باید حاکمان عباسی درجستجوی همسرامام حسن عسکری باشند؟ وبخواهند اورا ازبین ببرند درحالی که درتاریخ میخوانیم امام حسن عسکری (ع) روابط بسیار بادربار داشته است وحتی دربسیاری از مراسم دربار عباسی شرکت میکرده است ومورد احترام بوده است ؟

ازطرفی ضمن اینکه اگر حکومت عباسی میخواست امام زمان را بکشد، براحتی امام عسکری و نرجس را میکشد و دیگر نیازی نبود که بخواهد بدنبال فرزند آنها باشد.؟

به این دسته از عزیزان توصیه میکنم که حتما زندگینامه امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) رامطالعه کنند تا جواب سئوال خود رابیابند

به هرحال برای پاسخ به این سئوال باید موضوع از چند زاویه مورد بررسی قرار گیرد

1- اوضاع واحوال سیاسی سامراء در زمان امام حسن عسکری

2- هدف عباسیان ازشناسایی همسر امام حسن عسکری (ع)

3- رویه وسیاست برخورد امام حسن عسکری باطاغوتیان

4- تدابیر امام حسن عسکری برای ایجاد مقدمات ظهور واز همه مهمتر حفظ جان امام زمان (ع)

حال به طور اختصار هریک رامورد بررسی قرار میدهیم :

1- اوضاع واحوال سیاسی سامراء در زمان امام حسن عسکری :

اوضاع و احوال برهمه ائمه سخت بود اما دوره بعضی از ائمه با سختی بیشتر و بعضی با سختی کمتر همراه بود به طوری که دوره امام حسن عسکری (ع) جزء سخت ترین دوره ها بود بنى عباس، که پس از بنى امیه با زور و تزویر به حکومت دست یافتند، براى مردم چیزى جز وحشت، اختناق و ستم به ارمغان نیاوردند. آنها جنگیدند، غارت کردند و مردم را در بیچارگى، فقر و اندوه فروبردند

بنی عباس به مبانی دین تظاهر میکردند و ظاهرا اقرار به خدا و رسول او وقرآن و قیامت و حساب و سایر اعتقادات دینی مینمودند و به حق ائمه (ع) هم معرفت داشتند و حتی خود بارها در بین خاص و عام اعترافاتی هم دایر بر فضل ائمه (ع) نسبت به خودشان کرده اند اما فقط برای ریاست ،. فرزندان عباس در پى آن بودند که با رنگ دین به نظام سیاسى خویش تقدس بخشند، اما تفکر اهل بیت سدى استوار در برابر هواهاى نفسانى شان پدیدآورده بود.

طبعا اگر از نظر خلفا نگاه کنیم آنها شیعه را به عنوان اقلیتی مزاحم که همواره برای حکومت آنان خطری به شمار میرفت نگاه میکردند و به پیشوایان شیعه همواره به عنوان یک رقیب و یک خطر جدی و یک دشمن می نگریستند و دائما مراقب ائمه (ع) و شیعیان و اصحاب خاص آنها و حرکات اجتماعی شیعیان و مبارزات آنها بودند تا مبادا که به وسیله آنها غافلگیر شده و حکومت خود را از دست بدهند

ترس خلفا از امام حسن عسکری (ع) به قدری بود که علاوه برگماردن جاسوس ومراقب بودن رفت و آمد های شیعیان با امام ، اشخاصی زود باور و ذهن بین را داشتند که اگر به آنها خبر میداد امام به این طرف و آن طرف نامه نوشته و مردم را به سوی خود میخواند و دارد اسلحه و پول جمع آوری میکند و قصد خروج دارد فورا باور میکردند و آن شخص را تشویق میکردند که برای خلیفه خیر خواهی کرده و آنگاه مامور میفرستادند و امام (ع) را احضار کرده و خانه اش را تفتیش میکردند و البته نامه و اسلحه و پول مورد بحث را پیدا نمی کردند و از امام معذرت خواهی کرده و با احترام وارد خانه اش میکردند این موضوعی است که بارها اتفاق می افتاد. زندگی سیاسی در عصر امام بسیار زشت و تاریک بود ترس و بیم سایه گسترده بود ظلم و جور همه جارا فراگرفته بود و آشوبها فراگیر شده بود وشورشهای داخلی برخاسته از عدم استقرار سیاسی همه جا به چشم میخورد در تمام سال هایی که امام حسن عسکری علیه السلام در شهر سامراء می زیست، به جز چند نوبتی که در زندان دستگاه فاسد بنی عباس بود، در صورت ظاهر، همانند شهروندی عادی زندگی می کرد، ولی تمام رفتار و حرکات حضرت، به طور محتاطانه ای زیر نظر حکومت وقت قرار داشت. وجود شبکه منظم و متشکل شیعیان که از مدت ها قبل شکل گرفته بود، نگرانی و وحشت خلفای عباسی را فراهم کرده و باعث می شد تمام رفتار امام و شیعیان حضرت، به نحوی کنترل شود. حکومت عباسى به قدرى از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعى امام نگران بود که امام را ناگزیر کرده بود تا همواره حضور خود را در سامراء، به آگاهی حکومت برساند؛ چنان که براساس نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت مجبور بود هر دوشنبه و پنجشنبه در دارالخلافه حاضر شده و خود را به دربار معرفی کند. در حقیقت، شهر سامراء به زندان بی حصاری برای امام تبدیل شده بود که تمام آرامش و آسایش را از حضرت می گرفت. فشار و اختناق در مورد پیشواى یازدهم فوق العاده شدید بود و از هر طرف او را تحت کنترل و نظارت داشتند. – اینجا ممکن است این سؤال پیش آید که با وجود ضعف و تزلزل دستگاه خلافت، و تسلط ترکان و موالى بر امور مملکت، چگونه فشار و اختناق در مورد امام به همان شدّت ادامه داشت؟

در پاسخ باید گفت: اگر نگرانى از ناحیه قدرت معنوى امام، منحصر به شخص خلیفه یا اطرافیان او بود، کار سهل بود و امام مى توانست از راههاى گوناگون، به فعالیت سرّى بپردازد، ولى این بیم و نگرانى بر یک طیف وسیع سیاسى سایه افکنده بود که خلیفه هم جزئى از آن بود، و این طیف بقیه سردمداران و همه کسانى را نیز که به نحوى با حکومت، منافع مشترک داشتند، شامل مى شد، به همین جهت مخالفت و اعمال فشار و محدودیت در مورد امام، ویژگى اصلى خط حاکم بر کشور محسوب مى شد و حتى با قتل خلیفه اى، و جایگزینى خلیفه اى دیگر تغییر نمى یافت! (160)

2-هدف عباسیان ازشناسایی همسر امام حسن عسکری (ع):

سخنان ائمه پیشین و نصوص فراوان و پیاپی، به آمدن مهدی(ع) بشارت می داد کسی که با آمدنش بساط ظلم وستم وطاغوتیان را برمیچیند ،کسی که فرزند امام حسن عسکری (ع) میباشد این پیش گویی، در کتاب‌های پیشینیان نیز آمده بود،و گه گاه بسیاری مطالب این کتابها رادر میان مسلمین نقل می‌کردند، و هم در احادیث و اخبار اسلامی، (به ویژه احادیث نبوی.) بر مبنای بشارتهای کتبِ پیشینیان، و هم چنین احادیث اسلامی، مشهور شده بود که از امام یازدهم فرزندی پدید آید، که ویران کنندۀ تخت‌ها، فروافکنندة تاج‌ها و پای‌مال کنندة قدرت‌هاست… از این روی، فشارها و سخت‌گیری‌ها بر روی امام حسن عسکری علیه السلام بیشتر شده، تا شاید با نابودی ایشان و یا همسرش از تولد مهدی علیه السلام و تداوم امامت جلوگیری شود(161) عباسیان که به خوبی با این روایات آشنایی داشتند واطمینان بسیار به وقوع آن داشتند از ترس از دست دادن قدرت وحکومت خود بی صبرانه منتظر بودند ببینند که همسر امام حسن عسکری چه کسی میباشد تا اورا به شهادت رسانده ویا از بدنیا آمدن کودکش جلوگیری کنند در هر دو صورت هدف آنها نابودی امام زمام زمان (ع)بود (همچون تلاش بیهوده فرعونیان براى نابودى حضرت موسى!)

از دغدغه های اصلی حاکمان عباسی در زمان امام عسکری(ع) برخورد با مساله غیبت و وجود مهدی بود که خواب از چشمشان ربوده و آنان را مجبور به انجام حرکاتی در جهت حفظ تاج و تخت خود کرده بود . برای همین منظور هم دائما امام حسن عسکری را زیر نظر داشتند وجاسوسان زیادی رادر پوششهای مختلف به خانه ایشان میفرستادند تا تا از وجود همسر ایشان آگاهی یافته ونقشه شوم خود را به اجرادرآورند اما اقدامات هوشمندانه امام حسن عسکری باعث شد به جزاندکی ازوجود ایشان اطلاع نیابند امام واطرافیانش در مورد ایشان سخنی نمی گفتند وایشان رابه نامهای مختلف صدا میکردند خلفای عباسی حیله های زیادی برای شناسایی ایشان واز بین بردن کودکش به کار میبردند ازآن جمله میتوان به پیشنهاد یکی از خلفا برای فرستادن کنیز(جاسوس ) به خانه امام حسن عسکری برای کمک به ایشان اشاره کرد که با جواب منفی امام خنثی شدگاهی اوقات هم که از یافتن همسر ایشان ناامید میشدند نقشه قتل امام حسن عسکری را میکشیدند که همگی به حول وقوه خداوند ناکام ماند وقتی زندگینامه امام حسن عسکری رابدقت مطالعه میکنیم به موارد بسیاری از این توطئه ها برمیخوریم که به وفور در کتب سنی وشیعه ذکر شده است ومن به علت اختصارلازم نمیدانم که آنها رایکی یکی بیان کنم

معتمد عبّاسی امام را تحت مراقبت شدیدی قرار داد، به طوری که کسی جز در شرایط ویژه ای که امام با نزدیکان خود قرار گذاشته بود، امکان تماس با آن حضرت را نمی یافت و هر آنچه که از خارج به ایشان می رسید یا به خارج می دادند، از طریق مراسله بود امام دائم به یاران امید و بشارت مى داد که هیچ نقشه و مکرى نمى تواند جلو این قدرت و حکمت خداوندى را بگیرد و روزى این وعده به تحقق مى رسد.

عباسیان می خواستند با از میان برداشتن نسل پیامبر(ص)، مانع ظهور امام منتظر گردند و امام عسکری(ع) در نامه ای به همین مطلب اشاره کرده است:

«پنداشته اند با کشتن من، نسلم را قطع خواهند کرد، حال آن که خداوند خواسته آنان را تکذیب کرده است و سپاس خدای را که مرا از جهان نبرد تا آن که جانشین و امام بعد از من را نشانم داد. او در خلقت و اخلاق، شبیه ترین کس به پیامبر اکرم است. خداوند او را در دوران غیبت حفظ می کند، سپس او را ظاهر می سازد تا زمین را پس از آن که پر از ظلم و ستم شده باشد، سرشار از عدالت و برابری کند.»(162) دشمن نیز، آنچه در توان داشت به کار گرفت ، تا این وعده بزرگ الهى ، تحقق نیابد: قابله هاى فراوانى در خانواده هاى منسوب به امام حسن (ع )، بویژه در منزل امام (ع ) گمارد، امام را بارها به زندان افکند، مامورانى را گمارد که اگر فرزندى پسرى در خانه امام دیدند، نابودش ‍ کنند و…

. اما برخلاف برنامه ریزی‌ها و پیش‌گیری‌های دقیق و پی در پی دشمنان، مقدمات ولادت امام مهدی عجل الله فرجه آماده شد و توطئه ستم گران، راه به جایی نبرد.

لازم به ذکر است که عباسیان نمیتوانستند امام عسکری (ع) را مستقیما بکشند زیرا امام عنصری مهم وشناخته شده ودارای احترام والایی در میان مردم بود وممکن بود با کشتن مستقیم او هرج ومرج ایجاد شده وپایه های حکومت عباسیان بلرزد از این رو با نقشه های پنهانی سعی در کشتن ایشان داشتند که همگی ناکام ماند برای اطلاعات بیشتر به زندگی نامه امام حسن عسکری (ع) مراجعه شود

به نمونه ای از رذالت عباسیان در این مورد توجه کنید :

امام حسن عسکرى در سال 260ق. رحلت نمود. چون در بین مردم شایع بود که آن حضرت را فرزندى است که در پنهانى نگاهدارى شده و اوست مهدى موعود روایات، «معتمد عباسى » دستور داد خانه آن جناب را تفتیش نمایند و فرزندش را دستگیر کنند. اما از وجود فرزند اثرى ندیدند. پس گروهى از زنان قابله را ماموریت داد تا تمام کنیزان آن حضرت را معاینه کنند و اگر آبستنى در بینشان دیده شد; بازداشت نمایند. زنان قابله به یکى از کنیزان بدگمان شده مراتب را گزارش دادند. خلیفه آن کنیز را در حجره اى بازداشت نمود و «نحریر خادم » را مراقب او گردانید و تا از حملش مایوس نشد آزادش نکرد. به خانه امام حسن تنها اکتفا نکرد بلکه وقتى از دفن جنازه فارغ شد دستور داد تمام خانه هاى شهر را با کمال دقت تفتیش کنند. (163)

3- رویه وسیاست برخورد امام حسن عسکری باطاغوتیان :

تقیه، موضع رسمی امام

سیاست های حاکمان این دوره همانند همه دوره های اموی و عباسی مبتنی بر حذف مخالفان بود. از این رو نسبت به همگان چه آنانی که در پی کسب قدرت در داخل خاندان عباسی دست به قیام می زدند و چه گروه های بیرونی از علویان و خوارج و یا فرقه های دیگر مذهبی، قتل و کشتار جمعی و نسل کشی، اصل اساسی در سیاست آنان بود.از این رو امام(ع) می بایست راهی را در پیش می گرفت که هم از آسیب دشمن در امان بماند و هم به فعالیت های فکری و فرهنگی خود در راستای اسلام اصیل بپردازد.اسلامی که مخالف هرگونه تفرقه، بیداد و ستم ورزی از سوی هرکس و هر مقامی بود از این رو تقیه را مورد استفاده قرار داد

تقیه یک حرکت اصیل، برای تداوم، به حفظ موجودیت و استفاده درست و به جا از نیروهای وابسته است. حرکتهای غیر اصولی و نابجا خطر بزرگی است که حتی نهضتهای الهی را سمت نابودی پیش می برد.

آن حضرت طبق آیه تقیه که در سوره آل عمران بیان شده است: «لایتخذ المؤمنون الکافرین اولیآء من دون المؤمنین و من یفعل ذلک فلیس من الله فی شی ء الا ان تتقوا منهم تقیة و یحذرکم الله نفسه و الی الله المصیر» آل عمران/ 28.

«افراد با ایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را به دوستی بگیرند و هرکس چنین کند، هیچ رابطه ای با خدا ندارد مگر اینکه از آنان به نوعی تقیه کنید و خداوند شما را از [عقوبت ] خود بر حذر می دارد و بازگشت به سوی خداست.» ،ضمن تاکید بر برائت از دشمنان ، شیعیان را به تقیه توصیه نموده و به این ترتیب از جان شیعیان پاسداری و حفاظت می کرد.ومیفرمودند

إنَّ مُداراةَ أَعْداءِاللهِ مِنْ أفْضَلِ صَدَقَةِ الْمَرْءِ عَلى نَفْسِهِ و إخْوانِهِ .

مدارا و سازش با دشمنان خدا ـ و دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) در حال تقیّه ـ بهتر است از هر نوع صدقه اى که انسان براى خود بپردازد (164) البته هم امام و هم شیعیان در فرصت هاى بسیارى همدیگر را ملاقات مى کرده اند و حتى این ارتباطات تحت پوشش بقال و روغن فروش و … صورت مى گرفته است.پس میبینیم که ارتباط امام با طاغوتیان نه برای دفاع از آنها وتایید حکومت آنها ،بلکه برای گمراه کردن آنها ،راهنمایی آنها ، حفظ اسلام راستین درغالب تشکیل فعالیتهای سیاسی سری و واز همه مهمتر دفاع از امام زمان (ع) وحفظ جان ایشان بوداز طرفی بیشتردفعات حضور امام در کاخ برای اثبات حضورش در سامراء بود زیرا همانگونه که میدانیم امام درتبعید به سر میبردند

4- تدابیر امام حسن عسکری برای ایجاد مقدمات ظهور واز همه مهمتر حفظ جان همسر خود وامام زمان (ع):

خریداری وازدواج نرجس خاتون (س) در خفای کامل انجام شد امام واطرافیانش در مورد نرجس خاتون (س) سخنی نمی گفتند وایشان رابه نامهای مختلف صدا میکردندتا مانع از شناسایی ایشان شوند

امام از یک طرف، با وجود تاکید بر تولد حضرت مهدى(ع) او را تنها به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان مى داد و از طرف دیگر تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت روز بروز محدودتر و کمتر مى شد، به طورى که حتى در خود شهر سامراء به مراجعات و مسائل شیعیان از طریق نامه یا توسط نمایندگان خویش پاسخ مى داد و بدین ترتیب آنان را براى تحمل اوضاع و شرائط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام آماده مى ساخت، و چنانکه خواهیم دید این همان روشى است که بعدا امام دوازدهم در زمان غیبت صغرى در پیش گرفت و شیعیان را بتدریج براى دوران غیبت کبرى آماده ساخت. برای اطلاعات بیشتر به زندگینامه امام حسن عسکری (ع) مراجعه شود

مساله اختفای ولادت امام زمان (ع):

در این زمینه سئوالات بسیاری پرسیده شده منجمله :

1- چگونه نرجس خاتون بدون اینکه حامله باشد، ناگهان زایمان میکند!؟ و چرا نرجس خاتون به بیرون شهر مهاجرت نکرد تا نیازی به اینگونه بارداری پنهانی از طرف خداوند نباشد؟ یا بلکه کافی بود که نرجس خاتون در دوران حاملگی خودش از خانه خارج نمیشد تا کسی از حاملگی وی مطلع نشود!

2- آیا امام زمان از آمیزش جنسی و حاملگی عادی بدنیا آمد (این حالت نیازمند طی شدن دوران طبیعی حاملگی و عوارض آن است که روایت شما آنرا نقض میکند!؟

3- یا اینکه دفعتا و بطور معجزه آسا و بدون آمیزش جنسی و دوران حاملگی بدنیا آمد (شبیه حضرت عیسی) (در اینحالت ما نمیتوانیم امام عسکری را پدر امام زمان بدانیم!)؟

اولا :در شان مانیست ودور از اخلاق است که بخواهیم درمورد مسائل زناشویی امام بزرگوارمان صحبت کنیم ودر تاریخ هم موردی ثبت نشده که ما بخواهیم آن را بیان کنیم

دوما :نرجس خاتون چند ماه قبل از زایمان مشاهده میکند که نوری به داخل بدنش وارد میشود و وقتی از امام حسن عسکری میپرسد ایشان میفرمایند که. اى نرگس! تو بارداری فرزند تو پسر است و اسم او محمد است وامام پس از من اوست. (165)

. پس میبینیم که سئوال سوم کاملا بی اساس است نرجس خاتون (ع) به همراه همسرش میدانسته که بزودی صاحب فرزندی خواهند شد اما این موضوع را به دلایل امنیتی وغیره … برای کسی فاش نکردند

سوما :علائم بارداری نرجس خاتون به دلیل حفظ آن بانو از شر دشمنان به حول وقوه خداوند تا زمان زایمان نامشخص ماند که اینجا میبینیم معجزه رخ داده …

پس نتیجه میگیریم که: نرجس خاتون حامله بوده وخود این موضوع رامیدانسته است ولی برای حفظ جان خود وفرزندش برای کسی بازگو نمی کند امام حسن عسکری پدر امام زمان میباشند وعلائم بارداری نرجس خاتون مخفی بوده وناگهان در هنگام زایمان علائم ظهور میکند

دیدیم که امام حسن عسکری در پاسخ حکیمه خاتون که میپرسد در نرجس اثری از بارداری نیست میفرماید

هنگام طلوع فجر مطلب روشن میشود زیرا مثل او مانند مادر موسی است که آثار حملش ظاهر نشد وکسی تاوقت ولادتش متوجه نگشت چون فرعون شکم زنان حامله رامیدرید وبه دنبال موسی میگشت جریان فرزندم مهدی هم همانطور است .خلاصه استدلال امام این است که اراده ازلی خداوند خداوند تعلق گرفته که انسانها راهدایت وارشاد نموده ومی فرماید جن وانس رانیافریدم مگر به منظور عبادت ومعرفت آنها نسبت به من (سوره ذاریات آیه 51)

ولذا به خاطر همین هدف عالی پیمبران فرستاده وبه همین منظور وعده قاطع داده که زمین راتحت لوای دولت حقه ای اداره میکند خداوند با قدرت بینهایت خود به هر شکلی حجت خود رابرای بشر ذخیره مینماید گاهی به شکل طبیعی وگاهی به صورت خرق عادت وچون فشار هیئت های حاکمه به حد اعلی رسیده ووجود امام مهدی هم در اجرای هدف خداوندی نقش مهمی دارد واز طرف دیگر به صورت طبیعی نمیشود امام را از دست حکومتهای جبار حفظ کرد باید امام (ع) را به گونه ای خرق عادت وغیر طبیعی حفظ نمود

لازم به ذکر است که ما در تاریخ نمونه های بسیاری از مادرانی را داریم که به حول وقوه خداوند علائم بارداری آنها نامشخص بوده فقط به دلیل حفظ جان آنها از دشمنان !مثلا ولادت موسی بن عمران (ع) ،میدانیم که غرض مهم هدایت بشر موکول به ولادت آن حضرت بود و چون مساله ولادتش در اثر فشارهای دستگاه فرعون به صورت طبیعی غیر ممکن بود از این رو ولادت و نگهداری وی به صورت اعجاز انجام گرفت وحال میبینیم که درجریان ولادت امام زمان (ع) ،هدایت بشر وتحقق پیداکردن وعده خداوندی (برقراری دولت حق ) به دست آن حضرت خواهد بود از این رو اراده بی نهایت خداوندی براین قرار گرفت که آن حضرت را به صورت معجزه آسایی از نظر ولادت از یک سو واز سوی دیگر برای مدت ظولانی حفظ ونگهداری نماید چون جریان ولادت موسی (ع) مورد اتفاق است جریان امام مهدی (ع) به نظر بعید نمی نماید

حضرت عسکرى با نرجس خاتون آمیزش داشته است و این آمیزش روال طبیعى خود که انعقاد نطفه باشد را داشته است و درست است که حاملگى آثارى دارد اما اگر اراده خدا بر این باشد که دشمن از وجود فرزند در شکم مادر مطلع نشود میتواند این آثار را از بین ببرد کما اینکه در تاریخ در مورد بعضى از انبیا مثل موسی ،ابراهیم وعیسی (ع)ذکر شده است .این که گفته میشود نرجس آثار حاملگی نداشته است، به این معنی نیست که بچه ای را در شکم خودش نداشته است درست است که هر جسمی فضا اشغال میکند و اگر بچه ای در شکم نرجس میبود، مسلما شکم وی برآمده میشد!اما باید دانست که بچه وجود داشته فقط رشد جنین کند بوده است برای همین آثار بارداری نامشخص بوده ! معجزه وخرق عادتی که در خفاء آثار حمل به نظر میرسد این است که نطفه در مدت نه ماه حمل یا به کلی رشد نکرده و یا اینکه بسیار کند مراحل رشد را پیموده است سپس اندکی قبل از زایمان به سرعت جنین رشد کرده و به صورت کمال قابل زایش در آمده تا درآن جو تند ودور از دید حکومتها قدم به جهان گذاشته است در این صورت قابله های ماهر هم نمی توانند آثار حمل راببینند تا چه رسد به دید سطحی !علم پزشکی امروز ما از شناخت حمل در ماه اول ناتوان است تاچه رسد به دوره عباسیان ،پس اگر به اراده خدا جنین برای تمام دوران حمل به همان شکل ماه اول باقی بماند هیچکس قادر نیست که از وجود حمل آگاه شود از طرفی باید گفت که جاسوسان همواره خانه امام را زیر نظر داشتند حتی قابله هایی به عنوان جاسوس به خانه حضرت فرستاده میشدند تا ببینند کدام زن در خانه امام حسن باردار است تافورابه اطلاع حکومت برسانند (به زندگی نامه امام حسن عسکری (ع) مراجعه شود )پس میبینیم که اگر نرجس حامله بودنش مشخص بود صرف ماندن درخانه وعدم خروج از آن نمیتوانست خود را حفظ کندزیرا فورا او را شناسایی میکردند

میدانیم که امام حسن عسکری (ع) در تبعید به سر میبردند وامکان هجرت به جای دیگر رانداشتند حتی اطرافیان حضرت تحت نظر بودند درصورت امکان وجود هجرت، باز هم طاغوتیان آنها تعقیب کرده وزیر نظر میگرفتند وبالاخره از بارداری نرجس خاتون آگاه میشدند واو را به شهادت میرساندندپس نرجس خاون با هجرت کردن از سامرا هم نمیتوانست خودرا حفظ کند …

خداوند خواست که امام زمان در خود شهر سامرا به دنیا بیاید تا به طاغوتیان اثبات کند که وعده خداوندبا وجود تمامی قدرت آنها تحقق یافتنی است وکسی نمی تواند جلوی مشیت الهی رابگیرد واز طرفی معجزه گونه بودن ولادت امام را نشانه ای در جهت هدایت بیشتر مسلمانان و غیره قرار دهد شاید عده ای از این امر پند گرفته وبه راه راست هدایت شوند چه تدبیری میتواند بهتر از این باشد که روشی اتخاذ شود که حتی کنیزان وغلامان خانه هم متوجه بارداری نرجس نشوند وقتی شکی ایجاد نشود کنجکاوی هم به دنبال آن نخواهد آمد از طرفی تولد امام در هنگام طلوع فجر واقع شده است اینهم خود دارای اهمیت فراوانی است زیرا باید تولد وقتی انجام گیرد که تمام چشمها و بویژه چشم جاسوسان دستگاه در خواب عمیقی فرو رفته باشد

شاهدان ولادت امام زمان چه کسانی بودند وبرای چه کسانی موضوع رابازگو کرده اند؟آیا امام حسن عسکری کنیزان وغلامانی داشت که شاهد ولادت باشند ؟ آیا خانواده ی امام زمان (مادر بزرگ، عمو، عمه و … ) از تولد وی مطلع شدند؟

امام حسن (ع) کنیزان وغلامانی داشت که نام برخی از آنها درتاریخ ثبت شده است همانند عقبه وعقید خادم ….

وبسیاری از آنها شاهدان ولادت امام زمان (ع) بودند مهمترین شاهد ولادت امام زمان حکیمه خاتون (س) میباشد وکسی به راستگویی او شک ندارد دومین کسی که در این رابطه برای ما به شدت مطرح است، حضرت جده، مادر امام حسن عسکری(ع) است که پناه شیعیان در آن دوران بود. در کنار سخنان حکیمه خاتون شاهد مهم دیگر خود امام حسن عسکری (ع) میباشند وچه کسی میتواند بر صحت گفته های امام حسن عسکری امام وپیشوای مسلمین شک کند

گزارش دقیق میلاد نور یزدان ، حضرت مهدى صاحب الزمان در منابع حدیثى شیعیان ، از شاهدان عینى به دور از حدس و گمان ، آمده است که در راس همه آنها گزارش لحظه به لحظه حکیمه خاتون مى باشد.

حکیمه دختر امام جواد، خواهر امام هادى ، و عمه امام حسن عسکرى (علیه السلام ) مى باشد که به دو فضیلت بس والا اختصاص یافته است :

1 – شرف تعلیم و تربیت حضرت نرجس خاتون به امر امام هادى (علیه السلام )، که شرح آن در گزارش نور بیان شد.

2- افتخار حضور در مجلس تولد نور یزدان به امر امام حسن عسکرى (علیه السلام )، که قبلا ذکر گردید

از دیگر فضائل این بانوى مجلله این است که دعاى معروف به ((حرز امام جواد (علیه السلام ))) از طریق ایشان روایت شده است .(166) لازم به ذکر است که حکیمه خاتون از زنان بسیار بلند مرتبه در امر اسلام هستند ومقام والایی داشتند زندگی نامه ایشان به طور کامل در آینده در وبلاگ گذاشته میشود حتی در راستی سخن ایشان دیگر شاهدان عینی گواهی داده اند چنانچه وقتی یکی از یاران امام عسکری از عقبه خادم در مورد نقل حکیمه خاتون در مورد ولادت میپرسد او کاملا صحبتهای آن بانو را تایید میکند :

موسى – راوى حدیث – مى گوید: از ((عقبه خادم )) نیز پرسیدم ، گفت : ((آنچه حکیمه گفته ، همه راست و درست است )).(167) این حدیث را(تولد امام زمان ) با اندک تفاوتى شیخ طوسى ، طبرى ، خواند میر و قندوزى با اسناد جداگانه روایت کرده اند.(168)

دیگر شاهدان عینى ولادت :

علاوه بر حکیمه شهادت گروه دیگرى از خدمتگزاران دودمان امامت بر ولادت آن نور یزدان در کتب حدیثى به تناسبهاى مختلف بیان شده است که به برخى از آنها در اینجا اشاره مى کنیم :

1 – عقبه خادم ، که در قسمت پایانى گزارش فوق به آن اشاره کردیم و مدارکش را برشمردیم .

2 – عقید خادم ، که براى ابوالادیان و دیگران ، ولادت آن حضرت را شرح داده است .(169)

3 – کنیزی به نام ماریه ، که در آن خانه خدمت مى کرد، و در روز ولادت ، آن حضرت را دیده است که با انگشت سبابه به سوى آسمان اشاره کرده مى فرماید:

الحمدلله رب العالمین ، و صلى الله على محمد و آله .(170)

4 – کنیزی به نام نسیم ، که آن نیز روز ولادت آن مهر تابان ، حضرتش را در حال سجده مشاهده کرده ، که انگشت سبابه اش را به سوى آسمان بالابرده مى فرماید: الحمدلله رب العالمین ، و صلى الله على محمد و آله .(171) در روز دهم ولادتش نیز به محضر آن مهر فروزان رسیده ، عطسه کرده ، حضرت فرموده : ((یرحمک الله )) سپس فرموده : ((آیا در مورد عطسه تو را نوید دهم ؟ آن تا سه رزو امان از مرگ است .(172)

5 – ابو على خیزرانى ، کنیزى را به امام حسن عسکرى (علیه السلام ) اهدا کرده بود، که بعد از شهادت امام حسن عسکرى به هنگام هجوم ماموران به خانه امام ، او به خانه ابوعلى پناه برده ، شرح جالبى از ولادت آن کعبه خوبان را به ابوعلى بیان کرده است .(173)

6 – حمزه بن ابوالفتح ، از یاران امام که به حسن بن منذر گفت : ((بشارت ، بشارت ، دیشب در دودمان امامت مولودى به دنیا آمد، که به فرمان اما این راز باید مکتوم بماند.(174)

7 – حسن بن حسین ، از نواده هاى امام حسن مجتبى (علیه السلام )، که به محضر امام حسن عسکرى (علیه السلام ) مى شتابد و میلاد مسعود آن خورشید فروزان را تبریک مى گوید.(175)

8 – ابو نصر خادم ، که در کنار گهواره اش حضور مى یابد، مى فرماید: ((مرا مى شناسى ؟)). مى گوید: ((بلى شما سرور من و فرزند سرور من هستید)) مى فرماید این را نپرسیدم ، سپس مى فرماید: انا خاتم الاءوصیاء، و بى یدفع الله عزوجل ، البلاء عن اهلى و شیعتى : ((من خاتم اوصیا هستم ، خداوند به وسیله من بلا را از خاندان و شیعیانم دفع مى کند.)).(176)

9 – قابله اى از اهل سنت ، که امام حسن عسکرى (علیه السلام ) براى مصالحى او را در شب ولادت آن مهر تابان دعوت کرده ، و او با نقل این واقعه موجب هدایت برخى از دشمنان این خاندان شده است .(177)

10 – گروهى از شیعیان ، که امام حسن عسکرى (علیه السلام )، در سومین روز ولادت آن قبله موعود و کعبه مقصود، عده اى ازشیعیان مورد اعتماد را گرد آورد و آن مهر فروزان را برآنها نشان داد و فرمود:

هذا صاحبکم من بعدى ، و خلیفتى علیکم ، و هو القائم الذى تمتد الیه الاءعناق بالانتظار، فاذا المتلاءت الاءرض جورا و ظلما، خرج فملاءها قسطا و عدلا:

((این جانشین من در میان شما، و صاحب شما بعد از من است . او همان قائم – (علیه السلام ) – است که در انتظارش گردنها کشیده مى شود، هنگامى که زمین پر از ظلم و ستم شد او ظاهر مى شود و آن را پر از عدل و داد نماید.(178)

به علاوه صدها خوشبخت دیگرى که در طول پنج سال – بعد از ولادت تا شهادت پدر بزرگوارش – به محضر آن نور سرمدى تشرف یافته اند، که فهرست چهل نمونه از آنها را در مقدمه جزیره خضرا آورده شده است .(179)

یکى از کنیزانى که به هنگام ولادت آن مهر فروزان حضور داشت مى گوید:

هنگامى که مولاى ما دیده به جهان گشود، نورى از او ساطع گردید که همه اقطار جهان را روشن ساخت .

در آن هنگام پرندگان نقره فامى دسته دسته از آسمان فرود آمدند و بالهاى خود را بر سرو صورت و پیرک نوزاد سائیدند، و سپس به سوى آسمان پر گشودند.

چون مشاهدات خود را به امام حسن عسکرى (علیه السلام ) عرض کردم ، تبسمى کردند و فرمودند:

تلک ملائکه السماء، نزلت لتتبرک بهذا المولود، و هى انصار اذا خرج باءمر الله عزوجل :

((اینها فرشتگان آسمانند، که براى تبرک جستن از این مولود فرخنده فرود آمده اند، و چون به امر پروردگار ظهور کند، اینها یاورانش ‍خواهند بود.(180)

چنانچه دیدیم امام کنیزان وغلامانی داشته که حتی شاهد ولادت هم بوده اند

ذکر این نکته ضروری است که یکی از برنامه‌های زندگی اهل بیت عصمت و طهارت این بود که برده‌ای را می‌خریدند و او را مدت‌ها تربیت می‌کردند و بعد آزادش می‌کردند. یعنی بهترین کلاس تربیتی خاندان عصمت و طهارت این بود که بردگانی را شایسته و لایق بودند می‌خریدند و وقتی کاملاً آن‌ها را تربیت می‌کردند، آزادشان می‌کردند و آنها سخن‌گوی خاندان عصمت و طهارت در میان طایفه و خویشان خودشان بودندو اسلام راترویج میدادند .

به همین دلیل برای هر کدام از ائمه‌ی ما تعداد زیادی از غلامان و کنیزان مطرح است.که عمدتا برای تربیت خریداری میشده اند زیرا به گفته امام حسن عسکری (ع) به یکی از خلفا ،آنها خود کارهای خود راانجام میدادند خانه‌ای که سه یا چهار نفر در آن زندگی می‌کنند، ده یا بیست تا خادم که نمی‌خواهد.. لذا بیش از ده کنیز در خانه‌ی امام عسکری(ع) مطرح است.

پس میبینیم که از تولد امام زمان به جز معدودی کسانی که همگی از فدائیان اسلام و خاندان پیغمبر بودند احدی مطلع نشد مادر بزرگ امام زمان ،حکیمه خاتون چون دارای مقام والایی بودند از شاهدان بودند اما برادر امام حسن عسکری (ع) که همان جعفر کذاب باشد به دلیل فساد اخلاقیش از موضوع تا زمان شهادت امام حسن عسکری (ع) آگاه نشدزیرا بیم آن میرفت که او امام زمان را به عباسیان بفروشد وآنها را آگاه کند که بالاخره پس از شهادت برادرش این کار راکرد وبرادرزاده اش رالو داد (به زندگی نامه امام حسن عسکری (ع) مراجعه شود )از طرفی نرجس خاتون فامیلی در سامراء نداشت که بخواهند از ولادت فرزندش آگاه شوند

در مورد شاهدان ولادت بعدا به طور مفصل در زندگی نامه امام زمان (ع) توضیح خواهیم داد

آیا میتوان به گفته چند زن قبول کرد که امام زمان متولد شده است واین مسخره نیست که شیعیان ومسلمانان این مطلب رااینگونه قبول میکنند؟

اولا ما درتاریخ صدر اسلام زنانی داریم که از نظر مقام ومنزلت از هزاران مرد بهترند مثلا بانو فاطمه زهرا(س) ویا حضرت زینب(س) وغیره…حکیمه خاتون وجده مادر امام حسن عسکری(ع) چنانچه در تاریخ میخوانیم از زنان بلند پایه آن روزگار هستند که کسی در سخنان آنان شک ندارد

از طرفی مگر زن چه اشکالی از نظر خلقت دارد که نباید به گفته این آقایان به درستی سخن آنها اکتفا کرد وچون زن هستند ومردی شاهد ولادت نبوده باید حرف آنها را دروغ پنداشت( به قول آقای استاد علی اکبر مهدی‌پور) در جواب اینگونه افراد

البته ادب ایجاب می‌کند که مسئله را پوشیده عرض کنم و بگویم وقتی این آقا ویا خانم x که نمیخواهیم اسمشان برده شود می‌‌خواستند متولد بشوند آیا به همه‌ی خبرگزاری‌ها خبر داده بودند؟ و آیا مادرشان این‌ها را وسط چهارراه زاییده‌اند و همه‌ از ولادتشان فیلم گرفته‌اند. این طبیعی است که وقتی فرزندی در خانه‌ای متولد می‌شود، یک یا دو نفر و آن هم از بانوان در حین ولادت حضور پیدا می‌کنند. بعدها هم‌سایه‌ها و بستگان می‌آیند و این نوزاد را می‌بینند و خبرش پخش می‌شود.

از ایشان میپرسم شاهد ولادت شما چه کسی بوده اگر مردانی شاهد ولادت شما بوده اند که به مادرتان حتما از طرف من یک متاسفم بگویید !!زیرا از هرزنی بپرسید مطمئنا تعجب میکند وعنوان میکند که مادرتان کار ضد اخلاقی انجام داده ! اگرشاهد ولادت شما زن بوده پس به گفته خودتان استناد میکنیم شما وجود نداریدچون نباید به گفته یک زن اعتماد کرد ! منهم شرمنده !نمی توانم جواب کسی را که وجود ندارد بدهم !!!من فقط میگویم فلانی اول برو مشکلت را با خانم ها حل کن بعد بیا گرد وخاک کن و وجود امام زzwnj;) ازدواجمان را زیر سئوال ببر!

چنانچه دیدیم نرجس خاتون بنابرگفته خود در خواب به دست فاطمه زهرا مسلمان شده اند آیا میتوان واقعا این را دلیلی بر اسلام آوردن او دانست در حالیکه اbr /ین مطلب نه از نظrlmzwnj; بهbr /br /;داد و بدین ترتیب آنان را براى تحمل اوضاع و شرائط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام آماده مىر شرع درست است ونه از نظر قانون ؟

گرچه روایت براین دلالت دارد اما ما مدعی نیستیم که به صرف خواب و رویااکتفا شده باشد بلکه مطمئنا در عالم ظاهر وبیداری بعدا ایمان آورده ،یا اینکه در شهر وبلاد خویش پس از اینکه به صحت خواب خود پی برد اسلام را پذیرفته است و یا اینکه وقتی به امام هادی (ع) میگوید یابن رسول الله و امام را با وصف به پیغمبر خدا خطاب میکند این خود متضمن اسلام اوست پس حتما مسلمان بوده که امام را اینگونه خطلاب میکند ویا بعد از آنکه حکیمه خاتون تعالیم دین را به وی آموخته است اسلام را پذیرفته است بهرصورت قبل از ازدواجش با امام حسن عسکری (ع) مسلمان بوده وایمان داشته است ودر آن شکی نیست از طرفی رویای نرجس خاتون صادقه بوده واسلام آوردنش شاید از نظر خداوند مورد قبول بوده است الله اعلم

امام عسکری چند زن و فرزند و کنیز داشت؟ آیا دارای دختر بوده است؟ و در چه سالی وفات نمود؟ نرجس، کنیز مسیحی امام عسکری بوده و آمیزش جنسی با کنیز نیز بدون عقد نکاح انجام میشده. پس امام زمان هم یک ازدواج معمولی میان مسلمان و مسلمان به دنیا نیامده؟

امام حسن عسکری (ع) طبق روایات متواتر فقط دارای یک همسر آنهم نرجس خاتون (س) میباشند وتنها فرزندش امام زمان (ع) است کسانی هم که شاهدان ولادت بودند اکثرا از عالمان بسیار والا مقام اسلام واز یاران موثق امام حسن عسکری (ع) بودند وشکی در گفتارشان نیست از طرفی ائمه وامامان پیشین طبق روایات فراوان به ولادت امام زمان بشارت داده بودند که درکتب تاریخی به وضوح میتوان آنها را یافت وکسی هم در گفتار پیامبر (ص) وامامان شک ندارد واین موضوع مورد اتفاق شیعه وسنی است البته ذکر این نکته ضروری است که عده ای از سنیان امام حسن عسکری (ع) راعقیم وفاقد فرزند میدانند که ابطال این موضوع را درزندگی نامه امام زمان مورد بررسی قرار میدهیم .

امام حسن عسکری در سال 260 ه.ق وفات یافتند درآن زمان فرزندش 5 ساله بود

امام حسن عسکری (ع) دارای کنیزان وغلامانی بود که نام برخی از آنها به عنوان شاهدان ولادت ثبت شده است مانند ماریه ونسیم کنیز وعقید وعقبه خادم….

نرجس خاتون فقط چون در پوشش یک کنیز خریداری شد لقب کنیزمیان نویسندگان داشت واینکه امامان پیشین به او این لقب رامیدهند یکی از دلایلش میتواند این باشد که یک شاهزاده ویک اشرافی چقدر میتواند مقامی والا وایمانی بگیرد که در پوشش یک کنیز خود را در معرض اسارت قرار دهد وحاضر شود فروخته شود تا به وصال حقیقی برسد وخود را به خاندان پیامبر (ص) برساند پس میتوانیم او را بهترین کنیزان یاد کنیم کنیزی والا مقام ،تنها کنیزی که در گرانبهایی در وجود خود داشت ،کنیزی که مادر امام زمان (ع) بود… از طرفی او را چه در خواب وچه در بیداری وقبل از ازدواج عقد کرده بودند واین موضوعی مسلم است

نرجس خاتون در بلاد خود مسیحی بود آنهم مسیحی معتقد به خداوند وقبل از ازدواج با امام حسن عسکری چنانچه دیدیم مسلمان شدند پس هیچ شکی در درستی ازدواج امام حسن عسکری (ع) ونرجس خاتون (ع) نمی باشد

در ضمن یک مسلمان چنانچه در شرع وقانون میخوانیم اگر بخواهد با مسلمان غیر از خود رابطه زناشویی داشته باشد یا باید از طریق ملک یمین باشد یا باید ازدواج کند واین ازدواج یا به صورت موقت است یا دائمی …در غیر این صورت آن رابطه حرام و زنا محسوب شده واز گناهان کبیره وحرام است این موضوع در مسلمانان رعایت میشده چه برسد به مولا وپیشوای مسلمانان امام حسن عسکری (ع) کسی که از هرگونه اشتباهی به دور است …برای روشن تر شدن موضوع : توجه به این که آیه ای در قرآن، زوجیت را منحصر در دو روش کرده و می فرماید: «وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حٰافِظُونَ. إِلّٰا عَلىٰ أَزْوٰاجِهِمْ أَوْ مٰا مَلَکَتْ أَیْمٰانُهُمْ»؛مومنون آیه 6 تنها آمیزش جنسى با همسران و کنیزان شان دارند، که در بهره گیرى از آنان ملامت نمى شوند.

بر طبق این آیه فقط دو روش برای حلیت همبستری وجود دارد؛ اول عقد ازدواج، و دوم “ملک یمین” که منظور؛ همان جواز همبستری با کنیز برای مالک است.

اما در فقه شیعه برای حلال شدن کنیز جهت ارتباط جنسی بر خلاف زن آزاد که منحصر در عقد است چندین روش وجود دارد.. (تذکرة الفقهاء ، حلی ص 643)

اول. آن که کنیر توسط مردی خریداری شود که به مجرد آن، کنیز به ملک مالک در آمده و جزو اموال او می شود و تصرفات جنسی را می تواند با او داشته باشد. ظاهر آیه ذکر شده این معنا را به خوبی تأیید می کند.

دوم. آن که مردی غیر از مالک و با اذن و اجازۀ مالک با کنیز عقد ببندد و ازدواج کند.

روش سوم. آن است که مالک، کنیزش را به شخصی تحلیل کند؛ یعنی استفادۀ جنسی را برای آن شخص مباح بداند، در این صورت نیز شخصی که کنیز برای او تحلیل شده، می تواند با کنیز ارتباط جنسی داشته باشد..

روش دوم و سوم از لوازم روش اول است؛ یعنی هر گاه کنیز به ملکیت مالکی در آمد، او حق همبستری با او را دارد و این که حق را به دیگری می دهد (چه با اذن در ازدواج و چه با تحلیل) در دایرۀ همان مالکیت و مِلک یمینی است که قرآن بر آن تأکید دارد.پس همانطور که میدانیم نرجس خاتون تمامی شرایط را دارا بود او مسلمان شده بود ، خریداری شده بود وبه عقد حضرت درآمده بود

از طرفی چطور شما میتوانید این ادعا را بکنید که امام حسن عسکری (ع) دچار فعل حرام شده اند !! خواهشمندم از قبل یک سری مطالعه در احکام اسلام بکنید بعد حرف بزنید و به عواقب آنهم فکرکنید

آیا زندگی نرجس خاتون بیشتر شبیه به افسانه نیست؟زندگی که ممکن است شیعیان برای امام خود ساخته باشند تا قداست اورا چند برابر کنند ؟

آیا گمان نمیکند که در یک نگاه معقولانه (و بدور از سیطره ی موهومات و اباطیل و روایات و اخبار معجول و ساختگی و مهملی که در کتب شیعی در اینمورد پر شده است)، باید اعتراف کرد که این روایت خلاف عقل است و ساختگی و مهمل میباشد؟ شما نگاهی به روایات ولادت امام زمان بکنید، این روایات بیش از آنکه جنبه ی نقل تاریخ و واقعیت داشته باشد، بیشتر شبیه داستانها و افسانه های هزار و یک شب یا داستان های سندباد و غول چراغ جادو و هری پاتر دارند. سوال میشود که ما بر چه اساسی باید به این افسانه های عجیب و غریب باور داشته باشیم؟

آیا صرفا به دلیل اینکه امثال مجلسی و کافی، اینگونه داستانهای تخیلی را در کتب خودشان نقل کرده اند، ما باید آنها را همچون واقعیتهای قطعی تاریخی قبول نماییم؟

اولا نگاشته های شیعی در شرح حال مادران امامان که اغلب کنیز بودند، مطلب فوق را جز برای امام سجاد علیه السلام و امام مهدی علیه السلام گزارش نکرده است. مادر امام زین العابدین علیه السلام، شهربانو دختر یزدگرد، آخرین کسرای ایران، و مادر امام مهدی علیه السلام، شاهزاده ای رومی بود. نوشته های شیعی بر آن نبوده که ائمه را با اصل و نسب های ساختگی به شرافت و بزرگی برساند!شما اگر اعتقاد واقعی وکافی به خدا وپیغمبر وامامان راستین داشتید این حرفها را نمیزدید

بهرحال برای جواب دادن به این سئوال دوستان باید بگویم که ما در فرهنگ اسلام و تمامی ادیان آسمانی مساله ای به ظاهر پیچیده داریم به نام معجزه ! معجزه کاملا با افسانه وخرافات تفاوت دارداین که اتفاقی خارج از چهارچوب نظام طبیعت رخ دهد و ما انسانها از درک آن تا حدی ناتوان باشیم دلیلی نمیشود که آن را افسانه وجادو بدانیم مادر تاریخ در تمامی ادیان آسمانی با معجزه روبرو بوده ایم اولا اگر ایمان به قرآن داشته باشیم می فهمیم که قرآن خواب را از وسایل إخبار می داند

همانظر که قبلا گفتیم داستان امام مهدی علیه السلام عادی نیست، بلکه به اقتضای ادبیات این مسئله، خلاصه داستان پیامبران، با تمامی معجزات و شورانگیزی آن است.احادیث بسیاری به همانندی امام مهدی و گروهی از انبیا اشاره دارد. رؤیای بانو نرجس رابا قصه های بسیار جالبی که در قرآن آمده و رؤیا، رکن مهم آن است، می توان مقایسه کرد، که گویاتر از سوره یوسف وجود ندارد و رؤیا، نقطه محوری تمام قصه بوده است. داستان، با رؤیایی از ستارگان شروع می شود و با تفسیر و تعبیر آن پایان می پذیرد و در میان رؤیا، خواب پادشاه بازگو می شود که وضع را جالب تر می کند

اگر رؤیای بانو نرجس، در فضای کلی چهارچوب حرکت الهی رسالت قرار گیرد، روشن می شود که بسیار همخوانی و انسجام دارد. قرآن کریم، پر از شواهد درخشان در این باره است.

موسی علیه السلام دروضعی هیجان آور به دنیا آمد و زیست و رشد کرد – که از شرح آن بی نیازیم – و بانو مریم با لطف الهی به دنیا آمد و فرزندش عیسی علیه السلام با معجزه ای در آفرینش زیر شاخه درخت، زاده شد و سرورمان محمد صلی الله علیه و آله زاده دو ذبیح (ابن الذبیحین) است; زیرا، میان اسماعیل و ذبحش، لحظاتی فاصله نبود که آسمان گشوده شد. نزدیک بود پدر پیامبر صلی الله علیه و آله ذبح شود و خود پیامبر صلی الله علیه و آله در هنگام هجرت به قتل برسد، در حالی که میان او و شمشیرهای قریش، جز چند تار عنکبوت نبود. پیش تر، ابراهیم (پدر پیامبران) در دل آتش افتاد، اما خدا آن را سرد وسلامت کرد حضرت یونس به طرز معجزه گونه ای داخل شکم نهنگ رفت وبعد از مدتها زندگی از شکم او به امر خداوند نجات یافت ..و خدا خواست ملیکه یا نرجس، اینگونه شگفت انگیز و معجزه گونه مادر مصلح جهان شود!! چه کسی میتواند ادعا داشته باشد که این داستانها ووقایع همگی ساخته تخیل بشرند و واقعیت ندارند چون از درک ما خارج است و با عقل جور درنمی آید !

یکى از ویژگى هاى روانى آدمى این است که هماره در رویارویى با امر تازه و بدیع ، حالت دفاعى به خود مى گیرد و کم تر به پذیرش آن گردن مى نهد. این امر به ویژه آن گاه تشدید مى شود که پدیده ى جدید حالت رمزگونه داشته باشد و اعتقاد به آن ، زمینه ساز تحولى بنیادین در باورها، اندیشه ، منش و روش زندگى او شود. برعکس ، در برابر موضوعى که پیشینه داشته یا در زمان هاى پیش ، یک یا چند بار رخ داده است ، مقاومت چندانى از خود نشان نمى دهد و به سادگى ، آن را مى پذیرد.

یکى از شیوه هاى چیره شدن بر این وضعیت ، عادى جلوه دادن آن مساله است . یعنى باید این نکته را به جامعه تبیین کرد که موضوع مورد نظر، مسبوق به سابقه بوده و براى دیگران نیز رخ داده است . قرآن کریم نیز همین شیوه را به کار گرفته است . در صدر اسلام ، روزه ، حکمى جدید و همراه با اندکى مشقت بود؛ زیرا روزه دار مى بایست از بسیارى از امور مباح چشم بپوشد و از ارتکاب آن ها خوددارى کند. شاید برخى مسلمانان در برابر چنین حکم بى سابقه اى ، واکنش ‍ نشان مى دادند و آن را به سختى مى پذیرفتند. از این رو، قرآن کریم ، ابتدا مسلمانان را از نظر روانى براى پذیرش آن آماده مى کند

اگر کسانی با دیده تردید به امر معجزه مینگرند باید اشکال را درجای دیگر جستجو کرد (عدم شناخت وآگاهی آنها در امر معجزه واراده خداوند! )

از طرفی امامان بنا به مشیت الهی خصوصیاتی هنگام ولادت دارند که آنها را از دیگران ممتاز میگرداند

ویکی ازنشانه های صدق امامت او از طرف خداوند باشد

در کتب روایی برای ائمه علیهم السلام به هنگام ولادت چند ویژگی آمده است که عبارتند از:

با ناف بریده به دنیا می آیند.

هنگامی که متولد می شوند ختنه شده هستند.

چون به دنیا می آیند کف دست به زمین نهاده و به شهادتین آواز بردارند.

دندانهای آنها بر آمده است.

در مقابلشان نوری همانند شمش طلا بدرخشد و تا یک شبانه روز از دو دستشان نوری طلایی ساطع است.

پس از آنکه روی زمین قرار گرفت می چرخد تا مقابل قبله گیرد آنگاه سه بار عطسه می کند و با انگشت به حمد خدا اشاره می کند. (181)

وجود مقدّس ائمه علیهم السلام صفات ویژه ای دارند که در روایات مفصلاً بیان شده و ما در این بخش فقط به اختصاصات تولد آن بزرگواران اشاره ای میکنیم.

از اختصاصات تولّد ائمه اطهار علیهم السلام این است که وقتی خداوند بخواهد امامی را خلق کند، قطره آبی از زیر عرش را بر سبزی یا میوه ای در روی زمین قرار میدهد و آن را امام قبلی پدرش تناول میکند؛ سپس نطفه امام از آن آب تشکیل می گردد و چون چهل روز در شکم مادر، درنگ کرد، صداها را می شنود. . .

و خداوند برای او ستونی از نور قرار میدهد که با آن اعمال بندگان را می بیند و بر بازوی راستش نوشته میشود و تمت کلمه ربک صدقا وعدلا لامبدل لکلماته و هو السمیع العلیم. . .؛

(و چون بر روی زمین واقع شود، دست خود را روی زمین گذاشته و سر به آسمان برمیدارد و با گذاشتن دست بر روی زمین همه علومی که خداوند از آسمان به زمین فرستاده اخذ میکند و با بلند کردن سر به آسمان، ندای منادی الهی را که از باطن عرش او را به اسم میخواند، می شنود و جوابش را میگوید. . .) و هیچیک از امامان متولّد نمیشوند مگر ختنه کرده و طاهر و مطهر. . . (182)

در روایتی دیگر از حکیمه خاتون امام حسن عسکری (ع) به ایشان فرموده اند :«ما اوصیاء از شکمها برداشته نمی شویم و مادرانمان، ما را در پهلوهای خود حمل می کنند، و ما از ارحام بیرون نمی آییم بلکه از طرف راست مادران خود بیرون می آییم زیرا ما نورهای خداوند هستیم که کثیفی به ما نمی رسد.»

وچون این خصوصیت اوصیاء است پس در دیگر انسانها دیده نمی شودو این امر با این آیه که خطابش انسانهای عامه است که میگوید “و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع و الابصار و الافئدة لعلکم تشکرون” (خدا شما را از بطن مادرانتان بیرون آورد و هیچ نمی دانستید و برایتان چشم و گوش و دل بیافرید شاید سپاس گویید) (آیه 78 سوره نحل) منافاتی ندارد خداوند که خود انسانها وجهان را آفریده است میداند چگونه امرش را آنگونه که میخواهد محقق سازد واین موارد جزء نشانه ها ومعجزات فراوانی است که نیاز به تامل دارد ومنتهی به هدایت انسانها میشود

از طرفی این سخن امام حسن عسکری (ع) متواتر نیست ودرمنابع شیعه هم نیامده وصحت آن مورد تردید است انشاء الله این روایت را در بخش زندگانی امام زمان (ع) مورد بررسی قرار میدهیم

چرادر مورد سن نرجس خاتون، زمان اسارت ودیگر زوایای زندگی ایشان ابهام وجود دارد ودر تاریخ سخن بسیارکمی درباب آن است ؟

اگر می خواهید نتیجه بگیرید که عدم اطلاع از جزییات یعنی نفی تمام جزییات گفته شده این استدلال سفسطه ای بیش نخواهد بود امام هادی علیه السلام برای فرزندش، دختری خردمند از سلاله حواریون را برگزید، اما می بایست فرزند موعود، دایی های نداشته باشد که سراغ وی را بگیرند، از این رو، دختر، مانند هر کنیز بیگانه دیگری، در هاله ای از گمنامی می زیست، گرچه وی – همچنان که در روایت گفته اند – سیدة الاماء (خاتون کنیزکان) بود

از طرفی همانگونه که ذکر شد نرجس خاتون مادر امام زمان بودند واگر دشمنان از وجود ایشان باخبر میشدند حتما ایشان را به شهادت میرساندند تا از تولد یگانه منجی عالم بشریت جلوگیری کنند اما اقدامات هوشمندانه امام حسن عسکری باعث شد به جزاندکی ازوجود ایشان اطلاع نیابند امام واطرافیانش در مورد ایشان سخنی نمی گفتند وایشان رابه نامهای مختلف صدا میکردند

از طرفی در آن روزگار دور از اخلاق بوده که بخواهند در مورد همسر امام چیزی بنویسندومیدانیم که پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) هرگونه سخن گفتن از خاندان ایشان ویگانه فرزندش مساوی مرگ بود از اینرو کمتر کسی جرات میکرد در این باره مطلبی بنویسد

به همین دلایل کمتر کتابی رامی یابیم که در آن در مورد نرجس خاتون سخنی رفته باشد لازم به ذکر است که مطالب اندکی هم که در مورد زندگی ایشان وجود دارد مربوط به سخنان حکیمه خاتون وبشربن سلیمان ودیگر یاران خاص امام حسن عسکری (ع) میباشد که برای شناساندن مقام نرجس خاتون (ع) بعدها بازگو شده ودر کتابهای گوناگون توسط یاران موثق امام من جمله فضل بن شاذان وتاریخ نویسان مطرح شده است

روایات مذکور در معتبرترین کتب روایی شیعه نقل و توثیق آن توسط بزرگان شیعه پذیرفته شده است. این امر به حدی می باشد که می توان روایات مذکور را از جمله روایات معتبر محسوب کرد و همانند سایر موارد روایی به اقوال علمایی همچون شیخ طوسی، علامه مجلسی شیخ صدوق و مرحوم کلینی اعتماد کرد.

شیوه‌شناسی در پژوهشهای تاریخی :

چراروایات درموردنرجس خاتون متفاوت است آیا میشود به آنها استناد کرد؟

دربارۀ زندگانی نرجس و کیفیت تولد فرزند بزرگوارش امام عصر ( عج‌الله ) روایات گوناگونی وارد شده است . با توجه به اینکه برخی از خرده‌گیران به روایات خدشه وارد کرده و آنها را قابل استناد نمی‌دانند ذکر دو مقدمه ضروری است :

الف ) بحث اعتبار در احادیث شریفه به چند صورت است . گاهی در عرصۀ فقه و احکام شرعیه است که به اعتبار سند می‌نگریم و در این صورت خبر صحیح و حسن و موثق مورد توجه است به گونه‌ای که منافی هم نداشته باشد و ملاک اعتبار احادیث ، ضعیف نبودن آنها از نظر سند و روشنی دلالت است . و گاه در باب عقاید به بررسی احادیث می‌پردازیم که در این صورت یقین و علم باعث اعتبار آنها می‌گردد یعنی اعتبار باید به گونه‌ای باشد که علم‌آور و یقین‌زا باشد . اما آن‌گاه که در حوزۀ تاریخ از روایات استفاده می‌شود اعتبار احادیث و اخبار با حوزۀ فقه و عقاید فرق می‌کند . در علم تاریخ ، مورخین مسلمان و شیعه و غیرشیعه در عرف عملی خویش هر مطلبی را به صورت مسند و با توجه به احادیث صحیح ذکر نمی‌کنند بلکه همین که در فلان کتاب معتبر تاریخی مطلبی ذکر شده است و نقلی مخالف آن نبوده و برخی از نقلها با مطالب دیگر منافاتی نداشته باشد به سخنان آن عالم اعتنا کرده و آن را نقل می‌کنند به عبارتی در تاریخ می‌توان به روایات و نقلهای مرسل که در نوشتار عالم

معتبری باشد اعتنا کرد .

در مور تفاوت عرصۀ فقه و عقاید ، علمای اصول در مباحث قطع و ظن و همچنین بحث حجیت خبر واحد وطالبی را ذکر کرده‌اند که ما به علت اختصار از بیان آنها می‌گذریم اما در مورد تفاوت اعتبار احادیث در فقه و تاریخ علاقه‌مندان با رجوع به کتاب قوانین مرحوم میرزای قمی می‌توانند مطلب را پی گیرند .

بنابراین روایاتی که در « کتاب الغیبة » و « الکافی » و « بحارالانوار » ذکر شده است و در آنها زندگانی خاتون سامرا ، نرجس ، بیان شده است قابل استناد بوده و با آن روایات می‌توان به شناخت این بانو پرداخت .

ب ) در صورتی که برخی از اندیشمندان مطلب فوق را نپذیرند و قائل به تفاوت اعتبار احادیث تاریخی و فقهی و عقاید نباشند از طریق قانون روایات مستفیضه که مورد قبول علمای رجال و درایه است می‌توان این مشکل را حل کرد . در واقع مضمون احادیثی که در مور نرجس آمده است و استفاضه اجمالی دارند بعنی تعداد آنها زیاد است ـ اگر چه به حد تواتر نمی‌رسد ـ و قدر متیقن این موارد مستفیضه موجب اعتبار آنها در حوزۀ تاریخ می‌شود . بنابراین اکنون که روایات زیادی با اسناد گوناگون و از طرق مختلف در مورد نرجس ، بانوی فضیلتها ، ذکر شده است می‌توان به آنها استناد کرد . افزون بر این مطلب حضور حکیمه ، دختر امام جواد ( علیه‌السّلام )، در ناقلان احادیث است که از خاندان معصومان ( علیهم‌السّلام ) بوده و اگرچه در کتب رجالی نامی از او نیست ، زیرا احادیث ذکر شده توسط ایشان جنبۀ فقهی ندارد ولی حسن حال این بانو بر همگان ثابت است

این روایت اولین بار در تاریخ در چه کتابی ذکر شده؟واین روایت راززبان چه کسانی شنیده اند؟

دودمان امامت از یک طرف تلاش مى کرد که خبر ولادت آن مهر تابان را مکتوم بدارد تا به گوش جاسوسان رژیم نرسد، و از یک طرف سعى مى کرد که این خبر مسرت بخش به همه خانه هاى شیعیان برسد، از این رهگذر نامه ها نوشته به شهرها فرستادند، گوسفندها خریده به خانه هاى شیعیان فرستادند تا به عنوان عقیقه حضرت مهدى – عجل الله تعالى فرجه الشریف – ذبح کرده ، اطعام کنند.(183) وحتی در مواردی چگونگی ولادت ایشان را برای افراد بسیار مورد اطمینان که همگی از یاران خاصه امام حسن عسکری (ع) بودند بازگو کردند تا بعدها در کتابها برای آینده گان نوشته شده وبه یادگاربماند

امام حسن عسکرى (علیه السلام ) در فرصتهاى متناسب ، مولود مسعود را به اصحاب خود عرضه مى کرد، تا آن کعبه موعود را با دیدگان خود ببیند و از تولدش آگاه شوند و در کشاکش روزگار دچار شک و تردید نشوند.چنانچه مطالعه میکنید اکثر نویسندگان یا از یاران طراز اول امام حسن عسکری بوده اند ویا از شاگردان آنها به هر صورت نقل آنها به طور مستقیم ویا غیر مستقیم به حکیمه خاتون ویا امام حسن عسکری برمیگردد ویا به بشربن سلیمان ودیگر یاران وکنیزان امام حسن عسکری (ع)

تعدادى از کتابها به این نامها هستند:

کتاب المهدى تألیف عیسى بن مهران مستعطف از بزرگان قرن سوّم:

کتاب المهدی تالیف اوست،هر چند این کتاب از بین رفته است اما نجاشی نقل می کند که این کتاب را نزد استادش خوانده است. (184)

کتاب قائم و غیبت فضل بن شاذان :

قدیمی‌ترین اثر شیعی دربارة عقیده به ظهور مهدی(ع) ومادرش نرجس خاتون (س)که به دست ما رسیده است، کتاب «غیبت» و یا کتاب «قائم» از فضل بن شاذان نیشابوری است. وی معاصر نعیم بن حماد مروزی از علمای اهل سنت بوده است که او نیز دربارة مهدویت تألیف دارد. ابن ‌شاذان، کتاب خویش را پیش از ولادت و غیبت حضرت مهدی(ع) تألیف کرده است.(185).علی رغم آنکه اثر فضل بن شاذان ازبین رفته است لیکن به نظر میرسد آثار کفایه المهتدی فی معرفه المهدی نوشته میرلوحی وکشف الاستار میرزاحسین نوری رونویسی این اثر باشد به نظر میرسد اکثر مطالب این کتاب از اثر حسن بن محبوب نقل شده باشد (186)

ابومحمد فضل بن شاذان بن خلیل ازدى که یکی از پرکارترین دانشمندان شیعه ، فقیه صاحب‌نظر، مفسّر حاذق، دانشمند شهیر، مؤلف گرانقدر در علوم و فنون اسلامى، از سران متکلّمان شیعه، زبردست در عرصة مناظره با مخالفان اهل بیت: و از یاران نزدیک امام حسن عسکری(ع) است. او همچنین توفیق خدمت به امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی7 را در کارنامة خویش دارد. تولد وی را در سال 180 ق تخمین زده‌اند.

. او خراسانی بود و از مکتب پربرکت امام عسکری علیه السلام کسب فیض می نمودو از یاران ایشان بود . آن حضرت در مورد او می فرماید: «باید اهل خراسان به جایگاه فضل بن شاذان و بودن او در میانشان برخود ببالند». فضل بن شاذان ازدى ، از اصحاب امام رضا (علیه السلام )، عمر طولانى و با برکتى داشت ، که همه آن را در دفاع از حریم تشیع سپرى کرد و بیش از 180 جلد کتاب پر ارج از خود به یادگار گذاشت و سرانجام درسال 260 ه‍ دیده از جهان فروبست .(187) رجال‌شناس بزرگ امامیه در ستایش فضل بن شاذان می‌گوید: «او ثقه و از بزرگان فقها و متکلّمان شیعه و در این طایفه دارای مقام و جلالتی است. وی مشهورتر از آن است که ما به توصیف او بپردازیم. او دارای دانش بیکران، ناقل روایات فراوان و تألیفات بسیار است.»(188) پدرش از راویان احادیث ائمه و اصحاب یونس بن عبدالرحمان بود و روایات ارزشمندی از اهل بیت: نقل کرده است. فضل نیز تحت تربیت چنین پدرى، نشو و نما کرد و به کمالات عالیه نائل شد. وی علم قرائت را در نوجوانی از اسماعیل بن عباد در بغداد فرا گرفت و علم حدیث را نیز از فقیه عارف و عابد، حسن بن علی بن فضال آموخت. همچنین علم کلام و سایر علوم را با اشتیاق فراوان نزد اساتید عصر تحصیل کرد(189)

البته این کتاب به ظاهر قدیمى ترین کتابى که مشروح داستان ولادت امام زمان رانوشته است اما احتمالا درمورد جریان اسارت نرجس خاتون چیزی ننوشته قابل ذکر است که این کتاب درزمان حیات امام حسن عسکری (ع) وپس از تولد امام زمان (ع) نوشته شده است

وى در کتاب غیبت خود ولادت آن مهر تابان را اززبان امام حسن عسکرى (علیه السلام ) چنین نقل مى کند:

((ولى خدا، حجت خدا و خلیفه او بعد از من ، در شب 15 شعبان به سال 255 به هنگام طلوع فجر، به صورت ختنه شده متولد گردید)).

((نخستین کسى که او را شستشو داد، ((رضوان )) خازن بهشت بود که با جمعى از فرشتگان مقرب او را با آب کوثر و سلسبیل شستشو داد و سپس عمه ام ((حکیمه )) او را شستشو داد)).(190).امام حسن عسکرى (علیه السلام ) در شب ولادت امام زمان (علیه السلام ) از یک زن صالحه اى که شیعه نبود به عنوان قابله دعوت فرمود تا در آن لحظات حساس حضور داشته باشد و در میان قوم خود حجت باشد، چنانکه خداوند گروهى از بستگانش را به دست او هدایت نمود.(191)

فضل بن شاذان از پیشتازان عرصة پژوهش در مهدویت است و این امر، از عمق بینش و اعتقاد راسخ او به ظهور منجی عالم بشریت در صحنة گیتی حکایت دارد

نکته قابل توجه آنکه قول معتبر در تاریخ ولادت امام زمان(ع) سال 255ق است که فضل بن شاذان روایت کرده و واسطة او شخصیّتی مثل جناب «محمد بن علی بن حمزة بن حسین بن عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی‌طالب» است (192)

شیخ طوسى نیز در این‌باره می‌نویسد: «وی فقیه، متکلّم و دانشمند جلیل القدر شیعه و دارای تألیفات فراوانی است.»(193)

محدّث قمی نیز مقام فضل را این چنین می‌ستاید: «ابومحمّد فضل بن شاذان بن خلیل ازدی نیشابوری ثقة‌جلیل‌القدر از یاران حضرت ابو محمّد عسکری(ع) و از فقها و متکلّمان شیعه و شیخ طایفه و بسیار عظیم‌الشأن و اجل از توصیف است. از حضرت جواد(ع) حدیث روایت کرده است و گفته‌اند از حضرت رضا(ع) نیز روایت کرده است. پدرش از اصحاب یونس است. فضل، صد و هشتاد کتاب تصنیف کرده و حضرت ابومحمّد عسکری(ع) دو دفعه و به روایتی سه مرتبه بر او ترحم فرموده و شیخ کشى، روایاتی را در مدح او ذکر کرده است(194)

بها ءالدین تیلی نیز اثری تحت عنوان غیبت با تلخیص اثر فضل گردآوری کرده است (195)

غیبت عبدالله بن جعفرحمیرى از اکابر قرن سوم:

وی راستگوی امامیه و از اصحاب بلند پایه امام هادی و عسکری علیهماالسلام استو پس از آن از کارگذار نواب اول ودوم امام دوازدهم بودوی احادیث و گفته های امام رضا و امام جواد علیهماالسلام را در کتاب های جداگانه ای با عنوان قرب الاسناد الی الرضا و قرب الاسناد الی ابی جعفر الثانی جمع آوری کرده است. همچنین روایات امام حسن عسکری علیه السلام و امام عصر(عج) را نیز جداگانه جمع آوری نموده است. وی، که در عصر غیبت صغرا می زیست، کتابی درباره غیبت امام زمان(عج) تألیف نمود و مکاتباتی نیز با سفیر دوم، محمّد بن عثمان عمری (نیابت: 267 تا 305 ق)، داشت.یشتر روایات او به طور مستقیم از امام حسن عسکری علیه السلام هستند و گاهی نیز از استادان خود (که تعداد آن ها 21 نفر است) همچون ابراهیم بن مهزیار، ایّوب بن نوح، علی بن اسماعیل، محمّد بن عیسی و دیگران نقل حدیث کرده است. از هم بحثان او، احمد بن خالد برقی (م 280 یا 274 ق) است که در قم با یکدیگر ارتباط داشتند.میبینیم که همگی افراد نامبرده شده که بااو در ارتباط بودند یاران بلند پایه امام حسن عسکری میباشند وی «بزرگ قمی ها، شخصیت برجسته عالمان قم و از یاران حضرت امام عسکری(ع)بود که عمر پربرکت خویش را در راه اعتلای مذهب اهل بیت و ترویج مبانی دین به پایان برد. »

شیخ طوسی، در رجال و فهرست از او نجلیل می کند و به شخصیت وی ارج می نهد. علّامه حلّی نیز ضمن ستایش، به او اعتماد کامل دارد. (196)

متاسفانه این اثر از بین رفته است در عین حال صدوق وشیخ طوسی از این اثر بهره فراوان برده اند

کتاب اصول کافی اثر مرحوم کلینی (متوفای 329هـ.ق)

عده بسیاری عقیده دارند اولین و قدیمی‌ترین منبع که در مورد مادر امام کتاب اصول کافی است که بدست مارسیده البته به نظرمن بعید می آید

کلینی بخش عظیمی از کتاب کافی را تحت عنوان الحجه به مسئله غیبت اختصاص داده است وی این مطالب را با تکیه بر اطلاعات مهمی در وضعیت کلی امامت بین سالهای 260 تا 329 با تاکید خاص بر نقش سفرای امام در این دوران انجام میدهد وی احادیثی منسوب به امامان را درباره غیبت امام دوازدهم ثبت میکند او این اطلاعات را از نویسندگان قدیمی واقفیه و امامیه همچون حسن بن محبوب ،عبدالله بن یعقوب عصفری و حسن بن سماعه روایت میکند به علاوه وکلای امام دوازدهم ماخذ اصلی اطلاعات او در فعالیتهای زیر زمینی امامیه بوده اند

کتاب غیبت و ذکر القائم تألیف ابن اخى طاهر متوفى358

کتاب غیبت محمدبن قاسم بغدادى معاصر ابن همّام متوفى333،

اخبار المهدى تألیف جلودى متوفى332،

غیبت نعمانى از اعلام قرن چهارم،(متوفای 360هـ.ق)،

حققان دومین منبع مهم درباره مادر امام زمان را کتاب الغیبة، اثر مرحوم نعمانی میدانند

نعمانی محمد بن ابراهیم بن جعفر معروف به ابن ابی زینب از اهالی شهر نعمانیه یکی از قریه های واسط بود وی به بغدادمهاجرت کرد ونقل حدیث را تحت سرپرستی کلینی وابن عقده آموخت وسپس به سوریه رفت ودر سال 360 /970 درگذشت وی پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) کتاب غیبه رادر مورد امام زمان (ع) نوشت وی اکثر اطلاعات خود را از نویسنگان قدیمی که در این باره کتاب نوشته بودند اخذ کرد در میان این نویسنگان حسن بن محبوب ،فضل بن شاذان ،حسن بن سماعه ،ابراهیم بن اسحاق نهاوندی ، کلینی ، ابن عقده ، ومسعودی دیده میشوند (197) سهم ارزنده نعمانی دراین است که پس از مسعودی نخستین کسی بود که تفسیر احادیث منسوب به ائمه را از کلینی گردآوری کرد

اثبات الوصیة، اثرِ مسعودی (متوفای 364هـ.ق)

غیبت حسن بن حمزه مرعشى (متوفى358)،

دلائل خروج القائم تألیف ابى على حسن بن محمد صفارى بصرى از اعلام قرن سوّم،

کتاب ذکر القائم من آل محمد(صلى الله علیه واله) تألیف احمد بن رمیح المروزى،

اخبار القائم تألیف ابى على احمد بن محمد الجرجانى از قدماى محدثین،

الشفاء و الجلاء احمد بن على رازیم ترتیب الدوله تألیف احمد بن حسین مهرانى،

غیبت ابن جنید (متوفی381)

کمال الدین، کتاب غیبت کبیر تألیف صدوق (متوفی381)

چهارمین منبع بزرگ در مورد امام زمان(ع)، کتاب کمال‌الدین، اثر شیخ صدوق (متوفای 386هـ.ق) است.

و به نظر میرسدقدیمی‌ترین خبر در مورد ملیّت مادرِ امام زمانبه طور مفصل وصحیح است که شیخ صدوق در کتاب کمال الدین آن را نقل کرده است(198)

او در سال ۳۰۵ (قمری) در شهر قم متولد شد. تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص امام زمان هم زمان بوده‌است. پدر شیخ صدوق علی بن الحسین ابن بابویه قمی، از فقهای بزرگ شیعه و در زمان امام حسن عسگری و امام زمان می‌زیسته و مورد احترام آن امامان بوده‌است.

صدوق در اواخر زمان غیبت صغری تولد یافت و در سال 381ق. وفات نمود. او کتاب «کمال الدین و تمام النعمة » را در اواخر عمرش تالیف کرده است.

این کتاب درباره اثبات وجود امام زمان و غیبت طولانی آن حضرت از نظر عقلی و نقلی است وی به تفصیل جریان اسارت و به سامرا آمدن مادر امام زمان را نقل می‌کند

محتوای کتاب کمال الدین بر مأخذ اصلی شیعه الاصول الاربع مأة که قبل از سال ۲۶۰ هـ ق، توسط امام صادق علیه السلام و دیگر امامان گرد آوری شده، تکیه دارد. شیخ صدوق به خاطر این که پدرش ابن بابویه از فقهای عالیقدر و وکیل امام در قم بوده، توانست اطّلاعات موثّقی را دربارهٔ ارتباطات پنهانی بین وکلاء و امام زمان به وسیلهٔ چهار سفیر ارائه دهد. وی همچنین فصلی را دربارهٔ معمّرینی که بیش از صد سال عمر کرده‌اند، اختصاص داده، تا طول عمر امام دوازدهم را توجیه کند.وی اغلب خواننده را به نویسنگانی حسین بن محبوب ،فضل بن شاذان ، حسن بن سماعه ، حمیری ، وابن بابویه پدر خود که رابطه نزدیکی با سومین وچهارمین سفیر امام دوازدهم داشته است ارجاع میدهد(199)

از طرفی صدوق جریان نرجس خاتون را به واسطه یک نفر از بشربن سلیمان نقل میکند :

محمد بن بحر شیبانی می‌گوید: در سال 286هـ.ق وارد کربلا شدم و بعد از زیارت آن، به بغداد برگشتم و با مردی به نام بشر بن سلیمان نخّاس از فرزندان ابوایوب انصاری و یکی از دوستان امام دهم و یازدهم آشنا شدم و از او خواستم که پاره‌ای از کراماتی را که از امام هادی دیده برایم بازگو کند، اوهم جریان را تعریف میکند …(200)

مرحوم صدوق می‌نویسد: «کتاب خود را زمانی که در نیشابور بوده جمع آوری و انشاء کرده‌است، زیرا غیبت امام عصر (عج) موجب حیرت و تحیّر در بین اکثریت شیعیانی که او را ملاقات می‌کردند، شده و در نتیجه باعث انحراف آنها گردیده بود».جالب است که بدانید این کتاب به پیشنهاد امام زمان (ع) نوشته شده است چند سال پیش جسد شیخ صدوق در حوالی شهر ری پیداشد که پس از گذشتن 900 سال هنوز سالم مانده بود وبه نظر میرسد الان خوابیده است

بعد از شیخ صدوق، بسیاری از علما مانند طبری شیعی، شیخ طوسی، فقال نیشابوری،ابن شهر آشوب و عبدالکریم نیلی و اکثر متأخرین این حدیث را نقل کرده‌اند، که سند همگی آنها به کمال الدین صدوق یا الغیبة طوسی می‌رسند(201)

اکثر پژوهشگران معاصر مانند سید محمد صدر، باقر شریف قریشی، جاسم حسین و… پس از نقل اقوال مختلف، بیشترین سعی خود را در اثبات حدیث شیخ صدوق می‌کنند (202)

غیبت ، شیخ مفید

محمدبن محمد نعمان معروف به مفید وی مرجع تقلید شیعیان امامیه بود وی پنج مقاله را در دفاع از غیبت امام دوازدهم نوشت واثر جداگانه ای راتحت عنوان الفصول العشره فی الغیبه گردآوری کرد این اثر اطلاعات ارزشمندی رادرباره شرایط تاریخی که برزندگانی پنهانی امام دوازدهم قبل از سال 260 ه.ج احاطه یافته بود بدست میدهد

به نظر میرسد در دورة غیبت کبری،بعد از صدوق اولین کسی که درباره نسب مادر امام زمان گزارش داده شیخ مفید (متوفای 413هـ.ق/1022 میلادی ) است.

غیبت سیّد مرتضى (متوفی436)

پس ازمفید دو شاگرد برجسته اش به نامهای علی بن حسین معروف به مرتضی و محمد بن علی کراجلی روش استدلالی را در رساله های خود درباره امام زمان به کار بردند این شیوه در مقاله به جامانده از سید مرتضی در سال 1955 در بغداد تحت عنوان مسئله وجیزه فی الغیبه به چاپ رسیده و توسط ساشدنیا به انگلیسی ترجمه شده به وضوح دیده میشود

سید مرتضی در سال 355ق. تولد یافت و در سال 436ق. وفات نمود. سید مرتضی از استادان شیخ طوسی بوده است. در آن عصر نیز دائره رد و ایراد باز هم تا حدودی توسعه یافته بود لذا سید مرتضی قد علم کرد و کتاب بزرگی پیرامون امامت تالیف نمود به نام «الشافی ». او در این کتاب تمام مسائل امامت را مورد بحث و بررسی قرار داده و اشکالات و ایرادات مخالفان را پاسخ داده و درباره امام غایب بتفصیل وارد بحث شده است. علاوه بر آن کتابی هم در خصوص غیبت تالیف نموده به نام: المقنع

غیبت شیخ طوسی،(متوفّی ۴۶۰ هجری قمری)

دومین منبع در دوره غیبت کبری ، الغیبة اثر شاگرد شیخ مفید، شیخ طوسی (متوفای 460هـ.ق) است. وی به تفصیل جریان اسارت و به سامرا آمدن مادر امام زمان را نقل می‌کند شیخ طوسی » در این کتاب جدیدترین استدلالات، هم از نظر روایتی و هم از لحاظ کلامی را در توجیه غیبت کبری امام دوازدهم به کار می‌برد و با استفاده از احادیث واستدلال عقلی ثابت می‌کند که امام دوازدهم حضرت مهدی است که باید در پرده غیبت به سر برد.«شیخ طوسی» اطّلاعات تاریخ موثّقی را در مورد فعّالیّتهای مخفی چهار نائب خاصّ امام دوازدهم به نقل از کتاب مفقود شده‌ای تحت عنوان «الاخبار الوکلاء الاربعه» نوشته «احمد بن نوح بصری» ارائه می‌دهد.

التاج الشرفى تألیف اسعد آبادى معاصر سید مرتضى،

کتاب مانزل من القرآن فى صاحب الزمان، تألیف عبدالله بن عیاش (متوفی401)

فرج کبیر، تألیف محمدبن هبةالله طرابلسى شاگرد شیخ طوسى،

کتابهاى برکات القائم، و تکمیل الایمان، بغیه الطالب، تبصرةالاولیاء، و کفایت المهدى، اخبارالقائم، اخبار ظهور المهدى، الحجةالبالغة، تثبیت القرآن، حجت الخصام، الدرالمقصود، و اثبات الحجة، اتمام الحجة، اثبات وجود القائم، مولدالقائم، الحجة فیما نزل فی الحجة، الذخیره فی المحشر، السلطان المفرج عن الایمان، سرور اهل الایمان، جنى الجنتین، جلد سیزدهم بحارالانوار، غیبت عوالم و صدها کتاب دیگر که ذکر نام آنها و اسمای مؤلفین ذکرشان حوصله میخواد.

چه کسانی این روایت رابه طور کامل آورده اند؟

شیخ صدوق در کمال الدین ، شیخ طوسى در غیبت ، طبرى در دلائل الامامه ، ابن شهر آشوب در مناقب ، نیلى در منتخب ، ابن فتال نیشابورى در روضه ، شیخ حر عاملى در اثبات الهداه ، سید هاشم بحرانى در حلیه الاءبرار و علامه مجلسى در بحارالانوار، مشروح این گزارش را از بشر بن سلیمان ، از اصحاب امام هادى (علیه السلام ) روایت کرده اند،

کتابشناسی نرجس خاتون (س):

1- بحارالانوار(ترجمه)،علامه مجلسی ج13و51

2- کمال الدین، شیخ صدوق ج2، وجلد1 3- فیلمنامه ملیکا: نوشته علی مؤذنی – نشر امیرکبیر

4- رمان خاتون عشق : نوشته زهرا زواریان – نشر قدیانی

5- نرگس همدم خورشید: نوشته محمدباقر پورامینی – نشر نورالسجاد(ع)

6- بانوی عشق : نوشته نسرین صالحی – نشر سروش ( صداوسیما)

7- شاهزاده روم : نوشته سید محمد حسن مؤمنی – نشر دلیل ما

8 – زیباترین داستان جهان مادر امام زمان(عج): نوشته سیدمحمدباقر موسوی – نشر ایران نگین

9- خاتون عشق، زواریان، زهرا ناشر،قدیانی

10- خوابدیدن مادر امام زمان نرگس (ع)، صدریه، محمد حسین، ناشر،اسلامیه

11- غریبه آشنا: همسفر باملیکا – مادر امام زمان (عج) – از قصر قیصر روم تا سامرا، هلوانیان، احمد،ناشر بوستان کتاب قم

12- من مادر اویم، داستانی بنیسی، اسدالله

13- نرجس خاتون یا ملیکه دختریشوعای (فرزند قیصر روم)، پزشکیان‌نژاد، اسماعیل، ناشرپزشکیان نژاد

14- ملیکا “نرگس”: شرح زندگی حضرت نرگس خاتون (س)، اسدی، داوود، ناشرنگاه بینه

15- نرجس علیها السلام حیاتها و جهادها، ربیعی، بتول،

16- دو آفتاب و دو ماه: گزیده اشعار مدایح و مراثی ، هاشمی، جواد، ناشرشرکت تعاونی کارآفرینان فرهنگ و هنر

17- شرح حالات نرجس خاتون رحمةالله علیها و تولد حضرت صاحب‌الامر عجل‌الله و فرجه، یزدی (ذبیحی)، اسمعیل،

18- مختصری از شرح حال علیا حضرت ملکه جهان مادر بزرگوارا علیحضرت ولی عصر (ع) و چند اثر از اساتید سخن و شعرای معاصر، فتوحی، مهدی

19- نرگس (همدم خورشید)، پورامینی، محمدباقر، سازمان تبلیغات اسلامی، پژوهشکده باقرالعلوم (ع): نورالسجاد

20- چهار بانوی تاریخ ساز: روایتی از زندگی فاطمه بنت اسد، نرجس خاتون، هاجر، رابعه عدویه، زواریان، زهرا

21- مهدی (عج) در آغوش نرجس، معتمد لاری، طوبی (عفیفه)، ناشراندیشه مهر

22- شاهزاده روم: مادر امام زمان علیه‌السلام ، مومنی تنکابنی، محمدحسن، ناشردلیل ما

23- گل نرگس: هدیه به پیشگاه ملکه نرجس خاتون(س)، پیروی، علی اکبر

اشعاری درباره نرجس خاتون

جواد حیدری – از زبان حضرت نرجس خاتون (س)

منکه خود عابده اى والایم

نرجسم همنفس مولایم

از عنایات خداوند کریم

مادر مهدیم و یکتایم

سامره کعبه و هم قبله من

سامره آخرت و دنیایم

نزد حق بوده ام آنقدر عزیز

که عزیز پسر طاهایم

نزد پیغمبر و زهرا و على

باعث آبروى عیسایم

تا قیامت همه فخرم این است

من مسلمان شده زهرایم

به دو عالم ثمر من مهدى است

گل نرگس پسر من مهدى است

فاطمه گوهر و هم گوهرى است

وارث رتبه پیغمبرى است

او پى گوهر ناب است بحق

کار او دُرّ و گُهر پرورى است

خواستگارم شد و فخرم بخشید

دل من زنده از این مادرى است

عشق نابى به دل من بسپرد

عشق ناب دل من عسگرى است

گر چه آغاز مسیحى بودم

مذهب اصلى من حیدرى است

من کنیز پسر فاطمه ام

تا ابد شیوه من کوثرى است

شیعه را لطف و عطا مى بخشم

حبّ مهدى به شما مى بخشم

پسرم حاصل عمر زهراست

بخدا در دو جهان بى همتاست

آدم و نوح و شعیب و خضر است

او خلیل است و مسیح و موساست

اوست طاووس بهشت اَزَلى

هر گل از یاد جمالش زیباست

همه قدرت حق در دستش

گر چه بنده است ولى عین خداست

رزق از او به همه مى بخشند

او ثبات همه ارض و سماست

تا شما را برساند به حسین

دل بشکسته دعا گوى شماست

ثمر خطّ رسالت مهدى است

صاحب تیغ عدالت مهدى است

بهر تحمید و سپاس اى شیعه

پسرم را بشناس اى شیعه

معرفت بر دل او پیدا کن

باش با او به تماس اى شیعه

تا شود عاقبتت خیر بدان

حبّ او هست اساس اى شیعه

با ولایش منما عالم را

تو به یک لحظه قیاس اى شیعه

بهر عیدىّ شب قدر بگیر

از کف یار لباس اى شیعه

تا که خسران زده هرگز نشوى

مهدیم را بشناس اى شیعه

معرفت بر گل زهرا مظهر

از نماز تو بود واجبتر

پسرم آید و غوغا بکند

زشتها را همه زیبا بکند

حُب آن تشنه لب زینب را

عَلَنى در همه دنیا بکند

اشک او خون دلش گردد تا

یاد از زینب کبرى بکند

بعد تکیه زدنش بر کعبه

تربت فاطمه پیدا بکند

او خودش طالب حکم فرج است

از خدا اذن تمنّا بکند

خوش بر آنکس که براى فرجش

خویش را خوب مهیّا بکند

شهِ رانده ز وطن مى آید

به یقین یوسف من مى آید

پسرم منتقم کرب و بلاست

غصه دار سرِ از جسم جداست

داغدار گلوى اصغر اوست

روضه دار تن ارباً ارباست

بوسه بر دست علمدار زند

تشنه آب ز مشک سقّاست

زائر قبر رقیه مهدى است

سحر از داغ رقیه شیداست

هر کجا مجلس روضه باشد

بانى و گریه کن بزم شماست

بخدا راه رسیدن بر او

گریه و معرفت کرب و بلاست

در پى هدیه مهدى باشید

سائل گریه مهدى باشید

سلام مادر نرگسی های چشم انتظار…

سلام بانو!

به کدام صفت بخوانمتان مادر آخرین ستاره ؟

به پاکی دست هاتان ، یا به استواری گام هاتان؟

به صبوری جانانه تان کنار ابو محمّد(ع) یا به بی تابی عاشقانه تان از رؤیا ؟

به بلندای تبارتان ، یا به خورشیدی که در آغوشتان گل کرد؟

به کدام صفت بخوانمتان بانو؟!

چه بنویسم وصف بانویی را که سرور زنان دوعالم(س) ، شهادتین را بر لبانش جاری کرده؟

بانو!

درّه ها ، شقایق هاشان را…

ابرها ، اشک هاشان را…

دریاها ، آبی زلالشان را…

و خداوند ، بشارت منجی را به شما هدیه کردند…

من ناقابل ، چه پیشکش کنم؟

هستی ام فدای شما باد…

بانو!

دستم به دامانتان… پناه ِبی پناهی هایم می شوید ؟

بانو!

مگر می شود از معجزه نوشت و به یاد شما نیفتاد؟

به یاد دلبستگی پاکتان به اعجاز خواب ها…

و به یاد قصّه ی باغبان که میان گل ها ، نرگس را انتخاب کرد ، که عطرش جهان را زیر و رو کند…

بانو!

به رسم ادب ،

گره می زنم به گوشه ی دامان مبارکتان این سطور را…

باشد که گوشه ی چشمی به ما کنید ؛

که اگر شفاعت شما نباشد ، با چه رویی سر بلند کنیم در پیش گاه خداوندی…

بأبی أنت و امّی،

یا سیّدتی…

*تقدیمی از شاعر مرده مدیر وبلاگ http://ashkeghazal.tk

نرجس خاتون (س) ، بانوی نجابت و نیایش است که شمیم حضور او در سامرا پس از گذشت قرنها جان شیعیان شیفتۀ خاندان ولایت و امامت را طراوت می‌بخشد و در سایۀ این آفتاب روشن اجابت ، دلها آرام و قرار می‌گیرد

اگر کسانی هنوز به شخصیت وزندگی او ووجود یگانه فرزندش شک دارند حتما به تحقیق در مورد اووفرزندش بپردازند تا مشکلشان حل شود

از طرفی من شخصا از آقا امام زمان (ع) پوزش میخواهم که به دلیل ناآگاهی به حریم خصوصی مادرگرامیشان وارد شده ایم …

امام جواد(ع) فرمودند:… او داراى غیبتى است که روزهاى زیاد و مدتى دراز به طول مى انجامد. پس مخلصان در انتظار ظهورش به سر مى برند و اهل تردید انکارش می کنند و منکران، یاد او را به استهزاء می گیرند.(203)

پایان

زندگینامه نرجس خاتون (س) قسمت اول

مقالات مرتبط با زندگینامه امام حسن عسکری (ع)

زندگینامه حکیمه خاتون (س)

پی نوشتها ومنابع :

1- کمال الدین، شیخ صدوق ، ص 317

2- آخرین‌ سفیر، ص‌۴٠.

3- هنری‌ لوکاس‌، تاریخ‌ تمدن‌، ج‌١، ص‌٣٣۵.

4- آخرین‌ سفیر، ص‌٢٨ به‌ بعد.

5- کافی، ج 1، ص 323 .

6- نعمانی، الغیبة، ترجمه غفاری، نشر صدوق، ص323.

7- شیخ کامل سلیمان ، یوم الخلاص،ص 61

8- البیان، گنجی، ص 118

9- بحارالانوار، ج53، ص9.

10- ابی جعفر محمد بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، وتمام النعمه، ج 2،باب 30، ص 328. انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1363.

11- استدلائل الامامه : ص 264.

12- قاموس کتاب مقدس : ص 951 – 952.

13- فرهنگ معین : ج 5 ص 2335.

14- رک: بحارالانوار، ج 38 و 53

15- تاریخ بزرگ جهان، ج3، ص 293.

16- تفسیر صافی، ج4، ص247، البرهان، ج4، ص8.

17- انجیل متی، باب دهم، بندهای 2ـ8.

18- قاموس کتاب مقدس، ص220

19- قاموس کتاب مقدس، ص 533.

20- بحارالانوار، ج25،‌ ص186.به نقل از ماهنامه موعود شماره 67

21- کمال الدین، ج2، ص 130 و، ج1، ص225.

22- دهخدا،‌ لغتنامه،‌ بحارالانوار؛ 13 / 447 و 213؛ 14 / 190 و 250؛ 25/ 185؛ 26/285؛ 27/15؛ 30/75؛ 45/103؛ 51/6

23- اثبات الهداة، ج3، ص569، ح679؛ مختصر اثبات الرجعه ـ مخطوط ـ حدیث نهم؛ کفایة المهتدی ـ مخطوط ـ ح28؛ گزیدة کفایة المهتدی، ص133؛ کشف الحق،‌ ص15 و 149؛ مستدرک وسائل، ج12، ص280.

24- رجال شیخ طوسی، ص423 و 435.

25- تاریخ تمدن ویل دورانت ، ج4، ص550.

26-فرهنگ معین، ج5، ص377.

27- المختصر فى اخبار البشر: ج 2 ص 35

28- الکامل، ج6، ص528.

29- تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 4 (عصرایمان) ص 550- 551 (فصل 18)

30- تاریخ تمدن : ج 4 ص 550

31- تاریخ طبری، ج7، ص608؛ تاریخ الاسلام ذهبی، ج19، ص25؛ البدایة و النهایة، ج11، ص29.

32- کارل گلیمبرگ، تاریخ بزرگ جهان، ترجمۀ شیدضیاءالدین دهشیری، ج3، ص 129.

33- کمال‌الدین،ج2، ص 416

34- بحار: ج 51 ص 164.

35- ینابیع الموده :ص 376.

36- پورامینی، 1378، ص 27)

37- علامه سیدمحسن امین، بر ستیغ آرمانها (ترجمه اعیان‌الشیعه)، ص 35

38- راوندی، نوادر راوندی، ج5، ص 392.

39- بر ستیغ آرمان‌ها، ص 39 و 40

40- همان

41- سید جمال‌الدین حجازی، آخرین سفیر، ص 28

42- بحارالانوار(ترجمه)، ج13، ص 203

43- بحارالانوار، ج 51، ص

44- شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 854

45- بحارالانوار، ج50، ص 114

46- رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ج2، ص 187

47- رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ج2، ص 83

48- موسوی، 1374، ص18

49- همان، ص 52

50-برگرفته از گفتار دکتر نفیسه ساطع

51- مفاتیح‌ الجنان‌، ص‌٨۵۵.

52- بحارالانوار، ج‌۵١، ص‌١٠.

53- همان‌، ص‌١٧، ح‌٢۵.

54- بحارالانوار، ج‌۵١، ص‌١٣

55- بحارالانوار، ج‌۵١ص‌١۴

56- اقتباس از بحار، ج 5، ص 6 تا 10، ریاحین الشریعه ج 3، ص24 تا 32.

با تغییر و تلخیص.برگرفته از کتاب شاهزاده روم/نوشته حسن مومنی

57- لطف‌الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 238

58- بحارالانوار، ج51ص 6، کشف الغمه ، ج 3 ص 265 ، منتخب الاثر، ص 320.

59- کمال‌الدین، ص 240

60- منتخب الاثر، ص 240، به نقل از بحارالانوار

61- اعلام الوارى : ص 408.

62- منتخب الاثر، ص 206، به نقل از بحارالانوار پیام زن سال نهم ، شماره هشتم ، آبان 1379 ، پیاپی 104 .

63- شیخ حر عاملی، اثبات‌الهداة، ج7، ص 137، ح670

64- مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ ، چاپ سیزدهم. ص 66، درسنامه تاریخ عصر غیبت، ص 30.

65- احمد عزیزی، کفشهای مکاشفه

66- شهید دستغیب‌، داستانهای‌ شگفت‌، ص‌۴٩۴ و مجموعه‌ یادداشتهای‌ حاج‌ شیخ‌ مرتضی‌ حائری‌ یزدی‌(ره‌)، ص‌٢٧ و ٢٨

67- مفاتیح الجنان

68- درس تفسیر، سورۀ اعراف، آیۀ 188، 18/11/78

69- تفسیر موضوعی ذیل آیۀ «الله یتوفی الانفس حین منامها …»

70- قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ذیل ماده رأی.

71- معجم المقاییس، ابن فارس، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ذیل ماده رأی

72- بحارالانوار، علامه مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج 14، ص 441

73- یونس/64ـیوسف/8و23و35و49ـاسراء/60ـروم/23ـصافات/102ـ فتح/27

74- ر. ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلمیه، تهران، ج 9، ص 376 ـ 372، ر. ک: یوسف قرآن، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، تهران، ص 20 ـ 18.

75- (سورة صافات، آیة 102ـ105)

76- سورة یوسف، آیه‌های 4ـ5، 36ـ41 و 43ـ49.)

77- مناقب جلد 3 ص 534

78- پیام زن سال نهم ، شماره هشتم ، آبان 1379 ، پیاپی 104 .

79- حاج میرزا حسین طبری نوری، نجم‌الثاقب، ص 18

80- روزگار رهائى : ج 1 ص 177.

81- امالى شیخ صدوق : ص 474.

82- دلائل الامامه : ص 246، غیبت طوسى : ص 125

83- کمال الدین : ج 2 ص 423، روضه الواعظین : ج 1 ص 255.

84- (محمد معین، فرهنگ معین، ج 4، ص4702).

85- همان، ص 1954.

86- کفایه الاثر: ص 159

87- لسان العرب : ج 6 ص 162

88- غیبت شیخ طوسى : ص 128، کمال الدین : ج 2 ص 423.

89- دلائل الامامه : ص 267، بحار الانوار: ج 51 ص 10.

90- بحار، ج51، ص24، ح37).

91- مصنف ابن ابى شیبه : ج 15 ص 198 (حدیث 19495).

92- محقق بحرانی در “حدائق الناظره ج17، ص440) .

93- فرهنگ معین : ج 2 ص 1702

94- بحار، ج51،ص24

95- لسان العرب : ج 4 ص 220.

96- سوره سبا، 16

97- فرهنگ جامع نوین، ص 272

98- راغب اصفهانی، مفردات الالفاظ القرآن، ص 159

99- غیبت طوسى : ص 241، کمال الدین : ج 2 ص 432

100- کمال‌الدین، ج2 ص 423ـ432* محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص 241).

101- بحار، ج51،ص24.

102- میرمحمد صادق خاتون‌آبادی، کشف‌الحق، ص 34

103- احمد سیاح، فرهنگ جامع نوین، ج1و2، ص 814

104- احمد سیاح، فرهنگ جامع نوین، ج1و2، ص 814.

105- طریحی، مجمع‌البحرین، ص622

106- کمال الدین : ج 2 ص 431.

107- حضینی، الهدایةالکبری، ص 248 و 357

108- حضینی، الهدایةالکبری، ص 248 و 357

109- محلاتی، 1373، ج3، ص 25)

110- ر.ک: پژوهشی در زندگی امام مهدی(ع) و نگرشی به غیبت صغرا، ص204 و 205.

.1 . امام مهدى (ع) از ولادت تا ظهور، سید محمدکاظم قزوینى ص 172.

111- (1 1. کشف الغمه ج 3 ص 312 بحارالانوار ج 52، ص 279 ، الزام الناصب ص 66

112- نهلاغروی نایینی، محدثات شیعه، ص 284

113- صالحی، 1384،ص 14- 15)

114- بحرینی، 1381، ص 72) پیام زن سال نهم ، شماره هشتم ، آبان 1379 ، پیاپی 104 .

115- صحیح بخاری، ج8، ص158)

116- صحیح بخاری، ج2،ص97)

117- صحیح مسلم، ج 8، ص 204) سنن ابی داود، ج2، ص 319،باب فی خبر الجساسة).

118- . امام مهدى (ع) از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی ،ص 72 1 .

119- موسوعة العتبات المقدسة: سامرا، ص 276).

120- آیت‌الله میلانی قادتنا،‌ ج7، ص211.

121- یافعی، مراة الجنان، ج2، ص92

122- اصطخری، مسالک و الممالک، ص91.

123- محمد بن احمد کنعان، تاریخ دولة العباسیة، ج1، ص127

124- ادوارد گیبون، انحطاط و سقوط امپراتوری روم، ترجمه: شادمانی، ج3، ص1579.

125- موسوعه المورد: ج 2 ص 143

126- هنری‌ لوکاس‌، تاریخ‌ تمدن‌، ترجمه‌ عبدالحسین‌ آذرنگ‌، ج‌١، ص‌٣۴٠.

127- الکامل، ج7، ص11؛ تاریخ طبری، ص195.

128- ابن کثیر، ابدایه و النهایة، دار الکتب العلمیه، بیروت، ج11، ص4؛ تاریخ طبری، ج11، ص207

129- فازیلف روسی در کتاب تاریخ العرب و الروم ص 225، با ترجمه دکتر عبدالهادی شعیره )

130- نقل از : مجلسی، 1307، ص 174- 175) به نقل از همین کتاب ص 123)

131- نقل از : مجلسی، 1307، ص 174- 175) به نقل از همین کتاب( ص 175)

132- ابن‌اثیر، الکامل‌ فی‌ التاریخ‌، ج‌۶، ص‌١٩١.

133- الکامل‌ فی‌ التاریخ‌، ج‌۶، ص‌١٩١.

134- مروج الذهب(ج1، ص 372)، تاریخ طبری( ج11، از صفحه ی 1236 به بعد

135- (موسوی، 1374، ص 120)

136- کلینی، 1067، ج3، ص 1434

137- مروج الذهب

138- معجم البلدان،یاقوت حموی ، ج3، ص280.

139- تاریخ فتوحات اسلامی، ص189.

140- معجم البلدان، ج3، ص280

141- شیخ کامل سلیمان در یوم الخلاص(ص 61)

142- آیت الله میلانی در کتاب قادتنا (ج7، ص 207)وص 20

143- تاریخ مختصر الدول، ص141.

144- قاموس الأعلام، ج2، ص1437

145- التنبیه و الاشراف، ص161.

146- 23همان مدرک، ص164.

147- تاریخ یعقوبی، ج3،‌ص223.

148- تاریخ طبری، ج7 ص376.

149- تاریخ الخلفا، ص336

150- التنبیه و الاشراف، مسعودی ص145.

151- طبری، تاریخ طبری، انتشارات دار الفکر، ج11، ص173.

152- طبری، تاریخ طبری، انتشارات دار الفکر، ج11، ص173.

153- تاریخ طبری ( ج11، از صفحه ی 1236 به بعد

154- در مورد درگیری‌های این دهه (239 ـ 252 هـ.ق)، ر.ک: تاریخ طبری، ج11، ص173، 176، 177، 195 و 207؛ الکامل فی التاریخ، ج7، ص80، 81، 85 و 95؛ ابن کثیر، البدایه و النهایة، ج10، ص323، 343 و 345.

155- ر.ک: دولت عباسیان، محمد سهیل طقوّش، ترجمه: حجت الله جودکی، پژوهشکدة حوزه و دانشگاه، ص261.

156- ویل‌دورانت‌، تاریخ‌ تمدن‌، ج‌۴، ص‌١١٠٨.

157- ر.ک‌ نازیلیف‌، تاریخ‌ العرب‌ و الروم‌.

158- الکامل‌ فی‌ التاریخ‌، ج‌۶، ص‌١٩١.

159- پژوهشی در زندگی امام مهدی، ص117

160- ابن شهر آشوب، مناقب آل أبى طالب، قم، کتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 434 * محمد بن جریر طبرى، دلائل الامامة، ط 3، قم، منشورات الرضى،، 1363 ه’. ش، ص 226 * مجلسى، بحار الأنوار، ط 2، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1395 ه’. ق، ج 50، ص .251 *ماهنامه گلبرگ، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره 61*ماهنامه کوثر، شماره60

161- خورشید مغرب، محمّد رضا حکیمی،ص 21 ـ 22، با تصرف

162- زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام، آیة ا… محمدتقی مدرسی، با اندکی تلخیص * سیرة الائمه الاثنی عشر * مرتضی مطهری، مجموعه آثار جلد 18 صفحه 147 * حیاة الامام العسکری

163- برگرفته شده از «پیداى پنهان » ویژه نامه نیمه شعبان 1419 ق. ستاد بزرگداشت نیمه شعبان مسجد آیة الله انگجى تبریز.

164- مستدرک الوسائل: ج 12، ص 261،س 15* بحارالأنوار: ج 75، ص 401، ضمن ح 42

165- بحارالانوار، ج‌51، ص‌13

166- مهج الدعوات : ص 36، بحار: ج 94 ص 354 و الامام الجواد: ص 375.

167- – کمال الدین : ج 2 ص 424، اعلام الورى : ص 394، البرهان : ج 3 ص 218، روضه الواعظین : ج 2 ص 256، تبصره الولى : ص 5، حلیه الابرار: ج 2 ص 522، مدینه المعاجز: ص 586 و منتخب الانوار المضیئه : ص 60.

168- غیبت شیخ طوسى : ص 142، دلائل الامامه : ص 268، حبیب السیر: ج 2 ص 105، ینابیع الموده : ص 451.

169- کمال الدین ، ج 2، ص 474.

170- غیبت شیخ طوسى : ص 147، کشف الغمه : ج 3، ص 288، حلیه الاءبرار: ج 5 ص 185.

171- – الثاقب فى المناقب : ص 584، اعلام الورى : ص 395، اثبات الهداه : ج 3 ص 668.

172- حبیب السیر: ج 2 ص 106.

173- اثبات الهداه : ج 3، ص 699.

174- کمال الدین : ج 2، ص 434.

175-غیبت طوسى : ص 151.

176- – کمال الدین : ج 2 ص 441.

177- – غیبت طوسى : ص 144 – 146.

178– کمال الدین : ج 2، ص 431.

179- – جزیره خضرا: ص 14 – 25.

180- الثاقب فى المناقب : ص 584 و روضه الواعظین : ص 260.

181- اصول کافی،‌ ج 2،‌ کتاب الحجه، ‌ص 230 و 231، روایت 5 و 6

182-بحار الانوار، ج 25، ص 36 تا 47.

183-کمال الدین صدوق : ص 431، غیبت شیخ طوسى : ص 151 و یوم الخالص ، ص 66.

184- همان ، ص 297 نجاشی ، رجال نجاشی

185- عصر ظهور، علی کورانى، چاپ و نشر بین‌الملل، ص 393

186- گلپایگانی منتخب الاثر ص 467

187- فهرست شیخ طوسى : ص 150 و رجال نجاشى ص 235.

188- رجال نجاشى، ص 307.

189- رجال نجاشى، ابوالعباس نجاشى، نشر اسلامى، ص 307 و موسوعه طبقات الفقهاء، ج 3، ص 430 و 431.

190- رساله تواریخ النبى و الال ، از محمد تقى تسترى ، صاحب قاموس الرجال ص 43

191- غیبت شیخ طوسى : ص 145.

192- منتخب‌الاثر، لطف الله صافی گلپایگانى، فصل سوم، باب اول، ص 320

193- الفهرست، شیخ طوسى، نجف، مکتبة مرتضویه، ص 124.

194- منتهی الآمال، شیخ عباس قمى، نشر اسلامىه، ج 2، ص 356

195- آقابزرگ تهرانی الذریه جلد 20 ص 201

196- تنقیح المقال، ج 2ص 176نجاشی، ص 169فهرست، ص 128و معالم العلما، ص. 65

197- الغیبه ص 6-82 و100

198- کمال الدین، ج2، ص417

199- کمال الدین ص 127و133و 187و211و222و 274و381

200- کمال الدین و تمام النعمه، ص417؛ الغیبه، ص125.

201-. طبری، دلائل الامامة، منشورات حیدریه، ص262.، شیخ طوسی، الغیبه، ص208.، فقال نیشابوری، روضة الواعظین، ج1، ص252.،ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج2، ص440.، نیلی، منتخب الانوار، ص105.

202- سید محمد صدر، پژوهشی در زندگی امام مهدی، ترجمه شیرازی، انتشارات جهان‌آرا، ص204.

باقر شریعت قریشی، حیاة الامام المهدی، ص21. جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام زمان، ترجمه محمد تقی آیت‌الهی، انتشارات امیرکبیر، ص114.

203- کمال الدین ج 2ص 378 .

rtlbr /nbsp;

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد