خانه » همه » مذهبی » زن و سیاست- نقش اجتماعی زنان- فعالیت اجتماعی زنان

زن و سیاست- نقش اجتماعی زنان- فعالیت اجتماعی زنان


زن و سیاست- نقش اجتماعی زنان- فعالیت اجتماعی زنان

۱۳۹۵/۱۲/۰۱


۱۰۱۱ بازدید

آیا پیامبرصلی الله علیه وآله فرموده اند که به هیچ وجه زنان وارد امور سیاسی نشوند؟

از دیدگاه اسلام، اصل فعالیت اجتماعی برای زنان، با رعایت شرایط شرعی، نه تنها مذموم نیست، بلکه در برخی موقعیت‌ها مطلوب است. مانند حضور در عرصه‌هایی چون اجتماعات سیاسی ـ اجتماعی (بیعت با پیامبر، امام وحاکم اسلامی ودردوران جدید انتخابات ، پرستاری از زخمیان در میدان های جنگ ، راهپیمایی‌ها و…)، امر به معروف و نهی از منکر، تعلیم و تعلم، کسب تخصص‌های مورد نیاز، خصوصاً در مواردی که ارتباط مستقیمی با بانوان دارد و بسیاری از موارد مشابه دیگر، با این تفسیر با نگاهی گذرا به کسانی که در ابتدا به اسلام گرویدند متوجه می شویم که ، زنان علی‌رغم شرایط سخت و محدود کننده و سنت‌گرا در آن عصر، حضور چشمگیر در واقعیت جامعه داشتند و با جان و دل و حال از حوزه معارف دین عاشقانه دفاع می‌کردند و انواع شکنجه‌ها را تحمل می‌کردند و از سرمایه مادی و جایگاه اجتماعی خود در راه اسلام وحضرت پیامبر اکرم(ص) استفاده می‌کردند.بدون تردید اگر کسی بخواهد سنت باطل و فرسوده‌ای را زیر پا گذارد و دین جدید را بپذیرد و علیه همه‌ی ارزش‌های گذشته موضع بگیرد، هم نبوغ فکری و سیاسی می‌طلبد و هم روح بندگی و تقید به ارزش‌ها و به خصوص در زمانی که مردان شهامت سنت شکنی نداشته باشند و زنی در چنان شرایط در عرصه مبارزه با باطل و گزینش حق حضور یابد، بدون شک نیست، مگر توان درک حقایق، روح مسئولیت و بینش عمیق سیاسی و زیر نظرداشتن جریانات حاکم در جامعه.در یک نگاه زن در عصر جاهلی موجودی تبعی بود و هیچ‌گونه استقلالی نداشت که قبل از ازدواج دقیقاً تحت ولایت و سرپرستی پدر بود و با اختیار وی ازدواج می‌کرد و پس از ازدواج تابع اراده همسر و اختیار او بود و هدف از انتخاب همسر، ارضای جنسی و بقای نسل به حساب می‌آمد، ولی با طلوع فرهنگ دینی تغییر چشمگیری در موقعیت و شأن زنان به وجود آمد و ارزش آن‌ها را در ایجاد نقش سیاسی به اثبات رساند.
اگر در سیاست تصمیم‌گیری بر اساس اراده عقل و تدبیر برای خیر و صلاح مردم باشد پس این نقش به عهده‌ی چه کسانی می‌تواند باشد؟ مثلاً اگر حاکمیت بر سرنوشت مردم باشد باید از فعالیت‌های پیرامونی غافل نباشد و در صورتی که امر فعالیت شامل یک قلمرو زندگی شود، بدون تردید فعالیت دو جنس از زن و مرد را در برمی‌گیرد و طبیعی است که در حاکمیت و سیاستگذاری یک جامعه همه‌ی افراد موجود در آن واحد فعال نیستند و بلکه به طریق خاص سیاسی این امر تجلی می‌یابد، همانند: رأی‌گیری، مبارزه علیه ظلم، طاغوت‌ستیزی و انجام خدمات مردمی.
در فرآیند جامعه‌سازی توده‌های مردم به گونه‌ی دسته‌جمعی در این راستا و به شکل خاصی مشارکت داده می‌شوند و توده‌های مردم هم از زنان و مردان هردو تشکیل شده‌اند و اما در مورد نقش زنان در عرصه سیاسی و تعیین سرنوشت از صدر اسلام تا کنون مصادیق و نمونه‌های فراوانی وجود دارد؛ زیرا که سیاست بخشی مهمی از زندگی انسان‌ها را تشکیل می‌دهد و اگر شخصی و یا گروهی از کنار مسائل جاری و سرنوشت‌ساز به سادگی و بی‌تفاوتی بگذرد، بدون شک آسیب‌پذیر می‌گردد.
از آن‌جا که‌ «در واژه شناسی، سیاست، معنای حکم راندن بر رعیت و اداره کشور به شکل قدیمی و مدرنش، حکومت و ریاست کردن، داوری، جزاء، تنبه، صیانت حدود و ملک، اداره امور داخلی و خارجی کشور است»،(مبانی و کلیات علوم سیاسی ـ مدنی، ج1، ص12.) پس پیداست که زنان نیز همانند مردان مسئولیت‌ها و وظایفی دارند که نقش آنان را در اداره و تعیین سرنوشت جامعه مشخص می‌نماید و از رهگذر پیوند نیازها و ایده‌آل‌های زندگی، تشریک مساعی را در امورات زندگی و به خصوص سرنوشت‌ساز امت اسلامی ضروری می‌سازد و در این فرصت از مقال برای تبیین بهتر این موضوع به برخی آن‌ها می‌پردازیم:
وقتی اسلام در جزیرة العرب گسترش یافت، زنان در عرصه اجتماع حضور داشتند و از آن‌جا که دین مخاطبش همه‌ی انسان‌ها است و به انسان به عنوان یک هویت جمعی می‌نگرد، پس یک سلسله مسائل را به عنوان وظایف انسانی در جامعه برای او ضروری می‌داند. قرآن که اصول و پایه‌ی ارزش‌گذاری را در میان امت اسلامی به عهده دارد در باب جایگاه مؤمن (مرد یا زن) در فرآیند بسترسازی سیاسی و دفاع از ارزش‌های مکتبی چنین فرموده است:
﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلـٰی اَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَاْذِنُوهُ﴾(نور(62)، 24)؛
«مؤمنینی راستین کسانی هستند که هم از نظر عقیده به خدا و پیامبرش معتقدند و هم از نظر درک مسائل اجتماعی و هوش جمعی، جامعه را خوب می‌شناسند و در مسائل جمعی همواره حضور دارند و منزوی نیستند.»
بدون تردید امر جامع که در قرآن از آن یاد شده است، همان مسائل جمعی یک جامعه و نظام است. مسائل جامعه چنان به هم گره خورده است که بی‌تفاوتی بدان در حقیقت بی‌تفاوتی در برابر نیازها و مشکلات خودش می‌باشد و از نمونه‌های امر جامعه و فراگیر در واقع همان مسائل جمعی یک نظام است ، مثلاً نماز جمعه یک امر جامع است و تظاهرات علیه طغیان و استکبار، حضور در انتخابات و… صدها نمونه از این قبیل امر جامعه هستند.( جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، قم، اسراء، چاپ شریعت، ص296(
نقش سیاسی زنان از آن‌جا هویدا می‌گردد که هم از شرایط و اوضاع پیرامون اطلاع یابد و در برابر آن احساس مسئولیت نماید و هم در رفع موانع و مشکلات آن در کنار مردان در پی چاره باشند.
اگر ما سیاست را تدبیر امور و درک واقعیت‌های حاکم و زدودن موانع پیشرفت و اصلاح جامعه بدانیم، پس زنان که عضو جامعه‌اند و نیازهای مشترک دارند ناگزیرند تا در پی اصلاح امور مردم تلاش ورزند و مهم‌ترین شاهد بر جواز حضور زنان در جامعه، آیات سوره نمل در باب فرمانروایی ملکه سبا است، زنی که حاکم سرزمین خود بود و جامعه را اداره می‌کرد:
﴿قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً اَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا اَعِزَّةَ اَهْلِهَا اَذِلَّةً وَکَذٰلِکَ یَفْعَلُونَ﴾؛(نمل(27)، 34)
«پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به تباهی می‌کشند و عزیزان آن‌جا را ذلیل می‌کنند. کار آنان همان‌گونه است.»
مهم‌ترین پیام این آیه معرفی یک زن مدبر و خردمند است که تحت تأثیر عواطف و احساسات قرار نمی‌گیرد و به خوبی و عاقلانه بر مردمش حکومت می‌کند.
در حوزه‌ی فرهنگ دینی، زن افزون بر اداره‌ی خانه و مسئولیت تربیت فرزندان که از عمده‌ترین وظایف وی به حساب می‌آید، در بسیاری از مسائل سرنوشت‌ساز جامعه با مردان شریک است و بی‌نقش نبودن زن در مدیریت جامعه او را از حصار خانه به صحنه‌های اجتماع می‌کشاند و این نه تنها با عفاف و حفظ حجاب که وظیفه دیگر اوست، منافات ندارد و بلکه او را در انجام بهتر مسئولیت‌های اجتماعی یاری می‌کند. آن‌چه با انجام وظایف او منافات دارد، وجوب خانه‌نشینی است، امری که اسلام هرگز طرفدار آن نیست. (روحانی، طاهره، زنان دین گستر در تاریخ اسلام، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپخانه توحید، 1382، چاپ اول، ص42)
پس وقتی زن مجبور نباشد تا در حصار تنگ خانه بماند و نقش فراتر از محیط خانه نیز دارد، معلوم است که نقش سیاسی او انکارناپذیر می‌شود.
قرآن کریم زن را هم‌چون مرد مسئول، متعهد و مستقل معرفی کرده است و به او حق داده است که در مسائل اصلی خود تصمیم بگیرد و در انتخاب روش سیاسی و حکومتی شخصاً اقدام نماید.
چنان‌چه پس از صلح حدیبیه به امر خداوند متعال بیعت و پیمان عده‌ای از زنان با پیغمبر اکرم(ص) مورد پذیرش قرار گرفت. (جایگاه زن در اسلام و غرب، برگزیده مقالات سومین همایش زنان جهان اسلام، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1381، چاپ اول، صص70-71.)
خداوند هم در این باره در قرآنش فرموده است:
﴿یَا اَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ … فَبَایِعْهُنَّ …﴾؛ (ممتحنه(60)، 12)
«ای پیامبر، هنگامی که زنان مؤمنه به حضور تو آمدند تا بیعت کنند، با آن‌ها بیعت کن.»
در تاریخ صدر اسلام و عصر نبوی زنان مسلمان در صحنه سیاست حضور فعال و چشمگیر داشتند و منظور از سیاست همانا نقش تعیین کننده‌ی آنان در مورد سرنوشت خود و جامعه‌ی خود بوده است و هرمورد که مربوط به سرنوشت مردم می‌شده بدون تردید مربوط به سیاست است.
زنان همانند مردان در مسائل مختلف و سرنوشت‌ساز تشریک مساعی داشتند و بیعت کردن زنان با پیامبر(ص) در شرایطی که زن هیچگاه در مسائل سیاسی و اجتماعی میدان داده نمی‌شدند، جایگاه قابل توجه است و قرآن همان‌طور که از بیعت مردان اسم برده، از بیعت زنان هم اسم برده است و یا با پیغمبر اکرم همان‌گونه که مردها بیعت کردند، زن‌ها هم بیعت کردند و البته این بیعت به معنای رأی دادن به پیغمبری حضرت نبود و بلکه با بیعت پیمان بستند که به آن‌چه که پیغمبر(ص) فرموده است عمل کنند و یا پیمان می‌بستند که از پیغمبر(ص) حمایت کنند. مثل بیعت «لیلة العقبه» که در آن‌جا یکی دو زن از جمله «نصیبه جراح» بیعت کردند و این خود نوعی مداخله در امور سیاسی و تعیین سرنوشت است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد