۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۱۳۲ بازدید
چگونه امام رضا(علیه السلام) را با معرفت زیارت کنم؟
امام هشتم شیعیان حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در یازدهم ذیقعده سال 148 هجری در مدینه منوّره متولد شدند.
پدر بزرگوارشان حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) و مادر گرامیش «تکتم» نجمه نام داشتند.
نام آن حضرت «علی» و کینهاش «ابوالحسن» و به «رضا» ملقب بودند.
پس از شهادت پدرشان در سن 35 سالگی به امامت و زعامت نایل آمدند و ناخدای کشتی نجات بشر شدند تا آن را از امواج سهمگین و پرخطر بیعدالتیهای عباسیان به ساحل آرام قسط و عدل هدایت کنند.
دوران بیست ساله امامت ایشان همزمان با خلافت سه خلیفه عباسی بوده، ده سال نخست خلافت هارونالرشید و پنج سال بعد، خلافت محمدامین فرزند هارون و پنج سال پایانی در خلافت مأمون گذشت.
مأمون در خراسان برای خاموش کردن نارضایتی طرفداران امام(علیه السلام) و برجسته کردن روحیات علمی دربار خود و همچنین نشان دادن برتری دربار خود به دنیا تصمیم گرفت تا حضرت را به مرو دعوت نماید.
امام رضا(علیه السلام) ابتدا نپذیرفتند اما پس از تهدید و اجبار پذیرفته و سپس کنار قبر منور رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند و با اهلبیت خود وداع کردند و از طریق بصره، خرمشهر، اهواز، شیراز و نیشابور در دهم شوال سال 201هجری قمری به مرو وارد شدند.
بیش از دو سال در خراسان نبودند که در روز جمعه آخر صفر سال 203 هجری قمری به دستور مأمون توسط زهر مسموم و شهید شدند.
فضلیت زیارت ثامن الحجج(علیه السلام)
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم):
«به زودی پارهای از تن من در زمین خراسان دفن میشود. مومنی او را زیارت نمیکند جز اینکه خداوند بهشت را بر او واجب میکند و پیکرش را بر آتش حرام میگرداند».[ سفینة البحار، ج 3، ص 492.]
امام صادق(علیه السلام):
«هر کس امام رضا(علیه السلام) را زیارت کند گویا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را زیارت کرده است».[ وسایلالشیعه، ج 10، ص 434.]
امام رضا(علیه السلام):
«من زارنی علی بعد داری و مزاری اتیته یوم القیامه فی ثلاثه مواطن حتی اخلصه من اهوالها. اذا تطایرت الکتب یمینا و شمالا، و عندالصراط، و عندالمیزان»[ همان، ص 433.]؛ «کسی که با دوری راه مزارم به زیارت من بیاید، روز قیامت در سه جا نزد او خواهم آمد و او را از بیم گرفتاری آن موقفها رهایی خواهم بخشید: هنگام دادن نامه عمل به دست راست و چپ، نزد صراط، نزد میزان».
«… هذه البقعه روضه من ریاض الجنه و مختلف الملائکه لایزال فوج تنزل من السماء و فوج تصعد الی ان ینفخ فی الصور»[ علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 99، ص 44.]؛ «این بارگاه بوستانی از بهشت است و محل آمد و شد فرشتگان آسمان، و همواره گروهی از ملائکه فرود میآیند و گروهی بالا میروند تا وقتی که در صور دمیده شود».
امام جواد(علیه السلام):
«هر که قبر پدرم امام رضا(علیه السلام) را (با معرفت) زیارت کند، خداوند تمام گناهانش را میبخشد و بهشت از آن اوست»[ وسایلالشیعه، ج 10، ص 432 و 435.].
«برای کسی که به زیارت پدرم برود بهشت را ضمانت میکنم»[ همان، ص 435.].
احادیث امام رضا(علیه السلام)
آشنایی با احادیث امام رضا(علیه السلام) یکی از جلوههای معرفت به امام(علیه السلام) می باشد که به چند نمونه اشاره می شود:
«رحم الله عبدا أحیا امرنا فقلت له، و کیف یحیی امرکم، قال یتعلم علومنا و یعلمها الناس، فان الناس لو علموا محاسن کلا منا لاتبعونا»[ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 275.]؛ «خدا رحمت کند کسی که امر ما را زنده کند. (راوی گوید) پرسیدیم زنده نمودن امر شما به چیست؟ فرمود: علوم و دانشهای ما را فراگیرد و به مردم تعلیم دهد، چرا که اگر مردم زیبایی و نیکیهای سخن ما را بدانند از ما پیروی میکنند».
«الصغایر من الذنوب، طرق الی الکبائر و من لم یخف الله فی القلیل لم یخف فی الکثیر»[ همان، ج 1، ص 193.] ؛ «انجام گناهان کوچک راهی است به سوی گناهان بزرگ، و هر کسی از خداوند در امور کم نترسید در مسایل بزرگ و زیاد نیز نمیترسد».
«الایمان اقرار باللسان و معرفه بالقلب و عمل بالارکان»[ همان، ص 31.]؛ «حقیقت ایمان، عبارت است از اقرار به زبان، شناخت با قلب و عمل نمودن، با اعضاء و جوارح».
«التدبیر قبل العمل یؤمنک من الندم»[ عزیزالله عطاردى، مسند امام الرضا، ج 1، ص 293، مشهد: بهنشر، 1406.] ؛ «برنامهریزی و دوراندیشی قبل از هر عملی تو را از پشیمانی ایمن میدارد».
«صل رحمک و لو بشربه من ماء»[ همان، ص 267.]؛ «با بستگان خود ارتباط برقرار کن، گرچه به اندازه نوشیدن آبی باشد».
کرامات امام رضا(علیه السلام)
آشنایی با کرامات امام رضا(علیه السلام) نیز به باورمندی زیارت کنندگان نسبت به مقامات امامان(علیهم السلام) بسیار کمک می کند. به گونهای که در هنگام زیارت حاجات معنوی و مادی خود را به طور محسوس از امامان(علیهم السلام) درخواست می کنند که به چند نمونه از این کرامات اشاره می شود:
خاطره آیتالله حسنزاده آملی
در عنفوان جوانی و آغاز درس زندگانی که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف ایام در اسم و فعل و حرف بودم و محو در فراگرفتن صرف و نحو؛ در سحرخیزی و تهجّد عزمی راسخ و ارادتی ثابت داشتم. در رویای مبارک سحری به ارض اقدس رضوی تشرف حاصل کردم و به زیارت جمال دلآرای ولیالله الاعظم ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(علیه السلام) نایل شدم.
در آن لیله مبارکه قبل از آنکه به حضور باهرالنور امام رضا(علیهم السلام) مشرف شوم مرا به مسجدی بردند که در آن مزار حبیبی از احباءالله بود و به من فرمودند در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است. من از روی عشق و علاقه مفرطی که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم سپس به پیشگاه والای امام هشتم سلطان دین رضا -روحی لترابه الفداء و خاک درش تاج سرم- رسیدم و عرض ادب نمودم بدون اینکه سخنی بگویم امام که آگاه به سِرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگی مرا برای تحصیل آب حیات علم میدانست، فرمود: نزدیک بیا، نزدیک رفتم و چشم به روی امام گشودم. دیدم با دهان مبارک آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که بنوش. امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع -که خواستم لبهای امام را بخورم – از کوثر دهانش آب حیات را نوشیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمومنین علی(علیه السلام) فرمود: پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را خوردم که هزار در علم و از هر دری هزار در دیگری به روی من گشوده شد. پس از آن، امام(علیه السلام) طی الارض را عملاً به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیداری من بهتر بود به درآمدم، به آن نوید سحرگاهی امیدواریم که روزی به گفتار حافظ شیرین سخن بترنم آیم که:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوش دل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند[ به نقل از کتاب: هزار و یک کلمه ایشان.]
خاطره آیتالله مجتهد شبستری
حیات و ممات ائمه اطهار(علیهم السلام) یکی است، در زیارت میخوانیم «اشهد انک تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی» یعنی شهادت میدهم که تو جای مرا میبینی و کلام مرا میشنوی و سلام مرا جواب میدهی.
در حیات آنها صدها معجزه اتفاق افتاده است، در ممات آنها هم آن معجزات تکرار شده است. یکی از علمای مشهد برای خود بنده خاطرهای را میگفت:
خانوادهای برای زیارت حضرت رضا(علیه السلام) میآیند و در یکی از طبقات بالای هتل ملائکه ساکن میشوند. روزی در خیابان نزدیک هتل سر و صدایی بلند شود بچه این خانواده از پنجره هتل خم میشود تا ماجرا را تماشا کند، از همان بالا به پایین پرت میشود. مادر بچه همان جا متوسل به آقا میشود و فریاد میزند «یا امام رضا ما میهمان توییم به دادمان برسید» سپس به اتفاق شوهرش به سرعت از پلههای هتل پایین میآیند وارد خیابان میشوند مردم حلقه زده بودند به وسط جمعیت میروند و کودک خود را سالم در میان جمعیت میبیند. از کودک که سوال میکنند، میگوید در موقع افتادن آقایی مرا گرفت و سالم به زمین گذاشت من فریاد زدم و مردم دورم جمع شدند.
خاطره آیتالله وحید خراسانی
مرحوم حاج شیخ حبیتالله از بزرگان گلپایگان و از اوتاد و ابدال بود. روزی در پاسخ این سوال من که چگونه به کمالات معنوی دست یافتی؟ فرمودند: ماجرا این است مرا به بیمارستان بردند و بستری کردند روزی حال من منقلب شد. رو کردم به طرف حرم امام رضا(علیه السلام) و گفتم: آقا مدت چهل سال است که نیمههای شب حتی در سرمای شدید زمستان و گرمای تابستان پشت حرم شما میآمدم و نماز شب میخواندم تا در حرم باز شود، اولین کسی بودم که همیشه وارد حرم میشدم من اکنون در اینجا هستم حالا میبینیم شما چه میکنید.
این را تا گفتم ناگهان دیدم روزگار دیگری است باغستانی است تختی در میان باغ گذاشته شده و آقا علیبن موسیالرضا(علیه السلام) بر روی آن تخت نشستهاند و من هم کنارشان بودم بدون هیچ گفتگویی یک طاقه گل چیدند و به من دادند بعد متوجه شدم که خبری نیست، گل را گرفته بودم به هر فرد مریضی میزدم خوب میشد. سرطانیها خوب میشدند. این کار تا زمانی بود که ارباب معصیت با من دست نداده بودند. هر شب دست ارباب معصیت به دستم میکشیدم خوب نمیشد. فقط دردش تخفیف مییافت که بعد با دعا و توسلی که داشتم کار اثر خودش را میکرد.
خاطره حجةالاسلام والمسلمین قرائتی
پس از ازدواج با همسرم به مشهد مقدس مشرف شدیم. چندی نگذشته بود که پولمان تمام گردید. برای تأمین غذا مانده بودیم. خیلی ناراحت بودم. ابتدا فکر کردم سجاده زیبایی را که به همراه آورده بودیم بفروشم تا آن را برداشتم که با خود ببرم همسرم متوجه شد و گفت: «آن را کجا میبرید؟» جوابی دادم.
ولی ترجیح دادم از این کار بگذرم تصمیم گرفتم در داخل حرم زیارتنامه بخوانم و از بابت آن پولی از زائران دریافت نمایم.
وارد حرم مطهر حضرت رضا(علیه السلام) شدم به تعدادی از زائران مراجعه کردم. آقا زیارت، زیارتنامه بخوانم، کسی جوابی نداد. تصمیم گرفتم تسبیح چوبیام را بفروشم متأسفانه آن هم نشد تلاش کردم آشنایی را پیدا کنم و از او پولی قرض بگیرم هر چه گشتم کسی را پیدا نکردم. از همه کس و همه جا ناامید شدم.
رفتم داخل حرم به حضرت متوسل شدم آقا میهمان و زائر شما هستم از همه کس و از همه جا ناامید گشتم امید من شما هستید عروس خانم گرسنه است دارد دیر میشود. اگر میخواهید عنایتی بفرمایید. زودتر! در همین موقع یکی از دوستانم به من مراجعه کرد و گفت 40دقیقه است که دنبال تو میگردم.
کجا هستی؟ پولی اضافه دارم میخواهم به تو بدهم تا در قم به من بازگردانی فوراً پول را درآورد و به من سپرد و رفت، از حضرت تشکر کردم و برای خرید غذا از حرم بیرون رفتم، جالب اینجاست زمانی که دوستم اعلام کرد که دنبالت میگردم همان مدتی بود که من به حضرت متوسل شده بودم.
خاطره حجةالاسلام والمسلمین راشد یزدی
حضرت آیتالله مرتضی حائری از دار دنیا میروند، ایشان فرزند حاج شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه بود. حضرت آیتالله مرعشی نجفی چنین فرمودند: آقای حائری از دنیا رفت، شب اول قبرش نماز لیلةالدفن خواندم و یک سوره یاسین هم قرائت نمودم. بعد از چندروز به خوابم آمد، پرسیدم آقای حائری اوضاع چهطور است؟ چون یادم بود که از دنیا رفتهاند، گفت: وقتی از بسیاری مسایل گذشتیم و بدنمان را وارد قبر کردند روح من مثل اینکه لباسی را از تن درآوری از بدنم جدا شد، به طوری که بدنم را میدیدم در حالت بهت و حیرت نشسته بودم. ناگهان متوجه شدم از طرف پایین پایم صدایی بلند شد که نگاه کردم دیدم دو نفر که همه وجودشان آتش است به سمت من میآمدند چشمهایشان تشخیص داده نمیشد ولی میفهمیدم که دو نفر هستند. ترس وجودم را فرا گرفت. در همان جا در حالت بیکسی و غربت به خدا توجه کردم. در این هنگام متوجه صدایی از بالای سرم شدم. دیدم نوری به طرف من میآید. هرچه این نور بیشتر به طرف من میآمد آن دو نفر آتشین به طرف عقب میرفتند. این کار ادامه داشت تا حدی که از آن دو نفر اثری نماند. بالای سرم آقایی نورانی را دیدم که تبسمی به لب داشت. گفت: آقای حائری ترسیدی؟ گفتم آقا بله چه ترسی! شما چه کسی هستید، آقا فرمودند: من علیبن موسیالرضا(علیه السلام) هستم، آقای حائری شما 38مرتبه به زیارت من آمدید 38بار به بازدیدت میآیم این اولینش است. 37بار دیگر نیز میآیم.
نقل شده است آقای حائری در آخرین سفرشان به مشهد حضرت رضا(علیه السلام) را در خواب یا… دیده. که به ایشان فرموده بودند تو دیگر نیا، اکنون نوبت آمدن من نزد تو است. از همین موضوع، دریافته بود که عمرش به پایان رسیده است.
خاطرات آیتالله بهجت(رحمت الله علیه)
خیلیها از حضرت امام رضا(علیه السلام) سوال کردند و خواستند و جواب شنیدید، ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله؛ یکی غدّهای داشت و میبایستی مورد عمل جراحی قرار میگرفت. خطرناک بود از آقا خواستم او را شفا بدهد. شب در خواب دیدم حضرت معصومه(سلام الله علیه) را که فرمودند: «غده خوب میشود احتیاج به عمل ندارد».
همه زیارتنامهها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما بخواند با زبان قلب خود بخوانید. زیارت قلبی باشد.