طلسمات

خانه » همه » مذهبی » زیارت غدیر امام هادی (ع)

زیارت غدیر امام هادی (ع)


زیارت غدیر امام هادی (ع)

۱۳۹۲/۰۷/۲۹


۱۹۸۵ بازدید

از جمله مهمترین زیارتهای ائمه طاهرین – از نظر شیعه امامیه – زیارت غدیر است که برای آن اهمیت زیادی قائلند، از آن رو که این زیارت رمزی است برای آن روز جاودانه در جهان اسلام آن روزی که پیامبر – صلی الله علیه و آله – در آن روز سرنوشت قطعی امت را تعیین کرد و امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به عنوان خلیفه خود بر مسلمین گمارد، و افسر امامت و خلافت را بر سرش نهاد، و شیعه روز غدیر را از این جهت برای خود روز عید می دانند که در آن روز ریشه اصلی کیان عقاید ایشان فراهم آمده است و آنان از آغاز تاریخ تشیع تا به امروز در روز غدیر مرقد مولایشان امیرالمؤمنین را زیارت می کنند و با آن بزرگوار تجدید دوستی و ب

از جمله مهمترین زیارتهای ائمه طاهرین – از نظر شیعه امامیه – زیارت غدیر است که برای آن اهمیت زیادی قائلند، از آن رو که این زیارت رمزی است برای آن روز جاودانه در جهان اسلام آن روزی که پیامبر – صلی الله علیه و آله – در آن روز سرنوشت قطعی امت را تعیین کرد و امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به عنوان خلیفه خود بر مسلمین گمارد، و افسر امامت و خلافت را بر سرش نهاد، و شیعه روز غدیر را از این جهت برای خود روز عید می دانند که در آن روز ریشه اصلی کیان عقاید ایشان فراهم آمده است و آنان از آغاز تاریخ تشیع تا به امروز در روز غدیر مرقد مولایشان امیرالمؤمنین را زیارت می کنند و با آن بزرگوار تجدید دوستی و بیعت می نمایند. از جمله امام ابوالحسن الهادی علیه السلام در سالی که معتصم آن حضرت را از مدینه به سرمن رأی آورد [1] ، آن مرقد شریف را با این زیارتنامه زیارت کرد، که از برجسته ترین و بالاترین زیارتهاست، در این زیارتنامه از فضایل امام امیرالمؤمنین علیه السلام و از مشکلات سیاسی و اجتماعی آن روزگار که آن حضرت دچار بود – و قسمتی از فرازهای زیارت را تشکیل می دهد – سخن گفته است. و لازم است که ما به فرازهایی از این زیارتنامه که از استوارترین زیارتنامه های اهل بیت علیهم السلام است اشاره کنیم: 1- امام ابوالحسن الهادی علیه السلام در زیارت غدیریه خود درباره جدش امام امیرالمؤمنین علیه السلام، فرموده است که آن حضرت نخستین کسی است که اسلام آورد و به خداوند مؤمن و معتقد شد و دعوت پیامبر خدا را لبیک گفت، امام هادی جدش را مخاطب ساخته، می گوید:
«تو نخستین کسی هستی که به خدا ایمان آوردی و در پیشگاه خدا نماز گزاردی و در راه او جهاد کردی و در دیار شرک و بت پرستی و آکنده از کفر و ضلالت بود و آشکارا شیطان را می پرستیدند، تو بودی که عرض اندام نمودی (آن جا را از پلیدی و شرک پاک ساختی)…»
اخبار فراوانی رسیده است که امام امیرالمؤمنین علیه السلام نخستین کسی است که اسلام آورد و ندای پروردگار را لبیک گفت و به دین او گرایید. طبری به سند خود از ابن اسحاق نقل کرده است که می گوید: نخستین شخص از مردان که به پیامبر صلی الله علیه و آله – ایمان آورد و با آن حضرت نماز گزارد، و هر آن چه از جانب خدا آورده بود تصدیق کرد، علی بن ابی طالب علیه السلام بود در حالی که آن بزرگوار، ده سال عمر داشت [2] و طبرانی به سند خود از ابوذر نقل کرده و می گوید: رسول خدا – صلی الله علیه و آله – دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود:
این نخستین کسی است که به من ایمان آورد، و اول کسی خواهد بود که در روز قیامت با من مصافحه کند.[3] . و رسول خدا – صلی الله علیه و آله – به عایشه فرمود:
این علی بن ابی طالب نخستین کسی است که پیش از همه مردم ایمان آورد. [4] .
و بسیاری از این قبیل اخبار که این مطلب را به صراحت بیان کرده اند.
2- امام هادی علیه السلام در این زیارتنامه، از جهاد امام امیرالمؤمنین علیه السلام و بی باکی، دلاوری و سرسختی آن حضرت در جنگها سخن گفته، و خطاب به جدش عرض می کند: «ولک المواقف المشهودة والمقامات المشهورة، والأیام المذکورة یوم بدر، و یوم الأحزاب، اذ زاغت الأبصار وبلغت القلوب الحناجر، و تظنون بالله الظنونا، هنالک أبتلی المؤمنون، و زلزلوا زلزالا شدیدا، و اذ یقول المنافقون والذین فی قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا و اذ قالت طایفة منهم یا أهل یثرب لامقام لکم فارجعوا و یستأذن فریق منهم النبی یقولون ان بیوتنا عورة و ما هی بعورة ان یریدون الا فرارا [5] و قال الله تعالی: «ولما رأی المؤمنون الأحزاب، قالوا: هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ایمانا و تسلیما» [6] . فقتلت عمرهم و هزمت جمعهم، و رد الله الذین کفروا بغیظهم لم ینالوا خیرا، و کفی الله المؤمنین القتال، و کان الله قویا عزیزا، و یوم أحد اذ یصعدون و لا یلوون علی أحد والرسول یدعوهم فی أخراهم و أنت تذودبهم المشرکین عن النبی صلی الله علیه و آله ذات الیمین و ذات الشمال حتی ردهم الله تعالی عنها خایفین و نصربک الخاذلین. و یوم حنین علی ما نطق به التنزیل «اذ أعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم شیئا، و ضاقت علیکم الأرض بما رحبت ثم ولبتم مدبرین، ثم أنزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین» والمؤمنون أنت و من یلیک، و عمک العباس ینادی المنهزمین یا أصحاب سورة البقرة، یا أهل بیعة الشجرة حتی استجاب له قوم قد کفیتهم المؤونة، و تکلفت دونهم المعونة، فعادوا آیسین من المثوبة، راجین وعدالله تعالی بالمثوبة، و ذلک قول الله جل ذکره «ثم یتوب الله من بعد ذلک علی من یشاء» و أنت حائز درجة الصبر، فائز بعظیم الأجر. تو دارای مواقفی آشکار و مقاماتی مشهور و روزهای سخت فراموش نشدنی مانند روز جنگ بدر و روز جنگ احزابی، که در آن اوقات خداوند مؤمنان را آزمود و همه سخت متزلزل و نگران بودند و جانها به لب رسیده بود و به خداوند بدگمان شدند و منافقان و آنانی که در دلهایشان مرض بود، گفتند وعده های خدا و رسول به ما، جز غرور و فریب نبود و گروهی از آنان گفتند: ای مردم مدینه، شما دیگر در این جا نمی توانید بمانید و برگردید، و گروهی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اجازه می خواستند و می گفتند: زن و بچه های ما بی سرپرستند، در صورتی که چنین نبود و آنان هدفی جز فرار از جنگ نداشتند و خدای تعالی می فرماید: «چون مؤمنان – که مقصود علی علیه السلام و دوستان آن حضرتند – سر و صدای دشمن را در جنگ احزاب دیدند، گفتند: که این همان فتح و نصرتی است که خدا و پیامبرش وعده داده اند و خدا و پیامبر، وعده راست و درست داده اند و چیزی جز به مقام ایمان و تسلیم ایشان نیفزود.» [7] . یا علی! تو بودی که در آن هنگام، عمروبن عبدود آنها را کشتی و جمعیت آنان را پراکنده ساختی، و خداوند کافران را با دلهای پر از خشم بازگرداند، در حالی که به هیچ هدفی نرسیده بودند، و خداوند مؤمنان را از رنج جنگ و کارزار آسوده کرد و خداوند بر همگان مسلط و عزت و اقتدار دارد، و باز در جنگ احد، که به این مضمون آیه شریفه در آن باره می گوید: – می گریختند و به کسی توجه نداشتند، در حالی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنها را صدا می زد، و تو تنهابا شمشیرت مشرکان را از آزار پیامبر (صلی الله علیه و آله) از چپ و راست دور ساختی و آسیب دشمن را از آن حضرت دفع کردی تا این که خداوند کافران را با ترس و بیم بازگرداند و لشکر شکست خورده را به وسیله تو پیروز گردانید. و نیز در روز جنگ حنین، بطوری که قرآن گویای آن است «… که فریفته و مغرور به زیادی لشکر اسلام شدید و آن انبوه لشکر اصلا به کار نیامد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد، تا آن که همه رو به فرار نهادید، آنگاه خداوند وقار و آرامش را بر پیامبر خود و مؤمنان نازل کرد…» [8] . یا علی! در این آیه مقصود از مؤمنان، تو و یاران تو هستند، در حالی که عمویت عباس به صدای بلند فریاد می کرد – زمانی که لشکر اسلام به هزیمت رفته و فرار می کردند – ای اصحاب سوره بقره (که از طرف خدا در آن سوره، مردم مسلمان مأمور به جهاد و مبارزه با کافران و مقاومت در راه دین شده اید) و ای اهل بیعت شجره! تا این که گروهی ندای عباس را شنیدند و اجابت کردند، در آن هنگام، تو تنها کسی بودی که زحمت و رنج جنگ را از سپاه اسلام برطرف کردی و عهده دار یاری دین، بدون کمک آنان شدی با این که سپاهیان از اجر جنگ و جهاد ناامید و با وعده الهی به وسیله توبه امیدوار شدند، و این است معنای کلام خدای تعالی در این آیه «… سپس خداوند پس از آن واقعه – جنگ حنین – از سر تقصیر هر که می خواهد می گذرد.» [9] و تو یا علی! در آن کارزار، دارای مقام صبر بودی و به اجر عظیم الهی رسیدی. و یوم خیبر اذ أظهر الله خور المنافقین، و قطع دابر الکافرین – والحمدلله رب العالمین – ولقد کانوا عاهدوا الله من قبل لا یولون الأدبار. و کان عهد الله مسؤولا.و در روز جنگ خیبر که خداوند ضعف و ناتوانی منافقان را بر مؤمنین آشکار ساخت و کافران را ناامید گردانید – و سپاس خدا را که پروردگار تمام عوالم است و در صورتی که سپاه اسلام با خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) قبلا عهد بسته بودند که در جهاد به میدان جنگ پشت نکنند و از این رو پیش خدا و رسول خدا مسؤول بودند.
و امام علیه السلام اضافه می کند: و شهدت مع النبی صلی الله علیه و آله جمیع حروبه و مغازیه، تحمل الرایة أمامه، و تضرب بالسیف قدامه، ثم لحزمک المشهور و بصیرتک فی الأمور أمرک فی المواطن، و لم یکن علیک أمیر. و تو ای مولا! در تمام جنگها با پیامبر – صلی الله علیه و آله – حاضر بودی و به اتفاق او در راه خدا جهاد می کردی و پرچم اسلام را در جنگها پیشاپیش پیامبر (صلی الله علیه و آله) می بردی و در مقابل او شمشیر بر فرق دشمنان می زدی و چون کار آزمودگی و مهارت و تدبیرت در کارها مشهور بود، پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بسیاری جاها تو را فرمانفرما قرار داد و هیچ کس دیگر را فرمانروای تو نساخت.
این سخنان امام علیه السلام مشتمل بر بخشهای عمده و قسمتهای برجسته ای از جهاد امام ابوالحسن علیه السلام است. به راستی امام امیرالمؤمنین علیه السلام، در تمام مراحل سخت و میدانهای نبرد از اسلام دفاع کرد و به دشمنان خدا درسهای تلخی داد به حدی که سران شرک و الحاد از ضرب شمشیر او به تنگ آمدند، و اگر زحمت و تلاش آن حضرت نبود، هر آینه از اسلام تنها نامی بدون وجود خارجی مانده بود.
3- امام هادی علیه السلام در زیارتنامه خود، خوابیدن حضرت علی علیه السلام در بستر پیامبر – صلی الله علیه و آله – را مطرح کرده است که با جان خود و فداکاری خویش آن بزرگوار را حفظ کرد موقعی که قریش اجتماع کرده بودند تا او را بکشند، پس امام علیه السلام نخستین فدایی در اسلام است، امام هادی می گوید:
«وأشبهت فی البیات علی الفراش الذبیح علیه السلام اذ أجبت کما أجاب، و أطعت کما أطاع اسماعیل صابرا محتسبا اذ قال له: «یا بنی انی أری فی المنام أنی أذبحک فانظر ماذا تری قال: یا أبت افعل ما تومر ستجدنی ان شاء الله من الصابرین» [10] و کذلک أنت لما أباتک النبی صلی الله علیه و آله و أمرک أن تضطجع فی مرقده واقیا له بنفسک أسرعت الی اجابته مطیعا، و لنفسک علی القتل موطنا فشکر الله تعالی طاعتک، و أبان عن جمیل فعلک بقوله: جل ذکره: «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله.» [11] .
«یا علی! حال تو در شبی که به جای پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بستر او خوابیدی نظیر حال حضرت اسماعیل ذبیح الله بود که هرچه پدرش به او فرمود، او پذیرفت و تو نیز همچون اسماعیل با بردباری و شکیبایی از پیامبر اطاعت کردی، (آری وقتی که پدر اسماعیل) به او فرمود: «پسر عزیزم من در خواب مأمور شدم که تو را ذبح کنم، ببین نظر تو در این باره چیست در پاسخ گفت: پدرم، هرچه مأموری از طرف خدا انجام بده که ان شاء الله مرا از صابران خواهی یافت.» و همچنین تو را نیز رسول خدا – صلی الله علیه و آله – مأمور کرد تا در بستر او بخوابی، و جان او را از دست دشمن حفظ کنی، خیلی زود اجابت کردی و خودت را برای کشته شدن آماده ساختی و خداوند نیز طاعت تو را سپاس گفت و کار نیک تو را بر امت آشکار ساخت و فرمود «بعضی از مردمان هستند که در راه رضای از خدا جان خود می گذرند.»
به راستی خوابیدن امام امیرالمؤمنین علیه السلام در بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله) از بزرگترین کارهای جهادگرانه بود و امام علیه السلام در آن شب اسلام را از بزرگترین مصیبتی که دچار شده بود نجات داد، و زندگانی امام علی علیه السلام به همین ترتیب، سراسر تقدیم اسلام بوده است.
4- امام هادی علیه السلام در زیارت خود به بعضی از صفات برجسته جدش امام امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره فرموده است:
«أشهد أنک لم تزل للهوی مخالفا، و للتقی محالفا، و علی کظم الغیظ قادرا، و عن الناس عافیا غافرا، و اذا عصی الله ساخطا، و اذا أطیع الله راضیا، و بما عهد الیک عاملا راعیا لما استحفظت، و حافظا لما استودعت، مبلغا ما حملت، منتظرا ما وعدت، و اشهد أنک ما اتقیت ضارعا، و لا أمسکت عن حقک جازعا و لا أحجمت عن مجاهدة غاصبیک ناکلا، و لا أظهرت الرضا بخلاف ما یرضی الله مداهنا، و لا وهنت لما أصابک فی سبیل الله، و لا ضعفت و لا استکنت عن طلب حقک مراقبا، معاذ الله أن تکون کذلک، بل اذا ظلمت احتسبت بک، و فوضت الیه أمرک.» «گواهی می دهم ای امیرمؤمنان! که تو همیشه با هوای نفس مخالفت کرده و همواره به همراه تقوا و پرهیزگاری ، بر فروخوردن خشم و غضب توانا بودی، و از بدیهای مردم، چشم می پوشیدی، و هنگامی که مردم از دستور خدا سرپیچی می کردند، تو سخت خشمناک می شدی، و چون راه طاعت می پیمودند تو خوشنود می گشتی، و به هرچه عهد و پیمان داشتی عمل می کردی و آن چه را که باید پاس داری، کاملا رعایت کردی و هرچه را به ودیعت نزد تو گذاشتند، محافظت فرمودی. و آن چه از فرمان خدا بر عهده تو بود که به مردم تبلیغ کنی، انجام دادی. گواهی می دهم که تقیه تو از دشمنان نه به خاطر ذلت و خواری (بلکه برای رضای خدا) بود و خودداری کردن تو از گرفتن حقت نه به سبب عجز و ناتوانی بود، و هرگز اظهار رضایت برخلاف رضای خدا از آنان نکردی و نه از راه سستی و ضعف در برابر ستمهایی که به تو رسید تسلیمم شدی و از طلب حق خود کوتاهی کردی، پناه به خدا! هرگز از ترس و ضعف و ناتوانی نبود – بلکه ظلمی که کردند در راه دین خدا منظور داشتی و کارت را به خدا واگذاشتی.»
امام علیه السلام، در این بخش از سخنان خود از روی برخی از صفات والای امام علی علیه السلام و نمونه های برجسته ای که در شخصیت جدش امیرالمؤمنین بوده پرده برداشته است که از آن جمله:
1- مخالفت با هوای نفس است که هیچ چیزی را علی علیه السلام بر اطاعت و رضای خدا مقدم نداشت.
2- ملازمت آن حضرت با تقوا و پرهیزگاری، که همواره با هر خو و خصلت نیکی همراه و به هر عملی که او را می توانست به خداوند نزدیک کند سرگرم بود.
3- فروخوردن خشم.
4- گذشت و چشم پوشی از ستمگران و متجاوزان به حقش.
5- خشم گرفتن او بر تبهکاران و بیدینان.
6- خودداری امام از حق خلافت خویش، که انگیزه این خویشتنداری ترس و ناتوانی نبود، بلکه تنها مصالح عالیه اسلام بود و بس.
امام هادی علیه السلام دنباله بیان صفات جدش علی علیه السلام را چنین ادامه می دهد و می گوید: «لا تحفل بالنوائب، ولاتهن عندالشدائد، و لا تحجم عن محارب أفک…»
«و در سختیها و شداید روزگار باکی نداشتی و در مشکلات سستی به خود راه نمی دادی، و از جنگها – در راه اسلام – باز نایستادی….»
به راستی از برجسته ترین صفات امام علیه السلام آن بود که وی چون کوهی استوار بود که به هیچ تندبادی نمی لغزید، و از سختیهایی که به او رو می آورد باکی نداشت همچنان که از جنگهای دشمنان و مخالفان باز نمی ایستاد…
و باز امام هادی علیه السلام، صفات جدش را بیان می کند و خطاب به آن بزرگوار می گوید:
«و أنت القائل: لاتزیدنی کثرة الناس حولی عزة، ولا تفرقهم عنی وحشة، ولو أسلمنی الناس جمیعا…» «… و تو بودی که گفتی، نه اجتماع مردم در اطراف من باعث عزت و بزرگی من می شود و نه تفرقه مردم از اطراف من باعث وحشت و نگرانی من می گردد در حالی که تمام مردم نیز مرا واگذارند…» پدیده دیگری از صفات امام امیرالمؤمنان علیه السلام، تمسک آن حضرت به حق و عدالت است که به هیچ چیز دیگر از مظاهر فریبنده دل نبسته بود، نه اجتماع توده ها در اطرافش باعث فزونی عزت و بزرگی بود، همچنین نه پراکنده شدن آنان از پیرامون آن بزرگوار باعث فزونی وحشت و نگرانی، اگر تمام مردم او را وامی گذاشتند، باعث اندوه وی نبود، بلکه آن چه که دل آن بزرگوار را خشنود می ساخت گسترش عدالت و انتشار حق و حقیقت در میان مردم بود و بس.
5- همچنین، این زیارتنامه مشتمل بر بیان جریان غدیر است که مسلمانان در آن جا با امام امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان خلیفه و امام ایشان بیعت کردند، از این رو امام هادی علیه السلام می گوید:
«ان الله تعالی استجاب لنبیه صلی الله علیه و آله فیک دعوته، ثم أمره باظهار ما أولاک لأمته، اعلاء لشأنک، و اعلانا لبرهانک، و دحضا للأباطیل، و قطعا للمعاذیر فلما اشفق من فتنة الفاسقین، و اتقی فیک المنافقین أوحی الیه رب العالمین «یا أیها الرسول بلغ ما أنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، والله یعصمک من الناس» [12] فوضع علی نفسه أوزار المسیر، و نهض فی رمضاء الهجیر فخطب واسمع و نادی فأبلغ ثم سألهم أجمع فقال: هل بلغت؟ فقالوا: اللهم بلی، فقال: اللهم اشهد، ثم قال: ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟ فقالوا: بلی، فأخذ بیدک، و قال: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، وانصر من نصره، واخذل من خذله، فما آمن بما أنزل الله فیک علی نبیه الا قلیل، و لا زاد أکثرهم غیر تخسیر.» «همانا خداوند دعای پیامبرش را درباره تو مستجاب کرد ، آن گاه خداوند پیامبرش را مأمور ساخت تا امامت تو را بر امت آشکار کند تا مقام والای تو هویدا گردد، و برهان حقانیت تو بر مردم آشکار شود، و سخنان بیهوده مخالفان نابود گردد و راه عذر و بهانه مردم قطع شود. و چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) از فتنه و آشوب فاسقان و بدکاران درباره تو بیم داشت و از منافقان نسبت به تو می هراسید، خداوند رب العالمین به آن حضرت وحی کرد: «ای پیامبر! آن چه از طرف پروردگارت – درباره خلافت علی – بر تو نازل شده است بر امت ابلاغ کن که اگر ابلاغ نکنی رسالت خدا را هرگز ابلاغ نکرده ای و – اگر از فتنه بدکاران و منافقان – بیمناکی خدا تو را از شر مردم نگه می دارد.» این بود که پیامبر زحمت سفر را بر خود هموار کرد و در بیابان شنزار و در گرمایی طاقت فرسا قیام کرد و خطبه ای آغاز نمود و با صدای بلند به گوش تمام مردم رساند و حکم خدا را ابلاغ کرد و پس از ابلاغ از مرد مپرسید: ای مردم آیا من امر خدا را به شما ابلاغ کردم؟ همگی گفتند: آری یا رسول الله. عرض کرد: بار خدایا تو خود شاهد باش. سپس فرمود: آیا بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ مردم همه عرض کردند: چرا یا رسول الله. آن گاه دست تو را – علی – گرفت و فرمود: «هر که را من سرپرست و آقایم، این علی سرپرست و مولاست، بارالها دوست بدار هر که علی را دوست بدارد و دشمن دار آن کس را که علی را دشمن بدارد و یاری کن هر که را که او را یاری کند و خوار گردان هر که او را خوار سازد» و باز ای فرمانروای اهل ایمان آن چه خداوند درباره تو بر پیامبرش نازل فرمود: جز اندکی ایمان نیاوردند و بیشتر مردم جز زیان برای خود چیزی نیفزودند.»
به راستی روز غدیر، جزئی از رسالت اسلام بود و حیات اسلام در هیچ حال از آن بی نیاز نبود، رسول خدا – صلی الله علیه و آله – پس از خود رهبری روحانی و حکومتی برای مردم تضمین فرمود و آن را در مسیر تاریخ سرگردان نگذاشت تا امواج فتنه ها و نگرانیها در کام خود فرو برد، بلکه برای مردم رهبر، تعیین کرد و امت در روز غدیر به عنوان امام و فرمانفرما با وی بیعت کردند، و این آیه مبارکه در آن باره نازل شد:
«الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.» [13] .
«… امروز دین شما را به حد کمال رساندم، و نعمت را بر شما تمام کردم و بهترین دینها را که اسلام است برایتان برگزیدم.»
6- امام هادی علیه السلام در زیارت خود به آن مصائب و شدایدی که جدش امام امیرالمؤمنین علیه السلام گرفتار شده بود اشاره کرده و آن حضرت را مخاطب قرار داده می گوید:
«ثم محنتک یوم صفین و قد رفعت المصاحب حیلة و مکرا، فأعرض الشک، و عرف الحق، واتبع الظن، اشبهت محنة هارون اذأمره موسی علی قومه فتفرقوا عنه، و هارون ینادی بهم، و یقول: «یا قوم انما فتنتم به و ان ربکم الرحمن فاتبعونی و أطیعوا أمری قالوا لن نبرح علیه عاکفین حتی یرجع الینا موسی» [14] و کذلک أنت لما رفعت المصاحف قلت: یا قوم أنتما فتنتم بها و خدعتم فعصوک و خالفوا علیک، و استدعوا نصب الحکمین فأبیت علیهم و تبرأت الی الله من فعلهم، و فوضته الیهم فلما أسفر الحق وسفه المنکر، واعترفوا بالزلل والجور عن القصد اختلفوا من بعده، وألزمول علی سفه التحکیم الذی أبیته، و أحبوه و حظرته و أباحوا ذنبهم الذی اقترفوه، و أنت علی نهج بصیرة و هدی و هم علی سنن ضلالة و عمی، فما زالوا علی النفاق مصرین، وفی الغی مترددین حتی اذاقهم الله و بال أمرهم، فأمات بسیفک من عاندک فشقی و هوی و أحیی بحجتک من سعد فهدی صلوات الله علیک غادیة و رائحة و عاکفة و ذاهبة، فما یحیط المادح وصفک، و لا یحیط الطاعن فضلل…» «باز رنج و محنت تو در روز جنگ صفین، که به مکر و حیله قرآنها را بر سر نیزه بلند کردند و مردم را به شک و تردید واداشتند، و دین حق را بازیچه قرار دادند و از گمان خود پیروی کردند، در آن هنگام – یا علی – غم تو نظیر غم و اندوه هارون بود، وقتی که حضرت موسی او را فرمانروای مردم قرار داد و مردم از اطراف او پراکنده شدند، هرچه هارون به آنان هشدار داد و گفت: «شما به این – گوساله سامری – امتحان می شوید، پروردگار شما خداوند بخشاینده است، از من پیروی کنید، و امر مرا اطاعت کنید – قوم موسی به هارون – گفتند ما بر پرستش گوساله ثابت می مانیم، تا موسی به سوی ما بازگردد» و همچنین بود، حال تو – یا علی هنگامی که قرآنها را بر سر نیزه بلند کردند، فرمودی: ای مردم! این فتنه و فریب و امتحانی است برای شما آنان با تو مخالفت کردند و از فرمان تو سرباز زدند و از تو تقاضای تعیین حکمین کردند پس تو از نصب حکمین خودداری کردی و از کار زشت آنها بیزاری جستی و به ناچار، کار را به خود آنها واگذاشتی اما وقتی آشکار شد، و به نادانی و عمل زشتشان پی بردند و بر خطا و جور و ستم خود واقف شده و اعتراف کردند پس از آن نیز راه اختلاف و تفرقه را پیش گرفتند و حکم سفیهانه ای را تقاضا و اصرار کردند و تو خودداری کردی، و آنها دوست داشتند، و تو آن را خطا و مخاطره آمیز شمردی، و باز آنان گناهی را که خود مرتکب شده بودند، مباح و روا دانستند و تو همواره از روی آگاهی و بصیرت در راه هدایت بودی و آنان در گمراهی و ضلالت گام برمی داشتند، تا این که خداوند کیفر کار زشتشان را به آنان چشانید، و معاندان و منافقان همگی بیچاره و نگونبخت شدند و به وسیله شمشیر تو به قعر جهنم رفتند، و سعادتمندان از یاران تو با برهان و ارشاد تو هدایت یافتند پس درود خدا بر تو، در تمام آغاز و انجام کار – صبح و شام – ایستادن و حرکت کردنت، ای که هیچ مدح کننده ای به اوصاف کمالت نرسد، و دشمنان و بدخواهانت به مقام فضل و کمالت احاطه پیدا نکنند…» به راستی از بزرگترین مصائب و گرفتاریهایی که امام امیرالمؤمنین علیه السلام دچار شد، همان مگر و حیله بر سر نیزه کردن قرآنها بود که تمام پیروزیهای درخشانی را که نصیب یاران امام علیه السلام شده بود درهم ریخت در حالی که سپاه امام در آستانه فتح نهایی قرار داشت و نزدیک بود که قوای ستمگر را که با این جنگ می خواست اسلام را نابود سازد و پرچم دین را درهم نوردد، برای همیشه از میان بردارد. امام امیرالمؤمنین علیه السلام، درخواست حکمیت را پذیرفت از ترس جاهلانی که اسلام را نشناخته و عقل و خردشان کارایی نداشت و سر از فرمان امام علیه السلام پیچیده و نافرمانی کردند و شمشیرها را به سمت امام کشیدند و با آن حضرت اعلان جنگ کردند – که اگر این درخواست احمقانه را نپذیرد، با او خواهند جنگید – با این وصف، امام کارآزموده، علیه السلام، هیچ چاره ای جز اجابت درخواست آنها را نداشت از این رو جنگ را متوقف ساخت و به این ترتیب حکومت عدل و داد درهم پیچیده شد و معاویه – سرانجام – پیروز شد و در نتیجه ظلم و جور و استبداد همه جا را فراگرفت. و چون برای این مردم نادان روشن شد که معاویه در بلند کردن قرآنها بر سر نیزه قصد مکر و فریب داشته، با عجله تمام به سراغ امام علیه السلام آمدند و از او خواستند تا از پذیرش حکمیت! توبه کند و به این گناه! خود اعتراف نماید که چرا وی درخواست آنها را برای صلح پذیرفت! این بود که امام علیه السلام امتناع ورزید، زیرا که آن حضرت در سراسر زندگی پاک خود که مملو از نیکیها و خوبی در حق اسلام و مسلمین بود هرگز مرتکب گناهی نشده بود که توبه کند. و چون امام علیه السلام خودداری کرد و از پذیرش درخواست آنان سرباز زد، اعلام جنگ کردند و جنگ نهروان اتفاق افتاد که باعث بدبختیها و مشکلات سیاسی فراوانی برای مسلمین شد و آشوبها و گرفتاریها برای مسلمانان در پی داشت. در این جا سخن ما درباره زیارت (غدیریه) که از برجسته ترین زیارتنامه های ائمه و اصیل ترین و بدیع ترین زیارتها است پایان گرفت.

پی نوشت ها:
[1] مفاتیح الجنان: 363.
[2] تاریخ طبری: 2 / 75.
[3] فیض القدیر: 4 / 358، کنزالعمال: 6 / 156.
[4] الاستیعاب: 2 / 759.
[5] سوره احزاب / 13.
[6] سوره احزاب / 32.
[7] نقل به مضمون آیه 153 از سوره مبارکه آل عمران است – م.
[8] سوره توبه / 26 – 25.
[9] سوره توبه / 26.
[10] سوره صافات / 102.
[11] سوره بقره / 207.
[12] سوره مائده / 67.
[13] سوره مائده / 3.
[14] سوره طه / 90.

منبع: تحلیلی از زندگانی امام هادی؛ باقر شریف قرشی؛ مترجم محمدرضا عطائی؛ کنگره جهانی حضرت رضا 1371.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد