خانه » همه » مذهبی » زید بن حارثه در قرآن

زید بن حارثه در قرآن


زید بن حارثه در قرآن

۱۳۹۲/۰۶/۰۵


۵۴۴۵ بازدید

میدانیم در قرآن فقط نام یکی از اصحاب پیامبر ص آمده ( جناب زید بن حارثه) لطفا بفرمایید در کدام سوره و آیه؟

پرسشگر گرامی ؛ ازاین که مرکز را پاسخگوی سوالات خود انتخاب نمودید صمیمانه متشکریم و اهتمام شما به مسایل دینی واخلاقی قابل تقدر بوده وامیدواریم با کمک خداوند متعال پله های تقوا و ایمان را به نحو احسن بپیمایید. نام این صحابه بزرگوار نبی مکرم اسلام در قرآن نیامده است ولی داستان وقضیه زندگی ایشان شان نزول آیاتی از سوره احزاب می باشد که تفصیل وتوضیج داستان در توضیح مفصلی به خدمتتان بیان می گردد؛ زید بن حارثة بن شُراحیل الکَلْبى:از تاریخ تولد وی خبر دقیقی در دست نیست. وی در زمان جاهلیت اسیر شد حکیم بن حزام او را در بازار عُکاظ از نواحى مکه خرید و براى خدیجه آورد؛ حضرت خدیجه او را به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بخشید. حارثه پدر زید, چون این مطلب را فهمید, خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آمد و خواست تا فدیه دهد و پسر خود را برهاند، حضرت فرمود: او را بخوانید و مختار کنید در آمدن با شما یا ماندن به نزد من.زید را خدمت رسول خدا آوردند, رسول خدا موضوع را با زید در میان گذاشت, زید گفت: هیچ کس را بر محمد صلى الله علیه و آله و سلم اختیار نکنم! حارثه گفت: اى فرزند! بندگى را بر آزادگى اختیار مى‌نمائى و پدر را مهجور مى‌گذارى؟ زید گفت: من از آن وقتی که پیامبر را دیده‌ام دیگر ابداً کسى را بر آن حضرت اختیار نخواهم کرد. چون حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم این سخن از زید شنید او را به حجر مکه آورد و حضار را فرمود: اى جماعت! گواه باشید که زید فرزند من است، ارث از من مى‌برد و من ارث از او مى‌برم. چون حارثه این بدید از غم فرزند آسوده گشت و مراجعت کرد. از آن وقت مردم او را زید بن محمد صلى الله علیه و آله و سلم نام کردند. این بود تا خداوند اسلام را آشکار نمود و این آیه مبارکه فرود شد: «ما جَعَلَ اَدْعِیآءَکُمْ اَبْنآءَکُمْ…».( سوره احزاب(33)، آیه 4-6.(چون حکم رسید فى قَوْلِهِ تعالى: «اُدْعُوهُمْ لابائهِمْ» که فرزند خوانده را به اسم پدرش بخوانند, دیگر بر همگان واجب شد که وی را زید بن حارثه بخوانند و دیگر زید بن محمد صلى الله علیه و آله و سلم نگفتند.( بحارالانوار، 22/172 و 215.)نیز آیه شریفه «ما کانَ محمَّدٌ اَبا اَحدٍ من رِجالِکمْ»نیز اشاره به همین مطلب است.زید بنابر قولی دومین مرد بعد از امیرالمومنین علی علیه السلام است که اسلام آورده است. (سیره ابن هشام, ترجمه, ج 1, ص 162؛ سبل الهدی, ج 2, ص 300) زید با دختر عمه پیامبر ازدواج می کند :یکی از اهداف مقدس پیامبر اکرم این بود که اختلاف طبقاتی را کمتر سازد ، و تمام افراد بشر را تحت لوای انسانیت و پرهیزکاری گرد آورد ، و ملاک فضیلت و شخصیت را فضائل اخلاقی و سجایای انسانی معرفی نماید . بنابراین هر چه زودتر ، رسوم زشت کهن عرب ( دختران اشراف نباید به ازدواج طبقه تهی دست در آیند ) را باید بکوبد ، و چه بهتر که این برنامه را از فامیل خود آغاز کند ؛ و دختر عمه خود « زینب » را که نوه عبدالمطلب بود ، به ازدواج غلام سابق خود و آزاد شده آنروز در آورد ، تا مردم بدانند که این مرزهای موهوم هر چه زودتر باید از میان برود و نیز بدانند که هرگاه پیامبر به مردم می گوید : « ملاک برتری ، تقوی و پرهیزکاریست و دختر مسلمان همشأن مرد مسلمان است » خود او اول عامل و مجری قانون است .برای سرکوب ساختن یک چنین رسم غلط ، پیامبر شخصاً بخانه زینب رفت و رسماً او را برای زید خواستگاری کرد ، وی و برادرش در آغاز کار چندان تمایل نداشتند ، زیرا هنوز افکار دوران جاهلیت ، از اعماق قلوب آنها ریشه کن نشده بود ، با اینکه رد فرمان پیامبر بر آنها ناگوار بود ، سوابق غلام بودن زید را بهانه قرار داده و از پذیرفتن در خواست پیامبر ، شانه خالی کردند .
چیزی نگذشت پیک وحی نازل گردید ، و عمل زینب و برادر وی را در این باره تقبیح کرد و چنین فرمود :
« هیچ مرد و زن مومنی در صورتیکه خدا و رسول او در باره آنها تصمیمی گرفت ، اختیاری از خود ندارند و هرکس خدا و پیامبر او را مخالفت کند، آشکارا گمراه است »( احزاب : 26).
پیامبر فوراً آیه را برای آنها فرو خواند ، ایمان پاک زینب و برادر او « عبدالله » نسبت به ساحت مقدس پیامبر اسلام و اهداف عالی وی ، باعث شد که فوراً دختر « جحش » رضایت خود را اعلام کند ، و در نتیجه ، اشراف زاده ای به ازدواج غلام « محمد » در آمد ؛ و از این ناحیه گوشه ای از برنامه های حیات بخش اسلام اجرا گردید ، و روش غلطی عملاً کوبیده شد .
زید از همسر خود جدا می شود :
سر انجام این ازدواج روی عللی به طلاق منجر گردید ؛ برخی می گویند که عامل جدائی ، روحیات همسر او بود ؛ که پستی حسب و نسب شوهر خود را برخ او می کشید ، و از عظمت خاندان خود سخن می راند ، و از این راه زندگی را بر او تلخ می ساخت .
ولی احتمال دارد ، که عامل طلاق خود زید باشد زیرا بیوگرافی وی گواهی می دهد ، که در او یک روح انزوا و دوری و خلق ناسازگاری بوده ، زیرا بطور مکرر همسر انتخاب کرده و همه را ( جز آخری که تا روزی که زید در یکی از جنگها کشته شد حباله عقد او بود ) طلاق داده و از آنها جدا شده است و این طلاقهای پیاپی ، حاکی از یک روح ناسازگاری در « زید » می باشد .
گواه دیگر بر اینکه زید در این حادثه سهیم بوده ، همان خطاب تند پیامبر اکرم است ؛ زیرا وقتی او آگاه شد که پسر خوانده او تصمیم گرفته که همسر خود را طلاق دهد سخت بر آشفت و فرمود : « امسک علیک زوجک واتق الله » ( احزاب : 37 ) همسر خود را نگاه دار و از خشم خداوند بپرهیز .
هرگاه تقصیر همه جانبه متوجه همسر او بوده ، در چنین صورت جدائی زید بر خلاف تقوی و پرهیزکاری نبوده است ولی بالاخره زید به تصمیم خود جامه عمل پوشانید و از زینب جدا شد . … ازدواج برای کوبیدن غلط دیگر :
پیش از آنکه علت اساسی این ازدواج را بررسی کنیم ناچاریم نقش نسب را که عامل حیاتی برای یک اجتماع صحیح است در نظر بگریم ؛ و بطور مسلم نسب مانند پدری و پسری یک ریشه تکوینی دارد ، و در حقیقت ، پدر یک مبدأ مادی برای پیدایش فرزند است ، و فرزند وارث صفات جسمانی و روحیات پدران و مادران می باشد ، و روی این یگانگی و همخونی پدر و فرزند اموال و ثروت یکدیگر می گردند ، و احکام مخصوصی در باب و طلاق پیدا می کنند .
بنابراین یک چنین موضوع که ریشه تکوینی دارد ، با لفظ و زبان ، درست نمی شود ( خلاصه آیه های 4و5 سوره احزاب ) و پسر خوانده انسان ، هرگز پسر واقعی انسان نمی گردد تا چه رسد که پسر خوانده ، در یک سلسله از احکام از قبیل ارث و ازدواج و طلاق مانند پسر واقعی انسان شود مثلاً پسر واقعی از پدر ارث می برد و بالعکس ، و یا همسر فرزند واقعی پس از طلاق بر پدر اولاد حرام است هرگز نمی توان گفت که پسر خوانده نیز در این قسمتها با او شریک است .
بطور مسلم یک چنین تشریک علاوه بر اینکه مبدأ صحیح ندارد ، یک نوع بازیگری با عامل مهم ( نسب ) یک اجتماع صحیح است .
بنابراین پسر خواندگی هرگاه بمنظور توسع و ابراز عواطف است بسیار مستحسن و بجا است ولی اگر بمنظور تشریک در یک سلسله احکام اجتماعی است که همگی از یک موضوع تکوینی سر چشمه می گیرد ، بسیار دور از حسابهای دقیق اجتماعی است .
جامعه عرب پسر خوانده را مانند پسر واقعی فرض می کردند پیامبر مأمور گردید که این روش غلط را بوسیله ازدواج با زینب که سابقاً همسر پسر خوانده او ( زید ) بود ، از بین ببرد و این شیوه ناستوده را با عمل که اثر آن بیش از گفتن و جعل قانون است ، از میان مردم عرب بردارد ، و این ازدواج علتی جز این نداشته است از آنجا که کمتر کسی جرأت داشت ، که این برنامه را در دنیای آنروز که ازدواج با پسر خوانده قبح مصنوعی غریبی داشت ، اجرا کند ، خداوند پیامبر را رسماً برای این کار دعوت فرمود . چنانکه می فرماید:
« هنگامی که زید زینب را طلاق داد ، او را به ازدواج تو در آوردیم تا برای مومنان در باره همسران پسر خوانده خود هنگامی که آنها را طلاق می دهند محدودیتی نباشد » ( احزاب : 37 ) .
ما تصور می کنیم که این ازدواج علاوه بر اینکه یک سنت غلطی را کوبید ، بزرگترین مظهر برای مساوات و برابری قرار گرفت ، زیرا رهبر عالیقدر اسلام با بانوئی ازدواج کرد که سابقاً همسر آزاد شده او بود ، و در دنیای آنروز یک چنین ازدواج ، مخالف با شئون اجتماع آنروز شمرده می شد .
این اقدام شجاعانه موجی از اعتراض و انتقاد را از جانب منافقان و کوتاه فکران بوجود آورد ، و در همه جا بعنوان یک امر مستنکر ، می گفتند که : محمد با همسر پسر خوانده خود ازدواج کرده است .
خدا برای سرکوب ساختن اینگونه افکار ، آیه زیر را فرو فرستاد : « ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین » (احزاب : 40 ) یعنی محمد پدر یکی از مردان شما نیست ، او سمتی جز اینکه رسول خدا ص و خاتم پیامبران است ندارد .
قران باین اکتفا نکرد ، پیامبر خود را که در اجرای فرمان خدا ، شجاع و بی باک بود ؛ با آیه های 38 و 39 سوره احزاب ستود و خلاصه این دو آیه اینست که : محمد بسان سائر پیامبران است که پیامهای خدا را می رسانند و در اطاعت فرمان خدا از هیچ کس نمی ترسد . (فروغ ابدیت جلد 2 نویسنده آیت الله استاد جعفر سبحانی فصل 32 : حوادث سال پنجم هجرت)
سرانجام وی در سال هشتم هجرت و در جنگ موته به شهادت رسید (الاستیعاب, ج 2, ص 546)
 منبع:http://ahlebayt.porsemani.ir
( الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ )
 
 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد