۱۳۹۸/۰۴/۰۲
–
۱۹۸۷ بازدید
سلام، به کمال رسیدن انسان به وسیله عقل او صورت میگیرد یا روح او؟
دوست گرامی در پاسخ به سوال شما به ساختار روح انسان اشاره می کنیم. این مطالب به ما کمک می کند که روح و قلب خود را هر چه بهتر بشناسیم و به معرفت نفس نایل آییم.
قرآن کریم درباره مولفه های تشکیل دهنده ساختار و قوای روح انسان بسیار سخن گفته است. موضوع روح و عناوینی مانند قلب و عقل و نفس و فطرت که در قرآن کریم به کرات درباره آنها صحبت می شود، ساختار درونی روح انسان را تشکیل می دهند.
البته روح به لحاظ این که موجود مجردی است وحدت دارد و لذا نمی توانیم آنرا دارای اجزاء داخلی بدانیم، ولی در عین حال به لحاظ کارکردهای مختلفی که دارد، دارای شئون و خاصیت هایی است که هر یک دارای اسم خاصی هستند.
خود روح را که روح گفته اند به خاطر آن است که منبع سریان حیات در تمام ابعاد وجودی انسان است و چون از بدن مفارقت نماید، مرگ اتفاق می افتد.
قلب، مرکز روح و حقیقت انسان است و تمام تحولات روحی و دگرگونی های شخصیتی تعالی بخش یا تنزلی در آن اتفاق می افتد. قلب همواره در حال تقلب و دگرگونی است و تمام داده های اطلاعاتی که از مجاری مختلف حسی و عقلی به آن وارد می شود، بر آن تاثیر مثبت و منفی می گذارد.
عقل هدیه بزرگ خدا به انسان است که کار ادراک کلیات و شناخت حق و باطل را در تمامی حوزه های اندیشه ای و علمی و اجتماعی و سیاسی و جدا سازی آنها را به عهده دارد. عقل مانند یک پیامبر درونی آدمی را به راه راست و حقیقت رهنمون می شود و از باطل می گریزاند.
نفس رابطه روح و بدن را برقرار می کند و کارکردش جذب منافع و دفع مضار در زندگی عادی این جهانی است. شهوت و غضب که نیروهای محرک نفسانی اند باعث می شوند که نیازهای مادی انسان تامین شود و از خطرات مصون بماند و زندگی اش در این دنیا ادامه یابد.
فطرت و غریزه دو گرایش ذاتی و اولیه هستند که خدای متعال در خلقت انسان بنیاد کرده، تا میل او را به سوی حیات معنوی و مادی تحریک نمایند.
قلب که سلطان کشور آدمی است، توسط غرایز و قوای نفسانی حیات مادی و طبیعی انسان را مدیریت می کند و توسط فطرت و قوای عقلانی حیات معنوی انسان را اداره می نماید.
محور تمرکز انسان شناسی و انسان سازی، قلب انسان است و عقل و نفس یا به تعبیری قوای ادراکی و تحریکی و فطرت و غریزه همگی ابزارهای قلب هستند و به آن خدمت می کنند.
بنابراین قلب انسان است که حقیقت او است و باید به کمال برسد و عقل و نفس ابزارهای قلب برای وصول به کمال هستند . با عقل شناخت خود را بالا می برد و در مبارزه با خواسته های نفسانی به تعادل می رسد.
قرآن کریم درباره مولفه های تشکیل دهنده ساختار و قوای روح انسان بسیار سخن گفته است. موضوع روح و عناوینی مانند قلب و عقل و نفس و فطرت که در قرآن کریم به کرات درباره آنها صحبت می شود، ساختار درونی روح انسان را تشکیل می دهند.
البته روح به لحاظ این که موجود مجردی است وحدت دارد و لذا نمی توانیم آنرا دارای اجزاء داخلی بدانیم، ولی در عین حال به لحاظ کارکردهای مختلفی که دارد، دارای شئون و خاصیت هایی است که هر یک دارای اسم خاصی هستند.
خود روح را که روح گفته اند به خاطر آن است که منبع سریان حیات در تمام ابعاد وجودی انسان است و چون از بدن مفارقت نماید، مرگ اتفاق می افتد.
قلب، مرکز روح و حقیقت انسان است و تمام تحولات روحی و دگرگونی های شخصیتی تعالی بخش یا تنزلی در آن اتفاق می افتد. قلب همواره در حال تقلب و دگرگونی است و تمام داده های اطلاعاتی که از مجاری مختلف حسی و عقلی به آن وارد می شود، بر آن تاثیر مثبت و منفی می گذارد.
عقل هدیه بزرگ خدا به انسان است که کار ادراک کلیات و شناخت حق و باطل را در تمامی حوزه های اندیشه ای و علمی و اجتماعی و سیاسی و جدا سازی آنها را به عهده دارد. عقل مانند یک پیامبر درونی آدمی را به راه راست و حقیقت رهنمون می شود و از باطل می گریزاند.
نفس رابطه روح و بدن را برقرار می کند و کارکردش جذب منافع و دفع مضار در زندگی عادی این جهانی است. شهوت و غضب که نیروهای محرک نفسانی اند باعث می شوند که نیازهای مادی انسان تامین شود و از خطرات مصون بماند و زندگی اش در این دنیا ادامه یابد.
فطرت و غریزه دو گرایش ذاتی و اولیه هستند که خدای متعال در خلقت انسان بنیاد کرده، تا میل او را به سوی حیات معنوی و مادی تحریک نمایند.
قلب که سلطان کشور آدمی است، توسط غرایز و قوای نفسانی حیات مادی و طبیعی انسان را مدیریت می کند و توسط فطرت و قوای عقلانی حیات معنوی انسان را اداره می نماید.
محور تمرکز انسان شناسی و انسان سازی، قلب انسان است و عقل و نفس یا به تعبیری قوای ادراکی و تحریکی و فطرت و غریزه همگی ابزارهای قلب هستند و به آن خدمت می کنند.
بنابراین قلب انسان است که حقیقت او است و باید به کمال برسد و عقل و نفس ابزارهای قلب برای وصول به کمال هستند . با عقل شناخت خود را بالا می برد و در مبارزه با خواسته های نفسانی به تعادل می رسد.