۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۱۴۴۷ بازدید
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چگونه شکل گرفت؟ چرا دچار چرخش گردید؟
امت واحده
متشکل از شماری از زندانیان سیاسی بود که هسته اولیه آنان در زندان در مقابله با منافقین و مارکسیستها گذاشته شد که در سال 1355 گروهی را تشکیل دادند و نام «امت واحده» را برگزیدند. بهزاد نبوی، محمد سلامتی، پرویز قدیانی و محسن آرمین سرشناسترین اعضای این گروه بودند. این گروه در زندان فعالیت داشت و در خارج از زندان تا پیش از انقلاب فعالیتی نداشت.
منصورون
بخشی از نیروهای آن، کسانی بودند که از مجاهدین پس از ماجرای ارتداد جدا شدند و تعدادی هم از نیروهایی بودند که سال 55 و56 به این گروه پیوستند. برخی از چهرههای این گروه که پیش از انقلاب شهید شدند، شهید صفاتی، کریم رفیعی و علی جهان آرا بودند. این گروه سخت به اعتقادهای دینی خود پای بند بود و از طریق آقای راستی کاشانی ارتباط خود را با مرجعیت حفظ میکردند.
این گروه فعالیتهای مسلحانه متعددی در سال 56 و57 داشت. محسن رضایی و محمد باقر ذوالقدر و علی شمخانی از اعضای سرشناس این گروه بودند.
فلق
جمعی از دانشجویان مذهبی بودند که در خارج از کشور فعال بودند و در آستانه انقلاب به ایران بازگشتند حسن واعظی، مصطفی تاج زاده و محمد طیرانی از اعضای این گروه بودند.
فلاح
طرح این گروه در سال 49 و 50 ریخته شد و در سال 53 با گروه مهدیون اصفهان که انشعابی از مجاهدین بودند، مرتبط شد. آقای مرتضی الویری از اعضای سرشناس این گروه بود.
موحدین
از جوانان مذهبی معتقد و متدین خوزستان بودند که یکی از چهرههای آنان شهید حسین علم الهدی، برادرش کاظم و جمعی دیگر بودند. که با همکاری با گروه منصورون در خوزستان فعالیت میکردند و بیشتر فعالیت آنان در سالهای 56 و57 حمله به مراکز ستم شاهی، مراکز فحشا و تکثیر و توزیع اعلامیههای امام و فعال کردن تظاهرات مردمی بود.
توحیدی بدر
هسته اولیه آن را جوانان شهر ری ایجاد کردند از جمله شاخصترین آنها حسین فدایی و حسن اسلامی مهر بودند و فعالیتشان را به طور رسمی از سال 54 آغاز نمودند. این گروه ارتباط نزدیکی با روحانیت داشتند و با وجود دستگیری شماری از اعضای آن توسط ساواک، فعالیت آنان تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
توحیدی صف
این گروه در سال 55 شکل گرفت و توسط محمد بروجردی، حسین صادقی و سلمان صفوی در اصفهان تأسیس شد. در سال 56 و 57 این گروه فعالیت سیاسی زیادی را در برگزاری تظاهرات علیه رژیم داشت.[ جعفریان، رسول، جریان ها و سازمان های مذهبی – سیاسی ایران، پیشین، ص 519-525.]
این سازمان از ابتدای شکل گیری نقش زیادی در راهاندازی و سازماندهی کمیتههای انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایفا کرد و در مقابله با گروهکهای ضدانقلاب و منافقین و بحرانهای قومی و قبیلهای و خنثی سازی کودتای نوژه تلاش بسیاری انجام داد.
ماهیت این سازمان که از گروههای مختلف تشکیل شده بود، از همان آغاز زمینه شکل گیری برخی اختلافات را در آن ایجاد نموده بود این اختلافات که از نحوه برخورد با افکار دکتر شریعتی و انتشار اطلاعیهای به مناسبت روز کارگر و همچنین موضع گیری در مورد مسائل اقتصادی شروع شد، منجر به شکل گیری
دو جریان راست و چپ در سازمان شد که در نتیجه به درخواست سازمان
استاد مطهری و آیت الله راستی کاشانی جهت مشاوره به ترتیب در امور سیاسی و فقهی از سوی امام به سازمان معرفی شدند، اما عملاً پس از شهادت استاد مطهری،
آقای راستی نقش اصلی را در این تحولات ایفا کرد.
در مورد اینکه میزان حیطه اختیارات آقای راستی در سازمان چه اندازه باشد اعضای سازمان به سه گروه تقسیم شدند که برخی به ولایت تام آقای راستی، برخی به ارجحیت دادن حکم حزبی و برخی ضمن مخالفت با نوع روند سازمان خواستار انحلال آن بودند و در نهایت اختلافات در سازمان به اوج رسید و در تاریخ25/1/1361 آقای راستی کاشانی شوراهای سازمان را لغو کرد و شورای موقتی را در تاریخ1/2/1361 برای اداره سازمان به ریاست خود تعیین نمود و در این زمان سی وهفت نفر از اعضای سازمان از سازمان جدا شدند.[ فوزی، یحیی، تحولات سیاسی – اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، پیشین، ج1، ص 396-397.]
در فاصله میان سال1361 الی 1365 فعالیتهای سازمان به شدت افول کرد تا اینکه بالاخره آیتالله راستی کاشانی در مهرماه سال 1365 طی نامهای ضمن اعلام داشتن مشغله فراوان و نامساعد بودن حال مزاجی خود تقاضای موافقت با استعفای خویش و انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را نمودند که مورد موافقت امام قرار گرفت.
پس از اتمام جنگ، برخی از اعضای مستعفی سازمان که بیشتر دارای دیدگاه چپ بودند از جمله بهزاد نبوی، محمد سلامتی، محسن آرمین، سیدمصطفی تاجزاده، هاشم آغاجری و… در سال1370 اقدام به تجدید سازمان با عنوان «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» و اضافه کردن نام ایران نمودند و در تاریخ 10/7/1370 از وزارتکشور مجوز فعالیت گرفته و شروع به فعالیت کردند.[ شادلو، عباس، احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، پیشین، ص 246.]
در طول فعالیت سازمان در دهه 70 شاهد سیر تغییر و چرخش مواضع در سازمان هستیم. به عنوان نمونه در حالی که این سازمان در آغاز فعالیت خود در دوره جدید در اولین بیانیه خود نگرشی ضدنظام سلطه و استکبارستیزانه داشت و هرگونه غفلت، کم توجهی و یا ساده اندیشی نسبت به خطر آمریکا را گناهی می دانست که تاریخ فردا بر ما نخواهد بخشید.
اما سال ها بعد سازمان مجاهدین از مواضعش در اولین بیانیه بسیار فاصله گرفت و به نحوی آن را باطل نمود. به عنوان نمونه بهزاد نبوی، عضو برجسته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در گفت و گو با رادیو گفت وگو و در پاسخ به سؤالی مبنی بر تغییر مواضع سازمان درباره اولین بیانیه صادره گفت: «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران پس از تأسیس در 1370 اولین بیانیه ای که منتشر کرد یک بیانه 70 صفحه ای بود تحت عنوان «نظم نوین جهانی یا تلاش آمریکا برای سلطه بر جهان» خوب امروز خود من، که براساس تصمیم سازمان نویسنده آن بیانیه بودم، بسیاری از مسائلی که در آن بیانیه مطرح شده بود را دیگر قبول ندارم…»[ عصر نو، شماره 60.]
وی بار دیگر سال ها بعد نیز مطالب مشابهی را ابراز می دارد: «جان کلام
در اولین بیانیه سازمان در سال1370 تحت عنوان نظم نوین جهانی، این بود که جلوی استقرار نظم نوین جهانی را بگیریم. آن موقع این سخن ما زمینه عینی
و عملی داشت… امروز دیگر آن موضع را نداریم… زمانی در مرحله اول داعیه آزادی جهان اسلام و در مرحله دوم مستضعفان جهان را داشتیم. 14 سال پیش در حد
یک حزب به دولت های جهان، خصوصاً اتحادیه اروپا، روسیه، چین، هند و…
توصیه می کردیم که با خطری که همه را تهدید می کند مقابله کنند، ولی امروز دیگر آن دکترین کاربرد ندارد…»[ خبرگزاری ایسنا، مصاحبه بهزاد نبوی، 27/8/1384.]
حوزه دیگری که در تغییر مواضع اقتصادی سازمان به چشم می خورد، حوزه اندیشه اقتصادی است. در سال های دوره سازندگی، تحولات اقتصادی این دوران از موضوعات مهمی بود که مورد نقد جدی سازمان قرار گرفت. مسایلی چون تجارت آزاد جهانی، آزادسازی اقتصادی، ایجاد مناطق آزاد تجاری، واگذاری کارخانجات دولتی، بازگشت سرمایه داران به کشور، از جمله مواردی بود که مورد انتقاد جناح چپ و به طور خاص سازمان مجاهدین قرار داشت.
این در حالی بود که همین سیاست های اقتصادی به نحو دیگری در دولت
هشت ساله آقای خاتمی و در دوران حاکمیت جریان دوم خرداد نیز تداوم یافت ولیکن از آنجایی که سازمان مجاهدین خود از گروه های کلیدی شکل گیری آن دولت بود، دیگر از نقدهای تند دوران سازندگی خبری نبود.
در خصوص چرایی این تحول بایستی به نزدیکی اعضای این سازمان به حلقه های منحرف تئوریکی همچون «کیان» اشاره نمود. افرادی همچون تاجزاده، آرمین، فیضالله عربسرخی، هاشم آغاجری، محسن سازگارا به تدریج به پای ثابت شرکت کنندگان جلسات این حلقه تبدیل شدند.[ جنگ در پناه صلح، ص 79 و همچنین ر. ک: – عصر آزادگان، 29 اردیبهشت 1379.]
حلقه کیان، مجموعه ای از مؤلفه های فکری تجدیدنظرطلبانه ای را که دارای خاستگاه ترجمه ای بود، مطرح نمود. برخی از این تفکرات را که در قالب مقالاتی در ماهنامه کیان منتشر می گردید را می توان در موضوعات زیر ملاحظه کرد:
نقد اسلام فقاهتی[ ماهنامه کیان، تقلید و تحقیق در سلوک دانشجویی، عبدالکریم سروش، شماره1، آبان 1370، ص 14.]،
مقدس نبودن و تجزیه معرفت دینی از دین[ ماهنامه کیان، بهاءالدین خرمشاهی، شماره1، آبان 1370، ص 24.]،
نقد انقلاب اسلامی[ همان، شماره 3، دی و بهمن 1370، ص2.]،
نقد سیاست گذاری فرهنگی دوران بعد از انقلاب اسلامی[ همان، ملاحظاتی پیرامون مسئله تهاجم فرهنگی، شماره6، صص 24 تا 28.]،
ادعای شکلگیری گونه تازهای از روشنفکری دینی[ همان، سنت روشنفکری جدید، بیژن عبدالکریمی، شماره8، ص11.]،
دفاع از روشنفکری غیردینی در ایران[ همان، مراد ثقفی، شماره 11، 22 تا 25.]،
انتظار کمینه از دین[ همان، عبدالکریم سروش، عقیده و آزمون، خرداد 1371، شماره8، ص 25.]،
نقد ناقدان غرب[ همان، شماره 8، ص 35 ؛ همان، شماره11، ص 32و 33.]،
ایدئولوژیزدایی از دین[ همان، عبدالکریم سروش، شهریور 1372، شماره 14، ص 20.]،
سکولاریزم و جدایی دین از سیاست[ همان، رابطه دین و سیاست در جامعه دینی، مقصود فراستخواه، فروردین و اردیبهشت، ش 18، ص 35؛ همان، بیژن حکمت، مردم سالاری و دین سالاری، شهریور و مهر 1373، ش 21، ص23؛ همان، مجید محمدی، غسل تعمید سکولاریزم یا نجات دین، شماره 21، ص 34.]،
نقد اندیشه اسلام ناب[ همان، محمد مجتهد شبستری، فروردین و اردیبهشت 1373 شماره 18، صص 16-21.]،
حمله و تخطئه روحانیت[ همان، عبدالکریم سروش، فروردین و اردیبهشت 1374، ش 20 ص 8.]،
تکثرگرایی و پلورالیسم دینی[ همان، عبدالکریم سروش، صراط های مستقیم،، ش 36.] .
حضور اعضای با پیشینه انقلابی، همچون مرکزیت سازمان مجاهدین انقلاب، در این جلسات به تدریج زمینه استحاله فکری این سازمان در حوزه های گوناگون شد. به گونه ای که در حوزه های سیاست و فرهنگ به تدریج از مواضع انقلابی و ارزشی پیشین خود فاصله گرفتند و در حوزه اقتصاد نیز از اندیشه های دولت گرای سوسیالیستی به اقتصاد آزاد سرمایه سالار تغییر رویکرد دادند.
این روند ادامه داشت تا اینکه سخنان هتاکانه هاشم آغاجری در سال 1381
در خانه معلم همدان نسبت به ساحت مقدس معصومین(علیهم السلام) و مراجع تقلید
و روحانیت، موج مخالفت علما و مردم را به همراه داشت اما با این وجود،
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با صدور بیانیه ای از وی به عنوان یکی از اعضای ارشد خود دفاع و به داشتن اعضایی چون او افتخار می کند.
این قبیل واکنش ها سرانجام به انتشار بیانیه ای از سوی «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» در اعلام عدم مشروعیت این سازمان خطاب به «مردم» منجر شد،
که در آن چنین آمده بود که سازمان موسوم به مجاهدین انقلاب اسلامی در جهت بدبین کردن نسل جوان به اسلام و روحانیت و تفکیک دین از سیاست که هدف دشمنان جهانی اسلامی نیز هست، تلاش می کند… سخنان موهن یکی از اعضای مرکزیت این سازمان در همدان (توهین او به عقاید دینی، مراجع تقلید و مردم متدین ایران) و حمایت بی دریغ آن سازمان از گفته های او، شاهدی بر این مدعا است.[ پایگاه اطلاع رسانی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اطلاعیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم درباره سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، 18/4/1381.]
صدور این حکم، سازمان را در وضعیت انفعال قرار داد و از فعالیت سیاسی – اجتماعی آنها کاسته شد. در همین دوران بود که «هفته نامه عصرما» ارگان سازمان نیز به دلیل تخلفات عدیده، اجازه فعالیت خود را از دست داد.
به دنبال عدم اقبال مردمی به جریان موسوم به اصلاحات به دلیل مواضع غیراصولی و افراطی برخی گروه های وابسته، سازمان مجاهدین نیز که از گروه های محوری تشکیل دهنده این جریان محسوب می گردید به سرنوشت دیگر گروه ها دچار گردید و از صحنه سیاسی کشور توسط مردم کنار گذاشته شد، اما در عین حال تحرکات این سازمان ادامه داشت تا اینکه در جریان فتنه 88 در عمل در صف مخالفان و معاندان نظام قرار گرفت و با صدور اطلاعیهها و بیانیههای مختلف در راستای فریب افکار عمومی و حمایت از اقدام فتنه گران نقش فعال داشت و پس از حرمتشکنی و فتنه انگیزی فتنه گران در عاشورای سال 1388 نیز سازمان مجاهدین با صدور بیانیهای به صف حامیان ضدانقلاب پیوست و با صدور بیانیهای به حمایت از هتاکان روز عاشورا پرداخت.
سرانجام و در پی اقدامات غیرقانونی و براندازانه این سازمان، با رأی دادگاه انقلاب اسلامی، رسماً منحل گردید.