در این سال هزاران نفر جانشان را از دست دادند، هزاران نفر در بیماری روزهای سختی را گذراندند، هزاران هزار نفر با فقر و نداری دست و پنجه نرم کردند و همچنان اسیر فقرند. کرونا بحران جهانی بود. ما علاوه بر آن، درگیر تحریم های سخت بین المللی بودیم و همچنان هستیم. فقری که تحریم ها بر مردم ما تحمیل کرده، بیش از کرونا زندگی را بر میلیون ها نفر تلخ کرده است. سال ۱۳۹۹ این گونه بود که «سال فلاکت» شد.
اما در این سال ناگزیر شدیم تا بیش از همیشه به انسان بیندیشیم و به رنج ها و سلامت او توجه کنیم. کرونا ما را به قرنطینه برد و مفهوم جدیدی به نام «فاصله اجتماعی» را رواج داد. در این سال بود که دریافتیم روابط اجتماعی، آیینها و مناسک و تشریفات برای زندگی ما چه کارکردهایی دارند.
خانه در سال ۱۳۹۹ برای ما اهمیتی تازه پیدا کرد. اهمیت علم مجددا برای مان برجسته شد و ناگزیر شدیم برای نجات به سراغ علم برویم. همچنین بازار با بحران روبرو شد و ناگزیر شدیم مصرف را گونه ای دیگر ببینیم و درباره اش بیندیشیم.
شاید مهم ترین تجدید نظرها مربوط به شیوه سلطه و بهره کشی ما از طبیعت باشد. کرونا محصول بر هم خوردن تعادل انسان و طبیعت است. بحرانهای زیست محیطی و شیوع کرونا موجب شدند تا ما در ایران به پایداری محیط زیست و توسعه پایدار بیش از گذشته توجه کنیم. این ها و بسیاری نکات دیگر بازاندیشی هایی بوده اند که لاجرم ما را به خلق و گسترش فرهنگی دیگر وادار و دعوت می کند.
من نیز در مقام معلم انسان شناسی (مانند بسیاری معلمان و محققان دیگر) تمام سال ۹۹ را درگیر توسعه این توجه به فرهنگ و ضرورت بازاندیشی بودم. اسفند سال ۱۳۹۸ که کرونا آمد و به کرونانگاری مشغول شدم از همان ابتدا از بحران فراگیر و ضرورت تأمل و بازاندیشی در تمام ساختارها و سیاست ها و حتی سوژه ها صحبت کردم. تمام سال را صرف نوشتن، اندیشیدن و سخن گفتن درباره کرونا و بازاندیشی های ممکن و ضروری کردم. نمی دانم حاصل این تلاش ها چه بود اما باورم این بود که ره بادیه رفتن به از نشستن باطل است.
اکنون سال ۱۳۹۹، سال فلاکت و فرهنگ، خاتمه یافت و سال ۱۴۰۰ را آغاز می کنیم. گمانم این است که این سال نیز درگیر فلاکت و فرهنگ خواهیم بود. اگر خواهان آیندهای بهتر هستیم ناگزیر باید اراده ای جمعی برای تجدید نظرهای واقعی و عملی هم در نظام حکمرانی و گفتمان حاکم و هم در شیوه و سبک زندگی شهروندان صورت گیرد.
راه عملی برای تحقق چنین تجدید نظرهایی این است که هر کس در هر جایی با هر نقش و مسئولیتی، تصمیم بگیرد «آغازی تازه» در فعالیت ها و زندگیاش تجربه کند. البته این توصیه و راهبردی کلی و فاقد هرگونه دستور العمل اجرایی است.
در مقامی نیستم که دستورالعمل اجرایی برای تحقق چیزی تدوین کنم. تنها کاری که از دست من بر می آید این است که به فرایند بازاندیشی و گسترش آن از طریق گفت و گوهای عمومی کمک کنم. ما نیازمند تقاضای اجتماعی برای گسترش بازاندیشی هستیم. امیدوارم ۱۴۰۰ سال تعمیق بازاندیشی و تحقق آن باشد. در غیر این صورت شاهد گسترده شدن و عمق یافتن فلاکت و شاید فروپاشی واهیم بود. در این صورت فرهنگ هم دیگر نمی تواند کاری برای جامعه کند.
نعمتالله فاضلی