خانه » همه » مذهبی » سبب نزول آیات پایانی سوره فجر

سبب نزول آیات پایانی سوره فجر


سبب نزول آیات پایانی سوره فجر

۱۳۹۳/۰۹/۱۰


۴۳۶ بازدید

در ذیل آیات ۲۷ تا آخر سوره فجر به عنوان سبب نزول آمده است:آیه ۲۷- یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، آیه ۲۸- ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً، آیه ۲۹- فَادْخُلِی فِی عِبادِی، آیه ۳۰- وَ ادْخُلِی جَنَّتِی از طریق جویبر از ضحّاک او از ابن عباس روایت شده است که رسول خدا فرمود: کیست چاة رومه را بخرد و با این عمل خود، هم آب گوارا بنوشد و هم مورد آمرزش خدا قرار بگیرد. عثمان آن را خرید. سپس پیامبر اکرم به او فرمود: آیا می‌توانی این چاه را آبشخوری برای مردم قرار دهی؟ عرض کرد: بله. آن گاه خداوند این آیات را در مورد عثمان نازل کرد (ابن ابی حاتم، در المنثور سیوطی، نمونه بینات)
آیا این سبب نزول صحت دارد؟
اگر هم این جریان سبب نزولی برای این آیات نیست، آیا اصل جریان خرید چاه رومه صحت دارد/ اگر خیر دلایل تاریخی با ذکر سند بیاورید؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط شما با این مرکز1. چنین مطلبی در روایات شیعه بیان نشده است و چنین شان نزولی از طریق شیعه در مورد این آیات نقل نشده است .2. آنچه در این مورد از طریق شیعه نقل شده روایتی از امام صادق ع است که می فرماید :
سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحبّ بخوانید که سوره حسین بن على ع است، هر کس آن را بخواند با حسین بن على ع در قیامت در درجه او از بهشت خواهد بود .
مجمع البیان جلد 10 صفحه 481.
معرفى این سوره به عنوان سوره حسین بن على ع ممکن است به خاطر این باشد که مصداق روشن نفس مطمئنه که در آخرین آیات این سوره مخاطب واقع شده حسین بن على ع است . تفسیر نمونه، ج 26، ص: 439
3. مطلب مورد پرسش شما در منابع اهل سنت چنین آمده است :
زمانی که مهاجرین از مکه به مدینه مهاجرت کردند. مهاجرین که قبلا در مکه آب زمزم می نوشیدند با آب مدینه اذیت شدند. آنها پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم آمدند و مشکل شان را پیش ایشان مطرح کردند و گفتند چاهی در مدینه وجود دارد که به آن بئر رومة می گویند و طعم آب آن شباهت بسیاری به طعم آب زمزم دارد، منتها صاحب این چاه یک یهودی است که آب را حتی به اندازه ی یک کف دست می فروشد .
رسول الله صلی الله علیه و سلم برای یهودی قاصدی فرستاد و به او پیام داد که این چاه را به مسلمانان بفروشد و در مقابل برای او چشمه ای در بهشت خواهد بود. یهودی قبول نکرد و گفت خواهان مال است .
هنگامی که عثمان رضی الله عنه این خبر را شنید پیش یهودی رفت و گفت می خواهد چاه را از او بخرد و یک روز چاه برای مسلمانان باشد و روز دیگر برای شخص یهودی. او پذیرفت، و از روز بعد همه ی مردم در روز عثمان آب می نوشیدند و روزی که نوبت یهودی بود کسی به سراغش نمی آمد .
یهودی متوجه شد که ضرر کرده است و سراغ عثمان رضی الله عنه رفت و به او گفت آیا چاه را می خری؟، عثمان رضی الله عنه موافقت کرد و با مبلغ بیست هزار درهم چاه را خرید و آن را وقف کرد تا مسلمین از آبش بنوشند .
بعد از مدتی یکی از صحابه پیش عثمان آمد و از ایشان خواست چاه را به مبلغ بسیار بالایی به او بفروشد، عثمان رضی الله عنه گفت بیشتر از این به من پیشنهاد شده است او گفت من سه برابر بیشتر از این پول می دهم عثمان رضی الله عنه گفت بیشتر از این به من پیشنهاد شده است و همچنان شخص مبلغ را بالاتر می برد تا زمانی که نه برابر پول اولیه را پیشنهاد داد و عثمان نپذیرفت. صحابی تعحب کرد و گفت این شخص که بیشتر از من پرداخت می کند کیست؟، عثمان گفت: الله تعالی ده برابر این به من نیکی می دهد.
http://www.m-al-nabee.ir
.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد