۱۳۹۲/۰۷/۰۹
–
۸۰۱ بازدید
سلام
درد، غم و تنهایی! اینها نصیب من در این ۲۳ سال زندگی بوده است. بخدا از وقتی خودمو در ۴ و ۵ سالگی پیدا کردم فقط اینها را دارم و اینها جزیی از اجزای وجود من است. اینها را دوست دارم و با اینها زندگی میکنم. دربدری پناهگاهم بود و هر کجا که رفتم خدا زندگیم را با اینها عجین کرده است. خودم با اینها مشکلی ندارم فقط میترسم خدا با این نوع زندگی مشکل داشته باشد. مگر به شادی تاکید نشده است. مگر پیغمبر و امیرالمومنین شاد نزیسته اند.
خدا از من چه میخواهد؟
پرسشگر محترم با ید توجه داشت که شاد زندگی
کردن به معنای زندگی بدون مصیبت و سختی نیست . با کمی توجه به زنگی اولیا و اوصیا
و علما و بزرگان در می یابیم که زندگی آن بزرگواران پر از سختی ها و مشکلات بوده
ولی ایشان همیشه با نشاط و امید زندگی کرده اند و هیچ زمان غم و اندوه را به خود
راه نداده اند . این نگاه به زندگی است که باعث شادی یا غم ما می شود .اگر زندگی و
هدف از آن را خوب درک کنیم در می یابیم که این دنیا جای رسیدن به خواسته ها و
آمال نیست بلکه هدفی مهم برای انسان وجود
دارد ؛ برای مؤمن این دنیا اصلا جای رسیدن به خواسته های شخصی نیست. و فلسفه وجودی
این دنیا، به کمال رساندن انسان است. حال اگر انسان این مطلب را به خوبی درک نماید
به سختی ها و مشکلات به عنوان عنایتی از طرف خدا می نگرد، چرا که خداوند متعال رب العالمین است و «رب » به
معناى مالک مدبر است. و در اصل به معنى مالک و صاحب چیزى است که به تربیت و اصلاح
آن مى پردازد. (قاموس اللغه ، و مفردات راغب ، و تفسیر مجمع البیان ، و تفسیر
البیان) یعنی خداوند متعال علاوه بر اینکه
مالک و صاحب انسان (و همه ی هستی و موجودات) است به رشد و اصلاح انسان می پردازد،
و چون خالق انسان است ،به همه ی ابعاد وجودی انسان علم دارد و
از انجایی که علم انسان محدود است و از تمام زوایای وجودی خود و نیز از آینده خود
آگاهی ندارد و نمی تواند چیزی که حقیقتا به نفع اش است تشخیص دهد. در نتیجه انسان
نمی تواند تشخیص بدهد که چه چیزی موجب رشد و کمالش است .
خداوند حکیم در معجزه ی آسمانی خود می فرماید:
« … عَسى
أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً
وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون ـــــ چه
بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است ؛ یا چیزى را دوست
داشته باشید ، حال آنکه شرِّ شما در آن است ؛ در حالی که خدا مى داند و شما
نمى دانید. » (البقرة:216)
برای مؤمن، بیماری و سختی و به طور
کلی، بلاء و مصائب ، نعمت و رحمت است ، چرا که این مصائب یا به خاطر گناهان اوست،
که خدا با این مصائب، گناهان او را در این دنیا می آمرزد و به آخرت موکول نمی سازد
،چراکه عقوبت عالم آخرت بسیار سخت تر است، و به این وسیله او را پاک وارد آن عالم
می نماید. و یا اگر گناهی ندارد، برای ارتقاء درجه و تکامل یافتن بنده ی مؤمنش می
باشد، چرا که بنده با تحمل سختی ها و مصائب در راه خدا، رشد معنوی و روحی پیدا می
کند.
پس مؤمن در هر حال، مصائبی که در دنیا می بیند، به سود اوست. و رحمتی است از جانب
الهی، بنابراین کسی که مورد رحمت الهی است، باید خوشحال و خشنود باشد. لذا أولیاء
الهی به حساب این حدیثِ معروف که می فرماید؛ «البلاء لالولاء»، هر وقت مصائبشان
زیاد می شد خوشحال بودند، و زمانی که کار برایشان آسان تر می شد، از ترس اینکه
مبادا از چشم خدا افتاده باشند، نگران و مضطرب می شدند. چنانکه شاعر می گوید : اگر
با من نبودش هیچ میلی، چرا جام مرا بشکست لیلی
ولی مطلب دیگری که هست، این است که انسان در اتفاقاتی که برایش رخ می دهد، باید
تسلیم باشد. و هم در ناگوارایی ها و هم در خوشی ها راضی به مقدرات الهی باشد.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا
تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور— این
بخاطر آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده
است دلبسته و شادمان نباشید؛ و خداوند هیچ متکبّر فخرفروشى را دوست ندارد» (الحدید
: 23)
حضرت على علیه السّلام فرمودند: «
إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ
لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة ـــــــــ بلا و گرفتارى
براى ستمگر ادب است ، و براى مؤمن امتحان ، و براى پیامبران درجه و براى اولیاء
کرامت می باشد.» (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص235)
امام صادق (ع) خطاب به سدیر صیرفی فرمودند: « إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ
بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِیَّاکُمْ یَا سَدِیرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ
نُمْسِی ـــــــ چون خدا بنده اى را دوست بدارد او را به یکباره در بلا فرو برد.
و اى سدیر! ما و شماها با بلا صبح و شب می کنیم.» (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص208 )
در نتیجه:
هنگامى که خداوند بنده اى را دوست مى دارد او را به شدت در گرفتارى ها غوطه ور
مى سازد( بحار الأنوار ، ج 64، ص 237)
هم چنین از پیامبر نقل شده است:« ان اشد الناس بلاء الانبیاء ثم الذین
یلونهم ثم الامثل فامثل — از میان مردم بیش از همه انبیا دچار بلاها مى شوند،
سپس کسانى که در رتبه بعد از ایشان قرار دارند و سپس هر کس که با فضیلت تر است به
ترتیب از مراتب بالا به پایین »(همان، ص 53).
اکنون این سؤال پدید مى آید که این چگونه دوستى و رابطه اى است که خداوند با
اولیاى خود دارد و سرّ اینگونه ابتلائات چیست؟ پاسخ آن است که بلاها و دشوارى ها،
فلسفه هاى متعددى دارند. حداقل آن در مورد بندگان صالح خدا امور زیر است:
1- وسیله اى براى آمرزش گناه
2- زمینه تقرب بیشتر و اعتلاى رتبه
3- وسیله اى براى تربیت و استکمال نفس
به عبارت دیگر در بسیارى از موارد رفاه و آسایش، آدمى را به تعلقات مادى سرگرم و
از یاد خدا بازمى دارد؛ ولى دشوارى ها و سختى ها از سویى آدمى را به یاد خدا
انداخته و به التجا و تضرع در درگاه الهى و انس با پروردگار مى کشاند. از سوى دیگر
دست و پنجه نرم کردن با دشوارى ها و سختى ها، انسان را آبدیده و اراده او را قوى و
نیرومند مى سازد. زمین ساده و دست نخورده، قابلیت تولید و حاصل خیرى بالایى ندارد؛
اما همین که شخم زده شد، بذر نیکو در آن رشد و بالندگى مى یابد و حاصلى انبوه پدید
مى آورد. خداوند نیز قلب مؤمن را با بلاها شخم مى زند تا بذر ایمان و اراده و محبت
و یاد خدا و عمل صالح در آن رشد و بالندگى یابد و در سایه آن شخصیت هایى چون
امیرالمؤمنین(ع) و حسین بن على(ع) پدید مى آید که نه تنها بزرگترین افتخارات
بشریت اند؛ بلکه در ملکوت آسمان ها نیز مورد تکریم و ستایش اند.
– در مورد سستی و افسردگی
برای
رهایی از سستی و افسردگی هیچ کس به اندازه ی خودتان نمی تواند به شما کمک کند ،برای
این منظور برای زندگی خود برنامه ریزی داشته باشید و حتما در این برنامه ای
،اوقاتی را به خود سازی و خود شناسی اختصاص دهید (برای آگاهی بیشتر در این زمینه
به سایت دانشجویی پرسمان قسمت اخلاق مراجعه کنید) همچنین سعی کنید دید خود را نسبت
به پیرامون خود عوض کنید و امید خود را به زندگی افزایش دهید ،بدانید که خداوند در
هر حال و همه جا ناظر ما است . خداوند
می فرماید:«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ— ما از رگ ورید به او نزدیکتر
هستیم.»( سوره ی ق ،آیه 16)
علاوه
بر آن، خداوند اولیای معصوم خود را به ما عطا کرده که راهنما و کمک حال ما در دنیا
می باشند .امام زمان(عج) می فرماید :
«ما
به احوال شما آگاهیم وچیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست …ما از رسیدگی
وسرپرستی شما کوتاهی واهمال نکرده وشما رااز خاطر نبرده ایم…» .(بر گرفته از
نامه ی امام عصر -عجل الله – به شیخ مفید –ره-کلمه الامام المهدی ،ص 189)
عوامل
رفع احساس تنهایی:
1- مهمترین عامل خدای متعال است اگر انسان در زندگی خود خداوند را بشناسد و مشغول
سیر و سلوک به سوی او باشد و از دعا و مناجات بهره کافی ببرید، احساس تنهایی
نخواهد کرد.
2-( اگر در شرایط ازدواج هستید)یکی از عوامل مهم رفع این احساس، ازدواج و همسر
گزینی است. یک همسر همراه و مهربان می تواند قسمت مهمی از تنهایی و دلتنگی انسان
را بزداید و به زندگی شور و نشاط و شادی هدیه کند.
3- دوست خوب یکی دیگر از عوامل مهمی است که می تواند تنهایی های انسان را پر کند و
به انسان سلامتی روانی و آرامش ببخشد، از آن رو توصیه اکید ما این است که برای خود
دوستان خوبی را گزینش نمایید و با آنها معاشرت و مسافرت داشته باشید.
4- کتاب بهترین دوست انسان است که اتفاقا در زمینه پر کردن اوقات عمر انسان و خارج
نمودن او از تنهایی مهارت بسیار زیادی دارد. کسانی که با مطالعه و کتاب و کتابخانه
انس دارند، هرگز احساس تنهایی نمی کنند.
5- ورزش و فعالیت های گروهی از عوامل مهم اجتماعی شدن و خروج از تنهایی است. توصیه
می کنیم حتما در فعالیت های ورزشی و علمی گروهی شرکت کنید این موضوع بسیار آرامش
بخش و سازنده است
6. شرکت در نماز جماعت در مسجد و همچنین شرکت در مجالس اهل بیت(ع) و فعالیت های
گروهی فرهنگی و مذهبی یکی دیگر از راه های مبارزه با احساس تنهایی است. اگر دقت
کنید خود شما نیز می توانید عوامل دیگری را شناسایی نمایید که در درمان این احساس
مفید و موثر هستند. در صورتی که سوال خود را به صورت جزیی تر مطرح می کردید و در
مورد خودتان بیشتر حرف می زدید و اطلاعات می دادید، بیشتر می توانستیم در خدمت تان
باشیم.و هم چنین برای
داشتن برنامه ای صحیح و درست ،حتما از مشاوره های سودمند بهره مند شوید. (برای
مشاوره می توانید مطالبتان را به بخش مشاوره ی پرسمان ارسال کنید.)
-انتظار
خداوند متعال از بندگان :
خداوند
متعال فرمود: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ـــــ
و من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند»(الذاریات:56) ؛ این آیه
هدف خلقت انسان را بیان می کند.و در حقیقت آنچه را که خداوند از انسان خواسته
،نمایان می سازد.
خداوند کمال محض می باشد.وبرای هر موجود مادّی ، غایت و نقطه یِ اوجی معیّن ساخته
که در مسیر حرکت خود به آن می رسد. برای انسان نیز غایتی تعیین نموده که اگر با
اختیار خود به آن برسد ، سعادتمند است و در غیر این صورت ، ناقص و شقاوتمند خواهد
بود. و آن نقطه ی اوج ، برای انسان ، همان مقام عبودیّت و بندگی است. دقّت شود:
نمی گوییم عبادت رسمی مثل نماز و روزه ، بلکه می گوییم عبادت و بندگی ؛ که نماز و
روزه و امثال اینها ، ابزار رسیدن به چنان مقام وجودی می باشند.
بنا بر این ، از عبادت ما نفعی به خدا نمی رسد ؛ بلکه عبودیّت، کمالِ خود ماست که
اگر به آن برسیم کاملیم و اگر نرسیم ناقص خواهیم ماند .
در
نهایت چیزی که خداوند از ما خواسته رسیدن به کمال عبودیت وبندگی است .
منتظر
مکاتبه بعدی شما هستیم.
کردن به معنای زندگی بدون مصیبت و سختی نیست . با کمی توجه به زنگی اولیا و اوصیا
و علما و بزرگان در می یابیم که زندگی آن بزرگواران پر از سختی ها و مشکلات بوده
ولی ایشان همیشه با نشاط و امید زندگی کرده اند و هیچ زمان غم و اندوه را به خود
راه نداده اند . این نگاه به زندگی است که باعث شادی یا غم ما می شود .اگر زندگی و
هدف از آن را خوب درک کنیم در می یابیم که این دنیا جای رسیدن به خواسته ها و
آمال نیست بلکه هدفی مهم برای انسان وجود
دارد ؛ برای مؤمن این دنیا اصلا جای رسیدن به خواسته های شخصی نیست. و فلسفه وجودی
این دنیا، به کمال رساندن انسان است. حال اگر انسان این مطلب را به خوبی درک نماید
به سختی ها و مشکلات به عنوان عنایتی از طرف خدا می نگرد، چرا که خداوند متعال رب العالمین است و «رب » به
معناى مالک مدبر است. و در اصل به معنى مالک و صاحب چیزى است که به تربیت و اصلاح
آن مى پردازد. (قاموس اللغه ، و مفردات راغب ، و تفسیر مجمع البیان ، و تفسیر
البیان) یعنی خداوند متعال علاوه بر اینکه
مالک و صاحب انسان (و همه ی هستی و موجودات) است به رشد و اصلاح انسان می پردازد،
و چون خالق انسان است ،به همه ی ابعاد وجودی انسان علم دارد و
از انجایی که علم انسان محدود است و از تمام زوایای وجودی خود و نیز از آینده خود
آگاهی ندارد و نمی تواند چیزی که حقیقتا به نفع اش است تشخیص دهد. در نتیجه انسان
نمی تواند تشخیص بدهد که چه چیزی موجب رشد و کمالش است .
خداوند حکیم در معجزه ی آسمانی خود می فرماید:
« … عَسى
أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً
وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون ـــــ چه
بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است ؛ یا چیزى را دوست
داشته باشید ، حال آنکه شرِّ شما در آن است ؛ در حالی که خدا مى داند و شما
نمى دانید. » (البقرة:216)
برای مؤمن، بیماری و سختی و به طور
کلی، بلاء و مصائب ، نعمت و رحمت است ، چرا که این مصائب یا به خاطر گناهان اوست،
که خدا با این مصائب، گناهان او را در این دنیا می آمرزد و به آخرت موکول نمی سازد
،چراکه عقوبت عالم آخرت بسیار سخت تر است، و به این وسیله او را پاک وارد آن عالم
می نماید. و یا اگر گناهی ندارد، برای ارتقاء درجه و تکامل یافتن بنده ی مؤمنش می
باشد، چرا که بنده با تحمل سختی ها و مصائب در راه خدا، رشد معنوی و روحی پیدا می
کند.
پس مؤمن در هر حال، مصائبی که در دنیا می بیند، به سود اوست. و رحمتی است از جانب
الهی، بنابراین کسی که مورد رحمت الهی است، باید خوشحال و خشنود باشد. لذا أولیاء
الهی به حساب این حدیثِ معروف که می فرماید؛ «البلاء لالولاء»، هر وقت مصائبشان
زیاد می شد خوشحال بودند، و زمانی که کار برایشان آسان تر می شد، از ترس اینکه
مبادا از چشم خدا افتاده باشند، نگران و مضطرب می شدند. چنانکه شاعر می گوید : اگر
با من نبودش هیچ میلی، چرا جام مرا بشکست لیلی
ولی مطلب دیگری که هست، این است که انسان در اتفاقاتی که برایش رخ می دهد، باید
تسلیم باشد. و هم در ناگوارایی ها و هم در خوشی ها راضی به مقدرات الهی باشد.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا
تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور— این
بخاطر آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده
است دلبسته و شادمان نباشید؛ و خداوند هیچ متکبّر فخرفروشى را دوست ندارد» (الحدید
: 23)
حضرت على علیه السّلام فرمودند: «
إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ
لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة ـــــــــ بلا و گرفتارى
براى ستمگر ادب است ، و براى مؤمن امتحان ، و براى پیامبران درجه و براى اولیاء
کرامت می باشد.» (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص235)
امام صادق (ع) خطاب به سدیر صیرفی فرمودند: « إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ
بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِیَّاکُمْ یَا سَدِیرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ
نُمْسِی ـــــــ چون خدا بنده اى را دوست بدارد او را به یکباره در بلا فرو برد.
و اى سدیر! ما و شماها با بلا صبح و شب می کنیم.» (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص208 )
در نتیجه:
هنگامى که خداوند بنده اى را دوست مى دارد او را به شدت در گرفتارى ها غوطه ور
مى سازد( بحار الأنوار ، ج 64، ص 237)
هم چنین از پیامبر نقل شده است:« ان اشد الناس بلاء الانبیاء ثم الذین
یلونهم ثم الامثل فامثل — از میان مردم بیش از همه انبیا دچار بلاها مى شوند،
سپس کسانى که در رتبه بعد از ایشان قرار دارند و سپس هر کس که با فضیلت تر است به
ترتیب از مراتب بالا به پایین »(همان، ص 53).
اکنون این سؤال پدید مى آید که این چگونه دوستى و رابطه اى است که خداوند با
اولیاى خود دارد و سرّ اینگونه ابتلائات چیست؟ پاسخ آن است که بلاها و دشوارى ها،
فلسفه هاى متعددى دارند. حداقل آن در مورد بندگان صالح خدا امور زیر است:
1- وسیله اى براى آمرزش گناه
2- زمینه تقرب بیشتر و اعتلاى رتبه
3- وسیله اى براى تربیت و استکمال نفس
به عبارت دیگر در بسیارى از موارد رفاه و آسایش، آدمى را به تعلقات مادى سرگرم و
از یاد خدا بازمى دارد؛ ولى دشوارى ها و سختى ها از سویى آدمى را به یاد خدا
انداخته و به التجا و تضرع در درگاه الهى و انس با پروردگار مى کشاند. از سوى دیگر
دست و پنجه نرم کردن با دشوارى ها و سختى ها، انسان را آبدیده و اراده او را قوى و
نیرومند مى سازد. زمین ساده و دست نخورده، قابلیت تولید و حاصل خیرى بالایى ندارد؛
اما همین که شخم زده شد، بذر نیکو در آن رشد و بالندگى مى یابد و حاصلى انبوه پدید
مى آورد. خداوند نیز قلب مؤمن را با بلاها شخم مى زند تا بذر ایمان و اراده و محبت
و یاد خدا و عمل صالح در آن رشد و بالندگى یابد و در سایه آن شخصیت هایى چون
امیرالمؤمنین(ع) و حسین بن على(ع) پدید مى آید که نه تنها بزرگترین افتخارات
بشریت اند؛ بلکه در ملکوت آسمان ها نیز مورد تکریم و ستایش اند.
– در مورد سستی و افسردگی
برای
رهایی از سستی و افسردگی هیچ کس به اندازه ی خودتان نمی تواند به شما کمک کند ،برای
این منظور برای زندگی خود برنامه ریزی داشته باشید و حتما در این برنامه ای
،اوقاتی را به خود سازی و خود شناسی اختصاص دهید (برای آگاهی بیشتر در این زمینه
به سایت دانشجویی پرسمان قسمت اخلاق مراجعه کنید) همچنین سعی کنید دید خود را نسبت
به پیرامون خود عوض کنید و امید خود را به زندگی افزایش دهید ،بدانید که خداوند در
هر حال و همه جا ناظر ما است . خداوند
می فرماید:«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ— ما از رگ ورید به او نزدیکتر
هستیم.»( سوره ی ق ،آیه 16)
علاوه
بر آن، خداوند اولیای معصوم خود را به ما عطا کرده که راهنما و کمک حال ما در دنیا
می باشند .امام زمان(عج) می فرماید :
«ما
به احوال شما آگاهیم وچیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست …ما از رسیدگی
وسرپرستی شما کوتاهی واهمال نکرده وشما رااز خاطر نبرده ایم…» .(بر گرفته از
نامه ی امام عصر -عجل الله – به شیخ مفید –ره-کلمه الامام المهدی ،ص 189)
عوامل
رفع احساس تنهایی:
1- مهمترین عامل خدای متعال است اگر انسان در زندگی خود خداوند را بشناسد و مشغول
سیر و سلوک به سوی او باشد و از دعا و مناجات بهره کافی ببرید، احساس تنهایی
نخواهد کرد.
2-( اگر در شرایط ازدواج هستید)یکی از عوامل مهم رفع این احساس، ازدواج و همسر
گزینی است. یک همسر همراه و مهربان می تواند قسمت مهمی از تنهایی و دلتنگی انسان
را بزداید و به زندگی شور و نشاط و شادی هدیه کند.
3- دوست خوب یکی دیگر از عوامل مهمی است که می تواند تنهایی های انسان را پر کند و
به انسان سلامتی روانی و آرامش ببخشد، از آن رو توصیه اکید ما این است که برای خود
دوستان خوبی را گزینش نمایید و با آنها معاشرت و مسافرت داشته باشید.
4- کتاب بهترین دوست انسان است که اتفاقا در زمینه پر کردن اوقات عمر انسان و خارج
نمودن او از تنهایی مهارت بسیار زیادی دارد. کسانی که با مطالعه و کتاب و کتابخانه
انس دارند، هرگز احساس تنهایی نمی کنند.
5- ورزش و فعالیت های گروهی از عوامل مهم اجتماعی شدن و خروج از تنهایی است. توصیه
می کنیم حتما در فعالیت های ورزشی و علمی گروهی شرکت کنید این موضوع بسیار آرامش
بخش و سازنده است
6. شرکت در نماز جماعت در مسجد و همچنین شرکت در مجالس اهل بیت(ع) و فعالیت های
گروهی فرهنگی و مذهبی یکی دیگر از راه های مبارزه با احساس تنهایی است. اگر دقت
کنید خود شما نیز می توانید عوامل دیگری را شناسایی نمایید که در درمان این احساس
مفید و موثر هستند. در صورتی که سوال خود را به صورت جزیی تر مطرح می کردید و در
مورد خودتان بیشتر حرف می زدید و اطلاعات می دادید، بیشتر می توانستیم در خدمت تان
باشیم.و هم چنین برای
داشتن برنامه ای صحیح و درست ،حتما از مشاوره های سودمند بهره مند شوید. (برای
مشاوره می توانید مطالبتان را به بخش مشاوره ی پرسمان ارسال کنید.)
-انتظار
خداوند متعال از بندگان :
خداوند
متعال فرمود: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ـــــ
و من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند»(الذاریات:56) ؛ این آیه
هدف خلقت انسان را بیان می کند.و در حقیقت آنچه را که خداوند از انسان خواسته
،نمایان می سازد.
خداوند کمال محض می باشد.وبرای هر موجود مادّی ، غایت و نقطه یِ اوجی معیّن ساخته
که در مسیر حرکت خود به آن می رسد. برای انسان نیز غایتی تعیین نموده که اگر با
اختیار خود به آن برسد ، سعادتمند است و در غیر این صورت ، ناقص و شقاوتمند خواهد
بود. و آن نقطه ی اوج ، برای انسان ، همان مقام عبودیّت و بندگی است. دقّت شود:
نمی گوییم عبادت رسمی مثل نماز و روزه ، بلکه می گوییم عبادت و بندگی ؛ که نماز و
روزه و امثال اینها ، ابزار رسیدن به چنان مقام وجودی می باشند.
بنا بر این ، از عبادت ما نفعی به خدا نمی رسد ؛ بلکه عبودیّت، کمالِ خود ماست که
اگر به آن برسیم کاملیم و اگر نرسیم ناقص خواهیم ماند .
در
نهایت چیزی که خداوند از ما خواسته رسیدن به کمال عبودیت وبندگی است .
منتظر
مکاتبه بعدی شما هستیم.