طلسمات

خانه » همه » مذهبی » سختی و ایمان

سختی و ایمان


سختی و ایمان

۱۳۹۷/۰۹/۱۲


۶۴۳ بازدید

چرا کسانیکه اهل نماز وروزه هستند در دنیا با مشکلاتی از قبیل دیر ازدواج کردن واینها مبتلا هستند وادمهای که اهل نماز واینها نیستند در ظاهر وحداقل در این دنیا راحت ترند؟مگر ادم مومن در دنیا هم نباید خوش باشد؟لطفا نفرمایید امتحان ورشد واجر در قیامت.اینها را زیاد شنیدیم.

اگر چه کلی بودن این مدعا خیلی قابل قبول نیست و انسانهای با ایمان نیز از شرایط متناسب زندگی برخوردار هستند . اما سخت تر شدن شرایط مانند سخت تر شدن درس و امتحانات در کلاس های بالاتر است. یک محصل به هر مقدار که در درجات علمی پیش می رود درس هایش سخت تر و امتحاناتش پیچیده تر می گردد و این سخت تر شدن باعث ارتقای علمی او خواهد شد. وضعیت مومنین هم چنین است، خدای متعال مربی مومن است و سختی ها بیشتر جنبه تربیتی دارد گاهی برای ارتقای ایمانی افراد است.
1- فقر و غنا هم در میان مؤمنین و هم در میان کفار وجود دارد و بهره مندی از ثروت ها و لذایذ دنیوی اختصاصی به کفار ندارد. البته افراد ثروتمند فعلا در میان کفار بیشتر می باشند چون برعکس بی توجهی اهل ایمان به دنیا ، تمام هدف و تلاش آنها در راستای جمع آوری ثروت و برخورداری از لذایذ دنیوی است.
2- رنج و شادی دو قسم است؛ رنج و شادی روحی و دیگری جسمی که اولی بسیار مهم تر است. گاهی انسان رنج جسمی دارد ولی رنج روحی ندارد و تحمل آن برایش راحت است ولی رنج روحی تحملش دشوارتر است که رنج کفار اغلب از نوع روحی است. چون عامل اساسی در رنج روحی دوری و بعد از خداست که آنان از خدا دورند. و عامل امنیت روحی قرب به خداست که این عامل در اختیار مؤمنین است.
3- بسیاری از اموری که در نظر مردم موجب راحتی است همان ها مجرای عذاب اخروی می باشند چنان که آیه شریفه در مورد منافقان می فرماید: فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اَللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی اَلْحَیاةِ اَلدُّنْیا» ؛ (9:55) و یا در مورد کفار آمده است که: جهنم همین الان بر آنان احاطه دارد و آنان در یک شرایط روحی جهنمی بسر می برند: وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ ؛ عنکبوت، آیه 54 .
4- حداکثر بهره مندی کفار از لذایذ در دنیاست که وقتی این لذت ها را با لذایذ بهشتیان که قرآن بیان می فرماید مقایسه کنیم می بینیم که بسیار ناچیز است.
5- بسیاری از مشکلات دارای اثر تربیتی و سازنده است و رفاه و تنعم بیش از حد سستی و غفلت آور است.
6- برخی از مصایب کفاره گناهان است.
7- بعضی از سختی ها نتیجه طبیعی عمل انسان است.
8 – هیچ گروهى و هیچ فردى نیست که مورد آزمایش و امتحان قرار نگیرد و بلکه همه انسان ها لحظه به لحظه و دم به دم مورد آزمایش قرار مى گیرند. از مضمون روایات استفاده می شود که هر چه به درجات ایمانی انسان افزوده می شود امتحان او سخت تر می گردد و بلاهایش بیشتر می شود. البلاء للولاء. تا جایی که گفته اند بلا برای دوستان خدا است. ولی این سخت تر شدن شرایط مانند سخت تر شدن درس و امتحانان در کلاس های بالاتر است. یک محصل به هر مقدار که در درجات علمی پیش می رود درس هایش سخت تر و امتحاناتش پیچیده تر می گردد و این سخت تر شدن باعث ارتقای علمی او خواهد شد. وضعیت مومنین هم چنین است، خدای متعال مربی مومن است و سختی ها بیشتر جنبه تربیتی دارد برای ارتقای ایمانی افراد است.
9 – در یک تقسیم بندی، زندگی در دنیا و آن چه وابسته به آن است، به دو قسم تقسیم می شوند: یکی حق و باقی و دیگری باطل و فانی که همان زندگی مادّی دنیا و نقش و نگارهای فریبنده و فتانه اش می باشد از آنها اعراض نموده به عزّت خدا اعتزاز می جوید. و وقتی عزتش از خدا شد دیگر شیطان با وسوسه هایش و نفس اماره با هوی و هوسهایش و دنیا با فریبندگی هایش نمی تواند او را ذلیل و خوار کنند. زیرا با چشم بصیرتی که یافته است، بطلان متاع دنیا و فنای نعمتهای آن را می بیند. چنین کسانی دلهایشان متعلق و مربوط به پروردگار حقیقیشان است. همان پروردگاری که با کلمات خود هر حقّی را احقاق می کند جز آن پروردگار را نمی خواهند و جز تقرب به او را دوست نمی دارند و جز از سخط و دوری او نمی هراسند. برای خویشتن حیات ظاهر و دایم سراغ دارند که جز رب غفور و ودود کسی اداره کن آن حیات نیست. و در طول مسیر آن زندگی جز حسن و جمیل چیزی نمی بیند از دریچه ی دید آن هر چه را که خدا آفریده حسن و جمیل است و جز آن کارها که رنگ نافرمانی او را به خود گرفته هیچ چیز زشت نیست. این چنین انسانی در نفس خود نور و کمال و قوت و عزت و لذّت و سروری درک می کند که نمی توان اندازه اش را معین کرد و نمی توان گفت چگونه است. این انسان چگونه چنین نباشد. و حال آنکه مستغرق در حیات دائمی و زوال ناپذیر و نعمتی باقی و فناناپذیر و لذتی خالص از الم و کدورت و خیر و سعادتی غیرمشوب به شقاوت است. این ادعا خود حقیقتی است که عقل و اعتبار هم مؤید آن است. آیات بسیاری از قرآن نیز بدان ناطق است. لذا این آثار زندگی جز بر زندگی حقیقی مترتب نمی شود. و زندگی مجازی بویی از آن ندارد. خداوند این آثار را بر حیاتی مترتب کرده که آن را مختص به مردم باایمان و دارای عمل صالح دانسته، حیاتی است حقیقی و واقعی و جدید که خدا آن را به کسانی که سزاوارند افاضه می فرماید؛ این حیات جدید و اختصاصی جدای از زندگی سابق که همه در آن مشترکند نیست. در عین اینکه با آن فرق می کند با همان است. تنها اختلاف به مراتب است نه به عدد پس کسی که دارای آن چنان زندگی است دو جور زندگی ندارد، بلکه زندگیش قوی تر و روشن تر و واجد آثار بیشتر است. همچنان که روح قدسی که خدای عزوجل آن را مخصوص انبیاء دانسته یک زندگی سومی نیست. بلکه درجه ی سومی از زندگی است. زندگی آنان درجه ی بالاتری دارد. این آن چیزی است که تدبر در آیه شریفه مورد بحث آن را افاده می کند. (تفسیر المیزان/ علامه طباطبایی /جلد: 12/ صفحه: 493 )
10 – ارتباط دنیا با آخرت :
آیت الله بهجت: خدا کند که مادیات برای ما وسیله باشند، به گونه ای که وقتی امور دنیویه به ما اقبال کردند، سبب تأکید و اقبال ما به امور معنویه و آخرت گردند. (در محضر حضرت آیت الله بهجت /محمد حسین رخشاد /جلد: 1 /صفحه: 82 )
*فلسفه وحکمت بلایا وسختی های زندگی: بلاء و مصیبت هایی که در دنیا برای انسان ها پیش می آید، حکمت های مختلفی دارد. مثلا بلاء می تواند جزای کفر ورزی انسان باشد: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ؛[شوری/30] هر مصیبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است که انجام داده اید، و بسیارى را نیز عفو مى کند!»
11 – تنها حکمت بلاء، عقوبت گناهان نیست. چون از سویی بناست که ظواهر زندگی مومن و کافر یکسان باشد: «وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ؛[زخرف/33] و اگر نه این بود که خواستیم مردم در تحت یک نظام قرار گیرند، براى هر کس که به رحمان کفر بورزد خانه هایى داراى سقفى از نقره قرار مى دادیم، و پله هایى که با آن بالا روند، و خودنمایى کنند.»
و از سویی می بینیم که خدای متعال، به کفار مهلت می دهد: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لانْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ؛[آل عمران/178] آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى دهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند و براى آنها، عذاب خوارکننده اى (آماده شده) است.»
***بنابراین باید حکمت های دیگری نیز در این بین وجود داشته باشد. که یکی از آن ها با جمله البلاء للولاء بیان می شود، که به خاطر ولایت و سرپرستی انسان، او را دچار بلاء می کنند. و این گونه است که مقربین، جام بلای بیشتری دارند.
12 – در همین ولایت و سرپرستی نیز اسرار بسیاری است. یک جا امر این قدر دقیق و ظریف است که بلاء دامن گیر سلمان و ابوذر نیز می شود: در کتاب اختصاص روایتى هست که نشان مى دهد پس از رسول و هجوم فتنه، آن هم فتنه هایى به سیاهى شب هاى تاریک، همه بازگشتند جز سلمان که تا ساعتى در او چیزهایى آمد که گرفتار رنجى در گردنش شد و جز ابوذر که تا ظهر در او حالتى آمد که گرفتار شتر برهنه و ریختن گوشت از پاها شد و جز مقداد که حتى لحظه اى هم شک نکرد و حالت او دگرگون نشد. چشم در چشم على داشت و انتظار مى کشید تا چه زمانى دستور دهد و او اجرا نماید.
و همین جاست که بنده در مقابل بلاء صبر نمی کند، بلکه حتی شکر نیز کافی نیست و باید به طلب و درخواست بلاء برسد، مانند بالغی که خود التماس جراح را می کند و به او پول می دهد تا جراحیش کند، در حالی که روزی از آمپول فرار می کرد:
« در یک مرحله، درد و رنج، در تو عقده اى را به وجود مى آورد و «جزع» در تو شکل مى گیرد، اما در مرحله دیگر، ممکن است که تو درد و رنج را تحمّل کنى و «صبر» داشته باشى و در مرحله بالاتر، ممکن است که تو به «شکر» برسى و حتى بالاتر از شکر، به «طلب» برسى؛ درست مثل اینکه خودت در صف بایستى تا در جراحى، شکمت را تکه تکه کنند که آنچه بچه ها را به جزع مى آورد، در تو شکر و طلب را به همراه دارد.»
قطعا برای انسان هایی که سلوکشان خیلی جدی نیست و محاسبات زندگیشان دقیق نیست، این سخنان در این حد وجود ندارد:
« یک حرص، آدم را تبعید مى کند. یک بخل، پسران آدم را دور مى کند و همان بخل، عامل حسادت و قتل است. یک شتاب، یونس را زندانىِ شکم ماهى مى کند. ما که جامع الشرایط هستیم و کبر و حرص و بخل و شتاب را همه یک جا داریم، ولى نه به جایى تبعید شده ایم و نه در زندانى محصور؛ چون سرعت ما محدود است.»
اما می توان گفت که هر کس به اندازه جایگاه خود نیز با بلاء سرپرستی می شود، شاید برای بعضی از ما بلاء صرفا اثرش همین قدر باشد، که بفهمیم این دنیا جای ما نیست و مثل کسی باشیم که زیر پایش را داغ کرده اند، تا نایستد. و بفهمد که دنیا برای دلبستن به آن نیست. اینجاست که این آیه برایمان دلچسب می شود:
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الامْوالِ وَ الانْفُسِ وَ الثَّمَراتِ؛[بقره/155] ما بطور حتم و بدون استثناء همگى شما را یا با خوف و یا گرسنگى و یا نقص اموال و جانها و میوه ها مبتلا می کنیم!»
بلایا نشانه عنایت الهی :
امام صادق علیه السلام فرمود : شخصی پیامبر صلی الله علیه و آله سلم را برای طعامی دعوت کرد ، آن حضرت به خانه میزبان رفت ، و در آنجا مرغی را دید که روی دیوار تخم گذاشت ، سپس آن تخم مرغ غلطید وروی میخی که در دیوار بود قرار گرفت ، نه به زمین افتاد و نه شکست ، پیامبر صلی الله علیه و آله سلم از این منظره ، تعجب کرد . میزبان به پیامبر صلی الله علیه و اله سلم گفت : ” آیا از این تخم مرغ که نه شکست و نه به زمین افتاد ، تعجب می کنی ؟ سوگند به خداوندی که تو را به پیامبری مبعوث نمود ،هرگز بلایی ندیده ام .” رسول خدا صلی الله علیه و اله سلم (احساس خطر نزدیک کرد) هماندم برخاست و از غذای میزبان چیزی نخورد وهنگام خروج فرمود : ” مَن لَم یُرزَا فَما اللهُ فِیهِ مِن حاجَتٍ ؛ کسی که بلایی نبیند ، خداوند به او نیازی ندارد .” (یعنی لطف وتوجهی به او ندارد و چنین شخصی هر لحظه در خطر بلاست.)
*فلسفه بلایا: گنجشک و خدا: روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت: فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید، من تنها گوشی هستم که قصه هایش را می شنوم و یگانه قلبی که دردهایش را در خود نگه می دارد و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درختان نشست، فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود، با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام، تو همان را هم از من گرفتی این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه ی محقرم، کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی کلامش را در بر گرفته بود، سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خداوند گفت: ماری بر راه لانه ات بود، خواب بودی. باد را گفتیم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
و گنجشک در خدائی خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها که بواسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود ناگهان درد درونش فرو ریخت، های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.
*پیشگیری از آن : بلا با صدقه رفع می شود اگر چه محکمِ محکم شده باشد… این نقص فعلی، موجب ازدیاد است. موجب تنزیل رزق است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد