خانه » همه » مذهبی » سخن چینی

سخن چینی


سخن چینی

۱۳۹۲/۰۷/۲۷


۱۲۷۵ بازدید

اگر شخصی به دیگری نسبت زشتی دهد و ما آن را به کسی بگوییم آیا گناهی کرده ایم؟ اگر گناه است برای جبران آن باید چکار کنیم؟


منظورتان این است که شما نسبت زشتی که شخص اول به شخص دوم داده است را برای شخص سومی نقل کنید؟! اگر این است که این کار،در سه گناه محتمل است! :  یا نوعی از سخن چینی است وسخن چینی از گناهان کبیره است که راجع به زشتی وعواقب آن مطالبی را می آوریم   و یا غیبت است چون این کار را در خفا انجام داده وممکن است پشیمان شده باشد وشما اکنون با این کارتان ،فرصت برگشت را ازاو می گیرید ! وغیبت خود از گناهان کبیره است ویا بازگویی آن نسبت ، به شخص سوم، ممکن است که نوعی اشاعه وپخش منکرباشد واین کار نیز، از گناهان کبیره است!
ودر هر صورت می بایستی برای جبران هرکدام از این گناهان، تدارکات لازم را داشته باشید ؛مثلا اگر ممکن باشد به نزد شخص سوم بروید واز اینکه چنین کاری کرده اید اورا آگاه کنید که لااقل او ، این گناه غیبت شما را ویا اشاعه فحشاء شما را به نزد کس دیگری بازگونکند وهمچنین اگر ممکن است به نزد شخص دوم بروید و ازعمل بد خودتان برای او بگویید واز او حلالیت بخواهید  وطلب بخشش کنید وبه او بگویید که آماده جبران عمل بد خود هستید!
  اکنون در جهت مزید اطلاع، راجع به سخن چینی مطالب زیر را مطالعه کنید:
سخن‌چینی در لغت به معنی خبرکشی است.[1] از حضرت رسول اکرم(ص) ‌روایت است که «همانا کسی که سخن می‌برد خبرکش است.»[2] سخن‌چینی به این معنا است که سخن کسی را به دیگری بگوید و موجب اختلاف آن دو گردد و یا راز شخصی را افشاء کردن می‌باشد.[3]
چندین لفظ با سخن‌چینی مترادف و متشابه هستند. به عنوان نمنونه؛ نمیم، نمّامه، سعایت و قتّات.
سخن‌چینی در آیات قرآن کریم
  سخن‌چین در باطن خود حقارت و ذلت را احساس می‌کند و برای جبران شکست‌های درونی و رسیدن به اهداف شوم خود، متوسل به این حربه (سخن‌چینی) می‌شود. نمونه‌ بارز آن در صدر اسلام، وقتی منافقین از مقابله‌ رودررو با دین اسلام و پیامبر نتیجه‌ای نمی‌بردند به وسیله چاپلوسی و نفاق سعی می‌کردند به اهداف شوم خود برسند که خداوند متعال نفاق آنان را همیشه آشکار می‌ساخت و شاهد این مطلب آیاتی است که در ذیل به چند مورد اشاره می‌شود:
«اگر آنها همراه شما (به سوی میدان جهاد) خارج می‌شدند، جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمی‌افزودند، و بسرعت در بین شما به فتنه‌گری (و ایجاد تفرقه و نفاق) می‌پرداختند و در میان شما، افرادی سست و ضعیف هستند که به سخنان آنها کاملاً گوش فرا می‌دهند؛ و خداوند، ظالمان را می‌شناسند.»[4]
از این آیه فهمیده می‌شود که اگر این منافقین برای جنگ تبوک از شهر خارج می‌شدند علاوه بر اینکه به نفع و سود مسلمانان عمل نمی‌کردند بلکه به ضرر آنان و علیه آنان وارد عمل می‌شدند. اولین ضرر آنان این بود که در میان سپاه اسلام روح وحدت را از بین می‌بردند و باعث فتنه و تفرقه و ایجاد خدشه در میان حقوق مسلمین می‌گشتند. دوم اینکه در میان لشکریان تخم شک و تردید و اضطراب می‌پاشیدند و روحیه آنان را تضعیف می‌کردند. سوم اینکه این منافقان برای کفار خبرچینی و جاسوسی می‌کردند و به منزله‌ ستون پنجم دشمن به شمار می‌رفتند.
در آیه دیگر چنین می فرماید:
«ای فرستاده‌ (خدا) آنها که در مسیر کفر شتاب می‌کنند و با زبان می‌گویند: «ایمان آوردیم» و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند! و (همچنین) گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش می‌دهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامده‌اند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلیشان تحریف می‌کنند و (به یکدیگر) می‌گویند؛ اگر این (که ما می‌خواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داوری کرد) بپذیرد؛ و گرنه (از او) دوری کنید…»[5]
سخن‌چینی در روایات[6]
در احادیث زیادی از این رذیله‌ اخلاقی سخن به میان آمده است و در بسیاری روایات سخن‌چین، دشمن خداوند معرفی شده است. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید:«دشمن‌ترین شما در نزد خدا کسانی هستند که از پی سخن‌چینی میان دوستان می‌روند و برادران را از هم جدا می‌کنند و طلب عیب پاکان را می‌نمایند.»
در حدیث دیگری از آن بزرگوار مرویست: چنین اشخاصی شرار مردمند و بدترین مردم کسی است که مردم از شرارت او دوری کنند و شکی نیست که سخن‌چین اینگونه است، خلاصه اینکه بدی سخن‌چین از همه کس بیشتر است.
حضرت علی(ع) می‌فرماید: «بر تو باد که از سخن‌چینی دوری نمائی که آن کینه را در دل می‌کارد و شخص را از خدا و خلق دور می‌گرداند.»[7]
در حدیثی امام صادق(ع) می‌فرماید: «از بزرگترین جادوها سخن‌چینی است.(زیرا) با سخن‌چینی میان دوستان جدایی افکنده می‌شود، یاران یکدل را با هم دشمن می‌کند، بواسطه آن خون‌ها ریخته می‌شود، خانه‌ها ویران می‌گردد و پرده‌ها دریده می‌شود. آدم سخن‌چین بدترین کسی است که روی زمین گام برمی‌دارد.»[8]
علل سخن‌چینی
  علمای علم اخلاق برای این صفت رذیله علل و عوامل متعددی بیان کرده‌اند که شخص را وادار به سخن‌چینی می‌کند. در ذیل به برخی از علل و عوامل آن اشاره می‌کنیم.
1-  حسادت و بدخواهی: گاهی حسادت به دیگری در مقام یا مال یا شخصیت او، سبب می‌شود که فرد بدخواه او گردد و در صدد برمی‌آید که هر طوری شده لطمه و ضربه‌ای به  او وارد کند و خوار و ذلیلش نماید. به دنبال این اندیشه می‌کوشد با خبرچینی و نقل گفتار و رفتار ناپسندی که او در حق دیگران گفته یا انجام داده وی را، ‌خوار و بدنام گرداند و بالاخره منشأ بعضی از موارد سخن چینی حسد و رشک بردن است و لذا در روایات اسلامی حسد تباه کننده ایمان و نیکیها و موجب سلب آرامش و بدبختی دنیاو آخرت آدمی معرفی شده است.[9]
2-  نفاق: یعنی دوروئی. امام صادق(ع) می‌فرماید: «لقمان به فرزندش گفت:‌ »منافق سه نشانه دارد: زبان او با قلبش، قلب او با عملش و ظاهر او با باطنش هماهنگ نیست.»[10]
  اساساً دوروئی و نفاق دلیل بر ضعف و حقارتی است که در باطن منافق وجود دارد. امام علی(ع) می‌فرماید: دوروئی انسان از حقارت و ضعف و ذلتی است که در باطن خود احساس می‌کند.[11]
پس سخن‌چینی که در باطن خود حقارت و ذلت را احساس می‌کند برای جبران شکستهای درونی خود و رسیدن به اهداف شوم خود متوسل به این حربه می‌شود.
3-  عداوت و دشمنی: عداوت به دو گونه است: عداوت و دشمنی شخصی را در دل پنهان کردن و منتظر فرصت مناسبی بودن (کینه) و یا آشکارا در صدد اذیت و آزار شخصی برآمدن و او را دشمن دانستن. حال در برخی موارد اشخاص برای اظهار کینه و عداوت خود متوسل به سخن‌چینی می‌شوند. بدین صورت که آنها تلاش می‌کنند با نقل گفتار و کردار ناپسند فردی که مورد دشمنی واقع شده، از او انتقام گرفته و او را بکوبند و منفور گردانند. لذا در اسلام علاوه بر اینکه دستور به عفو و گذشت داده شده از کینه و دشمنی سخت نکوهش شده است.
4-  طمع و چشم دوختن به اموال مردم: و آن یکی از شاخه‌های حبّ به دنیاست و از جمله رذایل به حساب می‌آید. گاهی افراد به خاطر طمعی که دارند در نزد فرد مخاطب، گفتار و رفتار ناپسند دیگری را که درباره‌ی او گفته و یا انجام داده، برایش بازگو می‌کند و هدف از این کار زشت، چشم طمعی است که به اموال فرد مخاطب دوخته است.
5-   پرگوئی و هرزه‌گویی: سبب پرگویی، یا حرص داشتن فرد بر شناخت چیزهای بی‌فایده یا تفریح و سرگرمی یا جلب دوستی و وقت گذرانی بوسیله‌ی نقل حکایات، احوال و داستان‌های بی‌فایده و غیبت و سخن‌چینی از این و آن است که اینها همه از پستی و زبونی قوه‌ی شهویّه می‌باشد. پس یکی از عللی که می‌توان برای سخن‌چینی نام برد پرگوئی و بیهوده گویی است.[12]
6-  عامل وراثتی: ‌یکی از زمینه‌هائی که نقش بسزائی برای سوق دادن انسان به سوی گناه دارد، زمینه‌های بد خانوادگی است. چنانکه زمینه‌های نیک خانوادگی اثر بسیار خوبی در اجتناب از گناه خواهد داشت.
حافظ می‌گوید:
گوهر پاکی بباید که شود قابل فیض  // ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ ‌و مرجان نشود
از مسلمات است همانگونه که فرزندان در شئون جسمی از پدر و مادر، ارث می‌برند، در امور معنوی و حالات روحی نیز از آنان ارث می‌برند.[13] در کنار این عوامل به موارد دیگری از قبیل شخصیت طلبی، عوامل تربیتی، عوامل محیطی، عوامل روانی و… می‌توان اشاره کرد.
آثار دنیوی سخن‌چینی:
  از آنجائی که نمانی و سخن‌چینی یکی از بیماری‌های خطرناک اخلاقی بوده و از زشت‌ترین اعمال به شمار می‌رود، مفاسد و زیان‌های خانمان‌سوز و مهلکی بدنبال دارد، آثار و مفاسد شوم این صفت رذیله را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:
1-    آثار دنیوی
2-    آثار اخروی
حال به برخی از آثار دنیوی این معصیت کبیره اشاره می‌شود:
1-    آلودگی گناه: یکی از پیامدهای غیر قابل انکار سخن‌چینی آلوده شدن به گناهان بزرگ مانند دروغ، غیبت، تهمت، خیانت، فساد، مکروه… می‌باشد.
2-    دوری از رحمت الهی: برای این صفت رذیله، ‌وعده‌های عذاب بسیاری داده شده است. پس مسلماً چنین شخصی از رحمت بیکران الهی به دور است.
3-    منفوریت نزد خدا و خلق: سخن‌چینی علاوه بر اینکه مغفور درگاه الهی است در نظر مردم هم منفور است؛ چرا که همه‌ افراد جامعه، صلح و صفا و اتحاد را دوست دارند و از اختلاف، آتش‌افروزی و تفرقه، متنفر و منزجر هستند. حضرت علی(ع)‌ فرمود: «هرکس کارش سخن‌چینی باشد خویشش با وی بجنگد و بیگانه دشمنش گردد». [14]
4-    اختلاف و دشمنی: یکی از مواردی که اسلام از آن نهی کرده سخن‌چینی است. چرا که روشن‌ترین زیان‌ِ سخن‌چینی از بین بردن وحدت و دوستی و صمیمیت مردم و پدید آوردن تفرقه، کینه، دشمنی و بدبینی و حس انتقام جوئی و در برخی موارد جنگ و خونریزی در میان مردم است.
لذا در اسلام از سخن‌چینی به بدترین مردمان یاد شده است. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «بدترین افراد کسانی هستند که سخن‌چینی می‌کنند، کسانی که میان دوستان جدایی می‌افکنند، کسانی که برای افراد پاک و بی‌گناه عیب می‌تراشند.[15]
آثار اخروی سخن‌چینی:
1-    عذاب قبر: انسان بعد از عمری که در این دنیا زندگی می‌کند، به عالم قبر می‌رود تا پاداش اعمال خویش را مشاهده کند. در احادیث زیادی ائمه‌ معصومین به عذاب‌هایی که سخن‌چین به آن گرفتاراست اشاره فرموده‌اند. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «کسی که بین دو نفر برای سخن‌چینی رفت و آمد کند خداوند بر او در قبرش تا روز قیامت آتش مسلط کند.»[16]
2-    عذاب‌های اخروی: در این قسمت به برخی روایات اشاره می‌شود که خود گویای عذاب‌هایی هستند که بر سخن‌چینی وارد می‌شود. از پیامبر اکرم(ص) روایت شده که فرمودند: «کسی که بین دو نفر برای سخن‌چینی رفت و آمد کند… وقتی که از قبر بیرون می‌آید، یک مار بزرگ سیاه مسلطش می‌کند که گوشت او را نیش می‌زند و می‌خورد تا اینکه داخل آتش شود.»[17]
راههای درمان سخن‌چینی:
  سخن‌چینی مانند بسیاری از صفات رذیله تدریجاً بصورت یک بیماری روانی درمی‌آید به گونه‌ای که سخن‌چین از کار خود لذت می‌برد و از اینکه پیوسته دو بهم زنی می‌کند، احساس خشنودی می‌کند و این یکی از مراحل بسیار خطرناک اخلاقی است. اینجاست که سخن‌چین باید قبل از هر چیز به درمان انگیزه‌های درونی که در اعماق روح است بپردازد و باید از طریق خودسازی و تفکر در عواقب سوء این صفت رذیله و نتایج شومی که به بار می‌آورد، خود را از این معصیت کبیره نجات دهد.
در این قسمت سعی شده به برخی از راههای درمان سخن‌چینی پرداخته شود.
درمان توسط خود فرد سخن‌چین:
  این درمان از دو راه علمی و عملی صورت می‌پذیرد، اما درمان عملی آن این است که کسی که گرفتار این گناه کبیره است برای اصلاح و رهایی خود اولاً باید در مفاسد و پیامدهای شوم سخن‌‌چینی بیندشید. ثانیاً: در آیات قرآن کریم و روایات اسلامی که درباره‌ کیفر و عذاب‌های سخن‌چینی وارد شده دقت کند. ثالثاً: بیاندیشد که در روز قیامت آن زمانی که در درگاه عدل الهی در حضور انبیاء و اولیاء برای رسیدگی به اعمال او حاضر می‌شوند چه جوابی خواهد داد. انسان باید در این دنیا به حساب خود رسیدگی کند تا در آخرت رسوا و مفتضح نگردد.
اما درمان عملی سخن‌چینی این است که فرد سخن‌چین باید بکوشد تا علل و عوامل سخن‌چینی را بشناسد تا بتواند باید از بین بردن علت، معلول را از میان بردارد (به علل و عوامل سخن‌چینی اشاره شده است).
درمان توسط فرد مخاطب:
  مخاطب و کسی که فرد سخن‌چین برای وی خبر ناپسند می‌آورد، برای جلوگیری از نمامی و مفاسد مهلک آن باید نکات زیر را رعایت کند تا فرد سخن‌چین به کار زشت خود پی ببرد و سعی در نابودی این صفت رذیله کند.
1.      مخاطب نباید گفته و سخن نمام را تصدیق و یا تأیید نماید. چرا که نمام به خاطر مرتکب شدنش به گناهانی از قبیل غیبت، تهمت، اختلاف و دشمنی و… فاسق است و خبر فاسق از نظر اسلام و قرآن مجید مردود و مطرود است.[18]
احادیث زیادی ما را از تصدیق خبر سخن‌چین نهی می‌کند. امام علی(ع) فرمودند: «گفته‌های هیچ سخن‌چینی را زود باور مکن اگر چه در لباس خیرخواهان باشد.»[19]
2.      مخاطب باید عمل سخن‌چین را تقبیح نماید و قبح عملش را به او گوشزد کند و بصورت خیرخواهانه و دلسوزانه او را نصیحت کند که دست از این کار قبیح بردارد.
3.      مخاطب باید نسبت به نمّام، خشمگین و غضبناک بوده و او را بواسطه‌ گناهی که از او سرزده، دشمن خود بداند. چرا که مؤمن باید با کسی که مبغوض خداوند است دشمن باشد. چنانکه پیغمبر اسلام(ص) فرمودند: «همانا دشمن‌ترین شما نزد خداوند کسی هستند که تلاش در سخن‌چینی می‌کنند.[20]
4.      مخاطب نباید به دنبال گفتار نمام درصدد تجسس و کنجکاوی برآید. زیرا خداوند متعال می‌فرماید: «هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید».[21]
5.      مخاطب علاوه بر اینکه این قبیل کارها را انجام می‌دهد باید برای نمام طوری عکس‌العمل نشان دهد که او از کار خود شرمنده و پشیمان شود. نقل شده است مردی به حضور حضرت علی(ع) رسید و درباره مرد دیگری سخن‌چینی کرد. امام علی(ع) به او فرمود: «ای شخص! ما درباره‌ آنچه گفتی پرسش و تحقیق می‌کنیم، اگر راست گفته باشی، تو را دشمن‌ می‌داریم (زیرا تو سخن‌چینی کردی) و اگر دروغ گفته باشی تو را مجازات می‌کنیم. (زیرا که به شخصی بهتان زدی) و اگر خواستی، کلام خود را پس بگیر، (تو را می‌بخشم) عرض کرد: یا امیرالمؤمنین کلام خود را پس می‌گیرم.»[22]     
پی نوشتها
  [1] – دهخدا، علی‌اکبر ؛ فرهنگ دهخدا، تهران، سیروس، 1339، ج 4،‌ص 358.
[2] – محمدی ری‌شهری، محمد؛‌میزان الحکمة؛ ترجمة حمدرضا شیخی،‌قم، دارالحدیث، 1379، ج13، ص 6479.
[3] – معین، محمد؛ فرهنگ نادری،‌ تهران، امیرکبیر، 1360، چ4، ج2، ص 1843.
[4] – توبه / 47، ترجمه مکارم شیرازی.
[5] – ترجمه مکارم شیرازی،‌ذیل آیه مائده 41
[6] – به نقل از ملا احمد؛ معراج السعادة، تهران، رشیدی، ص 418.
[7] – تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غرر الحکم و درر الکلم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1366، ج2، ص 296.
[8] – محمد ری‌شهری، محمد؛ میزان الحکمة، قم، دارالحدیث، 1379، ج 13، ص 6479.
[9] – علم الهدی،‌سید احمد؛ اخلاق و روانکاوی از نظر اسلام، تهران،‌انتشارات یاسر، چ دوم،‌1360،‌ص 250.
[10] – مجلسی،‌محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء،‌1403، ج 69، ص 206.
[11] – تمیمی آمدی ، عبدالواحد بن محمد؛ غرر الحکم و درر الکلم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1366، ج6، ص 118.
[12] – نراقی، ملا مهدی؛‌علم اخلاق اسلامی،‌ترجمه‌ی سید جلال الدین مجتبوی، تهران، حکمت، چ سوم، 1372، ص 245.
[13] – قرائتی، محسن؛ گناه‌شناسی، تهران، پیام آزادی، 1370،  ص89.
[14] – تمیمی آمدی؛ همان، ج 5، ص 367.
[15] – محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، 1379، ج13، ص 6479.
[16] – حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، بیروت، دارالصباح، چ پنجم، 1419، ج 8، ص 618.
[17] – همان و بسیاری احادیث دیگر به همین مطالب اشاره دارد.
[18]. حجرات/ 6.
[19] – محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج13، ص 6479.
[20] – نراقی، ملا احمد، جامع السعادات، تهران، حکمت، چ سوم، 1372، ج2، ص 63.
[21] – حجرات/12.
[22] – مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، الوفاء، 1403، ج 72، ص 266.
   
 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد