اما شاید خلاصه همه این بازاندیشی ها این بود که نیازمند «سوژه مهربان» و «سیاست مهربانی» هستیم. برای او درباره این ها به تفصیل توضیح دادم.
مهربانی سخن تازه ای نیست و همه تاریخ پر است از صدای سخن عشق. می دانم که این صدا کم تر شنیده می شود و شاید هم جهان بر همین منوال بماند تا ختم روزگار. ولی من در این دوره کرونایی نتوانستم چیزی بیش از این تجربه کنم. سیاست مهربانی را در اینجا توضیح نمی دهم اما بخشی از آن چه برای دوستم سرکارآرانی گفتم چنین بود.
دوره کرونا را می توان دوره تأمل و بازاندیشی هم نامید. هم نظام های حکمرانی هم افراد در موقعیتی قرار گرفتند که خودآگاه یا ناخودآگاه درباره هستی خود بیندیشند. من هم مثل دیگران همواره درگیر بودم و به زندگی، انسان و بسیاری چیزها می اندیشیدم.
شاید بیش ترین چیزی که به آن رسیدم این بود که مهربانی بالاترین فضیلت و ضروریترین نیاز انسان است. این که برای مهربان بودن با خودم، مهربانی با دیگران و مهربانی با طبیعت هر قدر بکوشم کم است.
وقتی سال تمام شد و ۱۴۰۰ از راه رسید این عدد ۱۴۰۰ برایم سنگین و بزرگ بود. به این اندیشیدم که قرن تازه ای را تجربه می کنم. شاید هرگز گمانم نمی رسید که روزی خواهم گفت دو قرن را در زندگی ام تجربه کرده ام. اما حالا به این می اندیشم که اگر تازه شوم آن گاه واقعا سده تازه ای را در هستی و وجودم آغاز کرده ام.
اما تازه شدن مفهومی است دشوار. ممکن است برخی تازه شدن را در بدست آوردن چیزی یا کسب موفقیتی بدانند. اما تازگی و طراوت را در نهانی ترین لایه وجودم جستم همان که جهان و خودم را و دیگر انسان ها را حس و تجربه می کنم.
حاصل تأملم این بود که اگر نسبت من با همه اینها از جنس مهربانی باشد من تازه می شوم. از این رو، این سده وقتی برایم آغاز و تازه می شود که مهربان تر شوم. از هیچ کس نرنجم حتی آن ها که بدخواه و بدگویم هستند، از محبت به هیچ کس کوتاهی نکنم تا آنجا که می توانم، و بیش از همیشه مراقب عزیزان و خانوادهام باشم، و برای مردم سرزمینم بیریاتر و کوشاتر از سدهای که گذشت تلاش کنم.
میدانم که باید بیش تر از همیشه از زمان بیاموزم و بیاموزانم. یادگیری هم نام دیگری از مهربانی است. امید اتوپیایی هم دارم. این که همه آدم ها در تأملات کرونایی شان به این جا برسند که شروع سده تازه زمانی است که مهربانتر شویم. چه دیده ای شاید کرونا ما را مهربان کرد. وقتی صدای ناقوس مرگ همه جا هست، چرا نباید مهربان باشیم. ما میدانیم ممکن است فردا نباشیم، چرا مهربانی را دریغ کنیم. یا وقتی با اندکی قدرشناسی، کمی پرهیز کلامی از بد گفتن، یا تلاش برای داشتن نیت خوب و بی ریا می توان مهربان بود، چرا مهربان نباشیم.
شاید سده پانزدهم سده مهربانی و مهربانی ها شد. می دانم این سخن چیزی بیش از رویایی شاعرانه نیست. اما نمی شود از رویا هم دست کشید. اگر می شد همه اندیشمندان و انسان های بزرگ تاریخ از آن دست کشیده بودند. شاید گفتن مهربانی نتواند همه را و همه چیز را مهربان کند، اما یاد آن کمی ما را مهربانی ها و نیازمان به مهربانی یادآور می شود.
در عین حال این رویای مهربانی شاید چندان هم خیال بافی و اتوپیای درغین نباشد. استیون پینکر روان شناس دانشگاه هاروارد در کتاب «فرشتگان بهتر ذات ما: چرا خشونت کاهش یافته است» (ترجمه استاد مرتضی مردیها ۱۳۹۹) همسو و هم سخن با نوربرت الیاس در کتاب کلاسیک و مشهورش «درباب فرایند تمدن» (ترجمه غلامرضا خدیوی ۱۳۹۳) نشان می دهد که سیر کلی بشر و جامعه انسانی به سوی کاهش خشونت و گسترش خویشتنداری است.
شاید اکنون هوا بس ناجوانمردانه سرد باشد اما جهان رو به سوی گرمی و مهربانی دارد.
نعمت الله فاضلی