به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز پنجشنبه ۲ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که مدیریت وآرامش بازار ارز بدون ارزپاشی (کیهان)، کالابرگ الکترونیکی یک گام تا اجرا، آوار زلزله بر سر افغانستان (جمهوری اسلامی)، اثر شدید حذف ارز ترجیحی بر تورم خرداد (اعتماد) از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
سرمایهگذاری در اغما
«جهانصنعت» طی یادداشتی در شماره امروز خود با عنوان سرمایهگذاری در اغما نوشت: اقتصاد کلان و کسبوکارهای بنگاهی و نیز خانوادهها هنگامی به سوی رونق و رفاه بیشتر میروند که اقتصاد کل با صیانت از مصرف کل راه را برای پسانداز بیشتر که در مسیر سرمایهگذاری در بخش واقعی اقتصاد قرار دارند را افزایش دهند. نسبت پسانداز به درآمد که همان پسانداز و در اقتصاد کلان با نسبتی بسیار اندک همان سرمایهگذاری است هنگامی افزایش را تجربه میکند که بازیگران اقتصاد احساس خطر و ناامنیشان روندی کاهنده را تجربه کند.
متاسفانه در ایران سالهای طولانی است این شاخص در مسیر سرازیری قرار گرفته و به همین دلیل نمیتوان با این روند به آینده امیدوار بود جز اینکه دستفرمان ادارهکنندگان کشور و اقتصاد تغییرات بنیادین را در حرف و عمل تجربه کند. تازهترین اندازهگیری درباره امنیت سرمایهگذاری در اقتصاد ایران نشان میدهد «شاخص کل امنیت سرمایهگذاری در ایران که با استفاده از دو مجموعه دادههای پیمایشی و آماری تهیه میشود در پاییز ۱۴۰۰ کمیت ۲۶/۶ از ۱۰ (۱۰ بدترین حالت) سنجیده شده است. مقدار عددی این شاخص در مطالعه فصل قبل (تابستان ۱۴۰۰) ۲۱/۶ بوده که نشان میدهد امنیت سرمایهگذاری در پاییز ۱۴۰۰ نسبت به فصل قبل از آن، نامناسبتر ارزیابی شده است.» در این ارزیابی صدها فعال اقتصادی ایران از استانهای گوناگون دلایل و عوامل افزایش خطر را به طور شفاف بیان کردهاند.
واقعیت این است که باید روزی این اتفاق بیفتد که بتوان از سرمایهگذاران بینالمللی نیز نظرسنجی کرد که چرا سرمایههای خود را به ایران نمیآورند و چرا شرکتهای بزرگ کشوری مثل روسیه که دولتشان با ایران پیمان راهبردی دارد حاضر نیستند حتی دفاتر کار خود را به ایران بیاورند و راهی دبی شدهاند و چرا شهروندان روسی به جای خرید خانه در ایران به ترکیه هجوم آوردهاند این بخش از اقتصاد تاریک ایران روشن میشد. یادمان باشد ایرانیان در چند سال تازه سپری شده به دلیل نرخهای تورم ۴۰ درصد سالانه قدرت خریدشان به اندازهای کاهش یافته که نسبت پسانداز به درآمد آنها روند نزولی دارد. از طرف دیگر دولت نیز با از دست دادن درآمدهای صادرات نفت توانایی برای سرمایهگذاری در بخش عمرانی را از دست داده است. اینها بخشی از دلایل و عوامل به خطر افتادن بیشتر سرمایهگذاری در ذهن فعالان اقتصادی است. نکته آخر اینکه شهروندان ایرانی نیز بخشی از پساندازهای خود را از ریال به دلار و یا کالاهای بادوام و نیز سکه و طلا تبدیل کرده و بر ابعاد فاجعه افزودهاند.
گریزهای بایدن برای انجام یک سفر!
محمدصادق مصدق طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان گریزهای بایدن برای انجام یک سفر! نوشت: یک ماهی میشد که سفر جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا به عربستان سعودی، با نوعی ابهامِ آشکار روبه رو بود. در این مدت، رسانههای مطرح آمریکا و بهتبع آنها رسانههای منطقهای، از کاخ سفید، وزارت خارجه و منابع آگاه آمریکا، اخباری در خصوص زمان این سفر منتشر و حتی اصل چنین سفری را در آینده نزدیک تأیید یا انکار میکردند، اما کاخ سفید سرانجام پس از گمانه زنیهای بسیار، سفر «جو بایدن» به سرزمینهای اشغالی، کرانه باختری و عربستان را در اواسط ژوئیه (دهه سوم تیر) اعلام کرد. خبری که با توجه به وعده دوران انتخاباتی رئیسجمهور آمریکا مبنی بر منزوی کردن ریاض به دلیل قتل فجیع جمال خاشقچی و دیگر موارد نقض حقوق بشر مانند بازداشت گسترده نخبگان حکومتی مخالف و جنگ یمن، به سرعت به «خیانت» تعبیر شد و کاخ سفید را در لاک دفاعی فرو برد. بایدن، اما ناچار به تغییر مسیر دربرابر سعودی است. قیمتهای انرژی به دلیل تقاضای بالای مرتبط با بهبود اقتصادی پس از همه گیری کرونا و تحریمها علیه روسیه، ایران و ونزوئلا، یعنی کاهش عرضه، سر به فلک کشیده است. قیمتهای بالاتر انرژی به تورم دامن میزند که به عنوان بزرگترین چالش اقتصادی و سیاسی پیش روی دولت بایدن است. در این شرایط ناگهان، عربستان سعودی، در مقام تولیدکنندهای با توانایی افزایش نسبتا سریع تولید، دوباره به شریکی بسیار ضروری تبدیل میشود. درواقع دموکراتها نگران هستند که اگر شرایط وخیم اقتصادی در داخل آمریکا همچنان ادامه یابد، در انتخابات پیش رو، نه فقط کنگره بلکه کاخ سفید را هم از دست خواهند داد. تمامی این موارد موجب تغییر سریع مواضع انتخاباتی جو بایدن درخصوص عربستان سعودی شده است. علاوه بر این، روند روبه رشد همکاریهای عربستان و چین به هیچ وجه برای واشنگتن مطلوب نیست. براساس گزارشی که اینترسپت از سفر فروردین امسال ویلیام برنز، رئیس سازمان سیا به عربستان منتشر کرده، برنز این دو خواسته را بهصراحت از ریاض طرح کرده است. این دو بههمراه دلایل دیگر، باعث میشود تا بایدن امتیازدهی به بن سلمان را برای دستیابی به اهداف مهمتر، ضروری بداند. آمریکا همواره نشان داده است که از حقوق بشر به عنوان ابزاری برای رسیدن به منافع خود استفاده میکند. مهم هم نیست چه کسی یا چه حزبی در آمریکا بر مسند قدرت باشد. در واقع حقوق بشر در خدمت منافع آمریکاست و عربستان نیز با استفاده از این مسئله، به نقضهای مکرر حقوق بشر ادامه میدهد بدون آن که مواخذهای در کار باشد. با این حال تیم بایدن ناچار است بهطور همزمان به شعارها و ادعای رئیسجمهور بیندیشد و مانع از عدول او از آنها شود و ازسوی دیگر، اهداف راهبردی آمریکا را هم مدنظر قرار دهد؛ بنابراین بهنظر میرسد طراحی وانجام سفر به عربستان و دیدار با بن سلمان، برای رئیسجمهور آمریکا پیچیدگیهای خاصی داشته باشد. براساس آن چه رسانهها از سفر احتمالی بایدن به منطقه و احتمالاً عربستان گفتهاند، یکی از محورهای این سفر، ممکن است اعلام عادیسازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی یا مقدمات این عادیسازی باشد. اگرچه طی چندسال اخیر امارات متحده عربی، بحرین، الجزایر و برخی کشورهای دیگر، به قطار شوم عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی پیوستهاند، اما نقش عربستان در جهان عرب و جهان اسلام و ارزشهای نمادینی، چون وجود حرمین شریفین در آن، باعث میشود تا انعکاس رسانهای و سیاسی عادیسازی روابط این کشور با رژیم صهیونیستی، از ارزش سیاسی و نمادین دو چندانی برای صهیونیستها و حتی مقامات آمریکا برخوردار باشد. بهنظر میرسد تیم بایدن نیز بنا دارد تلاش کند با بهرهبرداری از چنین انعکاسی، بهنوعی از انتقادهای موجود درخصوص رفتارهای ضدحقوقبشری بنسلمان و مواضع بایدن در قبال این رفتارها، فرار کند. افزون بر این در بحبوحه انحلال کنست رژیم صهیونیستی توسط نفتالی بنت و یائیر لاپید، حاکمان تل آویو، بیشتر از هر کسی میکوشند تا این سفر انجام شود و با عادیسازی یا چیزی نمادین و نزدیک به آن میان اسرائیل و عربستان، عملاً دستاوردی در عرصه خارجی کسب کنند.
گزارهای که در وین تثبیت شد
حنیف غفاری طی یادداشتی در شماره امروز رسالت با عنوان گزارهای که در وین تثبیت شد نوشت: همافزایی راهبردی –تاکتیکی آمریکا و تروئیکای اروپایی در مذاکرات وین، موضوعی نیست که دیگر نیاز به مصداق یابی یا تفسیر داشته باشد! در صدور قطعنامه غیرحقوقی و ضد ایرانی اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی این موضوع بار دیگر به اثبات رسیده است. ضمن آنکه جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و سیاستمدارانی مانند ماکرون، جانسون و اولاف شولتز نیز نقش «تعهد محور» خود در قبال برجام را فراموش کرده و خود را بهصورت عامدانه تبدیل به یک «واسطهگر» ساختهاند. واقعیت امر این است که نوع مواجهه واشنگتن و تروئیکای اروپایی با ایران، «مصدر راهبردی واحد» دارد. هر دو بازیگر (آمریکا و اروپا) در خصوص استراتژی «مهار ایران قدرتمند» با یکدیگر اتفاقنظر دارند. این هدفگذاری مشترک، مرهون پیوستگی امنیتی واشنگتن و شرکای اروپایی آن در ناتو است. بنابراین، «تفکیک اروپا از آمریکا»، یک گزاره راهبردی اشتباه در حوزه سیاست خارجی کشورمان محسوب میشود.
موضوع دیگر در خصوص بازی تروئیکای اروپایی در قبال ایران، به «میانجیگری ظاهری» آنها بازمیگردد. امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه خود را از کسوت یک «بازیگر خاطی» خارج کرده و به یک «میانجی خیرخواه» تبدیل کرده است! این در حالی است که پاریس بخشی از خود بحران به وجود آمده محسوب میشود. همگان به یاد دارند که ماکرون برای نخستین بار و قبل از خروج ترامپ از توافق هستهای، خواستار «تغییر برجام» از طریق گنجاندن موضوعاتی مانند توان موشکی ایران و اعمال محدودیتهای فرازمانی بر فعالیتهای هستهای ایران شد! حتی پس از خروج دولت قبلی آمریکا از برجام، مقامات فرانسوی به رایزنیهای برجامی خود با کاخ سفید ادامه دادند تا جایی که ماکرون در اظهاراتی وقیحانه و باوجود خروج واشنگتن از برجام، خواستار «تحدید توان موشکی» ایران شد. بعدازاینکه ترامپ از توافق هستهای با ایران خارج شد بسیاری تصور کردند که ارتباط اروپا با آمریکا بر سر خروج واشنگتن از برجام مخدوش میشود. متأسفانه این تصور، به یک پیشفرض در حوزه سیاست خارجی کشورمان تبدیل شد. در دولت سابق، این پیشفرض غلط مولد محاسبات و رفتارهای نادرستی در سیاست خارجی کشورمان بود.
رئیسجمهور سابق آمریکا از برجام خارج شد، اما مناسبات و ارتباطات پشت پرده آمریکا و فرانسه علیه ایران باقی ماند. این روند تاکنون ادامه داشته و در آینده نیز ادامه خواهد داشت. در این معادله، حضور یا عدم حضور دموکراتها و جمهوریخواهان در کاخ سفید چندان موضوعیتی ندارد! استراتژی مشترک آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال ایران، «مهار ایران قدرتمند» است. آنها در مسیر نیل به این استراتژی، یک تاکتیک مهم تعریف کردهاند و آن «پیچیده سازی صحنه بازی با ایران» است.
نکته آخر، مربوط به «آیندهپژوهی رفتار اروپا» میشود. بدیهی است که اتحادیه اروپا همچنان بهعنوان متغیر و تابعی از ایالاتمتحده آمریکا در نظام بینالملل ایفای نقش خواهد کرد. این «متغیر وابسته» هرگز به یک «متغیر مستقل» تبدیل نخواهد شد! بنابراین، محاسبات راهبردی، تاکتیکی و حتی رفتاری حوزه سیاست خارجی کشورمان باید بر مبنای وابستگی اروپا به کاخ سفیدتنظیم و تعریف شود. هرگونه وزن و جایگاهی که فراتر از آن برای «اروپای واحد» لحاظ شود، بهمثابه «نقطه انحراف راهبردی» خواهد بود.