طلسمات

خانه » همه » مذهبی » سرکوب شیعیان در آذربایجان؟

سرکوب شیعیان در آذربایجان؟


سرکوب شیعیان در آذربایجان؟

۱۳۹۴/۱۰/۲۲


۹۵۴ بازدید

با سلام و احترام و قدردانی از مکاتبه شما با این مرکز، در رابطه با مساله مناقشات بین آذربایجان و ارمنستان و مواضع جمهوری اسلامی ایران در این زمینه توجه شما را به توضیحاتی زیر جلب می نماییم: در جریان جنگی که از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴ بین ارمنستان و اذربایجان بر سر منطقه قره باغ واقع در جمهوری اذربایجان رخ داد و منجر به تسلط ارمنستان بر مناطقی از قره باغ شد ،دولت جمهوری اسلامی ایران ابتدا بی طرفی خود را اعلام کرد وبه عنوان نیروی صلح وارد عمل شد. اما اتخاذ تصمیمات وسیاستهایی ناشایست از طرف دولت اذربایجان باعث شد که ایران در رویه بیطرفی خود تجدید نظر کند ورابطه ایران وآذربایجان تیره گردد.

با سلام و احترام و قدردانی از مکاتبه شما با این مرکز، در رابطه با مساله مناقشات بین آذربایجان و ارمنستان و مواضع جمهوری اسلامی ایران در این زمینه توجه شما را به توضیحاتی زیر جلب می نماییم: در جریان جنگی که از سال 1992 تا 1994 بین ارمنستان و اذربایجان بر سر منطقه قره باغ واقع در جمهوری اذربایجان رخ داد و منجر به تسلط ارمنستان بر مناطقی از قره باغ شد ،دولت جمهوری اسلامی ایران ابتدا بی طرفی خود را اعلام کرد وبه عنوان نیروی صلح وارد عمل شد. اما اتخاذ تصمیمات وسیاستهایی ناشایست از طرف دولت اذربایجان باعث شد که ایران در رویه بیطرفی خود تجدید نظر کند ورابطه ایران وآذربایجان تیره گردد. علت این امر هم به سیاستهای آذربایجان بر می گشت. در همان روزها دولت اذربایجان تحریکات جدایی طلبانه خود را در مورد اذربایجان ایران شروع کرد، حیدر علی اف نقشه تاریخی اذربایجان بزرگ را رو کرد و در ادامه الفبای کشورش را با وجود پیوندهای عمیق ان باعربی وفارسی به لاتین تغییر داد ،مقام مرجعیت را عزل کرد،برنامه های مبتذل تلوزیونی را افزایش داد ،فشار را بر مسلمانان و شیعیان بیشتر کرد ، در سهم ایران از دریای خزر دست اندازی کرد واز همه مهمتر عادی سازی روابط این کشور با رژیم اشغالگر قدس وافزایش همکاری های سیاسی نظامی با امریکا و ایجاد پایگاه نظامی ایالات متحده در این کشور مایه کدورت ایران از مقامهای دولت اذربایجان شد واعتراض مسئولان ایرانی را به دنبال داشت. البته لازم به تذکر است که مردم مسلمان قره باغ وجمهوری اذربایجان نیز از ازسردمداران خود بخاطردر پیش گرفتن سیاستهای ضد دینی ناراضی اند ودر واقع چوب هوسرانی وبی کفایتی سران بی هویت خود رامی خورند. ولی به هر حال سکوت آنها، به این اقدامات خصمانه دولتشان جنبه مشروعیت داده است. بنابراین جمهوری اسلامی ایران در جریان جنگ قره باغ، هرگز به ارمنستان کمک نکرده است و حتی بالاتر اینکه در این جنگ ، جمهوری اسلامی ایران از طرف آذربایجانی حمایت نمود و حتی بنا به برخی صحبت ها همچون صحبت های آقای محسن رضائی فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، بخشی از نیروهای ایرانی در این کشور در کنار برادران آذری خود جنگ می کردند که برخی از آنها در نقاط مختلف آذربایجان همچون باکو مدفون هستند(به عنوان مثال رک : خبرگزاری فارس ، http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911209000175 ) . اما مسائلی اتفاق افتاد که باعث شد تا امکان حمایت های بیشتر از جمهوری آذربایجان وجود نداشته باشد که این مسائل از ناحیه دولت لائیک این کشور که روابط نزدیکی را با غرب و به ویژه رژیم صهیونیستی آغاز کرده بود به وجود آمد و از آنجایی که این تلاش ها با هدف گسست تاریخی میان جمهوری اسلامی ایران و مردم آذربایجان که پیوندهای تاریخی و اعتقادی دیرینه ای با هم دارند صورت می گرفت لذا در کنار این اقدامات ، شایعاتی هم مطرح می شد که ما حصل آنها این بود که جمهوری اسلامی ایران علاوه بر کمک نکردن به آذربایجان ، به ارمنستان کمک می کند که همه اینها کذب محض بود . البته مقصود ما از این کلمات این نیست که بگوییم که جمهوری اسلامی ایران با ارمنستان هیچ ارتباطی نداشت بلکه رابطه ایران با ارمنستان بر اساس احترام متقابل و در راستای افزایش و تقویت همگرایی و همکاریهای منطقه و مقابله با نفوذ بیگانگان و تأثیر گذاری آنها بر منطقه می باشد . هر چند اختلاف هایی میان کشور ما و ارمنستان وجود دارد اما این موجب نمی شود که این کشور به عنوان کفار حربی شناخته شود , و تا زمانی که این کشور در چارچوب احترام متقابل گام بردارد , جمهوری اسلامی ایران بر اساس آموزه های اسلامی با آنها رابطه خواهد داشت . الگوی کلی سیاست خارجی نظام اسلامی در قرآن کریم این گونه ترسیم شده است «لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین . انما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم و من یتولهم فالولئک هم الظالمون» « خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد . شما را تنها از دوستی و رابطه با کسانی نهی می کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد ظالم و ستگر است.» (سوره ممتحنه ، آیه 8-9) برهمین اساس در قانون اساسی « سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر نفی هر گونه سلطه جویی و سلطه پذیری , حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور , دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است .»( قانون اساسی , اصل 152) آقای محمد نجار وزیر سابق کشور در مورد رابطه ایران و ارمنستان چنین گفته است :« سیاست جمهوری اسلامی ایران تقویت همگرایی میان منطقه، حل مناقشات و اختلافات در چارچوب مذاکره و تفاهم متقابل است. وی در مورد مناقشه قره باغ تصریح کرد: ما بر مواضع همیشگی خود مبنی بر حل مسالمت آمیز این موضوع اصرار داریم و آن را اعلام کردیم و به دنبال امنیت و ثبات منطقه هستیم و منافع ملی خود را در امنیت منطقه جستجو می کنیم. برقراری صلح و امنیت پایدار در منطقه و تلاش دو کشور برای حل و فصل مسایل منطقه ای بدون دخالت بیگانگان و بر اساس تفاهم و همدلی مورد تاکید جمهوری اسلامی ایران است. وی تصریح کرد: تجربه نشان داده که بیگانگان همواره به دنبال تامین منافع خود بوده و هیچ ارزشی برای خواست ملت ها و حتی دولت ها قایل نیستند و این در حالی است که کشورهای منطقه با همکاری یکدیگر مسایل موجود را در فضای دوستانه و مسالمت آمیز حل و فصل کنند». (خبرگزاری جمهوری اسلامی , (www.irna.ir/NewsShow.aspx?NID=80220596) بنابر این روابط ایران با ارمنستان امری طبیعی و در راستای اصول اسلامی و انسانی بوده و صد البته بدیهی است که چنین روابطی هرگز به معنای کمک به کشور ارمنستان در زمان جنگ قره باغ نمی باشد. به منظور اطلاع از توطئه هایی که سرانجام به جدایی ایران و آذربایجان از یکدیگر و عدم امکان کمک کشورمان به این کشور مسلمان در جریان جنگ قره باغ یا حمایت بیشتر از مردم این کشور منجر شد، توجه شما را به مطالعه بیانیه ای که حجت الاسلام و المسلمین سید حسن عاملی نماینده ولی فقیه و امام جمعه اردبیل – که به مسائل جمهوری آذربایجان اشراف کامل دارند – چند سال پیش به مناسبت برگزاری همایش نکوداشت حاج «علی اکرام» در قالب پیامی در این شهر صادر کرده بود، فرا می خوانیم که در آن بخشی از واقعیات و توطئه های دشمنان بر ملا شده است . این بیانیه، اطلاعات نسبتا جامعی پیرامون موضع جمهوری اسلامی ایران در مساله ی قره باغ به دست می دهد و می تواند به منزله ی سندی رسمی در موضوع مورد بحث، مورد مطالعه و توجه قرار گیرد. بسم الله الرحمن الرحیم مرحوم حاج علی اکرام باورهایی داشت که در راه آن جان خود را از دست داد. بی شک، بیماری‌های او از زندان هایی ناشی شد که این زندان‌ها را اعتقاد او در پی داشته است. ما در مقام تجلیل از او، باید از اعتقادات او تجلیل و از آن دفاع کنیم. او نه به علت بیماری و یا مرگ طبیعی بلکه بر اثر فشارها و زجرهای متمادی که در زندان متحمل شده بود، به دیدار حق شتافت. باورهای وی را در چند محور می توان بیان نمود: 1ـ ایشان بر این باور بود که روابط بین رژیم صهیونیستی و جمهوری آذربایجان اشتباه محض بوده و موجب پایمال شدن حقوق ملت آذربایجان می شود. 2ـ بر این باور بود که دولت جمهوری آذربایجان با رسانه های تحت اختیار خود، مردم را فریب می دهد. در ظاهر برخی از رسانه ها منتسب به دولت نیستند و علیه جمهوری اسلامی ایران شایعه پراکنی می کنند و در صدد ایجاد نفرت بین ایران و ایرانی جماعت و مردم آذربایجان هستند و این یک اشتباه استراتژیک برای جمهوری آذربایجان است. 3ـ بر این باور بود که دولت جمهوری آذربایجان درباره مسائل اخلاقی، فرهنگی و دینی مردم مسلمان جمهوری آذربایجان را در سراشیبی سقوط قرار داده و همه باید به خاطر آن بر سر حکومت داد بکشند. دولت جمهوری آذربایجان با تقلید از حکومت‌ های ضد دینی فاسد، فرهنگی که در شأن مردم این کشور نیست، ایجاد خواهد کرد. 4ـ ایشان تقسیم‌ بندی موجود کشور از جهت مالی و اقتصادی و برخوردار بودن صاحب منصبان از ثروت های عمومی و فقر عامه مردم جمهوری آذربایجان به رغم داشتن منابع عظیم انرژی را ذلت می دانست. چپاول نفت این کشور توسط اجانب و اختصاص سهم ویژه به شرکت‌ های آمریکایی به ویژه در قرارداد سال 1994 به نام قرارداد قرن را یک خیانت آشکار به مردم می‌دانست و نمی‌توانست آن را تحمل کند. 5 ـ بر این باور که آذری ‌های جهان باید ساماندهی شوند. دل تمام آذری‌های جهان با اسلام، اهل بیت و رسول خدا و قرآن است. وی در ادامه می آورد، در اینجا برای روشن شدن نکات نامبرده مطالبی را عرض می کنم: چند سال پیش از فروپاشی شوروی، مراکز مطالعات استراتژیک کشورهای غربی، لوایح گوناگونی برای فروپاشی و تکه تکه کردن آن آماده کرده بودند و پس از آن نیز دیگر تهدیدات احتمالی را برای مناطق استقلال یافته و طرح های مقابله با آن آماده کرده بودند. یکی از بیست تهدید راهبردی احتمالی، روابط ایران و جمهوری آذربایجان بود، چرا که از نظر آنان به دلیل مشترکات ریشه ای مذهبی، تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی این دو کشور، در آینده ای نه چندان دور، موضوع الحاق و سپس اتحاد ایدئولوژیکی مطرح خواهد شد. استکباری که به دنبال محاصره اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بوده و در صدد مقابله با صدور انقلاب اسلامی ایران به سایر کشورهای مسلمان بود، در آن زمان با جمهوری آذربایجانی روبه رو می شد که از جهت جغرافیای سیاسی و منابع انرژی در شرایط خوبی بود و برای مقابله با آن، حیله های فراوانی تدارک دید که هم اکنون نیز همان طرحها به طور کامل اجرا می شود؛ یکی از آن طرح های مهم، مسأله قره باغ است. بنا بر اسناد موجود و به طور قطع، می توانم بگویم که ایجاد مناقشه قره باغ سالها پیش از فروپاشی شوروی سابق و برای جلوگیری از اتحاد ایران و جمهوری آذربایجان طرح ریزی شده بود؛ چیزی که در غرب نوشته و طراحی شده و روسها با تمایل بسیاری به آن نگاه کردند، چرا که مناقشه قره باغ، باعث نفوذ مستمر آنها در قفقاز و مایه تأمین منافع آنها می شد. حالا این پرسش مطرح می شود که مناقشه قره باغ چه تأثیر منفی در روابط بین ایران و جمهوری آذربایجان می توانست پدید آورد؟ در پاسخ باید گفت: در اوایل استقلال جمهوری آذربایجان مردم این کشور، ملت ایران را بیشتر از برادر خود دوست می داشتند و در برابر حملات وحشیانه ارامنه، از جمهوری اسلامی ایران به عنوان تکیه گاه و خانه امید خود انتظار کمک داشتند. هنگام تجاوز به خاک جمهوری آذربایجان ایران می توانست دو سیاست را در پیش بگیرد یا مداخله نظامی کند و یا سیاست بی طرفی داشته و شاهد رویدادها باشد. در صورت مداخله نظامی، رویارویی با روسیه پیش می آمد که این موضوع با اینکه خلاف موازین بین المللی بود، از سوی دیگر، ایران نمی خواست در دو جبهه قرار گیرد و استکبار و صهیونیزم بین الملل و اشغالگران فلسطین نیز در صدد بودند تا ایران ضد صهیونیزم را به این موقعیت بکشاند که این مسأله خلاف استراتژی انقلاب اسلامی بود و آن را در معرض تهدید قرار می داد. اما اگر سیاست مشاهده گری و بی طرفی در پیش گرفته می شد، در میان مردم مسلمان و دیندار، ادعاهای برادری و اسلامی رنگ می باخت و ایران خائن معرفی می شد. اگر این طرح عملی می شد، نه تنها اتحاد ایران و جمهوری آذربایجان عملی نمی شد، بلکه نفوذ ایران در آذربایجان تضعیف و تهدید اتحاد ایران و آذربایجان به فرصت تضعیف موقعیت ایران در آذربایجان تبدیل می شد؛ یعنی نخست، موقعیت ایران به خطر می افتاد و دوم، ایران در بین آذری ها رسوا می شد. هم اکنون شرایط مشابه در بحرین پدید آمده و وهابی های وحشی اعزامی از عربستان مردم شیعه بحرین را قتل عام می کنند؛ مساجد را تخریب و به زنان تجاوز می کنند و حتی مقبره ها را تخریب و جنازه ها را می سوزانند. اگر ایران تحمل نکند و مداخله نظامی نماید آمریکا، رژیم صهیونیستی، اروپا و به ویژه کشورهای عربی به ایران حمله خواهند کرد، ولی اگر بی تفاوت باشد، مشکلات دیگری پدید می آید. جمهوری اسلامی ایران چکار می توانست بکند؟ از یک سو، باید انقلاب اسلامی را که دسترنج خون هزاران شهید بود، محافظت می کرد و از طرف دیگر، نسبت به خش ارامنه خشونت های غیر انسانی تفاوت نبوده و نظاره گر کشتار شیعیان نباشد؛ بنابراین، یک سیاست بینابینی در پیش گرفته شد تا هیچ یک از معضلات دو فرضیه پدید نیاید و آن حمایت و آموزش ارتش جمهوری آذربایجان و ایجاد دسته های مقاومت و فرستادن سلاح و مهمات و تعلیمات نظامی برای ارتش این کشور و قرار دادن طرح های نظامی در اختیار ارتش جمهوری آذربایجان بود. در مقیاسی بالا و به صورت های آشکار و پنهان، اقدامات گوناگونی از سوی ایران صورت گرفت. جوانان بسیاری از جمهوری آذربایجان برای آموزش های چریکی و پارتیزانی به ایران آمدند. ده ها ماشین سلاح برای حمایت از شهر شوشا در اختیار جوانانی گذارده شد که در آرزوی داشتن اندک تجهیزات نظامی بودند. همچنین با موافقت حکومت وقت و با درخواست روشن جواداف و رحیم قاضی اف و برای ایجاد سیستم دفاعی، قرارگاه مشترک ایجاد شد و در این قرارگاه ها امیران و افسران اردبیلی و تبریزی با جان و دل به برادران آذری خود کمک کردند و شبانه روز برای جلوگیری از تجاوز ارامنه تلاش کردند و اردوگاه های حمایت از آوارگان جنگی تشکیل دادند. به همین بسنده می کنم، چرا که اگر بخواهیم همه کمک ها را یادآور شویم، یک کتاب مطلب خواهد بود. ما را متهم به صدور سلاح به ارامنه می کنند که بهتانی از روی رذالت است؛ البته ما برادران آذری خود را سرزنش نمی کنیم، چرا که زیر بمباران تبلیغاتی شبکه های جاسوسی غرب هستند و همه روزه شبهات و افتراهای بسیاری نسبت به برادران دینی خود در ایران به خورد مردم آذربایجان می دهند که طرح ها و تبلیغات آنها از رسانه ها،مطبوعات و مراکز خبری شبکه های صهیونیستی اجرا می شود. مقامات ایران بنا به ملاحظات سیاسی، هیچ گاه این موضوعات را مطرح نکرده و بنا بر این ملاحظات خود، هیچ وقت نیز مطرح نخواهند کرد، اما من امام جمعه هستم و در کرسی خطبه نشسته ام و خواهم گفت تا به پرسش ها و شبهات برادرانم پاسخ دهم و حقایق را روشن نمایم. اگر مسلمانان شیعه نسبت به برادران دینی خود بدبین باشند، رژیمی همچون اسرائیل با دروغ پردازی در مراکز خبری، این بدبینی را تشدید خواهد کرد. ما نه به ارامنه بلکه برای برادران دینی آذری خود سلاح و مهمات فرستادیم. مراکز آموزش نظامی ایران نه در ارمنستان بلکه در جمهوری آذربایجان قرار داشت و هزاران شاهد زنده در آذربایجان هستند که به این موضوع شهادت بدهند و اگر ذره ای انصاف داشته باشند، سخنان من را تصدیق خواهند کرد. مشارکت مخفی ایران در آموزش نظامیان آذری، امپریالیزم غرب را به چالش انداخت و در پی اقدام تعجیلی برای مقابله با پیامدهای آن برآمدند. اقدامات تعجیلی در منطقه انجام شد و سفارشات پنهانی انجام گرفت. مقامات موساد برای مقابله با فعالیت های ایران در جبهه های آذربایجان، سفارشات لازم را صورت دادند؛ در این سفارش ها، عنوان شد که گویا ایران در صدد ایجاد هسته های حزب الله در آذربایجان است و فعالیت های نظامی ایران در جمهوری آذربایجان با فعالیت در لبنان مقایسه و موجب تشویش اذهان شد. برای اجرای این مأموریت، این وظیفه به ولی کیچیک سپرده شد. در مدت زمان کوتاهی لایحه ای حاضر شد و به رهبری ولی کیچیک، تشکیلات خصوصی در آذربایجان دایر و لوازم مورد نیاز برای تغییر در دولت فراهم شد. برای عملی شدن طرح، نیاز به یک فاجعه و رخداد بزرگی در جبهه بود. در این مقطع بود که فاجعه خوجالی روی داد که سخن درباره این فاجعه زیاد است. درباره فاجعه خوجالی در خطبه های نماز جمعه صحبت های زیادی کرده ام. به همین دلیل، مورد اتهام قرار گرفته ام که مثل اینکه من مردم آذربایجان را مقصر دانسته ام. انصاف داشته باشید و سیاست های افراد خائن را پای مردم ننویسید که من، نه مردم، بلکه برخی نیروها را مدنظر داشته ام. ما این فاجعه خونین را که دل ما آذری ها را می رنجاند، به عنوان یک مسأله مهم ناموسی می دانیم که ارمنی ها مرتکب آن شده اند و در این باره، هیچ شک و شبهه ای نداریم. اما با حیله و ترفند چه کسی و چه کسانی انجام شده است؟ روس ها؟ چند روز پس از فاجعه خوجالی، ایاز مطلب اف برکنار شد. گفته می شد، ایاز مطلب اف تحت حمایت روس هاست، ولی مثل روز روشن است که این طور نیست. این تغییرات دقیقا در نقطه مقابل حمایت روس ها قرار داشت، اما در نظر آنها به منظور قطع ارتباط ایران از جنگ قره باغ این طرح حاضر و در این بین خون مردم بی گناه خوجالی، دستمایه حیله این طرح قرار گرفت. در پشت پرده این ماجرا، ارگنکن و موساد قرار داشت. خدا را شکر که ژنرال های ارگنه کن که دستشان آلوده به خون هزاران مسلمان است، زیر دستان ترکیه در حال جان دادن هست. امروزه جنایات ارگنه کن که مشتمل بر هزاران صفحه است، خیانت ها را آشکار می کند، ولی بخش های مورد نیاز آن برای جمهوری آذربایجان برای همیشه پنهان باقی می ماند. اما کیچیک و اعضای کادر ترک و آذری آن به دلیل جنایت خوجالی مورد باجویی قرار نمی گیرند. دولت آذربایجان نیز از طرح تغییرات خود به راحتی چشم پوشی کرد. شرکت کنندگان این طرح هم اکنون در مجلس ملی و ریاست جمهوری آذربایجان وظایف بزرگی بر عهده دارند. متأسفانه، اکنون برخی از مسببین فاجعه خوجالی برای برگزاری هر چه باشکوه تر سالگرد این قتل عام خونین، جان فشانی می کنند که باعث تعجب همگان می شود. جناب آقای موسوی اردبیلی، رئیس وقت شورای عالی قضایی ایران، در زمان جنبش های مردمی به جمهوری آذربایجان سفر کرده بودند. ایشان به واسطه حاجی علی اکرام با یکی از رهبران جنبش های مردمی دیدار و راهکارهای مفیدی را در اختیار ایشان گذارده بودند. ایشان با تکیه بر تجربه هشت سال دفاع مقدس اظهار داشته بود که می توان مناقشه قره باغ را در مدت زمان اندکی حل کرد که با پاسخ: «نه» از طرف این رهبران روبه رو شده بود. جناب آقای اردبیلی نمی دانست با اینکه مردم نقش اول در این جنبش ها را بازی می کنند، ولی دست های پشت پرده نه تنها خواستار آزادی قره باغ نبودند، بلکه هدف آنها تحریک ایران بود. در پاسخ راهکار جناب آقای اردبیلی یکی از رهبران جنبش های مردمی گفته بود: «من فقط زمانی به ایران می آیم که تبریز را به عنوان مرکز آذربایجان اعلام کنم»! به این پاسخ دقت کنید. مرحوم روشن جواداف که خاطره خوبی از یک افسر تبریزی که به او کمک کرده بود داشت، می گفت: پس از انقلاب و ادای سوگند توسط رئیس جمهور، ایشان خواستار نخستین دیدار رسمی با بنده شد. من می دانستم که ایشان از من درباره طرحی برای آزادی قره باغ سوال خواهد کرد. به همین دلیل، طرح جنگ و عملیات را در پوشه ای گذاشته و به دیدار با رئیس جمهور رفتم، ولی رئیس جمهور به پوشه ای که روی میزش بود، اشاره کرده و گفت: «از همکاری شما با ایران مطلع هستم. (این پوشه از اسرائیل به ترکیه و از آنجا به جمهوری آذربایجان انتقال داده شده بود). از این به بعد تمامی روابط خود با ایران را باید متوقف کنید. ما به کمک ایران نیازی نداریم. من اگر بدانم که قره باغ را می توان با کمک ایران پس بگیرم، آن را به ارمنستان تقدیم می کنم. قره باغ یک مشکل اساسی نیست و در مدت زمان کوتاهی خود به خود حل خواهد شد. جنگ ما با ایران است، ما باید خود را آماده جنگ با ایران بکنیم. دشمن اصلی ما ارمنستان نیست، بلکه فارس ها هستند». پس از این، همه چیز تغییر یافت. در مرحله نخست همکاری ها قطع شده و از تمامی کمک ها خودداری شد و سپس بی شرمانه، همه کسانی که از ایران برای کمک در جنگ به جمهوری آذربایجان آمده بودند، زندانی شدند. شگفت انگیزتر این که آنها توسط بازجویان اسرائیل و ترکیه بازجویی و شکنجه شدند. مدت ها بعد، همه این خدمات و کمک ها خیانت قلمداد شد! افرادی که در ایران آموزش دیده بودند، بازداشت و زندانی شده و زیر شکنجه آنها وادار به اعترافی مبنی بر این شدند که آنها نه برای آزادی قره باغ، بلکه برای منافع ایران و تشکیل حزب الله آموزش دیده اند! من می پرسم: چرا ایران که به شیعیان لبنان کمک می کند، نباید به شیعیان ساکن در آذربایجان که همسایه اش است، کمک کند؟ ایرانی که از هر کمک خود به مردم سنی فلسطین فروگذار نیست، چرا نباید به شیعیان جمهوری آذربایجان کمک کند؟ و حتی در برخی موارد متهم به کمک رسانی به ارمنستان نیز می شود. آیا این بی انصافی نیست؟ ما همیشه از اشغال قره باغ در عذاب هستیم؛ اما چه کنیم که اشخاصی چون ولی کیچیک و سایر افراد سرسپرده، دیر یا زود باید در یک دادگاه عادل پاسخگو باشند. کشوری که قادر به باز پس گیری خاک لبنان از دست دشمنی چون اسرائیل است، آیا نمی تواند در برابر ارمنی های متجاوز که دست خالی هستند، بایستد؟ اما چه باید کرد که در نتیجه تلاش برخی افراد سودجو، یک گروه تکاور آذربایجانی که چشم طمع به وعده های روس ها داشتند، شوشا را به ارمنی ها تحویل داده و ایران را بدنام کردند! زمانی که تأثیر ایران در خطوط جبهه معلوم می شد، گروهی از سیاستمداران دور هم جمع شدند و تحت تأثیر و فریب ترکیه و اسرائیل، فاجعه خوجالی را آفریدند و با شعار قطع دستان ایران از خطوط جبهه، بر همه کارها سایه افکندند. امروزه دولت آذربایجان، طرح اشغال قره باغ را حاضر کرده و با کمک اسرائیل به آن سرپوش می گذارد و اجازه استقرار شبکه های جاسوسی در خاک خود و بازگشایی سفارت این کشور را صادر می کند. سیاستمداران اسرائیل نیز اعلام می کنند که جمهوری آذربایجان، بهترین سنگر برای ضربه زدن به ایران است و ادعا می کنند، هرچند ایران شیعیان لبنان را علیه اسرائیل تجهیز کرده، ما نیز شیعیان جمهوری آذربایجان را از لحاظ ایدئولوژی و سیاسی تجهیز و علیه ایران آماده می کنیم. خیلی دردناک است که امروزه روابط توصیف ناشدنی پدید آمده بین شیعیان ایران و آذربایجان را یهودیان صهیونیست به خود نسبت می کنند. به گفته آنان، در بیست سال اخیر، میان ایران و آذربایجان، آن قدر اختلاف و تفرقه انداخته اند که تا صد سال آینده نیز سخنی از دوستی بین این دو ملت به میان نخواهد آمد. آیا دولت جمهوری آذربایجان با تکیه بر همکاری با اسرائیل خواستار آزادی قره باغ است؟! مثل اینکه اسرائیل سلاح هایی را که هیچ دولتی به ما نمی دهد، به آنها می فروشد؟ چقدر خنده دار است! سلاح هایی را که اسرائیل به آنها می فروشد، خودشان از رده خارج کرده اند. اسرائیل مدتی به ترکیه هواپیمای بدون سرنشین فروخت، سپس معلوم شد که این هواپیماها توسط دو مرکز قابل کنترل هستند که مرکز اصلی آن در تل آویو است؛ بدین معنا که اگر روابط بین دو کشور از هم گسیخته شود، می توان این هواپیماها را به کشور بازگرداند. چند سال پیش یک هواپیمای جنگی در ترکیه دچار سانحه هوایی شده بود که به منظور یافتن جعبه سیاه و دیگر بقایای آن از اسرائیل درخواست کمک کرد، چرا که مرکز کنترل این هواپیماها در اسرائیل بود. کارشناسان امور ارتباطات بین الملل به خوبی می دانند که خرید و فروش سلاح بین آذربایجان و اسرائیل وجود ندارد، بلکه پول شویی است. املاکی که نیازی به وجود آنها نیست به بهای گزاف خریداری می شود که در اصل، موجب حذف میلیاردها منات از بودجه مردم جمهوری آذربایجان می شود. البته بخش کوچکی از آن به جیب سردمداران حکومت آذربایجان و بخش عظیم آن نیز به جیب نجیب زادگان نظامی یهود می رود و شرط اصلی این است که آذربایجانی ها باید سرمایه های خود را در بانک های یهودیان نگه دارند و این قانون یهودیان در بازارهای جهانی است. کسانی که در این بازی یهودیان مشارکت می کنند، آیا می توانند از این بازی بیرون روند؟! ژنرال قدرتمند و ثروتمند نیروی هوایی آذربایجان به نام رائل رضایف را مگر چه کسانی به قتل رساندند؟! هیچ گاه پرونده این قتل گشوده نخواهد شد؛ این ژنرال که امضای میلیاردها دلار توافق را کرده بود، آخر سر، چیزی جزیی از آن را به وی دادند که به دلیل اعتراض دچار چنین حادثه ای شد. سردمداران حکومت که چنین سرمایه های طبیعی و منابع این ملت را به گلوی یهودیان می ریزند، آیا به فکر آزاد سازی قره باغ خواهند بود؟! سردمداران حکومت آذربایجان فعلا در رویای پول های خود در بانک های یهودیان هستند و به این زودی، به فکر قره باغ و این مردم نخواهند بود… زمانی مانند محمدرضا پهلوی، بن علی، حسنی مبارک، قذافی و دیکتاتورهایی از این قبیل حساب این کارهای خود را خواهند داد. حاج علی اکرام را داغ این دردها و مصیبت ها از پای درآورد، چون او این جنایات و خیانت ها را می دید و نمی توانست تحمل کند و به دلیل این طاقت نیاوردن ها، زبان می گشود اما خود را در زندان ها می دید. زمانی خواهد رسید، این مردم نیز هر آنچه حاج علی اکرام درک می کرد، درک کنند و در آن روز است که روح آن مرحوم نیز آرام خواهد گرفت. زمانی خواهد رسید که این مردم نیز مانند علی اکرام پا به عرصه بیداری نهاده و برای خواست حق و حقوق خود انقلاب خواهند کرد. امروزه کسانی هستند که در جمهوری آذربایجان، راه این مرد بزرگ را ادامه می دهند، سخنان او را آویزه گوش خود قرار داده و مفهوم حرف های وی را متوجه شده و پا در عرصه بیداری نهاده اند؛ کسانی که شعارها و خواسته های او را اعلام نموده و در زندان ها جای گرفته اند. امروز این پرچمی که توسط حاج علی اکرام برافراشته شده است، سرنگون نشده، بلکه در دست اشخاصی مانند خود ایشان محکم و استوار است. هستند کسانی چون حاج محسن صمداف و هستند کسانی که حاضر به نوشیدن شربت شهادت در راه آزادی وی از زندان باشند.(ناگفته هایی درباره جنگ قره باغ ماجرای خوجالی و روابط تهران – باکو ، .( http://www.tabnak.ir/fa/news/164266 ) پیرامون مسائل مربوط به نارداران نیز تحلیل زیر قابل توجه می باشد: در حمله خشونت بار و غافلگیرانه نیروهای ویژه وزارت کشور جمهوری آذربایجان (اداره مبارزه با جرایم سازمان یافته) به قصبه نارداران در روز پنجشنبه 26 نوامبر 2015 میلادی ( 14 صفر)، چهار تن از شیعیان در نماز جماعت مسجد نارداران به شهادت رسیدند و بیش از ده تن مجروح شدند. وزارت کشور جمهوری آذربایجان مدعی شده است که در جریان مقاومت اعضای سازمان «جنبش اتحاد مسلمانان» جمهوری آذربایجان در برابر نیروهای ویژه، دو نیروی پلیس نیز کشته شده اند. اما، منابع ناردارانی تاکید دارند که دو نیروی پلیس توسط نیورهای امنیتی کشته شده اند تا با کشته سازی و مظلوم نمایی ، اوج وحشیگری و سرکوب علیه شیعیان مظلوم نارداران، تحت الشعاع قرار گیرد. دقیقاً در همین راستاست که در حالیکه وزارت کشور حاضر نیست فیلم تهیه شده از صحنه عملیات را منتشر کند ، تصاویر و مصاحبه های سایت های اینترنتی جمهوری آذربایجان از شاهدان عینی نیز نشان می دهد که نمازگزاران شرکت کننده در نمازجماعت به امام حجت الاسلام طالع باقرزاده، در مقابله با حمله نیروهای ویژه وزارت کشور هیچ گونه سلاحی در اختیار نداشته و تنها شعار های مذهبی سر دادند. با توجه به ابعاد بهره برداری جمهوری آذربایجان از این موضوع بنظر می رسد وزارت کشور جمهوری آذربایجان براساس طراحی قبلی، دو تن از نیروهای خود را نیز قربانی کرده است تا با ملتهب تر کردن فضا، امکان سرکوب شدیدتر و ایجاد رعب و وحشت در کل کشور را برای خود فراهم کند. بخصوص که همزمان با حمله به نارداران ، در شهر گنجه نیزدوتن از فعالان جنبش اتحاد مسلمانان که به داشتن مواضع ضد صهیونیستی و ضد تکفیری اشتهار دارد ، دستگیر شده و مطابق معمول که برای مردم جمهوری آذربایجان نیز عیان است ، وزارت کشور جمهوری آذربایجان آنها را نیز مضحکانه به در اختیار داشتن نارنجک و مواد مخدر متهم کرده است. همزمان با حمله نیروهای ویژه وزارت کشور جمهوری آذربایجان به نارداران، نیروهای ویژه پلیس لنکران نیز با محاصره مسجدی در این شهر ، عملیاتی را برای دستگیری حاج الهام آقایوف، یکی از روحانیون این شهر انجام دادند. همچنین حجت الاسلام میکاییل ذوالفقارزاده، یکی دیگر از منبری های مشهور جمهوری آذربایجان که اخیرا به شدت از تکفیریها و وهابی ها انتقاد کرده بود ، همزمان با حمله به نارداران، توسط نیروی پلیس باکو در بیله جری در حومه پایتخت جمهوری آذربایجان بازداشت شد. تمامی این موارد بهمراه محاصره نارداران و قطع آب ، برق و گاز این منطقه توسط دولت باکو در آستانه اربعین حسینی ، نشان می دهد که طرحی گسترده و حساب شده علیه شیعیان مظلوم جمهوری آذربایجان به اجرا گذاشته شده است که موج دوم سرکوب فعالان شیعه در دوره ریاست جمهوری الهام علی اف به شمار می رود. موج اول سرکوب فعالان شیعه در سالهای 2011 و 2012 میلادی در آستانه برگزاری مسابقه ابتذالی یوروویژن-2012 اجرا شده بود که طی آن، حاج محسن صمدوف، رهبر حزب اسلام، حاج آبگل سلیمانوف، رهبر اتحادیه ارزشهای ملی-معنوی، حجت الاسلام فرامیز عباس اف، روح الله آخوندزاده، رییس شعبه حزب اسلام در آستارا و دهها تن دیگر از فعالان و روحانیون جمهوری آذربایجان در شهرهای باکو و گنجه و لنکران و ماسالی و جلیل آباد و سایر مناطق دستگیر شد که تعدادی از آنها در زندان به شهادت رسیدند و تعداد دیگر همچنان در زندان هستند. در موج اول سرکوب شیعیان در جمهوری آذربایجان حاج طالع باقرزاده، رهبر جنبش اتحاد مسلمانان که هنوز در آن زمان این جنبش را تاسیس نکرده بود، نیز دستگیر و زندانی شده بود. حاج طالع باقرزاده پس از آزادی از زندان در سال 2015 میلادی، با مشارکت شماری از فعالان شیعی جمهوری آذربایجان ، جنبش اتحاد مسلمانان این کشور را پایه گذاری کرد که در مدت کوتاهی به یکی از فعال ترین و تاثیرگذارترین سازمانهای اجتماعی موجود در جمهوری آذربایجان تبدیل شد. فعالیت روشنگرانه این جنبش علیه ظلم وفساد و بخصوص مفاسد مالی و بی عدالتی در جمهوری آذربایجان، نه تنها عاملان داخلی ظلم و فساد در این کشور، بلکه حامیان خارجی صاحبان قدرت و ثروت در جمهوری آذربایجان را نیز به اندیشه واداشت. به گونه ای که همزمان با گسترش فعالیت های اتحاد مسلمانان جمهوری آذربایجان در روشنگری دینی و احیای هویت شیعی مردم این کشور طی یک سال گذشته و برگزاری کنفرانس های متعدد در زمینه های مختلف توسط این جنبش و انعکاس گسترده آنها در فضای مجازی، ارگان های لائیک تنظیم کننده سیاست های دولت جمهوری آذربایجان در حوزه دین را بسیار نگران ساخته بود ، ارگانهای که در اسلهای اخیر همکاری خود را با نهادهای صهیونیستی و غربی در پوشش به اصطلاح مدل آذربایجانی تساهل و چندفرهنگی گرایی افزایش داده اند . واقعیت آن است که در سالهای اخیر برگزاری مراسم های دینی و احیای سبک زندگی شیعی در جمهوری آذربایجان، برگزاری مراسم عزاداری حسینی و مجالس خیرات و احسان در ماه های محرم و صفر ، در مناطق مختلف جمهوری آذربایجان رونق گرفته است و سال به سال نیز بر تعداد این مجالس و احیای سنت عزاداری حسینی افزوده می شود. اما، دولتمردان باکو که طی سالهای گذشته دست فرقه های ضاله مذهبی ، بهایی ، وهابی و تکفیری را برای تبلیغ در این کشور باز گذاشته اند ، از تقویت تشیع در این کشور بسیار نگرانند ، بطوریکه در مقاله ای که روز 28 نوامبر در روزنامه دولتی آذربایجان منتشر شد و خبرگزاری ترند و سایر منابع خبری و غیرخبری باکو نیز آن را بازنشر دادند، به صراحت به تشیع حمله کرده و گفته شده بود که اسلام دارای ظاهرعربی و منشأ فارسی برای جمهوری آذربایجان لازم نیست!! اما، با وجود تمامی تبلیغات و مساعی دولت باکو برای جلوگیری از احیای اسلام اصیل در این کشور، مردم سعی در احیای هویت شیعی خود دارند و در عین حال، حکومت برای تداوم سبک زندگی آتئیستی برجای مانده از زمان شوروی، به شدت تلاش می کند. این چالش و تقابل میان مردم و دولت جمهوری آذربایجان، موجب شده است که دولت باکو ظلم شدیدی را بر مردم و بخصوص شیعیان این کشور اعمال کند. ظلمی که در جمهوری آذربایجان بر شیعیان می شود، قابل قیاس با شرایطی است که شیعیان بحرین دارند. واقعه روز پنجشنبه 14 صفر در نارداران واقعه دردناکی بود که مشابه حملات وهابی ها به مجالس عزاداری در عربستان سعودی می باشد. در حالیکه در جمهوری آذربایجان بر سیاست تساهل دینی و چندفرهنگی گرایی تاکید می شود، هیچ گونه تساهلی در خصوص احیای سبک زندگی شیعی توسط اکثریت مردم این کشور اعمال نمی شود ، اما بهایی ها و دیگر فرقه های ضاله به بهانه تساهل دینی ، در باکو و دیگر شهرها جولان می دهند و چنانچه مطبوعات باکو نیز پس از برکناری الدار محمود اف وزیر امنیت ملی جمهوری آذربایجان ، فاش ساختند توسعه فعالیت وهابی ها در این کشور با هماهنگی و مدیریت مستقیم وزارت امنیت ملی این کشور صورت می گیرد . در حمله نظامی به مجلس عزای امام حسین (ع) در منزل ابوالفضل بنیادوف در نارداران، چهار نفر از عزاداران را در همان منزل به شهادت رساندند و این بیم وجود دارد که زخمی ها نیز به بهانه های مختلف توسط نیروهیا امنیتی به شهادت برسند . حاج طالع باقرزاده، روحانی سرشناسی که برای سخنرانی در این مجلس دعوت شده بود و ابوالفضل بنیادوف (صاحب خانه ) و حاج ذوالفقار میکاییلزاده (که اساسا در این مجلس عزاداری حضور نداشت و در باکو دیگری دستگیر شد) و 12 نفر بازداشتی دیگر در اداره مبارزه با جرایم سازمان یافته وزارت کشور جمهوری آذربایجان تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار دارند. متاسفانه در ایران نیز در این زمینه بایکوت خبری حاکم است. حال آنکه، ظلمی که به شیعیان جمهوری آذربایجان می شود از جهاتی از ظلم به شیعیان بحرین شدیدتر است. برگزاری عزاداری های محرم سال جاری در مناطق مختلف جمهوری آذربایجان که مراسم عاشورای نارداران عظمت خاصی داشت ، موجبات نگرانی شدید آتئیست های پس مانده از رژیم الحادی کمونیسم که هنوز در جمهوری آذربایجان صاحب قدرت هستند را فراهم کرده است. در ائتلاف با بقایای آتئیست ها باقی مانده از کمونیسم، جریان وهابیت، جریان نورچی ها و وابستگان صهیونیسم نیز به شدت از مراسم عزاداری شیعیان جمهوری آذربایجان در ایام محرم ناراضی و نگران بودند و طی هفته های اخیر، مطالبی که در شبکه های تلویزیونی و رسانه های مکتوب باکو علیه مراسم عزاداری منتشر می کردند، به وضوح گواه این نگرانی این نیروهای ضدشیعی بود. در این تبلیغات ضدشیعی، یکی از مهمترین حربه های ماشین تبلیغاتی باکو زیرسوال بردن عزاداری و سوگواری بود که افرادی معلوم الحال مثل فاضل غضنفراوغلو و الشاد میری، عاقل علی عسگر و سایرین که رسانه های باکو آنها را کارشناس دینی قلمداد می کنند، در این زمینه فعال بودند. یکی دیگر از بهانه ها و حربه های تبلیغاتی این شبکه رسانه ای علیه شیعیان جمهوری آذربایجان، اقدام نمادین و قابل تحسین شماری از روحانیون این کشور و بخصوص حجت الاسلام طالع باقرزاده در ابراز ارادت به مرجعیت شیعه و بوسه زدن بر دستان آیت الله نوری همدانی در در جریان سفر ایشان به جمهوری آذربایجان در تابستان گذشته بود که در پی آن رسانه های باکو با هدایت کمیته دولتی امور گروه های دینی، هجمه سنگینی را علیه حاج طالع باقرزاده و سایر روحانیون و فعالان شیعی آغاز کردند و آنها را عناصر وابسته به ایران و غیرملی معرفی کردند تا به تصور خود با تخریب وجهه فعالان شیعی، گرایش عمومی مردم جمهوری آذربایجان به احیای آیین های شیعی در کشورشان را سد کنند. اما، هیچ یک از این امواج تبلیغاتی کارآیی لازم را نداشت و آغاز مجالس سخنرانی و عزاداری های دهه های پایانی محرم و صفر در نقاط مختلف جمهوری آذربایجان نیز نشان می داد که تبلیغات ماشین رسانه ای باکو، کارآیی لازم را نداشته است. بطوریکه حاج طالع باقرزاده به منبرهای روشنگرانه خود در نارداران و مشتاقا و لنکران و گنجه ادامه داد و جلسات سخنرانی وی با حضور گسترده جوانان مشتاق تعالیم دینی برگزار می شد. طی همین مدت، در جبهه مقابل شیعیان جمهوری آذربایجان ، جریان وهابی و صهیونیستی و نورچی ها بخاطر برخی تحولات که ازقضا، از اختیار حاکمیت باکو و نیز بیگانگان شیعه ستیز در جمهوری آذربایجان خارج بود، بیش از پیش افشاء شدند. برکناری الدار محمودوف، وزیر امنیت ملی جمهوری آذربایجان و برکناری و بازداشت دستکم 20 مقام امنیتی عالیرتبه، به علت تدارک کودتا علیه الهام علی اف، رییس جمهوری آذربایجان (که بنوشته مطبوعات ولادیمیر پوتین ، رییس جمهوری روسیه اطلاعات آن را در اختیار علی اف گذاشت)، هم ضربه سهمگینی به ساختار وزارت امنیت ملی به عنوان مهمترین ارگان سرکوب فعالان شیعی وارد کرد و هم فضایی را ایجاد کرد که ارتباطات وزارت امنیت ملی با جریان وهابی و تکفیریها در این فضا افشاء بیش از پیش افشاء شد. در این فضاء هرگونه تقلایی از طرف جریان ضدشیعی وهابی بخصوص به علت جنایاتی که وهابی ها در سوریه مرتکب شده اند، نه تنها علیه تشیع کارگر نیفتاد، بلکه خواه ناخواه به زیان خود وهابی ها و حامیان امنیتی آنها تمام می شد. در کنار رسوایی های جریان وهابی – تکفیری ، جریان نورچی های هدایت شده از ترکیه نیز به علت بروز اختلافات داخلی در ترکیه ، در جمهوری آذربایجان نیز به میزان زیادی افشاء شده بودند و تحرکات این جریان نیز علیه تشیع، ثمره زیادی برای خود این جریان و موءتلفان آتئیست و صهیونیستش نداشت. در چنین فضایی و برای انحراف افکار عمومی ، حمله به مجالس عزاداری و کشتار شیعیان و کشته سازی از پلیس ، در دستور کار نیروهای ضدشیعی در جمهوری آذربایجان قرار گرفته است. اقدام وزارت کشور جمهوری آذربایجان در حمله به نارداران در آستانه اربعین حسینی، در واقع حرکتی محسوب می شود که مورد اتفاق تمامی جریان های ضدشیعی در این جمهوری اعم از آتئیستها، صهیونیستها، وهابی ها و نورچی ها می باشد. بویژه اینکه تحریم انتخابات پارلمانی اول نوامبر توسط تشکل های اسلامی همسو با سایر تشکل های مخالف ، ضربه جدی بر مشروعیت این انتخابات زد و حتی نهادهای اروپایی به انتقاد از انتخابات پرداخته و موجب شدند که تایید این انتخابات توسط هیات اعزامی از طرف رژیم صهیونیستی برای نظارت بر این انتخابات به ریاست آویگدور لیبرمن ، به عاملی جهت مضحکه رسانه ای تبدل شود . بنظر می رسد صهیونیست ها با آگاهی از کاهش مشروعیت دولت پس از انتخابات پارلمانی ، خواسته های جدیدی از باکو با محوریت تشدید سرکوب شیعیان مطرح کرده اند، از این رو، حمله به ناداران و آغاز موج جدید سرکوب شیعیان در جمهوری آذربایجان مطالبه ای صهیونیستی – وهابی است که مشخصا از اسراییل و عربستان سعودی هدایت می شود و صاحبان قدرت در جمهوری آذربایجان نیز با استفاده از فرصت برگزاری اجلاس آیسسکو ( سازمان علمی-فرهنگی – آموزشی سازمان همکاری های اسلامی) در باکو و با این تصور که جهان اسلام با مشکلات بزرگی در سوریه و عراق و یمن مواجه است و فرصت اندیشیدن به مشکلات شیعیان جمهوری آذربایجان را نخواهد داشت، این حمله را تدارک دید. در موارد مشابه گذشته، باکو پس از موضع گیری و اعلام حمایت مراجع عالیقدر شیعه از حقوق شیعیان جمهوری آذربایجان و از جمله حق حجاب ، علیه مراجع تبلیغات منفی به راه می انداخت، این بار ، قبل از اینکه ندای تظلم شیعیان جمهوری آذربایجان به خارج از این کشور برسد و قبل از اینکه مراجع و علما به اعلام حمایت از حقوق شیعیان جمهوری آذربایجان بپردازند، باکو پیشدستی کرده و در خلال تبلیغات و سیاه نمایی علیه نارداران و فعالان شیعی جمهوری آذربایجان، حوزه علمیه قم را نیز هدف بهتان گویی های خود قرار داده است. این نشان می دهد که باکو تا چه میزان از حمایت های معنوی ایران اسلامی از شیعیان و مسلمان جهان از جمله جمهوری آذربایجان آسیب پذیر است و دقیقا به همین دلیل نیز در سالهای اخیر باکو با استفاده از خوش باوری برخی از محافل سیاسی ناآگاه به منطقه ، تلاش گسترده ای برای منفعل کردن دیپلماسی رسانه ای کشورمان در قبال تحولات جمهوری آذربایجان و ایجاد نوعی حاشیه امن برای پیگیری شدیدتر سیاسهای ضد شیعی انجام داده است ، بنظر می رسد باکو قبل از شروع جنایت اخیر نیز ، روی این پروژه انفعال ، حساب ویژه ای باز کرده است. اما شکی نیست که خون شهدای نارداران موجب تقویت بیداری هرچه بیشتر مردم مسلمان این کشور خواهد شد .(به نقل از مشرق، مقاله واکاوی علل سرکوب خونین شیعیان در نارداران آذربایجان، برهان حشمتی کارشناس ارشد مسایل جمهوری آذربایجان )

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد