برترینها: سعید راد، پیش از انقلاب با فیلمهایی، چون «خداحافظ رفیق»، «کافر»، «صادق کرده»، «تنگنا» و «سفر سنگ» به ستاره سینمای ایران تبدیل شد و پس از انقلاب هم با فیلمهایی مانند «خط قرمز»، «دادشاه»، «مرز»، «برزخیها» و «عقابها» به کار خود ادامه داد تا اینکه در سال ۱۳۶۳ ممنوعالتصویر شد.
او پس از مدتی طولانی مهاجرت از ایران، در سال ۱۳۸۲ با «دوئل» به عرصه تصویر بازگشت و تا امروز در تعدادی فیلم و سریال به ایفای نقش پرداخته است. اظهار نظرهای او همیشه بازتاب گستردهای در رسانهها و شبکههای اجتماعی دارد. سعید راد در برنامه همرفیق گفت: برای فیلم «سفر سنگ»، ۱٠ جلد کلیدر محمود دولت آبادی را خوانده است؛ غافل از اینکه سفر سنگ سال ۵۶ ساخته شده و اولین جلد کلیدر سال ۵۷ و آخرین جلدش سال ۶۳ منتشر شد. این صحبتهای با واکنش زیادی همراه شد.
دامون قنبرزاده در این باره نوشت:«آقای سعید راد در برنامهی «همرفیق» برای این که نشان بدهند چهقدر کتابخوان هستند و البته تا چه میزان بازیگری را جدی میگیرند، عنوان کردند که برای بازی در فیلم «سفر سنگ»، رمان سترگ محمود دولتآبادی یعنی «کلیدر» را چندین بار خواندهاند. هر جور که حساب کنید سال انتشار «کلیدر» با سال ساخت «سفر سنگ» به هیچ شکلی جور در نمیآید و خب ناگفته پیداست که ایشان دروغی بزرگ به مخاطب تحویل دادهاند. احتمالاً پیش خودشان تصور کردهاند: «کی به کیه؟!»، اما خب حالا دیگر آن دور و زمانهای که کسی به کسی نبود، جای دوغ و دوشاب عوض شد و کسی هم حرف نزد، گذشته است. یا لااقل فکر میکنم گذشته باشد.
به حکایت تلخ زندگی ـ بهخصوص ـ بازیگرانی فکر میکنم که بعد از انقلاب همه چیزشان را از دست دادند و از کارهایشان دور شدند. کسانی که یا در زجر و بدبختی از بین رفتند یا اگر هم ماندند، تا پایان عمر گوشهی عزلت گزیدند، خون دل خوردند، اما سکوت اختیار کردند تا دق کنند. آنها در اوج شهرت و محبوبیت بودند، اما به دلایلی واهی که مهمترینشان انگ «بیبندوباری اخلاقی» در فیلمهای پیش از انقلاب و البته «بیعفت کردن ناموس جامعه» بود، از فعالیت محروم شدند. این محرومیت برای دیگرانی که تا آن زمان دیده نمیشدند و در سایهی ستارهها قرار گرفته بودند، به قول معروف «نان کرد».
سیستمی که با «ستاره» و «محبوبیت» مشکل اساسی داشت (و دارد)، هنرمندانی که این دو ویژگی را داشتند بایکوت کرد و به بهانهی آن انگ بیاساس کنارشان زد. جالب این بود خیلی از آنهایی که بعد از انقلاب در سینمای ایران حضور داشتند، در همان سینمای پیش از انقلاب، اتفاقاً خیلیها را «بیعفت» کرده بودند! یعنی اگر قرار بود در چارچوب فکری آن سیستم قضاوت شوند، «بیبندوباری اخلاقی» بیشتری هم داشتند. اما نکته این بود که آنها محبوب و ستاره نبودند، در نتیجه با سازوکار سینمای متحولشدهی آن زمان که نشآت گرفته از فضای جامعه بود همخوانی داشتند، همجهت بودند (یا بعدها شدند) و به این شکل جای همهچیز عوض شد.
سعید راد در فیلمهای مهمی بازی کرده، اما این دلیل نمیشود که نگویم «محبوبیت»، بلای جان آن ستارهها شد و در نهایت جا برای آنهایی باز شد که همچنان فکر میکنند کسی به کسی نیست.»
همچنین او در بخشی از برنامه «همرفیق» در مورد ممنوع الکاری و دوری از ایران نیز گفته است: «اصلا دوست ندارم خروجم از ایران را به یاد بیاورم. بگذارید راحت بگویم من تنها بازیگری بودم که بعد از انقلاب ۷ فیلم پرفروش بازی کردم و در واقع محبوبیت اصلی ام را از پس از انقلاب به دست آوردم و هیچ گونه مسئلهای هم نداشتم که ممنوع الکار یا ممنوع الچهره شوم. من در خارج نیز هیچ گاه به اصطلاح ساکم را باز نکرده و همیشه در حال مهاجرت بودم و مجبور بودم کارهای فرعی کنم تا زندگی ام را حفظ کنم. زمانی که مرا ممنوع الکار کردند حیرت زده شدم، چرا که در اوج فعالیت و پختگی بودم».