هنگامی که امام علی(ع) به خلافت رسید، معاویه حاکم شام بود. سالها پیش از آن (در سال ۱۸ قمری)، خلیفه دوم او را امیر دمشق کرده بود[۳] و در زمان خلیفه سوم، معاویه حاکم منطقه شام شده بود.[۴] امیرالمؤمنین تصمیم گرفت عبدالله بن عباس را حاکم شام کند؛ پس نامه ای به معاویه نوشت و در آن نامه، از او خواست تا همراه اَشراف شام به مدینه بیاید و با حضرت بیعت کند؛ اما معاویه نه تنها از بیعت سر باز زد، خونخواهی از عثمان را پیش کشید.
امیرالمؤمنین (ع) در نامه گفته بود مردم بدون مشورت او عثمان را کشتند، ولی اکنون از روی مشورت و اجتماع، او را به خلافت انتخاب کردهاند. در یکی از نامههایی که امام علی(ع) به معاویه نوشت اینگونه آمده است:
“بیعت من یک بیعت عمومی است و شامل همه مسلمانان میشود، اعم از کسانی که در موقع بیعت در مدینه حاضر بوده و یا کسانی که در بصره و شام و شهرهای دیگر باشند و تو گمان کردهای که با تهمت زدن قتل عثمان نسبت به من میتوانی از بیعت من سرپیچی کنی؟ همه میدانند که او را من نکشتهام تا قصاصی بر من لازم آید و ورثه عثمان در طلب خون او از تو سزاوارترند و تو خود از کسانی هستی که با او مخالفت کردی و در آن موقع که از تو کمک خواست، وی را یاری نکردی تا کشته شد.”[۵]معاویه پاسخی به نامه نداد.[۶]پس از خاتمه جنگ جمل، امام(ع) در کوفه مستقر شد و کوشید معاویه را به اطاعت قانع کند.[۷] پس از آنکه امام (ع) مطمئن شد معاویه قصد بیعت و اطاعت ندارد و بزرگان کوفه مدافع حضرت در جنگ با شاماند، در خطبه ای عمومی، مردم را به جهاد فرا خواند.
جمعآوری سپاه
امام(ع) به ابن عباس نامه نوشت تا مردم بصره را نیز به همراهی دعوت کند که بسیاری از مردم بصره پس از دعوت امام(ع)، همراه ابن عباس به کوفه آمدند. همچنین نامهای به مِخنَف بن سُلَیم حاکم اصفهان نوشت تا او نیز به سپاه امام ملحق گردد.[۸]
تعدادی از زنان کوفی نیز در صفین حضور داشتند و با اشعارشان امام را ستایش و فضائل آن حضرت را بازگو میکردند و سپاه عراق را بر ضد شامیان برمیانگیختند. از جمله آنها، سوده دختر عماره همدانی، ام سنان،[۹] زرقاء دختر عدی همدانی،[۱۰] ام الخیر و جروه دختر مرة بن غالب تمیمی بودند.[۱۱]یاران معاویه شامل این افراد میشدند: عمرو بن عاص (که در فلسطین به سر میبرد و معاویه برای استفاده از مشورت هایش از او خواست در مقابل حکومت مصر، به شام بیاید و به معاویه ملحق شود)،[۱۲] عبید الله بن عمر، ذوالکلاع، عبدالرحمن بن خالد بن ولید، عبدالله بن عمرو بن عاص، مروان بن حکم، معاویه بن حدیج، ضحاک بن قیس، بسر بن ارطاة، شرحبیل بن ذوالکلاع و حبیب بن مسلمه.[۱۳] آغاز جنگ
سرانجام سپاه امام(ع) در مرز روم، در شمال عراق و سوریه امروزی با سپاه شام برخورد کرد. امام(ع) مالک اشتر را بهسوی آنها فرستاد و به او تأکید کرد که به هر روی نباید آغازگر جنگ باشد. با آمدن مالک، سپاه شام درگیری را آغاز کرده و دو طرف به نبرد با یکدیگر پرداختند. پس از آن، سپاه شام عقبنشینی کرد.[۱۴]بعد از نبردهای پراکنده، وقتی محرم فرا رسید، قرار شد جنگ متوقف شود.[۱۵] اما مذاکرات میان نمایندگان امام(ع) با معاویه ادامه داشت و معاویه شرط اصلی خود را کشتن افرادی چون عمار، عدی بن حاتم، مالک و کسانی که به نظر او در قتل عثمان دست داشتند، قرار داده بود.
روز اول ماه صفر جنگ شدیدی بین دو سپاه رخ داد، هر روز یکی از فرماندهان امام علی(ع) رهبری خط مقدم را عهدهدار بود. روز نخست مالک اشتر، روز دوم هاشم بن عتبه، روز سوم عمار یاسر، روز چهارم محمد حنفیه و روز پنجم عبدالله بن عباس، فرماندهی را عهده دار بودند.[۱۶] محاصره فرات
لشکر معاویه بین لشکر امام علی(ع) و رود فرات قرار گرفتند و اجازه ندادند یاران آن حضرت آب بردارند. امام (ع)، مسیّب بن ربیع ریاحی و صعصعة بن صوحان را بهسوی معاویه فرستاد و فرمود:
«نزد معاویه بروید و بگویید یاران تو بین ما و آب فاصله انداخته و آب را از ما دریغ میدارند. اگر ما بر شما سبقت میگرفتیم و آنجا را لشکرگاه میساختیم، آب را بر شما نمیبستیم. دست از محاصره آب بردارید تا لشکر ما و شما از آن یکسان استفاده کنند یا بر سر آب بجنگیم و هرکدام از ما دو نفر غالب شود، پیروزی برای او باشد».[۱۷] در گفتگوی بین معاویه و پیک امام علی (ع)، معاویه خشمگین شد و گفت: «علی را از این آب بهرهای نیست. خدا معاویه و پدرش را از حوض کوثر آب ندهد، اگر بگذارم علی یا اصحابش از آب فرات بنوشد. مگر اینکه با زور شمشیر غالب شود».[۱۸]سرانجام لشکریان امیرالمؤمنین بر لشکریان معاویه هجوم بردند و فرات را به تصرف درآوردند. آنگاه علی (ع) دستور داد آب برای همه آزاد باشد و هیچکس مانع اهل شام نشود؛ بنابراین از هر دو طرف، افراد میآمدند و آب برمیداشتند.[۱۹] لَیلَةُ الهَریر
لیلة الهریر شب سختی در جنگ صفین بود. لشکر امام علی(ع) و معاویه در آن شب به جنگ پرداختند و عدۀ بسیاری از دو طرف کشته شدند. به گفته منقری در آن شب جز صدای چکاچک شمشیر که در دل مردان هولانگیزتر از بانگ رعد و فرو ریختن هراسآور کوهها بود، صدایی به گوش نمیرسید.[۲۰] ابن مسکویه در توصیف آن شب میگوید: «آن شب چندان جنگیدند که نیزهها همه درهم شکست و در ترکشها تیری نماند، سپس دست به شمشیر بردند.»[۲۱]در لیلة الهریر که نزدیک بود سپاهیان امام(ع) کار جنگ را یکسره کنند، اشعث در جمع کندیان به پا خاست و ضمن خطبهای، با لحنی مصلحتجویانه خواستار ترک خونریزی بیشتر شد. بنابر این روایات، تا خبر خطبه اشعث به معاویه رسید، دستور داد تا قرآن ها را بر سرِ نیزهها کنند.[۲۲] به نیزه کردن قرآن
سپاهیان معاویه در پی حملات مالک اشتر، شکست را بسیار نزدیک می دیدند. معاویه برای راه چاره، دست به دامن عمرو عاص شد.[۲۳] به پیشنهاد عمرو و دستور معاویه، شامیان قرآن ها را بر نیزه کردند و شعار دادند: «ای اهل عراق! حاکم بین ما کتاب خدا باشد.» همچنین آمده است سپاهیان شام فریاد میزدند: «ای گروه عرب! به زنان و دختران خود بیندیشید، اگر شما نابود شوید، فردا چه کسی در برابر رومیان و ترکان و پارسیان بجنگد؟!»[۲۴] واکنش امام علی (ع) و سپاهیانش
مردم در برابر علی برخاستند و گفتند: «به دعوتی که آنان از تو کردهاند پاسخ گوی که بهراستی ما نابود شدهایم.» اشعث در میان سپاهیان امیرالمؤمنین علی(ع) نه تنها راضی به سکوت نبود، بلکه بیش از همهکس سخن از لزوم خاموشکردن آتش جنگ و گرایش به صلح میگفت؛ اما مالک اشتر که نظری جز ادامه جنگ نداشت، به دردمندیِ تمام خاموشی گزیده بود.[۲۵] امیر مؤمنان علی (ع) برخاست و گفت:
«من همواره دوست داشتم که کارم با شما بگذرد و خود همراه شما باشم… هان که من بهراستی دیروز فرمانده مؤمنان بودم و امروز فرمانبر شدهام. من کسان را نهی میکردم و اینک کسان مرا نهی میکنند. اینک شما زندگی را خوش دارید و من یارای آن ندارم که شما را به ناخوشایندتان وا دارم».[۲۶] حکمیت
با حیلهای که عمرو عاص ترتیب داد و قرآنها به سر نیزهها رفت، در میان سپاه امام علی(ع) دودستگی پدید آمد، که دشمن حکمیت قرآن را پذیرفته است و ما حق جنگ با آنان را نداریم. امام(ع) بهشدت در برابر این سخن ایستاد و اعلام کرد این کار، جز فریب چیزی نیست؛ ولی امیرالمؤمنین (ع) بالاجبار ضمن نامه ای به معاویه با قید اینکه ما میدانیم تو اهل قرآن نیستی، حکمیت قرآن را پذیرفت.[۲۷]اهل شام، عمرو بن عاص را برگزیدند. اشعث و تعدادی دیگر از کسانی که بعدا در گروه مارقین در آمدند، ابو موسی اشعری را پیشنهاد کردند. اما امام علی (ع)، ابن عباس و یا مالک اشتر را پیشنهاد کرد؛ اشعث و یارانش قبول نکردند، به این بهانه که اشتر عقیده به جنگ دارد و ابن عباس نیز نباید باشد؛ زیرا عمرو بن عاص از قبیله مُضَری ها است، پس طرف دیگر باید یمنی باشد.[۲۸] دو حَکَم، پیش خودشان تصمیم گرفتند که عمرو عاص، معاویه را و ابوموسی، علی (ع) را عزل کند و انتخاب خلیفه را به شورا واگذار کنند. عمرو عاص، ابوموسی را در اعلام نتیجه، بر خود مقدم کرد و ابتدا ابوموسی، علی (ع) را عزل کرد؛ ولی وقتی نوبت به عمرو بن عاص رسید، او بهجای عزل معاویه، عزل علی(ع) به دست ابوموسی را تأیید و معاویه را به خلافت منصوب کرد. پس از آن درگیری بین دو نفر درگرفت و به هم ناسزا گفتند.[۲۹] نتیجه جنگ
بهواسطه ماجرای حکمیت، دو سپاه از هم کناره گرفتند و معاویه توانست از مخمصه شکست رهایی یابد. امام علی (ع) پس از آن هرچقدر درصدد تشکیل سپاه برای حمله به شام برآمد، مردم کوفه و حجاز از وی چندان فرمانبرداری نکردند و گروهی به نام خوارج نیز در داخل کوفه به وجود آمدند که جنگ نهروان را بهوجود آوردند.[۳۰]
برگرفته از پایگاه ویکی شیعه
پینوشت:
1. نصر بن مزاحم، وقعة صفین ، ۱۴۰۴ق، ص۲۲۲.
2. جعفریان رسول، اطلس شیعه، ۱۳۹۱ش، ص۵۸.
3. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۷۲، به نقل از: منتظری مقدم، «روابط امام علی(ع) و معاویه»، ص۴۳.
4. ابن عساکر، تاریخ دمشق الکبیر، ۱۴۲۱ق، ج۶۲، ص۸۱، به نقل از: منتظری مقدم، «روابط امام علی(ع) و معاویه»، ص۴۳.
5. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص۸۹.
6. بلاذری، انساب الاشراف، موسسه الاعلمی، ج ۲، ص ۲۱۱.
7. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۷۵.
8. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۱۱۵.
9. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۱۰۱.
10. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۴۲.
11. ابن بکار، أخبار الوافدات، ۱۴۰۳ق، ص ۳۶.
12. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۲.
13. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۱۹۵، ۴۲۹، ۴۶۱، ۵۵۲ و ۴۵۵ ؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، دار الفکر، ج ۲، ص ۳۹۲ و ج ۳، ص ۹۱.
14. جعفریان، تاریخ خلفاء، انتشارات دلیل ما، ص ۲۷۶.
15. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۱۹۶.
16. بلاذری، انساب الاشراف، مؤسسة الاعلمی، ج ۲، ص ۳۰۵.
17. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۵-۶.
18. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۷.
19. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۲-۱۳.
20. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص۴۷۵؛ سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۹۲.
21. ابن مسکویه، تجارب الأمم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۵۳۵.
22. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص۴۸۰-۴۸۱؛ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۱۸۸-۱۸۹.
23. نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۱۰.
24. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۴۷۸.
25. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص۴۸۳-۴۸۴.
26. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ۴۸۴.
27. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۴۹۰.
28. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۱۹۷-۱۹۸.
29. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص۵۴۵.
30. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۵۱۳-۵۱۴؛ بلاذری، انساب الأشراف، ج۳، ص۱۱۴و۱۲۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۶۳و۷۲و۷۸؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴.
امیرالمؤمنین (ع) در نامه گفته بود مردم بدون مشورت او عثمان را کشتند، ولی اکنون از روی مشورت و اجتماع، او را به خلافت انتخاب کردهاند. در یکی از نامههایی که امام علی(ع) به معاویه نوشت اینگونه آمده است:
“بیعت من یک بیعت عمومی است و شامل همه مسلمانان میشود، اعم از کسانی که در موقع بیعت در مدینه حاضر بوده و یا کسانی که در بصره و شام و شهرهای دیگر باشند و تو گمان کردهای که با تهمت زدن قتل عثمان نسبت به من میتوانی از بیعت من سرپیچی کنی؟ همه میدانند که او را من نکشتهام تا قصاصی بر من لازم آید و ورثه عثمان در طلب خون او از تو سزاوارترند و تو خود از کسانی هستی که با او مخالفت کردی و در آن موقع که از تو کمک خواست، وی را یاری نکردی تا کشته شد.”[۵]معاویه پاسخی به نامه نداد.[۶]پس از خاتمه جنگ جمل، امام(ع) در کوفه مستقر شد و کوشید معاویه را به اطاعت قانع کند.[۷] پس از آنکه امام (ع) مطمئن شد معاویه قصد بیعت و اطاعت ندارد و بزرگان کوفه مدافع حضرت در جنگ با شاماند، در خطبه ای عمومی، مردم را به جهاد فرا خواند.
جمعآوری سپاه
امام(ع) به ابن عباس نامه نوشت تا مردم بصره را نیز به همراهی دعوت کند که بسیاری از مردم بصره پس از دعوت امام(ع)، همراه ابن عباس به کوفه آمدند. همچنین نامهای به مِخنَف بن سُلَیم حاکم اصفهان نوشت تا او نیز به سپاه امام ملحق گردد.[۸]
تعدادی از زنان کوفی نیز در صفین حضور داشتند و با اشعارشان امام را ستایش و فضائل آن حضرت را بازگو میکردند و سپاه عراق را بر ضد شامیان برمیانگیختند. از جمله آنها، سوده دختر عماره همدانی، ام سنان،[۹] زرقاء دختر عدی همدانی،[۱۰] ام الخیر و جروه دختر مرة بن غالب تمیمی بودند.[۱۱]یاران معاویه شامل این افراد میشدند: عمرو بن عاص (که در فلسطین به سر میبرد و معاویه برای استفاده از مشورت هایش از او خواست در مقابل حکومت مصر، به شام بیاید و به معاویه ملحق شود)،[۱۲] عبید الله بن عمر، ذوالکلاع، عبدالرحمن بن خالد بن ولید، عبدالله بن عمرو بن عاص، مروان بن حکم، معاویه بن حدیج، ضحاک بن قیس، بسر بن ارطاة، شرحبیل بن ذوالکلاع و حبیب بن مسلمه.[۱۳] آغاز جنگ
سرانجام سپاه امام(ع) در مرز روم، در شمال عراق و سوریه امروزی با سپاه شام برخورد کرد. امام(ع) مالک اشتر را بهسوی آنها فرستاد و به او تأکید کرد که به هر روی نباید آغازگر جنگ باشد. با آمدن مالک، سپاه شام درگیری را آغاز کرده و دو طرف به نبرد با یکدیگر پرداختند. پس از آن، سپاه شام عقبنشینی کرد.[۱۴]بعد از نبردهای پراکنده، وقتی محرم فرا رسید، قرار شد جنگ متوقف شود.[۱۵] اما مذاکرات میان نمایندگان امام(ع) با معاویه ادامه داشت و معاویه شرط اصلی خود را کشتن افرادی چون عمار، عدی بن حاتم، مالک و کسانی که به نظر او در قتل عثمان دست داشتند، قرار داده بود.
روز اول ماه صفر جنگ شدیدی بین دو سپاه رخ داد، هر روز یکی از فرماندهان امام علی(ع) رهبری خط مقدم را عهدهدار بود. روز نخست مالک اشتر، روز دوم هاشم بن عتبه، روز سوم عمار یاسر، روز چهارم محمد حنفیه و روز پنجم عبدالله بن عباس، فرماندهی را عهده دار بودند.[۱۶] محاصره فرات
لشکر معاویه بین لشکر امام علی(ع) و رود فرات قرار گرفتند و اجازه ندادند یاران آن حضرت آب بردارند. امام (ع)، مسیّب بن ربیع ریاحی و صعصعة بن صوحان را بهسوی معاویه فرستاد و فرمود:
«نزد معاویه بروید و بگویید یاران تو بین ما و آب فاصله انداخته و آب را از ما دریغ میدارند. اگر ما بر شما سبقت میگرفتیم و آنجا را لشکرگاه میساختیم، آب را بر شما نمیبستیم. دست از محاصره آب بردارید تا لشکر ما و شما از آن یکسان استفاده کنند یا بر سر آب بجنگیم و هرکدام از ما دو نفر غالب شود، پیروزی برای او باشد».[۱۷] در گفتگوی بین معاویه و پیک امام علی (ع)، معاویه خشمگین شد و گفت: «علی را از این آب بهرهای نیست. خدا معاویه و پدرش را از حوض کوثر آب ندهد، اگر بگذارم علی یا اصحابش از آب فرات بنوشد. مگر اینکه با زور شمشیر غالب شود».[۱۸]سرانجام لشکریان امیرالمؤمنین بر لشکریان معاویه هجوم بردند و فرات را به تصرف درآوردند. آنگاه علی (ع) دستور داد آب برای همه آزاد باشد و هیچکس مانع اهل شام نشود؛ بنابراین از هر دو طرف، افراد میآمدند و آب برمیداشتند.[۱۹] لَیلَةُ الهَریر
لیلة الهریر شب سختی در جنگ صفین بود. لشکر امام علی(ع) و معاویه در آن شب به جنگ پرداختند و عدۀ بسیاری از دو طرف کشته شدند. به گفته منقری در آن شب جز صدای چکاچک شمشیر که در دل مردان هولانگیزتر از بانگ رعد و فرو ریختن هراسآور کوهها بود، صدایی به گوش نمیرسید.[۲۰] ابن مسکویه در توصیف آن شب میگوید: «آن شب چندان جنگیدند که نیزهها همه درهم شکست و در ترکشها تیری نماند، سپس دست به شمشیر بردند.»[۲۱]در لیلة الهریر که نزدیک بود سپاهیان امام(ع) کار جنگ را یکسره کنند، اشعث در جمع کندیان به پا خاست و ضمن خطبهای، با لحنی مصلحتجویانه خواستار ترک خونریزی بیشتر شد. بنابر این روایات، تا خبر خطبه اشعث به معاویه رسید، دستور داد تا قرآن ها را بر سرِ نیزهها کنند.[۲۲] به نیزه کردن قرآن
سپاهیان معاویه در پی حملات مالک اشتر، شکست را بسیار نزدیک می دیدند. معاویه برای راه چاره، دست به دامن عمرو عاص شد.[۲۳] به پیشنهاد عمرو و دستور معاویه، شامیان قرآن ها را بر نیزه کردند و شعار دادند: «ای اهل عراق! حاکم بین ما کتاب خدا باشد.» همچنین آمده است سپاهیان شام فریاد میزدند: «ای گروه عرب! به زنان و دختران خود بیندیشید، اگر شما نابود شوید، فردا چه کسی در برابر رومیان و ترکان و پارسیان بجنگد؟!»[۲۴] واکنش امام علی (ع) و سپاهیانش
مردم در برابر علی برخاستند و گفتند: «به دعوتی که آنان از تو کردهاند پاسخ گوی که بهراستی ما نابود شدهایم.» اشعث در میان سپاهیان امیرالمؤمنین علی(ع) نه تنها راضی به سکوت نبود، بلکه بیش از همهکس سخن از لزوم خاموشکردن آتش جنگ و گرایش به صلح میگفت؛ اما مالک اشتر که نظری جز ادامه جنگ نداشت، به دردمندیِ تمام خاموشی گزیده بود.[۲۵] امیر مؤمنان علی (ع) برخاست و گفت:
«من همواره دوست داشتم که کارم با شما بگذرد و خود همراه شما باشم… هان که من بهراستی دیروز فرمانده مؤمنان بودم و امروز فرمانبر شدهام. من کسان را نهی میکردم و اینک کسان مرا نهی میکنند. اینک شما زندگی را خوش دارید و من یارای آن ندارم که شما را به ناخوشایندتان وا دارم».[۲۶] حکمیت
با حیلهای که عمرو عاص ترتیب داد و قرآنها به سر نیزهها رفت، در میان سپاه امام علی(ع) دودستگی پدید آمد، که دشمن حکمیت قرآن را پذیرفته است و ما حق جنگ با آنان را نداریم. امام(ع) بهشدت در برابر این سخن ایستاد و اعلام کرد این کار، جز فریب چیزی نیست؛ ولی امیرالمؤمنین (ع) بالاجبار ضمن نامه ای به معاویه با قید اینکه ما میدانیم تو اهل قرآن نیستی، حکمیت قرآن را پذیرفت.[۲۷]اهل شام، عمرو بن عاص را برگزیدند. اشعث و تعدادی دیگر از کسانی که بعدا در گروه مارقین در آمدند، ابو موسی اشعری را پیشنهاد کردند. اما امام علی (ع)، ابن عباس و یا مالک اشتر را پیشنهاد کرد؛ اشعث و یارانش قبول نکردند، به این بهانه که اشتر عقیده به جنگ دارد و ابن عباس نیز نباید باشد؛ زیرا عمرو بن عاص از قبیله مُضَری ها است، پس طرف دیگر باید یمنی باشد.[۲۸] دو حَکَم، پیش خودشان تصمیم گرفتند که عمرو عاص، معاویه را و ابوموسی، علی (ع) را عزل کند و انتخاب خلیفه را به شورا واگذار کنند. عمرو عاص، ابوموسی را در اعلام نتیجه، بر خود مقدم کرد و ابتدا ابوموسی، علی (ع) را عزل کرد؛ ولی وقتی نوبت به عمرو بن عاص رسید، او بهجای عزل معاویه، عزل علی(ع) به دست ابوموسی را تأیید و معاویه را به خلافت منصوب کرد. پس از آن درگیری بین دو نفر درگرفت و به هم ناسزا گفتند.[۲۹] نتیجه جنگ
بهواسطه ماجرای حکمیت، دو سپاه از هم کناره گرفتند و معاویه توانست از مخمصه شکست رهایی یابد. امام علی (ع) پس از آن هرچقدر درصدد تشکیل سپاه برای حمله به شام برآمد، مردم کوفه و حجاز از وی چندان فرمانبرداری نکردند و گروهی به نام خوارج نیز در داخل کوفه به وجود آمدند که جنگ نهروان را بهوجود آوردند.[۳۰]
برگرفته از پایگاه ویکی شیعه
پینوشت:
1. نصر بن مزاحم، وقعة صفین ، ۱۴۰۴ق، ص۲۲۲.
2. جعفریان رسول، اطلس شیعه، ۱۳۹۱ش، ص۵۸.
3. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۷۲، به نقل از: منتظری مقدم، «روابط امام علی(ع) و معاویه»، ص۴۳.
4. ابن عساکر، تاریخ دمشق الکبیر، ۱۴۲۱ق، ج۶۲، ص۸۱، به نقل از: منتظری مقدم، «روابط امام علی(ع) و معاویه»، ص۴۳.
5. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص۸۹.
6. بلاذری، انساب الاشراف، موسسه الاعلمی، ج ۲، ص ۲۱۱.
7. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۷۵.
8. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۱۱۵.
9. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۱۰۱.
10. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۴۲.
11. ابن بکار، أخبار الوافدات، ۱۴۰۳ق، ص ۳۶.
12. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۲.
13. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۱۹۵، ۴۲۹، ۴۶۱، ۵۵۲ و ۴۵۵ ؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، دار الفکر، ج ۲، ص ۳۹۲ و ج ۳، ص ۹۱.
14. جعفریان، تاریخ خلفاء، انتشارات دلیل ما، ص ۲۷۶.
15. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۱۹۶.
16. بلاذری، انساب الاشراف، مؤسسة الاعلمی، ج ۲، ص ۳۰۵.
17. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۵-۶.
18. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۷.
19. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۲-۱۳.
20. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص۴۷۵؛ سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۹۲.
21. ابن مسکویه، تجارب الأمم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۵۳۵.
22. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص۴۸۰-۴۸۱؛ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۱۸۸-۱۸۹.
23. نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۱۰.
24. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۴۷۸.
25. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص۴۸۳-۴۸۴.
26. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ۴۸۴.
27. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۴۹۰.
28. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۱۹۷-۱۹۸.
29. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص۵۴۵.
30. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۵۱۳-۵۱۴؛ بلاذری، انساب الأشراف، ج۳، ص۱۱۴و۱۲۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۶۳و۷۲و۷۸؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴.