طلسمات

خانه » همه » مذهبی » سلام ذهن بسیار پرسشگری دارم‌….وارد هر موضوعی که میشوم، خیل سوالات ذهنم را درمینوردد…نمیدانم ایا این حالتی خوبست یا یک اشکالست… خیلی سوال میکنم…. گاهی پاسخها هم قانعم نمیکند و همینطور سرگردان میمانم….چه کنم؟

سلام ذهن بسیار پرسشگری دارم‌….وارد هر موضوعی که میشوم، خیل سوالات ذهنم را درمینوردد…نمیدانم ایا این حالتی خوبست یا یک اشکالست… خیلی سوال میکنم…. گاهی پاسخها هم قانعم نمیکند و همینطور سرگردان میمانم….چه کنم؟

دوست گرامی. پرسشگری و کنجکاوی نسبت به حقیقت از فطریات عالی انسانی است. در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که به مقوله پرسشگری و یافتن پاسخ و دانستن مجهولات توجه نموده است. مانند: هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون ( زمر – 9)و لا تقف ما لیس لک به علم (اسراء-36 )یرفع الله الذین آمنوامنکم والذین اتوا العلم درجات ( مجادله – 11 )الرحمن علم القران علمه البیان ( الرحمن- 2)ان فی خلق السموات والارض واختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار ( آل عمران – 190)فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون ( انبیاء- 7)
و بسیار از پرسش هایی که در قران کریم آمده و نشان از توجه خداوند به سئوالات مومنان دارد .
بر اساس آموزه های دینی کسانی که نسبت به مساله ای علم ندارند باید به سراغ آگاهان رفته و از آنها سوال کنند کما اینکه خداوند متعال در قرآن کریم به کسانی که علم ندارند فرمان می دهد از اهل ذکر یا همان آگاهان بپرسید و می فرماید : «ْ فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون »(انبیاء/7) و بر این اساس وظیفه کسانی هم که علم دارند این است که به کسانی که علم ندارند و از آنها سوالی می کنند پاسخ مطلوب را بدهند و لو اینکه احساس کنند این مساله خیلی کم اهمیت باشد و یا چیزی باشد که معمولا دیگران آن را می دانند چرا که دستور به پرسشگری و اهتمام به پرسشگری مستلزم لزوم پاسخگویی توسط مراجعه شوندگان می باشد و به همین دلیل است که در روایت از پیامبر اکرم ص وارد شده است : « العلم خزائن و مفاتیحه السؤال فاسألوا رحمکم الله فإنه تؤجر أربعة السائل و المتکلم و المستمع و المحب له » یعنی دانش گنجینه هایی است که کلید آن پرسشگری است . پس بپرسید . خداوند شما را رحمت کند که چهارگروه پاداش می برند : سوال کننده ، پاسخ دهنده ، شنونده و دوستدار آنان . (تحف العقول ، ص 41)
بنابر این شما باید بدانید که پرسشگری در زمینه هایی که علم ندارید و لو نسبت به اموری که برخی احساس می کنند همگان از آن اطلاع دارند جزء وظایف شماست و خداوند به خاطر پرسش گری شما به شما اجر خواهد داد و از طرفی پاسخگویی نیز وظیفه کسانی است که علم و آگاهی در باره آن دارند و اگر فردی ادعا می کند که علم دارد ولی با تمسخر و با این توجیه که پاسخ آن را همگان می دانند از کنار آن رد می شود یا واقعا علم داشته و پاسخ نمی دهد که درآن صورت صلاحیت اخلاقی پاسخگویی را از دست داده است و یا اینکه واقعا علم ندارد و تظاهر به علم داشتن می کند که در آن صورت مشخص می شود تخصص پاسخگویی را ندارد که در هر دو صورت باید با پرس و جویی کوتاه به کسانی مراجعه نمایید که صلاحیت و تخصص پاسخگویی را دارند و لازم است به اطلاع شما برسانیم که خوشبختانه در حال حاضر دهها مرکز پاسخگویی با دهها مشاور متخصّص و ذی صلاح برای تصدی وظیفه پاسخگویی نسبت به مسائل شرعی و اعتقادی و به طور کلی شبهاتی که در زمینه معارف دینی به وجود می آید ، وجود دارد که شما می توانید به هر کدام ازآنها مراجعه کرده و پاسخ مطلوب خویش را دریافت نمایید و در صورتی که قانع نشدید به مرکز دیگر مراجعه نمایید و متاسفانه اشکال کار بسیاری از کسانی که همچون شما از فراگیر شدن شبهات و پاسخ داده نشدن به آنها و اموری از این قبیل گله و شکایت می کنند این است که معمولا کمتر با این مراکز و یا اقداماتی که در قبال شبهه پراکنی ها صورت می گیرد آشنایی داشته فلذا نوعی احساس یاس در درون آنها جوانه می کند که با اندکی پرس و جو از اهل علم می توانند متوجه شوند که در واقع چنین چیزی نبوده و فعالیت های علمی فراوانی در جهت رفع شبهات و پاسخگویی به سیل افکار و اندیشه های غلطی که هر روز به سمت جامعه اسلامی و معارف دینی روانه می شود در حال انجام است که یکی از این مراکز ، همین مرکزی است که شما با آن تماس گرفته اید و در آن متخصصان هر رشته آمادگی کامل دارند که تا حدی که در توانشان باشد به پرسش های شما پاسخ دهند و در ادامه به برخی مراکز دیگر هم اشاره ای خواهیم داشت . لذا در همینجا از شما دعوت می نماییم تا هر زمان که با سوال و شبهه ای مواجه شدید که ذهن شما را به خود مشغول ساخت با این مرکز مکاتبه نموده و پرسش خویش را مطرح نمایید تا متخصصان مربوطه به آنها پاسخ دهند و اگر در پاسخگویی ، کلا قانع نشدید یا نسبت به برخی از بخشهای پاسخ ، همچنان ابهام داشتید بار دیگر سوال خود را به همراه دلیل قانع نشدنتان مطرح نمایید تا با تداوم مکاتبات در نهایت بتوانید پاسخ مطلوبتان را دریافت نمایید و اگر در آخر باز هم قانع نشدید به مراکز پاسخگویی دیگر نیز مراجعه نمایید و پاسخ های آنان را نیز مورد ارزیابی قرار دهید . هر چند ما معتقدیم با توجه به تخصصی که کارشناسان هر کدام از این مراکز در زمینه علمی خود دارند و نیز سطح علمی و تحصیلاتی آنان ، مراجعه به یک مرکز کفایت می کند و آمارها نیز حاکی از این است که اکثر مراجعه کنندگان به یکی از این مراکز به پاسخ های مطلوب خود دست می یابند .
از طرفی از آنجایی که شما فردی هستید که نسبت به مسائل مختلف معرفتی و پاسخگویی به آنها احساس وظیفه و تکلیف می کنید و از پایین بودن اطلاعات خود نسبت این موارد احساس ناراحتی دارید توصیه ما این است که موارد ذیل را به کار بندید تا بخشی از کمبود اطلاعات و آگاهی هایتان جبران شود :
ادامه توضیحات
1. فلاسفه انسان را حیوان ناطق می دانند . منظور آن ها از نطق، اندیشه است که زبان و سخن بازگو کننده آن است نه سخنگویی و سخنوری . زبان و سخن نماد اندیشه و پوشیدگی های درونی انسان است . اصالت انسان هم به همین اندیشیدن است .
2. اندیشه راه خود را با پرسش آغاز می کند . پرسش واقعی و درست که پرسش از حقیقت چیزها است، ما را آزادانه با آن ها مواجه می کند; زیرا شناخت حقیقی و ماهوی یک شی ء – اگر این شناخت درست باشد – در حقیقت آن شی ء را به تجربه ما در می آورد; تجربه ای که حضوری و شهودی و ماورای تجربه حسی است . با پرسش از هر چیزی راهی به سوی آن باز می شود; به عبارت صحیح تر، با هر پرسشی سعی می کنیم راهی برای تصاحب آن چیز پیدا کنیم; زیرا ادراک و فهم هر چیز به معنای تصاحب آن است . پرسش برای تصاحب علمی شی ء است; اگرچه این تصاحب مقدمه تصاحب عملی آن نباشد .
3. اما راه پرسش چیست؟ راه، همان اندیشه است . اندیشه هدف نیست، هدف تصاحب علمی معلوم بالعرض (شی ء خارجی) است . فهم و درک راه و صراط است که باید از آن گذشت نه هدف . هر تفکری به معنای رفتن به سوی چیزی است: رفتن به سوی اعتبارات و قراردادهای اجتماعی در اندیشه های اعتباری، رفتن به سمت حقیقت و ماهیت اشیا در اندیشه منطقی، رفتن به سوی وجود باشنده ها در اندیشه شهودی و رفتن به سوی حق در اندیشه حضوری . اگر راه نباشد، رفتن معنا ندارد و این راه که همان اندیشه است، با پرسش آغاز می شود .
4. انسانیت انسان به وجود او است نه داشته هایش . داشته ها طفیل انسانند و حتی به اندازه عطسه شتر ارزش ندارند . انسان در هستی اش انسان است و هر چه بهره اش از هستی بیش تر باشد، به انسانیت نزدیک تر است . این وسعت وجودی با اندیشه حاصل می شود; اندیشه ای که جزء مقوم و برپا دارنده انسان است . پر روشن است که قدم اول این اندیشه پرسش و تحیر است . پرسش قدم اول اندیشه است . بدون اندیشه دل ها که محل معارف بلند بشری است، بسته می ماند و هرگز باز نمی شود: (1) القلوب اقفال مفتاحها السؤال . (2) بدون پرسش دانش ها همواره پوشیده می مانند: العلم خزائن و مفتاحها السؤال . (3) با پرسش، دانش بر دل ها سرازیر می شود: اسئل تعلم; (4) من سئل علم; (5) من سئل استفاد . (6)
5. پرسمان سرای پرسش است; اما سرای پرسش کجا است؟ امکان ندارد پرسمان در جایی آرام گیرد، راهی است که هیچش کناره نیست . پرسمان موجودی جست و جوگر و ناآرام و پرسشگر است که در نهادش پرسش و تحیر مخفی شده اند و او را به کنکاش و تلاش علمی و اندیشه وامی دارند; موجودی که به دنبال درک حقیقت است و می خواهد راهی به آن پیدا کند در پی تصاحب حقایق و واقعیات هستی است; و او کسی جز انسان نیست; زیرا انسان کنکاشگر با پرسش به اشیا و حقیقت آن ها و هستی پر راز و رمز و معمای وجود راه می یابد . پس پرسمان یا سرای پرسش خود انسان است; انسان جست جوگر و دانشجو .
6. همه پرسش ها و اندیشه ها در مرحله شناخت حقیقت و راه یابی به هستی جهان ارزشمندند; زیرا از حقیقت پرسمان که همان انسان جست جوگر است، سر می زنند . اما شریف ترین پرسش و اندیشه که اصل پرسش و اندیشه است و حقیقت و ملکوت انسان را تشکیل می دهد و دانسته یا نادانسته همواره با او همراه است، پرسش از اصل وجود و حقیقت هستی و رفتن به سوی حق است . گویا در این مرحله راه با رهرو (انسان) یکی می شود . انسان با این پرسش و اندیشه، در عین حال که می کوشد به محضر حق راه یابد، به تصاحب محبوب تمام جهان در می آید . آری، پرسمان در نهاد ناآرام خود حضور می طلبد و همین دلیل تصاحب می شود، پیش از آن که تصاحب کند; و شرافت هم در به تصاحب در آمدن است . پرسمان در بالاترین مرحله خود طالب حضور است، عشق حقیقی و نابی که با پرسش و تحیر آغاز می شود و به آرامش و فنای فی الله و بقای بالله پایان می یابد . آری، پرسمان انسان است که در مرحله نخست دانشجو و در صدد تصاحب علمی اشیا، در مرحله دوم حقیقت جو و در مرحله نهایی خداجو و حق جو است و در صراط مستقیم رسیدن به محبوب تلاش می کند .
حوزه نت

پی نوشت:
1 . در معارف دینی دل محل معارف اصلی است . در ادبیات فارسی نیز صاحب دل به معنای کسی است که به اصل معرفت نائل آمده باشد .
2 . از امام علی (سلام الله علیه): دل ها بسته است، و کلید آن ها پرسش است . (شرح غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی، تصحیح میر جلال الدین حسینی ارموی، ج 1، ص 374
3 . از پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم): دانش گنجینه هایی است که کلید آن ها پرسش است . (نهج الفصاحة، ص 118)
4 . از امام علی (سلام الله علیه): بپرس تا دانا شوی .(غررر الحکم، ج 2، ص 168)
5 . همان، ج 5، ص 139 .(آن که بپرسد، دانا می شود)
6 . همان، ص 152 .(کسی که می پرسد، بهره می برد)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد