دوست گرامی. دو عامل در تحقق اخلاص در نیت و عمل نقش اساسی دارند.
1. نیت و انگیزه توحیدی
در این زمینه چندین نکته مهم وجود دارد. نکته اول اینکه؛ اصولا اخلاق و سلوک توحیدی نیت گرا است و در این روش نیت درونی انسان است که تعیین کننده ارزش عمل است و گفته شده که نیت حتی از خود عمل مهمتر و تاثیرگذارتر است: نیت المومن خیر من عمله؛ نیت مومن از عملش بهتر است.
اما مسلک های دیگر اخلاقی بیشتر عمل گرا هستند و ظاهر عمل برایشان مهم است و کاری با نیت ندارند؛ از منظر این مکاتب، کار خوب خوب است حتی اگر برای فریب مردم باشد.
نکته بعدی اینکه؛ در تربیت و اخلاق توحیدی، هدف و نیت سالک تنها رضایت و محبت و قرب الهی است، لوجه الله است، خدامحور است، اما اخلاق مادی غربی و کمونیستی بر محور منافع مادی، شخصی یا گروهی است، یعنی خودمحور است نه خدا محور. البته در اسلام هم نوعی خودمحوری مثبت وجود دارد، مانند کمال خواهی و سعادت طلبی برای خود روحانی و الهی، ولی محور خودمحوری غربی خود نفسانی و منفی است.
هدف نهایی و قبله آمال، این دو نوع اخلاق را از هم متمایز می سازد، قبله آمال در سلوک قرآنی و توحیدی، قرب الهی است و در اخلاق مبتنی بر مادیت و شرک، رسیدن به منافع و رفاه و خوشبختی مادی و مانند آن است. برای یک آدم مشرک و خودپرست، رضایت نفس و رضایت مردم، حرف اول را می زند، اما برای یک انسان موحد، فقط حرف خدا و نظر خدا و رضایت خدا مهم است.
اخلاق فلسفی نیز مردم محور است در اخلاق فلسفی و یونانی انگیزه عمل اخلاقی تحسین و تقبیح مردم و جامعه است، یعنی انسان می خواهد با عمل اخلاقی، مورد تحسین و تقدیر جامعه و مردم واقع شود و اینکه مردم چه می گویند و چه می خواهند، برایش مهم است.
نکته بعدی اینکه؛ در اخلاق توحیدی تنها یک انگیزه وجود دارد و آن رضایت و محبت الهی است، اما اخلاق مادی نسبت به انگیزه، کثرت گرا است.
در اخلاق مادی تمام توجه به مخلوقات و مادیات است و انسان نیازها و انتظارات خود را از خدایان و انسان های دیگر و یا حتی از اشیاء توقع دارد، از پول، قدرت و دنیا انتظار دارد که او را خوشبخت و سعادتمند کنند.
به عبارت دیگر: در اخلاق توحیدی انسان متخلق و موحد هر کارخوبی که انجام می دهد و خیری که به کسی می رساند، هدف اش تنها قرب به خدا است و هیچ منفعتی را برای خود در نظر نمی گیرد، اما هدف در اخلاق شرک و مادی منافع مادی خود فرد یا گروه است.
2. عمل صالح توحیدی
عمل صالح توحیدی که عامل دوم اخلاص در توحید است، به عملی گفته می شود که اولا؛ برخواسته از ایمان قلبی و یقینی به یگانگی خداوند باشد و ثانیا؛ زمینه و صلاحیت تعلق انگیزه توحیدی را داشته باشد. در توضیح این مطلب به دو نکته مهم و اساسی اشاره می کنیم که قابل دقت فراوان است.
نکته اول؛ تمام افعال و اعمالی که انسان انجام می دهد، از سه حالت خارج نیست؛ یا خداپسند هستند، یا خداناپسند و یا خنثی، مورد سوم بدین معنا است که خدای متعال انجام آن را به اختیار خود انسان واگذار نموده و خود در این زمینه بی طرف است.
معیار خداپسندی و خداناپسندی و خنثی بودن ذات عمل، در آموزه های دینی – تحت عنوان احکام خمسه شامل واجبات، محرمات، مستحبات، مکروهات و مباحات – به تفصیل شرح داده شده و شریعت و احکام فقهی حدود و ثغور آن را تعیین و تعریف کرده است.
نکته دوم؛ اعمال مباح و جایز شرعی، با نیت و انگیزه الهی تبدیل به عبادت و عمل صالح می شوند و می توانند انسان را به خدا نزدیک نمایند، منتهی با دو شرط:
یکم. حسن فعلی؛ بدین معنا که ابتدا باید خود عمل، شرعا صحیح و مورد تایید دین باشد (واجب، مستحب و مباح) تا قابلیت و زمینه خداپسندی از ناحیه انگیزه را داشته باشد وگرنه عملی که مثبت و نیک و تایید شده توسط شریعت نباشد (حرام و مکروه) را نمی توان صرفا با انگیزه نیک و خداپسند، به عبادت و عمل قرب آور و صالح تبدیل نمود.
بر این اساس حتی غذا خوردن هم می تواند با انگیزه الهی، عبادت و قرب آور باشد، مشروط بر اینکه از نحوه آن نیز – به لحاظ کمیت و کیفیت و حلیت – خدا راضی باشد و بنده به گونه ای غذای خود را انتخاب کند که ابتدا مورد قبول شریعت باشد و صلاحیت تعلق انگیزه توحید را بیابد و سپس با نیت و انگیزه الهی به عمل صالح قربی و عبادت تبدیل شود.
بنابراین پرخوری که ناشی از انگیزه های نفسانی و خودپرستانه است، صلاحیت تعلق انگیزه توحیدی را ندارد و هرگز با انگیزه الهی و خداپرستانه جمع نمی شود و به زبان ساده تر، انسان پرخور نمی تواند بگوید: خدایا من برای رضای تو پر می خورم و بدین وسیله فعل خود را به یک ارزش عبادی و قرب آور تبدیل نماید، زیرا خدای متعال پرخوری را تایید نمی کند و انسان پرخور را دوست ندارد.
این معیار در تمام افعال فردی واجتماعی انسان حاکم است، مانند خواب و ازدواج و کسب و تجارت و سیاست و حکومت و … .
همچنین فردی که پرمی خوابد نمی تواند با نیت آنرا به یک عمل ارزشمند دینی و صالح تبدیل نماید، زیرا پرخوابی ناشی از انگیزه و لذت نفسانی است و با انگیزه الهی و خداپسندانه در تضاد است.
یا کسی که با انگیزه ناشی از دنیاپرستی، در کسب و تجارت خود کم فروشی یا گران فروشی یا احتکار می کند، نمی تواند صرفا با نیت و گفتن قربه الی الله، عمل خود را به عبادت و ارزش تبدیل نماید.
یا سیاست مداری که خدمت خود به مردم را – که باید همراه با امانت و عدالت انجام شود – مشوب به ناعدالتی و رانت خواری و رشوه و مانند آن – که ریشه در شرک دارند – می کند، نمی تواند ادعا کند که کارش – توحیدی و – برای رضای خدا است و توقع ثواب و پاداش از ناحیه خداوند داشته باشد.
پس کارآیی نیت و انگیزه الهی در ارزشمند سازی اعمال، بستگی تام به مشروع و ارزشمند بودن ذات عمل دارد و لذا هر عملی صلاحیت و استعداد تعلق نیت و انگیزه الهی و تبدیل شدن به عبادت را نخواهد داشت.
1. نیت و انگیزه توحیدی
در این زمینه چندین نکته مهم وجود دارد. نکته اول اینکه؛ اصولا اخلاق و سلوک توحیدی نیت گرا است و در این روش نیت درونی انسان است که تعیین کننده ارزش عمل است و گفته شده که نیت حتی از خود عمل مهمتر و تاثیرگذارتر است: نیت المومن خیر من عمله؛ نیت مومن از عملش بهتر است.
اما مسلک های دیگر اخلاقی بیشتر عمل گرا هستند و ظاهر عمل برایشان مهم است و کاری با نیت ندارند؛ از منظر این مکاتب، کار خوب خوب است حتی اگر برای فریب مردم باشد.
نکته بعدی اینکه؛ در تربیت و اخلاق توحیدی، هدف و نیت سالک تنها رضایت و محبت و قرب الهی است، لوجه الله است، خدامحور است، اما اخلاق مادی غربی و کمونیستی بر محور منافع مادی، شخصی یا گروهی است، یعنی خودمحور است نه خدا محور. البته در اسلام هم نوعی خودمحوری مثبت وجود دارد، مانند کمال خواهی و سعادت طلبی برای خود روحانی و الهی، ولی محور خودمحوری غربی خود نفسانی و منفی است.
هدف نهایی و قبله آمال، این دو نوع اخلاق را از هم متمایز می سازد، قبله آمال در سلوک قرآنی و توحیدی، قرب الهی است و در اخلاق مبتنی بر مادیت و شرک، رسیدن به منافع و رفاه و خوشبختی مادی و مانند آن است. برای یک آدم مشرک و خودپرست، رضایت نفس و رضایت مردم، حرف اول را می زند، اما برای یک انسان موحد، فقط حرف خدا و نظر خدا و رضایت خدا مهم است.
اخلاق فلسفی نیز مردم محور است در اخلاق فلسفی و یونانی انگیزه عمل اخلاقی تحسین و تقبیح مردم و جامعه است، یعنی انسان می خواهد با عمل اخلاقی، مورد تحسین و تقدیر جامعه و مردم واقع شود و اینکه مردم چه می گویند و چه می خواهند، برایش مهم است.
نکته بعدی اینکه؛ در اخلاق توحیدی تنها یک انگیزه وجود دارد و آن رضایت و محبت الهی است، اما اخلاق مادی نسبت به انگیزه، کثرت گرا است.
در اخلاق مادی تمام توجه به مخلوقات و مادیات است و انسان نیازها و انتظارات خود را از خدایان و انسان های دیگر و یا حتی از اشیاء توقع دارد، از پول، قدرت و دنیا انتظار دارد که او را خوشبخت و سعادتمند کنند.
به عبارت دیگر: در اخلاق توحیدی انسان متخلق و موحد هر کارخوبی که انجام می دهد و خیری که به کسی می رساند، هدف اش تنها قرب به خدا است و هیچ منفعتی را برای خود در نظر نمی گیرد، اما هدف در اخلاق شرک و مادی منافع مادی خود فرد یا گروه است.
2. عمل صالح توحیدی
عمل صالح توحیدی که عامل دوم اخلاص در توحید است، به عملی گفته می شود که اولا؛ برخواسته از ایمان قلبی و یقینی به یگانگی خداوند باشد و ثانیا؛ زمینه و صلاحیت تعلق انگیزه توحیدی را داشته باشد. در توضیح این مطلب به دو نکته مهم و اساسی اشاره می کنیم که قابل دقت فراوان است.
نکته اول؛ تمام افعال و اعمالی که انسان انجام می دهد، از سه حالت خارج نیست؛ یا خداپسند هستند، یا خداناپسند و یا خنثی، مورد سوم بدین معنا است که خدای متعال انجام آن را به اختیار خود انسان واگذار نموده و خود در این زمینه بی طرف است.
معیار خداپسندی و خداناپسندی و خنثی بودن ذات عمل، در آموزه های دینی – تحت عنوان احکام خمسه شامل واجبات، محرمات، مستحبات، مکروهات و مباحات – به تفصیل شرح داده شده و شریعت و احکام فقهی حدود و ثغور آن را تعیین و تعریف کرده است.
نکته دوم؛ اعمال مباح و جایز شرعی، با نیت و انگیزه الهی تبدیل به عبادت و عمل صالح می شوند و می توانند انسان را به خدا نزدیک نمایند، منتهی با دو شرط:
یکم. حسن فعلی؛ بدین معنا که ابتدا باید خود عمل، شرعا صحیح و مورد تایید دین باشد (واجب، مستحب و مباح) تا قابلیت و زمینه خداپسندی از ناحیه انگیزه را داشته باشد وگرنه عملی که مثبت و نیک و تایید شده توسط شریعت نباشد (حرام و مکروه) را نمی توان صرفا با انگیزه نیک و خداپسند، به عبادت و عمل قرب آور و صالح تبدیل نمود.
بر این اساس حتی غذا خوردن هم می تواند با انگیزه الهی، عبادت و قرب آور باشد، مشروط بر اینکه از نحوه آن نیز – به لحاظ کمیت و کیفیت و حلیت – خدا راضی باشد و بنده به گونه ای غذای خود را انتخاب کند که ابتدا مورد قبول شریعت باشد و صلاحیت تعلق انگیزه توحید را بیابد و سپس با نیت و انگیزه الهی به عمل صالح قربی و عبادت تبدیل شود.
بنابراین پرخوری که ناشی از انگیزه های نفسانی و خودپرستانه است، صلاحیت تعلق انگیزه توحیدی را ندارد و هرگز با انگیزه الهی و خداپرستانه جمع نمی شود و به زبان ساده تر، انسان پرخور نمی تواند بگوید: خدایا من برای رضای تو پر می خورم و بدین وسیله فعل خود را به یک ارزش عبادی و قرب آور تبدیل نماید، زیرا خدای متعال پرخوری را تایید نمی کند و انسان پرخور را دوست ندارد.
این معیار در تمام افعال فردی واجتماعی انسان حاکم است، مانند خواب و ازدواج و کسب و تجارت و سیاست و حکومت و … .
همچنین فردی که پرمی خوابد نمی تواند با نیت آنرا به یک عمل ارزشمند دینی و صالح تبدیل نماید، زیرا پرخوابی ناشی از انگیزه و لذت نفسانی است و با انگیزه الهی و خداپسندانه در تضاد است.
یا کسی که با انگیزه ناشی از دنیاپرستی، در کسب و تجارت خود کم فروشی یا گران فروشی یا احتکار می کند، نمی تواند صرفا با نیت و گفتن قربه الی الله، عمل خود را به عبادت و ارزش تبدیل نماید.
یا سیاست مداری که خدمت خود به مردم را – که باید همراه با امانت و عدالت انجام شود – مشوب به ناعدالتی و رانت خواری و رشوه و مانند آن – که ریشه در شرک دارند – می کند، نمی تواند ادعا کند که کارش – توحیدی و – برای رضای خدا است و توقع ثواب و پاداش از ناحیه خداوند داشته باشد.
پس کارآیی نیت و انگیزه الهی در ارزشمند سازی اعمال، بستگی تام به مشروع و ارزشمند بودن ذات عمل دارد و لذا هر عملی صلاحیت و استعداد تعلق نیت و انگیزه الهی و تبدیل شدن به عبادت را نخواهد داشت.