در مکتب اهل بیت علیهم السلام،زمان شناسی (توجه به مقتضیات و شرایط و اوضاع و احوال زمانه) یک اصل شمرده می شود که هم در سخنان و رفتار پیامبراسلام صلی الله علیه وآله وسلم و هم در گفتار و سیره ائمه علیهم السلام جلوه گر است؛ به عنوان نمونه از پیامبر اسلام منقول است که فرمود: «رحم الله من حفظ لسانه و عرف زمانه و استقامة طریقته؛ خداوند رحمت کند کسی را که زبان خود را حفظ کند و زمان خود را بشناسد و روش و طریقه او (در زندگی) روش مستقیم باشد (شخص کج سلیقه نباشد).»
(نهج الفصاحة، ج1، حرف راء)
حضرت علی علیه السلام نیز می فرمایند: «حَسْبُ الْمَرْءِ مِنْ عِرْفَانِهِ عِلْمُهُ بِزَمَانِهِ؛برای معرفت و آگاهی انسان این کافی است که عالم به زمان وروزگار خود باشد.»( بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۸۱)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند:الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ؛ شبهات به کسی که زمانه خود را بشناسد هجوم نمیآورد.(اصول کافی، ج ۱، ص ۲۶)
مقصود از زمان شناسی در سخنان و سیره معصومین این است که در برنامه ریزی های تربیتی، اجتماعی و سیاسی و رعایت اولویت بندی در برنامه ریزی ها و نیز استفاده از فنون و ابزار مناسب، به شرایط و اوضاع و احوال زمانه توجه شود، وگرنه همه می دانیم که زمان شناسی به معنای زمان تقویمی، فاقد اهمیت است.
روشن است که برای درک درست زمانه و آگاهی صحیح نسبت به اوضاع و شرایط و تحلیل حوادث زمان، نمی توان به هر منبع و مدرکی تکیه کرد به ویژه در عصر حاضر که با کستره فراوانی از اطلاعات و منابع مواجه هستیم به ویژه با تلاش رسانه ای فراگیر غرب برای تحمیل فرهنگ خود و مقابله با فرهنگ دینی . از این رو یکی از الزامات زمان شناسی، استفاده از منابع و اخبار مورد اعتماد و قابل اطمینان است که با تحقیق و بررسی عوامل و پرس و جو از افراد قابل اعتماد می توان به آن دست یافت. بر همین اساس اصل اولی در مورد رسانه های وابسته به جریان غرب، عدم اعتماد است خداوند متعال به مؤمنان چنین دستور می دهد:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ؛ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید!»(سوره حجرات، آیه 6)
ائمه علیهم السلام در موضع گیری های سیاسی و اجتماعی و رهبری شیعیان همواره شرایط زمان را در نظر می گرفتند و آن چه بسیاری از برنامه های اجتماعی آن ها را نقش بندی می کرد مقتضیات زمان بود و اگر ملاحظه می کنیم که در بدو نظر در سیره ائمه تضادهایی به چشم می خورد (مانند صلح امام حسن علیه السلام و قیام امام حسین علیه السلام، خودداری امام صادق علیه السلام از قبول خلافت به هنگام قیام عباسیان و قبول ولیعهدی توسط امام رضا علیه السلام) این تضاد، تضاد ظاهری است، زیرا هر کدام به تناسب زمان و شرایط و نیازهای جامعه خود گام برداشته اند و اگر هر کدام به جای دیگری بودند روش او را در پیش می گرفتند. گاهی به کشته گشتن و گاهی به کشتن است – ترویج دین به هر چه زمان اقتضا کند.
جلوه های زمان شناسی در سیره علی علیه السلام
در سیره درخشان علی علیه السلام به موارد متعددی برمی خوریم که آن حضرت در مواقع حساس و درباره مسائل مهمی همچون خلافت با توجه به مقتضیات زمان اقدام های مهم وسرنوشت ساز کرده است که به عنوان نمونه ذیلا به دو مورد آن اشاره می شود:
1ـ پس از ماجرای سقیفه که امام از صحنه خلافت دور ماند، مشکلاتی برای جامعه اسلامی پیش آمد (مانند ظهور پیامبران دروغین و ارتداد بسیاری از قبایل عرب و تشکیل نیروی نظامی برای حمله به مدینه)، امام گرچه خود را مظلوم می دانست، اما اوضاع و شرایط حاکم را برای پیگیری مسئله خلافت مناسب ندید و از تعقیب آن صرف نظر کرد و در رفع غائله موجود با حکومت وقت همکاری نمود؛ چنان که خود حضرت با اشاره به خلافت ابوبکر و اوضاع آن روز می فرماید: «(وقتی که چنین وضعی پیش آمد) دست نگاه داشتم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می خواهند دین محمد صلی الله علیه وآله وسلم را نابود سازند. (در این جا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از محروم شدن از خلافت و حکومت بر شما بزرگ تر بود، چرا که این، بهره دوران چند روزه دنیا است که زایل و تمام می شود، همان طور که «سراب» تمام می شود و یا ابرها از هم می پاشند. پس در این پیش آمدها به پاخاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید.» (نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، نامه شماره 62)
2- در دوران حکومت خلیفه سوم، بر اثر سیاست نادرست وی، بدعت ها و خلاف کاری ها و تبعیض های وسیعی توسط خود او و کارگزارانش صورت گرفت و این امر منتهی به شورش مسلمانان بر ضد خلیفه و قتل وی گردید. پس از قتل عثمان، چون شورشیان اصلاح وضع نابسامان امت اسلامی را تنها در توان علی علیه السلام می دانستند و فقط به او چشم امید دوخته بودند، با شور و اشتیاق فراوان و با ازدحام و دسته جمعی به حضرت مراجعه و درخواست بیعت با او کردند، لکن امام با شناخت دقیق و وسیعی که از اوضاع و احوال روز و مشکلات و موانع اصلاح اوضاع داشت و فرصت اصلاحات را از دست رفته می دانست، از قبول خلافت امتناع ورزید و فرمود: «مرا واگذارید و به سراغ شخص دیگری بروید، زیرا ما به استقبال وضعی می رویم که چهره های مختلف و جهات گوناگونی دارد (اوضاع، مبهم و پیچیده است)، دل ها بر این امر استوار و عقل ها ثابت نمی مانند، ابرهای فساد، فضای جهان اسلام را تیره ساخته و راه مستقیم ناشناخته مانده است…». (همان، خطبه 92)
و اگر امام پس از رفت وآمدهای مکرر مردم، خلافت را پذیرفت، بر اساس تکلیف ظاهری و احساس وظیفه بود (همان، خطبه 3) و تحلیل و شناخت حضرت از اوضاع زمانه به قوت خود باقی بود، چنان که سیر حوادث آینده نیز صحت و استواری نظر امام را نشان داد.
(hawzah.net/fa/Magazine/View/6435/8064/105888)
مقام معظم رهبری در مورد مفهوم و ضرورت زمان شناسی فرمودند:« کسی که زمانه را می شناسد، یعنی وقتی اوضاع و احوال محیط خود و محیط پیرامونیاش و محیط جهان را می داند و می فهمد جریانهای گوناگون جهانی کیهایند، کجایند، اهدافشان چیست، چه جور با هم مواجه می شوند، دچار اشتباه نمی شود؛ در قضایای گوناگون، قضاوت اشتباه نمی کند و دچار اشتباه نمی شود. این آشنائی، برای همه لازم است؛ برای روحانی هم لازم است، برای دانشگاهی هم لازم است؛ برای معلم حوزه هم لازم است، برای معلم دانشگاه هم لازم است؛ این یک چیز مهمی است. وقتی انسان جریانات گوناگون را می شناسد، می تواند پدیدهها را استنتاج کند، که این پدیده چیست، چه شد که این اتفاق افتاد، در تحلیل، دچار خطا و اشتباه نمی شود.
البته دشمن مرتب دارد تحلیلباران می کند. این تعداد رسانههائی که آمارش را چندی پیش اینجا آوردند و به ما دادند، اصلاً دهشتآور است. اینها غیر از رسانههای اینترنتی است – اینترنت که دیگر یک دنیای بیمرز و خارج از محدودهای است – منظور، همین ماهوارهها و رادیوها و تلویزیونهاست. تحلیلهائی که در این رسانهها مرتباً با هدف مقابله با جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و ملت ایران داده میشود، سرسامآور است. حالا آنهائی که انبوه تولید می کنند، می دانند هم که مردم به همه اینها گوش نمیدهند. میگویند هر مقداری که می شود، باید تلاش کرد. راست را با دروغ مخلوط می کنند، میآیند یک تحلیل غلط و معیوب از این در میآورند؛امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور خالص و بیشائبه خودش را نشان بدهد، کسی دچار اشتباه نمیشود؛ اگر باطل بدون آمیختگی با حق، خودش را نشان بدهد، کسی دچار باطل نمیشود؛ «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف علی المرتادین و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان».(۲) یک لقمه از حق، یک لقمه از باطل را مخلوط می کنند، یک غذائی که ظاهرش نشان نمیدهد مسموم است، در اختیار کسی که بیاطلاع است، میگذارند؛ این تحلیل در ذهنها اثر میکند. گاهی اوقات تحلیلهائی که در بعضی از محافل دانشگاهی، دانشجوئی و استادی از بعضی از مسائل میشود، آدم میبیند این بر اثر بیاطلاعی است؛ کسی هیچ تقصیری هم ندارد. بنابراین اساتید باید در جریان مسائل قرار بگیرند.»(بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها؛90/6/2)
همچنین فرمودند:«عالمِ به زمان فقط این نیست که انسان با تعدادی از مردم ارتباط دوستانه داشته باشد، یا خبرهایی از اینجا و آنجا به گوش او برسد. عالمِ به زمان کسی است که بداند در کجای دنیا زندگی میکند؛ صفبندیهای مقابل او چیست؛ انگیزههای مخالفت با او کدام است؛ طرحهایی که این انگیزهها به وسیله آنها تحقّق پیدا میکند، چیست؟ این عالم ِ به زمان است. البته این مخالفتها و این دشمنیها هرگز دشمنی با شخص نیست؛ اما شخص باید بداند کجا قرار دارد و نظام او و راه او و اهداف او با چه چیزی مواجه است.»(بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه؛79/7/14)
(نهج الفصاحة، ج1، حرف راء)
حضرت علی علیه السلام نیز می فرمایند: «حَسْبُ الْمَرْءِ مِنْ عِرْفَانِهِ عِلْمُهُ بِزَمَانِهِ؛برای معرفت و آگاهی انسان این کافی است که عالم به زمان وروزگار خود باشد.»( بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۸۱)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند:الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ؛ شبهات به کسی که زمانه خود را بشناسد هجوم نمیآورد.(اصول کافی، ج ۱، ص ۲۶)
مقصود از زمان شناسی در سخنان و سیره معصومین این است که در برنامه ریزی های تربیتی، اجتماعی و سیاسی و رعایت اولویت بندی در برنامه ریزی ها و نیز استفاده از فنون و ابزار مناسب، به شرایط و اوضاع و احوال زمانه توجه شود، وگرنه همه می دانیم که زمان شناسی به معنای زمان تقویمی، فاقد اهمیت است.
روشن است که برای درک درست زمانه و آگاهی صحیح نسبت به اوضاع و شرایط و تحلیل حوادث زمان، نمی توان به هر منبع و مدرکی تکیه کرد به ویژه در عصر حاضر که با کستره فراوانی از اطلاعات و منابع مواجه هستیم به ویژه با تلاش رسانه ای فراگیر غرب برای تحمیل فرهنگ خود و مقابله با فرهنگ دینی . از این رو یکی از الزامات زمان شناسی، استفاده از منابع و اخبار مورد اعتماد و قابل اطمینان است که با تحقیق و بررسی عوامل و پرس و جو از افراد قابل اعتماد می توان به آن دست یافت. بر همین اساس اصل اولی در مورد رسانه های وابسته به جریان غرب، عدم اعتماد است خداوند متعال به مؤمنان چنین دستور می دهد:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ؛ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید!»(سوره حجرات، آیه 6)
ائمه علیهم السلام در موضع گیری های سیاسی و اجتماعی و رهبری شیعیان همواره شرایط زمان را در نظر می گرفتند و آن چه بسیاری از برنامه های اجتماعی آن ها را نقش بندی می کرد مقتضیات زمان بود و اگر ملاحظه می کنیم که در بدو نظر در سیره ائمه تضادهایی به چشم می خورد (مانند صلح امام حسن علیه السلام و قیام امام حسین علیه السلام، خودداری امام صادق علیه السلام از قبول خلافت به هنگام قیام عباسیان و قبول ولیعهدی توسط امام رضا علیه السلام) این تضاد، تضاد ظاهری است، زیرا هر کدام به تناسب زمان و شرایط و نیازهای جامعه خود گام برداشته اند و اگر هر کدام به جای دیگری بودند روش او را در پیش می گرفتند. گاهی به کشته گشتن و گاهی به کشتن است – ترویج دین به هر چه زمان اقتضا کند.
جلوه های زمان شناسی در سیره علی علیه السلام
در سیره درخشان علی علیه السلام به موارد متعددی برمی خوریم که آن حضرت در مواقع حساس و درباره مسائل مهمی همچون خلافت با توجه به مقتضیات زمان اقدام های مهم وسرنوشت ساز کرده است که به عنوان نمونه ذیلا به دو مورد آن اشاره می شود:
1ـ پس از ماجرای سقیفه که امام از صحنه خلافت دور ماند، مشکلاتی برای جامعه اسلامی پیش آمد (مانند ظهور پیامبران دروغین و ارتداد بسیاری از قبایل عرب و تشکیل نیروی نظامی برای حمله به مدینه)، امام گرچه خود را مظلوم می دانست، اما اوضاع و شرایط حاکم را برای پیگیری مسئله خلافت مناسب ندید و از تعقیب آن صرف نظر کرد و در رفع غائله موجود با حکومت وقت همکاری نمود؛ چنان که خود حضرت با اشاره به خلافت ابوبکر و اوضاع آن روز می فرماید: «(وقتی که چنین وضعی پیش آمد) دست نگاه داشتم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می خواهند دین محمد صلی الله علیه وآله وسلم را نابود سازند. (در این جا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از محروم شدن از خلافت و حکومت بر شما بزرگ تر بود، چرا که این، بهره دوران چند روزه دنیا است که زایل و تمام می شود، همان طور که «سراب» تمام می شود و یا ابرها از هم می پاشند. پس در این پیش آمدها به پاخاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید.» (نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، نامه شماره 62)
2- در دوران حکومت خلیفه سوم، بر اثر سیاست نادرست وی، بدعت ها و خلاف کاری ها و تبعیض های وسیعی توسط خود او و کارگزارانش صورت گرفت و این امر منتهی به شورش مسلمانان بر ضد خلیفه و قتل وی گردید. پس از قتل عثمان، چون شورشیان اصلاح وضع نابسامان امت اسلامی را تنها در توان علی علیه السلام می دانستند و فقط به او چشم امید دوخته بودند، با شور و اشتیاق فراوان و با ازدحام و دسته جمعی به حضرت مراجعه و درخواست بیعت با او کردند، لکن امام با شناخت دقیق و وسیعی که از اوضاع و احوال روز و مشکلات و موانع اصلاح اوضاع داشت و فرصت اصلاحات را از دست رفته می دانست، از قبول خلافت امتناع ورزید و فرمود: «مرا واگذارید و به سراغ شخص دیگری بروید، زیرا ما به استقبال وضعی می رویم که چهره های مختلف و جهات گوناگونی دارد (اوضاع، مبهم و پیچیده است)، دل ها بر این امر استوار و عقل ها ثابت نمی مانند، ابرهای فساد، فضای جهان اسلام را تیره ساخته و راه مستقیم ناشناخته مانده است…». (همان، خطبه 92)
و اگر امام پس از رفت وآمدهای مکرر مردم، خلافت را پذیرفت، بر اساس تکلیف ظاهری و احساس وظیفه بود (همان، خطبه 3) و تحلیل و شناخت حضرت از اوضاع زمانه به قوت خود باقی بود، چنان که سیر حوادث آینده نیز صحت و استواری نظر امام را نشان داد.
(hawzah.net/fa/Magazine/View/6435/8064/105888)
مقام معظم رهبری در مورد مفهوم و ضرورت زمان شناسی فرمودند:« کسی که زمانه را می شناسد، یعنی وقتی اوضاع و احوال محیط خود و محیط پیرامونیاش و محیط جهان را می داند و می فهمد جریانهای گوناگون جهانی کیهایند، کجایند، اهدافشان چیست، چه جور با هم مواجه می شوند، دچار اشتباه نمی شود؛ در قضایای گوناگون، قضاوت اشتباه نمی کند و دچار اشتباه نمی شود. این آشنائی، برای همه لازم است؛ برای روحانی هم لازم است، برای دانشگاهی هم لازم است؛ برای معلم حوزه هم لازم است، برای معلم دانشگاه هم لازم است؛ این یک چیز مهمی است. وقتی انسان جریانات گوناگون را می شناسد، می تواند پدیدهها را استنتاج کند، که این پدیده چیست، چه شد که این اتفاق افتاد، در تحلیل، دچار خطا و اشتباه نمی شود.
البته دشمن مرتب دارد تحلیلباران می کند. این تعداد رسانههائی که آمارش را چندی پیش اینجا آوردند و به ما دادند، اصلاً دهشتآور است. اینها غیر از رسانههای اینترنتی است – اینترنت که دیگر یک دنیای بیمرز و خارج از محدودهای است – منظور، همین ماهوارهها و رادیوها و تلویزیونهاست. تحلیلهائی که در این رسانهها مرتباً با هدف مقابله با جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و ملت ایران داده میشود، سرسامآور است. حالا آنهائی که انبوه تولید می کنند، می دانند هم که مردم به همه اینها گوش نمیدهند. میگویند هر مقداری که می شود، باید تلاش کرد. راست را با دروغ مخلوط می کنند، میآیند یک تحلیل غلط و معیوب از این در میآورند؛امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور خالص و بیشائبه خودش را نشان بدهد، کسی دچار اشتباه نمیشود؛ اگر باطل بدون آمیختگی با حق، خودش را نشان بدهد، کسی دچار باطل نمیشود؛ «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف علی المرتادین و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان».(۲) یک لقمه از حق، یک لقمه از باطل را مخلوط می کنند، یک غذائی که ظاهرش نشان نمیدهد مسموم است، در اختیار کسی که بیاطلاع است، میگذارند؛ این تحلیل در ذهنها اثر میکند. گاهی اوقات تحلیلهائی که در بعضی از محافل دانشگاهی، دانشجوئی و استادی از بعضی از مسائل میشود، آدم میبیند این بر اثر بیاطلاعی است؛ کسی هیچ تقصیری هم ندارد. بنابراین اساتید باید در جریان مسائل قرار بگیرند.»(بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها؛90/6/2)
همچنین فرمودند:«عالمِ به زمان فقط این نیست که انسان با تعدادی از مردم ارتباط دوستانه داشته باشد، یا خبرهایی از اینجا و آنجا به گوش او برسد. عالمِ به زمان کسی است که بداند در کجای دنیا زندگی میکند؛ صفبندیهای مقابل او چیست؛ انگیزههای مخالفت با او کدام است؛ طرحهایی که این انگیزهها به وسیله آنها تحقّق پیدا میکند، چیست؟ این عالم ِ به زمان است. البته این مخالفتها و این دشمنیها هرگز دشمنی با شخص نیست؛ اما شخص باید بداند کجا قرار دارد و نظام او و راه او و اهداف او با چه چیزی مواجه است.»(بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه؛79/7/14)