خانه » همه » مذهبی » سلام الان جریان سلطنت طلبان چه کسانی هستند و راههای شناخت این جریان چیست از کدوم منابع استفاده کنیم

سلام الان جریان سلطنت طلبان چه کسانی هستند و راههای شناخت این جریان چیست از کدوم منابع استفاده کنیم

سلطنت‌طلبان امروز همان سلطنت‌طلبان دیروزند با این توضیح که آنان نه با ایدئولوژی سلطنت‌طلبی که با ایدئولوژی متفاوتی وارد عرصه شده‌اند. از این جهت اگر بخواهیم درباره سلطنت‌طلبان در عصری که ایدئولوژی سلطنت‌طلبی چنگی به دل نمی‌زند و طرفدار چندانی ندارد سخن بگوییم، لاجرم به این نتیجه خواهیم رسید که آنان آب در هاون می‌کوبند، لذا با آن ایدئولوژی از رده خارج شده نه نیروی سیاسی مهمی تلقی می‌شوند و نه خطری جدی برای جمهوری اسلامی به شمار می‌آیند. معلوم است که آنها خود نیز به این مساله وقوف دارند. اما مساله چیست و آنان در عصر جدید چگونه برنامه‌ریزی کرده و فعالیت می‌کنند؟ اصلاً وجه سلطنت‌طلبی آنها چیست و وجوه اشتراک آنان کدام است؟
تلقی اشتباه این است که گمان کنیم سلطنت‌طلبان با ایدئولوژی گذشته و با همان تشکیلات به فعالیت سیاسی می‌پردازند. در حالی ‌که هم دوران ایدئولوژی سلطنت‌طلبانه به سر آمده و هم بسیاری از افراد وابسته به نسل گذشته از دنیا رفته‌اند. سلطنت‌طلبان امروز را باید بر اساس خاستگاه اجتماعی و خانوادگی آنان تقسیم‌بندی کرد. سلطنت‌طلب امروز کسی است که به خانواده‌های سلطنتی گذشته اعم از قاجار و پهلوی تعلق دارد یا همان چیزی که به آن الیگارشی گفته می‌شود. آنان بدون آنکه در ذیل سازمانی واحد فعالیت کنند، هر کدام کانون‌ها، محافل و تشکیلات خاص خود را دارند که در نهایت «شبکه سلطنت‌طلبان» را تشکیل می‌دهد. از این منظر «شبکه سلطنت‌طلبان» مجموعه‌ای از تشکیلات الیگارک‌های مختلف قاجار و پهلوی است که حلقه اتصال آنان هم دولت‌های غربی بویژه سه رژیم آمریکا، اسرائیل و انگلیس هستند. به عبارت دیگر این تشکیلات بدون پشتیبانی، حمایت‌ها و هدایت‌های آن دولت‌ها چیزی نیست و اساساً بنیاد تأسیس شبکه یادشده نیز به اعتبار سازمان‌های اطلاعاتی آن دولت‌هاست. برنامه‌ریزی در اتاق فکر این سازمان‌ها انجام می‌شود و آنها تنها به این عنوان که تابعیت ایرانی دارند در اجرای سیاست‌های دولت‌های مذکور برگزیده شده‌اند.
آنچه این روابط را تقویت می‌کند علاوه بر پیوندهای تشکیلاتی، گاهی پیوندهای خانوادگی سببی نیز هست. امروز اگر پژوهشی در ازدواج‌های الیگارک‌ها و خانواده‌های وابسته به دو سلطنت قاجار و پهلوی کنیم، درمی‌یابیم آنها با خانواده‌های سیاستمداران غربی روابط خانوادگی ایجاد کرده‌اند. حال، اگر قرار باشد نظام غربی پروژه براندازی را در ایران اجرا کند، کدام جایگزین و آلترناتیو می‌تواند از این شبکه سلطنتی بیشتر در اولویت باشد؟ معلوم است که هیچ گزینه بهتر دیگری وجود ندارد، بویژه اینکه بسیاری از این خاندان‌ها غیرمسلمان و عموماً یهودی و بهایی هستند، لذا در کانون شبکه یادشده همین خاندان‌های یهودی و بهایی غربی و غرب‌مدار وجود دارند که بسیاری‌شان تابعیت دوگانه دارند و با خانواده‌های حکومت‌گر در غرب پیوند خانوادگی برقرار کرده‌اند.
به نظر می‌رسد مطابق برنامه طراحی شده، روی برخی الیگارک‌های داخلی «سلطنت‌مآب» و همسو با غرب نیز سرمایه‌گذاری شده تا گذار از «دوره انتقالی» به‌واسطه آنان انجام شود. از این جهت این الیگارشی هم ضلع سوم و بخشی از این شبکه سلطنتی را تشکیل می‌دهد. این بخش اگرچه سال 57 در انقلاب علیه سلطنت مشارکت داشت اما امروز در سودای برقراری دولت مطلقه غرب‌مدار سر از پا نمی‌شناسد و از هر طریقی که بتواند، زمینه‌های فعالیت شبکه سلطنتی را در داخل کشور تسهیل و فراهم می‌کند. آنها در این امید به‌سر می‌برند که رابطه با غرب را با محوریت خود از سر گیرند. در این مسیر به نظر می‌رسد حتی دو ضلع دیگر و دو کانون الیگارشی دیگر را جدی تلقی نمی‌کنند. به نظر آنان فعالیت‌های این بخش در نهایت به تصاحب کامل قدرت توسط الیگارشی سلطنت‌مآب می‌انجامد. نباید از نظر دور داشت بخشی از شبکه داخلی الیگارشی را همان بهاییان و یهودیان مخفی تشکیل می‌دهند که آنها نیز مورد تأیید دولت‌ها و سازمان‌های اطلاعاتی غربی هستند. از نگاه غرب قدرت در آینده نزدیک باید به آنان به ارث برسد و میان سه بخش مختلف این شبکه در حال گردش باشد.
این برنامه در حقیقت همان سیاست تکمیلی دوران پهلوی است. در دوران حکومت پهلوی نیز الیگارشی عموماً ریشه‌های غرب‌مداری داشت و بسیاری از آنان هم یهودی و بهایی بودند. غرب امروز نیز همان سیاست را در سر می‌پروراند، یعنی به قدرت رساندن همان شبکه بدون حکومت پهلوی.
لذا تنها تفاوت صوری الان با گذشته این است که همان شبکه قدرت با کمی تغییرات این بار بدون حکومت پهلوی و با نام دیگری مثل «جمهوری ایرانی» و… احیا شود.
این جریان بدون حمایت و پشتیبانی غرب هیچ قدرتی ندارد و لذا بر فرض که با حمایت غرب در یک دوره انتقالی به قدرت برسد، ماندن آن در قدرت تا جایی است که غرب بخواهد. پس این جریان یا باید بتواند غرب را متقاعد کند که در «شبکه سلطنتی» یاد‌شده، این بخش از همه مفیدتر و مقتدرتر است یا باید بزودی قدرت را به بخش‌های دیگر موجود در شبکه واگذار ‌کند. همانطور که پس از کودتای سوم اسفند 1299 این رضاخان بود که توانست گوی سبقت را از دیگران برباید و در عرض چهار سال خود را به «رضاشاه پهلوی» تبدیل کند.
نکته مهمی که در همینجا باید تصریح شود آن است که «ساختار» چنین قدرتی لزوماً باید استبدادی باشد، لذا همانطور که حکومت پهلوی به دولت مطلقه غرب‌مدار انجامید، هر حکومت غرب‌گرای دیگری هم محکوم به استبدادی شدن و مطلقه‌گرایی است. علت نیز روشن است؛ اینکه ریشه در جامعه ایران ندارد و پدیده‌ای برساخته غرب است. معلوم است که چنین حکومتی بدون استبداد و مطلقه‌گرایی ثبات و توان ماندن ندارد. این مساله در حقیقت پارادوکس کشورهای جهان سومی از قبیل ایران است که غرب‌گرایانش شعار آزادی سر می‌دهند اما چون ریشه در این آب و خاک نداشته و برساخته سرویس‌های غربی هستند، در نهایت به حکومت مطلقه و استبدادی می‌انجامند اما نکته هشدارآمیز این است که برخلاف حکومت مطلقه پهلوی که تمایلی به توده نداشت و به دیکتاتوری انجامید، این‌بار اگر غرب موفق شود چنین حکومتی را در ایران تأسیس کند، به دلیل سیاست‌های پوپولیستی الیگارشی نوین قطعاً به فاشیسم و تمایل به سرکوب شدید جامعه از طرق فاشیستی می‌انجامد.
اگر شبکه سلطنت‌طلبان از ایدئولوژی سلطنت‌طلبی عدول کرده، کدام ایدئولوژی را جایگزین آن کرده و در راستای تولید و تقویت آن چه اقداماتی انجام داده است؟ ایدئولوژی شبکه سلطنت‌طلبان هنوز انسجام و قوام لازم را نیافته است. با این وجود آنها در تکوین ایدئولوژی خود از دو رویکرد کلی بهره می‌برند: رویکرد سلبی و ایجابی. در رویکرد سلبی هدف مبارزه با ایدئولوژی اسلامی است و در رویکرد ایجابی بر سر اهداف اختلاف‌هایی به چشم می‌خورد و بخش‌های مختلف شبکه هنوز اتفاق نظر ندارند اما برای آغاز، گروهی از مورخان را بسیج کرده‌اند تا به تاریخ‌سازی و بازنویسی روایت ایرانیان از خود بپردازند. فعالان داخلی این شبکه تاریخ‌ساز بسیاری‌شان به همان شبکه یهودی و بهایی تعلق دارند که در ترویج این ایدئولوژی ایفای نقش می‌کنند.
گروه تاریخ‌نویس و ایدئولوژی‌پرداز وابسته به شبکه سلطنت‌طلبان، نقاط سیاه تاریخ معاصر ایران را در سه مقطع دوران ناصری، سال‌های انقلاب اسلامی و دوران پسااصلاحات در ایدئولوژی خود برجسته و معرفی می‌کنند. این روایت ایدئولوژیک از تاریخ معاصر در همان ائتلاف خاندان‌های سلطنتی و الیگارشیک ریشه دارد. چنان‌ که می‌دانیم از میان خاندان‌های قجری حاضر در حکومت پهلوی، مهم‌ترین خاندان‌ها به عباس‌میرزا و مظفرالدین‌شاه تعلق داشتند. در روایت شبکه سلطنت‌طلبان و از جمله این طیف، دوران ناصری باید دوران سیاهی تاریخ ایران عنوان شود. در این طریق نویسندگان بیانی و بهایی بیشترین تلاش‌ها را به خرج داده‌اند. سپس دوران شکوهمند!مشروطه و پهلوی از نگاه آنان آغاز می‌شود که این دوره با وقوع انقلاب اسلامی از توقف می‌ایستد. با وجود این، مدتی بعد، دوباره دولت‌هایی بر سر کار می‌آیند که تلاش دارند همان سیاست‌های «توسعه‌گرایانه» دوران پهلوی را البته با سرعتی کمتر به اجرا بگذارند. در ایدئولوژی آنها تمام بدبختی‌های کشور به «انقلاب» بازمی‌گردد و در راستای بد بودن انقلاب تئوری‌پردازی می‌کنند. (اسماعیلی، حمید رضا،شبکه‌سازی از سلطنت‌طلبان در عصر افول سلطنت‌طلبی؛
www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2399/1/190062/0)
اقدامات جریان سلطنت طلب در تقابل بانظام جمهوری اسلامی ایران:
1.تلاش برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران به شیوه های مختلف که این هدف ، اصلی ترین هدف سلطنت طلبان بوده و هست و در این راستا از هیچ اقدامی حتی کودتای نظامی بر علیه ملت ایران خودداری نکردند که تلاش برای انجام کودتای نوژه را باید یکی از این اقدامات دانست که با هماهنگی و همراهی سلطنت طلبان صورت گرفته بود .
2. خط دهی متعدد به دشمنان ملت ایران برای انجام حمله نظامی به ایران که این ماجرا در طی سالهای اخیر به شدت پر رنگ شده است و حتی در رسانه های وابسته به این گروهها تلاش می شود تا اینچنین القاء شود که مردم ایران نیز از حمله نظامی آمریکا به ایران حمایت می کنند به عنوان مثال بهرام آبتین از اعضای سلطنت طلب در برنامه جنبش ایرانبانان شبکه پارس تلویحا خواستار حمایت ناتو و حمله آن به ایران می شود .
3. راه اندازی گروهک های تروریستی همچون انجمن پادشاهی ایران و تندر که دست به عملیات های متعدد تروریستی در ایران زده اند همچون انفجار در حسینه شهدا وابسته به هیات رهپویان وصال که حدود 120 شهید و مجروح بر جای گذاشت .
4. همکاری گسترده با فتنه گران در جریان فتنه 88 و تلاش برای براندازی نظام و نیز انجام انواع ساختار شکنی ها و حرمت شکنی ها در جریان این فتنه که در راس آنها باید به حرمت شکنی عاشورای 88 اشاره کرد که نقش سلطنت طلبان در کنار بهایی ها در آن پر رنگ بود .
5. جنگ نرم در راستای تخریب مرزهای اعتقادی، رواج فساد و بی بند و باری و تهاجم فرهنگی از طریق راه اندازی دهها سایت و شبکه ماهواره ای وابسته و همکاری با شبکه های ماهواره ای مشابه که یکی از مهم ترین آن را باید راه اندازی شبکه من و تو عنوان کرد که هر چند این شبکه ظاهرا از سوی این گروهک راه اندازی نشده است اما سلطنت طلبان نقش مهمی در اداره آن دارند . همچنین ساخت چندین مستند با هدف تطهیر سلطنت طلبان و سرپوش گذاشتن بر جنایت های آنان از جمله مستند زندگی فرح ، جشن های 2500 ساله و اخیرا ساخت مستند رضا شاه ، شاهدی دیگر بر نقش و تاثیر سلطنت طلبان در این شبکه ماهواره ای می باشد . به هر حال یکی از مهمترین اهداف این شبکه عبارت است از فعالیت تخریبی بر علیه فرهنگ و اعتقادات مردم ایران و همان پروژه ای که رژیم پهلوی نیز روزگاری در صدد پیاده کردن آنها بود و البته حاصلش جز اشاعه فساد و بی بند و باری در میان ایرانیان چیز دیگری نبود و اکنون همان خط مشی در میان دست اندرکاران شبکه های ماهواره ای سلطنت از جمله من و تو در جریان است و کار به جایی رسیده است که امروزه تلاش برای عادی سازی اموری همچون همجنس گرایی و رابطه های خارج از خانواده و تضعیف بنیان خانواده و حتی تمسخر آن، به یکی از اصلی ترین اهداف این شبکه ها تبدیل شده است .
منبع خاصی در مورد جریان سلطنت طلب پس از انقلاب اسلامی در اختیار نداریم و این جریان ها را می توان از طریق بررسی مواضع و دیدگاههای این افراد که عمدتاً در شبکه هایی همچون بی بی سی فارسی و صدای آمریکا و شبکه اینترنشنال سعودی و… به فعالیت می پردازند، شناسایی و تحلیل کرد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد