جواب اجمالی:امیرمؤمنان در مناسبتهای متعدد از کمی یاران خود شکوه کردند .عبارت ” آگاه باشید! سوگند به خدا! اگر حمزه و جعفر(ع) زنده وحاضر بودند، آن دو نفر (اولی و دومی) به آن مقام (خلافت) که رسیدند، نمی رسیدند، و اگر حمزه و جعفر بودند، شاهد و ناظر بودند، که آن دو نفر، جان سالمی از میان بیرون نمی بردند و خود را به هلاکت می انداختند.”
از علی ع در باره ماجرای پس از پیامبر و غصب خلافت نقل شده است . و این نشان از جایگاه جناب حمزه و جناب جعفر ابن ابی طالب در کنار پیامبر اسلام و علی ع و جانفشانی آنها دارد .
گرچه در کنار علی ع برخی از اصحاب و یاران حضور داشتند اما جایگاه و منزلت آنان همانند حمزه و جعفر نبود .
دو چیزی که علی(ع) به آن نیاز داشت کسی که از حق بگوید ( جعفربن ابیطالب ) و کسی که از حق دفاع کند (حضرت حمزه) بود .
حمزه شمشیر برّان اسلام و جعفر زبان گویای اسلام بود.
توضیح بیشتر:
عظمت برخی انسان ها وابسته به زمان حیاتشان نیست.
برخی آن قدر بزرگند که در تاریخ نمی گنجند؛ در زمان جاری می شوند و گویا همیشه هستند و این «همیشه بودن« تسلای دل دوست و خار چشم دشمن است.و حمزه، سیدالشهداء، اسدالله و جعفر طیّار از این نوع شخصیت ها بودند.
امام باقر(ع) در ضمن حدیثی، عزّت بنی هاشم را وابسته به حضور جعفر و حمزه می داند و بیان می دارد که اگر آن دو، زنده بودند، کار و سرانجام علی(ع) به گونه ای دیگر رقم می خورد.
بررسی سیره و شخصیت و خدمات حمزه و جعفر در طول تاریخ نشان می دهد که چقدر انسانهای تربیت یافته و نیروهای کارآمد و کارساز، برای اصلاح امر یک ولی و حجت الهی، مفید و موثر خواهند بود و هم برای آنها که می خواهند عهده دار امور شوند و پرچم حمایت و عزت اسلام بر دوش گیرند.
امام علی(علیه السلام) در زمان حکومت خویش بر فراز منبر فرمود:
«أَمَا وَاللهِ لَوْ أَنَّ حَمْزَةَ وَجَعْفَراً کَانَا بِحَضْرَتِهِمَا مَا وَصَلاَ إِلَی مَا وَصَلاَ إِلَیْهِ،وَ لَو کانَا شَاهِدَیهِما لاتَبَقا نَفسَیهِمَا»
آگاه باشید! سوگند به خدا! اگر حمزه و جعفر(ع) زنده وحاضر بودند، آن دو نفر (اولی و دومی) به آن مقام (خلافت) که رسیدند، نمی رسیدند، و اگر حمزه و جعفر بودند، شاهد و ناظر بودند، که آن دو نفر، جان سالمی از میان بیرون نمی بردند و خود را به هلاکت می انداختند.
«أَمَّا حَمْزَهُ فَقُتِلَ یَوْمَ أُحُدٍ وَأَمَّا جَعْفَرٌ فَقُتِلَ یَوْمَ مُوتَهَ وَبَقِیتُ بَیْنَ جِلْفَیْنِ جَافِیَیْنِ ذَلِیلَیْنِ حَقِیرَیْنِ عَاجِزَیْنِ الْعَبَّاسِ وَعَقِیلٍ وَکَانَا قَرِیبَیِ الْعَهْدِ بِکُفْرٍ فَأَکْرَهُونِی وَقَهَرُونِی»
حمزه در نبرد احد کشته شده بود و جعفر در نبرد موته، من بودم و دو عامی تندخوی بدبخت ناتوان خوار؛ عباس و عقیل که تازه از کفر به اسلام روی آورده بودند. مردم مرا ناخوش داشتند و رها کردند.کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۱۶
اما حمزه سیدالشهداء، اسدالله و اسد رسوله که در ابتدای رسالت پیامبر اکرم(ص) تا لحظه ی شهادت، از هیچ گونه حمایت دریغ نکرد و شکاف های ایجاد شده را، با حمایت ها و رشادت های خود از رسول خدا(ص) پُر کرده بود.
بنی هاشم پس از بعثت، در اثر فشار مشرکین، از نظر اجتماعی و اقتصادی ضعیف شدند و این حمزه بود که نگذاشت مشکلات فراوان، بنی هاشم را از پای درآورد.
و در دو جنگ ابتدایی اسلام علیه شرک، یعنی بدر و احد رشادت ها از خود نشان داد و دلاوری ها به خرج داد تا اینکه به شهادت رسید.
حمزه، «بار» نبود، «یار» بود. مانند برخی، از اسلام اعتبار نگرفت، بلکه به اسلام، عزّت و اعتبار بخشید. او سیف الاسلام بود! شمشیر بران اسلام!
و اما جعفر که او نیز علاوه بر دلیری دارای بلاغت و فصاحت کلام بوده و خطیبی بی نظیر در اسلام شناخته می شد و در جریان هجرت مسلمانان به حبشه، وقتی عمروعاص برای برگرداندن مسلمانان به مکه، به حبشه آمد، این جعفر بود که با نجاشی به نحوی با بیان بلیغ خود، نجاشی را متقاعد ساخت، که آنان را در حبشه سکنی دهد.
تا جایی که نجاشی تحت تاثیر کلام جعفر قرار گرفت و از تحویل دادن آنها خود داری نمود. و آنان را همچون شهروندان حبشه، اکرام نمود و عمروعاص را دست خالی به مکه باز فرستاد. جعفر زبان گویای اسلام بود.بررسی سیره و شخصیت و خدمات حمزه و جعفر در طول تاریخ نشان می دهد که چقدر انسانهای تربیت یافته و نیروهای کارآمد و کارساز، برای اصلاح امر یک ولی و حجت الهی، مفید و موثر خواهند بود و هم برای آنها که می خواهند عهده دار امور شوند و پرچم حمایت و عزت اسلام بر دوش گیرند.
حمزه شمشیر برّان اسلام و جعفر زبان گویای اسلام بود.دو چیزی که علی(ع) به آن نیاز داشت.کسی که از حق بگوید و کسی که از حق دفاع کند.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
– الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای۸۰ه)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۲۱۴-۲۱۶.
– المجلسی، محمدباقر (متوفای ۱۱۱۱ه)، بحار الانوار، ج۲۹، ص۴۶۶-۴۶۸، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳ م.
– الطبرسی، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب (متوفای ۵۴۸ه)، الاحتجاج، ج۱ ص۷۵.
– الکلینی الرازی، ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفای۳۲۸ ه)، الاصول من الکافی، ج۸ ص۳۲، ناشر:اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ش.
– الکافی کلینی، ج۸، ص۱۸۹، ح۲۱۶
– تاریخ طبری، ج۲، ص 58
از علی ع در باره ماجرای پس از پیامبر و غصب خلافت نقل شده است . و این نشان از جایگاه جناب حمزه و جناب جعفر ابن ابی طالب در کنار پیامبر اسلام و علی ع و جانفشانی آنها دارد .
گرچه در کنار علی ع برخی از اصحاب و یاران حضور داشتند اما جایگاه و منزلت آنان همانند حمزه و جعفر نبود .
دو چیزی که علی(ع) به آن نیاز داشت کسی که از حق بگوید ( جعفربن ابیطالب ) و کسی که از حق دفاع کند (حضرت حمزه) بود .
حمزه شمشیر برّان اسلام و جعفر زبان گویای اسلام بود.
توضیح بیشتر:
عظمت برخی انسان ها وابسته به زمان حیاتشان نیست.
برخی آن قدر بزرگند که در تاریخ نمی گنجند؛ در زمان جاری می شوند و گویا همیشه هستند و این «همیشه بودن« تسلای دل دوست و خار چشم دشمن است.و حمزه، سیدالشهداء، اسدالله و جعفر طیّار از این نوع شخصیت ها بودند.
امام باقر(ع) در ضمن حدیثی، عزّت بنی هاشم را وابسته به حضور جعفر و حمزه می داند و بیان می دارد که اگر آن دو، زنده بودند، کار و سرانجام علی(ع) به گونه ای دیگر رقم می خورد.
بررسی سیره و شخصیت و خدمات حمزه و جعفر در طول تاریخ نشان می دهد که چقدر انسانهای تربیت یافته و نیروهای کارآمد و کارساز، برای اصلاح امر یک ولی و حجت الهی، مفید و موثر خواهند بود و هم برای آنها که می خواهند عهده دار امور شوند و پرچم حمایت و عزت اسلام بر دوش گیرند.
امام علی(علیه السلام) در زمان حکومت خویش بر فراز منبر فرمود:
«أَمَا وَاللهِ لَوْ أَنَّ حَمْزَةَ وَجَعْفَراً کَانَا بِحَضْرَتِهِمَا مَا وَصَلاَ إِلَی مَا وَصَلاَ إِلَیْهِ،وَ لَو کانَا شَاهِدَیهِما لاتَبَقا نَفسَیهِمَا»
آگاه باشید! سوگند به خدا! اگر حمزه و جعفر(ع) زنده وحاضر بودند، آن دو نفر (اولی و دومی) به آن مقام (خلافت) که رسیدند، نمی رسیدند، و اگر حمزه و جعفر بودند، شاهد و ناظر بودند، که آن دو نفر، جان سالمی از میان بیرون نمی بردند و خود را به هلاکت می انداختند.
«أَمَّا حَمْزَهُ فَقُتِلَ یَوْمَ أُحُدٍ وَأَمَّا جَعْفَرٌ فَقُتِلَ یَوْمَ مُوتَهَ وَبَقِیتُ بَیْنَ جِلْفَیْنِ جَافِیَیْنِ ذَلِیلَیْنِ حَقِیرَیْنِ عَاجِزَیْنِ الْعَبَّاسِ وَعَقِیلٍ وَکَانَا قَرِیبَیِ الْعَهْدِ بِکُفْرٍ فَأَکْرَهُونِی وَقَهَرُونِی»
حمزه در نبرد احد کشته شده بود و جعفر در نبرد موته، من بودم و دو عامی تندخوی بدبخت ناتوان خوار؛ عباس و عقیل که تازه از کفر به اسلام روی آورده بودند. مردم مرا ناخوش داشتند و رها کردند.کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۱۶
اما حمزه سیدالشهداء، اسدالله و اسد رسوله که در ابتدای رسالت پیامبر اکرم(ص) تا لحظه ی شهادت، از هیچ گونه حمایت دریغ نکرد و شکاف های ایجاد شده را، با حمایت ها و رشادت های خود از رسول خدا(ص) پُر کرده بود.
بنی هاشم پس از بعثت، در اثر فشار مشرکین، از نظر اجتماعی و اقتصادی ضعیف شدند و این حمزه بود که نگذاشت مشکلات فراوان، بنی هاشم را از پای درآورد.
و در دو جنگ ابتدایی اسلام علیه شرک، یعنی بدر و احد رشادت ها از خود نشان داد و دلاوری ها به خرج داد تا اینکه به شهادت رسید.
حمزه، «بار» نبود، «یار» بود. مانند برخی، از اسلام اعتبار نگرفت، بلکه به اسلام، عزّت و اعتبار بخشید. او سیف الاسلام بود! شمشیر بران اسلام!
و اما جعفر که او نیز علاوه بر دلیری دارای بلاغت و فصاحت کلام بوده و خطیبی بی نظیر در اسلام شناخته می شد و در جریان هجرت مسلمانان به حبشه، وقتی عمروعاص برای برگرداندن مسلمانان به مکه، به حبشه آمد، این جعفر بود که با نجاشی به نحوی با بیان بلیغ خود، نجاشی را متقاعد ساخت، که آنان را در حبشه سکنی دهد.
تا جایی که نجاشی تحت تاثیر کلام جعفر قرار گرفت و از تحویل دادن آنها خود داری نمود. و آنان را همچون شهروندان حبشه، اکرام نمود و عمروعاص را دست خالی به مکه باز فرستاد. جعفر زبان گویای اسلام بود.بررسی سیره و شخصیت و خدمات حمزه و جعفر در طول تاریخ نشان می دهد که چقدر انسانهای تربیت یافته و نیروهای کارآمد و کارساز، برای اصلاح امر یک ولی و حجت الهی، مفید و موثر خواهند بود و هم برای آنها که می خواهند عهده دار امور شوند و پرچم حمایت و عزت اسلام بر دوش گیرند.
حمزه شمشیر برّان اسلام و جعفر زبان گویای اسلام بود.دو چیزی که علی(ع) به آن نیاز داشت.کسی که از حق بگوید و کسی که از حق دفاع کند.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
– الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای۸۰ه)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۲۱۴-۲۱۶.
– المجلسی، محمدباقر (متوفای ۱۱۱۱ه)، بحار الانوار، ج۲۹، ص۴۶۶-۴۶۸، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳ م.
– الطبرسی، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب (متوفای ۵۴۸ه)، الاحتجاج، ج۱ ص۷۵.
– الکلینی الرازی، ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفای۳۲۸ ه)، الاصول من الکافی، ج۸ ص۳۲، ناشر:اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ش.
– الکافی کلینی، ج۸، ص۱۸۹، ح۲۱۶
– تاریخ طبری، ج۲، ص 58