پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه با یهودیان پیمانی بست و به آنان اجازه داد در مدینه بمانند به شرط آنکه کسی را علیه مسلمانان یاری نکنند. بنی قَینُقاع نخستین قبیلهای بود که این پیمان را شکست و با مسلمانان به ستیز برخاست.[1]
روایت مورّخان درباره آغاز ماجرا، در مجموع دربردارنده سه مطلب است:
1. پیامبر پس از بازگشت از بدر (رمضان سال دوم هجری)، بنی قینقاع را در بازارشان گرد آورد و از آنان خواست که از شکست قریش عبرت گیرند و اسلام آورند؛ یهودیان در پاسخ گفتند که آنان جنگاورند و مانند قریش تن به شکست نخواهند داد.
2. زنی مسلمان، به قصد فروش شیر[2] یا خرید زیور[3] به بازار بنی قَینُقاع رفت و زرگری یهودی به او اهانت کرد و او را به سُخره گرفت. مسلمانی به پشتیبانی زن، زرگر را کُشت و خود در دم به دست دیگر یهودیان کشته شد؛ خبر به پیامبر رسید و او مصاف آراست.
3. هنگامی که آیه ۵۸ سوره انفال بر پیامبر نازل شد، پیامبر با اظهار بیمناکی از بنی قینقاع به جنگ آنان رفت. ابن اسحاق هر سه مطلب را به طور مجزّا نقل میکند، ولی به جای آیه یادشده، از آیاتی دیگر[4] سخن میراند. واقدی گفتههای اول و دوم را به صورتی مرتبط میآورد و ابن سعد تنها سومین مطلب را ذکر میکند. طبری با تلفیق مطالب اول و سوم مینویسد که پس از امتناع یهودیان از پذیرش سخنان پیامبر، این آیه نازل شد. برخی منابع دیگر از سرکشی و عهدشکنی یهودیان، پس از جنگ بدر سخن میرانند، ولی از مصادیق آن چیزی نمیگویند.[5] حدس وات[6] این است که حرکتهایی بر ضد پیامبر وجود داشته که احتمالاً یهودیان، عاملان آنها را تشویق میکردهاند.
پینوشت:
1. ابن اسحاق، سیرت رسول اللّه، ج۲، ص۵۶۱.
2. ابن هشام، سیرة النبی، ج۲، ص۶۳۲.
3. واقدی، کتاب المغازی، ج۱، ص۱۲۷.
4. سوره آل عمران، ۱۲-۱۳
5. ابن اسحاق، سیرت رسول اللّه، ج۲، ص۵۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۹.
6. وات، ص۱۸۱.
اما خیانت بنیقریظه
دلیل اصلی جنگ با بنیقریظه، پیمانشکنی آنان و همکاری با مشرکان مکه در جنگ احزاب علیه مسلمانان بود. بر اساس گزارش منابع تاریخ اسلام، هنگامی که سپاه مشرکان مکه و همپیمانان آنان به مدینه نزدیک شدند، حیی بن اخطب -از یهودیان بنی نضیر که در ساماندهی جنگ احزاب نقشی عمده داشت – به نمایندگی از قریش به دیدار بنیقریظه رفت و موافقت آنان را برای همکاری با قریش در جنگ با مسلمانان جلب کرد.[1] هنگامی که این خبر به پیامبر(ص) رسید گروهی از صحابه از جمله سعد بن معاذ، سعد بن عباده و اسید بن حضیر را برای تحقیق درباره درستی خبر به قلعه بنیقریظه فرستاد. بنیقریظه در دیدار با این گروه به پیامبر(ص) بیاحترامی کرده و پیمان خود با مسلمانان را انکار کردند.[2] موقعیت جغرافیایی محل سکونت بنیقریظه، به آنان اجازه میداد در حالی که مسلمانان مشغول دفاع از خندق بودند از پشت سر به مدینه حمله کنند؛ از همین رو خبر پیمانشکنی بنیقریظه تاثیر مخربی بر روحیه مسلمانان داشت. بر اساس برخی گزارشها، زمانی که مدینه از سوی مشرکان در محاصره بود، بنیقریظه تصمیم گرفتند شبانه به مدینه حمله کنند و برای این مقصود پیامهایی به مشرکان فرستادند و از آنان طلب نیرو کردند. با شنیدن این خبر پیامبر(ص) ۲۰۰ تن از مسلمانان را برای دفاع از مدینه فرستاد که تا صبح تکبیر گفتند و با روشن شدن هوا خطر از میان رفت.[3] یک شب نیز حدود ده نفر از شجاعان و جنگجویان یهودی به شهر حمله کردند اما بعد از ساعتی درگیری با گروهی از مسلمانان بازگشتند.[4] از ابوبکر نقل شده که درباره خطر بنیقریظه میگفت: ما برای کودکان و زنان خود در مدینه، از بنیقریظه بیشتر میترسیدیم تا از قریش و غطفان.[5]به همین دلیل، پیامبر(ص) در همان روز پراکندهشدن دشمنان در غزوه خندق به جنگ بنیقریظه رفت.
پینوشت:
1. واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۵۴-۴۵۶؛ ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، ج۲، ص۲۲۰-۲۲۱.
2. واقدی، المغازی، ج۲، ۴۵۸-۴۵۹؛ ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، ج۲، ص۲۲۱-۲۲۲.
3. واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۶۰.
4. واقدی، المعازی، ج۲، ص۴۶۲.
5. واقدی، المعازی، ج۱، ص۴۶۰.
1. پیامبر پس از بازگشت از بدر (رمضان سال دوم هجری)، بنی قینقاع را در بازارشان گرد آورد و از آنان خواست که از شکست قریش عبرت گیرند و اسلام آورند؛ یهودیان در پاسخ گفتند که آنان جنگاورند و مانند قریش تن به شکست نخواهند داد.
2. زنی مسلمان، به قصد فروش شیر[2] یا خرید زیور[3] به بازار بنی قَینُقاع رفت و زرگری یهودی به او اهانت کرد و او را به سُخره گرفت. مسلمانی به پشتیبانی زن، زرگر را کُشت و خود در دم به دست دیگر یهودیان کشته شد؛ خبر به پیامبر رسید و او مصاف آراست.
3. هنگامی که آیه ۵۸ سوره انفال بر پیامبر نازل شد، پیامبر با اظهار بیمناکی از بنی قینقاع به جنگ آنان رفت. ابن اسحاق هر سه مطلب را به طور مجزّا نقل میکند، ولی به جای آیه یادشده، از آیاتی دیگر[4] سخن میراند. واقدی گفتههای اول و دوم را به صورتی مرتبط میآورد و ابن سعد تنها سومین مطلب را ذکر میکند. طبری با تلفیق مطالب اول و سوم مینویسد که پس از امتناع یهودیان از پذیرش سخنان پیامبر، این آیه نازل شد. برخی منابع دیگر از سرکشی و عهدشکنی یهودیان، پس از جنگ بدر سخن میرانند، ولی از مصادیق آن چیزی نمیگویند.[5] حدس وات[6] این است که حرکتهایی بر ضد پیامبر وجود داشته که احتمالاً یهودیان، عاملان آنها را تشویق میکردهاند.
پینوشت:
1. ابن اسحاق، سیرت رسول اللّه، ج۲، ص۵۶۱.
2. ابن هشام، سیرة النبی، ج۲، ص۶۳۲.
3. واقدی، کتاب المغازی، ج۱، ص۱۲۷.
4. سوره آل عمران، ۱۲-۱۳
5. ابن اسحاق، سیرت رسول اللّه، ج۲، ص۵۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۹.
6. وات، ص۱۸۱.
اما خیانت بنیقریظه
دلیل اصلی جنگ با بنیقریظه، پیمانشکنی آنان و همکاری با مشرکان مکه در جنگ احزاب علیه مسلمانان بود. بر اساس گزارش منابع تاریخ اسلام، هنگامی که سپاه مشرکان مکه و همپیمانان آنان به مدینه نزدیک شدند، حیی بن اخطب -از یهودیان بنی نضیر که در ساماندهی جنگ احزاب نقشی عمده داشت – به نمایندگی از قریش به دیدار بنیقریظه رفت و موافقت آنان را برای همکاری با قریش در جنگ با مسلمانان جلب کرد.[1] هنگامی که این خبر به پیامبر(ص) رسید گروهی از صحابه از جمله سعد بن معاذ، سعد بن عباده و اسید بن حضیر را برای تحقیق درباره درستی خبر به قلعه بنیقریظه فرستاد. بنیقریظه در دیدار با این گروه به پیامبر(ص) بیاحترامی کرده و پیمان خود با مسلمانان را انکار کردند.[2] موقعیت جغرافیایی محل سکونت بنیقریظه، به آنان اجازه میداد در حالی که مسلمانان مشغول دفاع از خندق بودند از پشت سر به مدینه حمله کنند؛ از همین رو خبر پیمانشکنی بنیقریظه تاثیر مخربی بر روحیه مسلمانان داشت. بر اساس برخی گزارشها، زمانی که مدینه از سوی مشرکان در محاصره بود، بنیقریظه تصمیم گرفتند شبانه به مدینه حمله کنند و برای این مقصود پیامهایی به مشرکان فرستادند و از آنان طلب نیرو کردند. با شنیدن این خبر پیامبر(ص) ۲۰۰ تن از مسلمانان را برای دفاع از مدینه فرستاد که تا صبح تکبیر گفتند و با روشن شدن هوا خطر از میان رفت.[3] یک شب نیز حدود ده نفر از شجاعان و جنگجویان یهودی به شهر حمله کردند اما بعد از ساعتی درگیری با گروهی از مسلمانان بازگشتند.[4] از ابوبکر نقل شده که درباره خطر بنیقریظه میگفت: ما برای کودکان و زنان خود در مدینه، از بنیقریظه بیشتر میترسیدیم تا از قریش و غطفان.[5]به همین دلیل، پیامبر(ص) در همان روز پراکندهشدن دشمنان در غزوه خندق به جنگ بنیقریظه رفت.
پینوشت:
1. واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۵۴-۴۵۶؛ ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، ج۲، ص۲۲۰-۲۲۱.
2. واقدی، المغازی، ج۲، ۴۵۸-۴۵۹؛ ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، ج۲، ص۲۲۱-۲۲۲.
3. واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۶۰.
4. واقدی، المعازی، ج۲، ص۴۶۲.
5. واقدی، المعازی، ج۱، ص۴۶۰.