در باره حوادث پس از پیامبر و در چگونگی و کیفیت شهادت حضرت زهرا و فرزندش حضرت محسن و حوادث پس از آن در منابع اهل سنت در بین اهل سنت و در میان شعیان و منابع شیعه و سخنان علمای هر دو گروه اختلاف وجود دارد .
برخی چگونگی شهادت ( حمله به خانه علی ع و ماجرای در و دیوار و شهادت محسن و بیعت خواستن از علی ع و بستن دستان علی و… ) را محل تردید و برخی به صراحت و قاطعیت از تحقق این وقایع دفاع کردند .
مرحوم علامه محمد حسین فضل الله از علمای لبنان از جمله کسانی بود که در وقایع و ماجرای حمله به خانه علی ع و ماجرای در و دیوار و شهادت جناب محسن تردید کرد و سخنانی را مطرح کرد که در شبکه های اجتماعی وجود دارد . گرچه علامه فضل الله کتابی در این باره ننوشت و تردید خود را از لحاظ علمی اثبات نکرد.
در مقابل مرحوم علامه جعفر مرتضی عاملی مورخ معاصر و لبنانی الاصل در کتاب ماساه الزهرا به تمام سخنان و شبهات علامه فضل الله پاسخ دادهاند و ماجراهای پس از پیامبر(ص) و حمله به خانه علی(ع) وماجرای در و دیوار و شهادت محسن و … را بر اساس منابع اهل سنت و شیعه اثبات کرد .
توضیحات بیشتر :
اولا موضوع حمله به خانه حضرت زهرا(ص) از جمله وقایع تاریخى است که افزون بر منابع شیعى در بسیارى از منابع تاریخى اهل سنت نیز آمده است. (ر.ک: عقدالفرید، ابن عبدربه الاندلسى، ج ۴، ص ۲۴۲، دار الکتاب العربى، بیروت؛ انساب الاشراف، بلاذرى، ج ۱، ص ۵۸۶، نشر دارالمعارف، مصر؛ الامامه و السیاسة، ابن قتیبه، ج ۱، ص ۱۳ – ۱۲، منشورات الشریف الرضى، قم).
ثانیا داستان حمله به خانه حضرت علی(ع) چندبار ودر چند مرحله صورت گرفته است.، گاهی حضرت امیر در خانه حضور نداشتند.
ثالثا حضرت زهرا خود به پشت در رفته اند تا شاید باحترام جایگاه ایشون نزد پیامبر(ص) حیا کنند و برگردند.
رابعا اینجور نبوده که حضرت امیر همهجا سکوت کرده باشند، گاهی حتی به درگیری فیزیکی هم رسیده و برخی منابع آن را گزارش کردهاند.
خامسا این که چرا حضرت على(ع) در این باره صبر کرد و با آن همه شجاعت دست به شمشیر نبرد و از حضرت زهرا دفاع نکرد؟ باید گفت گاهى ممکن است چنین برداشتى صورت گیرد که تنها راه رسیدن به حق، استفاده از شمشیر و زور است و تنها مى توان با توسل به نیروى قهریه، بدون در نظر گرفتن شرایط و پیامدهایى که ممکن است به دنبال داشته باشد، حق را ستاند؛ اما سیره پیامبران و به ویژه پیامبر گرامى اسلام(ص) نشان مى دهد که آن بزرگوار نیز هرگز با توسل به زور به دنبال انجام رسالت و تبلیغ دین نبوده اند و حتى در بسیارى از اوقات ستم ها و ظلم هاى روا شده بر خود و پیروانشان را تحمل کرده اند تا بتوانند به مصالحى که آن را براى پیروانشان لازمتر مى دانسته اند، دست یابند. پیامبر گرامى اسلام که اسوه حسنه ما مى باشد، همواره براى دستیابى به حق خود و پیروانشان تا آن زمان که مجبور نمى شده اند، دست به شمشیر نمى برده اند. و گاه مى شد که آن حضرت انجام عملى را تا موعد مقرر آن به تأخیر مى انداخت و یا به خاطر مصالح مسلمانان به پذیرش پیمان هاى ظالمانه اى تن مى داد. مثلاً تمامى مفسران درباره آیه «وَ أَنذِر عَشیِرَتَکَ الأَقرَبینَ» سوره شعرا، آیه ۲۱۴. اتفاق نظر دارند که این آیه در سال سوم بعثت نازل شده است و تا آن زمان هیچ یک از اقوام و خویشان پیامبر دعوت آن حضرت را از زبانشان نشنیده بودند و این تأخیر سه ساله به علت شرایط زمانى و مکانى ویژه بوده است.
مثال دیگر این که در حدود سال ششم هجرت هنگامى که پیامبر با کفار قریش پیمان صلحى را منعقد کرد، هنگام نگارش پیمان نامه آن حضرت، على(ع) را فرا خواند و فرمود: بنویس به نام خداوند بخشنده مهربان! سهیل بن عمرو، نماینده کفار قریش، گفت: این خدایى را که تو مى گویى، من نمى شناسم و تنها بنویس به نام خدا! پیامبر فرمود: همین را بنویس! پس پیامبر(ص) به على(ع) فرمود: بنویس این قرارداد صلحى است بین رسول خدا و سهیل بن عمرو! سهیل گفت: اگر بر پیامبرى تو شهادت مى دادیم که با تو نمى جنگیدیم؛ تنها نام خودت و پدرت را بنویس!در مفاد این قرارداد چنین آمده بود که به مدت ده سال بین مسلمانان و کفار جنگى در نگیرد. و هر شخصى از کفار به پیامبر پناهنده شود، بازگردانیده شود؛ اما اگر از افراد پیامبر کسى به قریش پناهنده شد، بازگشت داده نخواهد شد. مفاد این پیمان نامه هر چند به نظر برخی از صحابه ظالمانه و غیر قابل پذیرش بود، اما پیامبر براى حفظ مصالح امت اسلامى و اهدافى بسیار ژرف تر از انعقادِ یک پیمان صلح آن را پذیرفت. حضرت على(ع) نیز با ملاحظه خطرهایى که در صورت قیام او، جامعه اسلامى را تهدید مى کرد از قیام و اقدام مسلحانه بر علیه ظالمان به حضرت زهرا خوددارى کرد، و با دشمنان خویش سازش نمود تا اصل اسلام محفوظ بماند.
در این جا به چند نمونه از خطرهاى جدى که در آن دوران اسلام و مسلمانان را تهدید مى کرد، اشاره مى کنیم:
۱. خطر مرتدین بسیارى از گروه ها و قبایلى که در سال هاى آخر عمر پیامبر مسلمان شده بودند، هنوز آموزش هاى لازم اسلامى را ندیده بودند و نور ایمان کاملاً در دل آنها نفوذ نکرده بود. از این رو هنگامى که خبر درگذشت پیامبر اسلام در میان آنان منتشر گردید، گروهى از آنان پرچم «ارتداد» و بازگشت به بت پرستى را برافراشتند و عملاً با حکومت اسلام در مدینه مخالفت کرده، حاضر به پرداخت مالیات اسلامى نشدند. اینان با گردآورى نیروى نظامى، نظام نوپاى اسلامى را به شدت مورد تهدید قرار دادند. به همین جهت نخستین کارى که حکومت جدید انجام داد، نبرد با مرتدان بود. در چنین موقعیتى که دشمنان ارتجاعى اسلام، پرچم ارتداد را برافراشته و حکومت اسلامى را تهدید مى کردند، هرگز صحیح نبود که امام(ع) پرچم دیگرى به دست گیرد و قیام نماید.حضرت على(ع) در یکى از نامه هاى خود به مردم مصر، به این نکته اشاره مى کند و مى فرماید: «آن گاه که پیامبر(ص) به سوى خدا رفت، مسلمانان پس از وى در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند. سوگند به خدا، نه در فکرم مى گذشت و نه در خاطرم مى آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا(ص) از اهل بیت او بگرداند، یا مرا پس از وى از عهده دار شدن حکومت باز دارند. تنها چیزى که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوى فلان شخص (ابوبکر) بود. من دست باز کشیدم تا آن جا که دیدم گروهى از اسلام بازگشته، مى خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند. پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارنش را یارى نکنم (و دست به قیام بزنم)، رخنه اى در آن بینم یا شاهد نابودى آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت برشماست، که حکومت کالاى چند روزه دنیاست…
۲. خطر مدعیان دروغین نبوت علاوه بر خطر مرتدین، مدعیان نبوت و پیمبرانى دروغین مانند «مسیلمه»، «طلیحه»، «سجاح» نیز در صحنه ظاهر شده، هر کدام طرفداران و نیروهایى دور خود گرد آوردند و قصد حمله به مدینه را داشتند که با همکارى و اتحاد مسلمانان پس از زحماتى فراوان نیروهاى آنان شکست خوردند.
۳. خطر رومیان خطر حمله احتمالى رومیان نیز مى توانست مایه نگرانى دیگرى براى جبهه مسلمانان باشد، زیرا تا آن زمان مسلمانان سه بار با رومیان درگیر شده بودند. از همین روى رومیان مسلمانان را براى خود خطرى جدى تلقى مى کردند و در پى فرصتى بودند که به مرکز اسلام حمله کنند. اگر حضرت على(ع) دست به قیام مسلحانه مى زد، با تضعیف جبهه داخلى مسلمانان، بهترین فرصت به دست رومى ها مى افتاد که از این ضعف استفاده کنند.
لذا در چنین شرایطی سکوت حضرت على(ع) همانند سکوت پیامبر است که گاهى براى مصلحت یا رفع فتنه سکوت مى نمود؛ مانند جریان طلب نمودن کاغذ و قلم در واپسین روزهاى حیات حضرت رسول(ص) که بعضى از حاضران گفتند: «اِنَّ رسول اللَّه(ص) یَهْجر»؛ (صحیح مسلم، ج ۵، ص ۷۶، دارالفکر، بیروت). پیامبر هذیان مى گوید، یا به قولى: «قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ»؛ (صحیح مسلم، همان؛ صحیح بخارى، ج ۷، ص ۹، دارالفکر، بیروت). درد بر او غالب شده است و بیهوده حرف مى زند. تا جایى که حضرت دستور فرمودند همه از خانه بیرون بروند و از نوشتن صرف نظر کردند و سکوت فرمود.امیر مؤمنان على بن ابى طالب(ع) نیز به خاطر مصالح و رفع فتنه و جلوگیرى از نابود شدن اسلام سکوت کردند. ابو طفیل مى گوید: در روز شورا من در کنار آن خانه – محل شوراى شش نفره – بودم که سر و صدا از اندرون بلند شد. شنیدم که امام على(ع) مى فرمود: «زمانى مردم با ابوبکر بیعت کردند به خدا قسم که من از او سزاوارتر بودم و حق با من بود؛ اما در عین حال اطاعت کردم تا مبادا مردم کافر شوند و گردن یکدیگر را با شمشیر بزنند. سپس ابوبکر براى عمر بیعت گرفت، در حالى که به خدا قسم من سزاوارتر بودم؛ ولى باز هم اطاعت کردم که مبادا مردم کافر شوند و امروز شما مى خواهید با عثمان بیعت کنید، اما به خدا سوگند، من رضایت نمى دهم و اطاعت نمى کنم».در نهج البلاغه نیز مى خوانیم که آن حضرت فرمود: «من رداى خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن درپیچیدم و کنار رفتم، در حالى که در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها و بدون یاور به پا خیزم و حق خود و مردم را بگیرم و یا در این محیط پر خفقان و ظلمتى که پدید آورده اند، صبر کنم؟ محیطى که پیران را فرسوده، جوانان را پیرو مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگى به رنج وا مى دارد. عاقبت دیدم بردبارى و صبر، به عقل و خرد، نزدیک تر است، لذا شکیبایى ورزیدم، ولى به کسى مى ماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد، با چشم خود مى دیدم میراثم را به غارت مى برند».( نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه ۳.)امام(ع) در جای دیگر میفرماید: «خوب مىدانید که من از همه کس به خلافت شایسته ترم. به خدا سوگند، تا هنگامى که اوضاع مسلمین روبه راه باشد و در هم نریزد و به غیر از من به دیگرى ستم نشود، همچنان مدارا خواهم کرد».( نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه ۷۴.) آرى، حضرت على(ع) در برابر ظالمان و غاصبان کاری نکرد، تا زحمت هاى ۲۳ ساله پیامبر و خون شهدایى چون حمزه، جعفر طیار و… به هدر نرود. ایشان به جهت حفظ اسلام از انتقام خودداری کرد تا اصل اسلام باقى بماند.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
عاملی، سید جعفر مرتضی، مأساة الزهراء علیها السلام ، بیروت، دار السیرة، ۱۴۱۸ق.
عاملی، سید جعفر مرتضی، مأساة الزهراء علیها السلام ، رنجهای حضرت زهرا سلام الله علیها / ترجمه محمد سپهری ، قم، تهذیب، ۱۳۸۲ش.
حکمت نامه فاطمى ، پدیدآورنده : محمد محمدی ری شهری و همکار ان ،جمعی از پژوهشگران ، مترجم : محمد مرادی ، محل نشر قم ، ناشر دارالحدیث، ۱۳۹۵
نهج الحیات(فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س))/محمد دشتی/ مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین
بحار الانوار(جلد 43)/محمد باقر مجلسی/ محمد روحانی علی آبادی/ نشر مهام
سیدعزالدین حسینی زنجانی، شرح خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام ، ج ۱ و ۲ /
ناصر مکارم شیرازی، زهراترین بانوی جهان
زندگانی حضرت فاطمه الزهراء(س) و دختران آن حضرت/ سید هاشم رسولی محلاتی/ نشر فرهنگ اسلامی
زندگانی فاطمه زهراء/ سید جعفر شهیدی/ دفتر نشر فرهنگ اسلامی
= سیدمرتضی عسکری؛ به کوشش مهدی دشتی،سقیفه، بررسی نحوه شکل گیری حکومت پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، منیر ۱۳۸۵.
= محمدهادی یوسفی غروی ،تاریخ هجوم به خانه حضرت زهرا (س) نشست علمی: با حضور حجتالاسلام و المسلمین استاد ، فصلنامه تاریخ در آئینه پژوهش.
= یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعهالتاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1429ق
= تاریخ اسلام در آینه پژوهش، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (رحمةاللهعلیه)، ج۲۷، ص۱.
= سیدمرتضی عسکری؛ به کوشش مهدی دشتی،سقیفه، بررسی نحوه شکل گیری حکومت پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، منیر ۱۳۸۵.
برخی چگونگی شهادت ( حمله به خانه علی ع و ماجرای در و دیوار و شهادت محسن و بیعت خواستن از علی ع و بستن دستان علی و… ) را محل تردید و برخی به صراحت و قاطعیت از تحقق این وقایع دفاع کردند .
مرحوم علامه محمد حسین فضل الله از علمای لبنان از جمله کسانی بود که در وقایع و ماجرای حمله به خانه علی ع و ماجرای در و دیوار و شهادت جناب محسن تردید کرد و سخنانی را مطرح کرد که در شبکه های اجتماعی وجود دارد . گرچه علامه فضل الله کتابی در این باره ننوشت و تردید خود را از لحاظ علمی اثبات نکرد.
در مقابل مرحوم علامه جعفر مرتضی عاملی مورخ معاصر و لبنانی الاصل در کتاب ماساه الزهرا به تمام سخنان و شبهات علامه فضل الله پاسخ دادهاند و ماجراهای پس از پیامبر(ص) و حمله به خانه علی(ع) وماجرای در و دیوار و شهادت محسن و … را بر اساس منابع اهل سنت و شیعه اثبات کرد .
توضیحات بیشتر :
اولا موضوع حمله به خانه حضرت زهرا(ص) از جمله وقایع تاریخى است که افزون بر منابع شیعى در بسیارى از منابع تاریخى اهل سنت نیز آمده است. (ر.ک: عقدالفرید، ابن عبدربه الاندلسى، ج ۴، ص ۲۴۲، دار الکتاب العربى، بیروت؛ انساب الاشراف، بلاذرى، ج ۱، ص ۵۸۶، نشر دارالمعارف، مصر؛ الامامه و السیاسة، ابن قتیبه، ج ۱، ص ۱۳ – ۱۲، منشورات الشریف الرضى، قم).
ثانیا داستان حمله به خانه حضرت علی(ع) چندبار ودر چند مرحله صورت گرفته است.، گاهی حضرت امیر در خانه حضور نداشتند.
ثالثا حضرت زهرا خود به پشت در رفته اند تا شاید باحترام جایگاه ایشون نزد پیامبر(ص) حیا کنند و برگردند.
رابعا اینجور نبوده که حضرت امیر همهجا سکوت کرده باشند، گاهی حتی به درگیری فیزیکی هم رسیده و برخی منابع آن را گزارش کردهاند.
خامسا این که چرا حضرت على(ع) در این باره صبر کرد و با آن همه شجاعت دست به شمشیر نبرد و از حضرت زهرا دفاع نکرد؟ باید گفت گاهى ممکن است چنین برداشتى صورت گیرد که تنها راه رسیدن به حق، استفاده از شمشیر و زور است و تنها مى توان با توسل به نیروى قهریه، بدون در نظر گرفتن شرایط و پیامدهایى که ممکن است به دنبال داشته باشد، حق را ستاند؛ اما سیره پیامبران و به ویژه پیامبر گرامى اسلام(ص) نشان مى دهد که آن بزرگوار نیز هرگز با توسل به زور به دنبال انجام رسالت و تبلیغ دین نبوده اند و حتى در بسیارى از اوقات ستم ها و ظلم هاى روا شده بر خود و پیروانشان را تحمل کرده اند تا بتوانند به مصالحى که آن را براى پیروانشان لازمتر مى دانسته اند، دست یابند. پیامبر گرامى اسلام که اسوه حسنه ما مى باشد، همواره براى دستیابى به حق خود و پیروانشان تا آن زمان که مجبور نمى شده اند، دست به شمشیر نمى برده اند. و گاه مى شد که آن حضرت انجام عملى را تا موعد مقرر آن به تأخیر مى انداخت و یا به خاطر مصالح مسلمانان به پذیرش پیمان هاى ظالمانه اى تن مى داد. مثلاً تمامى مفسران درباره آیه «وَ أَنذِر عَشیِرَتَکَ الأَقرَبینَ» سوره شعرا، آیه ۲۱۴. اتفاق نظر دارند که این آیه در سال سوم بعثت نازل شده است و تا آن زمان هیچ یک از اقوام و خویشان پیامبر دعوت آن حضرت را از زبانشان نشنیده بودند و این تأخیر سه ساله به علت شرایط زمانى و مکانى ویژه بوده است.
مثال دیگر این که در حدود سال ششم هجرت هنگامى که پیامبر با کفار قریش پیمان صلحى را منعقد کرد، هنگام نگارش پیمان نامه آن حضرت، على(ع) را فرا خواند و فرمود: بنویس به نام خداوند بخشنده مهربان! سهیل بن عمرو، نماینده کفار قریش، گفت: این خدایى را که تو مى گویى، من نمى شناسم و تنها بنویس به نام خدا! پیامبر فرمود: همین را بنویس! پس پیامبر(ص) به على(ع) فرمود: بنویس این قرارداد صلحى است بین رسول خدا و سهیل بن عمرو! سهیل گفت: اگر بر پیامبرى تو شهادت مى دادیم که با تو نمى جنگیدیم؛ تنها نام خودت و پدرت را بنویس!در مفاد این قرارداد چنین آمده بود که به مدت ده سال بین مسلمانان و کفار جنگى در نگیرد. و هر شخصى از کفار به پیامبر پناهنده شود، بازگردانیده شود؛ اما اگر از افراد پیامبر کسى به قریش پناهنده شد، بازگشت داده نخواهد شد. مفاد این پیمان نامه هر چند به نظر برخی از صحابه ظالمانه و غیر قابل پذیرش بود، اما پیامبر براى حفظ مصالح امت اسلامى و اهدافى بسیار ژرف تر از انعقادِ یک پیمان صلح آن را پذیرفت. حضرت على(ع) نیز با ملاحظه خطرهایى که در صورت قیام او، جامعه اسلامى را تهدید مى کرد از قیام و اقدام مسلحانه بر علیه ظالمان به حضرت زهرا خوددارى کرد، و با دشمنان خویش سازش نمود تا اصل اسلام محفوظ بماند.
در این جا به چند نمونه از خطرهاى جدى که در آن دوران اسلام و مسلمانان را تهدید مى کرد، اشاره مى کنیم:
۱. خطر مرتدین بسیارى از گروه ها و قبایلى که در سال هاى آخر عمر پیامبر مسلمان شده بودند، هنوز آموزش هاى لازم اسلامى را ندیده بودند و نور ایمان کاملاً در دل آنها نفوذ نکرده بود. از این رو هنگامى که خبر درگذشت پیامبر اسلام در میان آنان منتشر گردید، گروهى از آنان پرچم «ارتداد» و بازگشت به بت پرستى را برافراشتند و عملاً با حکومت اسلام در مدینه مخالفت کرده، حاضر به پرداخت مالیات اسلامى نشدند. اینان با گردآورى نیروى نظامى، نظام نوپاى اسلامى را به شدت مورد تهدید قرار دادند. به همین جهت نخستین کارى که حکومت جدید انجام داد، نبرد با مرتدان بود. در چنین موقعیتى که دشمنان ارتجاعى اسلام، پرچم ارتداد را برافراشته و حکومت اسلامى را تهدید مى کردند، هرگز صحیح نبود که امام(ع) پرچم دیگرى به دست گیرد و قیام نماید.حضرت على(ع) در یکى از نامه هاى خود به مردم مصر، به این نکته اشاره مى کند و مى فرماید: «آن گاه که پیامبر(ص) به سوى خدا رفت، مسلمانان پس از وى در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند. سوگند به خدا، نه در فکرم مى گذشت و نه در خاطرم مى آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا(ص) از اهل بیت او بگرداند، یا مرا پس از وى از عهده دار شدن حکومت باز دارند. تنها چیزى که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوى فلان شخص (ابوبکر) بود. من دست باز کشیدم تا آن جا که دیدم گروهى از اسلام بازگشته، مى خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند. پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارنش را یارى نکنم (و دست به قیام بزنم)، رخنه اى در آن بینم یا شاهد نابودى آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت برشماست، که حکومت کالاى چند روزه دنیاست…
۲. خطر مدعیان دروغین نبوت علاوه بر خطر مرتدین، مدعیان نبوت و پیمبرانى دروغین مانند «مسیلمه»، «طلیحه»، «سجاح» نیز در صحنه ظاهر شده، هر کدام طرفداران و نیروهایى دور خود گرد آوردند و قصد حمله به مدینه را داشتند که با همکارى و اتحاد مسلمانان پس از زحماتى فراوان نیروهاى آنان شکست خوردند.
۳. خطر رومیان خطر حمله احتمالى رومیان نیز مى توانست مایه نگرانى دیگرى براى جبهه مسلمانان باشد، زیرا تا آن زمان مسلمانان سه بار با رومیان درگیر شده بودند. از همین روى رومیان مسلمانان را براى خود خطرى جدى تلقى مى کردند و در پى فرصتى بودند که به مرکز اسلام حمله کنند. اگر حضرت على(ع) دست به قیام مسلحانه مى زد، با تضعیف جبهه داخلى مسلمانان، بهترین فرصت به دست رومى ها مى افتاد که از این ضعف استفاده کنند.
لذا در چنین شرایطی سکوت حضرت على(ع) همانند سکوت پیامبر است که گاهى براى مصلحت یا رفع فتنه سکوت مى نمود؛ مانند جریان طلب نمودن کاغذ و قلم در واپسین روزهاى حیات حضرت رسول(ص) که بعضى از حاضران گفتند: «اِنَّ رسول اللَّه(ص) یَهْجر»؛ (صحیح مسلم، ج ۵، ص ۷۶، دارالفکر، بیروت). پیامبر هذیان مى گوید، یا به قولى: «قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ»؛ (صحیح مسلم، همان؛ صحیح بخارى، ج ۷، ص ۹، دارالفکر، بیروت). درد بر او غالب شده است و بیهوده حرف مى زند. تا جایى که حضرت دستور فرمودند همه از خانه بیرون بروند و از نوشتن صرف نظر کردند و سکوت فرمود.امیر مؤمنان على بن ابى طالب(ع) نیز به خاطر مصالح و رفع فتنه و جلوگیرى از نابود شدن اسلام سکوت کردند. ابو طفیل مى گوید: در روز شورا من در کنار آن خانه – محل شوراى شش نفره – بودم که سر و صدا از اندرون بلند شد. شنیدم که امام على(ع) مى فرمود: «زمانى مردم با ابوبکر بیعت کردند به خدا قسم که من از او سزاوارتر بودم و حق با من بود؛ اما در عین حال اطاعت کردم تا مبادا مردم کافر شوند و گردن یکدیگر را با شمشیر بزنند. سپس ابوبکر براى عمر بیعت گرفت، در حالى که به خدا قسم من سزاوارتر بودم؛ ولى باز هم اطاعت کردم که مبادا مردم کافر شوند و امروز شما مى خواهید با عثمان بیعت کنید، اما به خدا سوگند، من رضایت نمى دهم و اطاعت نمى کنم».در نهج البلاغه نیز مى خوانیم که آن حضرت فرمود: «من رداى خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن درپیچیدم و کنار رفتم، در حالى که در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها و بدون یاور به پا خیزم و حق خود و مردم را بگیرم و یا در این محیط پر خفقان و ظلمتى که پدید آورده اند، صبر کنم؟ محیطى که پیران را فرسوده، جوانان را پیرو مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگى به رنج وا مى دارد. عاقبت دیدم بردبارى و صبر، به عقل و خرد، نزدیک تر است، لذا شکیبایى ورزیدم، ولى به کسى مى ماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد، با چشم خود مى دیدم میراثم را به غارت مى برند».( نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه ۳.)امام(ع) در جای دیگر میفرماید: «خوب مىدانید که من از همه کس به خلافت شایسته ترم. به خدا سوگند، تا هنگامى که اوضاع مسلمین روبه راه باشد و در هم نریزد و به غیر از من به دیگرى ستم نشود، همچنان مدارا خواهم کرد».( نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه ۷۴.) آرى، حضرت على(ع) در برابر ظالمان و غاصبان کاری نکرد، تا زحمت هاى ۲۳ ساله پیامبر و خون شهدایى چون حمزه، جعفر طیار و… به هدر نرود. ایشان به جهت حفظ اسلام از انتقام خودداری کرد تا اصل اسلام باقى بماند.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
عاملی، سید جعفر مرتضی، مأساة الزهراء علیها السلام ، بیروت، دار السیرة، ۱۴۱۸ق.
عاملی، سید جعفر مرتضی، مأساة الزهراء علیها السلام ، رنجهای حضرت زهرا سلام الله علیها / ترجمه محمد سپهری ، قم، تهذیب، ۱۳۸۲ش.
حکمت نامه فاطمى ، پدیدآورنده : محمد محمدی ری شهری و همکار ان ،جمعی از پژوهشگران ، مترجم : محمد مرادی ، محل نشر قم ، ناشر دارالحدیث، ۱۳۹۵
نهج الحیات(فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س))/محمد دشتی/ مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین
بحار الانوار(جلد 43)/محمد باقر مجلسی/ محمد روحانی علی آبادی/ نشر مهام
سیدعزالدین حسینی زنجانی، شرح خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام ، ج ۱ و ۲ /
ناصر مکارم شیرازی، زهراترین بانوی جهان
زندگانی حضرت فاطمه الزهراء(س) و دختران آن حضرت/ سید هاشم رسولی محلاتی/ نشر فرهنگ اسلامی
زندگانی فاطمه زهراء/ سید جعفر شهیدی/ دفتر نشر فرهنگ اسلامی
= سیدمرتضی عسکری؛ به کوشش مهدی دشتی،سقیفه، بررسی نحوه شکل گیری حکومت پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، منیر ۱۳۸۵.
= محمدهادی یوسفی غروی ،تاریخ هجوم به خانه حضرت زهرا (س) نشست علمی: با حضور حجتالاسلام و المسلمین استاد ، فصلنامه تاریخ در آئینه پژوهش.
= یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعهالتاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1429ق
= تاریخ اسلام در آینه پژوهش، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (رحمةاللهعلیه)، ج۲۷، ص۱.
= سیدمرتضی عسکری؛ به کوشش مهدی دشتی،سقیفه، بررسی نحوه شکل گیری حکومت پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، منیر ۱۳۸۵.