خانه » همه » مذهبی » سلام.? خسته نباشید.? طاعات و عبادات و روزه هاتون قبول باشه.??حجرالاسود چیه؟⚫ میگن از بهشت اومده درسته؟?چرا مقدسه؟?چرا میبوسندش؟?چرا تکه تکه شده؟(اینترنت نوشته تکه های حجرالاسود رو با سیم نقره به هم وصل کردند.)? میگن حجرالاسود چند بار کنده شده و شکسته و حجمش کمتر شده درسته؟ چرا این بلاها سرش اومده؟ مگه مسلمون ها مراقبش نبودند؟?انگار حجرالاسود فقط چند تکه سنگ سیاه کوچیکه که داخل یه چیز لعاب مانندی گذاشتند و کذاشتندش روی دیوار کعبه و یه قاب نقره ای هم گذاشتند روش درسته؟(انگار همه اون چیزی که وسط اون قاب نقره ای هست حجرالاسود نیست؟)? این که میگن حجرالاسود قبلا سفید بوده بعدا سیاه شده درسته؟ چرا سیاه شده؟⬜⬛ممنون.?

سلام.? خسته نباشید.? طاعات و عبادات و روزه هاتون قبول باشه.??حجرالاسود چیه؟⚫ میگن از بهشت اومده درسته؟?چرا مقدسه؟?چرا میبوسندش؟?چرا تکه تکه شده؟(اینترنت نوشته تکه های حجرالاسود رو با سیم نقره به هم وصل کردند.)? میگن حجرالاسود چند بار کنده شده و شکسته و حجمش کمتر شده درسته؟ چرا این بلاها سرش اومده؟ مگه مسلمون ها مراقبش نبودند؟?انگار حجرالاسود فقط چند تکه سنگ سیاه کوچیکه که داخل یه چیز لعاب مانندی گذاشتند و کذاشتندش روی دیوار کعبه و یه قاب نقره ای هم گذاشتند روش درسته؟(انگار همه اون چیزی که وسط اون قاب نقره ای هست حجرالاسود نیست؟)? این که میگن حجرالاسود قبلا سفید بوده بعدا سیاه شده درسته؟ چرا سیاه شده؟⬜⬛ممنون.?

تشکر، خداوند عبادات همه مومنان را باحسن وجه قبول کند.حَجَرُ الْأسْوَدْ، سنگی مقدّس، دارای پیشینه کهن و جایگاهی ویژه در فرهنگ اسلامی و مناسک حج است. این سنگ در رُکن شرقی کعبه (که به رکن اسود یا رکن حَجَری نیز معروف است) در ارتفاع یک متر و نیم از زمین نصب شده است.حجرالاسود پیش از اسلام نیز مورد احترام بود؛ با این حال هیچ‌گاه در طول تاریخ (حتی در دوره جاهلیت که پرستش سنگ‌ها رایج بود) مورد پرستش واقع نشد.[۱]این سنگ چند بار شکسته و خرد شده است. به همین دلیل ملاطی از چسب ساخته و تکه‌های سنگ را در آن قرار داده‌اند.
حجر الاسود به معنای «سنگ سیاه» است که این نام به علت رنگ سیاهش به آن داده شده است. برخی از آن با عنوان «حجرالأسود» (سنگ خوشبخت و خوش‌اقبال) یاد کرده‌اند.[۲] به‌ نوشته ابن‌ظهیره، اگر «أسود» از ریشه «سَوْدَد» به معنای سروری و سیادت باشد، «حجرالأسود» به معنای سنگی خواهد بود که منزلت آن از همه سنگ‌ها برتر و بالاتر است.[۳]
شکل ظاهری
حجرالاسود، صیقلی و به شکل بیضی نامنظم است. رنگ آن سیاه مایل به سرخ است و لکه‌های سرخ‌رنگ و رگه‌های زردرنگی بر روی آن دیده می‌شود.[۴] گفته شده که تیرگی و سیاهی شدید آن به‌سبب آتش‌سوزی کعبه بوده است که یک بار در دوره جاهلیت و بار دیگر در زمان حکومت یزید بن معاویه روی داد.[۵]امروزه تنها هشت تکه از حجرالاسود قابل مشاهده است

در طی تاریخ، این سنگ بارها مورد حمله افراد مختلفی قرار گرفته و خرد شده است. به همین دلیل ملاطی از چسب ساخته‌اند و آن تکه‌ها را در آن قرار داده‌اند. از این رو، توصیف دقیق و کامل حجرالأسود برای ما میسر نیست؛ زیرا به علت ملاطی که دور سنگ را گرفته است اکنون تنها هشت قطعه کوچک از سنگ دیده می‌شود که بزرگ‌ترین آنها به اندازه یک خرماست. روایت می‌شود که این قطعه‌ها مجموعاً پانزده عدد بوده‌اند که هفت عدد آنها در میان ملاط قهوه‌ای رنگ ـ نگهدارنده‌ای که هر استلام‌کننده حجرالأسود آن را مشاهده می‌کند ـ پنهان شده است.[۶] بی‌ترید قرن‌ها تماس دستان بشر با این سنگ و ملاط دور آن، موجب صیقلی‌تر شدن و تغییر رنگ آن شده است.

یکی از جهانگردان غربی که در قرن نوزده به مکه سفر کرده است، حجر الاسود را چنین توصیف کرده است:
این سنگ یک بیضی نامنظم است که حدود هفت اینچ (۱۸ سانتی‌متر) قطر دارد و سطحی ناهموار دارد. این سنگ از حدود یک دوجین سنگ‌های کوچک‌تر با اندازه‌ها و شکل‌های مختلف تشکیل شده است که به وسیله مقداری ملاط به‌خوبی به هم دیگر چسبانده و صیقلی شده‌اند. چنین به نظر می‌رسد که این سنگ با ضربه‌ای خشونت‌آمیز، به قطعات متعددی خرد شده و مجددا به هم چسبانده شده است.[۷]
این مخلوط سنگ و ملاط نیز داخلی قابی بیضی‌شکل که از نقره ساخته‌شده است قرار دارد. نخستین کسی که برای حجر الاسود قاب نقره ساخت، عبدالله بن زبیر بود و از آن پس پیوسته خلیفگان و امیران و ثروتمندان نسبت به ساخت قاب از طلا و نقره اقدام کرده‌اند. آخرین کسی که پیش از دوران سعودی قابی از نقره خالص برای حجرالأسود تقدیم کرد سلطان محمد رشاد خان بود که در سال ۱۳۳۱ه بدین کار همت گماشت. در سال ۱۳۶۶ه ملک عبدالعزیز قسمتی از این قاب را نوسازی کرد و در سال ۱۳۷۵ه ملک سعود قاب محمد رشاد را با قاب جدید دیگری از نقره خالص جایگزین ساخت. [۸]
در روایات دینی
در قرآن کریم ذکری از حجرالاسود به میان نیامده، ولی بنابر حدیثی از امام صادق(ع) حجرالاسود یکی از آیات بینات بیت‌اللّه‌الحرام است که ذکرشان در آیه ۹۷ سوره آل عمران آمده است.[۹]در احادیث، خاصه احادیث شیعه، نکات درخور توجهی راجع به حجرالاسود (معمولاً با تعبیر «الحَجَر») آمده است. از جمله اینکه حجرالاسود در اصل، یکی از فرشتگان بوده که پیش از همه فرشتگان به میثاق الهی متعهد شده و اقرار کرده است؛ خداوند نیز او را امین بر همه آفریدگان قرار داده و میثاق همه بندگان را به ودیعت به او سپرده است، سپس همه خلایق را فراخوانده تا همه ساله نزد این فرشته امانتدار میثاق، تجدید عهد کنند. ازاین‌رو، آن فرشته را در بهشت، ملازم آدم قرارداد تا یادآور عهد و میثاق به او باشد. اما چون آدم عصیان کرد و از بهشت رانده شد و به زمین هبوط کرد و سپس توبه نمود، خداوند همین فرشته را به صورت دُرّ سفیدی نزد وی فرستاد و عهد و میثاقِ از یاد رفته را به یادش آورد. همین دُرّ سفید را آدم با خود داشت تا آن را به مکه رساند و در هنگام بنای کعبه آن را در همانجا قرار داد که میثاق گرفته شده بود (تَراءی لَهُمْ)؛ در روز رستاخیز هم حجرالاسود گواه کسانی خواهد بود که در کنار آن تجدید میثاق کرده‌اند.[۱۰]
همچنین بر اساس برخی روایات رنگ حجرالاسود در آغاز از شیر سفیدتر و از خورشید درخشان‌تر بوده و به‌سبب آنکه مشرکان آن را لمس کرده‌اند[۱۱] و نیز گناهان بندگان[۱۲] تیره شده است. در حدیث دیگری آمده که حجرالاسود در کوه ابوقبیس به صورت امانت نگهداری می‌شد. پس از اینکه حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع)‌ در بنای کعبه به موضعی رسیدند که باید حجرالاسود را در آن می‌نهادند این امانت به آنان برگردانده و در جای خود نهاده شد.[۱۳]بنا بر برخی روایات، هنگامی که حضرت ابراهیم(ع) خانه کعبه را بنا می‌کرد، جبرئیل این سنگ را از بهشت آورد تا در گوشه‌ای از دیوار کعبه قرار گیرد و شاخصی برای آغاز طواف باشد.[۱۴]نیز روایت شده که در مناقشه محمد بن حنفیه با امام سجاد(ع)، حجرالاسود با آن حضرت سخن گفته و گواهی داده که امامت پس از امام حسین(ع) بدو رسیده است.[۱۵]در روایتی نیز نقل شده که امام زمان(عج) پس از ظهور، بر حجر الاسود تکیه کرده و با مردم بیعت می‌کند.[۱۶]
تقدس
امام علی‌(ع) گفت‌وگویی با خلیفه‌ی دوم پیرامون حجر الأسود دارد: روزی خلیفه‌ی دوم از کنار حجر الأسود می‌گذشت،‌ بدان رو کرده، گفت: ای سنگ! ما می‌دانیم که تو تنها یک سنگی، نه نفعی به ما می‌رسانی و نه ضرری را متوجه ما می‌گردانی، تنها به‌جهت این‌که شاهد بودیم پیامبر تو را دوست می‌داشت، تو را دوست می‌داریم. در این هنگام امام علی(ع) فرمود: «چه می‌گویی ای پسر خطّاب! همانا به خدا قسم، خداوند این سنگ را در روز قیامت زنده می‌کند در حالی‌که یک زبان و دو لب دارد و گواهی می‌دهد برای آنانی که بر میثاق خود پایبند بودند. این سنگ به منزله دست راست خداوند است که به وسیله آن خلق با او بیعت کنند». بعد از این کلام، عمر گفت: خدا ما را در شهری نگه ندارد که در آن علی بن ابی‌طالب حضور ندارد.[۱۷]مکارم شیرازی با تکیه بر این رفتار رایج مسلمانان، از عملکرد شیعیان در بوسیدن ضریح حرم پیامبر(ص) و امامان دفاع می‌کند و می‌گوید همان طور که بوسیدن قرآن و حجر الاسود شرک نیست و هدف از آن احترام به قرآن و حجر الاسود است، بوسیدن حرم‌ها و ضریح هم هدفی جز احترام ندارد. [۱۸]
احکام فقهی
فقها، به استناد احادیث، نقطه شروع و پایان محاسبه شوط‌ها (= دورها) را در طواف، حجرالاسود می‌دانند و لمس و بوسیدن آن را مستحب می‌شمرند.[۱۹]
استلام الحجر
در احادیث بر دعا در کنار حجرالاسود و لمس کردن و بوسیدن آن (استلام) و به‌ویژه بر تجدید عهد بر توحید و رسالت و به گواه گرفتن حَجَر نیز تأکید شده است.[۲۰] در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است که حجر الاسود دست راست خداوند در روی زمین است، کسی که آن را مسح کند دست خدا را مسح کرده است.[۲۱] شاید بتوان گفت این مسح کردن به معنای یادآوری و تجدید ایمان است.

حوادث تاریخی
هنگام تجدید بنای کعبه در دوره جاهلیت ـکه هر یک از قبایل قریش می‌خواست افتخار نصب حجرالاسود، نصیب خودش گردد و نزدیک بود پیکار خونینی میان آنان درگیردـ با تدبیر حضرت محمد(ص) که در آن هنگام جوان بود، همه قبایل و طوایف قریش در این افتخار شریک شدند.[۲۲] (نک: نصب حجرالاسود توسط پیامبر)

در ماجرای پناهنده شدن عبداللّه بن‌زبیر و یارانش به مسجدالحرام در سال ۶۴، کعبه مورد هتک حرمتِ سپاهیان یزید بن معاویه قرار گرفت و برخی از قسمت‌های آن در آتش سوخت. به سبب این آتش‌سوزی، حجرالاسود سه تکه شد و بعدها عبدالله بن زبیر پاره‌های جدا شده آن را با نقره به هم وصل کرد.[۲۳] او را نخستین کسی دانسته‌اند که در مورد حجرالاسود چنین کرده است.[۲۴] پس از این حادثه، به پیشنهاد عبداللّه‌بن زبیر، کعبه بازسازی شد. در مورد اینکه چه کسی یا کسانی حجرالاسود را در جایگاهش نهادند، اختلاف‌نظر هست.[۲۵] بنابر گزارشی، عبدالملک ‌بن‌مروان (متوفی ۸۶)، از خلفای اموی، نیز به بازسازی و ترمیم کعبه پرداخت و در جریان آن، امام سجاد(ع) حجرالاسود را در جایگاهش نهاد.[۲۶]
بند و بست‌های نقره‌ای که به دستور عبداللّه بن‌زبیر حجرالاسود را به وسیله آنها محکم کرده بودند، به مرور زمان آسیب دید و در زمان هارون الرشید (متوفی ۱۹۳)، خلیفه عباسی، از بیم اینکه به حجرالاسود آسیبی برسد، با الماس در سنگ‌های پیرامون آن سوراخ‌هایی ایجاد کردند و آنها را با نقره پر کردند.[۲۷]
در ۳۱۷ در فتنه قرامطه ـ که به فرماندهی ابوطاهر قرمطی (متوفی ۳۳۲) در مکه روی داد و قرمطیان به خانه خدا حمله بردندـ حجرالاسود تکه‌تکه و از جای کنده شد. ابوطاهر پاره‌های این سنگ را به سرزمین خود، هَجَر (احساء کنونی، مرکز بحرین قدیم)، برد و تا سال ۳۳۹ که حجرالاسود به کعبه بازگردانده شد،[۲۸] مردم به جایگاه خالی آن تبرک می‌جستند.[۲۹]
گزارش‌های مختلفی در مورد چگونگی بازگردانده شدن حجرالاسود به جایگاه اصلی‌اش وجود دارد.[۳۰] از جمله گفته شده است مطیع، خلیفه عباسی، حجرالاسود را در قبال پرداخت سی هزار دینار از قرمطیان پس گرفت[۳۱] ولی این گزارش صحیح دانسته نشده است.[۳۲]
بر پایه گزارشی دیگر، هنگامی که بَجْکم ترکی (ماکانی)، امیرالامرای بغداد در زمان‌الراضی باللّه و متقی‌للّه، از قرمطیان خواست در برابر دریافت پنجاه هزار دینار، حجرالاسود را باز پس فرستند، آنان امتناع کردند،[۳۳] اما کردی این مطلب را که قرمطیان در قبال پس دادن حجرالاسود پولی دریافت کرده باشند نادرست دانسته است. [۳۴] درواقع پس از مرگ ابوطاهر قرمطی بود، که قرمطیان دانستند محال است به هدفشان برسند بنابراین سنبربن حسن قرمطی، در روز عید قربان ۳۳۹، حجرالاسود را -که در این مدت به خوبی و در پوششی نقره‌ای نگه‌داری می‌شدـ در حضور فرماندار مکه از درون جوال بیرون آورد و با همان پوشش نقره‌ای در جایگاهش نهاد.[۳۵] در ۳۴۰، چند ماه پس از بازگردانده شدن و نصبِ دوباره حجرالاسود، پرده‌داران کعبه آن را از جایگاهش بیرون آوردند و با به کارگیری طوق جدیدی از نقره محکم‌تر کردند. این طوق در ۵۸۵ به دستور داوود بن عیسی حسنی، فرمانروای مکه، برداشته شد.[۳۶]
در ۳۶۳، مردی از سرزمین روم با دریافت مال بسیار مأموریت یافت حجرالاسود را با خود ببرد. وی در ظاهرِ مردی مستمند، در حالی که تنها یکی دو تن به طواف مشغول بودند، به کنار حجرالاسود رفت و با تیشه، ضربه سختی به آن زد و چون آهنگ ضربه دیگری کرد، مردی یمنی که در طواف بود، با خنجر او را سخت زخمی کرد. سپس مردم از اطراف مسجد جمع شدند و پس از آنکه او را به بیرون از مسجدالحرام بردند، هیزم بسیار فراهم کردند و او را در آتش سوزاندند.[۳۷]
در حوادث سال ۴۱۳ نیز آورده‌اند که مردی با گُرز، ضربات سختی بر حجرالاسود زد که بر اثر آن، سنگ شکافته شد و تکه‌های ریزی از آن بر زمین ریخت.[۳۸] ابن‌اثیرــ که این رویداد را ذیل حوادث سال ۴۱۴ آورده ــ آن مرد را کافر و اهل سرزمین مصر معرفی کرده و گفته است که مردم، او و گروهی از همکاران و یارانش را در آتش سوزاندند.[۳۹] پس از آن، خاندان بنی‌شیبه پاره‌های ریز و درشت حجرالاسود را جمع‌آوری کردند و آنها را به‌هم چسباندند.[۴۰] کردی نیز به نقل از بتنونی در الرِّحْلَةُ الحِجازِیة، سال وقوع این حادثه را ۴۱۱ ذکر کرده و آورده است که به نظر برخی، یکی از حاکمان فاطمی، با این قصد که مردم از کعبه روی‌گردان شوند و به مسجد او در قاهره روی آورند، این مرد را برای نابود کردن حجرالاسود به مکه فرستاده بود.[۴۱] نقل کرده اند که مردی از عجم نیز که در ۹۹۰ با گرُز، ضربه‌ای سخت به حجرالاسود وارد کرد، در همانجا به قتل رسید.[۴۲]
هنگام بازسازی کعبه در عهد سلطان مراد عثمانی در ۱۰۴۰، حجرالاسود چهار تکه شد و پس از آزمایشهای فراوان، از ترکیب موادی مخصوص، چسبی ساختند که پاره‌های آن را به‌خوبی به هم وصل کردند. در این بازسازی، حجرالاسود نیز نصب شد.[۴۳]
پی‌نوشت:
1. محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۴۱؛ مروارید، قوامیس الحج، ص۸۴۶
2. رجوع کنید به دهخدا، لغتنامه، ذیل مادّه؛ مروارید، قوامیس الحج، ص۸۴۶
3. ابن‌ظهیره، الجامع اللطیف، ص۴۱
4. خربوطلی، تاریخ الکعبة، ص۲۱
5. ازرقی، اخبار مکة، ص۳۲؛ رجوع کنید به سطور بعد
6. کردی،، مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی، ص۱۰۱
Quoted in Hughes, A Dictionary of Islam, p. 154.7 .
8. عبیدالله کردی، مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی، ص۱۰۱
9. رجوع کنید به عیاشی، کتاب التفسیر، ج ۱، ص۱۸۷؛ کلینی، الکافی، ج ۴، ص۲۲۳
10. کلینی، الکافی، ج ۴، ص۱۸۵ـ۱۸۶
11. کلینی، الکافی، ج ۴، ص۱۹۱؛ نیز رجوع کنید به ابن‌حنبل، مسند، ج ۱، ص۳۰۷، ۳۲۹
12. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۱۸
13. کلینی، الکافی، ج ۴، ص۲۰۵
14. رجوع کنید به ازرقی، اخبار مکة، ص۳۱ـ۳۲؛ طبری، ج ۱، ص۲۵۱
15. کلینی، الکافی، ج ۱، ص۳۴۸
16. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۸۵.
17. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۰۹، ج۱۳، ص۳۲۰-۳۲۱.
18. مکارم، داستان یاران، ص ٨٦.
19. برای تفصیل رجوع کنید به شهیدثانی، الروضة البهیة، ج ۲، ص۲۶۲؛ مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة، ج ۷، ص۱۶۶؛ نیز رجوع کنید به جزیری، ‌الفقه علی المذاهب الاربعة، ج ۱، ص۶۵۵ـ ۶۵۸؛ مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسة، ص۲۳۶
20. برای نمونه رجوع کنید به کلینی، الکافی، ج ۴، ص۴۰۲ـ۴۰۴؛ ابن‌بابویه، مَن لایحضُرُه الفقیه، ج ۲، ص۵۳۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۶، ص۲۱۶ـ۲۲۸
21. کلینی، الکافی، ج۴، ص۴۰۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۳، ص۳۲۴
22. برای اطلاع از شرح این ماجرا رجوع کنید به ابن‌هشام، سیرة النبی، ج ۱، ص۱۲۷
23. رجوع کنید به ازرقی، اخبار مکة، ص۱۳۸ـ۱۴۰؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص۱۰۱ـ۱۰۲
24. رجوع کنید به محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۱؛ حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص۱۱۴
25. رجوع کنید به ازرقی، اخبار مکة، ص۱۴۰ـ۱۴۴؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص۱۰۳ـ۱۰۹
26. قطب‌راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص۲۶۸
27. فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۲؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص۱۰۹
28. محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۲
29. فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳
30. رجوع کنید به فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۲ـ۲۶۴
31. فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۲
32. فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳
33. فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳؛ کردی، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۲
34. محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۳
35. فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۳ـ۲۶۴؛ برای اطلاع بیشتر درباره این ماجرا رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص۱۱۵ـ۱۱۸
36. رجوع کنید به فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳ـ۱۹۴؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۴
37. محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۴؛ نیز رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص۱۱۹
38. رجوع کنید به فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳ـ۱۹۴؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۴
39. ابن‌اثیر، الکامل، ج ۹، ص۳۳۲
40. ابن‌اثیر، الکامل، ج ۹، ص۳۳۲؛ فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳ـ۱۹۴؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۴؛ نیز رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص۱۱۹ـ۱۲۰
41. محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۵
42. محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۵؛ حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص۱۲۰
43. محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد