عصراسلام: هنوز چند ساعتی از زلزله نگذشته بود که به مدد تلفنهای همراه و شبکههای اجتماعی صدها ویدئو از خرابی پس از زلزله منتشر شد و در همان یکی، دو روز اول هم موجی از کمپینهای مردمی به راه افتاد.
در این میان سلبریتیها و چهرههای شناختهشده عرصههای مختلف هم پا به میدان گذاشتند و با انتشار شمارهکارت در ساعاتی کم کمکهای چندصدمیلیونی و حتی میلیاردی از مردم دریافت کردند. چهرههای محبوب سیاست، هنر، ورزش و… اما در همان هفته اول و پس از حضور در شهر زلزلهزده متوجه شدند کمککردن به زلزلهزدگان و بازسازی شهر ویران، روندی پیچیده و کاری دشوار است و به همین دلیل به شهرهای خود بازگشتند تا برنامهای مدون برای حسابهای حالا پرشده خود تدوین کنند. هفتهها، ماهها و حالا حتی سالها از آن زلزله میگذرد و همچنان تکلیف بخش وسیعی از این پولهای مردمی که به حساب سلبریتیها واریز شد، نامشخص است. […]
سیدمرتضی هاشمیمدنی، جامعهشناس و محقق پسادکترا در دانشگاه ادینبورا در همین رابطه در یادداشتی برای «شرق» نوشت: نکته اول این است که باید به خاطر داشته باشیم تمام کارکردها و اعمال جامعه را نمیتوان ساماندهی کرد. جامعه و دغدغههایش و احساس مسئولیت مردم در امور خیریه و حس نوعدوستی در میانه بحران امری نیست که بتواند مدام در چارچوبهای محدود قوانین گنجانده و ساماندهی شود. در زمانه بحران مردم سعی میکنند شبکههای خودجوش را تشکیل دهند و به هم کمک کنند.
این حس همبستگی فرای تشکلها و قوانین و مسئولیتهای سازمانهاست و تلاش برای ساماندهی حداکثری آن لزوما منجر به هدایت سیل کمکهای مردم به سمت نهادهای مسئول نخواهد شد. برعکس گاهی این دخالتها باعث پژمردهشدن حس نوعدوستی و صدمهدیدن جنبشهای مردمی همراهی با هموطنان آسیبدیده خواهد شد. دخالت بیجا و مکرر دولتها در حیات اجتماعی مردم وقتی همراه با بحران اعتماد مردم به دستگاههای رسمی باشد، ممکن است به آن حس نیکوکاری تا حدی ضربه بزند.
اما نکته دیگر هم این است که در گذشته شاهد بودیم سلبریتیها و افراد مشهور در مواقع بحران، میتوانند سیلی از کمکهای مردمی را بسیج کنند. اما در نهایت چون تجربهای در زمینه مدیریت بحران و جبران مصائب ناشی از زلزله و سیل ندارند، کمکهای مردمی را بهطرز شایستهای به دست مردم نمیرسانند. این هدررفتن منابع کمک مردمی هم کمکی به جلب اعتماد مردم در آینده نخواهد کرد و از تعداد کمکها به سازمانهای رسمی و حرفهای کمکرسانی مثل هلالاحمر خواهد کاست. در واقع، ما اینجا با یک تناقض روبهرو هستیم. از طرفی، نمیشود مدام بر همه عملکردهای جامعه نظارت کرد. از سوی دیگر، در برخی موارد این اعتماد مردم به سلبریتیها دردسرساز شده. راهحل میانه چیست؟
به نظر من باید به قدرت یادگیری جامعه از اشتباهاتش باور داشت. زمانی در انتخاباتهایی مثل انتخابات شورای شهر اول و دوم احزاب به سمت نامزدکردن سلبریتیها رفتند. مردم هم از این کار استقبال کردند و به کشتیگیر و ورزشکار برای کرسیهای تخصصی اداره امور شهری اعتماد کردند. اما نتیجه آنقدرها هم مطلوب نبود. ما بهصورت جمعی از این تجربه انتخاباتی چیزهایی آموختیم. بر اثر آن اشتباه در رأیدادن همه ما یک قدم رو به جلو حرکت کردیم. بعد از آن دیگر نه احزاب از این تکنیک برای رأیآوردن استفاده کردند و نه مردم به انتخاب سلبریتیها بهعنوان نماینده و مسئول اشتیاقی نشان دادند. در مورد گردآوری کمک برای بحرانها هم تجربیات مشابهی داشتهایم. باید به قدرت یادگیری جامعه از اشتباهاتش ایمان داشته باشیم. دلمشغولی مدام مسئولان، ساماندهی همه روندهای اجتماعی آسیبزاست. دغدغه مدام مسئولان کنترلکردن تلاشهای مردم برای سازماندهی خودجوش زندگی اجتماعیشان نشان از عدم درک درست مکانیسمهای خودتنظیمی جامعه دارد.
راهحل میانه اطلاعرسانی در مورد تبعات منفی کمک به سلبریتیهاست. در کنار آن نظارت قوه قضائیه و نهادهای مسئول بر فرایند بهمقصدرسیدن کمکهای مردمی اطمینانبخش خواهد بود. راهحل در بازیافتن اعتماد مردم به نهادهای تخصصی کمکرسانی مثل هلالاحمر است. راهحل در ارتباطگیری فعال نهادهای رسمی با سلبریتیها و معرفی توانمندیهای نهادهای رسمی به آنهاست. بهصورتیکه سلبریتیها دچار این توهم نشوند که لزوما توانایی زیادی در مدیریت بحران دارند و به چشم ببینند که کمکرسانی هم امری تخصصی است.
این متن مختصر را برای گزارشی با عنوان “محدود کردن سلبریتیهای خیر” در صفحهی جامعهی روزنامهی شرق نوشتهام. مرتضی هاشمی