سوره بقره آیه ۶۲ – ایمان واقعی
۱۳۹۲/۰۵/۲۸
–
۲۶۶۳ بازدید
در آیه ۶۲ سوره بقره آمده کسانی که به ظاهر ایمان آوردنداگر واقعا ایمان بیاورند نه ترسی برآنان است ونه اندوهگین می شوند.
چطور می توان ایمان واقعی داشت؟
در پاسخ به مطالب زیر توجه کنید .
1.ایمان از نظر لغوى به معناى گرویدن، عقیده داشتن، ایمن کردن و باور داشتن است (فرهنگ معین).
و از نظر اصطلاحى ایمان عبارت است از معرفت یقینی توأم با اطمینان قلبی نسبت به اعتقادات اصیل دینی(اصول و فروع آن) که علامت وجود آن تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل نسبت به خداوند متعال و رسول او و اشتیاق به عمل و اطاعت نسبت اوامر ایشان می باشد.
ایمان در حقیقت نیرویی است که باعث می شود انسان با شجاعت و قدرت و صدق و اخلاص برای رضای خدا تلاش و با دشمنان خدا جهاد کند و در مسیر قرب الهی قرار بگیرد و با آرامش کامل به دور از هر گونه شک و شبهه ای به انجام وظایف فردی و اجتماعی خود همت گمارد و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای هراس به خود راه ندهد، علامت ایمان این است که فرد مومن حتی از مرگ در این راه نگرانی ندارد و آن را شهادت در راه خدا می داند و از آن استقبال می کند. ایمان، یعنی باور کنی که تو هر چه داری از خدا است, و هر چه می خواهی داشته باشی نیز باید از خدا برسد و تمام وجودت وابسته به خدا است و درمان تمام دردهای تو نیز خدا است و او است که باید تمامی ضعف ها و نقص هایت را جبران کند.
2.ایمان رتبه اى بالاتر از اسلام است چنان که در تعریف ایمان آوردیم، ایمان معرفتى است که اشتیاق درونى به عمل صالح و طاعت خدا و پیامبر را به همراه دارد کسى که با اکراه از فرامین الهى پیروى مى کند و یا ترک اطاعت پروردگار مى نماید، مؤمن نیست. کسى در ایمان خود صادق است که با میل و رغبت درونى از خداوند و اولیاء او پیروى مى کند و فرمان مى برد و هیچ وسوسه اى او را به تردید نمى اندازد: انما المؤمنون الذین آمنوا باللَّه و رسوله ثم لم یرتابوا وجهدوا بأموالهم و أنفسهم فى سبیل اللَّه اولئک هم الصدقون ـــ در حقیقت، مؤمنان کسانى اند که به خدا و پیامبر او گرویده و دیگر شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند؛ اینان راستگویانند. (حجرات، 15).
اکنون اگر انسان مؤمن که تردیدها را از میان برده است عمل صالح پیشه کند و در اطاعت خداوند تلاش بیشترى نماید از حد واجبات بگذرد و مستحبات و مندوبات را انجام دهد خداوند یقین او را مستحکم تر و معرفت او را روشن تر مى سازد. چنین انسانى امورى را مشاهده مى کند که از انسان هاى معمولى پوشیده است و به معرفتى حضورى نسبت به خداوند دست مى یابد که شوق و محبت او به پروردگار را افزایش مى دهد و او را در طریق حق استوارتر مى سازد.
3.از منظر قرآن، به هر اندازه که معرفت آدمى عمیقتر و خضوع و خشوع و تسلیم قلبى او ژرف تر و مستحکم تر باشد، ایمان هم افزایش مى یابد و هر چه معرفت کم تر و سطحى تر و خضوع قلبى اندک و کم استقامت باشد، ایمان هم کاهش مى یابد. به هر حال، با توجه به درجات دو عنصر اساسى ایمان، یعنى معرفت و تسلیم قلبى، درجات ایمان هم ممکن است کاهش یا افزایش یابد.
امام رضا (ع) میفرمایند: ایمان عقد قلبی، اقرار بر زبان و عمل جوارح است. (الصدوق180-2).
لذا برخى، ایمان زبانى دارند و گروهى ایمان عقلى، یعنى به این امور علم دارند و برخى نیز از این دو مرحله گذشته و به ایمان قلبى رسیده اند که ثمره آن باور داشتن تمامى این مسائل با عقل و احساس است.
شاید یکى از مناسبت هایى که باعث شده معناى لغوى ایمان به معناى اصطلاحى یاد شده سوق داده شود، ایمن شدن آدمى از بسیارى از خطرها و مشکلات روحى و اجتماعى در اثر ایمان است.
4. راهکارهای تقویت ایمان و رسیدن به ایمان کامل
راهکار دین توحیدی اسلام برای خدایی شدن انسان و خودسازی و تقویت ایمان, غفلت زدایی و انس دادن و آشنا نمودن انسان با خداوند و ایجاد وحدت میان این دو است, به گونه ای که خدای متعال تمام فکر و ذکر و اندیشه و عمل انسان را اشغال کند و قلب انسان عرش خداوند گردد. قلب المومن عرش الرحمان. (بحار الانوار ج 55, ص 29) قلب مومن عرش خدا است و به تعبیر قرآن کریم رنگ خدایی بگیرد و خدایی شود, صبغه الله و من احسن من الله صبغه. ( بقره, 138) رنگ خدا و چه کسی بهتر از آن است که رنگ خدایی به خود گرفته است.
قرآن کریم هدف زندگی را عبادت معرفی می کند. و ما خلقت الجن و الان الا لیعبدون. ( ذاریات, 56) جن و انسان را نیافریدم مگر برای عبادت. در روایت از معصومین هست که معنای عبادت, معرفت است, یعنی در حقیقت هدف خلقت انسان معرفت خدا است و ادیان الهی و پیامبران خداوند همگی آمده اند تا خداوند را به انسان بیاموزند. اگر در سیره و سخنان انبیای الهی دقت کنیم, مشاهده خواهیم کرد که آنها کاری جز آموزش خدا به خلق خدا نداشتند. خودشان هم در تمام زندگی خود مشغول خدا بودند. تمام فکر و ذکر انبیای الهی هم همین بوده است. آنها تنها به خداوند می اندیشیده اند و تنها مردم را به خداوند دعوت می کردند و گفتگوهای شان از خدا و رفتارشان برای خدا بوده است. ما هم در زندگی خود از این منظر کاری جز خدا شناسی و خداپرستی نداریم.
به عبارتی می توان گفت: خودسازی یعنی تمرکز کردن روی خداوند. اینکه تمام زندگی انسان بر محور خدا و معرفت خدا سامان دهی شود.
منتهی معرفت توحیدی خداوند دو مرحله دارد, معرفت نظری و معرفت عملی. یا به عبارتی توحید و عرفان نظری و عملی. معرفت گاهی از طریق شناخت و فعالیت های ذهنی و معرفتی حاصل می شود و گاهی از طریق عملکرد و تجربه عملی به نتیجه می رسد. انسان گاهی از طریق توصیف عسل به مزه و خواص و کیفیت آن شناخت پیدا می کند و گاهی از طریق چشیدن خود عسل به این نوع شناخت معرفت عمیق پیدا می کند. عبادت همان معرفت خداوند است که از طریق تجربه عملی انجام می شود و در نهایت نیز به معرفت نظری خواهد انجامید.
الف.مراحل خداشناسی توحیدی و تقویت نظری ایمان:
مراحل سلوک نظری یا شناخت توحیدی خداوند شامل تفکر شخصی در سوال های اساسی زندگی انسان است که در بینش دینی مطرح می شود مانند, خداشناسی و انسان شناسی و هستی شناسی و دین شناسی و معاد شناسی که البته صورت تفصیلی آن شامل مراحل گسترده ای به شرح زیر است:
– شهود و رویت ذات الهی در آیات آفاقی و انفسی و مظاهر خداوند, به خصوص مظهر جامع انسانی.
– شناخت و رویت صفات خدا در کتاب تکوین طبیعت و همچنین از طریق کتاب تدوینی قرآن کریم و روایات معصومین ع.
– شناخت ولایت و حکومت خداوند بر جهان هستی و سنت های حاکم بر آن و فرشتگان الهی.
– شناخت ولایت انبیای الهی و جانشینان معصوم ایشان (ع) و سیره عملی و سخنان انسان های کامل.
-شناخت سخن خدا, یعنی قرآن کریم.
– شناخت اخلاق و ارزش های الهی و همچنین رزایل و ضد ارزش ها.
– شناخت احکام و اراده خدا از طریق آشنایی با احکام شریعت و علم فقه که شامل واجبات و محرمات و مکروهات و مستحبات و مباحات و حلال ها و صحیح و فاسد شرعی و عملی است.
-شناخت قوانین حاکم بر مظاهر و مخلوقات خداوند در طبیعت و کیهان و عجایت خلقت الهی از طریق علوم دانشگاهی و تجربه بشری.
– شناخت دشمنان خدا, یعنی شیاطین انسی و جنی و کفار و مشرکین و منافقین.
– شناخت انسان کامل به عنوان ظرف ظهور کامل خداوند و مظهر جامع و خلیفه خدا در زمین.
– شناخت خود یا خودشناسی به منظور معرفت نسبت به مقدار نزدیکی و دوری از خدا و کیفیت تحقق مظهریت خداوند در خود فردی ما.
– مطالعه تاریخ و سرگذشت خداپرستان و دشمنان خدا به منظور شناخت هجوم های مختلف دشمنان خدا و جنگ سخت و نرمی که بر علیه خداپرستان سامان دهی می کنند و نحوه معامله و برخورد ایشان و امدادهای غیبی خداوند و نصرت مومنان و شکست کافران و دشمنان خدا.
– شناخت معاد و سرانجام جهان و انسان و کیفیت ملاقات انسان با خداوند در آخرت.
با دقت در این مراحل به خوبی آشکار می شود که تمام علم و دانش انسان چه حوزوی و چه دانشگاهی منحصر به شناخت خداوند است و در حقیقت موضوع تمامی شاخه های علوم و معارف قدیم و جدید, خداشناسی است, و خدای متعال به انسان هر گونه ابزاری برای شناخت اعم از حس و عقل و شهود داده است, برای شناخت خود داده و کسی جز خداوند وجود ندارد که قابل شناختن باشد. هر چند که ممکن است خود ما و یا اساتیدی که به ما دانش می آموزند, از این موضوع غافل باشند.
آدمی تا زمانى که نسبت به چیزى شناخت کامل و کافی پیدا نکند، آن را دوست نمى دارد و نمی تواند آگاهانه و عاشقانه به او نزدیک شود. با طی مراحلی که گذشت شما از نظر اندیشه و شناخت به خداوند نزدیک می شوید و زمینه قرب عملی انسان نیز فراهم خواهد شد.
ب. خداپرستی و معرفت عملی:
عبودیت توحیدی و آگاهانه و عاشقانه خداوند و ترک محبت دنیا راهکار کلی عرفان و خودسازی است, نیز بسیار گسترده است. در حقیقت انسان هر انتخاب خوبی که می کند, در قالب خدا پرستی انجام می دهد, حتی انتخاب غذای خوب, همسر خوب, مکان خوب برای زندگی اگر بر محور خدا و برای رضای خدا باشد, خدا پرستی محسوب می شود, چه رسد به انتخاب دوست خوب, استاد خوب, مدرسه خوب و کتاب خوب. ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین.
در این راستا تمام جوارح و جوانح انسان وظیفه عبودی و توحیدی خاص خود را دارد و در حقیقت همه وجود انسان وارد پرستش خدا می شود. چشم فقط باید خدا را ببیند و در مسیر خواست خدا ببیند و گوش هم خدا پرستی اش این است که به خدا گوش کند و به غیر خدا گوش ندهد. دست تنها کارهای خداپسندانه انجام دهد و ظلم نکند پا تنها به سوی خدا و برای خدا حرکت کند و شکم تنها چیزی بخورد که خداوند راضی است و اندیشه انسان به چیزی فکر کند که خدا در آن باشد, فقط به خدا بیاندیشد و یا خدایی بیاندیشد و…….. تا جایی که تمام وجود انسان فانی در خدا شود.
از این منظر تمام فعالیت های فردی و اجتماعی انسان اگر در راستای توحید و برای خدا باشد, عین دیانت است, یعنی تمام فعالیت های سیاسی, اجتماعی و فرهنگی و حتی فعالیت های اقتصادی انسان عین دیانت و خداپرستی و در راستای ساخت خود و جامعه اسلامی است. مرحوم مدرس که فرمود: سیاست ما عین دیانت ما است, حرف توحیدی بسیار دقیقی را زده است. البته نفرمود: جزء دین است و بحث عینیت را مطرح کرده است که بسیار دقیق تر است از جزئیت است. عین دین, یعنی شما کار اقتصادی هم که می کنید اگر موحد باشید, کارتان عین عبادت خدا و یکتا پرستی است. کار سیاسی هم که می کنید, دارید خداپرستی می کنید و حتی برای نظام اسلامی موشک هم که می سازید این کار عین عبادت و دیانت است و باعث کمال و رشد انسان و جامعه می شود. در این آستان تمام فعالیت های انسان رنگ و بوی خدایی دارد و در قالب عبودیت مطرح می شود و چنین رویکردی است که در نهایت انسان را به نهایت شکوفایی فردی و اجتماعی خود می رساند.
5. مراحل خداپرستی و تقویت عملی ایمان:
خداپرستی نیز مراحل کلی و دسته بندی خاصی دارد که طی کردن آن برای رسیدن به خودسازی و خدایی شدن انسان ضرورت دارد. مبنای این مراحل همان شناخت های نظری و اعتقاد به آنها است که در عبادت, عمل و اخلاق فردی و اجتماعی انسان ظاهر می شود.
مهمترین مراحل سلوک عملی عبارت ا ست از:
– ایمان به خداوند و قبول این معنا که انسان با روابط گسترده با خداوند به کمال و سعادت خود می رسد و بدون خدا زندگی و دنیا و آخرت انسان تباه خواهد شد.
– حاکم ساختن اراده خداوند بر اراده خود و عبودیت کامل خداوند در دو مرحله قرب فرایض و نوافل است که اصطلاحا به آن فنای فی الله گفته می شود. حضرت على(ع) نیز مى فرمایند: «اگر خدا را دوست مى دارید محبّت دنیا را از قلب هایتان خارج کنید»، (میزان الحکمه، ج2، ص 228، ر 3167).
– تخلق به صفات الهی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی. در این راستا اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رزایل اخلاقی, از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی یکی از مراحل وسیع و پر اهمیت خودسازی محسوب می شود.
– پاکسازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی ها و اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا تلقی می شود نیز از مراحل خودسازی است.
– انجام وظایف واجب عبادی در قبال خداوند و عمل به احکام الهی و ترک گناهان که باعث تحصیل صفت تقوی در انسان خواهد .
– تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولیای معصومین(ع) او و مومنان اهل ولایت و محبت, از طریق انجام مستحبات و زیارات و مانند آن.
– یکی از مهمترین مراحل خودسازی جهاد و مبارزه با دشمنان خدا است. علاوه بر جهاد اکبر که با دشمن درونی نفس انجام می شود, جهاد اصغر هم خیلی سازنده است و شاید ایمان انسان و صداقت و اخلاص او در این مسیر با جهاد است که محک می خورد و راستی آزمایی می شود. الجهاد باب من ابواب الجنه. جهاد خود دری است از درهای بهشت که مومنین راستین از طریق آن به ملاقات خداوند می روند.
6.ولایت پذیری شرط مهم ایمان توحیدی:
همه ما می دانیم که پیامبر خاتم (ص) دعوت خود را با توحید آغاز کرد و فرمود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا, یعنی از طریق توحید و خداپرستی و نفی شرک و کفر است که به رستگاری می رسید, ولی خودسازی و رفتن در راه توحید و خدایی شدن بدون تمسک به ولایت انبیا و اولیای معصومین (ع) و رهبران حقیقی و علمای ربانی دین در زمان غیبت معصوم (ع) ممکن و شدنی نیست. مهمترین دلیل حقانیت شیعه هم همین است. مذهب شیعه با وجود ولایت است که می تواند به عنوان یک مذهب کامل راهگشا و نجات دهنده بشر باشد.
دین اسلام در قرائت شیعی آن دو محور اساسی دارد که عبارت است از توحید و ولایت. توحید متن دین است و ولایت مفسر و مجری آن در جامعه. توحید بدون ولایت دچار افراط و تفریط می شود. مشکلاتی که امروزه غربیان دچار آن هستند, ناشی از نفی توحید و گرایش به کثرت گرایی است و انحراف و افراطی گری اهل سنت به خصوص وهابیت حاصل نفی ولایت و درک غلط توحید است.
مهمترین منبعی که به صراحت این مطلب را بیان کرده است, حدیث معروف سلسله الذهب است. این حدیث در منابع فراوانی آمده و از احادیث معروف و متقن شیعه است. سلسه الذهب گفته اند چون سلسله سند آن شامل تمام معصومین(ع) قبل از امام هشتم (ع) می شود تا می رسد به رسول خدا (ص) و آن حضرت می فرماید: که خدای متعال چنین فرموده است.
در مسیر حرکت امام رضا(ع) به سوی مرو هنگامی که موکب حضرت به شهر نیشابور رسید, مردم نیشابور که مردمی دانش دوست و مشتاق زیارت حضرت رضا (ع ) بودند. از حضرت تقاضا کردند اندکى توقف فرماید تا چهره جذاب و متین آن یادگار رسول را ببینند. امام (ع) در حالى که لباس ساده اى بر تن داشت ، در برابر مردم قرار گرفت . مردم با دیدن آن حضرت بى تابانه فریاد شوق برداشتند. دو نفر از حافظان حدیث بنام ابوذرعه و محمّد بن اسلم مردم را به سکوت دعوت کرده و کلمات درربار آن حضرت را براى مردم – با صداى بلند – بیان مى کردند.
حضرت رضا علیه السلام حدیثى را که مربوط به (توحید و یگانگى ذات حق ) است پس از ذکر سلسله سند که به خدای تعالی می رسید, بدین سان بیان فرمود: قال الله تعالی: کلمة لا اله الا اللّه حصنى فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصنى امن من عذابى, یعنى کلمه طیبه (لا اله الا اللّه) دژ استوار من است ، هر کس آن را بگوید در این دژ استوار داخل مى شود، و اگر در آن وارد شد از عذاب روز رستاخیز در امان خواهد بود. و سپس هنگامى که موکب آن حضرت مى خواست به راه افتد، براى تکمیل این سخن والا و ارزنده سر از هودج و کجاوه بیرون آورد.
مردم همه متوجه شدند که امام (ع) قصد بیان مطلب مهم و سرنوشت سازی را دارد . بنابراین دیگر بار سکوت بر همه جا حکمفرما شد. امام (ع ) بدنبال حدیث افزود: و لکن بشرطها و شروطها و انا من شروطها. یعنى : و امّا به شرط و شروطش (و با اشاره به خود فرمود:) و من از شروط آن هستم .
از این بیان انتهایی حدیث برداشت می شود که ولایت شرط دین و جزء کامل کننده آن است. پروردگار وقتی على ابن ابیطالب را به ولایت منصوب نمود آیه اکمال را فرو فرستاد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا (مائده, 3) در این روز کامل نمودم برای شما دین شما را و اتمام نمودم برای شما نعمت خود را و راضی شدم که توحید ـ توأم با ولایت ـ دین شما باشد.
البته قبل از نصب امیرالمؤمنین به ولایت نیز، خدای متعال در آیه تبلیغ به پیامبر چنین خطاب می کند: یا ایها الرسول بلغ ما أنزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته (مائده, 67) ای پیامبر آنچه به تو نازل شد ـ نصب امیرالمؤمنین به ولایت ـ به مردم بگو اگر تبلیغ نکنی، رسالت خود را نرسانیده ای .
بنا بر بسیارى تفسیرها ماجراى حدیث سلسله الذهب امام رضا با تاکید روى جملة شرطها و شروطها همان آیه اکمال و آیه تبلیغ را یادآوری می کند و مى گوید:
شرط اساسی کلمة لا اله الا الله پذیرش ولایت و رهبرى امام و در پى آن ولایت فقیه در زمان غیبت معصوم (ع) است, بدون پذیرش ولایت اساسا زنده بودن و مسلمانى و رستگارى اخروى شما زیر علامت سئوال است. این حدیث شریف در کتاب های متعددی مانند عیون اخبار الرضا (ج -2 ص 296) منتهی الآمال (ج -2 ص 891) بحارالانوار، (ج 109 -12) حدیثه الشیعه (ص 642) و … درج گردیده است.
شاهد دیگر نیز حدیث ثقلین است که در آن پیامبر خدا (ص) چندین بار به خصوص نزدیک رحلت خود از این دنیا توسط آن وصیت کرد و فرمود: انی قد ترکت فیکم ثقلین، آحدهما اکبر من الآخر: کتاب اللّه عزوجل حبل ممدود من السمأ الی الارض، و عترتی اهل بیتی، ألا انهما لن یفترقا حتّی یردا عَلَیَّ الحوض; من در میان شما دو چیز گرانمایه و پر ارزش، به یادگار مینهم که یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است: کتاب خداوند ـ عزوجل ـ که ریسمانی کشیده شده از آسمان به زمین است و عترت خود که همان اهلبیت من میباشند. آگاه باشید که این دو هرگز از هم جدایی نپذیرند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.(اهلبیت در قرآن و حدیث، ص 160ـ175.)
قرآن در حقیقت کتاب آموزش توحید, دین و زندگی توحیدی است و اهل بیت نیز همان ولایت است که مفسر توحید و کتاب خدا و ضامن اجرای آن در جامعه است.
نتیجه اینکه: بهترین راه خودسازی استفاده از قرآن کریم و اهل بیت(ع) برای شناخت توحیدی خداوند و سامان دهی زندگی توحیدی و سیر و سلوک الی الله است که به صورت دو سیر نظری و عملی طی می شود و در نهایت انسان با فنا و غرق شدن در خداوند, به مقصد و مقصود نهایی زندگی خود می رسد.
7.ویژگی ها و آثار ایمان:
برای اینکه با ماهیت ایمان آشنا تر شویم بهتر است ویژگی های آن را بشناسیم. هر چه شناخت ما از مسیر بیشتر باشد، بهتر می توانیم در آن قدم برداریم و در نتیجه صحیح و سالم به مقصد نهایی خود می رسیم.
1. ویژگی اول ایمان، این است که فعلی اختیاری است، زیرا در آیات متعددی از قرآن، مانند: ءَامِنُوا کَمَآ ءَامَنَ النَّاسُ (بقره: 13)، متعلق امر قرار گرفته است و پیشفرض هر امری، امکان انجام آن از سرِ اراده و اختیار است. در برخی آیات نیز به نحوی صریح تر به اختیاری بودن آن اشاره شده، آنجا که میفرماید: لآاکراهَ فِی الدِّین قَدتَبَین َالُّرشدُ مِنَ الغی فَمَن یکفُر بالطّاغوت وِیؤمِن باللّه (بقره، 256). پس از نفی اکراه و اجبار و روشنبودن راه راست از راه کج، حال نوبت ایمان و کفر است که به انتخاب خود افراد حاصل میآید.
2. ایمان کار قلب است: قَالَتِ الاَعرابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤمِنُوا وَ لَکِن قُولوا أَسلَمنَا وَ لَمَّا یدخُل الایمَنُ فِی قُلُوبکُم (حجرات، 14) و الّذینَ قَالُوا ءَامَنَّا بِأفوَهِهِم وَ لَم تُؤمِن قُلُوبُهُم (مائده، 41) این آیات نشان میدهند که تا زمانی که ایمان به قلب رسوخ نکند، درواقع تحقق نیافته است. یعنی ورود به قلب شرط لازم برای ایمان است.
3. اطمینان قلبی برای قبولی ایمان کافی است، هرچند که بعداً خواهد آمد که ایمان و عمل، قرین و شریک یکدیگرند: الاَّ مَن أُکرهَ وَ قَلبُهُ مُطمَئنُّ بِالاِیمَنِ (نحل، 106). در این آیه کافیبودن ایمان در قلب، مشروط به رسیدن به حد اطمینان، بیان شده است.
در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است: ایمان و عمل برادر و شریک نزدیکاند، که خداوند هیچیک را بدون دیگری نمیپذیرد. (المتقی الهندی، 1397 ق: 59).
4. ایمان قابل پوشاندن و پنهان کردن است: وَ َقَالَ رَجُلٌ مُّؤمِنٌ مِن ءَالِ فِرعَونَ یکتُمُ اِیمَنَهُ… (غافر، 28). قابلیت پنهانکردن برای ایمان از قلبیبودن آن ناشی میشود.
5. لازمه ایمان، تسلیم محض است. در صورت خوببودن متعلق ایمان، لازمهاش حاکم گرداندن خدا و پیامبر(ص) و تسلیم محض به دستورات آنها همراه با رضایت است. وَ مَا کَانَ لِمُؤمِنٍ وَ لامُؤمِنَه اذَا قَضَی اللهُ وَ رَسُولُهُ أمراً أن یکُونَ لَهُمُ الخِیرَهُ مِن أمرهِمْ (احزاب، 36). در این آیه لزوم تسلیم به احکام الهی و دستورات خدا بیان شده است.
6. ایمان قابل افزایش و کاهش است: فَزادَهُم اِیمنًا (آلعمران، 173) و فَأَمَّا الَّذینَ ءَامَنُوا فَزَادَتهُم اِیمَنًا (توبه، 124).
7. ایمان از میان رفتنی و قابل تبدیل به ضد خودش، کفر، است: کَیفَ یهدِی الله قَوماً کَفُروا بَعدَ اِیمَنِهم (آل عمران، 86) و( وَ مَن یتَبَدَّل الکُفرَ بِالایمانِ فَقَد ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِیل) (بقره، 108). در این آیات کفر بعد از ایمان ممکن دانسته شده و مجازاتهایی شدید برای آن در نظر گرفته شده است.
8. ایمان غیر از علم است: الَّذِینَ أوتُوا العِلمَ وَ الاِیمَنَ (روم، 56). در این آیه علم چیزی است که در کنار ایمان به عدهای عطا شده است، پس علم غیر از ایمان است.
9. ایمان با شک قابل جمع نیست؛ زیرا شک صفت اهل کفر است: … بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّن ذِکرِی (ص، 4 ـ 8) و در آیه دیگر ایمان در برابر شک قرار داده شده است: لِنَعْلَمَ مَن یؤْمِنُ بِالاَْخِرَهِمِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِی شَکّ (سبأ، 21).
10. خدا از انسان برای ایمان به خودش میثاق گرفته است و پیامبران را میفرستد تا آن میثاق را یادآوری کنند: وَ مَا لَکُمْ لاَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الرَّسُولُ یدْعُوکُمْ لِتُؤمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَ قَدْ أخَذَ مِیثاَقَکُمْ (حدید، 8). این پیمان در روز اَلَست، که در تعیین آن اختلاف نظر هست، گرفته شده و در آنجا آدمیان توانستهاند ربوبیت پروردگار را شهود کرده، و به آن اعتراف کنند.
11. اهل ایمان به پیمان خود، با خدا وفا میکنند: مِّنٌ الْمُؤمِنینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْیهُ وَ مِنْهُم مَّن ینتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً (احزاب، 23) برای وفای به پیمان هر شرایطی پیش آید، چه در جنگ شهید شوند، چه زنده بمانند، پایدار و استوارند و چیزی آنها را متزلزل نمیکند.
12. ایمان مستلزم توکل بر خداست؛ زیرا هنگامی که ایمان وارد قلب شد و اطمینان آورد، به دنبال آن در مسائلی که پیش روی مؤمن قرار میگیرد، به دلیل اطمینانش به خدا، ایمنی دارد و کار خود را به او میسپارد: وَ عَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوآ اِن کُنتُم مُّؤْمِنینَ (مائده، 23) و حتی در حال جنگ و محاصره و پیشآمدن سختیها، نه تنها متزلزل نمیشود، که بر ایمانش افزوده میگردد و بر خدا توکل میکند و میگوید: وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ (آلعمران، 173).
13. ایمان ملازمت ذاتی با عمل و گفتار ندارد. همانطورکه در بحث از حقیقت ایمان گذشت، اطمینان قلبی برای ایمان کافی است و ذاتاً ملازمتی با عمل و گفتار ندارد و عمل ظاهری خارج از حقیقت ایمان است. (همانطور که قبلاً گذشت، خود ایمان یک نوع عمل اختیاری است. مقصود از عمل در اینجا، اعمال ظاهری مانند نماز، روزه، حج، زکات، احسان و … است) در آیات فراوانی در کنار ایمان، به عمل صالح نیز امر شده؛ زیرا ایمان و عمل صالح نتیجه بخش و رستگاریآفریناند: مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوم الاَخِرِ وَ عَمِلَ صَلِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ (بقره، 62) و (وَ الْعَصْر ، اِنَّ الاِنسانَ لَفِی خُسْرٍ ، اِلاَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (والعصر، 1 ـ 3) و این نشان از آن دارد که عمل، داخل در حقیقت ایمان نیست، وگرنه نیازی به ذکر جداگانه آن، با این حد از کثرت نبود.
14. در عین حال، به دلیل قرینشدن عمل صالح با ایمان در بیش از 90 آیه قرآن، ملازمه خارجی عمل صالح با ایمان فهمیده میشود.
15. ایمان بعد از توبه و قبل از عمل صالح است؛ یعنی ابتدا باید از بدیها روگردان شد، سپس امکان تصدیق و ایمان فراهم میشود، بعد از آن با داشتن ایمان میتوان به عمل صالح روی آورد که در این حال مفید است و میتواند بر هدایت انسان نیز بیفزاید: فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَعَسَی أن یکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ (قصص، 67). البته مقصود از رویگردانی از بدیها که در توبه لازم است، این نیست که شخص ابتدا در بدی باشد، سپس از آن جدا شود. بلکه میتواند از همان ابتدا از بدیها روی تافته باشد. این هم خود مرتبهای از توبه است. و شاید توبه معصومان، علیهمالسلام، نیز از این سنخ باشد.
16. ایمان، خودْ راهیافتگی است: فَاِنْ ءَامَنُوا بمثَل مَآ ءَامَنتُمْ بهِ فَقَدِ اهْتَدَوا (بقره، 137). استفاده از کلمه – قد – که به معنای تحقق قطعی است، نشان میدهد که خود ایمان نوعی راهیافتگی است.
17. ایمان مرتبهای برتر از اسلام است: قَالَتِ الاَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤمٍِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یدْخُل الاِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ (حجرات،14) در این آیات، اسلام آوردن عربهای بادیهنشین موضوع بحث است. آنها اسلام آوردن خود را امری بسیار مهم تلقی میکردند و از این طریق، هم منت میگذاشتند و هم طالب پاداش بودند. خداوند میفرماید که کار شما ایمان نبوده است، بلکه صرفاً اسلام آوردهاید و تا ایمان در دلهای شما نفوذ نکند، و شک و تردیدها را از دل بیرون نکنید و با صداقت و اخلاص در راه خدا جهاد نکنید، نمیتوان شما را مؤمن به حساب آورد.
18. ایمان در برخی شرایط بیفایده است و اثری ندارد. سنت الاهی بر این است که ایمان در هنگام مواجهشدن با لحظه مرگ و دیدن عذاب خداوند بیثمر است: فَلَمَّا رَأَؤْ بَاسَنَا قَالُوا ءَامَنَّا بِاللّّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بمَا کُنَّا بِهِ مُشرِکینَ ، فَلَمْ یکُ ینفَعُهمْ اِیمَنُهُمْ لَمَّا رَأَوْ بَأْسَنَا سُنَّتَ اللّهِ الّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْکَفِرُونَ (غافر، 84 ـ 85)
19. ایمان با محبت، ملازمت دارد. لازمه تصدیق قلبی یا عقدالقلب، دوستی است. دوستی با خدا و دوستان او و دشمنی با دشمنان خدا از لوازم جداییناپذیر ایمان است: وَ مِنَ النَّاسِ مَن یتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یحِبُّونَهُم کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (بقره، 165).
20. نزول آرامش بر قلب مؤمن از آثار ایمان است: هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ المُؤمِنینَ لِیزدَادُوا اِیماَناً مَّعَ (فتح، 4)
21. ترس از خدا و نترسیدن از غیرخدا از دیگر ویژگی های ایمان است: اِنَما ذلکُمُ الشّیطانُ یخوّفُ أولیآءَهُ و فَلاتَخافُوهُمْ وَ خافُونِ ان کنتُمُ مُؤمِنینَ (آلعمران، 175)
22. عمل به مقتضای ایمان موجب برداشتهشدن ترسها و غمها میشود: مَن ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الیوم الاَخِِر وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلاَ خَوفٌ عَلَیهِم وَ لاَهُم یحزَنُونَ (مائده، 69)
23. خداوند سرپرستی مؤمن را برعهده میگیرد و آنها را از تاریکی به نور میبرد: اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ ءَامَنُوا یخرِجُهُم مِّنَ الظُلُماتِ اِلَی النُّورِ (بقره، 257).
24. یکی از لوازم ایمان، سربلند بیرون آمدن از آزمونهای سخت است: أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یترَکُوا أَن یقُولُوا ءَامَنَّا وَ هُم لاَیفتَنُونَ ، وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَلَیعلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیعلَمَنَّ الکَاذِبِینَ (عنکبوت، 2 ـ 3).