سوریه پایگاهی برای گروه های مسلح سلفی
۱۳۹۲/۰۵/۱۳
–
۱۰۳ بازدید
در سوریه چه گروه های تروریستی وجود دارند؟
به گزارش تسنیم به نقل از پایگاه خبری لبنانی العهد نوشت: بحران سوریه درحالی برای سومین سال در این کشور ادامه دارد که بحران این کشور به اعتقاد بسیاری از وارد مرحله تازهای شده که باید آن را در رویارویی مسلحانه عناصر مسلح وابسته به گروههای مختلف تروریستی از جمله «جبهه النصره» و «امارت اسلامی شام و عراق» و «ارتش آزاد سوریه» ملاحظه کرد.
بدون تردید رویارویی «جبهه النصرة» و «امارت اسلامی شام و عراق» در مقابل گروههای وابسته به «ارتش آزاد سوریه» در یک لحظه به وقوع نپیوسته، بلکه به تدریج و از آغاز جنگ علیه سوریه رخ داده است.
در ابتدا عناصر وابسته به سازمان القاعده که هم اکنون در «جبهه النصره» و «امارت اسلامی شام و عراق» نمود پیدا میکنند، تحت نظر و اشراف ارتش آزاد سوریه به مبارزه با نظام سوریه میپرداختند و نشان آنها در این گروههای حمل دست نوشتهها وشعارهای اسلامی از جمله پرچم سیاه «لااله الا الله» بود.
این گروهها با به درخواست کشورهای حامی خود در حلب، شمال و حمص، مرکز و ریف دمشق، جنوب و ادلب، شمال غربی سوریه پراکنده شدند و از همان ابتدا کاملا اهداف سلفی وهابی داشتند، به همین دلیل بسیاری از مردم سوریه از آنها دوری میجستند.
پس از مدتی و با قدرت یافتن این گروهها، آنها از گروههای وابسته به ارتش آزاد سوریه جدا شدند تا هسته گروه سلفی جهادی «جبهه النصره» را تشکیل دهند. در این بین تنها چندین گروه سلفی جهادی باقی ماندند که پیوستن به جبهه النصره را رد و ماندن در کنار ارتش آزاد سوریه را و اعلام کردند که به صورتی مستقل به مبارزه خود علیه نظام سوریه ادامه خواهند داد و از نمونه این گروههای مسلح باید از «لواء التوحید» و غیره یاد کرد.
آغاز روی گردانی «جبهه النصره» و «امارت اسلامی شام و عراق» از «ارتش آزاد سوریه» به اقدام عناصر جبهه النصرة به اخراج گروههای وابسته به ارتش آزاد سوریه از برخی مناطق سوریه که ارتش آزاد بر آنها تسلط یافته بودند، باز میگردد.
پس از آن جبهه النصرة برنامه دوم استراتژی خود را در قبال ارتش آزاد به اجرا گذاشت و طی آن اقدام به ترور وربودن سرکردگان نظامی و میدانی ارتش آزاد سوریه و از بین بردن تمام شعارها، نشانههای و اعلامیههای برجای مانده از گروههای وابسته به ارتش آزاد سوریه کرد، چون بر این باور بود که تمام اینها الهام بخش افکار و اندیشههای غیر مذهبی و سکولار بودند و این موجب شد تا «جبهه النصره» و «امارت اسلامی شام و عراق»؛ ارتش آزاد سوریه را با این دیدگاه و اندیشههایش ابزاری در دست غرب و کافر و مرتد ملاحظه کند.
تمام این رویدادها از تغییر و تحولات جاری در عرصه خارجی بحران سوریه دور نبود، به طوریکه تنها پس از گذشت چند روز از بروز اختلاف میان عربستان سعودی و قطر درباره بحران سوریه، گسترش اختلافات میان گروههای مسلح وابسته به این کشور در سوریه به خوبی قابل ملاحظه بود و هریک از دو طرف از گروههای مسلح مورد حمایت خود در سوریه علیه یکدیگر و برای تسویه حسابهای فیمابین خود استفاده کردند.
به نظر میرسد، عربستان سعودی از طریق دستگاههای اطلاعاتی و مزدوارن خود توانسته بود، در پیکره اخوانیهای سوریه نفوذ کند که به وفاداری سنتی خود به قطر و ترکیه معروف شده بودند و موفق شده بود از طریق فردی به نام «عماد الدین رشید» بر آنچه که دستگاه اطلاعات و امنیت اخوان در سوریه نامیده میشد، تسلط پیدا کند. این فرد با ظاهر شدن در شبکه قطری الجزیره قطر را مورد حمله قرار داد و این کشور را مسئول درگیریهای روی داده میان گروههای مسلح و غیر مسلح معارض نظام سوریه دانست.
نشستهای برگزار شده معارضان در ماههای گذشته، اختلافهای دو طرف را به وضوح آشکار کرد، به طوریکه در همین نشستها بود که قطر تهدید کرد، در صورتیکه ائتلاف معارضان سوری براساس خواستهها و سیاستهای دوحه عمل نکند، کمکهای مالی و ارسال سلاح به گروههای مسلح در سوریه را قطع خواهد کرد.
اختلافهای عربستان سعودی و قطر در این نشستها پیرامون «دولت» به اصطلاح انتقالی معارضان به اوج خود رسید و در حالیکه قطر تلاش داشت، یک شخصیت اخوانی مورد اعتماد را در راس این به اصطلاح حکومت روی کار آورد، عربستان سعودی تمام تلاشهای خود جهت به بن بست کشاندن تشکیل این دولت از طریق گروههای مسلح و برخی از گروههای معارض سوری به کار برد.
اما آنچه در این نشستها صرف نظر از اختلافاتی که در سطور بالا به آنها اشاره شد، بسیار بارز و برجسته مینمود، توافقنامههای سری و مخفی بود که درباره نفت سوریه میان گروههای مسلح در مناطقی که کنترل این چاهها را در دست داشتند با کشورهای حامی آنان بسته میشد و بالطبع خریدار این نفت هم یعنی اتحادیه اروپا آماده بود که در این اواخر ترجیح داده بود، از گروههای مسلح نه با سلاح بلکه تنها با حمایتهای مالی پشتیباتی کند. یکی از این قراردادها نشان میداد که چگونه گروههای مسلحی که بر مناطق نفتخیز سوریه تسلط داشتند، با کشورهای عربی به توافق رسیده بودند، در قبال بهره برداری از این چاهها، درآمد حاصل از فروش این نفت را میان خود تقسیم کنند.
این قراردادها با استقبال کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و وعدههای آنها به گروههای مسلح برای ارائه کمکهای فنی از سوی اعراب و کمکهای لجستیکی از سوی ترکها به منظور ایجاد مسیر عبور لازم و مناسب برای انتقال این نفت استخراج شده از اراضی ترکیه و با نظارت دستگاههای اطلاعاتی این کشور مواجه شد.
در این اوضاع و احوال بود که زمینه برای کودتا علیه آنچه «انقلاب سوریه» نامیده شده بود، توسط «ابو محمد جولانی» آماده شد و در این میان استراتژی جبهه النصره ایجاب میکرد که در این مرحله از خشونت نظامی بیشتری برای تسلط یافتن بر مناطق تحت کنترل گروههای وابسته به ارتش آزاد سوریه استفاده کند و مفاهیم و اصول بازی در عرصه میدانی سوریه را به سود خود تغییر دهد.
واقعیت امر این است که آنچه تحت عنوان «ارتش آزاد سوریه» در سوریه شکل گرفت، تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر فعالیت سازمان تروریستی القاعده از زمان آغاز بحران سوریه در این کشور بود و در واقع گروههای سلفی جهادی که مانند «جبهه النصره» و «امارت اسلامی شام و عراق» در سوریه شکل گرفتند، را باید بعد دیگر حمایت غرب از گروههای مسلحی به شمار آورد که دارای افکار و اندیشههای سلفی وهابی بودند.
اطلاعات موجود نشان میدهد که در روزهای آتی خواهیم دید که تمام مناطقی که تحت سیطره گروههای «جبهه النصره» و «امارت اسلامی شام و عراق» و «ارتش آزاد سوریه» است، باید در انتظار درگیریهای مسلحانه و رویاروییها شدیدی میان یکدیگر باشند، به طوریکه سوریه بیش از هر چیز به میدانی برای تسویه حسابهای این گروهها با یکدیگر تبدیل خواهد شد و این شانس برگزاری کنفرانسهای سیاسی – بین المللی برای حل بحران سوریه را از راههای مسالمت آمیز را تقویت خواهد کرد.
این درحالی است که به نظر میرسد، تمام طرحهای سیاسی که در آینده نزدیک برای دستیابی به راه حل مسالمت آمیز برای بحران سوریه ارائه میشوند، بر این اصل مشترک تکیه خواهند کرد که اجازه ندهند، سوریه به پایگاهی برای گروههای مسلح سلفی جهادی تبدیل شود، به خصوص آنکه چندی پیش در خبرها آمده بود که عناصر طالبان نیز به صفوف گروههای وابسته به القاعده در سوریه ملحق شدهاند.
بدون تردید رویارویی «جبهه النصرة» و «امارت اسلامی شام و عراق» در مقابل گروههای وابسته به «ارتش آزاد سوریه» در یک لحظه به وقوع نپیوسته، بلکه به تدریج و از آغاز جنگ علیه سوریه رخ داده است.
در ابتدا عناصر وابسته به سازمان القاعده که هم اکنون در «جبهه النصره» و «امارت اسلامی شام و عراق» نمود پیدا میکنند، تحت نظر و اشراف ارتش آزاد سوریه به مبارزه با نظام سوریه میپرداختند و نشان آنها در این گروههای حمل دست نوشتهها وشعارهای اسلامی از جمله پرچم سیاه «لااله الا الله» بود.
این گروهها با به درخواست کشورهای حامی خود در حلب، شمال و حمص، مرکز و ریف دمشق، جنوب و ادلب، شمال غربی سوریه پراکنده شدند و از همان ابتدا کاملا اهداف سلفی وهابی داشتند، به همین دلیل بسیاری از مردم سوریه از آنها دوری میجستند.
پس از مدتی و با قدرت یافتن این گروهها، آنها از گروههای وابسته به ارتش آزاد سوریه جدا شدند تا هسته گروه سلفی جهادی «جبهه النصره» را تشکیل دهند. در این بین تنها چندین گروه سلفی جهادی باقی ماندند که پیوستن به جبهه النصره را رد و ماندن در کنار ارتش آزاد سوریه را و اعلام کردند که به صورتی مستقل به مبارزه خود علیه نظام سوریه ادامه خواهند داد و از نمونه این گروههای مسلح باید از «لواء التوحید» و غیره یاد کرد.
آغاز روی گردانی «جبهه النصره» و «امارت اسلامی شام و عراق» از «ارتش آزاد سوریه» به اقدام عناصر جبهه النصرة به اخراج گروههای وابسته به ارتش آزاد سوریه از برخی مناطق سوریه که ارتش آزاد بر آنها تسلط یافته بودند، باز میگردد.
پس از آن جبهه النصرة برنامه دوم استراتژی خود را در قبال ارتش آزاد به اجرا گذاشت و طی آن اقدام به ترور وربودن سرکردگان نظامی و میدانی ارتش آزاد سوریه و از بین بردن تمام شعارها، نشانههای و اعلامیههای برجای مانده از گروههای وابسته به ارتش آزاد سوریه کرد، چون بر این باور بود که تمام اینها الهام بخش افکار و اندیشههای غیر مذهبی و سکولار بودند و این موجب شد تا «جبهه النصره» و «امارت اسلامی شام و عراق»؛ ارتش آزاد سوریه را با این دیدگاه و اندیشههایش ابزاری در دست غرب و کافر و مرتد ملاحظه کند.
تمام این رویدادها از تغییر و تحولات جاری در عرصه خارجی بحران سوریه دور نبود، به طوریکه تنها پس از گذشت چند روز از بروز اختلاف میان عربستان سعودی و قطر درباره بحران سوریه، گسترش اختلافات میان گروههای مسلح وابسته به این کشور در سوریه به خوبی قابل ملاحظه بود و هریک از دو طرف از گروههای مسلح مورد حمایت خود در سوریه علیه یکدیگر و برای تسویه حسابهای فیمابین خود استفاده کردند.
به نظر میرسد، عربستان سعودی از طریق دستگاههای اطلاعاتی و مزدوارن خود توانسته بود، در پیکره اخوانیهای سوریه نفوذ کند که به وفاداری سنتی خود به قطر و ترکیه معروف شده بودند و موفق شده بود از طریق فردی به نام «عماد الدین رشید» بر آنچه که دستگاه اطلاعات و امنیت اخوان در سوریه نامیده میشد، تسلط پیدا کند. این فرد با ظاهر شدن در شبکه قطری الجزیره قطر را مورد حمله قرار داد و این کشور را مسئول درگیریهای روی داده میان گروههای مسلح و غیر مسلح معارض نظام سوریه دانست.
نشستهای برگزار شده معارضان در ماههای گذشته، اختلافهای دو طرف را به وضوح آشکار کرد، به طوریکه در همین نشستها بود که قطر تهدید کرد، در صورتیکه ائتلاف معارضان سوری براساس خواستهها و سیاستهای دوحه عمل نکند، کمکهای مالی و ارسال سلاح به گروههای مسلح در سوریه را قطع خواهد کرد.
اختلافهای عربستان سعودی و قطر در این نشستها پیرامون «دولت» به اصطلاح انتقالی معارضان به اوج خود رسید و در حالیکه قطر تلاش داشت، یک شخصیت اخوانی مورد اعتماد را در راس این به اصطلاح حکومت روی کار آورد، عربستان سعودی تمام تلاشهای خود جهت به بن بست کشاندن تشکیل این دولت از طریق گروههای مسلح و برخی از گروههای معارض سوری به کار برد.
اما آنچه در این نشستها صرف نظر از اختلافاتی که در سطور بالا به آنها اشاره شد، بسیار بارز و برجسته مینمود، توافقنامههای سری و مخفی بود که درباره نفت سوریه میان گروههای مسلح در مناطقی که کنترل این چاهها را در دست داشتند با کشورهای حامی آنان بسته میشد و بالطبع خریدار این نفت هم یعنی اتحادیه اروپا آماده بود که در این اواخر ترجیح داده بود، از گروههای مسلح نه با سلاح بلکه تنها با حمایتهای مالی پشتیباتی کند. یکی از این قراردادها نشان میداد که چگونه گروههای مسلحی که بر مناطق نفتخیز سوریه تسلط داشتند، با کشورهای عربی به توافق رسیده بودند، در قبال بهره برداری از این چاهها، درآمد حاصل از فروش این نفت را میان خود تقسیم کنند.
این قراردادها با استقبال کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و وعدههای آنها به گروههای مسلح برای ارائه کمکهای فنی از سوی اعراب و کمکهای لجستیکی از سوی ترکها به منظور ایجاد مسیر عبور لازم و مناسب برای انتقال این نفت استخراج شده از اراضی ترکیه و با نظارت دستگاههای اطلاعاتی این کشور مواجه شد.
در این اوضاع و احوال بود که زمینه برای کودتا علیه آنچه «انقلاب سوریه» نامیده شده بود، توسط «ابو محمد جولانی» آماده شد و در این میان استراتژی جبهه النصره ایجاب میکرد که در این مرحله از خشونت نظامی بیشتری برای تسلط یافتن بر مناطق تحت کنترل گروههای وابسته به ارتش آزاد سوریه استفاده کند و مفاهیم و اصول بازی در عرصه میدانی سوریه را به سود خود تغییر دهد.
واقعیت امر این است که آنچه تحت عنوان «ارتش آزاد سوریه» در سوریه شکل گرفت، تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر فعالیت سازمان تروریستی القاعده از زمان آغاز بحران سوریه در این کشور بود و در واقع گروههای سلفی جهادی که مانند «جبهه النصره» و «امارت اسلامی شام و عراق» در سوریه شکل گرفتند، را باید بعد دیگر حمایت غرب از گروههای مسلحی به شمار آورد که دارای افکار و اندیشههای سلفی وهابی بودند.
اطلاعات موجود نشان میدهد که در روزهای آتی خواهیم دید که تمام مناطقی که تحت سیطره گروههای «جبهه النصره» و «امارت اسلامی شام و عراق» و «ارتش آزاد سوریه» است، باید در انتظار درگیریهای مسلحانه و رویاروییها شدیدی میان یکدیگر باشند، به طوریکه سوریه بیش از هر چیز به میدانی برای تسویه حسابهای این گروهها با یکدیگر تبدیل خواهد شد و این شانس برگزاری کنفرانسهای سیاسی – بین المللی برای حل بحران سوریه را از راههای مسالمت آمیز را تقویت خواهد کرد.
این درحالی است که به نظر میرسد، تمام طرحهای سیاسی که در آینده نزدیک برای دستیابی به راه حل مسالمت آمیز برای بحران سوریه ارائه میشوند، بر این اصل مشترک تکیه خواهند کرد که اجازه ندهند، سوریه به پایگاهی برای گروههای مسلح سلفی جهادی تبدیل شود، به خصوص آنکه چندی پیش در خبرها آمده بود که عناصر طالبان نیز به صفوف گروههای وابسته به القاعده در سوریه ملحق شدهاند.