۱۳۹۸/۰۲/۰۲
–
۱۱۰۲۳ بازدید
سلام علیکم .معنی و مفهوم سکوت در اسلام چیست ؟
پرسشگر گرامی جهت دریافت پاسخ به نکات زیر توجه نمایید :
الف ) سخن یا سکوت
براساس برخی روایات، سخن گفتن، امری ناپسند بوده و همواره باید مهر سکوت بر دهان نهاد؛ اما روایات دیگری وجود دارند که سخن گفتن را برتر از سکوت میدانند. بر این اساس باید موقعیتهای متفاوت را مورد بررسی قرار داد و سکوت و کلام را در هر یک از آنها مورد ارزیابی قرار داد.
در روایات گاه سکوت به ماه و کلام به خورشید تشبیه شده و گاه در نقطه مقابل، سکوت با طلا و کلام با نقره، همسان ارزیابی میشود که جمع بین آنها در نگاه اول، بسیار دشوار به نظر میرسد.
ب ) روایات ناظر بر برتری سکوت
برخی روایات ناظر بر برتری سکوت، بدین شرح است:
1 . روایتی از امام علی علیهالسلام
مولای متقیان علی (علیهالسلام) در سخنی حکمت آمیز، بیان میدارد: “آن که زیاد سخن میگوید، به ناچار دچار اشتباهات فراوانی خواهد شد و هر که اشتباهاتش بسیار شد، حیایش کم میشود و شخص بیحیا، بیتقوا نیز شده که بیتقوایی منجر به مرگ قلب میشود و هر که قلبش مرد، وارد دوزخ خواهد شد”. [۱]2 . روایتی از امام صادق علیهالسلام
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: “در دیوان پروردگار، بنده با ایمان، تا آن زمان که ساکت است، همواره نیکوکار ارزیابی خواهد شد؛ اما زمانی که دهان به سخن گشود، ممکن است نیکوکار و یا گناهکار نگاشته شود”. [۲]3 . روایتی از لقمان حکیم
حضرتش به نقل از لقمان حکیم فرمودند که از نکات موجود در سفارشات ایشان به پسرش، این بود: “ای فرزندم! اگر گمان میکنی که قیمت سخن گفتن، هم طراز نقره است، پس بدان که ارزش سکوت، هم طراز طلا است”. [۳]4 . روایتی از امام رضا
امام رضا (علیهالسلام) میفرماید: “با آنکه نادان نیستی، چه زیباست که لب از سخن فرو بندی و هر آنکه پرگویی کند، ناچار دچار لغزشهای بسیاری خواهد شد”. [۴] ج ) موارد برتری سخن بر سکوت
اگر فردی در مطالعات خود، تنها این دسته از روایات را مدنظر قرار دهد، شاید به این نتیجه برسد که سخن گفتن، امری ناپسند بوده و همواره باید مهر سکوت بر دهان نهاد؛ اما این تمام ماجرا نیست؛ زیرا از طرفی، برخی از موارد اشاره شده، پرگویی و بدزبانی را ناپسند دانسته و از طرف دیگر، چنانچه ملاحظه خواهیم کرد، روایات دیگری وجود دارند که سخن گفتن را برتر از سکوت میدانند. بر این اساس باید موقعیتهای متفاوت را مورد بررسی قرار داده و سکوت و کلام را در هر یک از آنها مورد ارزیابی قرار داد. برخی از این موقعیتها، عبارتاند از:
1 . شهادت و گواهی
بنا بر تصریح قرآن کریم، گواهان نباید از ادای شهادت استنکاف کنند: «لا یاب الشهداء ادا ما دعوا». [۵]امام صادق (علیهالسلام) در بیان آیه فوق میفرماید: “برای هیچ فردی سزاوار نیست که اگر او را برای گواهی دادن به موضوعی که شاهد آن بوده، دعوت کنند، بگوید که من نمیتوانم گواهتان باشم”. [۶] بر این اساس، میتوان نتیجه گرفت که گواهی و شهادت، از مواردی است که سخن گفتن در آن، برتر از سکوت است.
البته گاهی به ندرت اتفاق میافتد که در آن نباید هر آنچه را دید بر زبان آورد؛ مانند زمانی که به عنوان نمونه، نگهداری قرآن از طرف حکومتی ظالم، جرم تلقی شده و مجازات سنگینی داشته باشد که در این صورت، حتی در صورت مشاهده آن نزد فردی، نباید علیه او گواهی داد.
2 . نشر دانش و حکمت
از مهمترین آموزههای ادیان مختلف آن است که صاحبان دانش، به نشر و انتقال آن به دیگران همت ورزند و به تعبیر امام علی (علیهالسلام) زکات دانش، منتشر کردن آن است. [۷]قرآن کریم، افرادی را که به دلیل منافع شخصی، دانش خود را پنهان میدارند، مورد لعنت خدا اعلام میکند. [۸]اما آیا همواره باید تحت پوشش نشر دانش، دهان به سخن باز کرد و یا اینکه در برخی موارد، سکوت و خویشتن داری بهتر از سخن گفتن است. در این زمینه باید گفت که لزوم نشر دانش، شرایطی دارد، از جمله:
3 . دانش کافی
انسان هر چه دانشمند هم باشد، اما تا دانش لازم را در ارتباط با موضوعی خاص به دست نیاورده، نباید خود را به عنوان بیانگر آن معرفی کند و به فرموده امیرالمؤمنین (علیهالسلام): “وقتی انسان توانایی سخنی حکمتآمیز را دارد، سکوت او ارزشی نخواهد داشت، همانگونه که سخن گفتن هنگام نادانی بیارزش خواهد بود”. [۹]به همین دلیل، سخن دانشمندان در رشته تخصصی خود ارزشمند بوده و در جهت مقابل، سکوت آنان در برابر موضوعاتی که اطلاع کافی از آن ندارند، از ارزش والاتری برخوردار خواهد بود.
4 . وجود داوطلب برای کسب دانش
یک اندیشمند نباید همواره و حتی هنگامی که فردی مشتاق دانش او نیست، لب به سخن گشوده و بر این باور باشد که چنین رفتاری، وظیفه اجتماعی و دینی او است.
استاد سخنوران علی (علیهالسلام) دراین زمینه میفرماید: “آفرین به دانشمندی که خویشتندار است و چون از مرگ در هراس است، به آمادهسازی و ذخیرهسازی مشغول میباشد. اگر از او پرسشی شود، بهخوبی پاسخ آن را خواهد داد، اما اگر دیگران ارزش او را ندانند، ساکت خواهد ماند. سخن او سنجیده است و سکوت او ناشی از نادانی نیست”. [۱۰]میدانیم که نهج البلاغهای که قرنهاست ادیبان و سخنوران و حکیمان را به اندیشه وا میدارد، جز بخشهای کوچکی از آن، بازتابی از سخنان نغز و شیوای این بزرگ مرد الاهی تنها در مدت کوتاهی از زندگی او است و همگان میدانند که جامعه اسلامی، دهها سال نتوانسته از حضور و وجود ایشان، بهره کافی ببرد و به عبارتی، پنجششم از زندگانی ایشان بعد از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سکوت نسبی و تنها یکششم آن به کلام سپری شده است.
البته مواردی هم وجود دارد که به دلیل نادانی حاکم بر جامعه، در نگاه اول، داوطلبی برای دانش مشاهده نمیشود؛ اما با پیشقدم شدن فردی در نشر آن، این اشتیاق برای بسیاری از افراد به وجود میآید که با بهرهوری از سخن دانشمندان، با نادانی تحمیل شده بر خود به مبارزه برخیزند که در این زمان نیز سخن گفتن از وظایف یک دانشمند به شمار میآید.
حرکات اصلاحی پیامبران در تاریکیها و جاهلیتها، نماد برجستهای از این امر است.
5 . رعایت اعتدال
در برابر گفتار حقی که بر زبان میآید، افراد به دو گروه اصلی تقسیم میشوند. گروه اول، اشخاص منصفی هستند که با کمک عقل و دانش خود به بررسی آن پرداخته و در صورت انطباق سخن با عقل و فطرت خود، آن را میپذیرند. در مقابل، گروه دومی وجود دارند که به شدت بر عقاید خود پافشاری کرده و به هیچ عنوان، تسلیم حق نمیشوند. طبیعی است که ساکت ماندن و سخن گفتن در برابر چنین افرادی هیچ تفاوتی با هم نخواهد داشت و به تعبیر قرآن کریم: “وَ اِنْ تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدی لا یَتَّبِعُوکُمْ سَواءٌ عَلَیْکُمْ اَ دَعَوْتُمُوهُمْ اَمْ اَنْتُمْ صامِتُون”. [۱۱]البته در این میان، نکتهای قابل ذکر است و آن اینکه در پارهای از موضوعات فرعی و جزئی، ممکن است برخی افراد قابل احترام، نه به دلیل لجبازی، بلکه به دلیل پیش فرضهایی که دارند، بهسادگی زیر بار برخی سخنان منطقی نروند که در گفتوگو با این افراد نیز نباید از حد تعادل خارج شد؛ زیرا ممکن است به کدورتهایی بیانجامد.
دو گفتار حکمتآمیز از امام صادق (علیهالسلام) در این زمینه عبارت است از:
یک: از خصلتهای نیک آن است که حتی هنگامی که حق با تو است، در اثبات سخنت لجباز نباشی! [۱۲]دو: برای اثبات سخن حق خود، نه در برابر افراد صبور، لجباز باش و نه در برابر افراد نادان؛ زیرا شخص صبور از تو آزرده خاطر شده و فرد نادان، تو را مورد اذیت و آزار قرار خواهد داد. [۱۳] د ) سکوت و کلام در برابر سخن دیگران
سکوت و کلام در مقابل سخن دیگران، چند وجه دارد:
1 . در برابر سخن حق
طبیعتا سکوتی که نشانهای از تایید باشد، هنگام بیان سخن حق، ارزشمند خواهد بود که از نمونههای بارز آن میتوان به سکوت هنگام تلاوت قرآن اشاره کرد.
البته، اگر در پایان چنین سخنی، بر زبان آوردن پذیرش حقیقت، تاثیر بیشتری بر حضار داشته باشد، نباید از آن دریغ کرد.
2 . در برابر عقیده باطل
اگر عقیده باطلی در جمعی مطرح شده و توانایی علمی مبارزه با آن وجود داشته و شرایط دیگر نیز فراهم باشد، مسلم است که شکستن سکوت ارزشمندتر خواهد بود و به تعبیر امام ششم (علیهالسلام): “سخنی که براساس حق بیان شود، بهتر از سکوتی است که مهر تأیید بر باطلی بنهد”. [۱۴]اما اگر دانش کافی برای مواجهه با عقیده باطل وجود نداشته باشد، سکوت و یا ترک مجلس مناسب تر است؛ زیرا چه بسا سکوتی که تاثیرگذارتر از دفاع نامناسب باشد.
در ضمن اگر موضع گیری در مقابل عقیده باطل منجر به رسیدن آسیب جانی و مالی به افراد با ایمان شود، باید ارزش دفاع را در مقابل آسیبهای وارده سنجید و بر اساس نتیجه به دست آمده رفتار کرد.
3 . در برابر با رفتار ناپسند دیگران
در میان جامعه، افرادی نیز وجود دارند که با رفتار و گفتار سفیهانه و بیمنطق، تلاش میکنند تا طرف مقابل را به موضعگیری وادار کنند.
در بیشتر موارد، سخن گفتن در برابر چنین افرادی مفید نبوده و از باب “جواب ابلهان خاموشی است” گزینه سکوت مناسبتر به نظر میرسد.
اشعاری منتسب به امام علی (علیهالسلام) نیز ناظر به همین موضوع است. ایشان میفرمایند:
و ذی سفه یواجهنی بجهل• و اکره ان اکون له مجیبا
یزید سفاهه و ازید حلما• کعود زاد فی الاحراق طیبا [۱۵]و چه بسا با سفیهانی روبهرو شدم که سخنان بیمنطقی خطاب به من گفته و من از پاسخ دادن به آنان ابا داشتم. آنها بر نادانی خود میافزودند و من مانند عودی بودم که هر چه میسوخت، خوشبوتر میشد.
4 . دفاع از حق شخصی
پروردگار به انسان این آزادی را داده که در مقابل خطراتی که حقوق جانی، مالی و آبروی او را تهدید میکند، به دفاع برخیزد و در بیشتر موارد، این دفاع با سخن انجام میشود و نه با سکوت! وجود نهادهای قضایی در اسلام برای شنیدن سخن طرفین دعوا در همین راستاست؛ اما در همین مورد نه به عنوان وظیفهای واجب، بلکه به عنوان توصیهای اخلاقی سفارش شده که تا حد امکان از رویارویی خودداری شود.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این زمینه میفرمایند: “گذشت داشته باشید؛ زیرا گذشت جز عزت و احترام بیشتر، ارمغانی برایتان نخواهد داشت، پس از یکدیگر گذشت کنید تا پروردگار بر احترامتان بیفزاید”. [۱۶]امام ششم (علیهالسلام) نیز با تعبیری دیگر، همین موضوع را بیان میفرمایند: سه چیز از اموری است که در دو جهان، سودش به شما خواهد رسید: بخشش فردی که ستمی به شما روا داشته، ارتباط با آن که رابطهاش را با شما قطع کرده و صبر و تحمل در برابر آزاری که نتیجه نادانی دیگران است. [۱۷]بر این اساس، سخن گفتن برای دفاع از حقوق مشروع خود ایرادی ندارد، اما سکوت و گذشت در اینگونه موارد تا جایی که امکان دارد، ارزشمندتر است.
5 . سخن گفتن درباره دیگران
از سفارشات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به ابوذر آن است که همنشین خوب، بهتر از تنهایی است، اما تنهایی بهتر از همنشین بد میباشد… و سخن گفتن به نیکی، بهتر از سکوت بوده، اما سکوت بهتر از سخن گفتن به زشتی است. [۱۸]فرضهای مختلفی را میتوان در این ارتباط تصور کرد، از جمله:
6 . سخن به بزرگداشت دیگران
چنین سخنی ارزشمند بوده و نشان از نیت خیر افراد داشته که طبیعتا پاداش اخروی را نیز در بردارد.
7 . سخن در ارتباط با تحقیر مؤمنان
اینگونه سخنان حتی اگر منطبق با واقع باشد، از مصادیق غیبتی است که به تعبیر قرآن، مانند خوردن گوشت افراد غیبتشونده است. [۱۹]8 . سخن صحیح اما نابجا
نکته قابل توجه آن است که هر سخن صحیحی که شاید در واقع ستایش دیگران هم باشد، نباید در جای نامناسب بر زبان آورد.یکی از راویان بیان میدارد که امام صادق (علیهالسلام) را مشاهده کردم که ایشان دست خود را بر لب شخصی که دوست (و یا غلام) او بوده و “سالم” نام داشت، نهاده و به او میگفت که ای سالم! زبانت را نگهدار تا سالم بمانی و بیهوده (با سخن گفتن بی مورد)، عوام را علیه ما تحریک مکن. [۲۰]بر این اساس، ساکت ماندن و عدم اطلاعرسانی نسبت به عقاید و گفتار صحیح دیگران که با عقیده حاکم بر جامعه سازگار نیست و بیان آن، خطراتی را برای آنها به دنبال خواهد داشت، بهتر از مدح و ستایشی خواهد بود که در نهایت به ضرر آنان تمام شود.
9 . سخن عادی
در سایر موارد، سخن گفتن ایرادی ندارد، اما باید همواره مراقب زبان بود تا از خطرات و آسیبهای احتمالی آن در امان باشیم.
امام صادق (علیهالسلام) به جمعی از شیعیان خود سفارش میکند که مراقب زبانهایتان بوده و آن را از زیادهگویی و بدزبانی باز دارید. [۲۱] * نتیجه نهایی
ممکن است فرضهای دیگری نیز مطرح شود که در آنها مقایسهای بین سکوت و کلام انجام شود؛ اما در هر حال نتیجه نهایی مباحث فوق را میتوان در روایتی از امام سجاد (علیهالسلام) مشاهده کرد که:
* روایتی از امام سجاد
از ایشان در مورد سکوت و کلام پرسیدند که کدامشان ارزشمندتر است؟ ایشان در پاسخ فرمودند: هر کدام از آن دو، آفاتی دارد، اما اگر سخن گفتن و سکوت را در محیطی بدون آفت بسنجیم، سخن گفتن، ارزشمندتر از سکوت خواهد بود.
یکی از حضار، دلیل این برتری را از امام چهارم خواستار شد که ایشان در توضیح آن فرمودند: زیرا پروردگار، پیامبران و جانشینان آنها را میان مردم نفرستاده تا روزگار را به سکوت بگذرانند، بلکه به آنان دستور سخن گفتن ابلاغ فرمود… من هیچگاه خورشید سخن گفتن را با ماه سکوت نخواهم سنجید. [۲۲]] روایتی از امام باقر
روایت دیگری از امام باقر (علیهالسلام) ما را در رسیدن به نتیجه نهایی یاری خواهد کرد. ایشان سخنی از ابوذر را نقل میکنند مبنی بر اینکه زبان، کلید خوبیها و کلید بدیهاست؛ پس همانگونه که طلا و نقرهات را با مهر زدن به خوبی نگهداری میکنی، چنین قفل و مهری را بر زبان خود نیز بگذار. [۲۳]بر این اساس سخن گفتن برتر و ارزشمندتر از سکوت است؛ اما همانگونه که انسان بر منابع مالی خود مدیریت کرده و از آن در جای مناسب خود استفاده میکند، باید چنین مدیریتی را نیز بر زبان خود داشته باشد.
در قرآن میخوانیم: “یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا”. [۲۴]یعنی تنها با تقوای الاهی است که میتوان قدرت تشخیص سره از ناسره را داشته و در هر مورد بر حسب وظیفه خود عمل کرد.
پانویس
۱. ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، حکمت ۳۳۹.
۲. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۱۶، ح ۲۱، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۳. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۱۴، ح ۶، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۴. ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، الاختصاص، ص۲۳۲، کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ ه ق.
۵. ↑ سوره بقره/۲، آیه۲۸۲.
۶. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۷، ص۳۷۹، ح ۱، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۷. ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص۳۹۰، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۸. ↑ سوره بقره/۲، آیه۲۵۹.
۹. ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، حکمت ۱۷۲.
۱۰. ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ص۴۸، ح ۲۵۲، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۱۱. ↑ سوره اعراف/۷، آیه۱۹۳.
۱۲. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۲۲، ح ۶، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۱۳. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۳۰۱، ح ۴، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۱۴. ↑ شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۶، ح ۵۸۴۴، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۳ ه ق.
۱۵. ↑ دیوان امام علی، ص۷۱، انتشارات پیام اسلام، قم، ۱۳۶۹ ه ش.
۱۶. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۰۸، ح ۵، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۱۷. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۰۷، ح ۳، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۱۸. ↑ شیخ طوسی، الامالی، ص۵۳۵، انتشارات دار الثقافة، قم، ۱۴۱۴ ه ق.
۱۹. ↑ سوره حجرات/۴۹، آیه۱۲.
۲۰. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۱۳، ح ۳، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۲۱. ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۹۳، ح ۱۶۰۶۳، مؤسسة آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ه ق.
۲۲. ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۱۵، نشر مرتضی، مشهد مقدس، ۱۴۰۳ ه ق.
۲۳. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۱۴، ح ۱۰، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۲۴. ↑ سوره انفال/۸، آیه۲۹.
الف ) سخن یا سکوت
براساس برخی روایات، سخن گفتن، امری ناپسند بوده و همواره باید مهر سکوت بر دهان نهاد؛ اما روایات دیگری وجود دارند که سخن گفتن را برتر از سکوت میدانند. بر این اساس باید موقعیتهای متفاوت را مورد بررسی قرار داد و سکوت و کلام را در هر یک از آنها مورد ارزیابی قرار داد.
در روایات گاه سکوت به ماه و کلام به خورشید تشبیه شده و گاه در نقطه مقابل، سکوت با طلا و کلام با نقره، همسان ارزیابی میشود که جمع بین آنها در نگاه اول، بسیار دشوار به نظر میرسد.
ب ) روایات ناظر بر برتری سکوت
برخی روایات ناظر بر برتری سکوت، بدین شرح است:
1 . روایتی از امام علی علیهالسلام
مولای متقیان علی (علیهالسلام) در سخنی حکمت آمیز، بیان میدارد: “آن که زیاد سخن میگوید، به ناچار دچار اشتباهات فراوانی خواهد شد و هر که اشتباهاتش بسیار شد، حیایش کم میشود و شخص بیحیا، بیتقوا نیز شده که بیتقوایی منجر به مرگ قلب میشود و هر که قلبش مرد، وارد دوزخ خواهد شد”. [۱]2 . روایتی از امام صادق علیهالسلام
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: “در دیوان پروردگار، بنده با ایمان، تا آن زمان که ساکت است، همواره نیکوکار ارزیابی خواهد شد؛ اما زمانی که دهان به سخن گشود، ممکن است نیکوکار و یا گناهکار نگاشته شود”. [۲]3 . روایتی از لقمان حکیم
حضرتش به نقل از لقمان حکیم فرمودند که از نکات موجود در سفارشات ایشان به پسرش، این بود: “ای فرزندم! اگر گمان میکنی که قیمت سخن گفتن، هم طراز نقره است، پس بدان که ارزش سکوت، هم طراز طلا است”. [۳]4 . روایتی از امام رضا
امام رضا (علیهالسلام) میفرماید: “با آنکه نادان نیستی، چه زیباست که لب از سخن فرو بندی و هر آنکه پرگویی کند، ناچار دچار لغزشهای بسیاری خواهد شد”. [۴] ج ) موارد برتری سخن بر سکوت
اگر فردی در مطالعات خود، تنها این دسته از روایات را مدنظر قرار دهد، شاید به این نتیجه برسد که سخن گفتن، امری ناپسند بوده و همواره باید مهر سکوت بر دهان نهاد؛ اما این تمام ماجرا نیست؛ زیرا از طرفی، برخی از موارد اشاره شده، پرگویی و بدزبانی را ناپسند دانسته و از طرف دیگر، چنانچه ملاحظه خواهیم کرد، روایات دیگری وجود دارند که سخن گفتن را برتر از سکوت میدانند. بر این اساس باید موقعیتهای متفاوت را مورد بررسی قرار داده و سکوت و کلام را در هر یک از آنها مورد ارزیابی قرار داد. برخی از این موقعیتها، عبارتاند از:
1 . شهادت و گواهی
بنا بر تصریح قرآن کریم، گواهان نباید از ادای شهادت استنکاف کنند: «لا یاب الشهداء ادا ما دعوا». [۵]امام صادق (علیهالسلام) در بیان آیه فوق میفرماید: “برای هیچ فردی سزاوار نیست که اگر او را برای گواهی دادن به موضوعی که شاهد آن بوده، دعوت کنند، بگوید که من نمیتوانم گواهتان باشم”. [۶] بر این اساس، میتوان نتیجه گرفت که گواهی و شهادت، از مواردی است که سخن گفتن در آن، برتر از سکوت است.
البته گاهی به ندرت اتفاق میافتد که در آن نباید هر آنچه را دید بر زبان آورد؛ مانند زمانی که به عنوان نمونه، نگهداری قرآن از طرف حکومتی ظالم، جرم تلقی شده و مجازات سنگینی داشته باشد که در این صورت، حتی در صورت مشاهده آن نزد فردی، نباید علیه او گواهی داد.
2 . نشر دانش و حکمت
از مهمترین آموزههای ادیان مختلف آن است که صاحبان دانش، به نشر و انتقال آن به دیگران همت ورزند و به تعبیر امام علی (علیهالسلام) زکات دانش، منتشر کردن آن است. [۷]قرآن کریم، افرادی را که به دلیل منافع شخصی، دانش خود را پنهان میدارند، مورد لعنت خدا اعلام میکند. [۸]اما آیا همواره باید تحت پوشش نشر دانش، دهان به سخن باز کرد و یا اینکه در برخی موارد، سکوت و خویشتن داری بهتر از سخن گفتن است. در این زمینه باید گفت که لزوم نشر دانش، شرایطی دارد، از جمله:
3 . دانش کافی
انسان هر چه دانشمند هم باشد، اما تا دانش لازم را در ارتباط با موضوعی خاص به دست نیاورده، نباید خود را به عنوان بیانگر آن معرفی کند و به فرموده امیرالمؤمنین (علیهالسلام): “وقتی انسان توانایی سخنی حکمتآمیز را دارد، سکوت او ارزشی نخواهد داشت، همانگونه که سخن گفتن هنگام نادانی بیارزش خواهد بود”. [۹]به همین دلیل، سخن دانشمندان در رشته تخصصی خود ارزشمند بوده و در جهت مقابل، سکوت آنان در برابر موضوعاتی که اطلاع کافی از آن ندارند، از ارزش والاتری برخوردار خواهد بود.
4 . وجود داوطلب برای کسب دانش
یک اندیشمند نباید همواره و حتی هنگامی که فردی مشتاق دانش او نیست، لب به سخن گشوده و بر این باور باشد که چنین رفتاری، وظیفه اجتماعی و دینی او است.
استاد سخنوران علی (علیهالسلام) دراین زمینه میفرماید: “آفرین به دانشمندی که خویشتندار است و چون از مرگ در هراس است، به آمادهسازی و ذخیرهسازی مشغول میباشد. اگر از او پرسشی شود، بهخوبی پاسخ آن را خواهد داد، اما اگر دیگران ارزش او را ندانند، ساکت خواهد ماند. سخن او سنجیده است و سکوت او ناشی از نادانی نیست”. [۱۰]میدانیم که نهج البلاغهای که قرنهاست ادیبان و سخنوران و حکیمان را به اندیشه وا میدارد، جز بخشهای کوچکی از آن، بازتابی از سخنان نغز و شیوای این بزرگ مرد الاهی تنها در مدت کوتاهی از زندگی او است و همگان میدانند که جامعه اسلامی، دهها سال نتوانسته از حضور و وجود ایشان، بهره کافی ببرد و به عبارتی، پنجششم از زندگانی ایشان بعد از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سکوت نسبی و تنها یکششم آن به کلام سپری شده است.
البته مواردی هم وجود دارد که به دلیل نادانی حاکم بر جامعه، در نگاه اول، داوطلبی برای دانش مشاهده نمیشود؛ اما با پیشقدم شدن فردی در نشر آن، این اشتیاق برای بسیاری از افراد به وجود میآید که با بهرهوری از سخن دانشمندان، با نادانی تحمیل شده بر خود به مبارزه برخیزند که در این زمان نیز سخن گفتن از وظایف یک دانشمند به شمار میآید.
حرکات اصلاحی پیامبران در تاریکیها و جاهلیتها، نماد برجستهای از این امر است.
5 . رعایت اعتدال
در برابر گفتار حقی که بر زبان میآید، افراد به دو گروه اصلی تقسیم میشوند. گروه اول، اشخاص منصفی هستند که با کمک عقل و دانش خود به بررسی آن پرداخته و در صورت انطباق سخن با عقل و فطرت خود، آن را میپذیرند. در مقابل، گروه دومی وجود دارند که به شدت بر عقاید خود پافشاری کرده و به هیچ عنوان، تسلیم حق نمیشوند. طبیعی است که ساکت ماندن و سخن گفتن در برابر چنین افرادی هیچ تفاوتی با هم نخواهد داشت و به تعبیر قرآن کریم: “وَ اِنْ تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدی لا یَتَّبِعُوکُمْ سَواءٌ عَلَیْکُمْ اَ دَعَوْتُمُوهُمْ اَمْ اَنْتُمْ صامِتُون”. [۱۱]البته در این میان، نکتهای قابل ذکر است و آن اینکه در پارهای از موضوعات فرعی و جزئی، ممکن است برخی افراد قابل احترام، نه به دلیل لجبازی، بلکه به دلیل پیش فرضهایی که دارند، بهسادگی زیر بار برخی سخنان منطقی نروند که در گفتوگو با این افراد نیز نباید از حد تعادل خارج شد؛ زیرا ممکن است به کدورتهایی بیانجامد.
دو گفتار حکمتآمیز از امام صادق (علیهالسلام) در این زمینه عبارت است از:
یک: از خصلتهای نیک آن است که حتی هنگامی که حق با تو است، در اثبات سخنت لجباز نباشی! [۱۲]دو: برای اثبات سخن حق خود، نه در برابر افراد صبور، لجباز باش و نه در برابر افراد نادان؛ زیرا شخص صبور از تو آزرده خاطر شده و فرد نادان، تو را مورد اذیت و آزار قرار خواهد داد. [۱۳] د ) سکوت و کلام در برابر سخن دیگران
سکوت و کلام در مقابل سخن دیگران، چند وجه دارد:
1 . در برابر سخن حق
طبیعتا سکوتی که نشانهای از تایید باشد، هنگام بیان سخن حق، ارزشمند خواهد بود که از نمونههای بارز آن میتوان به سکوت هنگام تلاوت قرآن اشاره کرد.
البته، اگر در پایان چنین سخنی، بر زبان آوردن پذیرش حقیقت، تاثیر بیشتری بر حضار داشته باشد، نباید از آن دریغ کرد.
2 . در برابر عقیده باطل
اگر عقیده باطلی در جمعی مطرح شده و توانایی علمی مبارزه با آن وجود داشته و شرایط دیگر نیز فراهم باشد، مسلم است که شکستن سکوت ارزشمندتر خواهد بود و به تعبیر امام ششم (علیهالسلام): “سخنی که براساس حق بیان شود، بهتر از سکوتی است که مهر تأیید بر باطلی بنهد”. [۱۴]اما اگر دانش کافی برای مواجهه با عقیده باطل وجود نداشته باشد، سکوت و یا ترک مجلس مناسب تر است؛ زیرا چه بسا سکوتی که تاثیرگذارتر از دفاع نامناسب باشد.
در ضمن اگر موضع گیری در مقابل عقیده باطل منجر به رسیدن آسیب جانی و مالی به افراد با ایمان شود، باید ارزش دفاع را در مقابل آسیبهای وارده سنجید و بر اساس نتیجه به دست آمده رفتار کرد.
3 . در برابر با رفتار ناپسند دیگران
در میان جامعه، افرادی نیز وجود دارند که با رفتار و گفتار سفیهانه و بیمنطق، تلاش میکنند تا طرف مقابل را به موضعگیری وادار کنند.
در بیشتر موارد، سخن گفتن در برابر چنین افرادی مفید نبوده و از باب “جواب ابلهان خاموشی است” گزینه سکوت مناسبتر به نظر میرسد.
اشعاری منتسب به امام علی (علیهالسلام) نیز ناظر به همین موضوع است. ایشان میفرمایند:
و ذی سفه یواجهنی بجهل• و اکره ان اکون له مجیبا
یزید سفاهه و ازید حلما• کعود زاد فی الاحراق طیبا [۱۵]و چه بسا با سفیهانی روبهرو شدم که سخنان بیمنطقی خطاب به من گفته و من از پاسخ دادن به آنان ابا داشتم. آنها بر نادانی خود میافزودند و من مانند عودی بودم که هر چه میسوخت، خوشبوتر میشد.
4 . دفاع از حق شخصی
پروردگار به انسان این آزادی را داده که در مقابل خطراتی که حقوق جانی، مالی و آبروی او را تهدید میکند، به دفاع برخیزد و در بیشتر موارد، این دفاع با سخن انجام میشود و نه با سکوت! وجود نهادهای قضایی در اسلام برای شنیدن سخن طرفین دعوا در همین راستاست؛ اما در همین مورد نه به عنوان وظیفهای واجب، بلکه به عنوان توصیهای اخلاقی سفارش شده که تا حد امکان از رویارویی خودداری شود.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این زمینه میفرمایند: “گذشت داشته باشید؛ زیرا گذشت جز عزت و احترام بیشتر، ارمغانی برایتان نخواهد داشت، پس از یکدیگر گذشت کنید تا پروردگار بر احترامتان بیفزاید”. [۱۶]امام ششم (علیهالسلام) نیز با تعبیری دیگر، همین موضوع را بیان میفرمایند: سه چیز از اموری است که در دو جهان، سودش به شما خواهد رسید: بخشش فردی که ستمی به شما روا داشته، ارتباط با آن که رابطهاش را با شما قطع کرده و صبر و تحمل در برابر آزاری که نتیجه نادانی دیگران است. [۱۷]بر این اساس، سخن گفتن برای دفاع از حقوق مشروع خود ایرادی ندارد، اما سکوت و گذشت در اینگونه موارد تا جایی که امکان دارد، ارزشمندتر است.
5 . سخن گفتن درباره دیگران
از سفارشات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به ابوذر آن است که همنشین خوب، بهتر از تنهایی است، اما تنهایی بهتر از همنشین بد میباشد… و سخن گفتن به نیکی، بهتر از سکوت بوده، اما سکوت بهتر از سخن گفتن به زشتی است. [۱۸]فرضهای مختلفی را میتوان در این ارتباط تصور کرد، از جمله:
6 . سخن به بزرگداشت دیگران
چنین سخنی ارزشمند بوده و نشان از نیت خیر افراد داشته که طبیعتا پاداش اخروی را نیز در بردارد.
7 . سخن در ارتباط با تحقیر مؤمنان
اینگونه سخنان حتی اگر منطبق با واقع باشد، از مصادیق غیبتی است که به تعبیر قرآن، مانند خوردن گوشت افراد غیبتشونده است. [۱۹]8 . سخن صحیح اما نابجا
نکته قابل توجه آن است که هر سخن صحیحی که شاید در واقع ستایش دیگران هم باشد، نباید در جای نامناسب بر زبان آورد.یکی از راویان بیان میدارد که امام صادق (علیهالسلام) را مشاهده کردم که ایشان دست خود را بر لب شخصی که دوست (و یا غلام) او بوده و “سالم” نام داشت، نهاده و به او میگفت که ای سالم! زبانت را نگهدار تا سالم بمانی و بیهوده (با سخن گفتن بی مورد)، عوام را علیه ما تحریک مکن. [۲۰]بر این اساس، ساکت ماندن و عدم اطلاعرسانی نسبت به عقاید و گفتار صحیح دیگران که با عقیده حاکم بر جامعه سازگار نیست و بیان آن، خطراتی را برای آنها به دنبال خواهد داشت، بهتر از مدح و ستایشی خواهد بود که در نهایت به ضرر آنان تمام شود.
9 . سخن عادی
در سایر موارد، سخن گفتن ایرادی ندارد، اما باید همواره مراقب زبان بود تا از خطرات و آسیبهای احتمالی آن در امان باشیم.
امام صادق (علیهالسلام) به جمعی از شیعیان خود سفارش میکند که مراقب زبانهایتان بوده و آن را از زیادهگویی و بدزبانی باز دارید. [۲۱] * نتیجه نهایی
ممکن است فرضهای دیگری نیز مطرح شود که در آنها مقایسهای بین سکوت و کلام انجام شود؛ اما در هر حال نتیجه نهایی مباحث فوق را میتوان در روایتی از امام سجاد (علیهالسلام) مشاهده کرد که:
* روایتی از امام سجاد
از ایشان در مورد سکوت و کلام پرسیدند که کدامشان ارزشمندتر است؟ ایشان در پاسخ فرمودند: هر کدام از آن دو، آفاتی دارد، اما اگر سخن گفتن و سکوت را در محیطی بدون آفت بسنجیم، سخن گفتن، ارزشمندتر از سکوت خواهد بود.
یکی از حضار، دلیل این برتری را از امام چهارم خواستار شد که ایشان در توضیح آن فرمودند: زیرا پروردگار، پیامبران و جانشینان آنها را میان مردم نفرستاده تا روزگار را به سکوت بگذرانند، بلکه به آنان دستور سخن گفتن ابلاغ فرمود… من هیچگاه خورشید سخن گفتن را با ماه سکوت نخواهم سنجید. [۲۲]] روایتی از امام باقر
روایت دیگری از امام باقر (علیهالسلام) ما را در رسیدن به نتیجه نهایی یاری خواهد کرد. ایشان سخنی از ابوذر را نقل میکنند مبنی بر اینکه زبان، کلید خوبیها و کلید بدیهاست؛ پس همانگونه که طلا و نقرهات را با مهر زدن به خوبی نگهداری میکنی، چنین قفل و مهری را بر زبان خود نیز بگذار. [۲۳]بر این اساس سخن گفتن برتر و ارزشمندتر از سکوت است؛ اما همانگونه که انسان بر منابع مالی خود مدیریت کرده و از آن در جای مناسب خود استفاده میکند، باید چنین مدیریتی را نیز بر زبان خود داشته باشد.
در قرآن میخوانیم: “یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا”. [۲۴]یعنی تنها با تقوای الاهی است که میتوان قدرت تشخیص سره از ناسره را داشته و در هر مورد بر حسب وظیفه خود عمل کرد.
پانویس
۱. ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، حکمت ۳۳۹.
۲. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۱۶، ح ۲۱، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۳. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۱۴، ح ۶، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۴. ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، الاختصاص، ص۲۳۲، کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ ه ق.
۵. ↑ سوره بقره/۲، آیه۲۸۲.
۶. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۷، ص۳۷۹، ح ۱، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۷. ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص۳۹۰، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۸. ↑ سوره بقره/۲، آیه۲۵۹.
۹. ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، حکمت ۱۷۲.
۱۰. ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ص۴۸، ح ۲۵۲، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۱۱. ↑ سوره اعراف/۷، آیه۱۹۳.
۱۲. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۲۲، ح ۶، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۱۳. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۳۰۱، ح ۴، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۱۴. ↑ شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۶، ح ۵۸۴۴، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۳ ه ق.
۱۵. ↑ دیوان امام علی، ص۷۱، انتشارات پیام اسلام، قم، ۱۳۶۹ ه ش.
۱۶. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۰۸، ح ۵، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۱۷. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۰۷، ح ۳، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۱۸. ↑ شیخ طوسی، الامالی، ص۵۳۵، انتشارات دار الثقافة، قم، ۱۴۱۴ ه ق.
۱۹. ↑ سوره حجرات/۴۹، آیه۱۲.
۲۰. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۱۳، ح ۳، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۲۱. ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۹۳، ح ۱۶۰۶۳، مؤسسة آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ه ق.
۲۲. ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۱۵، نشر مرتضی، مشهد مقدس، ۱۴۰۳ ه ق.
۲۳. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۱۴، ح ۱۰، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.
۲۴. ↑ سوره انفال/۸، آیه۲۹.