خانه » همه » مذهبی » سیمای متقین در نهج البلاغه

سیمای متقین در نهج البلاغه


سیمای متقین در نهج البلاغه

۱۳۹۲/۰۶/۰۵


۱۳۸۰ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سیمای متقین در نهج البلاغه

(یکى از یاران پرهیزکار امام علیه السّلام به نام همّام، گفت: اى امیر مؤمنان پرهیزکاران (متقین) را براى من آنچنان وصف کن که گویا آنان را با چشم مى نگرم. امام علیه السّلام در پاسخ او درنگى کرد و فرمود «اى همّام از خدا بترس و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است» امّا همّام دست بردار نبود و اصرار ورزید، تا آن که امام علیه السّلام تصمیم گرفت صفات پرهیزکاران را بیان فرماید. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پیامبرش درود فرستاد، و فرمود: )

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سیمای متقین در نهج البلاغه

(یکى از یاران پرهیزکار امام علیه السّلام به نام همّام، گفت: اى امیر مؤمنان پرهیزکاران (متقین) را براى من آنچنان وصف کن که گویا آنان را با چشم مى نگرم. امام علیه السّلام در پاسخ او درنگى کرد و فرمود «اى همّام از خدا بترس و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است» امّا همّام دست بردار نبود و اصرار ورزید، تا آن که امام علیه السّلام تصمیم گرفت صفات پرهیزکاران را بیان فرماید. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پیامبرش درود فرستاد، و فرمود: )

1- سیماى پرهیزکاران

پس از ستایش پروردگار همانا خداوند سبحان پدیده ها را در حالى آفرید که از اطاعتشان بى نیاز، و از نافرمانى آنان در امان بود، زیرا نه معصیت گناهکاران به خدا زیانى مى رساند و نه اطاعت مؤمنان براى او سودى دارد، روزى بندگان را تقسیم، و هر کدام را در جایگاه خویش قرار داد.

امّا پرهیزکاران در دنیا داراى فضیلت هاى برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان میانه روى، و راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده مى پوشانند، و گوش هاى خود را وقف دانش سودمند کرده اند،

و در روزگار سختى و گشایش، حالشان یکسان است.

و اگر نبود مرگى که خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدن چشم، در بدن ها قرار نمى گرفت، از شوق دیدار بهشت، و از ترس عذاب جهنّم.خدا در جانشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند، بهشت براى آنان چنان است که گویى آن را دیده و در نعمت هاى آن به سر مى برند، و جهنّم را چنان باور دارند که گویى آن را دیده و در عذابش گرفتارند.

دل هاى پرهیزکاران اندوهگین، و مردم از آزارشان در أمان، تن هایشان لاغر، و خواست هایشان اندک، و نفسشان عفیف و دامنشان پاک است. در روزگار کوتاه دنیا صبر کرده تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند: تجارتى پر سود که پروردگارشان فراهم فرموده، دنیا مى خواست آنها را بفریبد امّا عزم دنیا نکردند، مى خواست آنها را اسیر خود گرداند که با فدا کردن جان، خود را آزاد ساختند.

2- شب پرهیزکاران

پرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکّر و اندیشه مى خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى یابند.

وقتى به آیه اى برسند که تشویقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند، و با جان پر شوق در آن خیره شوند، و گمان مى برند که نعمت هاى بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد،و هر گاه به آیه اى مى رسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى سپارند، و گویا صداى بر هم خوردن شعله هاى آتش، در گوششان طنین افکن است، پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پیشانى و دست و پا بر خاک مالیده، و از خدا آزادى خود را از آتش جهنّم مى طلبند.

3- روز پرهیزکاران

پرهیزکاران در روز، دانشمندانى بردبار، و نیکوکارانى با تقوا هستند که ترس الهى آنان را چونان تیر تراشیده لاغر کرده است، کسى که به آنها مى نگرد مى پندارد که بیمارند امّا آنان را بیمارى نیست، و مى گوید، مردم در اشتباهند در صورتى که آشفتگى ظاهرشان، نشان از امرى بزرگ است. از اعمال اندک خود خشنود نیستند، و اعمال زیاد خود را بسیار نمى شمارند. نفس خود را متّهم مى کنند، و از کردار خود ترسناکند.

هرگاه یکى از آنان را بستایند، از آنچه در تعریف او گفته شد در هراس افتاده مى گوید: «من خود را از دیگران بهتر مى شناسم و خداى من، مرا بهتر از من مى شناسد، بار خدایا، مرا بر آنچه مى گویند محاکمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده که مى گویند، و گناهانى که نمى دانند بیامرز»

4- نشانه هاى پرهیزکاران

و از نشانه هاى یکى از پرهیزکاران این است که او را اینگونه مى بینى: در دیندارى نیرومند، نرمخو و دور اندیش است، داراى ایمانى پر از یقین، حریص در کسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگرى میانه رو، در عبادت فروتن، در تهیدستى آراسته، در سختى ها بردبار، در جستجوى کسب حلال، در راه هدایت شادمان و پرهیز کننده از طمع ورزى، مى باشد.

اعمال نیکو انجام مى دهد و ترسان است، روز را به شب مى رساند با سپاسگزارى، و شب را به روز مى آورد با یاد خدا، شب مى خوابد اما ترسان، و بر مى خیزد شادمان، ترس براى اینکه دچار غفلت نشود، و شادمانى براى فضل و رحمتى که به او رسیده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مى کند. روشنى چشم پرهیزکار در چیزى قرار دارد که جاودانه است، و آن را ترک مى کند که پایدار نیست، بردبارى را با علم، و سخن را با عمل، در مى آمیزد.

پرهیزکار را مى بینى که: آرزویش نزدیک، لغزش هایش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است. مردم به خیرش امیدوار، و از آزارش در امانند.

اگر در جمع بى خبران باشد نامش در گروه یاد آوران خدا ثبت مى گردد، و اگر در یاد آوران باشد نامش در گروه بى خبران نوشته نمى شود. ستمکار خود را عفو مى کند، به آن که محرومش ساخته مى بخشد،

به آن کس که با او بریده مى پیوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بدى هاى او پنهان، و کار نیکش آشکار است. نیکى هاى او به همه رسیده، آزار او به کسى نمى رسد. در سختى ها آرام، و در ناگواریها بردبار و در خوشى ها سپاسگزار است. به آن که دشمن دارد ستم نکند، و نسبت به آن که دوست دارد به گناه آلوده نشود. پیش از آن که بر ضد او گواهى دهند به حق اعتراف مى کند، و آنچه را به او سپرده اند ضایع نمى سازد، و آنچه را به او تذکّر دادند فراموش نمى کند. مردم را با لقب هاى زشت نمى خواند، همسایگان را آزار نمى رساند، در مصیبت هاى دیگران شاد نمى شود .

و در کار ناروا دخالت نمى کند، و از محدوده حق خارج نمى شود. اگر خاموش است سکوت او اندوهگینش نمى کند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمى شود، و اگر به او ستمى روا دارند صبر مى کند تا خدا انتقام او را بگیرد. نفس او از دستش در زحمت، ولى مردم در آسایشند. براى قیامت خود را به زحمت مى افکند، ولى مردم را به رفاه و آسایش مى رساند.

دورى او از برخى مردم، از روى زهد و پارسایى، و نزدیک شدنش با بعضى دیگر از روى مهربانى و نرمى است. دورى او از تکبّر و خود پسندى، و نزدیکى او از روى حیله و نیرنگ نیست.

(سخن امام که به اینجا رسید، ناگهان همّام ناله اى زد و جان داد. امام علیه السّلام فرمود) سوگند به خدا من از این پیش آمد بر همّام مى ترسیدم. سپس گفت: آیا پندهاى رسا با آنان که پذیرنده آنند چنین مى کند شخصى رسید و گفت: چرا با تو چنین نکرد ، امام علیه السّلام پاسخ داد: واى بر تو، هر أجلى وقت معیّنى دارد که از آن پیش نیفتد و سبب مشخّصى دارد که از آن تجاوز نکند. آرام باش و دیگر چنین سخنانى مگو، که شیطان آن را بر زبانت رانده است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد