۱۳۹۵/۰۶/۱۱
–
۱۳۴۴ بازدید
انسان هنگامی می تواند دارای نشاط واقعی باشد که دارای سلامت روان و آرامش روحی باشد و سلامت روان به عوامل گوناگونی بستگی دارد که برخی از آنها به عوامل درونی مانند ایمان و باورهای صحیح و شناخت و بینش درس
انسان هنگامی می تواند دارای نشاط واقعی باشد که دارای سلامت روان و آرامش روحی باشد و سلامت روان به عوامل گوناگونی بستگی دارد که برخی از آنها به عوامل درونی مانند ایمان و باورهای صحیح و شناخت و بینش درست فرد بستگی دارد و برخی از آنها به عوامل محیطی مانند خانواده و محیط بیرون خانه یعنی جامعه ای که انسان در آن زندگی می کند ارتباط دارد به عنوان مثال خانواده ای که روابط اعضای آن سالم و پیوندهای عاطفی در آن از استحکام مناسبی برخوردار است و اعضا آن به یکدیگر احترام می گذارند و حقوق همدیگر را رعایت می کنند طبعا نقش بسیار مؤثر در شکل گیری شخصیت سالم فرزندان و اعضا خانواده دارد ولی اگر خانواده به هر دلیلی این گونه نباشد بلکه روابط اعضا با یکدیگر تحکم آمیز آمیخته با حسادت و کینه و روابط عاطفی حالتی گسسته و آشفته داشته باشد به سلامت روان اعضای آن آسیب جدی وارد می کند همین نقش را جامعه ای که انسان در آن زندگی می کند دارد. یعنی سلامت روان انسان تا حدودی به روابط اجتماعی سالم نیز بستگی دارد کما این که انسان هایی که از ایمان سرشارتری برخوردارند از صفای دل و آرامش درونی بیشتر بهره مندند و روان آنها نیز از سلامت بیشتر برخوردار است ولی انسانی که به هر دلیلی از سلامت روان و آرامش درونی برخوردار نیست نمی تواند نشاط واقعی داشته باشد و خنده و گریه او بیمارگونه است. خنده و گریه در واقع از مکانیزمهایی است که در تخلیه هیجانات مثبت و منفی نقش بسیار مؤثر دارد و در تلطیف خلق و خوی انسان نقش مؤثری دارند اما این نقش را وقتی ایفا می کنند که بیمارگونه نباشند. بنابراین برای دستیابی به نشاط واقعی تلاش کنید با توجه به عواملی که ذکر شد سلامت روان خود را افزایش دهید
با توجه به منابع دینی، یعنی قرآن و سیره پیشوایان معصوم، دین اسلام موافق نشاط و شادی بوده، علاوه برآن که آدمی را از تنبلی رهانده و سرزنده می سازد؛ البته؛ این شادی، افراطی و تفریطی نبوده، بلکه درچارچوب نگاه تعدیلی قابل رهیابی است.
. اسلام و نیازهای اساسی انسان؛
بهترین آیین ها، با طبیعت آدمی و سازمان آفرینش او سازگار بوده، نیازمندی های طبیعی و فطری اش را برآورد؛ در غیر این صورت، نه قابل عمل است و نه می تواند آدمی را خوشبخت و سعادت مند سازد. تعالیم اسلام به دلیل توجه به این نیازها و متناسب بودنش با فطرت آدمی است «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة اللَّه التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق».که توانست از محدودیت جزیرة العرب خارج گشته، جهان اسلام را در اقصی نقاط دنیا شکل دهد.
به گفته علامه طباطبایی، اسلام، نه انسان را از نیروها غرایز و خواسته هایش محروم می کند و نه همه توجه را به تقویت جنبه های مادی معطوف می دارد؛ نه او را از جهانی که در آن زندگی می کند، جدا می سازد و نه او را بی نیاز از دین و شریعت به حساب می آورد و این سه زاویه، مثلثی را ترسیم کرده که انسان در محدوده آن کمال مقصود خود را به دست می آورد و به سعادت ابدی می رسد و اگر یکی از این زاویه ها باز شود و نادیده تلقی گردد، انسان را دچار سقوط می کند و از اوج انسانیت به ورطه هلاکتش می کشاند.علامه طباطبایی، المیزان، ج 16، ص 203.
شادی و نشاط یک ضرورت و نیاز
از شادی تعاریف گوناگونی، مانند «احساس مثبتی که از حس ارضای پیروزی به دست می آید»؛انگیزش و هیجان، ص 367.«مجموع لذت های منهای درد»روانشناسی شادی، ص 42 و 172. «حالتی که در فرآیند نیل به علاقه ها در آدمی به وجود می آید»جلوه های شادی در فرهنگ و شریعت، ص 47.این پدیده هر چند از زوایای گوناگونی تعریف و تشریح شده است، ولی به اتفاق اندیشمندان یک ضرورت و نیاز اساسی انسان به شمار می آید؛ چه کسی را می توان یافت که مدعی باشد نیازمند به شادی نیست؟ اصلاً اساس جهان هستی و پدیده های آن به گونه ای طراحی شده اند که در آدمی شادی ایجاد کنند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبیعت با ظرافت، آبشارهای زیبا، گل های زنگارنگ، دیدار دوستان، ازدواج و پیوند و انسان و…، همه شادی آور و مسرّت خیر است. از آن جا که شادی، ناکامی، ناامیدی، ترس و نگرانی را آزادی دور می سازد، روان شناسان به ایجاد و تثبیت آن در انسان دستور اکید داده اند و این همه حکایت گر این حقیقت است که شادی نیاز اساسی و ضروری می باشد.روان شناسی شادی، روان شناسی کمال، راز شاد زیستن و….
همان بهتر که دائم شاد باشیم زهر درد و غمی آزاد باشیم
به خوش رویی و خوش خویی در ایام همی روتا شوی خوش دل در انجام
اگر خوش دل شوی در شادمانی بماند شادمانی، جاودانی
ناصر خسرو.
عوامل شادی و نشاط؛
با کندوکاو در نظریات و گفته های دانشمندان و متون معتبر، می توان موارد ذیل را در زمره عوامل بر شمرد که حالت شادی و نشاط را در انسان پدید می آورند:
1. ایمان. 2. رضایت و تحمل.
3. پرهیز از گناه. 4. مبارزه با نگرانی.
5. تبسم و خنده 6. مزاح و شوخی.
7. بوی خوش(البته با رعایت موازین اسلامی )،. 8. خود آرایی(البته با رعایت موازین اسلامی )،.
9. پوشیدن لباس های روشن(البته با رعایت موازین اسلامی ) 10. حضور در مجالس شادی.
11. ورزش. 12. امید به زندگی.
13. کار و تلاش. 14. سیر و سفر.
15. تفریح. 16. تلاوت قرآن.
17. تفکر در آفریده های خداوند. 18. صدقه دادن.
19. نگاه کردن به سبزه ها و…شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 5، باب ملابس؛ شیخ طوسی، امالی، ح 45؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 95؛ آیین زندگی، ص 34.
چهار چیز هر آزاده را زِ غم بخرد تن درست و خویِ نیک و نام نیک و خرد
هر آن که ایزدش این چهار روزی کرد سزد که شاد زِیَد شادمان و غم نخورد
رودکی.
اسلام و شادی
اسلام با توجه به نیازهای اساسی انسان، شادی، نشاط را تحسین و تأیید کرده است. قرآن که یکی از بهترین و مستحکم ترین منابع اسلام به شمار می رود، زندگی با نشاط و شادی را نعمت و رحمت خدا تلقی فرموده، زندگی همیشه توأم با گریه و زاری و ناله را خلاف رحمت و نعمت خداوند داسته است.
گواه این مطلب آیه قرآن است که می فرماید: «فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً»؛توبه (9)، آیه 82.«باید کم بخندند و زیاد بگریند». شأن نزول این آیه، این بود که پیغمبر خدا(ص) دستور صادر کرده بودند که باید تمام نیروهای قابل برای شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکین که به سرزمین اسلام هجوم آورده بودند، بسیج شوند. عده ای با بهانه های مختلف از شرکت در این لشکر کشی خود داری کرده بودند و از فرمان خدا و پیغمبر(ص) تخلف کرده بودند؛ خداوند در قرآن به آنها وعده عذاب می دهد و به دنبال آن می فرماید: [این گروه نافرمان ] از این پس کم بخندند و زیاد بگریند».
واضح است که نفرین به صورت کیفر و مجازاتی است که همواره بر خلاف طبیعت و فطرت آدمی او را دچار عذاب و رنج می سازد. این که خداوند آرزوی کم خندیدن و زیاد گریستن برای نافرمانان می کند، حکایت از این حقیقت دارد که خنده به عنوان یکی از عوامل نشاط، امر طبیعی و فطری است که خداوند می خواهد به عنوان کیفر، نافرمانان از این امر محروم باشند.گفتارها، ج 2، ص 225 – 226.
توصیفات قرآن در خصوص بهشت نیز حاکی از این واقعیت است که اسلام بر نشاط و شادی مُهر تایید نهاده است؛ زیرا باغ های زیبا، آب های زلال و روان، زیباترین بسترها، نرم ترین و چشم گیرترین پارچه ها، برترین دیدنی هار.ک: سوره الرحمن، واقعه ویس.و… که قرآن در وصف بهشت ترسیم می کند، همه جزء عوامل نشاط و شادی به شمار می روند و خداوند متعال برای شادکردن انسان ها بهشت را این چنین قرار داده است.
قرآن در فراز دیگری، برخی عوامل شادی و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛ «قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی ال حیاة الدنیا خالصةً یوم القیامة»؛اعراف (7)، آیه 32. «بگو (در برابر کسانی که بسیاری از مواهب زندگی را تحریم می کردند) ای پیغمبر چه کسی زینت و آرایش و زیبایی هایی را که خداوند از درون طبیعت برای بندگانش بیرون کشیده، حرام کرده است. بگو این مواهب پاک و این زیبایی ها برای مردم با ایمان در همین زندگی دنیا و در زندگانی جاوید آخرت قرار داده شده است. با این تفاوت که در این دنیا، زیبایی ها به زشتی ها آمیخته است؛ شادی ها به غم آلوده و آمیخته است؛ ولی در دنیای دیگر و در روز رستاخیز، این زیبایی ها و این مواهب پاک، برای مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد»گفتارها، ج 2، ص 227-228..
این آیه به خوبی بیان گر این حقیقت است که اسلام به بهره مند شدن از یبایی ها و مواهب زندگی که در زمره عوامل نشاط آورند، اهمیت می دهد و آن را زیبنده دین داران و مؤمنان می داند.
از زبان معصومان(ع) نیز – که مترجمان حقیقی واحی اند – می خوانیم:
1. رسول اکرم(ص): «مؤمن شوخ و شاداب است».بحرانی، تحف العقول، ص 49.
2. حضرت علی(ع): «شادمانی، گشایش خاطر می آورد»؛آمدی، غررالحکم، ح 2023.«اوقات شادی، غنیمت است»؛همان، ح 1084.«هرکس شادی اش اند ک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود»بحارالانوار، ج 78، ص 12..
3. امام صادق(ع) «هیچ مؤمنی نیست که شوخی در طبع او نباشد»؛کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 663.«شوخ طبعی بخشی از حسن خلق است».همان.
4. امام رضا(ع) کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد؛ وقتی برای عبادت و خلوت با خدا، زمانی برای تأمین معاش، سعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان واقف می سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص می دهید و از شادی ساعت های تفریح، نیروی لازم برای عمل به وظایف وقت های دیگر را تأمین کنید».بحارالانوار، ج 75، ص 321.در سیره معصومان، عنصر شادی آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن به بسترسازی، زمینه سازی و ایجاد آن نیز توصیه شده است.کافی، ج 2، ص 192.
پاره ای از احادیث، علاوه بر دستورهای کلی درباره اهمیت شادی و نشاط، دستورالعمل های خاصی نیز برای حفظ و پرورش این حالت مانند، پیاده روی، سوارکاری، شنا در آب، نگاه کردن به سبزه ها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخی، خنده و…وسائل الشیعه، ج 12، ص 112، بحارالانوار، ج 16، ص 298؛ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 8، ص 418.بیان می دارند.
چو شادی بکاهد، بکاهد روان خُرد گردد اندر میان، ناتوان
فرودسی.
مرز شادی و نشاط
براساس هدف و فرجام زندگی، شادی و نشاط از دیدگاه اسلام دارای حد و مرز می باشد. محتوا و قالب شادی و نشاط و عوامل آن نباید با روح توحیدی و انسانی که دین اسلام مطرح کرده است، در تضاد و تنافی باشد؛ زیرا هر پدیده ای که انسان را از آرمان و غایت اصلی خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود.
بنابراین پدیده شادی و نشاط و عوامل آن به عنوان یک نیاز اساسی و ضروری تا حدی روا و مجاز می باشد که علاوه بر آن که مانع نیل انسان به هدف اصلی اش نگردد، بلکه در رسیدن به آن مددکار وی باشد؛ از این رو بسیاری از اندیشمندان مسلمان معتقدند: از آن جا که انسان در انجام هر رفتار ارادی، انگیزه و هدفی را پی می گیرداخلاق اسلامی، ص 98-99؛ اخلاق الهی، ج 5، ص 238.شادی و نشاط به عنوان یک رفتار، از این قاعده مستثنا نبوده، هدف و انگیزه ای در آن دنبال می شود.
در این پدیده، اگر انگیزه و هدف، حق و در راستای هدف اصلی زندگی آدمی باشد، این پدیده حق، مفید و سودمند خواهد بود و اگر انگیزه و هدف باطل در آن نهفته باشد و در برابر هدف اساسی زندگی انسان باشد، این پدیده، باطل و مضر خواهد بود؛ بنابراین می توان مرز شادی و نشاط را انگیزه و هدف آن دانست.
مزاح و شوخی که یکی از عوامل برجسته شادی است، اگر به سبک سری، بی شرمی و گستاخی بیامیزد، «هزل» نامیده می شود که در اسلام مطرود است و اگر به تحقیر و بدگویی و ناسزا آمیخته گردد، آن را «هجو» می خوانند و این نیز در اسلام نهی شده است یکی از صحابیان از رسول خدا پرسید: «آیا اگر با دوستان خود شوخی کنیم و بخندیم، اشکالی دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشایستی در میان نباشد، اشکالی ندارد (کافی، ج 2، ص 663 ن تحف العقول، ص 323).و اگر شوخی از حد خارج شود و به بیهودگی یا زیاده روی بینجامد، باز از نظر اسلام عملی ناپسند خواهد بود؛ همان طور که امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: «هر کس بسیار شوخی کند، وقار و سنگینی او کم می شود».غررالحکم، ص 222.
امام صادق(ع) می فرماید: «زیاد شوخی کردن، آبرو را می برد».کافی، ج 2، ص 665.
خنده و تبسم که از عوامل دیگر نشاط و شادی است، باید صادقانه بوده، شخصیت آدمی را لکه دار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفید ا ست که به شخصیت دیگران لطمه وارد نیاورد. خنده، با انگیزه آزردن، اهانت و تحقیر دیگری، حکم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت نکوهید شده و حرام است. وقتی برای مؤمن، احترامی برتر از کعبه را بر شمرده اند، به خوبی روشن می شود که اهانت و تحقیر او، چه اندازه نکوهیده است.اخلاق الهی، ج 5، ص 256-257.
قالب های نشاط و شادی و عوامل آن نیز باید در شأن مقام انسان و آرمان های والای او باشد؛ زیرا گاهی محتوایی مفید، در قالبی نامناسب نتیجه اثرگذاری را معکوس خواهد کرد و به همین دلیل در روایات، «قهقهه» از شیطان تلقی شده کافی، ج 2، ص 664. و «تبسم» بهترین خنده دانسته شده است.غررالحکم، ص 222.زمان و مکان نشاط و شادی نیز باید با آن متناسب باشد؛ زیرا اگر این تناسب برقرار نباشد، بسیار ناپسند و زشت خواهد بود. مزاح و بذله گویی در مراسم سوگواری و مکان های مقدس ناپسند است اخلاق الهی، ج 5، ص 258-259. و در خصوص مکان و زمان خنده از رسول اکرم(ص) نقل شده است: «کسی که بر جنازه ای بخندد، خداوند در روز قیامت پیش چشم همه، به او اهانت می کند و دعایش اجابت نمی شود و کسی که در گورستان بخندد، باز می گردد، در حالیکه سختی بزرگی همانند کوه اُحد، برای اوست».همان.
از آن چه در این فراز گفته شد، مشخص می گردد که پاره ای از روایات که به صورت مطلق یا مقید، شادی و عوامل آن را نکوهش کرده اند، ناظر به شادی، نشاط و عواملی است که از مرز و حدود شادی خوشایند از دیدگاه اسلام پا فراتر نهاده اند به افراط و تفریط در غلتیده اند. اسلام اصل شادی و عوامل آن را ناپسند نشمرده است، بلکه آن را تأیید و توصیه کرده است.
. چند نکته؛
الف) زندگی پُر از قطع و وصل ها، شادی و رنج ها، نشاط و غم ها، امید و شکست ها و… است در جهانی که ما زندگی می کنیم، شادی و رنج با یکدیگر آمیخته است. زندگی نمی تواند سراسر با شادی و سرور همراه باشد، ناملایمات در عرصه زندگی، امری گریزناپذیر می باشد؛ به گفته رودکی:
خدایِ عرش، جهان را چنین نهاد نهاد که گاه مردم، شادان و گه بُوَد ناشاد
ب) پاره ای از روایات که مؤمن را غمگین و اندوهناک معرفی کرده اند، ناظر به حزن درونی است که نتیجه آگاهی اجتماعی و تعلق جمعی فرد است و نه پریشان حالی و پراکندگی خاطر که منافی با نشاط و شادی است. در واقع این نوع اندوه، ریشه در توجه به احوال دیگران و حس همدردی انسانی دارد؛کافی، ج 2، ص 163؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 213.
آن گونه که سعدی از آن چنین یاد می کند:
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
ج) برخی از عوامل شادی، نشاط جسمانی را که اثرغیر مستقیمی نیز بر نشاط روحی دارد، برای انسان به ارمغان می آورد و پاره ای از عوامل شادی به صورت مستقیم، بر نشاط روح اثر می گذارند.
عواملی چون تلاوت قران، تفکر در آفریده های خداوند، ایمان و تقویت آن، صدقه دادن و پرهیز از گناه، از جمله عواملی اند که زمینه های روانی و روحی شادی را فرهنگ می آورند و عواملی چون، تغذیه مناسب، ورزش، بوی خوش، خودآرایی(البته با رعایت موازین اسلامی )، پیاده روی و نگاه کردن به سبزه ها از آن دست عواملی اند که زمینه های مادی و جسمانی نشاط را فراهم می آورند؛ هر چند که پس از برخورداری از نشاط جسمانی، شادی روحی نیز نصیب انسان می شود.
د) پاره ای از عارفان مسلمان که روحیه ای درون گرا دارند – نشاط و شادی را در درونِ جان آدمیان جست وجو می کنند. اینان شادی حاصل از وصال معنوی محبوب را برتر از شادی های جسمانی و بیرونی می دانند. سالکان معنوی، اندوه و غم را به منزله مقام و درجه ای از تجربه های عرفانی می دانند و ازاین رو، گاه، شادی و نشاط را فدای چنین غمی می کردند و معتقدند از طریق حزن است که می توان به شادی دست یازید.
که را دیدی توان در جمله عالم که یک دم شادمانی یافت بی غم
شبستری.
به اعتقاد این گروه، شادی های این سویی و دنیوی، همچون خود دنیا دوایی ندارند و همواره قرین غم بوده است.
شادی بی غم در این بازار نیست گنج بی مار وگل بی خار نیست
راه لذت از درن است نزبرون ابلهی دان جستن از قصر و حصون
مولوی.
از آن جا که عارفان پیر و مکتب عشقند، معتقدند آن چه شادی و زندگی می آفریند، عشق پاک است.
مرده بدم، زنده شدم، گریه بدم، خندم شدم دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم
از توام ای شهر قمر، در من و در خود بنگر کز اثر خنده تو، گلشن خنده شدم
همان.
مهم این نکته است که عارفان نیز در جست وجوی شادی مطلق و کاملند و به دلیل ظرفیت وجودی خاص خویش؛ برای دست یابی به آن نشاط راستین از غم استقبال می کنند؛ ولی هرگز برای دیگران آرزوی اندوه نمی کنند؛ علاوه بر آن که در برابر غم، در ظاهر مراقبند که دیگران از حزن آنان آگاه نشوند.امیرمؤمنان، علی علیه السلام در توصیف عارفانه می فرماید: «زاهدان، در دنیا اگر چه بخندند، قلبشان می گرید و اگر چه شاد باشند، اندوهشان شدید است (نهج البلاغه، خطبه 113؛ ر.ک: شرح مقامات اربعین، ص 260-262)..
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
با توجه به منابع دینی، یعنی قرآن و سیره پیشوایان معصوم، دین اسلام موافق نشاط و شادی بوده، علاوه برآن که آدمی را از تنبلی رهانده و سرزنده می سازد؛ البته؛ این شادی، افراطی و تفریطی نبوده، بلکه درچارچوب نگاه تعدیلی قابل رهیابی است.
. اسلام و نیازهای اساسی انسان؛
بهترین آیین ها، با طبیعت آدمی و سازمان آفرینش او سازگار بوده، نیازمندی های طبیعی و فطری اش را برآورد؛ در غیر این صورت، نه قابل عمل است و نه می تواند آدمی را خوشبخت و سعادت مند سازد. تعالیم اسلام به دلیل توجه به این نیازها و متناسب بودنش با فطرت آدمی است «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة اللَّه التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق».که توانست از محدودیت جزیرة العرب خارج گشته، جهان اسلام را در اقصی نقاط دنیا شکل دهد.
به گفته علامه طباطبایی، اسلام، نه انسان را از نیروها غرایز و خواسته هایش محروم می کند و نه همه توجه را به تقویت جنبه های مادی معطوف می دارد؛ نه او را از جهانی که در آن زندگی می کند، جدا می سازد و نه او را بی نیاز از دین و شریعت به حساب می آورد و این سه زاویه، مثلثی را ترسیم کرده که انسان در محدوده آن کمال مقصود خود را به دست می آورد و به سعادت ابدی می رسد و اگر یکی از این زاویه ها باز شود و نادیده تلقی گردد، انسان را دچار سقوط می کند و از اوج انسانیت به ورطه هلاکتش می کشاند.علامه طباطبایی، المیزان، ج 16، ص 203.
شادی و نشاط یک ضرورت و نیاز
از شادی تعاریف گوناگونی، مانند «احساس مثبتی که از حس ارضای پیروزی به دست می آید»؛انگیزش و هیجان، ص 367.«مجموع لذت های منهای درد»روانشناسی شادی، ص 42 و 172. «حالتی که در فرآیند نیل به علاقه ها در آدمی به وجود می آید»جلوه های شادی در فرهنگ و شریعت، ص 47.این پدیده هر چند از زوایای گوناگونی تعریف و تشریح شده است، ولی به اتفاق اندیشمندان یک ضرورت و نیاز اساسی انسان به شمار می آید؛ چه کسی را می توان یافت که مدعی باشد نیازمند به شادی نیست؟ اصلاً اساس جهان هستی و پدیده های آن به گونه ای طراحی شده اند که در آدمی شادی ایجاد کنند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبیعت با ظرافت، آبشارهای زیبا، گل های زنگارنگ، دیدار دوستان، ازدواج و پیوند و انسان و…، همه شادی آور و مسرّت خیر است. از آن جا که شادی، ناکامی، ناامیدی، ترس و نگرانی را آزادی دور می سازد، روان شناسان به ایجاد و تثبیت آن در انسان دستور اکید داده اند و این همه حکایت گر این حقیقت است که شادی نیاز اساسی و ضروری می باشد.روان شناسی شادی، روان شناسی کمال، راز شاد زیستن و….
همان بهتر که دائم شاد باشیم زهر درد و غمی آزاد باشیم
به خوش رویی و خوش خویی در ایام همی روتا شوی خوش دل در انجام
اگر خوش دل شوی در شادمانی بماند شادمانی، جاودانی
ناصر خسرو.
عوامل شادی و نشاط؛
با کندوکاو در نظریات و گفته های دانشمندان و متون معتبر، می توان موارد ذیل را در زمره عوامل بر شمرد که حالت شادی و نشاط را در انسان پدید می آورند:
1. ایمان. 2. رضایت و تحمل.
3. پرهیز از گناه. 4. مبارزه با نگرانی.
5. تبسم و خنده 6. مزاح و شوخی.
7. بوی خوش(البته با رعایت موازین اسلامی )،. 8. خود آرایی(البته با رعایت موازین اسلامی )،.
9. پوشیدن لباس های روشن(البته با رعایت موازین اسلامی ) 10. حضور در مجالس شادی.
11. ورزش. 12. امید به زندگی.
13. کار و تلاش. 14. سیر و سفر.
15. تفریح. 16. تلاوت قرآن.
17. تفکر در آفریده های خداوند. 18. صدقه دادن.
19. نگاه کردن به سبزه ها و…شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 5، باب ملابس؛ شیخ طوسی، امالی، ح 45؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 95؛ آیین زندگی، ص 34.
چهار چیز هر آزاده را زِ غم بخرد تن درست و خویِ نیک و نام نیک و خرد
هر آن که ایزدش این چهار روزی کرد سزد که شاد زِیَد شادمان و غم نخورد
رودکی.
اسلام و شادی
اسلام با توجه به نیازهای اساسی انسان، شادی، نشاط را تحسین و تأیید کرده است. قرآن که یکی از بهترین و مستحکم ترین منابع اسلام به شمار می رود، زندگی با نشاط و شادی را نعمت و رحمت خدا تلقی فرموده، زندگی همیشه توأم با گریه و زاری و ناله را خلاف رحمت و نعمت خداوند داسته است.
گواه این مطلب آیه قرآن است که می فرماید: «فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً»؛توبه (9)، آیه 82.«باید کم بخندند و زیاد بگریند». شأن نزول این آیه، این بود که پیغمبر خدا(ص) دستور صادر کرده بودند که باید تمام نیروهای قابل برای شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکین که به سرزمین اسلام هجوم آورده بودند، بسیج شوند. عده ای با بهانه های مختلف از شرکت در این لشکر کشی خود داری کرده بودند و از فرمان خدا و پیغمبر(ص) تخلف کرده بودند؛ خداوند در قرآن به آنها وعده عذاب می دهد و به دنبال آن می فرماید: [این گروه نافرمان ] از این پس کم بخندند و زیاد بگریند».
واضح است که نفرین به صورت کیفر و مجازاتی است که همواره بر خلاف طبیعت و فطرت آدمی او را دچار عذاب و رنج می سازد. این که خداوند آرزوی کم خندیدن و زیاد گریستن برای نافرمانان می کند، حکایت از این حقیقت دارد که خنده به عنوان یکی از عوامل نشاط، امر طبیعی و فطری است که خداوند می خواهد به عنوان کیفر، نافرمانان از این امر محروم باشند.گفتارها، ج 2، ص 225 – 226.
توصیفات قرآن در خصوص بهشت نیز حاکی از این واقعیت است که اسلام بر نشاط و شادی مُهر تایید نهاده است؛ زیرا باغ های زیبا، آب های زلال و روان، زیباترین بسترها، نرم ترین و چشم گیرترین پارچه ها، برترین دیدنی هار.ک: سوره الرحمن، واقعه ویس.و… که قرآن در وصف بهشت ترسیم می کند، همه جزء عوامل نشاط و شادی به شمار می روند و خداوند متعال برای شادکردن انسان ها بهشت را این چنین قرار داده است.
قرآن در فراز دیگری، برخی عوامل شادی و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛ «قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی ال حیاة الدنیا خالصةً یوم القیامة»؛اعراف (7)، آیه 32. «بگو (در برابر کسانی که بسیاری از مواهب زندگی را تحریم می کردند) ای پیغمبر چه کسی زینت و آرایش و زیبایی هایی را که خداوند از درون طبیعت برای بندگانش بیرون کشیده، حرام کرده است. بگو این مواهب پاک و این زیبایی ها برای مردم با ایمان در همین زندگی دنیا و در زندگانی جاوید آخرت قرار داده شده است. با این تفاوت که در این دنیا، زیبایی ها به زشتی ها آمیخته است؛ شادی ها به غم آلوده و آمیخته است؛ ولی در دنیای دیگر و در روز رستاخیز، این زیبایی ها و این مواهب پاک، برای مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد»گفتارها، ج 2، ص 227-228..
این آیه به خوبی بیان گر این حقیقت است که اسلام به بهره مند شدن از یبایی ها و مواهب زندگی که در زمره عوامل نشاط آورند، اهمیت می دهد و آن را زیبنده دین داران و مؤمنان می داند.
از زبان معصومان(ع) نیز – که مترجمان حقیقی واحی اند – می خوانیم:
1. رسول اکرم(ص): «مؤمن شوخ و شاداب است».بحرانی، تحف العقول، ص 49.
2. حضرت علی(ع): «شادمانی، گشایش خاطر می آورد»؛آمدی، غررالحکم، ح 2023.«اوقات شادی، غنیمت است»؛همان، ح 1084.«هرکس شادی اش اند ک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود»بحارالانوار، ج 78، ص 12..
3. امام صادق(ع) «هیچ مؤمنی نیست که شوخی در طبع او نباشد»؛کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 663.«شوخ طبعی بخشی از حسن خلق است».همان.
4. امام رضا(ع) کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد؛ وقتی برای عبادت و خلوت با خدا، زمانی برای تأمین معاش، سعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان واقف می سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص می دهید و از شادی ساعت های تفریح، نیروی لازم برای عمل به وظایف وقت های دیگر را تأمین کنید».بحارالانوار، ج 75، ص 321.در سیره معصومان، عنصر شادی آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن به بسترسازی، زمینه سازی و ایجاد آن نیز توصیه شده است.کافی، ج 2، ص 192.
پاره ای از احادیث، علاوه بر دستورهای کلی درباره اهمیت شادی و نشاط، دستورالعمل های خاصی نیز برای حفظ و پرورش این حالت مانند، پیاده روی، سوارکاری، شنا در آب، نگاه کردن به سبزه ها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخی، خنده و…وسائل الشیعه، ج 12، ص 112، بحارالانوار، ج 16، ص 298؛ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 8، ص 418.بیان می دارند.
چو شادی بکاهد، بکاهد روان خُرد گردد اندر میان، ناتوان
فرودسی.
مرز شادی و نشاط
براساس هدف و فرجام زندگی، شادی و نشاط از دیدگاه اسلام دارای حد و مرز می باشد. محتوا و قالب شادی و نشاط و عوامل آن نباید با روح توحیدی و انسانی که دین اسلام مطرح کرده است، در تضاد و تنافی باشد؛ زیرا هر پدیده ای که انسان را از آرمان و غایت اصلی خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود.
بنابراین پدیده شادی و نشاط و عوامل آن به عنوان یک نیاز اساسی و ضروری تا حدی روا و مجاز می باشد که علاوه بر آن که مانع نیل انسان به هدف اصلی اش نگردد، بلکه در رسیدن به آن مددکار وی باشد؛ از این رو بسیاری از اندیشمندان مسلمان معتقدند: از آن جا که انسان در انجام هر رفتار ارادی، انگیزه و هدفی را پی می گیرداخلاق اسلامی، ص 98-99؛ اخلاق الهی، ج 5، ص 238.شادی و نشاط به عنوان یک رفتار، از این قاعده مستثنا نبوده، هدف و انگیزه ای در آن دنبال می شود.
در این پدیده، اگر انگیزه و هدف، حق و در راستای هدف اصلی زندگی آدمی باشد، این پدیده حق، مفید و سودمند خواهد بود و اگر انگیزه و هدف باطل در آن نهفته باشد و در برابر هدف اساسی زندگی انسان باشد، این پدیده، باطل و مضر خواهد بود؛ بنابراین می توان مرز شادی و نشاط را انگیزه و هدف آن دانست.
مزاح و شوخی که یکی از عوامل برجسته شادی است، اگر به سبک سری، بی شرمی و گستاخی بیامیزد، «هزل» نامیده می شود که در اسلام مطرود است و اگر به تحقیر و بدگویی و ناسزا آمیخته گردد، آن را «هجو» می خوانند و این نیز در اسلام نهی شده است یکی از صحابیان از رسول خدا پرسید: «آیا اگر با دوستان خود شوخی کنیم و بخندیم، اشکالی دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشایستی در میان نباشد، اشکالی ندارد (کافی، ج 2، ص 663 ن تحف العقول، ص 323).و اگر شوخی از حد خارج شود و به بیهودگی یا زیاده روی بینجامد، باز از نظر اسلام عملی ناپسند خواهد بود؛ همان طور که امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: «هر کس بسیار شوخی کند، وقار و سنگینی او کم می شود».غررالحکم، ص 222.
امام صادق(ع) می فرماید: «زیاد شوخی کردن، آبرو را می برد».کافی، ج 2، ص 665.
خنده و تبسم که از عوامل دیگر نشاط و شادی است، باید صادقانه بوده، شخصیت آدمی را لکه دار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفید ا ست که به شخصیت دیگران لطمه وارد نیاورد. خنده، با انگیزه آزردن، اهانت و تحقیر دیگری، حکم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت نکوهید شده و حرام است. وقتی برای مؤمن، احترامی برتر از کعبه را بر شمرده اند، به خوبی روشن می شود که اهانت و تحقیر او، چه اندازه نکوهیده است.اخلاق الهی، ج 5، ص 256-257.
قالب های نشاط و شادی و عوامل آن نیز باید در شأن مقام انسان و آرمان های والای او باشد؛ زیرا گاهی محتوایی مفید، در قالبی نامناسب نتیجه اثرگذاری را معکوس خواهد کرد و به همین دلیل در روایات، «قهقهه» از شیطان تلقی شده کافی، ج 2، ص 664. و «تبسم» بهترین خنده دانسته شده است.غررالحکم، ص 222.زمان و مکان نشاط و شادی نیز باید با آن متناسب باشد؛ زیرا اگر این تناسب برقرار نباشد، بسیار ناپسند و زشت خواهد بود. مزاح و بذله گویی در مراسم سوگواری و مکان های مقدس ناپسند است اخلاق الهی، ج 5، ص 258-259. و در خصوص مکان و زمان خنده از رسول اکرم(ص) نقل شده است: «کسی که بر جنازه ای بخندد، خداوند در روز قیامت پیش چشم همه، به او اهانت می کند و دعایش اجابت نمی شود و کسی که در گورستان بخندد، باز می گردد، در حالیکه سختی بزرگی همانند کوه اُحد، برای اوست».همان.
از آن چه در این فراز گفته شد، مشخص می گردد که پاره ای از روایات که به صورت مطلق یا مقید، شادی و عوامل آن را نکوهش کرده اند، ناظر به شادی، نشاط و عواملی است که از مرز و حدود شادی خوشایند از دیدگاه اسلام پا فراتر نهاده اند به افراط و تفریط در غلتیده اند. اسلام اصل شادی و عوامل آن را ناپسند نشمرده است، بلکه آن را تأیید و توصیه کرده است.
. چند نکته؛
الف) زندگی پُر از قطع و وصل ها، شادی و رنج ها، نشاط و غم ها، امید و شکست ها و… است در جهانی که ما زندگی می کنیم، شادی و رنج با یکدیگر آمیخته است. زندگی نمی تواند سراسر با شادی و سرور همراه باشد، ناملایمات در عرصه زندگی، امری گریزناپذیر می باشد؛ به گفته رودکی:
خدایِ عرش، جهان را چنین نهاد نهاد که گاه مردم، شادان و گه بُوَد ناشاد
ب) پاره ای از روایات که مؤمن را غمگین و اندوهناک معرفی کرده اند، ناظر به حزن درونی است که نتیجه آگاهی اجتماعی و تعلق جمعی فرد است و نه پریشان حالی و پراکندگی خاطر که منافی با نشاط و شادی است. در واقع این نوع اندوه، ریشه در توجه به احوال دیگران و حس همدردی انسانی دارد؛کافی، ج 2، ص 163؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 213.
آن گونه که سعدی از آن چنین یاد می کند:
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
ج) برخی از عوامل شادی، نشاط جسمانی را که اثرغیر مستقیمی نیز بر نشاط روحی دارد، برای انسان به ارمغان می آورد و پاره ای از عوامل شادی به صورت مستقیم، بر نشاط روح اثر می گذارند.
عواملی چون تلاوت قران، تفکر در آفریده های خداوند، ایمان و تقویت آن، صدقه دادن و پرهیز از گناه، از جمله عواملی اند که زمینه های روانی و روحی شادی را فرهنگ می آورند و عواملی چون، تغذیه مناسب، ورزش، بوی خوش، خودآرایی(البته با رعایت موازین اسلامی )، پیاده روی و نگاه کردن به سبزه ها از آن دست عواملی اند که زمینه های مادی و جسمانی نشاط را فراهم می آورند؛ هر چند که پس از برخورداری از نشاط جسمانی، شادی روحی نیز نصیب انسان می شود.
د) پاره ای از عارفان مسلمان که روحیه ای درون گرا دارند – نشاط و شادی را در درونِ جان آدمیان جست وجو می کنند. اینان شادی حاصل از وصال معنوی محبوب را برتر از شادی های جسمانی و بیرونی می دانند. سالکان معنوی، اندوه و غم را به منزله مقام و درجه ای از تجربه های عرفانی می دانند و ازاین رو، گاه، شادی و نشاط را فدای چنین غمی می کردند و معتقدند از طریق حزن است که می توان به شادی دست یازید.
که را دیدی توان در جمله عالم که یک دم شادمانی یافت بی غم
شبستری.
به اعتقاد این گروه، شادی های این سویی و دنیوی، همچون خود دنیا دوایی ندارند و همواره قرین غم بوده است.
شادی بی غم در این بازار نیست گنج بی مار وگل بی خار نیست
راه لذت از درن است نزبرون ابلهی دان جستن از قصر و حصون
مولوی.
از آن جا که عارفان پیر و مکتب عشقند، معتقدند آن چه شادی و زندگی می آفریند، عشق پاک است.
مرده بدم، زنده شدم، گریه بدم، خندم شدم دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم
از توام ای شهر قمر، در من و در خود بنگر کز اثر خنده تو، گلشن خنده شدم
همان.
مهم این نکته است که عارفان نیز در جست وجوی شادی مطلق و کاملند و به دلیل ظرفیت وجودی خاص خویش؛ برای دست یابی به آن نشاط راستین از غم استقبال می کنند؛ ولی هرگز برای دیگران آرزوی اندوه نمی کنند؛ علاوه بر آن که در برابر غم، در ظاهر مراقبند که دیگران از حزن آنان آگاه نشوند.امیرمؤمنان، علی علیه السلام در توصیف عارفانه می فرماید: «زاهدان، در دنیا اگر چه بخندند، قلبشان می گرید و اگر چه شاد باشند، اندوهشان شدید است (نهج البلاغه، خطبه 113؛ ر.ک: شرح مقامات اربعین، ص 260-262)..
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی