۱۳۹۲/۰۸/۰۴
–
۷۴۰۵ بازدید
منظور از درخت ممنوعه از نظر دین اسلام و عهدین چیست؟
داستان خلقت حضرت آدم(ع) و سکونت او در بهشت و خوردن از شجره منهیّه و هبوط در عالم ماده از غوامض قرآن کریم و از اسرار قرآن و اهل بیت است از این رو عرفا و حکما به آیات مربوط به این جریان عنایت ویژه ای دارند. در مورد بهشت آدم(ع) سه نظر عمده وجود دارد عده ای معتقدند که آن بهشت اخروی بود و عده ای دیگر گفته اند آن بهشت باغی از باغات دنیا بود و عده سومی معتقدند که آن بهشت، بهشت برزخی بود. قول اول به نظر ضعیف می رسد چون اگر کسی وارد بهشت اخروی شود دیگر از آن خارج نخواهد شد و شیطان را هم در آن راه نیست. قول دوم نیز بعید است که درست باشد چون اوصافی که برای بهشت آدم(ع) در قرآن آمده است با باغهای دنیوی سازگار نیست.بهشت مذکور بهشتی بوده است که در آن گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما نبوده است.(ر.ک:سوره طه / 118 و 119 )همین طور هبوط از باغ دنیوی معنی ندارد، چون ورود در باغ دنیوی کمالی نیست که خروج از آن این همه برای حضرت آدم ناگوار باشد. لذا به نظر می رسد که بهشت حضرت آدم ، بهشت برزخی بوده است. قائلین این نظریه معتقدند که بدن حضرت آدم و حوا در زمین بود ولی آن دو از بدو خلقت چشم برزخی داشتند و خود را در بهشت برزخی می دیدند و چون عالم برزخ از حیث وجودی قویتر از عالم ماده است لذا آن دو التفات و توجهی به عالم ماده و بُعد مادی خودشان نداشتند لذا به عورات خود هم توجه نداشتند و آن گاه که از شجره ممنوعه خوردند توجه آنها به بعد مادی خودشان معطوف شد و عورات خود را دیدند پس با برگهای درختان بهشتی خود را پوشاندند و آن گاه خدا بصیرت برزخی را از آنها گرفت و آنها از مقام برزخی خود سقوط کردند و خود را در دنیا یافتند. اما حقیقت آن درخت طبق آنچه در روایات اهل بیت(ع) آمده است درخت علم محمد و آل محمد است که تمام میوه های جسمانی و معنوی از آن یک درخت می روید؛ حضرت آدم(ع) در بهشت چنان پنداشت که خدا خلقی اشرف از او نیافریده است، در این هنگام خدا او را امر کرد که به ساق عرش نظر کند و چون نظر کرد دید که با قلم تکوین نگاشته است «لا اله الا الله محمد رسول الله و علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین و زوجته فاطمه سیده نساءالعالمین و الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه» عرض کرد اینها کیانند؟ فرمود: اینها از فرزندان تو هستند و از تو و جمیع خلق بهترند و اگر اینها نبودند نه تو را خلق می کردم و نه بهشت و جهنم و آسمان و زمین را. آنگاه فرمود که مبادا بر مقام اینها غبطه خوری لکن آدم در دل تمنّای مقام آنها را نمود و شیطان از این راه بر او و همسرش مسلّط شد و او را وسوسه کرد که از شجره منهیّه بخورد».(تفسیر تسنیم، ج3، ص362و363) وقتی آدم و حوّا(ع) تمنای مقام بالای اهل بیت(ع) را نمودند، شیطان زمینه را برای اغوای آنها مناسب دید و بر آنها قسم یاد کرد که من خیرخواه شما هستم و گفت آیا نمی خواهید شما را به درختی راهنمایی کنم که اگر از آن بخورید جاودان می شوید و ملک ابدی می یابید «پس شیطان او را وسوسه کرد و گفت ای آدم! آیا نمی خواهی تو را به درخت زندگی جاوید و مُلکی بی زوال راهنمایی کنم؟»(طه / 120 ) و گویا این درخت در بهشت حضرت آدم(ع) تمثل برزخی شجره ی طیّبه ی محمد و آل محمد بوده است که تمام نعمتهای جسمانی و روحانی از آن است و از آن می روید. بنابراین خدا به این سبب آدم و حوّا را از درخت ممنوعه نهی کرد که آن دو در مقام اهل بیت نبودند و طلب مقام آنها برای آن دو به منزله خروج از حدّ و مرتبه خود بود و نتیجه ی وضعی این خروج از حدّ تسلّط شیطان و سقوط از مقام بود. لذا بر ما نیز جایز نیست که خود را با اهل بیت(ع) قیاس کنیم و بر خدا خرده بگیریم که چرا ما را در مقام آنها نیافریده است و اگر کسی چنین کند بی تردید از نعمت هدایت محروم می شود کما اینکه در صدر اسلام خیلی ها بر علی(ع) حسادت کردند و خود را از نعمت وجود او محروم ساختند. حضرت علی(ع) در تفسیر آیه «أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ …»(نساء/54) فرمودند: « ما هستیم آل ابراهیم پس ما مورد حسد واقع شدیم همان طور که پدرانمان مورد حسد بودند و اوّل کسی که بر ما حسد کرد حضرت آدم بود که خدا خود با دست خود او را آفرید» (الاحتجاج علی اهل الحجاج، ج1، ص160) بنابراین نهی از خوردن درخت ممنوعه، نهی ارشادی بود و خدا به آدم و حوا هشدار داده است که تمنای مقام محمد و آل محمد باعث رسوایی و مشقّت و خروج از بهشت و بسته شدن چشمان برزخی است. لذا حضرت آدم وقتی به دنیا هبوط کرد از آرزوی خود توبه کرد و محمد و اهل بیتش را واسطه بین خود و خدا قرار داد و به این طریق بر تقدّم و شرف آنها اعتراف نمود و خدا توبه اش را پذیرفت. خداوند متعال فرمود: « فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیمُ»(بقره/37)؛( سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت( و با آنها توبه کرد) و خداوند توبه او را پذیرفت چرا که خدا توبه پذیر مهربان است.) در روایات متعددی از اهل بیت(ع) وارد شده که این کلمات، اسم های مبارک پنج تن آل عبا بوده است.(ر.ک: بحارالانوار، ج11، ص175و177 و کافی، ج8، ص305 و …) مشابه این جریان برای حضرت موسی(ع) نیز رخ داده است. « وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنینَ »(اعراف/143)؛ (و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد پروردگارا! خودت را به من نشان بده تا تو را ببینم. گفت هرگز مرا نخواهی دید ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند مرا خواهی دید اما هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد و موسی مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد خداوندا تو منزهی، من به سوی تو توبه کردم و من نخستین مؤمنانم.) حضرت موسی در واقع مقامی را از خدا می خواست که در حدّ او نبود، هیچ پیامبری نیست که خدا را با چشم قلب نبیند ولی شهود هر کسی به قدر ظرفیت وجودی خود اوست؛ حضرت موسی شهودی را طلب کرد که فوق مرتبه وجود او بود لذا تاب نیاورد و چون متوجّه شد که از حدّ خود گذشته است، لذا توبه کرد. اما آن شهودی که او طلب می کرد و نشد برای پیامبر(ص) در معراج میّسر شد.- البته توجه داشته باشید که رؤیت کنه ذات خدا محال است و مراد از شهود قلبی خدا، شهود اسماء اوست و بالاترین شهود اسماء برای پیامبر و اهل بیت اوست- و علی(ع) فرمود: «لم اعبد ربّا لم اره»(توحید صدوق، ص109)(پروردگاری را که نبینم نمی پرستم) یعنی علی(ع) دائماً در حال شهود پروردگارش بوده است و باز فرمود «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا»(ارشاد القلوب الی الصواب، ج1، ص125)؛ اگر پرده ها برداشته شوند بر یقین من چیزی افزوده نمی شود. یعنی آن حضرت هر چه در پشت پرده است را دیده است لذا با برداشته شدن آن بر یقینش افزوده نمی شود. جهت مطالعه بیشتر به تفسیر تسنیم (آیة الله جوادی آملی) جلد 3 مراجعه فرمایید.به اعتقاد رسمى مسیحیت شجره ممنوعه – که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسان ها مورد خشم الهى قرار گرفته و گنهکار شدند – چیزى جز شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است: «پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت: آنچه از درختان خواهى بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخورى که هر گاه از آن بخورى خواهى مرد». تورات، سفر پیدایش 2، 17-15. در باب سوم مى گوید که خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت: «اکنون انسان مانند یکى از ما شده که نیک و بد را تمیز مى دهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد…». تورات، سفر پیدایش 3، 22. بر اساس این آموزه، جست و جوى دانش و معرفت در تعارض با رستگارى و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر چنین وانمود مى کند که یا باید رستگارى در بهشت را برگزیند و یا در جست و جوى دانش و معرفت برآید. پس آنکه بهشت و رستگارى مى خواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت مى جوید، باید بهاى سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را تحمل کند! استاد مطهرى در این باره مى نویسد: «بر اساس این برداشت همه وسوسه ها، وسوسه آگهى است؛ پس شیطان وسوسه گر همان عقل است» مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، (قم: صدرا، چاپ هفتم، 1377)، ج 2، ص 30.نتیجه اینکه: بنا بر قرآن و عهدین حضرت آدم و حوا از خوردن درخت ممنوعه نهی شده اند و این درخت معرفت خوب و بد بوده است ولی تفاسیری که از این واقعه داده می شود متفاوت می باشند که در بالا به آنها اشاره شد.