خانه » همه » مذهبی » شمایل فاطمه (س)

شمایل فاطمه (س)


شمایل فاطمه (س)

۱۳۹۸/۰۷/۰۳


۶۸۲۵ بازدید

حضرت زهرا (س) از نظرقد چه وضعیتی داشتند؟

در روایات آمده است که آفرینش ظاهری حضرت فاطمه زهرا مانند پیامبر بود . بنابراین قد آن حضرت هم مانند قد پیامبر بوده است. در سایت ویکی فقه در باره شمایل ظاهری پیامبر چنین آمده است :وصّافان در وصف سیماى رسول خدا(ص) سخن بسیار گفته‌ و در وصف جمال بی‌مثال او و سیمای پرفروغ و درخشان او روایات بسیار نقل کرده‌اند. به گونه‌اى که اگر نقّاشى بخواهد تصویرى متناسب با آراستگى و زیبایى پیکر جسمانى رسول خدا(ص) و کمال هماهنگى وتناسب میان اعضا و اندام او ترسیم کند، ترسیمى زیباتر و گویاتر از آن چه که در روایات کسانى که پیامبر(ص) را دیده‌اند آمده است، نخواهند یافت.
سیمای رسول خدا(ص) در آینه روایات
در توصیف شمائل و سیمای مبارک رسول خدا(ص) گفته شده که: ایشان مردی بود خوش اندام،[۱]     و چهار شانه [۲]     و دارای سینه‌ای ستبر و فراخ.[۳]     قامتش میانه بالا بود نه کوتاه بود و نه بلند؛[۴]    گرچه قامتش چندان بلند نبود؛ ولى از افراد معمولى بلندتر می‌نمود و چون همراه گروهى مى‌آمد از همگان برازنده‌تر و برتر به نظر مى رسید؛ هیچ کس از مردم هر چند بلند قامت، با وى راه نمى‌رفت، مگر آن که رسول خدا(ص) از او بلندتر و برجسته‌تر مى‌نمود.[۵]     نه لاغر اندام بود و نه بسیار فربه، خلقتى همگون و میانه داشت.[۶]     بدنش فربه بود و در عین حال، سینه و شکمش در یک سطح بودند.[۷]     رنگ آن قسمت از پوست بدن حضرت(ص) که در معرض تابش خورشید و برخورد با باد و هوا بود، مایل به سرخی بود؛ اما آن قسمت از بدن که در زیر لباس ایشان مستور بود سفید درخشان بود.[۸]     عرقش بسیار [۹]     و بوى عرق آن حضرت(ص) پاکیزه‌تر و خوشبوتر از مشک مى‌نمود [۱۰]     و هیچ مشک و عنبری به خوشبویی بدن او نبود.[۱۱]    
موهایش نه مجعد بود و نه کاملاً صاف، بلکه چین و شکن اندکى داشت.[۱۲]    موهایش از حد معمولی بلندتر و از زلف کوتاهتر بود.[۱۳]     بلنداى مویش تا نیمه گوشش بود [۱۴]     و هیچ گاه موهایش از نرمه گوشش فراتر نرفت.[۱۵]     گاه موها را چهار رشته مى‌کرد و هر گوشش را میان دو رشته قرار مى‌داد و گاه موهایش را روى گوش‌هایش قرار مى‌داد.[۱۶]    موهای سرش انبوه بود [۱۷]     و با این که سن شریفش از شصت سالگى گذشته بود با این حال موهایش کاملا سیاه بود[۱۸]     تا آن جا که اندک موهاى سفیدى که بر سر و صورت ایشان روییده شده بود از بیست [۱۹]     تا سی [۲۰]     عدد موى سفید تجاوز نمی‌کرد. حتّى انس بن مالک -خادم آن حضرت(ص)- شمار این موها را فقط یازده [۲۱]     یا چهارده تار مو [۲۲]    و به نقلی دیگر هفده یا هیجده موى سپید دانسته است.[۲۳]     موهاى سپید آن حضرت(ص) بیشتر در کنار دو شقیقه‌اش [۲۴]     و به روایتی در چانه و جلو سر پیامبر(ص) قرار داشت.[۲۵]    که همین چند تار موی سفید هم بواسطه استعمال روغن توسط حضرت(ص) و درخشش حاصل از آن دیده نمی‌شد.[۲۶]    
رسول خدا(ص) سرى بزرگ و متناسب داشت.[۲۷]     با
چهره‌ای گرد [۲۸]     و سفید [۲۹]    سپیدی‌ای آمیخته با اندکی سرخى (گلفام)،[۳۰]     که چون ماه شب چهارده نورانی و درخشان بود.[۳۱]     دانه‌هاى عرق بر چهره‌اش چون مروارید غلطان بود.[۳۲]     پیشانی‌ای بلند و پهن[۳۳]     و در عین حال اندکی متمایل به جلو داشت [۳۴]     که درخشش و تابندگی آن چون چراغى روشن مردم را به خود جلب می‌کرد.[۳۵]    
ابروان سیاه و باریکش [۳۶]     کشیده بود و کمانى که در عین پیوستگى جدا از هم به نظر می‌رسید.[۳۷]     میان ابروهایش رگی وجود داشت که به هنگام عصبانیت برجسته و متورّم مى‌شد.[۳۸]    
پیامبر خدا(ص) دارای چشمانی سیاه[۳۹]     و درشت بود [۴۰]     و در سپیدى چشمانش کمى سرخى دیده می‌شد.[۴۱]     مژگانش پر مو بود و بلند و برجسته.[۴۲]     بینی کشیده و باریک و ظریفش [۴۳]     برجسته بود و دارای سوراخ‌هایی تنگ که در وسط آن کمى برجستگى وجود داشت.[۴۴]     محاسن کوتاه و پر پشتش [۴۵]     بسیار زیبا بود[۴۶]     جز چند تار موی سپیدی که در زیر لب پایینى ایشان قرار داشت،[۴۷]    تمامی محاسنش سیاه بود.[۴۸]     گوش حضرت(ص) نه خیلی بزرگ بود و نه بسیار کوچک.[۴۹]     گونه‌هایش هموار و کم گوشت [۵۰]     و دهانش گشاده[۵۱]     و زیبا بود.[۵۲]     جوهره صدایش بلند و آهنگ صدایش از همه مردم زیباتر بود [۵۳]     و در آوازش گرفتگی‌اى بود.[۵۴]     دندان‌های زیبای رسول خدا(ص)[۵۵]     سفید و برّاق بود.[۵۶]     میان دندان‌هاى ایشان اندک فاصله‌یى بود[۵۷]     که چون سخن مى‌گفت چیزى چون پرتو از میان دندان‌هاى پیشین آن حضرت(ص) بیرون مى‌جست.[۵۸]    چانه‌اى کوتاه، و متناسب داشت.[۵۹]    زیباترین گردن را در بین مردم دارا بود[۶۰]     گردنی بلند و متناسب [۶۱]     که در زیبائى گویى تُنگى نقره‌فام بود.[۶۲]    مفاصلش برجسته و استخوان‌بندى‌اش درشت،[۶۳]     شانه‌هایش پهن و عضلانى [۶۴]     و پشتش پهن و وسیع بود.[۶۵]     حضرت(ص) بدنى سفید و نورانى داشت [۶۶]     چنان سپید و درخشان که گویى پیکرش سیمین است[۶۷]     از بالاى سینه تا نافش رشته‌ مویى ظریف و بسیار باریک رسته بود.[۶۸]     و جز آن در سینه و شکمش مویی نداشت؛[۶۹]     اما دو ذراع، و شانه‌ها، و بالاى سینه‌اش پر مو بود.[۷۰]    
از اوصاف و ویژگی‌های جسمانى خاصش وجود یک برآمدگی کوچک سرخ رنگ، در پشتشان بود [۷۱]     که سیره نگاران از آن تحت عنوان «مهر نبوت» یاد کرده‌اند. این مهر که به صورت یک برجستگى گوشتى [۷۲]     
مویی     در میان دو شانه آن حضرت(ص) خودنمایی می‌کرد هر چند قدرى برآمدگى داشت، امّا کوچک بود به گونه‌اى که از روى لباس به صورت یک برجستگى مشهود خود را نشان نمى‌داد، آن‌گونه که از سلمان فارسى و برخی دیگر از اصحاب روایت شده اندازه این مهر «به اندازه تخم کبوتر» بود.[۷۴]    
دستان رسول خدا(ص) دستانی ورزیده و بلند،[۷۵]     با بازوانی ستبر بود.[۷۶]    استخوان‌های دست و پاهایش صاف و بدون کجى [۷۷]     و بندهاى دستش پهن و کشیده بود.[۷۸]     کف دست و پایش درشت [۷۹]     و کشیده بود[۸۰]     و مانند کف دست عطر فروشان معطر [۸۱]     در لطافت و نرمی هیچ دیبا و حریرى لطیف‌تر و ملایم‌تر از کف دست او نبود.[۸۲]     انگشتانش کلفت و ضخیم[۸۳]     و در عین حال کشیده و بلند بود.[۸۴]    
پاهای پیامبر(ص) در زیبایی، زیباترین پاها توصیف شده‌اند.[۸۵]     پاهایى باریک و ظریف [۸۶]     با ساق‌های بلند و ورزیده [۸۷]     و پاشنه‌هاى ظریف و کم گوشت.[۸۸]     ران‌هایش خیلى کلفت‌و ضخیم نبود.[۸۹]     لگن خاصره‌اش چون مردان شجاع کمى پهن بود [۹۰]     و کف پاهایش نسبتا درشت و ضخیم [۹۱]     و گودى کف پایش بیشتر از حد متعارف بود[۹۲]     قسمت قوزک پایش به پایین، خیلى پُرگوشت نبود به گونه‌ای که آب از روى پایش رد مى‌شد.[۹۳]    
وصف جامع شمائل نبوی(ص)
در میان احادیث و روایاتی که در توصیف سیما و شمائل نورانی رسول خدا(ص) از سوی اصحاب و یاران برجسته حضرت(ص) ارائه گردیده است، برخی از روایات وجود دارند که در توصیف شمائل نبی اکرم(ص) از وضعیت جامع‌تری نسبت به دیگر روایات برخوردارند. در این جا به چند مورد از این روایات اشاره می‌شود:
الف: روایت امیرالمؤمنین(ع) در توصیف رسول خدا(ص).
ب: حدیث هند بن ابى‌هاله پسر خوانده خدیجه(س) -همسر گرامی پیامبر اکرم(ص)- که مردى وصّاف و برخوردار از دقّت و شناخت خوبى در بیان اوصاف بود.
ج:حدیث امّ معبد
اوصاف رسول خدا(ص) از زبان على(ع)
الف: مردى از انصار از امیرالمؤمنین(ع) در حالى که آن حضرت(ص) در مسجد کوفه حمایل شمشیرش را بر خود پیچیده بود، درباره اوصاف جسمانی رسول خدا(ص) پرسش نمود ایشان در جواب فرمود:
چهره رسول خدا(ص) سپید بود و رنگ رخسارش گلفام، چشمانش سیاه و درشت، موهایش صاف و نرم. ریش آن حضرت(ص) انبوه، گونه‌هایش کم گوشت و استخوانى و گردنش چون جام سیمین بود، زلف داشت، از زیر گلو تا زیر نافش رشته مویى باریک چون نى رسته بود و بر سینه و شکمش جز آن موى دیگرى وجود نداشت، دست و پایش درشت و استخوانى بود، به هنگام راه رفتن اندکى به جلو متمایل مى‌شد هم چون کسى که از سرازیریها فرود مى‌آید و به هنگام برخاستن چابک و سریع بود، هر گاه به سویى برمى‌گشت با تمام بدن خود برمى‌گشت، دانه‌هاى عرق بر چهره‌اش چون مروارید بود، عرق بدنش خوشبوتر از مشک تازه بود، نه کوتاه قامت بود و نه بلند و نه ناتوان و تنبل، نه پیش از او و نه بعد از او هیچ کس را چون او ندیده‌ام، درود و سلام خدا بر او باد.[۹۴]    
ب: ابراهیم بن محمد از نوادگان امیرالمؤمنین على(ع) نقل می‌کرد که هر گاه على(ع)، پیامبر(ص) را وصف مى‌کرد، چنین مى‌فرمود: رسول خدا(ص) نه بلند قامت که بیش از معمول بلندتر باشد بود و نه کوته قامت، بلکه معتدل و میانه بود، موهاى آن حضرت(ص) نه کاملا پیچیده و نه کاملا صاف، ولى در عین حال که مختصر تابى داشت صاف بود، صورتش نه استخوانى لاغر و نه فربه و گوشت آلود بود، چهره‌اش سپید و مدور و آمیخته با رگه‌هاى سرخ (گلفام) بود، چشمانش سیاه و درشت و مژگانش برجسته، شانه‌هایش فراخ و ستبر، و خالى از موى بود، روى سینه‌اش موى نرمى رسته بود، دو کف دست و پاى ایشان ستبر و درشت بود، هنگام که راه مى‌رفت گویى در سرازیرى حرکت مى‌کرد و چون به سویى برمى‌گشت با تمام بدن برمى‌گشت، میانه دو شانه‌اش مهر نبوت قرار داشت…… هر کس مى‌خواست آن‌ حضرت(ص) را توصیف کند، مى‌گفت پیش از آن حضرت(ص) و پس از ایشان کسى هم چون ایشان ندیده‌ام، درود و سلام خدا بر او باد.[۹۵]    
اوصاف حضرت(ص) از زبان هند بن ابى‌هاله
از امام حسن بن على(ع) نقل مى‌کند که مى‌فرموده است از دایى خود هند بن ابو هالة تمیمى که مردى وصف کننده بود، خواستم صفات رسول خدا(ص) را براى من بیان کند و دوست مى‌داشتم چیزهایى را بگوید که به آن دلبستگى داشتم و میان من و آن حضرت(ص) مشترک بود، و او چنین گفت:
پیامبر(ص) در نظر مردم سخت بزرگ و بزرگوار بود، چهره‌اش چون ماه شب چهاردهم مى‌درخشید، از کوته قامت بلندتر و از بلند قامت کوتاه‌تر بود، سرش بزرگ و موهایش نسبتا صاف بود گاه که موهایش زیاد بود فرق مى‌گشود وگرنه آن را به حال خود مى‌گذاشت، مویش هیچ گاه از لاله گوش فروتر نبود، مگر هنگامى که زلف مى‌داشت، چهره‌اش گلفام و درخشان و پیشانى آن حضرت(ص) گشاده و ابروانش نسبتا باریک و کشیده و به یک دیگر پیوسته نبود میان آن رگى وجود داشت که به هنگام خشم برجسته مى‌شد، بینى او نسبتا برجسته و پرتوى بر آن دیده مى‌شد که مى‌پنداشتى بدون برآمدگى است، ریش آن حضرت(ص) انبوه و دهانش بزرگ و دندانهایش سپید و میان آن‌ها اندکى فاصله بود، موهاى سینه‌اش نرم و گردنش در سپیدى چون گردن مجسمه‌هاى مرمرین با درخشش نقره فام بود، همه اندامهایش معتدل و ورزیده بود، سینه و شکمش در یک سطح قرار داشت شانه‌هایش فراخ و استخوان‌بندى آن حضرت(ص) درشت، قسمتهاى بدنش که از زیر جامه بیرون بود درخشنده و سپید بود، از زیر گلو تا روى نافش رشته مویى چون خطى رسته بود و روى سینه‌اش موى دیگرى نرسته بود، ولى روى شانه‌ها و ساق‌هاى دستش موى داشت و نیز بالاى سینه‌اش موهایى رسته بود، استخوانهاى ساعد ایشان دراز و کشیده و کف دست آن حضرت(ص) ضخیم و گشاده بود -این صفت کنایه از بخشندگى هم هست- در عین حال دست و پایشان استخوانى و درشت و کف پاها گود و پوست آن صاف و بدون چروک بود، پشت پاى آن حضرت(ص) به سمت جلو متمایل مى‌شد گویى در سرازیرى حرکت مى‌کرد و به هر سو که برمى‌گشت با تمام بدن برمى‌گشت، نگاهش غالبا به سمت پایین بود و به زمین بیشتر مى‌نگریست تا به آسمان، از اصحاب خود سبقت مى‌گرفت و هر کس را که مى‌دید به سلام دادن پیشى مى‌گرفت.[۹۶]    
وصف رسول خدا(ص) از زبان امّ معبد
«مردى دیدم خوش سیما و با جمال، خوش خلق و نمکین چهره که نه عیبى چون بزرگى شکم داشت و نه کاستی‌اى چون کوچکى سر، خوش چهره و زیباروى بود؛ در چشمانش سیاهى و درشتى، در مژگانش پرى و درشتى و در صدایش گرمى و دو رگه بودن زیبایى مى‌افزود؛ سیاه چشم، سیاه مژه، کشیده ابرو و ابروان به هم پیوسته بود؛ در گردنش سفیدى و درخشندگى و در محاسنش پرى خودنمایى مى‌کرد؛ هنگام سکوت وقارى بر او بود و هنگام سخن گفتن والایى از او بود و حسن و زیبایى او را در برداشت، شیرین سخن و گزیده‌گوى بود نه یاوه‌گوى و نه کم‌گوى، گویا که سخن گفتن او دانه‌هاى رشته مرواریدى بود که فرو مى‌ریخت. زیباترین و خوش سیماترین مردم از فاصله دور بود و شیرین‌ترین و نیکوترین آنان از نزدیک؛ میان قامت بود و نه از بلندى قد کسى او را منفور مى‌داشت و نه از کوتاهى آن مورد تحقیر؛ شاخه‌اى میان دو شاخه بلند و کوتاه و خوش منظرترین این سه شاخه و نیک قامت‌ترین آنها بود و بالاخره، همراهانى او را در میان داشتند که اگر سخنى مى‌گفت به گفته او گوش فرا مى‌دادند و اگر فرمانى مى‌داد نه ترش روى و نه گریزان، بلکه بى‌درنگ و شتابان به اجراى آن مى‌شتافتند».[۹۷]    
[۹۸]    . بیهقی، ابوبکر؛ دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵، ج ۱، ص ۲۴۸ و ترمذی؛ سنن، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۸۳، ج ۳، ص ۱۴۵ و الموصلی، ابو یعلی؛ مسند، تحقیق حسین سلیم اسد، بی‌جا، دارالمأمون للتراث، ۱۹۹۲، ج ۶، ص ۴۴۵ و ترمذی، ابو عیسی؛ الشمائل المحمدیه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا، ص ۱۶.
[۹۹]    . ابن‌سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸، ج ۱، ص ۳۱۹ و الشمائل المحمدیه، پیشین، ص ۱۷ و احمد بن حنبل؛ مسند احمد، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج ۲، ص ۳۲۸ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۲۲.
[۱۰۰]    . دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۳۰۴ و ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ج ۱، ص ۱۵۶؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب؛ تاریخ الیعقوبی، قم، اهل بیت(ع)، ج ۲، ص ۱۱۶ و نویری؛ نهایة الإرب فی فنون الادب، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، چاپ اول، ۱۴۲۳، ج ۱۸، ص ۲۳۹.
۱۰۱]    . دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۰۱ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۵ و بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۳۹۴ و الشمائل المحمدیه، پیشین، ص ۱۵.
[۱۰۲]    . ابن‌عساکر؛ تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج ۳، ص ۲۶۰ و مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۱ و خرگوشی نیشابوری، ابو سعید؛ شرف المصطفی، مکه، دارالبشائر الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴، ج ۲، ص ۸۷ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۵ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۵۲.
[۱۰۳]    . مسند احمد، پیشین، ج ۵، ص ۴۵۴ و نیشابوری، مسلم؛ صحیح، بیروت، دارالفکر، ج ۷، ص ۸۴ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۳۰۳ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۰ و المناقب، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۶.
[۱۰۴]    . دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۴۱ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۲۷۱ و نهایة الإرب، پیشین، ج ۱۸، ص ۲۳۹.
[۱۰۵]    . دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۰۶ و ابن‌کثیر؛ البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج ۶، ص ۱۵ و ابن حجر؛ فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه، چاپ سوم، بی‌تا، ج ۶، ص ۴۱۳ و صالحی دمشقی، محمد بن یوسف؛ سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴، ج ۲، ص ۱۲.
[۱۰۶]    . مسند احمد، پیشین، ج۶، ص ۳۷۷؛ صحیح مسلم، پیشین، ج۷، ص ۸۲؛ ؛ مسند ابی یعلی، پیشین، ج۵، ص ۱۸۳ و الطبقات الکبری، پیشین، ص ۳۱۷.
[۱۰۷]    . تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج۳، ص ۲۶۰ و المتقی الهندی، علاء الدین علی؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوة السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹، ج۷، ص ۱۷۵.
[۱۰۸]    . البخاری؛ صحیح، تحقیق شعیب ارنؤوط، بی‌جا، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳، ج ۲، ص ۲۴۴ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۷، ص ۸۱ و سنن ترمذی، پیشین، ج ۳، ص ۲۴۹ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۵۴.
[۱۰۹]    . الامام مالک؛ کتاب الموطأ، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۹۸۵، ج ۲، ص ۹۱۹ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۴، ص ۱۶۵ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۷، ص ۸۷ و مسند احمد، پیشین، ص ۳۱۵ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۰۱ و الشمائل المحمدیه، پیشین، ص ۱۶.
[۱۱۰]    . مسند احمد، پیشین، ج ۶، ص ۱۰۸ و السجستانی، ابن الاشعث؛ سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج ۲، ص ۲۸۷ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۰ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۴، ص ۱۵۸.
[۱۱۱]    . مسند احمد، پیشین، ج ۳، ص ۲۴۹ و الشمائل المحمدیه، پیشین، ص ۱۸ و ابن حبان؛ صحیح، تحقیق شعیب ارنؤوط، بی‌جا، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳، ج ۱۴، ص ۱۹۵ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۹ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۲۱.
[۱۱۲]    . مسند احمد، پیشین، ج ۳، ص ۱۳۵ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۹ و نهایة الإرب، پیشین، ج ۱۸، ص ۲۴۳.
[۱۱۳]    . مسند احمد، پیشین، ج ۶، ص ۳۴۱ و القزوینی، محمد بن یزید؛ سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر، بی‌تا، ج ۲، ص ۱۱۹۹ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۲، ص ۲۸۸ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۴، ص ۱۶۱ و الشمائل المحمدیه، پیشین، ص ۳۶.
[۱۱۴]    . مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۸۹ و البخاری؛ الادب المفرد، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۶، ص ۲۷۹ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۱ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۶.
[۱۱۵]    . مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۵۱ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۱، ص ۲۹ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۲، ص ۴۱۱ و ابن حبان؛ الثقات، حیدرآباد، چاپخانه مجلس دائرة المعارف العثمانیه، مؤسسه الکتب الثقافیه، ج ۱، ص ۱۲۶ و البیهقی؛ السنن الکبری، دارالفکر، بی‌تا، ج ۴، ص ۳۲۵.
[۱۱۶]    . سنن ابن ماجه، پیشین، ج ۲، ص ۱۱۹۹ و صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۱۴، ص ۲۰۴ و مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۹۰ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۲.
[۱۱۷]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۴ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۴، ص ۱۶۷.
[۱۱۸]    . دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۳۹ و حاکم نیشابوری؛ المستدرک، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، بی‌تا، ج ۲، ص ۶۰۷ و فتح الباری، پیشین، ج ۶، ص ۴۱۵.
[۱۱۹]    . صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۱۴، ص ۲۰۳ و مسند احمد، پیشین، ج ۳، ص ۱۶۵ و صنعانی، عبدالرزاق؛ المصنّف، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، بی‌جا، بی‌تا، ج ۱۱، ص ۱۵۵ و الشمائل المحمدیه، پیشین، ص ۴۴.
[۱۲۰]    . مسند احمد، پیشین، ج ۳، ص ۲۵۴ و المستدرک، پیشین، ج ۲، ص ۶۰۸ و فتح الباری، پیشین، ج ۶، ص ۴۱۵ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۲.
[۱۲۱]    . مسند احمد، پیشین، ج ۳، ص ۱۹۲ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۴، ص ۱۶۵ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۲ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۳۲.
[۱۲۲]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۱ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۴، ص ۱۶۷.
[۱۲۳]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۳ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۳۴ و الشمائل المحمدیه، پیشین، ص ۴۶ و النسائی؛ السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج ۵، ص ۴۲۷.
[۱۲۴]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۵ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۶ و الشمائل المحمدیه، پیشین، ص ۱۹ و مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۱۱۶.
[۱۲۵]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۹ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۱۹۶ و کوفی، ابن ابی شیبه؛ المصنّف، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۹، ج ۷، ص ۴۴۶ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۷، ص ۸۶ و مسند احمد، پیشین، ج ۵، ص ۱۰۴.
[۱۲۶]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۵ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۲۶۰ و صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۱۴، ص ۲۱۷ و مسند ابی یعلی، پیشین، ج ۱، ص ۳۰۴.
[۱۲۷]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۵ و مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۱۳۴ و المصنّف (کوفی)، پیشین، ج ۷، ص ۴۴۵ و صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۱۴، ص ۲۱۷ و مسند ابی یعلی، پیشین، ج ۱، ص ۳۰۴.
[۱۲۸]    . الطبرانی؛ المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بی‌جا، داراحیاء التراث العربی، ج ۲۲، ص ۱۵۵ و عبدالله بن عدی؛ الکامل، تحقیق یحیی مختار غزاوی، بیروت، دارالفکر، چاپ سوم، ۱۹۸۸، ج ۲، ص ۱۶۷ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۸۶ و الشمائل المحمدیه، پیشین، ص ۲۲.
[۱۲۹]    . مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۱ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۲۶۰ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۵۲ و شرف المصطفی، پیشین، ج ۲، ص ۸۸.
[۱۳۰]    . المعجم الکبیر، پیشین، ج ۲۲، ص ۱۵۵ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۶ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۴۸ و شرف المصطفی، پیشین، ج ۲، ص ۹۰.
[۱۳۱]    . المناقب، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۶ و مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، تهران، اسلامیه، بی‌تا، ج ۱۶، ص ۱۸۱.
[۱۳۲]    . دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۳۰۲ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۳۵۹ و المناقب، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۷.
[۱۳۳]    . دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۴۸ و مسند ابی یعلی، پیشین، ج ۱۲، ص ۲۱۳ و البدایه و النهایه، پیشین، ج ۶، ص ۱۹ و الهیثمی؛ مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۸، ص ۲۷۳.
[۱۳۴]    . المعجم الکبیر، پیشین، ج ۲۲، ص ۱۵۵ و کنزالعمال، پیشین، ج ۷، ص ۳۲ و رازی، ابو حاتم؛ اعلام النبوه، تهران، مؤسسه پژوهش حکمت و فلسفه ایران، چاپ دوم، ۱۳۸۱، ص ۸۵ و سیوطی، جلال الدین؛ الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱، ج ۲، ص ۳۰۶.
[۱۳۵]    . المعجم الکبیر، پیشین، ج۲۲، ص ۱۵۵؛ الثقات، پیشین، ج۲، ص ۱۴۶ و انساب الاشراف، پیشین، ج ۱، ص ۳۸۷ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۵.
[۱۳۶]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۶ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۳ و الشمائل المحمدیه، پیشین، ص ۲۰ و اندلسی، قاضی عیاض؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷، ج ۱، ص ۱۴۷.
[۱۳۷]    . مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۸۸ و الادب المفرد، پیشین، ص ۲۷۹ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۲.
[۱۳۸]    . مسند احمد، پیشین، ج ۵، ص ۹۷ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۷، ص ۸۴ و الشفا بتعریف حقوق المصطفی، پیشین، ج ۱، ص ۱۴۷ و ابن‌حزم؛ جوامع السیرة النبویه، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا، ص ۱۹.
[۱۳۹]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۵ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۸۳ و المصنّف (کوفی)، پیشین، ج ۷، ص ۴۴۵ و المستدرک، پیشین، ج ۳، ص ۹۰ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۴، ص ۴۹.
[۱۴۰]    . دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۴۸ و مسند ابی یعلی، پیشین، ج ۱۲، ص ۲۱۳ و البدایه و النهایه، پیشین، ج ۶، ص ۱۹ و مجمع الزوائد، پیشین، ج ۸، ص ۲۷۳.
[۱۴۱]    . الثقات، پیشین، ج ۲، ص ۱۴۶ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۲۲، ص ۱۵۵ و الشفا بتعریف حقوق المصطفی، پیشین، ج ۱، ص ۱۴۸ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۴ و انساب الاشراف، پیشین، ج ۱، ص ۳۸۷.
[۱۴۲]    . مسنداحمد، پیشین، ج ۱، ص ۸۹ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۵ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۶ و طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷، ج ۳، ص ۱۷۹.
[۱۴۳]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۶ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۸ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۲۴۹ و کنزالعمال، پیشین، ج ۷، ص ۱۷۳.
[۱۴۴]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۱ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۳۲ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۲۶۵.
[۱۴۵]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۱ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۷ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۲۶۵.
[۱۴۶]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۹ و البدایه و النهایه، پیشین، ج ۶، ص ۱۶ و کنزالعمال، پیشین، ج ۷، ص ۱۷۳ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۲۴۹.
[۱۴۷]    . المعجم الکبیر، پیشین، ج ۲۲، ص ۱۵۵ و انساب الاشراف، پیشین، ج ۱، ص ۳۸۷ و اعلام النبوه، پیشین، ص ۸۵ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۵ و شرف المصطفی، پیشین، ج ۲، ص ۹۱.
[۱۴۸]    . المستدرک، پیشین، ج ۲، ص ۶۰۶ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۷، ص ۸۴ و مسند احمد، پیشین، ج ۵، ص ۹۷ و الشمائل المحمدیه، پیشین، ص ۲۳.
[۱۴۹]    . الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۶ و البدایه و النهایه، پیشین، ج ۶، ص ۱۶ و کنزالعمال، پیشین، ج ۷، ص ۱۷۳ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۲۴۹.
[۱۵۰]    . الشفا بتعریف حقوق المصطفی، پیشین، ج ۱، ص ۱۷۹.
[۱۵۱]    . المستدرک، پیشین، ج ۳، ص ۹ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۴، ص ۴۹ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۳۲۸ و شرف المصطفی، پیشین، ج ۲، ص ۳۵۸.
[۱۵۲]    . دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۷ و الادب المفرد، پیشین، ص ۲۴۷ و جوامع السیره، پیشین، ص ۱۹.
[۱۵۳]    . المعجم الکبیر، پیشین، ج ۲۲، ص ۱۵۶ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۳۳۸ و الشفا بتعریف حقوق المصطفی، پیشین، ج ۱، ص ۳۰۶ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۵.
[۱۵۴]    . المعجم الکبیر، پیشین، ج ۲۲، ص ۱۵۵ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۴ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۵ و شمائل المحمدیه، پیشین، ص ۲۷.
[۱۵۵]    . المعجم الکبیر، پیشین، ج ۱۱، ص ۳۲۸ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۵ و شمائل المحمدیه، پیشین، ص ۲۷.
[۱۵۶]    . المناقب، پیشین، ج۱، ص ۱۵۶ و بحارالانوار، پیشین، ج ۱۶، ص ۱۸۱.
[۱۵۷]    . الشفا بتعریف حقوق المصطفی، پیشین، ج ۱، ص ۱۴۹ و سبل الهدی و الرشاد، پیشین، ج ۲، ص ۴۳.
[۱۵۸]    . المعجم الکبیر، پیشین، ج ۴، ص ۴۹ و المستدرک، پیشین، ج ۳، ص ۹ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۷۹ و شرف المصطفی، پیشین، ج ۲، ص ۳۵۸.
[۱۵۹]    . المعجم الکبیر، پیشین، ج ۲۲، ص ۱۵۶ و الثقات، پیشین، ج ۲، ص ۱۴۶ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۴ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۳۳۸.
[۱۶۰]    . المستدرک، پیشین، ج ۲، ص ۶۰۶ و ترمذی، سنن، پیشین، ج ۵، ص ۲۵۹ و مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۹۶ و دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۲۴۴.پایان ویکی فقه.
ممکن است برخی از این مطالبی که در این روایات آمده است ، از نظر علمی و فنی قابل بررسی باشد مانند وجود برآمدگی خاصی به عنوان مهر نبوت .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد