طلسمات

خانه » همه » مذهبی » شهاب تیری به سوی شیطان

شهاب تیری به سوی شیطان


شهاب تیری به سوی شیطان

۱۳۹۴/۱۱/۱۲


۴۱۳۲ بازدید

شهاب تیری به سوی شیطان نمونه ادعای «نقد قرآن»

دکتر سها با طرح آیات مربوط به شهاب در قرآن و حدیثی در این رابطه نتیجه می‌گیرد که این مطالب تحت تأثیر فرهنگ غیرعلمی عرب جاهلی از کاهنان نقل شده است و مخالف یافته‌های کیهان‌شناسی امروز است. ایشان می‌نویسد: «در این آیات گفته شده که ستارگان غیر از زینت، برای حفاظت آسمان بالا از شیاطین نیز هستند. و شیاطینی که گوش دهد با شهاب‌سنگ ثاقب هدف قرار می‌گیرد. (صافات/6 ـ 10)؛« إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ * وَحِفْظاً مِن کُلِّ شَیْطَانٍ  مَّارِدٍ * لاَّ یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى  وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ * دُحُوراً وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ * إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأُتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ »
ترجمه:
«ما آسمان این دنیا را به زیور ستارگان آراستیم * و تا آن را از هر شیطان سرکشی حفظ کنیم * آنها نمی‌توانند به عالم بالا گوش فرا دهند و از هر سوی هدف قرار می‌گیرند *
با شدت به دور رانده می‌شوند و برایشان عذابی دایم است * مگر کسی که استراق سمع کند که شهابی ثاقب (شکافنده) از پی او می‌تازد».
در این آیه نیز به صراکت گفته که ستارگان تیرهایی برای شیاطین اند:
« لَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُوماً
لِلشَّیَاطِینِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِیر «ِ (ملک/ 5)؛
ترجمه:
«و در حقیقت آسمان دنیا را با چراغ‌هایی زینت دادیم و آنها را تیرهایی برای شیاطین قرار دادیم و برای آنها عذاب آتش فروزان آماده کرده‌ایم». و در آیات زیر نیز ستارگان را شهاب ثاقب می‌داند. (طارق/ 1ـ3)؛ « وَالسَّماءِ وَالطَّارِقِ * وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ * النَّجْمُ الثَّاقِبُ »
ترجمه:
«قسم به آسمان و قسم به طارق (کوبنده) و تو چه دانی که کوبنده چیست. ستاره ثاقب است».
در تفسیر این آیات در حدیث صحیحی آمده است:
عن بن عباس قال بینما رسول الله جالس فی نفر من أصحابه إذ رمی بنجم فستنار فقال رسول الله ما کنتم تقولون لمثل هذا فی الجاهلیة إذا رأیتموه قالوا کنا نقول یموت عظیم أو یولد عظیم فقال روسل الله فإنه لا یرمی به لموت أحد ولا لحیاته ولکن ربنا عزوجل إذا قضی أمرا سبح له حملة العرش ثم سبح أهل السماء الذین یلونهم ثم الذین یلونهم حتی یبلغ التسبیح إلی هذه السماء ثم سأل أهل السماء السادسة أهل السماء السابعة ماذا قال ربکم قال فیخبرونهم ثم یستخبر أهل کل سماء حتی یبلغ الخبر أهل السماء الدنیا و یختطف الشیاطین السمع فیرمون فیقذفونها إلی أولیائهم … قال أبو عیسی هذا حدیث حسن صحیح (سنن ترمذی، ج 5، ص 362 و تفسیر طبری، ج 23، ص 37)
ترجمه:
«هنگامی که پیامبر در جمعی از اصحابش نشسته بود ستاره‌ای پرتاب شد و نور ایجاد کرد. پیامبر گفت در جاهلیت وقتی چنین چیزی را می‌دیدید در مورد آن چه می‌گفتید؟ گفتند ما می‌گفتیم که فرد بزرگی می‌میرد یا به دنیا می‌آید. پیامبر گفت برای مرگ و حیات کسی پرتاب نمی‌شود ولکن پروردگار هرگاه تصمیم به کاری می‌گیرد (قضی امرا) حمل کنندگان عرش او را تسبیح می‌گویند سپس اهل آسمان مجاور آنان تسبیح می‌گویند تا تسبیح به این آسمان (آسمان دنیا) می‌رسد. سپس اهل آسمان ششم از اهل آسمان هفتم می‌پرسند خدای شما چه گفت؟ پس به آنان خبر می‌دهند. سپس اهل هر آسمان از خبر می‌پرسند تا خبر به اهل آسمان دنیا می‌رسد و شیاطین استراق سمع می‌کنند پس به سوی آنان پرتاب می‌شوند و اولیائشان مورد هدف قرار می‌گیرند، حدیث فوق هم مطالب آیات را تکرار می‌کند. در مجموع در آیات فوق دو غلط فاحش وجود دارد. اول اینکه ستارگان را همان شهاب‌های ثاقب دانسته است و دوم اینکه گفته این شهاب‌های ثاقب تیرهایی هستند که در هنگام گوش دادن شیاطین (یا جن در آیه‌ی 9 سوره‌ی جن) به سوی شیاطین پرتاب می‌شوند. اما امروزه ما می‌دانیم که ستارگان کرات آسمانی فروزانی شبیه خورشید هستند که با سوخت هسته‌ای حرارت و نور تولید می‌کنند و ربطی به شهاب ثاقب ندارند. و آنچه ما به عنوان شهاب ثاقب می‌بینیم خرده‌های سنگ ناشی از انفجارهای ستارگانند که در فضا پراکنده‌اند و هنگامی که زمین در مسیر حرکتش در معرض این قطعات سنگ قرار می‌گیرد، برخورد سنگ‌ها با جو زمین موجب سوختن آنان و ایجاد نور می‌شود. زمان و موقعیت برخورد جو با این قطعات نیز قابل محاسبه و پیش‌بینی است.
بنابراین نه ستارگان شهابند و نه شهاب برای زدن شیطان پرتاب می‌شود». [1]
 

بررسی
از مطالب دکتر سها، پیش‌فرض‌ها، شبهات و سؤالات زیر به دست می‌آید:
1ـ قرآن کریم شهاب‌ها را تیری به سوی شیطان‌ها معرفی می‌کند، در حالی که شهاب‌سنگ‌های موجود در آسمان شب، خرده‌سنگ‌های فروزان هستند و برای دفع شیطان نیستند.
2ـ قرآن ستارگان آسمان را شهاب ثاقب می‌داند در حالی که ستارگان (مثل خورشید) ربطی به شهاب سنگ‌ها ندارند.
3ـ قبل از پیامبر (ص) و قرآن این مطالب در مورد شهاب‌‌ها در فرهنگ عربی و سخنان کاهنان وجود داشته است (بنابراین احتمالاً از فرهنگ خرافی عرب سرچشمه گرفته است).
4ـ مطالب شهاب‌ها در احادیث نیز به صراحت بیشتری آمده است که تأیید می‌کند مقصود از شهاب‌ها همین شهاب‌سنگ‌های شب است.
 

پاسخ اجمالی
برای روشن شدن مطلب شهاب در قرآن و پاسخ‌گویی به دکتر سها لازم است نخست آیات مربوط به شهاب و نکات علمی و تفسیری آنها توجه کنیم:
قرآن کریم در چند مورد از «شهاب» یاد کرده است:
« إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ * وَحِفْظاً مِن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ * لاَّ یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى  وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ * دُحُوراً وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ * إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأُتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِب »  (صافات/ 6 ـ10)؛ «در حقیقت، ما آسمان نزدیک را با زیور سیّارات آراستیم؛ * و آن را از هرشیطان سرکش حفظ کردیم؛ * نمى توانند به جمع (فرشتگان عالَم) بالاتر گوش فرادهند و از هرجانب به آنان (تیر) افکنده مى شود؛ * (آنان) رانده شده اند و برایشان عذابى پایدار است! * مگر کسى که (اسرار را) یک باره برباید و شهاب درخشان شکافنده اى او را تعقیب کند».
« وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُوماً لِلشَّیَاطِینِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِیرِ » (ملک/ 5)؛ «و به یقین، آسمان دنیا را با چراغ ها (= شهاب سنگ ها)یى آراستیم و آنها را سنگ هایى براى (راندن) شیطان ها قرار دادیم؛ و براى آنان عذاب شعله ى فروزان فراهم ساختیم».
«وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ * وَحَفِظْنَاهَا مِن کُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ * إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ» (حجر/ 16ـ18)؛ «و به یقین، در آسمان برج هایى قرار دادیم و آن را براى بینندگان آراستیم؛ * و آن را از هر شیطان رانده شده اى حفظ کردیم؛ * مگر آن کس که دزدانه گوش فرا دهد و شهابى روشن او را دنبال کند».
 

نکات تفسیری
1. «سَماء» (آسمان)، در بسیارى از آیات قرآن به معناى همین آسمان حسّى و مادى (یعنى جوّ زمین با فضاى محل ستارگان، سیارات، منظومه ى شمسى و کهکشان ها) است ولى گاهى به معناى آسمان معنوى است که همان مقام قدس و عالم وجود برتر است. [2] در آیه ممکن است معناى دوم نیز مورد نظر باشد.
2. «شِهاب» به شعله ى خارج شده از آتش گفته مى شود و نیز به سنگ هایى گفته مى شود که در آسمان سرگردان اند و گاهى تحت تأثیر نیروى جاذبه ى زمین قرار مى گیرند و به سوى
آن کشیده مى شوند و بر اثر سرعت برخورد با امواج هوا، سوزان و شعله‌ور مى شوند که گاهى خاکستر مى شوند و به زمین نمى رسند و گاهى قطعه اى از این سنگ ها به زمین مى
رسد. البتّه در این آیه ممکن است شِهاب کنایه از امواج نیرومند علم و تقواى دانشمندان متعهد باشد.
3. «شیطان» در اصل به معناى هر موجود شرور و وسوسه گر و متمرد است، اما گاهى به معناى همان ابلیس مى آید؛ یعنى موجود خبیثى که باعث انحراف حضرت آدم علیه السلام شد، و در این جا ممکن است هر دو معنا مقصود باشد.
4. در این آیات از آسمان نزدیک و پایین به عنوان محل کرات آسمانى یاد شده است و این برخلاف افکار دانشمندان کیهان شناس در عصر نزول قرآن بود؛ چرا که در آن عصر نظریه ى هیئت بطلمیوسى بر محافل علمى حاکم بود که محل ستارگان را فلک ثوابت یا آسمان هشتم مى دانست نه آسمان نزدیک و پایین (و به تعبیر آنان فلک اول).
آرى؛ پس از گذشت قرن ها ثابت شد که نظریه ى بطلمیوسى ناصحیح و دیدگاه قرآن در این مورد صحیح است و برخى مفسران این مطلب را معجزه ى علمى قرآن دانسته اند. [3]
5. از برخى احادیث استفاده مى شود که ممنوع شدن شیاطین از صعود به آسمان ها و رانده شدن آنها به وسیله ى شهاب ها، از هنگام تولد عیسى g آغاز شده بود و در هنگام تولد پیامبر (ص) کاملاً ممنوع شد. [4]از این گونه احادیث استفاده مى شود که رابطه اى بین تولد مسیح g و پیامبر اسلام (ص) با طرد شیاطین از آسمان وجود دارد؛ یعنى پس از ظهور دین مسیح و اسلام و جهان گیر شدن آنها، بسیارى از توطئه هاى شیطانى خنثى شد و بساط بت پرستى و پیروى از شیطان در بسیارى از نقاط جهان برچیده شد و بشریت گام هاى بلندى به طرف معنویت و حقیقت برداشت.
6. در قرآن کریم گاهى با عنوان «بُروج» و گاهى با عنوان «نجوم» و «کواکب» از ستارگان یاد شده است. [5] ستاره گاهى در مفهوم مادى و حسّى به کار مى رود که منظور همینستارگان آسمان اند که در شب مى بینیم و وسیله ى راه یابى کشتى ها و مسافران بیابان هستند و گاهى مفهوم معنوى دارد که اشاره به رهبران الهى و دانشمندان است که نقش ستارگان را در جوامع بشرى ایفا مى کنند و مردم را در تاریکى هاى جهل و خرافات با نور خویش هدایت مى کنند و راه سعادت را به آنان نشان مى دهند.
در احادیث متعددى از پیامبر (ص) و اهل بیت علیهم السلام روایت شده که فرمودند: آل محمد همان ستارگان هستند. [6]

7. مفسران قرآن در مورد این آیات چند تفسیر ارائه کرده اند که در ادامه خواهد آمد. [7]
 

پاسخ تفصیلی
در سه جای قرآن [8] به این مطلب اشاره شده است. « وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ وَحَفِظْنَاهَا مِن کُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ » [9] ؛
(و به یقین، در آسمان برج‌هایی قرار دادیم و آن را برای بینندگان آراستیم؛ و آن را از هر شیطان رانده‌شده‌ای حفظ کردیم؛ مگر آن کس که دزدانه گوش فرا دهد و شهابی روشن او را دنبال کند.)
خداوند می‌فرماید ما آسمان‌ها را زینت دادیم. ستارگانی در آن قرار دادیم و آن‌ها را از هر شیطان رانده شده‌ای محفوظ داشتیم و هر شیطانی که بخواهد استراق سمع و جاسوسی بکند و
اسرار آسمان‌ها را به دست بیاورد، شهاب‌های روشنی به دنبال چنین‌کسی‌خواهد آمد و او را مورد هدف قرار خواهد داد.
 

دیدگاه مفسران
واژه «شهاب» در اصل [10] به معنای «شعله خارج شده از آتش» است. به سنگ‌های ریز و گاه سرگردان هم که بر اثر نیروی جاذبه زمین به سوی زمین کشیده می‌شوند، شهاب می‌گویند. این سنگ‌ها بر اثر سرعت زیاد و برخورد با هوای اطراف زمین شعله‌ور و گاهی تبدیل به خاکستر می‌شوند. ما این شهاب‌ها را شب‌ها به صورت نقطه‌های روشنی که به سرعت به سوی زمین می‌آیند و بعد ناپدید می‌شوند می‌بینیم. ممکن است مقصود از شهاب در این آیه، کنایه از امواج نیرومند علم و تقوای دانشمندان یا همین شهاب سنگ‌ها باشد.
 

چهار دیدگاه مفسران [11] در مورد این آیه
1. معنای ظاهری آیه مراد است؛ یعنی مقصود از آسمان، همین آسمان و منظور از شهاب، شهاب سنگ‌ها است. در حقیقت شیطان‌ها که موجودات خبیثی‌اند، جنیانی‌اند که می‌خواهند به آسمان‌ها بروند و از اخبار ماورای زمین آگاه شوند و جاسوسی بکنند، اما شهاب سنگ‌ها هم‌چون تیری به سوی آن‌ها پرتاب می‌شود و آن‌ها را از رسیدن به هدفشان باز می‌دارد و نمی‌گذارد به سوی آسمان‌ها حرکت بکنند. برخی از مفسران این دیدگاه را قبول ندارند و می‌گویند امروزه خروج از نیروی جاذبه زمین ممکن است. بنابراین شاید این دیدگاه بر اساس، نظریه فلکی نظام قدیم بوده است.
2. برخی این تعبیرها را کنایه می‌دانند [12] . این گروه خود به سه دسته تقسیم می‌شوند:
الف) تشبیه برای روشن شدن
حقایق غیرحسّی یعنی مقصود از آسمان جایگاه فرشتگان و عالم ملکوت است، چون واژه آسمان در قرآن در هفت معنا (جو زمین، جایگاه ستارگان، آسمان معنوی و عالم‌های بالا و…) آمده است که این‌جا جایگاه فرشتگان و عالم ملکوت مقصود است. شیطان‌ها می‌خواهند به آن‌جا نزدیک شوند و از اسرار خلقت و حوادث آینده اطلاع پیدا کنند، ولی با شهاب‌ها (انوار ملکوتی) رانده می‌شوند. [13]
ب) منظور این است که انسان‌ها در زندگی زمین زندانی شده‌اند و چشم به جهان برتر نمی‌اندازند و به آوای آن گوش نمی‌دهند، در حقیقت شهاب‌های خودخواهی، شهوت، طمع وجنگ‌های خانمان‌سوز آن‌ها را از درک حقایق محروم می‌سازد. [14]
ج) مقصود از آسمان، آسمان حق، ایمان و معنویت است. شیطان‌ها و وسوسه‌گرها همواره می‌خواهند به این محدوده راه پیدا بکنند و با وسوسه‌ها به دل مؤمنان راستین و حامیان حق نفوذ
بکنند؛ اما ستارگان آسمان حقیقت، یعنی دانشمندان و علمای متعهد و در رأس آن‌ها رهبران الهی مانند پیامبران و امامان با امواج نیرومند علم، تقوی، قلم و زبان بر این شیاطین و وسوسه‌های آن‌ها هجوم می‌برند و آن‌ها را از نزدیک شدن به آسمان معنویت باز می‌دارند. شاید آیه توان و تحمل این را دارد که بگوییم آیه ظاهر و بطون مختلفی دارد و ممکن است همه این معانی را در بر بگیرد. مانعی هم از جمع بین این تفاسیر نیست؛ هرچند به نظر می‌رسد تفسیر دوم (عالم ملکوت)، و تفسیر چهارم (آسمان معنویت) به ذهن نزدیک‌تر است. سه تفسیر اخیر آیه را از ظاهرش خارج می‌کند و به تفسیر کنایی می‌پردازد؛ ولی در تفسیر اول (شهاب سنگ‌ها) ظاهر آیه حفظ می‌شود.

نکته اول: بر اساس برخی احادیث [15] ممنوع شدن شیطان‌ها از نفوذ به آسمان‌ها و جاسوسی از تولد حضرت عیسی(ع) آغاز و با تولد پیامبر اسلام (ص) کامل شد.
این احتمال نیز وجود دارد که این حدیث گویای رابطه تولد حضرت عیسی و پیامبر اسلام با کاهش توطئه‌های شیطانی است؛ چون در این دوره بساط بت‌پرستی و برخی خرافات به آرامی برچیده شد و بشریت گام‌های بلندی به سوی معنویت و حقیقت برداشت؛ ولی توجه به همین آیه و روایات روشن می‌شود آن‌چه ممنوع شده، راه یافتن شیطان به آسمان بالا و معنویت
و دست‌یابی‌اش به اسرار بود؛ ولی شیطان‌ها از نفوذ در انسان‌ها به وسیله وسوسه منع نشدند؛ یعنی این خود انسان‌ها هستند که راه نفوذ شیطان را برای وسوسه مهیا می‌کنند..
نکته دوم: قرآن از شهاب‌ها به عنوان دورکنندگان شیاطین و نگاهبانان آسمان نام می‌برد. اما این مسأله با یافته‌های علمی ناسازگار نیست چرا که:
1. به طور کل علم امروزی دلیلی بر نفی و ردّ رجم بودن شهاب‌ها برای شیاطین ندارد.
2. دانش نجوم، جنس و نوع اجرام آسمانی را بیان می‌کند در حالی که قرآن از کارکردهای شهاب سخن می‌گوید؛ این‌دو مقوله‌های جداگانه‌ای هستند که هیچ جای تعارض نیست.
3. قرآن رجم شیاطین را به تمام شهاب‌ها نسبت نداده است و چه محذوری دارد که برخی شهاب‌ها دارای این ویژگی باشند؟
4. محذوری در تأویل برخی بزرگان که با کمک گرفتن از قرائن و شواهد درباره این آیات ذکر کرده‌اند وجود ندارد
به عنوان مثال، المیزان مراد از شهاب را نوری از عالم ملکوت می‌داند که باعث رانده
شدن شیاطین می‌شود. [16]
تذکر: در قرآن کریم سخن از «نجم ثاقب» نیز گفته شده که دکتر سها پنداشته است. نجم ثاقب همان شهاب ثاقب است. برای روشن شدن مطلب نخست به آیات و تفسیر آنها توجه می‌کنیم: « وَالسَّماءِ وَالطَّارِقِ * وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ * النَّجْمُ الثَّاقِبُ » (طارق/ 1ـ3)؛ («سوگند به آسمان! سوگند به (اختر) شبگرد! * و چه چیز تو را آگاه کرد که (اختر) شبگرد چیست؟! *(آن) ستاره ى درخشان که شکافنده ى (تاریکى ها) است!)
 

نکات تفسیری
1. خداى متعال در این سوره به آسمان و ستاره درخشان و شکافنده (زُحل) سوگند یاد کرده است تا بار دیگر اهمیت آسمان وستارگان وسیارات را یادآورى نماید و توجه انسان را به سوى
آنها جلب کند و مطلب بعدى را مورد تأکید قرار دهد.
2. «طارق» در اصل به معناى رونده ى شب [17] یا به معناى کوبیدن است؛ از این رو به کسى که در شب وارد مى شود نیز طارق مى گویند؛ چون ناچار است که در را بکوبد.
در این آیات مقصود از طارق ستاره اى درخشان است، که در شب وارد مى شود و دل تاریکى را مى شکافد. [18]
در برخى احادیث روایت شده که مقصود همان زُحل است [19] که سیاره اى پرنور و آخرین سیاره ى منظومه ى شمسى است که با چشم غیر مسلّح دیده مى شود و در فارسى به آن «کیوان» مى گویند.
برخى از مفسران نیز احتمال داده اند که ثریا یا زهره یا هر ستاره ى درخشان آسمان مقصود باشد..
 

نکات تکمیلی در پاسخ دکتر سها
1ـ با توجه به تفسیر آیات و نکات علمی فوق روشن شد که «شهاب» در قرآن تفسیر‌های متعدد شده است و دکتر سها بر اساس یک تفسیر (که مقصود شهاب سنگ معمولی باشد) اشکال کرده است که لازم بود به تفاسیر دیگر آیات هم توجه می‌کرد..
2ـ دکتر سها در این بحث یک آیه مهم (حجر/ 16ـ18) را در مورد شهاب ذکر نکرد و آیات دیگر (طارق/ 1ـ3) را که ربطی به بحث نداشت ذکر کرده است و بدون ارائه دلیل و قرینه یا کلام مفسران ادعا کرده است که مقصود از «نجم ثاقب» همان «شهاب ثاقب» است و بر اساس این ادعا به قرآن اشکال کرده و آن را خطای فاحش نامیده است؟!
این شیوه بحث مناسب یک محقق منصف نیست، چرا که هر کس می‌داند که ستارگانی مثل خورشید ربطی به شهاب سنگ‌ها ندارند.

3ـ اینکه پیامبر اسلام و قرآن مطالبی در مورد شهاب فرموده‌اند و کاهنان عرب نیز مطالبی در مورد شهاب سنگ‌ها گفته‌اند دلیل نمی‌شود که یکی از دیگری گرفته باشد. بلکه ممکن است مطلب شهاب (همچون هفت آسمان) در کتب ادیان قبلی مطرح بوده است و ریشه الهی داشته که در فرهنگ عرب (که برخی مطالب آن از ابراهیم و یهود و مسیحیت و دین حنیف بوده) رواج یافته است.
4ـ حدیثی که دکتر سها از تفسیر طبری، ج 23، ص 37 در مورد شهاب نقل کرده قابل استناد نیست چرا که قبلاً (در بررسی مبنای منابع غیرمعتبر) توضیح دادیم که تفسیر طبری از منظر دانشمندان از اهل سنت هم معتبر نیست و احادیث ضعیف و اسرائیلیات در آن نقل شده است.

 

 

پی نوشت ها:
[1] . نقد قرآن دکتر سها، 120ـ123.
[2] . ر.ک: سوره ى اعراف، ذیل آیه 40 و سوره ى ابراهیم، ذیل آیه  24.
[3] . تفسیر نمونه، ج 19، ص 17.
[4] . تفسیر نورالثقلین، ج 3 ص 5؛ الجامع الاحکام القرآن، ج 18، ص 211 و تفسیر صافى، ج 3، ص 103.
[5] . ر.ک: سوره ى صافات، آیه ى 6 و سوره ى انعام، آیه ى 97.
[6] . «وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ» (او کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد تا در تاریکى هاى خشکى و دریا به وسیله ى آنها هدایت شوید) سوره ى انعام، آیه ى 97- و قال: النجوم آل محمد (تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 75؛ تفسیر صافى ج 2 ص 142؛ مقتضیات الدرر، ج 4، ص 222؛ تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 526 و تفسیر برهان، ج 2، ص 458)
[7] . برخى مفسران گفته اند که این آیات از متشابهات قرآن است، که ما حقیقت مطالب آن را متوجه شویم و فهم آنها به ما ارتباطى ندارند که البته این سخن قابل پذیرش نیست؛ چون قرآن کتاب نور و هدایت است که براى فهم بشر آمده است .
[8] . جن/ 9 ـ 81، صافات/ 10، حجر / 17.
[9] . حجر/ 16 ـ 18.
[10] . کتاب العین، ج 3، ص 403.
[11] . تفسیر نمونه، ج 11، ص 44.
[12] . علامه طباطبائی در تفسیر المیزان و طنطاوی، تفسیر الجواهر، به نقل از تفسیر نمونه، همان.
[13] . تفسیر المیزان، ج 17، ص 120، تفسیر نمونه، ج 11، ص 45، ج 19، ص 21.
[14] . دیدگاه برخی از مفسران مصری مانند تفسیر الجواهرطنطاوی، ج18، ص10 به نقل از تفسیر نمونه، ج11، ص 46.
[15] . ذیل آیه17، سوره حجر؛ تفسیر القمی، ج1، ص373، کشف الاسرار وعد ة‌ الابرار، ج5، ص296؛ نورالثقلین، ج3، ص5؛ تفسیر الجامع لاحکام القرآن (تفسیر قرطبی)، ج 11، ص 10.
[16] . المیزان، ج 17، ص 124.
[17] . المفردات فى غریب القرآن، ماده ى «طرق».
[18] . المفردات فى غریب القرآن، ماده ى «طرق».
[19] . خصال، ج 2، ص 489؛ احتجاج، ج 2، ص 352؛ بحارالانوار، ج 26، ص 112 و تفسیرنورالثقلین، ج 5، ص 550.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد