۱۳۹۴/۱۱/۱۸
–
۳۰۲ بازدید
پاسخ: نخست اجمالاً باید گفت: هر شوخیای دروغ نیست. برای روشن شدن پاسخ؛ بهطور خلاصه به توضیح آن میپردازیم.
پاسخ: نخست اجمالاً باید گفت: هر شوخیای دروغ نیست. برای روشن شدن پاسخ؛ بهطور خلاصه به توضیح آن میپردازیم.
برخی مواقع شوخی با دیگران در قالب دروغ میباشد، که حکم همان دروغ را دارد و دروغ از گناهان کبیره است؛ لذا مراجع معظم تقلید میگویند: دروغ گفتن حرام است هر چند به شوخى باشد، مگر اینکه در کلامش قرینه و علامتى باشد که نشان دهد در آنچه میگوید قصد حکایت ندارد؛ پس در صورتى که مخاطب بفهمد قصد جدّى ندارد و شوخى مىکند دروغ محسوب نمىشود.(1)
حضرت على(ع) فرمود: «بندهای، مزه ایمان را نمییابد تا دروغ را ترک کند چه شوخى باشد و چه جدى».(2) البته شوخیهاى دروغ نیز اقسام مختلفى دارند و حکم هر یک از نظر شرعى متفاوت است.
شوخى و مزاح با مؤمنان باید به گونهاى باشد که دل آنان را شاد سازد نه اینکه احیاناً سبب رنجش آنها فراهم آید و باید احترام آنان محفوظ مانده و هتک حرمت کسى نشود. از طرف دیگر؛ حفظ اعتدال و عدم افراط در شوخى لازم است و در این صورت مانع یاد خدا نیست، ولى افراط در آن قلب را از یاد خدا باز میدارد.
نگاهى کلّى به متون اسلامى مربوط به مزاح، نشانگر برخوردى به ظاهر متفاوت با این موضوع است. اولیاى بزرگوار اسلام، گاهى آنرا ستوده و بدان فرمان دادهاند و زمانى نکوهش کرده و از آن بازداشتهاند. در جایى خود با فردى مزاح کرده و در جاى دیگر، به بیان پیامدها و بازتابهاى منفى آن پرداختهاند، به گونهاى که در نخستین نگاه، انسان گمان میکند نوعى تناقض در این موضعگیریها وجود دارد، لیکن پس از جمعبندى و تعمّق به این نتیجه میرسیم که پیشوایان معصوم اسلام شوخى و مزاح را براى انسانها بسانِ داروى شفابخشى میدانند که از سویى، مصرف بهجا و محدود آن در کاستن نگرانیها، تقویت پیوند دوستى در بین افراد جامعه و تسکین آلام روانى آنان سودمند و لازم است و از سوى دیگر، استعمال بیرویّه آن بدون رعایت حدود شرعى و اخلاقى و بدون در نظرگرفتن شرایط زمانى و مکانى، زیانبار و نکوهیده است. (3)
امام باقر(ع)؛ کسى را که در حضور جمعى مزاح کند، به شرط آنکه به خاطر آن شوخى مرتکب لغزشى نشود، محبوب خداى متعال دانسته، میفرماید: «خداوند کسى را که در میان جمع بدون ناسزاگویى شوخی کند، دوست میدارد». (4)
پیامبر بزرگوار اسلام(ص)، با اینکه خود، شاخصترین الگوى فضائل اخلاقى بود، گاه و بیگاه با بعضى افراد، شوخیهاى زیبا میکرد، لیکن در عین حال، پا را از چارچوب حقّ بیرون نمینهاد و در شوخیهایش جز شادکردن دلهاى مردم و زدودن غبار غم و اندوه از سیماى آنان، هدف دیگرى را تعقیب نمیکرد؛ او خود در اینباره میفرمود: «همانا من شوخى میکنم، ولى چیزى جز حق نمیگویم».(5)
بنابراین، مزاح و شوخى در حدّى که موجب از بین رفتن اندوه و شاد کردن مؤمن باشد و به گناه، دروغ، زیادهروى، جسارت و سخنان خلاف ادب کشیده نشود، کارى پسندیده است.
____________________________
1. تبریزى، جواد، استفتاءات جدید، قم، دفتر مؤلف، چاپ اول، بیتا، ج 2، ص 487؛ مکارم شیرازى، ناصر، استفتاءات جدید، قم، انتشارات مدرسه امام على بن ابیطالب(ع)، چاپ دوم، 1427ق، ج 3، ص 170؛ صافى گلپایگانى، لطف الله، جامع الأحکام، قم، انتشارات حضرت معصومه، چاپ چهارم، 1417ق، ج 1، ص 89.
2. «لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَتْرُکَ الْکَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّه »؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق، ج 2، ص 340.
3 . مقدس نیا، محمد، آداب معاشرت، قم، افق فردا، چاپ سوم، 1379ش، ص 91 – 92.
4 . «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْمُدَاعِبَ فِی الْجَمَاعَةِ بِلَا رَفَث»؛ الکافی، ج 2، ص 663.
5. «إِنِّی لَأَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّا»؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق، ص 21.
برخی مواقع شوخی با دیگران در قالب دروغ میباشد، که حکم همان دروغ را دارد و دروغ از گناهان کبیره است؛ لذا مراجع معظم تقلید میگویند: دروغ گفتن حرام است هر چند به شوخى باشد، مگر اینکه در کلامش قرینه و علامتى باشد که نشان دهد در آنچه میگوید قصد حکایت ندارد؛ پس در صورتى که مخاطب بفهمد قصد جدّى ندارد و شوخى مىکند دروغ محسوب نمىشود.(1)
حضرت على(ع) فرمود: «بندهای، مزه ایمان را نمییابد تا دروغ را ترک کند چه شوخى باشد و چه جدى».(2) البته شوخیهاى دروغ نیز اقسام مختلفى دارند و حکم هر یک از نظر شرعى متفاوت است.
شوخى و مزاح با مؤمنان باید به گونهاى باشد که دل آنان را شاد سازد نه اینکه احیاناً سبب رنجش آنها فراهم آید و باید احترام آنان محفوظ مانده و هتک حرمت کسى نشود. از طرف دیگر؛ حفظ اعتدال و عدم افراط در شوخى لازم است و در این صورت مانع یاد خدا نیست، ولى افراط در آن قلب را از یاد خدا باز میدارد.
نگاهى کلّى به متون اسلامى مربوط به مزاح، نشانگر برخوردى به ظاهر متفاوت با این موضوع است. اولیاى بزرگوار اسلام، گاهى آنرا ستوده و بدان فرمان دادهاند و زمانى نکوهش کرده و از آن بازداشتهاند. در جایى خود با فردى مزاح کرده و در جاى دیگر، به بیان پیامدها و بازتابهاى منفى آن پرداختهاند، به گونهاى که در نخستین نگاه، انسان گمان میکند نوعى تناقض در این موضعگیریها وجود دارد، لیکن پس از جمعبندى و تعمّق به این نتیجه میرسیم که پیشوایان معصوم اسلام شوخى و مزاح را براى انسانها بسانِ داروى شفابخشى میدانند که از سویى، مصرف بهجا و محدود آن در کاستن نگرانیها، تقویت پیوند دوستى در بین افراد جامعه و تسکین آلام روانى آنان سودمند و لازم است و از سوى دیگر، استعمال بیرویّه آن بدون رعایت حدود شرعى و اخلاقى و بدون در نظرگرفتن شرایط زمانى و مکانى، زیانبار و نکوهیده است. (3)
امام باقر(ع)؛ کسى را که در حضور جمعى مزاح کند، به شرط آنکه به خاطر آن شوخى مرتکب لغزشى نشود، محبوب خداى متعال دانسته، میفرماید: «خداوند کسى را که در میان جمع بدون ناسزاگویى شوخی کند، دوست میدارد». (4)
پیامبر بزرگوار اسلام(ص)، با اینکه خود، شاخصترین الگوى فضائل اخلاقى بود، گاه و بیگاه با بعضى افراد، شوخیهاى زیبا میکرد، لیکن در عین حال، پا را از چارچوب حقّ بیرون نمینهاد و در شوخیهایش جز شادکردن دلهاى مردم و زدودن غبار غم و اندوه از سیماى آنان، هدف دیگرى را تعقیب نمیکرد؛ او خود در اینباره میفرمود: «همانا من شوخى میکنم، ولى چیزى جز حق نمیگویم».(5)
بنابراین، مزاح و شوخى در حدّى که موجب از بین رفتن اندوه و شاد کردن مؤمن باشد و به گناه، دروغ، زیادهروى، جسارت و سخنان خلاف ادب کشیده نشود، کارى پسندیده است.
____________________________
1. تبریزى، جواد، استفتاءات جدید، قم، دفتر مؤلف، چاپ اول، بیتا، ج 2، ص 487؛ مکارم شیرازى، ناصر، استفتاءات جدید، قم، انتشارات مدرسه امام على بن ابیطالب(ع)، چاپ دوم، 1427ق، ج 3، ص 170؛ صافى گلپایگانى، لطف الله، جامع الأحکام، قم، انتشارات حضرت معصومه، چاپ چهارم، 1417ق، ج 1، ص 89.
2. «لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَتْرُکَ الْکَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّه »؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق، ج 2، ص 340.
3 . مقدس نیا، محمد، آداب معاشرت، قم، افق فردا، چاپ سوم، 1379ش، ص 91 – 92.
4 . «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْمُدَاعِبَ فِی الْجَمَاعَةِ بِلَا رَفَث»؛ الکافی، ج 2، ص 663.
5. «إِنِّی لَأَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّا»؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق، ص 21.