۱۳۹۲/۰۹/۰۹
–
۸۴۸ بازدید
شرایط شورای ۶ نفره چه بوده است (شورایی که عمر دستور داده بود بعد از او برای تعیین خلیفه تشکیل شود )که گفته میشود شورا طوری چیده شده بود که به هیچ عنوان حضرت علی علیه السلام از آن بیرون نمیآمده است(تعیین نمیشده)؟
به اعتقاد شیعه رسول خدا ( ص ) در زمان حیات جانشین و خلیفه خود را تعیین کرد و او علی ( ع) بن ابیطالب بود . اما عمده اهل سنت معتقدند رسول خدا(ص) کسی را به جانشینی انتخاب نکرد و این کار بر عهده امت قرار داد . بنا بر عقیده رایج و مشهور اهل تسنن ، مردم در سقیفه ابوبکر را به جانشینی رسول خدا برگزیدند . او پس از دو سال بر اثر بیماری از دنیا رفت . ولی قبل از مرگ خود عهدنامه ای نوشت و عمر را به جانشینی خود تعیین کرد . عمر نیز پس از 10 سال خلافت وقتی مرگ خود را نزدیک دید ، شش تن از مهاجران را برگزید تا جانشین او از میان آنها برگزیده شود . این شش تن عبارتند از امام علی ( ع ) ، عثمان ، طلحه ، زبیر ، سعد بن ابی و قاص و عبد الرحمن بن عوف . عمر دستور داد این شش نفر با هم مشورت کنند و در مدت سه روز خلیفه بعدی را از میان خود تعیین کنند ، والا همه آنها کشته شوند .
ابن سعد در کتاب طبقات می نویسد:
عمر به صهیب بن سنان دستور داد که در این سه روز امام جماعت باشد و این شش نفر را در خانه ای جمع کند تا مشورت کنند . اگر پنج نفر طرفدار یکی بودند و یک نفر طرفدار دیگری ، آن یک نفر را بکشد و اگر چهار نفر طرفدار یکی بودند و دو نفر طرفدار دیگری ، آن دو نفر را بکشد . اگر سه نفر طرفدار یکی بودند و سه نفر طرفدار دیگری عبدالله بن عمر داوری کند . و اگر داوری او پذیرفته نشد طرفی که عبدالرحمن بن عوف در آن است پذیرفته شود و هر کس مخالف بود او را بکش . ( الطبقات الکبرى ج3 ص45)
در این سه روز 6 صحابی پیامبر در خلوت خود بودند . امام علی (ع) از فضایل و سابقه خود در دوره پیامبر (ص) و نیز سفارشات رسول خدا درباره خودش گفت و همه تایید کردند . اما این 6 نفر عمدا ً طوری انتخاب شده بودند که نتیجه ای جز عثمان نداشته باشد .
عبدالرحمن بن عوف که امتیاز ویژه ای در تعیین خلیفه داشت به حضرت پیشنهاد داد که به دستور قرآن و سنت رسول خدا و نیز سیره ابوبکر و عمر عمل کند . حضرت قسمت آخر را نپذیرفت . اما عثمان عهد کرد که به دستور قرآن و سنت رسول خدا ( ص ) و سیره سیخین عمل کند و بنی امیه را بر دوش مردم سوار نکند اما …
3700 -…. فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: اجْعَلُوا أَمْرَکُمْ إِلَى ثَلاَثَةٍ مِنْکُمْ، فَقَالَ الزُّبَیْرُ: قَدْ جَعَلْتُ أَمْرِی إِلَى عَلِیٍّ، فَقَالَ طَلْحَةُ: قَدْ جَعَلْتُ أَمْرِی إِلَى عُثْمَانَ، وَقَالَ سَعْدٌ: قَدْ جَعَلْتُ أَمْرِی إِلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: أَیُّکُمَا تَبَرَّأَ مِنْ هَذَا الأَمْرِ، فَنَجْعَلُهُ إِلَیْهِ وَاللَّهُ عَلَیْهِ وَالإِسْلاَمُ، لَیَنْظُرَنَّ أَفْضَلَهُمْ فِی نَفْسِهِ؟ فَأُسْکِتَ الشَّیْخَانِ، فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: أَفَتَجْعَلُونَهُ إِلَیَّ وَاللَّهُ عَلَیَّ أَنْ لاَ آلُ عَنْ أَفْضَلِکُمْ قَالاَ: نَعَمْ، فَأَخَذَ بِیَدِ أَحَدِهِمَا فَقَالَ: لَکَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَالقَدَمُ فِی [ص:18] الإِسْلاَمِ مَا قَدْ عَلِمْتَ، فَاللَّهُ عَلَیْکَ لَئِنْ أَمَّرْتُکَ لَتَعْدِلَنَّ، وَلَئِنْ أَمَّرْتُ عُثْمَانَ لَتَسْمَعَنَّ، وَلَتُطِیعَنَّ، ثُمَّ خَلاَ بِالْآخَرِ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ، فَلَمَّا أَخَذَ المِیثَاقَ قَالَ: ارْفَعْ یَدَکَ یَا عُثْمَانُ فَبَایَعَهُ …
) صحیح البخاری ج5 ص15،)
حضرت که توطئه آشکار آنان و بی تقوایی عبدالرحمن بن عوف را در لباس خیر خواهی امت به روشنی می دید او را قسم داد که پیرو هوای نفس نباشد و حق را فدا نکند و برای امت تلاش کند، اما این توصیه عملی نشد .
با تدبیر عبدالرحمن نتیجه شورا ، انتخاب برادر خوانده اش عثمان برای خلافت بود . اکنون توجهات به سمت توصیه عمر رفت که مخالف باید کشته شود . عبدالرحمن تهدید کرد که « بایع والا ضربت عنقک » ، بیعت کن و گرنه گردنت را قطع می کنم . اما حضرت غضبناک از محل خارج شد و کسی نتوانست تعرض کند .
امام در نهج البلاغه اینگونه می فرماید:
فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ إِلَى أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ .
( نهج البلاغه، خطبه 3،الامامة والسیاسة ، تحقیق الشیری ج 1 ص 45، تحقیق الزینی ج 1 ص 31 )
پناه به خدا از این شورا ! در کدام زمان من با اعضاء شورا برابر بودم که هم اکنون مرا همانند آن ها پندارند و در صف آن ها قرارم دهند ، ناچار ، باز هم کوتاه آمدم ، و با آنان هماهنگ گردیدم ، یکى از آن ها با کینه اى که از من داشت روى برتافت و دیگرى دامادش را بر حقیقت برترى داد و آن دو نفر دیگر (طلحه و زبیر) که زشت است آوردن نامشان .تا آن که سومى به خلفت رسید ، دو پهلویش از پرخورى باد کرده ، همواره بین آشپزخانه و دستشویى سرگردان بود ، و خویشاوندان پدرى او از بنى امیه بپا خاستند ، و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند ، چون شتر گرسنه اى که به جان گیاه بهارى بیافتد ، عثمان آن قدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد ، و اعمال او مردم را برانگیخت ، و شکم بارگى او نابودش ساخت .
اما در مورد شورا سوالات زیادی مطرح است که هنوز پاسخ داده نشده است :
1 – چرا انتخاب جانشین باید شورای باشد ؟
2 – چرا تنها این شش نفر از اصحاب رسول خدا انتخاب شدند ؟
3 – چرا تعداد آنها فرد نبود تا اختلافی در کار نباشد وکار به قضاوت عبدالرحمن بن عوف نیانجامد؟
4 – چرا اگر یک یا دو نفر مخالف بودند باید کشته شوند ؟
5 – چرا اگر هیچ یک انتخاب نشدند همه 6 نفر باید کشته شوند ؟
6 – چرا از میان آن 6 نفر عبدالرحمن حق ویژه داشت ؟
و …
ابن سعد در کتاب طبقات می نویسد:
عمر به صهیب بن سنان دستور داد که در این سه روز امام جماعت باشد و این شش نفر را در خانه ای جمع کند تا مشورت کنند . اگر پنج نفر طرفدار یکی بودند و یک نفر طرفدار دیگری ، آن یک نفر را بکشد و اگر چهار نفر طرفدار یکی بودند و دو نفر طرفدار دیگری ، آن دو نفر را بکشد . اگر سه نفر طرفدار یکی بودند و سه نفر طرفدار دیگری عبدالله بن عمر داوری کند . و اگر داوری او پذیرفته نشد طرفی که عبدالرحمن بن عوف در آن است پذیرفته شود و هر کس مخالف بود او را بکش . ( الطبقات الکبرى ج3 ص45)
در این سه روز 6 صحابی پیامبر در خلوت خود بودند . امام علی (ع) از فضایل و سابقه خود در دوره پیامبر (ص) و نیز سفارشات رسول خدا درباره خودش گفت و همه تایید کردند . اما این 6 نفر عمدا ً طوری انتخاب شده بودند که نتیجه ای جز عثمان نداشته باشد .
عبدالرحمن بن عوف که امتیاز ویژه ای در تعیین خلیفه داشت به حضرت پیشنهاد داد که به دستور قرآن و سنت رسول خدا و نیز سیره ابوبکر و عمر عمل کند . حضرت قسمت آخر را نپذیرفت . اما عثمان عهد کرد که به دستور قرآن و سنت رسول خدا ( ص ) و سیره سیخین عمل کند و بنی امیه را بر دوش مردم سوار نکند اما …
3700 -…. فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: اجْعَلُوا أَمْرَکُمْ إِلَى ثَلاَثَةٍ مِنْکُمْ، فَقَالَ الزُّبَیْرُ: قَدْ جَعَلْتُ أَمْرِی إِلَى عَلِیٍّ، فَقَالَ طَلْحَةُ: قَدْ جَعَلْتُ أَمْرِی إِلَى عُثْمَانَ، وَقَالَ سَعْدٌ: قَدْ جَعَلْتُ أَمْرِی إِلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: أَیُّکُمَا تَبَرَّأَ مِنْ هَذَا الأَمْرِ، فَنَجْعَلُهُ إِلَیْهِ وَاللَّهُ عَلَیْهِ وَالإِسْلاَمُ، لَیَنْظُرَنَّ أَفْضَلَهُمْ فِی نَفْسِهِ؟ فَأُسْکِتَ الشَّیْخَانِ، فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: أَفَتَجْعَلُونَهُ إِلَیَّ وَاللَّهُ عَلَیَّ أَنْ لاَ آلُ عَنْ أَفْضَلِکُمْ قَالاَ: نَعَمْ، فَأَخَذَ بِیَدِ أَحَدِهِمَا فَقَالَ: لَکَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَالقَدَمُ فِی [ص:18] الإِسْلاَمِ مَا قَدْ عَلِمْتَ، فَاللَّهُ عَلَیْکَ لَئِنْ أَمَّرْتُکَ لَتَعْدِلَنَّ، وَلَئِنْ أَمَّرْتُ عُثْمَانَ لَتَسْمَعَنَّ، وَلَتُطِیعَنَّ، ثُمَّ خَلاَ بِالْآخَرِ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ، فَلَمَّا أَخَذَ المِیثَاقَ قَالَ: ارْفَعْ یَدَکَ یَا عُثْمَانُ فَبَایَعَهُ …
) صحیح البخاری ج5 ص15،)
حضرت که توطئه آشکار آنان و بی تقوایی عبدالرحمن بن عوف را در لباس خیر خواهی امت به روشنی می دید او را قسم داد که پیرو هوای نفس نباشد و حق را فدا نکند و برای امت تلاش کند، اما این توصیه عملی نشد .
با تدبیر عبدالرحمن نتیجه شورا ، انتخاب برادر خوانده اش عثمان برای خلافت بود . اکنون توجهات به سمت توصیه عمر رفت که مخالف باید کشته شود . عبدالرحمن تهدید کرد که « بایع والا ضربت عنقک » ، بیعت کن و گرنه گردنت را قطع می کنم . اما حضرت غضبناک از محل خارج شد و کسی نتوانست تعرض کند .
امام در نهج البلاغه اینگونه می فرماید:
فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ إِلَى أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ .
( نهج البلاغه، خطبه 3،الامامة والسیاسة ، تحقیق الشیری ج 1 ص 45، تحقیق الزینی ج 1 ص 31 )
پناه به خدا از این شورا ! در کدام زمان من با اعضاء شورا برابر بودم که هم اکنون مرا همانند آن ها پندارند و در صف آن ها قرارم دهند ، ناچار ، باز هم کوتاه آمدم ، و با آنان هماهنگ گردیدم ، یکى از آن ها با کینه اى که از من داشت روى برتافت و دیگرى دامادش را بر حقیقت برترى داد و آن دو نفر دیگر (طلحه و زبیر) که زشت است آوردن نامشان .تا آن که سومى به خلفت رسید ، دو پهلویش از پرخورى باد کرده ، همواره بین آشپزخانه و دستشویى سرگردان بود ، و خویشاوندان پدرى او از بنى امیه بپا خاستند ، و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند ، چون شتر گرسنه اى که به جان گیاه بهارى بیافتد ، عثمان آن قدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد ، و اعمال او مردم را برانگیخت ، و شکم بارگى او نابودش ساخت .
اما در مورد شورا سوالات زیادی مطرح است که هنوز پاسخ داده نشده است :
1 – چرا انتخاب جانشین باید شورای باشد ؟
2 – چرا تنها این شش نفر از اصحاب رسول خدا انتخاب شدند ؟
3 – چرا تعداد آنها فرد نبود تا اختلافی در کار نباشد وکار به قضاوت عبدالرحمن بن عوف نیانجامد؟
4 – چرا اگر یک یا دو نفر مخالف بودند باید کشته شوند ؟
5 – چرا اگر هیچ یک انتخاب نشدند همه 6 نفر باید کشته شوند ؟
6 – چرا از میان آن 6 نفر عبدالرحمن حق ویژه داشت ؟
و …