خانه » همه » مذهبی » شيعيان با آن كه اقرار مي كنند پطرس (شمعون) وصي حضرت عيسي است ولي عملكرد او را قبول ندارند؟

شيعيان با آن كه اقرار مي كنند پطرس (شمعون) وصي حضرت عيسي است ولي عملكرد او را قبول ندارند؟

بنا به تصريح قرآن كريم حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ شاگرداني داشت كه به آنها حواريون مي گفتند[1] و تعداد آنها 12 نفر بود كه پس از عروج حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ به آسمان، در ميان مردم رفته و بني اسرائيل را به يگانگي خداوند و شريعت حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ دعوت مي نمودند. از ميان حواريون وصي بلافصل آن حضرت شمعون بود كه همان معجزات حضرت مسيح را انجام مي داد و همچون او مردگان را زنده مي كرد و افراد مبتلا به امراضي چون مرض أبرص را به اذن الهي درمان مي نمود. وي در «اورشليم» مردم را به دين عيسوي دعوت مي كرد و چند سال پس از عروج حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ به «روم» رفت و 25 سال آنجا مردم را دعوت به مسيحيت نمود. شمعون پس از حدود 31 سال دعوت بدستور امپراتور روم بنام «فروا» محكوم و به قتل رسيد و در همانجا مدفون گرديد.[2]فرازهايي از عهد جديد نيز نشان مي دهد كه حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ، شمعون (پطرس) را نخستين ايمان آورنده خود دانسته[3] و بزرگترين حواري است كه او را به جانشيني در امور ظاهري و معنوي منصوب كرده است.[4]در رواياتي كه از ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ وارد شده، حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ در شب اخر به اصحاب خود خطاب نموده فرمود: شما بعد از من سه فرقه خواهيد شد، دو فرقه بر خدا افترا خواهند بست و به جهنم خواهند رفت و يك فرقه كه تابع شمعون وصي من خواهند شد، بر خدا افترا نبسته و داخل بهشت خواهند شد.[5]و روايات متعدد ديگري وجود دارد كه همگي نشان از وصايت شمعون نسبت به حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ و نيز نشان از مقام والاي وي در بين امت اسلام، بالاخص شيعيان دارند.[6]از آنچه در روايات شيعي آمده مي توان جايگاه پطرس، وصي حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ را در بين شيعيان فهميد و عملكرد وي را در تمامي زمينه ها كه دنباله عملكرد حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ مي‎باشد تحسين نمود، ولي آنچه مسلم است تحريفات بسيار در دين مسيحيت  رخداده كه نمونه بارز آن تحريف در كتاب آسماني مسيحيان و شكل گيري چهار كتاب بنام هاي انجيل متي، لوقا، مرقس و يوحنا است[7] و آنچه مورد تأييد شيعيان نيست اظهارات و تحريفات صورت گرفته نسبت به حضرت مسيح ـ عليه السّلام ـ و شمعون است كه با مباني اصيل يك دين توحيدي سازگاري ندارد و سر منشأ‌اين تحريفات در هر ديني پس از آن است كه مؤسس دين از ميان پيروانش رخت بر مي بندد و در اين زمان است كه اختلاف ميان مفسران حقيقي و تحريف كنندگان رخ مي دهد. بررسي اولين اختلاف در هر ديني، به دليل آنكه نقطة عطف تحولات آن دين به شمار مي رود و دگرگوني هاي بعدي به طور مستقيم يا غير مستقيم با آن ارتباط دارد، بسيار با اهميت است و شايد بر همين اساس است كه مسيحيان، تحولات قرن اول ميلادي يعني حوادث پس از حيات حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ را از رويدادهاي ايام زندگي وي مهم تر مي دانند.
نخستين جدايي در مسيحيت ـ كه به تحولاتي ژرف در آموزه هاي اوليه حضرت مسيح ـ عليه السّلام ـ انجاميد ـ اختلاف پطرس و حواريون با پولس است.
برخي از عبارات انجيل نشان مي دهد كه پطرس از ناحية حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ مأمور هدايت مردم بوده و بر حواريون و رسولان ديگر برتري داشت.[8] امروزه كليساي كاتوليك پطرس را شخصيتي ممتاز، داراي مقام رياست حواريين مي داند، سبب اهميت ويژة پطرس در كليساي كاتوليك آن است كه مشروعيت نظام پاپي به وي وابسته است و پاپ نمايندة قانوني و لازم الاتباع او شمرده مي شود و در مقابل، پروتستانها پطرس را چون رسولان مي دانند و لغزش هايش را از لغزش هاي ديگر رسولان فزون تر مي شمارند.[9]و اما پولس ـ كه اغلب دومين مؤسس مسيحيت خوانده مي شود ـ در آغاز يهودي بود و بر مسيحيان سخت مي گرفت و چون خود مسيحي شد مسافرت هاي گوناگوني انجام داد، بسياري را به جمع پيروان حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ وارد ساخت. اما به تدريج ميان وي و حواريون ديگر از جمله پطرس اختلافاتي پديد آمد و پولس مدعي شد كه حضرت عيسي مأموريت امت ها را به وي سپرده است و پطرس تنها در ميان يهوديان مأموريت دارد. از اين رو يارويي به بعد ـ كه به تقريب از سال 40 ميلادي آغاز گشت ـ مردم به دو گروه تقسيم شدند، مسيحيان يهودي الاصل پيرو پطرس و حواريون و مسيحيان پيرو پولس.[10]اختلافات كلامي و عقيدتي كه بين طرفداران دو گروه صورت گرفت بيش از حد تصور بود تا آن جا كه اين اختلافات باعث كم اهميت شدن طرفداران پطرس و حواريون تا سال 70 م  و از ميان رفتن آنها تا قرن چهارم ميلادي گرديد و سبب شد آموزه هاي حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ دگرگوني جدي پذيرد و نيز الوهيت عيسي ـ عليه السّلام-، تفسير وحي به كلمه الله، تكيه بر ايمان و حذف شريعت، در شمار مهمترين دگرگوني هاي اين مقطع جاي دارد.[11]حال پس از طرح اين بحث بايد گفت كه شيعيان هرگز عملكرد راستين پطرس را كه در راستاي ادامه مأموريت حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ بوده رد نمي كنند و آنچه مورد قبول شيعيان نيست تحريفات صورت گرفته در رابطه با پطرس مي‎باشد كه در نمونه اي از آن پروتستانيان شمعون را داراي لغزشهاي بسيار دانسته و منحرف از شريعت عيسي ـ عليه السّلام ـ ذكر كرده اند كه مسلمانان اين گفته را قبول ندارند و مقام شمعون را بالاتر از آنچه كه برخي از مسيحيان مي پندارند مي شمارند. شهرستاني در «ملل و نحل» خود آورده است كه شمعون صفا أفضل حواريون از جهت علم و زهد و أدب بود ولي فولوس (پولس) امر او را مشوش نمود و خود را همتاي شمعون دانست و به طريقه فلاسفه به مغالطه گويي و وسوسه پرداخت، و در رابطه با حضرت مسيح ـ عليه السّلام ـ مطالب بي اساس و بي پايه و دور از منطق بيان نمود. در نهايت مي توان گفت كه با بررسي اجمالي در تاريخ مسيحيت بالاخص دوران پس از عروج حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ مي توان حقايقي از دين مسيح ـ عليه السّلام ـ را بدست آورد كه امروزه در برخي از موارد آنها را در رفتار و عملكرد مسيحيان وارونه و با تحريفات فراوان نظاره گريم.[12]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مسيح پيام آور اسلام، دكتر احمد بهشتي.
2. مسيحيت، شيخ علي آل اسحاق.
3. تاريخ زندگي پيامبر (بخش حضرت عيسي)، منوچهر مطيعي.

پي نوشت ها:
[1] . آل عمران/52.
[2] . عمادزاده، حسين، تاريخ انبياء، قصص الانبياء از آدم تا خاتم، انتشارات اسلام، چاپ 33، 1371 هـ ش، ص 737 و 741.
[3] . انجيل متي 4 / 18، مرقس 1 / 16، لوقا 5/ 8.
[4] . انجيل يوحنا 21 / 15 و متي 16 / 18.
[5] . علامه مجلسي، حيوة القلوب، سازمان چاپ و انتشارات جاويدان، بي تا، ج 1، ص 438 و 439.
[6] . رجوع شود به: علامه مجلسي ، بحارالانوار ، بيروت، دار الاحياء التراث العربي، 1403 هـ ،ج 6، ص 238 و 239 و  مفيد، الامالي، منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلميه قم المقدسه، 1403 هـ ، ص 104 ـ 106 و شيخ طوسي، الامالي، نشر دار الثقافة قم، چاپ اول، 1414 هـ، ص 442 و 443.
[7] . براي آشنايي بيشتر در مورد اين كتابها رجوع شود به: سليماني اردستاني، عبدالرحيم، مسيحيت، انجمن معارف اسلامي اديان، چاپ اول، 1381 هـ ، ش، ص 69 ـ 78.
[8] . لوقا 22 / 32، يوحنا 21 / 15.
[9] . زيبايي نژاد، محمد رضا، ‌درآمدي بر تاريخ و كلام مسيحيت، قم، ‌معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، چاپ اول 1375 هـ، ش، ص 50.
[10] . كاشفي، محمد رضا،‌ فرهنگ مسيحيت در غرب، مؤسسة فرهنگي دانش و انديشة معاصر، پاييز 1380 هـ ،‌ش، ص 62 و 63.
[11] . فرهنگ و مسيحيت در غرب،‌ همان، ص 65.
[12] . شهرستاني، ابوالفتح محمد، الملل و النحل، بيروت، دارالمعرفة للطباعة والنشر، 1387 هـ ، ق، ج 1، ص 221.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد